پارت چهل و هفتم

زمان ارسال : ۶۲۲ روز پیش

خیالم کاملا راحت بود که مانی کارش را درست انجام میدهد .قرار بود من برگردم ایران و او ایناز را ازاد کند ....ایناز که جرئت نداشت از این موضوع جایی حرف بزند ،چون خودش میداند که اگر به گوش فرهاد برسد زنده اش نمیگذارد ‌..
اما بازم احتیاط شرط عقله بعد از رفتن من او ازاد میشود ....
و

این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد

462
279,090 تعداد بازدید
1,316 تعداد نظر
82 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • قشنگتراز پریا

    10

    هعیییی

    ۲ سال پیش
  • آتیه

    10

    عالی مثل همیشه ولی منم استرس گرفتم احساس میکنم ارامش قبل از طوفا🙂😁

    ۲ سال پیش
  • سیتا

    20

    خانم سیاوشی بد قول شدن روز های که پارت گذاری باید باشه پارت نمیزارن

    ۲ سال پیش
  • فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان

    سلام عزیز دلم .من دوتا شغل باهم دارم .بدقولی میشه ببخشید . خستگی و کار و بچه داری ادمو بد قول میکنه 🥺

    ۲ سال پیش
  • دخی شیطون

    ۱۹ ساله 10

    سلام خانم سیاوشی مثل همیشه عالی🙃

    ۲ سال پیش
  • فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان

    🙏❤️🌹

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید