پارت چهل و پنجم

زمان ارسال : ۶۴۰ روز پیش

یکساعتی بود چسب روی دهانش بود،به همان شکل خوابش رفته بود ....
یکم اب با لیوان روی دستم میریزم و روی صورتش میپاشم ....
دلم نمی اید که انقدر گرسنگی بکشد ...چشمای بی حالش را باز میکند و با مظلومیت به چشمانم میدوزد ...کاسه چشکانش قرمز بود و زیر چشمان بی فروغش هاله ایی از کبودی بود

این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد

461
278,709 تعداد بازدید
1,316 تعداد نظر
82 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آتیه

    00

    اوفیی فاطمه جونم عقش کردم دست مریزاد

    ۲ سال پیش
  • «~قشنگ‌ترازپریا~»

    10

    افرین ستو خوبش کردی😐😂

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید