پارت صد و هفتم

زمان ارسال : ۹۷۷ روز پیش

 نسیم خنک صبحگاهی از لای پنجره‌ی نیمه‌باز به اتاق می‌وزید و صدای آلارم گوشی، حسام را بیدار کرد. دستش را سمت پاتختی کنارش دراز کرد و با لمس صفحه‌ی گوشی صدا را قطع کرد. نگاهش به نیهان افتاد که موبایل به دست، پشت به او دراز کشیده و سرگرم است.

- بی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید