پارت هشتاد و نهم

زمان ارسال : ۹۹۵ روز پیش

 ***

تاریک روشن هوا بود و باد می‌وزید؛ با هر وزش باد خار و خس زمین خاک‌آلود در هم می‌پیچید. صدای زوزه‌ی گرگی خسته و پارس سگی خشمگین به گوش می‌رسید. سجاد با چهره‌ای خندان پیش آمد و مقابل دخترش ایستاد. چهره‌ی بشاش سجاد و فضای وهم‌انگیز اطراف هیچ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید