پارت هفتاد و ششم

زمان ارسال : ۱۰۰۷ روز پیش

***

روز و شب در پی یکدیگر می‌رفتند و می‌آمدند. شب عروسی نیهان و حسام فرا رسیده بود و دخترک مقابل آینه‌ی آرایشگاه ایستاده و برای آخرین‌بار، تا قبل از آمدن حسام خودش را نگاه کرد. همه چیز خوب و عالی بود؛ لباس عروسی که آستین‌های بلند داشت و روی سین ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید