پارت هفتاد و پنجم

زمان ارسال : ۱۰۰۹ روز پیش

 دست حسام بی‌هوا دور گردنش حلقه شد و او را سمت خودش کشید. اشک از گونه‌هایش برداشت و با اخم کمرنگی پرسید:

- این اشکا واسه چیه؟ نیهان من فقط باید بخنده‌آ! 

سوک‌ لب‌های نیهان رو به پایین کشیده شد و ابرو کج کرد:

- پشیمونم موهامو کوتاه ک ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید