مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت هفتاد و پنجم
زمان ارسال : ۱۰۰۹ روز پیش
دست حسام بیهوا دور گردنش حلقه شد و او را سمت خودش کشید. اشک از گونههایش برداشت و با اخم کمرنگی پرسید:
- این اشکا واسه چیه؟ نیهان من فقط باید بخندهآ!
سوک لبهای نیهان رو به پایین کشیده شد و ابرو کج کرد:
- پشیمونم موهامو کوتاه ک ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
zahra
20این جماعت نر چقد میتونن بیرحم باشن فقط فکر لذت خودشونن نمیدونن با این لذتی ک تو نیم ساعت برطرف میشع چ بلایی سر دختر بیچاره ای میاد ک این بلارو سرش میارن