پارت هفتاد و سوم

زمان ارسال : ۱۰۱۱ روز پیش

 جنین‌وار روی تخت در خودش جمع شد و تمام خاطراتش را با نیما در ذهن مرور می‌کرد. اشک از گوشه‌ی چشم‌هایش می‌غلتید و بالش زیر سرش را نم‌دار کرده بود. تک تک لحظاتی که برای آینده‌ی خودش و نیما رؤیابافی کرده بود، مقابل چشمانش به اهتزاز در آمده و حالا آتش به ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید