پارت شصت و چهارم

زمان ارسال : ۱۰۲۰ روز پیش

ستاره سکوت کرده بود و نیما مردد لب باز کرد:

- چی شد؟ پشیمون شدی؟!

- نه اصلا، ولی...

حرف در گلویش مانده بود و مسترس لب‌ می‌فشرد.

- ولی چی؟

گوشی در دست دخترک فشرده شد و صدای مرتعشش را آزاد کرد:

- ولی من ارزش این همه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید