مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت شصت و سوم
زمان ارسال : ۱۰۲۰ روز پیش
نیما زبان روی لب کشید و پنجه میان موهایش فرو برد. خواست حرفی بزند که آلما مداخله کرد:
- کسی نیست، ستاره نگفتیم ما!
گوهر ابرو در هم کشید و تشر زد:
- منو احمق فرض نکن آلما! خودم شنیدم نیما گفت'' ستاره میگه مامان بابات باید بدونن!'' ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Z
۱۴ ساله 20به تو چه گوهر که خودتو نخود هر آش کردی بدبخت تو برو اون پسرای وحشی یلا قبا تو از خیابون جمع کن میگه خوشگله آره کلا قیافه رو ریخته دوباره سخته با صدمن آرایش جن هم خوشگل میشد چندششششش😒😒😒