پارت پنجاه و پنجم

زمان ارسال : ۱۰۲۹ روز پیش

ستاره تماس را قطع کرد و نفسش را پر شور و حرارت بیرون داد. نگاهش گیج و مات به نیهان بود و آب دهانش را به زحمت فرو برد. قلبش هنوز می‌تپید و تنش لرزش خفیفی داشت. نیهان گنگ سرش را به طرفین تکان داد و بهت‌زده لب زد:

- نگو که نیما بود! 

ستاره س ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید