مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت پنجاه و سوم
زمان ارسال : ۱۰۳۱ روز پیش
***
صدای بلند هستی دادفر که پایان جلسه را اعلام کرد، رشتهی افکار مشوش نیما را از هم گسست. نگاه گنگی به اطراف انداخت و مهندسین و مدیران شرکت را دید که یک به یک از پشت میز بلند میشوند و از اتاق بیرون میروند. کامبیز سمت نیما آمد و گفت:
- ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سارا
۱۶ ساله 00آفرین به ستاره که این موضوع دو با مشاورش درمیون گذاشته و خواسته با نیما حرف بزنه در مورد تمام مسائل