پارت ششم

زمان ارسال : ۱۴۲۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه

فرشاد و فرگل و روشی کبود شدن از خنده. بهزاد با آب و تاب بیشتر ادامه داد:

-وای نمیدونی که عین خل و چلا نگا کرد تازه فهمید سوتی داده.

و خودشم خندید.

-ایییششششش بسه دیگه چه هرهر کرکرى راه انداختین شما ها. خب یه دونه گفتم بهار ریدی! ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.