پارت بیست

زمان ارسال : ۱۰۶۴ روز پیش

به محض اینکه چراغ سبز شد، مسیرش را سمت شرکت عوض کرد. صدای آژیر آمبولانس را از پشت سرش می‌شنید و مجبور شد راه باز کند تا آمبولانس رد شود، با حرص روی فرمان زد و غرولند کرد:« حالا من دیرم شده، آمبولانس و ترافیک و تصادف و همه چی باید سر راهم باشه... اه.. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید