تنیده به درد به قلم آوا موسوی
پارت بیست و هشتم :
جملهاش چون صاعقهای بود که در تنم فرو رفت و من مات و بهتزده لحظهای نگاهش کردم. گوشه لبش را زیر دندان کشید و با نفس عمیقی ادامه داد:
_ یعنی... ما مواظبتیم.
کلماتش را کمی دیر اصلاح کرد و من نگاه گریزانم را به انگشتانم دوختم و لبم را به دندان گرفتم. سعی کردم آنچه که لحظهای در سینهام پیچید را نادیده بگیرم. دروغ بود اگر می گفتم جملهاش هیچ حسی درونم به وجود نیاورد و همان لحظه فهمی
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

آوا موسوی | نویسنده رمان
🙏🏻🌸
۲ روز پیشراز
1سایه عاشق شد رفت ولی چرا افسرده ست
۵ روز پیش
آوا موسوی | نویسنده رمان
جوابشو توی چند پارت آینده میفهمیم
۴ روز پیشمحرابی
0احتمال میدم عاشق سرگردشده وسرگرد اتفاقی براش میفته والان فوت شده. چون چندپارت قبل سرمزاریک نفربود وحالش خراب بود وپدرش همش میگه نرو اونجا چون حالشو بدمیکنه
۴ روز پیش
آوا موسوی | نویسنده رمان
چند پارت آینده این ابهامات برطرف میشه
۳ روز پیشمحرابی
0سلام و خسته نباشید خدمت شما. رمانتون خیلی زیباست ودوست داشتنی. من تازه باهاش آشناشدم وداشتم میخوندم ببینم چی میشه برای همین کامنت نمیذاشتم تا اینکه الان تمومش کردم. ممنونم واقعا عالیه منتظر بقیه رمان هستم
۴ روز پیش
آوا موسوی | نویسنده رمان
سلام، سلامت باشید دوست عزیز. به جمع ما خوش آمدید♥️... خوشحالم که داستان به دل نشسته🌸
۳ روز پیششیپر سایه و مهداد
1مهداد ذلیل مرده با دوتا نمک ریختن آیه وا دادی؟ خجالت بکش مرددددد ایه لیاقتتو ندارهههه ایییییمیمسسمیم
۴ روز پیش
آوا موسوی | نویسنده رمان
خیلی خوب بود🤣🤣
۳ روز پیشم.ر
0آخه سایه 🥲🥲خواهر بزرگتر باشی همینه دیگه منم نسبت به خواهرم همین حس دارم وقتی دانسته هایی میدونم بهش میگم تجربه بشه گوش نمیده اعصاب بهم میریزه😅
۵ روز پیش
آوا موسوی | نویسنده رمان
حالا بازم آیه با وجود اینکه شیطونه، حرفای سایه رو میخونه تا یه حدی، یه سری بچه ها برمیگردند مستقیم میگن به تو چه
۵ روز پیشم.ر
0👌👌👌کاملا درست
۳ روز پیشارور404
7ولی سرگرد»»»»»»» 🥺😍💓
۵ روز پیش
آوا موسوی | نویسنده رمان
😍🥰
۴ روز پیشثریا
1خیلی خوبه💖🤭
۴ روز پیشثریا
1وزیر اقتصاد که نه 😅 از اینجا مهداد از آیه خوشش اومده🤔
۴ روز پیشسعادت
1انگار خبرهای در راه است سرگرد و مهرداد
۴ روز پیشنیاز
1البته بعضی وقتا واقعا شرایط طوری پیش میره که اگه کنار هم بمونند بیشتر بچه ها اذیت میشن، ولی بازم به هر حال طفلکیا خیلی گناه دارند🙂🫠💔
۵ روز پیش
آوا موسوی | نویسنده رمان
واقعا... خونه باید محل آرامش باشه که حداقل اون بچه از مشکلات بیرون بتونه بهش پناه ببره☹️
۴ روز پیشنیاز
3کاش واقعا پدر و مادرا حواسشون بیشتر به بچه هاشون بود. اونا که گناهی ندارند وسط مشکلاتشون. وقتی مسولیت بچه داشتن رو انتخاب کردند، پس حق ندارند اینقدر ساده همه چیو به هم بزنند و بچه هاشون این وسط قربانی بشن. توی مدارس اکثر بچه هایی که مشکل دارند درگیر مشکلات خانوادگی اند
۵ روز پیش
آوا موسوی | نویسنده رمان
👌🏻👌🏻
۴ روز پیشنیاز
4واااای آیه😂😂😂 هر کلمه ای که این بشر میگه یه گند جدید میزنه
۵ روز پیش
آوا موسوی | نویسنده رمان
😂😂
۴ روز پیش⛈هوای بارانی⛈
2نمی دونم چرا هرکاری می کنم از آیه خوشم نمیاد😒
۵ روز پیش۴۰۴ارور
2بابا آیه که خوبه تو رمان دیگه ی آوا ماییم و یه مشت دیوونه تو مخ😂 برای همینه که آیه برا ما عادی محسوب میشه 😂🤣😭
۵ روز پیش
آوا موسوی | نویسنده رمان
😂😂امان از تارا
۴ روز پیش
آوا موسوی | نویسنده رمان
چون لوس و بی فکره، البته اینکه ما از خارج گود قضیه رو نگاه میکنیم هم بی تاثیر نیست
۴ روز پیشارور404
3وزیر اقتصاد😂 خدا بکشتت ایه *** شدم از خنده
۵ روز پیش
آوا موسوی | نویسنده رمان
مثلا داشت سعی میکرد جدی باشه 😭😂
۴ روز پیشنفس
2ممنون عزیزم پارت زیباو دلنشینی بود تروخدا سرگرد چیزیش نشه
۵ روز پیش
آوا موسوی | نویسنده رمان
مرسی عزیزم♥️
۴ روز پیشاسما
1ممنونم از پارت زیباتون 🌹🌹
۵ روز پیش
آوا موسوی | نویسنده رمان
♥️♥️
۴ روز پیش
لطفا صبر کنید...
محرابی
0ممنونم. واقعا دوست داشتنی