رمان رابطه به قلم نیلوفر قائمی فر
گلابتون زن ساده ای که به تازگی از همسرش جدا شده و همسرش با یکی از اقوام نزدیک گلابتون بهش خیانت کرده و اونو از خونه بیرون انداخته، گلابتون به خاطر شخصیت ضعیف و وابسته که داره بعد از طلاق افسرده میشه و خودشو میبازه. اما در این بین با سهیل دوست صمیمی شوهر سابقش آشنا میشه که اونو….
ژانر : عاشقانه، طنز، اجتماعی، هیجانی
تخمین مدت زمان مطالعه : ۹ ساعت و ۶ دقیقه
ژانر : #اجتماعی #عاشقانه #طنز #هیجان انگیز
خلاصه :
گلابتون زن ساده ای که به تازگی از همسرش جدا شده و همسرش با یکی از اقوام نزدیک گلابتون بهش خیانت کرده و اونو از خونه بیرون انداخته،
گلابتون به خاطر شخصیت ضعیف و وابسته که داره بعد از طلاق افسرده میشه و خودشو میبازه.
اما در این بین با سهیل دوست صمیمی شوهر سابقش آشنا میشه که اونو….
صدای بوق ماشین میومد، اول تک تک بعد دوتایی و بعد دستشو روی بوق گذاشته بود. یکی از اون ور خیابون داد زد:
-اووووووو
به سمت ماشین برگشتم، یه مزدا سه مشکی بود، سریع یه اسم توی ذهنم اومد. “سهیل”؟! دستشو از شیشه ماشین به نشونه ی عذرخواهی بیرون آورد و گفت:
-ببخشید حاجی.
«و بعد با اشاره به من ادامه داد:» گوشاش مشکل داره.
منظورش من بودم!!!! فهمیدم صد در صد سهیلِ. با تعجب به پرروییش نگاه میکردم. شهاب همیشه میگفت سهیل خیلی دهن پاره است راست میگفت. تو روی من داره به اون مرده میگه گوشای من مشکل داره.
«سهیل لبخند پهنی زد و گفت:» سلام.
سرجام ایستاده بودم و با قیافه ی درهم گفتم:
-سلام.
«یعنی پر روتر از سهیل خودشه، شاکی گفت:»
-چرا بوق میزنم نگاه نمیکنی؟ شاید آشنام، فامیلم نه اصلا داداشتم.
-داداش من میدونه من کَرَم بوق نمیزنه.
باز لبخند پهنی زد:
-ناراحت شدی؟ خب نگاه کن که من مجبور نشم برای توجیه خودم انگ بچسبونم.
-شما برای توجیه کاراتون هرکاری میکنید.
«خیلی راحت و صریح گفت:» آره.
-واقعا که.
سهیل-چرا؟ کی از خود آدم مهمتر؟!
-شهاب راست میگفت....
«خیلی سریع و تند و شاکی گفت:» اون که غلط کرد ولی چی میگفت؟
یکه خورده نگاش کردم:
-آقا سهیل حالتون خوبه؟
«با همون قیافه ی شاکی گفت:» نه آخه شهاب زر یعنی حرف مفت زیاد میزنه، چی میگفت؟
با تردید و تعجب بهش نگاه کردم و سهیل منتظر کمی به سرش زاویه داد و گوششو متمایل به روی من کرد.
-حالا بگذریم!
از فرم چهره ی شاکیش خارج شد و عادی و راحت گفت:
-بیا بالا برسونمت.
-نه ممنون.
سهیل-تعارف نکن بیا، نترس شهاب که نمیتونه تا این حد زر....یعنی حرف مفت بزنه که چرا زن منو سوار کرد.
با چشمای پر اشک بهش نگاه کردم، انگار قلبمو از بالا یه بام روی زمین انداخت.سهیل بدون اینکه نگاه از چشمم برداره تند تند قرنیه چشمش تو چشمام رژه میرفت. بدون حتی ذره ای مراعات گفت:
-چیه؟ چرا اینطوری شدی؟ گربه شاخت زده؟ هووم؟
من و سهیل خیلی باهم برخود داشتیم ولی من هیچ وقت باهاش صمیمی نشدم اما سهیل یه شخصیت خاصه که حتی با مادر منم یه جوری برخود میکنه که انگار صدو چهل ساله باهم دوست گرمابه و گلستانند. اصلا معنی رودروایسی رو نمیدونه. با بغض گفتم: -شما که اهل ادا درآور......ببخشید....
رومو ازش برگردوندم و خواستم برم دوباره یه بوق زد. به سمتش برگشتم.
سهیل-کجا؟ داریم حرف میزنیما، میزاری میری، بیا بالا ببینم چیشده.
-نه مرسی.
سهیل-اَه بابا، مگه میخوام بلندت کنم خب بیا سوارشو دیگه.
با اون دل پر و گریه و بغض با اون حرفش چشمام چهارتا شد، گوشه ی لبمو گزیدم. یعنی دریغ از یکم حیا، پسره ی دریده. سهیل با خنده گفت:
-میای یا بیام؟
برای اینکه بدتر نگه و خجالت زده ام نکنه به سمت ماشینش رفتم و درو باز کردم و نشستم. سرم به زیر بود و معذب بودم. دوست شوهرم بود.... شوهر؟! نفسی مثل آه کشیدم. سهیل با خنده گفت:
-آه! نبینم غمتو رفیق.
رفـــــــــیق؟!!!!! نباید سوار میشدی! مگه نمیشناسیش؟ پیاده میشد باز سوار میکرد. این که عار و حیا نداره.
سهیل-این طرفا چه میکردی؟
-استانداری اومده بودم.
«با خنده گفت:» با بالایی ها چیکار داری؟
-برای یارانه ام اومده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-مگه یارانه هنوز میدن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-شهاب که قمپز میومد نیاز ندارم به 45 تومن چندرغاز، ببینم مگه یارانه رو به سرپرست نمیدن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«خندید و ادامه داد:» سرپرستی شهابو گرفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی استارت یهو زدم زیر گریه و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقا سهیل....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجا خورده و یکه خورده نگام کرد و با همون حال گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما که میدونی چرا هی حرف میندازی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-ترسیدم بابا چرا اونطوری میکنی؟ گفتم قلب ملبت گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه دستمال کاغذی از توی کیفم برداشتم و اشکامو پاک کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-حالا من چیو میدونم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم مشکوک نگاش کردم، به آینه ی بغل نگاه کرد و زیرلب گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بزنم بترکه ها، فکر کرده پیست رالی چلغوز شِتِره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«یه ماشین بغلش اومد و شیشه رو پایین داد. قشنگ عین چاله میدون شروع کرد به فحش دادن. یکی یارو میگفت سه تا سهیل. من هاج و واج سهیلُ نگاه میکردم، میدونستم بی حیاست، رُک! زیادی با همه صمیمیِ دیگه نمیدونستم به وقتش لات هم میشه. یه لحظه سرم برگشت و به روبرو نگاه کردم. صاف داشتیم میرفتیم توی مینی بوس جلوییه. یه جیغ از سر ترس کشیدم و گفتم: -له شدیم، مردیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمامو سفت بستم و منتظر بودم ببینم درد از کجام شروع میشه که سهیل مینی بوسو رد کرد. دوباره از آینه بغل منتظر نگاه کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هان چیه؟ گرخیدی؟ لش مرگتُ بیار جوابتو بدم دیگه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقا....آقا سهیل....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«برگشت یه نیم نگاه به من کرد:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا انقدر جیغ و هوار میزنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-داشتیم میرفتیم توی مینی بوس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-حواسم بود بابا، با شهاب که ننشستی! سهیل پشت فرمونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«زد زیر خنده:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالا ناراحت نشی ها ولی شوهرت بدجور پلشته، شِتِره یه گاز میده یه دنده عوض میکنه، یه گاز یه دنده، خب لامصب مادر....یعنی....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«به من نگاه کرد و با لبخند پهن گفت:» ببخشید من اصطلاحات تو سرم کمه، از دهنم میپره، پدر ماشینو درآوردی؛ نه اینطوری نیست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با بغض نگاش کردم و سری به معنی “چیه؟” تکون داد. به بیرون نگاه کردم و بغضمو قورت دادم.»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-گلاب؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاش کردم، خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابا وا بده دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«صداشو زمخت کرد و گفت:» گلاب نه گلابتون خانوم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمکثی کرد و دوباره ادامه داد:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمونیم ولی شهاب خیلی زر میزنه، اخه من تا بیام بگم گلابِ، تون، خا، نوم که بقیه حرفام یادم میره، تو ناراحت میشی من بگم گلاب؟ هان؟ نه جون سهیل ناراحت میشی؟ ناراحت میشی بگم گلاب جون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندید، نگاه ازش گرفتم و به بیرون زل زدم. نفسی مثل آه کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-ای بابا، چرا هی آه میکشی شهاب مرده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز گوشه ی چشم نگاش کردم، سرشو خاروند و با خنده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هی آه میکشی، میگم چرا انقدر چاق شدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوااااااای وااااای قد به قد آب شدم، آخه به توچه؟ لبمو به دندون گرفته بودم و به داشبورد زل زده بودم، سهیل هم ول نمیکرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اول دیدم فکر کردم لابد حامله ای هان؟ حامله ای؟ مگه میدن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«خودش خندید و گفت:» نه یعنی طلاق میدن اگه حامله باشی هان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزدم زیر گریه و سهیل گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ای بــــابــــا، خب چرا گریه میکنی؟ مرده شور ریخت شهابو ببرن اون گریه داره؟ من همیشه فکر میکردم تو چطوری راضی شدی زن اون بشی، من به عنوان یه مرد ریختشو میبینم اذیتم میکنه تو چطوری تحمل میکردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با گریه گفتم:» آقا سهیل میشه بس کنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسخیل-نه! چی رو بس کنم؟ یعنی هنوز مهمه، یارو زنش هم حامله است تو هنوز روش قفل کردی؛ ول کن دیگه، ازش چی میخوای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با گریه و هق هق گفتم:» هیـ.....هیچـ....هیچی....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-البته خیلی کارِ....کارِ.... لامصب کلمات من اصلا به درد معاشرت با خانم هایی مثل تو نمیخوره، کار بد.... آره بیخود و مزخرف....این چه کاری بود که حق و حقوقتو بخشیدی بعد افتادی دنبال یارانه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمال کاغذی برداشتم و سهیل گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من زن بودم پدر مردا رو در می آوردم، بی همه کس رفته تخم دو زرده کرده طلاقت داده حقتم نداده مرتیکه ی دیـ.... نچ.... بیشعــــور.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من خودم نخواستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«درجا گفت:» بیخود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکه خورده همونطوری که دستمال روی دماغم بود نگاش کردم، وای! یهو کلماتو توی صورت آدم میزنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-بهت خیانت کرده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه خیانت نکرد؛ طلاق داد بعد با سمیرا ازدواج کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-طرف اونی؟!!! بهت نارو زده بدبخت، طرف اونی چرا؟ من طرف توام تو طرف اونی، کجای کاری؟ این مگه خواهر زن داداشت نیست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهق هقمو از سر گرفتم، همه جریانم میدونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-اَی بابا، گلاب آروم تر گریه کن صدام به گوش خودمم نمیرسه، ببین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با خنده ادامه داد:» من با دست خالی نمیتونم آرومت کنما، فقط بلدم بغل کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با همون گریه برگشتم یه نیم نگاه با خجالت بهش کردم و توی جام جا به جا شدم و در چسبیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-نه نه خیالت راحت عده اتو رد نکردی بغلت نمیکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودش از خنده غش کرد، منم از خجالت آب شدم. مرتیکه ی دهن پاره خب یکم حیا کن. همه چیو میگه! از همه چی هم خبر داره، یه چیزو از قلم ننداخته، بله دوست صمیمی شهابِ معلومه که شهاب همه چیو بهش میگه. چه دوستی! پشت شهاب همه چی گفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-ببین گلاب من آدم درستی نیستم اما یه چیزایی برام خیلی مهمه، اذیتم میکنه، شهاب رفیقمه ها ولی ناتوئه، صدبار توی روش هم گفتم خودتم شنیدی میگم شهاب خیلی نامردی؛ شنیدی یانه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«سرمو به معنی تایید تکون دادم و گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من رکم حرفمو میزنم چون خـــ ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با سکوت به روبرو نگاه کرد، منتظر نگاش کردم و ادامه داد:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کلاس زبان فارسی سراغ نداری؟!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زبان فارسی؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با خنده گفت:» کلمات صحیح از ذهنم پاک شده فقط دری وری توی ذهنم میاد، این که هی هندونه میزارن زیر بغل یک نفر چی میگن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چاپلوس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-آهان، من چاپلوسی بلد نیستم برای همینم دوست و رفیق کم دارم چون حرفمو توی صورتشون میزنم، هرکی ها حتی بابام ولی پشتش حرف نمیزنم؛ شهاب نامرده به خودشم گفتم فکر نکن الان طلاق گرفتی دارم پشتش حرف میزنم. رفت واسه این دختره وکیل جور کرد از شوهر شارلاتانش طلاق بگیره، آدرس وکیلم من بهش دادم، میگیری چی میگم؟ دختره سر خونه زندگیش بود، اصلا شوهرش گُه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با چشمای گرد بهش نگاه کردم، خندید و گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه اینو میخواستم عمق فاجعه رو بفهمی، خب؟ بگو شهاب لعنتی به توچه که وکیل میگیری میگی سمیرا طلاق بگیر؟ این دختره داشت با مرده زندگی میکرد این دیـ....این.....این بی همه چیز زیر پاش نشست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکم مثل گوله های آتیش روی گونم سر میخورد و پایین میومد. قلبم پر خار شده بود، انگار با هر هجا و کلمه و حروفی که سهیل میگفت یه سوزن توی قلبم فرو میکردن. وکیل گرفته؟ حس میکردم سرمو توی آب یخ فرو کردن. نفسم بالا نمیاد، دلم شکسته بود اما دیگه خرد و خاکشیر شد. تموم امید و انگیزه امو از دست دادم، انقدر نامرده؟ با همون حال گفتم: -نُه سال زندگی منو به چی فروخت؟ به اینکه بچه دار نمیشم؟ من بچه دار میشدم، درمان میشدم، شهاب پیگیری نمیکرد. شهاب دنبال درمان منو نمیگرفت. مگه اون سری که به اصرار من و هزار تا واسطه گری آزمایشگاه رفتیم من حامله نشدم؟ حتی شما توی جریانید، یادتونه من سه ماه باردار بودم که با شهاب تو جاده ساوه تصادف کردیم و بچه سقط شد؟ دکتر گفته بود من باید نُه ماه استراحت مطلق باشم، شهاب اصرار کرد، قهر کرد، درو به تخته تخته رو به در کوبید و گفت الا و لله باید تو مراسم سوگواری که مادربزرگم برای بابام گرفته شرکت کنی. مگه چی میشد بگه زن من استراحت مطلقه نمیتونه بیاد؟ چی میشد بگه این همه دوا و درمون آزمایش و اسیری و عبیری کشیده نباید زحمتا به باد بره! شهاب مقصر بود و من هیچ وقت....آقا سهیل هیچ وقت به روش نیاوردم. دکتر گفته بود یه سال بعد دوباره میشه درمانو از سر بگیریم اما شهاب بازم دست دست کرد. بازم قهر کرد و بهونه آورد که من بچه زورکی نمیخوام. اوندفعه زورکی بود که مرد..... زورکی بود که مرد؟ من میتونستم بگم تو کشتی، تو بودی که با اون رانندگی مزخرفت همه امونو داشتی به کشتن میدادی، پای مادرم شکست، شونه ی بابام دررفت، منم که لِه و لَورده شده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-اینارو الان نباید بگی باید اون موقع میگفتی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من...من میخواستم زندگی کنم، حرفارو توی دلم ریختم که زندگی کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-تو میخواستی زندگی کنی، شهاب که نمیخواست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«هاج و واج بهش نگاه کردم و سهیل نیم نگاهی بهم کرد و گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هوووم؟ میخواست؟ اگر میخواست که درمانو پیگیری میکرد؛ میخواست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«اشکم با منت از چشمام فروریختن و با صدای لرزون گفتم:» نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-پس حرفتو میزدی، دیدی خودتو همیشه گول میزدی؟ برای کی؟ برای چی؟! به خاطر مردی که برای سرپا نگه داشتن زندگیش تلاش نمیکنه؟! اینو یه بچه هم میفهمه، چرا خودتو گول زدی که حالا ضجه بزنی؟ که شهاب بگه زن من بی زبونه پس زن خوبیه هان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-پس چی؟ پس چرا حرف نزدی؟ که بگه گاگولِ نمیفهمه من زن بازم؟ تو مچ شهابو هیچ وقت نگرفتی. صدبار من جلوی تو سوتی شهابو گرفتم تو خودتو به کوچه ی علی چپ زدی، چرا؟ خب چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با گریه گفتم:» میخواستم زندگی کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-این اسمش زندگی نیست ذلته؛ تو از ذلت لذت میبردی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهای های من به قدری بلند بود که حتی گوشای خودمم آزرده میشد، اما سهیل اعتراضی نمیکرد. فکر میکردم هر آن میگه “اَه بسه دیگه، مگه خوشیتو با من تقسیم کردی که حالا گریه اتو با من شریکی؟” اما حرفی نمیزد! یه گوشه نگه داشت و به سمت سوپر مارکت رفت. چرا واقعا؟! از خودم چراهای سهیلُ میپرسیدم و خجالت میکشیدم. من شبیه مادرمم ولی شهاب شبیه بابام نبود. بابای من مظلوم مثل مامانم برای همین خوشبختن اما شهاب مظلوم نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل میگه زن باز بود. تو سرم هزار تا صحنه ردیف شد که من با توجیهاتم ازش میگذشتم. از مسیج های مشکوک، از هدیه های بی مناسبتی که خونه می آورد و میگفت دوستاش براش آوردن. از تولد یا ولنتاین هایی که هیچ وقت خونه نبود و وقت نداشت، از سفر های مشکوک....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگه میشه یه زن نفهمه؟ میفهمه ولی خودشو به نفهمی میزنه؛ میفهمه و توجیه الکی میکنه. سهیل جلوی سوپر ایستاده بود و درحالی که با خم به زمین زل زده بود سیگار میکشید. انگار درد مشترک با من داره. حتما اونم شکست عشقی خورده. من شکست عشقی خوردم؟ خوردم؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن چشممو باز کردم شهابُ دیدم، فکر کردم اسم شهاب عشقه! هرچی که در وجودم به پاش ریختم مثل یه عاشق بود ولی شاید شهاب فقط تحصیل و خانواده و فامیل بود! چون شهاب نوه ی عمم بود و از نظر مامان و بابا، فامیل قابل اعتماده و زیر چشم خودمون بزرگ شده و منو باید به فامیل بدن. کاش منم مثل آتیه خواهرم به غریبه داده بودن و حالا مجبور نبودم باز هم شهابُ ببینم اونم با زنش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل با یه بطری آب توی دستش سوار ماشین شد. آبو به سمتم گرفت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میدونی گلاب تو شبیه مادر منی، مادر من وقتی فوت کرد پنجاه و دو سالش بود الان شش ساله فوت کرده؛ تو شبیه اونی شبیه یه زن پنجاه و دو ساله شش سال قبل؛ همیشه از اینکه بابام باهاش سرد بود از اینکه توی کارا باهاش مشورت نمیکرد و نظرشو نمیخواست و باهاش حال نمیکرد حرص میخوردم. به حدی که وقتی نوجوون بودم از بابام بدم میومد. میگفتم زن ستیزه، فکر میکردم قدیمیه بلد نیست، دلم برای مادرم و محبت هاش میسوخت، همیشه پدرمو مقصر میدونستم.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«بطری آبُ گرفتم، سهیل نفسی گرفت و ادامه داد:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وقتی مادرم فورت کرد از پدرم بیزار شدم چون بعد چهار ماه با یه دختر بیست و نُه ساله ازدواج کرد. بعد به مرور فهمیدم که پدرم مقصر نبوده. شیدا زن پدرم واقعا با پدرم همراهه. وقتی پدرم میخواد یه کاری بکنه شیدا اطلاعاتش بیشتر از پدرمه، حواسش از پدرم جمع تره، نظر میده، حرف میزنه، الکی نمیگه چشم، مستقله! به خاطر پدرم از درس و کارش نگذشته، با اینکه حقوقشم بالا نیست اما استقلال داره، امروزیه، به خودش میرسه، به این فکر نمیکنه که من دیگه متاهلم لازم نیست انقدر به خودم برسم. به خاطر پدرم از خودش نمیگذره با اینکه بابام جای باباشه بهش وفا داره ولی به خودش وفادار تره چون خودشو دوست داره. پدرم عاشقشه، میفهمی چی میگم؟ تو انقدر شهابُ میخواستی که حالش از خواستن تو بهم خورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«بهم اشاره کرد و گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این چه سر و وضعیه که برای خودت درست کردی؟ که هرجا دیدت بگه”خوبه طلاقش دادم!”
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنم از حرفش یخ کرد! چقدر تلخ و کوبنده حرف میزنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-موهات هفت رنگه، شبیه سیم ظرفشویی شده. انقدر پوستت خشکه که صورتت پوسته پوسته شده. خودتو ول کردی چاق شدی که چی؟ که چی بگی؟ که شهاب بعد رفتنش تورو کشت، دیگه امید نداری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه چیز توی گلوم تیر کشید، با صدای لرزون گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با حرص و عصبانیت گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یارو خوشی دنیا رو پاره میکنه میفهمی؟ حتی یه لحظه نمیگه “گلابتون”. بهش میگم نامرد گناه داره زن بدبخت حداقل ساپورتش میکردی میگه برو بابا اون اشکول تر از این حرفاست ساپورتش کنم خیال برش میداره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدهنم از دردی که قلبم میکشید باز مونده بود، دستمو روی قلبم گذاشتم و سهیل گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میفهمی؟ یارو حتی ککشم نگزیده، نُه سال زندگی؟! دلم میخواست این حرفا روبه مادرم بگم، به اینکه سرشو زمین گذاشت بابام بالا قبرش فقط ناراحت بود و به چهلش نرسیده دوست دختر گرفت و سر چهار ماه عقدش کرد و عروسی براش گرفت. عروسی که برای مادرم همیشه یه آرزو بود. با اینکه همیشه توان مالیشو داشت براش نگرفت، آخرم از غصه ی بی محبتی بابام مرد. میفهمی؟ میخوای شبیه نرگس بشی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرشو گفت؟!!! نفسی کشید و ماشینو روشن کرد. من گریه میکردم و قفل اون حرف شهاب بودم. مطمئن هستم سهیل اهل بلوف نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقا سهیل...حالم بده میشه نگه دارید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«جدی گفت:» نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میگم حالم بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-آدم حالش بده نباید تنها باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من میخوام تنها باشـ.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه آینه بغل نگاه کرد و سرعت ماشین بالا رفت، یه جوری لایی میکشید که دو دستی به دستگیره بالا شیشه چسبیده بودم. انگار حال سهیل از من بدتر بود! خیلی از ماشین ها بوق ممتد میزدن، پشت یه ماشین بدون بوق یا چراغ میرفت و بهش میچسبید. راننده جلویی اگه ترمز میکرد ما مرده بودیم. تا کنار میکشید سهیل گاز میداد و میرفت سراغ ماشین بعدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش نگاه کردم، یه اخمی روی صورتش بود که ترسیدم بگم “من دارم سکته میکنم آروم تر برو” همینطوری اتوبانو سیر میکردیم و من از ترس غصه امو یادم رفته بود. رفتیم فشم و جلوی یه رستوران نگه داشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامانم اینجارو خیلی دوست داشت، بریم ناهار بخوریم خیرش به مادرم برسه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من....نمیتونم پیاده بشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«یکه خورده نگام کرد:» چرا؟!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«خندید و ادامه داد:» خیس کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمای گرد نگاش کردم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقا سهیل!!!!! پام گرفته....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«باز با شیطنت و خنده گفت:» بمالم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع درو باز کردم و سهیل قهقهه زد. پسره ی دریده، اصلا شرم و حیا نداره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ماشین پیاده شد، گوشیش زنگ خورد، به گوشیش نگاه کرد و بعد به من علامت داد وایستم و از خیابون رد نشم. تماس گوشیشو باز کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-الو؟...سلام بابا...نه من بیرونم... نه بابا از صبح سرکار بودم رفتم سند موبایل ها دست من بود تحویل بدم. دیگه این زن سابق شهاب بود....آره....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعین سیر تا پیازو داشت برای باباش میگفت، منم خجالت کشیده بودم و سرم به زیر بود. الان باباش میگه زنه طلاق گرفته افتاده تو خیابون با دوست شوهرش؟! تا خواستم به سهیل بگم خودش گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابا سلام میرسونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«سرمو باز به زیر انداختم و سهیل ادامه داد:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ما اومدیم رستورانی که مامان دوست داشت.... آره میخوایید شما و شیدا هم بیایید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«خندید و گفت:» ای کلک نگفته بودی ها، شب میام کَن پس....نه بابا تنها میام.... چیزی میخواستید بهم بگید بگیرم بیارم.... باشه خداحافظ....چی؟ نه حواسم هست بابا، خداحافظ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیشو قطع کرد و با خنده و شیطنت گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابام میگه شوخی بیجا با گلابتون نکن؛ چه دیدی به من داره خدا میدونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میگم، کاش نمیگفتید من اینجام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«به جاده نگاه کرد و گفت:» چرا مگه به بابام قرض داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چی؟!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-به بابای من چه مربوط که تو با کی هستی و چرا هستی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ماشاالله، میگم خیلی شما روشن فکر هستید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با خنده گفت:» آره پروژکتوره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون آمادگی آرنجمو گرفت. یکه خورده به آرنجم که توی دستش بود نگاه کردم که منو دنبال خودش کشید. کلا راحته و اصلا به ناراحتی و تعذب هیچکس فکر نمیکنه! قبلا انگار پیش شهاب مراعات میکرد ولی الان راحته. بهم نیم نگاهی انداخت و صورتش یه مدلی شد انگار حرفی داشت که از نارضایتیم بود. سرمو به معنی چیه تکون دادم و گفت: -تورو جدت فردا برو آرایشگاه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز تعجب تو جام ایستادم، ترور میکنه در حدی که خشک میشی. دو قدم از من جلوتر رفت و ایستاد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیا دیگه، ببین ناراحت میشی بگو نگما.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«خب نگو! من باید بگمت که نگی؟ من با این حالم چطوری برم آرایشگاه به خودم برسم؟ با خجالت گفتم:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-من نمیتونم پشتت حرف بزنم اما تو روت میگم، خب شهاب نکیر و منکر نمیخواسته کهف این چه وضعشه؟ تو چند سالته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیست و هفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شبیه زنای شصت ساله میگردی، تازه من یه مشتری دارم به خدا مادرِ دوستم نبود مخشو میزدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با تعجب نگاش کردم و گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیه؟ آدم اصلا حظ میکنه زنه رو میبینه. پنجاه شصت سالشه ها، موها همیشه مرتب، رنگ شده، یه آرایش تمیز روی صورتش، یه لباس مرتب، ناخناش همیشه مرتب و لاک زده است.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«به ناخن های دستم نگاه کرد، انگشتامو جمع کردم و گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخه این چیه؟ شبیه برنج کارای ژاپنیِ که درگیر بمب هیروشیما هم بودن دیگه ناخون هاشون رشد نمیکنه، ناخن میجویی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبمو به دندون گرفته بودم، تنم از حرفاش خیس عرق شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-بیا برو ناخن بکار خب، این چیه؟ کاش شهاب مرده بود که توجیه داشتی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با تعجب نگاش کردم:» خدا نکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-خوبی؟! پرتی به ولله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواست بره که گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخه من نماز میخونم نمیتونم ناخن بکارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-خب نجو، بزار شبیه دست یه خانم بشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«چقدر راحت حرف میزنه!!! شبی هیچکس نیست، قبلا اینطوری نبود! خیلی قبلا و الان خیلی فرق داشت! از پله ها پایین رفت. به ناخن های جوییده شده ی کوتاهم نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-بیا دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنبالش رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-مادر من هم ناخن می جویید.، به ناخن هاش یه چیزی میزد که تلخ بشه تو دهنش نکنه، بابام هروقت دست مادرمو می دیدی توی صورتش یه اخمی میومد که ازش متنفر بودم، اما الان دستای شیدا رو می بوسه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«باز به ناخن هام نگاه کردم، چقدر کوتاهی و ریز بودنش توی ذوق میزنه، خب که چی؟ شهاب که دیگه نیست برای چی درست کنم؟ که چی بشه؟ که کی خوشش بیاد؟ کی دستمو ببوسه؟ باید اون موقع این حرفا رو بهم میزدن. کی؟ مامان؟ اونم مثل منه، آتیه؟ آتیه میگفت ولی من نمی شنیدم. بهروز مطیع آتیه است، شاید چون آتیه همیشه خیلی به خودش میرسه و به خودش اهمیت میده. چون هیچی وقت به خاطر بهروز خودسانسوری نکرده. کاری که من همیشه برای شهاب کردم!»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل میزی که دقیقا نزدیک رودخونه بودو انتخاب کرد.با خیرگی به آب نگاه میکرد، هنوز اوایل پاییزه اما فشم خنکه و رودخونه اش پر آبِ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبروش نشستم که گوشیش زنگ خورد. با چشمای ریز شده به گوشیش نگاه کرد و زیر لب گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب اسم سیو کن که گیر نکنی....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«تماسو باز کرد:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به به سلام....ای جان ای جان....چرا اینطوری حرف میزنی؟....عه؟ دوست داشتم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با خنده ادامه داد:» دیگه دوست ندارم مثل آدم حرف بزن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم خنده ام گرفت، سهیل به من نگاه کرد و یه چشمک زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه خبر؟....نه بابا؟ حالا قبول شدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با تعجب گفت:» مگه دانشگاه نمیری؟....خاک بر سر من....مدرسه میری؟ ولی درشتی ها من فکر میکردم دانشجویی.... عه گفته بودی؟ کی؟....نه دقیقا کی گفته بودی؟ میخوام ببینم توی مهمونی نبوده؟.....عه تو مهمونی نبودی؟..... ببین میخوای کات کنیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«سهیل عجیب ترین پسری بود که تا به حال دیده بودم. انگار چیزی از وضعیت کنونی براش مهم نیست، با خنده گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخه عزیزم با این حساب اگر تو هفده سالت باشه من الان جای باباتم، میترسم نتونم باهات رابطه برقرار کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«منظورش از رابطه چیه؟ دوستی؟! یا فراتر از این؟! مگه با بچه مدرسه ای حرف نمیزنه؟!»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-خب عزیزم کدوم پدری با دخترش رابطه داره، خاک برسر که نیستم.... الهی منم از تو خوشم میاد ولی دیر به دنیا اومدی دیگه.... تو به دنیا اومدی من داشتم دخترا رو زیر و رو میکردم.... آره آره من خیلی دختر بازم همینو میخواستم بگم، تو هم اول راهی بهتره با پدرسوخته ها نباشی آره....نه من نمیتونم فقط دوست باشم من به همه نظر دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«در حالی که نگام به رودخونه بود چشمام گرد شد. خاک بر سرم چی میگه؟! سهیل با خنده گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عزیزم چقدر سه پیچی؟ ول کن دیگه....آره ول کن، باشه؟ خداحافظ خداحافظ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتماسُ قطع کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خیلی پیگیرن، من اینو کجا دیده بودم.... بزار توی تلگرام ریختشو ببینم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرگرم گوشیش شد و چه نظراتی در مورد دختره نمیداد، با خنده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پشیمون شدم چه خوشگل بوده ببینش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعکس دختره رو نشون داد، موهای بلوند بلند، پوست برنزه و چشمای رنگی که احتمالا لنز بود. به رودخونه نگاه کردم و یاد حرفای یک دوساعت قبل سهیل افتادم، قلبم....بیچاره قلب ساده ام. سهیل زیر لب حرف میزد و میخندید ولی من گیج و منگ زندگی داغونم بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغذارو آوردن، یاد حرف سهیل افتادم که گفت چقدر چاق شدی، دلم میخواست زهر هلاهل بخورم که اینطوری در موردم نظر میده؛ اصلا میخوام چاق باشم به تو چه؟ قیافه ی کبابه چقدر خوبه! اصلا از وقتی از شهاب جدا شدم فقط میل به خوردن دارم، تنها چیزیه که آرومم میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-گلاب، میگم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میشه گلاب صدام نکنید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جنیفر دوست داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبمو به دندون گرفتم و به اطراف نگاه کردم و سهیل با خنده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشید خب، چی بگم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گلابتون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-بابا و مامان توهم جمله انتخاب کردن! گُلا،بِ،تو،ن؟! اسم اینطوری خوبه هما، سما، رعنا....کم باشه راحت صدا کنی، چیه این اسم ها؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«خندید و ادامه داد:» اسم بچه ی دوستم سیرانوشه، من تنها چیزی که یادم میمونه سیرابیِ؛ زنشم ناراحت میشه، خب این چه اسمیه؟گلاب من بچه دار بشم اسم بچه امو یه چیز تو مایه های هُوَ هُما میزارم که راحت باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن حواسم پیش شهاب و بچه ی توی راهش بود و با غذام بازی میکردم،سهیل سوت ملودی وار میزد. نگاش کردم، تار میدیدمش، ته گلوم درگیر فشار بود. سهیل با سکوت نگام کرد و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مهمونی گرفت؛ خبر دارید که؟ منم دعوت کرده بود که عذاب ببینم؟ که به رخم بکشه بچه دار نشدنمو؟ اینکه چقدر سمیرا ازم سره؟ از من جوون تره؟ لاغرتره؟ خوشگل تره؟ چقدر سرتاپاشو طلا گرفته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند نگام کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-با اون النگوهاش جیرینگ جیرینگ هم میکرد خواهر دیدیش؟.... ول کن بابا، گور بابای شهاب و سمیرا، تو خودتو دریاب، تو کجای ماجرایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من برگ سوخته ام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-هیچکس تورو نسوزونده جز خودت، تویی که میخوای شکننده باشی، اگر به خودت نیای از این هم بدتر میشی، تا جایی که سمیرا بهت میرسه و تو روت حرف میزنه، تو چشمت نگاه میکنه و میگه عرضه نداشتی شوهرتو نگه داری قاپش زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«خندید و گفت:» گرچه شهاب نفرین خداست مرده شور ریخته اشو ببرن که شما زن ها دوره اش کردین مرتیکه لمپن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل باز مشغول خوردن شد و من غرق افکار خودم بودم. بعد ناهار گوشیم زنگ خورد. سریع از تو کیفم درآوردم دیدم مامانِ. تماسُ باز کردم و مامان نگران گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گلابتون؟ مادر کجایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامان نگران نشو، یادم رفت زنگ بزنم، توی راه یکی از دوستامودیدم دیگه اومدیم خونه ی اون داریم ناهار میخوریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-عه! خب باشه مادر نگران شدم، کی میای؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تا عصر میام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-باشه، مراقب خودت باش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتلفنُ که قطع کردم سهیل با خنده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زمینه اشو داری ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه آخه نگران میشه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با شیطنت حرفمو قطع کرد:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عه! خب آره خوب کردی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«بازخندید و ادامه داد:» چرا نمیخوری الان رژیم گرفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-ولی جدی برو باشگاه، به خودت برس توی روحیه خیلی تاثیر داره. هی بشینی توی خونه از اینم بدتر میشی ها، دیگه از در تو نمیای.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وای خاک بر سرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«روسریمو درست کردم و سهیل گفت:» ناراحت میشی بگو نگم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه....نه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«به اطراف نگاه کردم و سهیل گفت:» افسردگی گرفتی، افسردگی یا با چاقی یا لاغری، تو الان فقط با خوردن آروم میشی، من میدونم دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبمو جوییدم، وای این استرس و حالت حرفاش یه طوریه که باید ناخن جوییده بشه، به لب نمیشه اکتفا کرد، تا دستم به سمت دهنم رفت محکم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نکن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«شونه هام از تحکمش پرید و گفت:» دستتو صد تا جا زدی داری توی دهنت میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با وحشت نگاش کردم و آروم تر گفت:» دستتو توی دهنت نکن بابا، عه! مگه بچه ای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستامو آروم پایین آوردم. مشتامو محکم بستم روی سر زانو هام نگه داشتم. چشمام روی سهیل قفل شده بود. سهیل چشمک آرومی زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بخور دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من.....من الان نمیتونم بخورم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«خیلی راحت گفت:» عه! خب میگم ظرف بیارن با خودت ببری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگارسونُ صدا کرد و سه ظرف یه بار مصرف گرفت و بهم داد. داشتم غذامو توی ظرف میریختم که سهیل گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شهاب از این کار بدش میومد یادته؟ از آدم هایی که ادای لارژ هارو درمیارن متنفر بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«انگار دکمه استوپ منو زده بودن، غرق قدیم شدم، هزار تا خاطره و صحنه از ذهنم عبور کردن، سهیل با خنده گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یه بار رفتیم رستوران، اونم اینجا اونجا نه ها، طرف فرشته... دیده بودیش که به خودشم میگم ادای گنده هارو درمیاری؟ رفتیم غذا خوردیم اونم مهمون داشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«سهیل یهو سکوت کرد، نگام به طرفش چرخید و گفتم:» مشتری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با لحن متحرص و تمسخر آمیز گفت:» آره میخواد ماشین بفروشه مشتری هارو میبره خیابون فرشته شیشلیک میده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهاج و واج بهش نگاه کردم و سرمو به معنی “چی؟” تکون دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-بگذریم حالا....اینو گوش بده، یارو غذاش مونده بود من گارسونُ صدا کردم ظرف بیاره، فکر کن نفر صد و پنجاه پول هر غذا بود، بعد شهاب....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«سینه صاف کرد، حرفشو خورد و مجدد ادامه داد:» بعد شهاب به قباش برخورد که چرا ظرف گرفتی آبروی منو بردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«همینطوری به سهیل زل زده بودم، مهمونش کی بود؟!!! زن بود؟ همیشه سهیل همراهشون بوده؟ چرا قبلا چیزی نمیگفت؟!»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-الو؟ اینجایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا قبلا حرفی نمیزدید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«بال خنده گفت:» در مورد اخلاقای زپرتی شهاب؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-در مورد مهمون هاش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتکیه داد و از جیب کتش پاکت سیگارشو درآورد. یه نخ از توش بیرون کشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اذیت میشی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو به معنی “نه” تکون دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقا سهیل؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-من هم فکر تورو میکردم، میگفتم زندگیش بهم بریزه خودمو نمیتونم ببخشم، مگه دو بهم زنم که بگم؟ هیچ وقت این کارو نمی کردم اما چون وجدانم قبول نمیکرد غیر مستقیم بهت اعلام میکردم که شهاب کج میره تا جلوشو بگیری که ماشاالله تو نه تو باغی نه تو حالی فقط دیوار رو دوست داری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودش خندید، با غصه به رودخونه نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-زن ها می فهمند، میدونم که توهم میفهمیدی ولی حتما از رو کردن جریان میترسیدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«به نگاه کردم:» ترس؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-مثلا روت برچسب طلاق نخوره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«سیگارشو روشن کرد و :» دیگه خیلی عادی شده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-واسه من نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیم نگاهی بهم انداخت که بی معنی نبود و پک عمیقی به سیگارش زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من باید برگردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-بریم، بریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمام طول مسیر پر از گذشته و از دست داده هام بودم و سهیل هم سکوت کرده بود. حتی ضبطم روشن نبود، تنها چیز ملودی وار بینمون سکوت بود....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل سر کوچه امون پیاده ام کرد، خودم نخواستم جلوتر بره، ازش تشکر کردم و لبخند کوتاه زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گلابتون، میگم شماره منو داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شماره ی شما؟ نه!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-کار داشتی، کمک خواستی رو من حساب کن، شماره امو بزن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه نمیتونم میترسم الان یکی ببینتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-دیگه سر کوچه اتون هرکی خواست هم خواست ببینه دیگه؛ اشکال نداره به من بگو شماره اتو من بزنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-0935…...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل-ایرانسلی؟ خاک...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با خنده ادامه داد:» تو سر شهاب، ادعاش خرو دو تیکه میکنه یه خط ثابت برای تو نخریده بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالا چیز مهمی نیست، من ده ساله این خطو دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یعنی از تو خونه ی بابات؟ بیشتر خاک تو سرش پس، بزار ببینمش دهنش صافه نکبت چلمنگ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشماره امو به سهیل دادم، به خودم نهیب زدم آخه به اون چرا شماره میدی؟ روم نمیشد بگم شماره امو برای چی میخوای! بعد برمیگرده یه چیزی میگه من آب میشم میرم تو زمین. چیکار میخواد بکنه؟ خداحافظی کردم و به سمت خونه رفتم.کلید انداختم و وارد شدم. مامان توی حیاط بود و تا منو دید گفت: -گلابتون؟ ای وای کجایی مادر ساعت پنجِ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتیه از روی ایوان گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ای وای مامان! ساعت پنجِ که پنجِ! بچه است مگه؟ مگه خونه ی شوهرش بود تو آمار رفت و آمد میگرفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-خب الان فرق داره مادر...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتیه-چه فرقی؟ یه نره خر سایه اش از سرش کم شده الهی شکر، خوبی خواهر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتیه یه چشم غره به مامان رفت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تا میتونی بگرد، خیلی خوشحال شدم که رفتی بیرون، چیه این مدت چپیدی تو خونه که چی بشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان-من که نمیگم بیرون نره میگم هر جایی میره قبل غروب بیاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتیه-هنوز ساعت به غروب نرسیده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«مامان به آسمون نگاه کرد:» تاریکه دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«آتیه با چشمای گرد گفت:» وا بده مامان، وا بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان سری تکون داد و آتیه پسر کوچولوشو که یک سال بیشتر نداشت، از توی روروئک که توی حیاط بود درآورد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من برم به پویان شیر بدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان در حالی که باغچه رو آب میداد سری تکون داد و شلنگُ جا به جا کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مادر چای دم کردم برو یه چای برای خودت بریز.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دستت درد نکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنبال آتیه رفتم، آتیه برگشت یه نگاه به مامان کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کجا بودی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سهیلُ دیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتیه-دوست شهاب؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«سری تکون دادم و آتیه با هیجان گفت:» خب خب...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آتیه خسته....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با اعتراض و لحن شاکی گفت:» عه! چیکار کردی؟ بیل زدی؟ تعریف کن ببینم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد خونه شدیم و آتیه روبروی آشپزخونه نشست و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برای منم چای بریز بیا تعریف کن تا مامان نیومده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسامو درآوردم روی مبل گذاشتمو دوتا چای ریختم و جریانُ تعریف کردم. آتیه با چشمای گرد و هیجان و شور نگام میکرد و من گاهی بغض میکردم. گاهی چشمام پر اشک میشد و ریزش میکرد ولی آتیه چشم از دهنم برنمیداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپویان توی بغلش خوابیده بود. از جام بلند شدم و یه دستمال برداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتیه-کرمتو برم خدا، دِ راست میگه، این چه وضعیه؟ تو این شکلی بودی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ولم کن تروخدا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتیه-برای چی ولت کنیم؟ تو عزیز مایی، چرا باید اینطوری باشی؟ به خاطر کی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با بغض و صدای لرزون گفتم:» برا چی باید برم باشگاه؟ خوش هیکلی چه به دردم میخوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتیه-یعنی شهاب بود به دردت میخورد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان وارد خونه شد و با هول گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیه مادر؟ چیشده؟ آتیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتیه-میگم پاشو برو باشگاه، رژیم بگیر، به خودت برس، میگه با چه دل خوشی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«مامان با حال زاری گفت:» مادرت بمیره، راست میگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتیه شاکی و غضب آلود گفت:» چیو راست میگه مامان؟ باز تو جای دلداری دادن داری جلوتر از گلابتون استارت گریه میزنی؟ ما باید به این دختر امید بدیم، نه اینکه بدتر تضعیف روحیه اش کنیم، منو ببین گلابتون. باید بری باشگاه، باید به خودت برسی، هی توی خونه چنبره زدی که چی بشه؟! فکر کردی اینطوری مثلا شهاب میاد میگه “آخی گلابتون گناه داره دوباره برم سراغش؟”
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آتیه ولم کن تروخدا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسامو جمع کردم و توی اتاقم رفتیم. انگار با چوب زده بودنم. روی تخت دراز کشیده بودم. دلم چه ضعفی میرفت...دلم میخواد یه گاو قورت بدم، در کشوی بغل تختمو باز کردم و یه شکلات برداشتم و با ولع خوردم. تنها چیزی که منو آروم میکنه خوردنه، اینم از خودم بگیرم؟ آتیه یه ضرب درو باز کردف شکلات توی گلوم پرید. آتیه جلو اومد و دوسه تا توی پشتم زد و گفت: -اومدی داری میخوری؟ گلابتون تو باید به خودت بیای، سهیل راست میگه تو باید یه جوری به خودت برسی که شهاب دیدت بگه چه غلطی کردم اینو از دست دادم! ما فامیلیم باهم رو در رو میشیم نباید تورو اینطوری بدبخت و افسرده ببینه. گور پدرش، تو با این رویه داری تموم شانس هاتو از دست میدی، این چه سر و وضعه که داری؟ فردا میریم باشگاه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من الان آمادگیشو ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتیه-مگه میخوای بری سربازی که آمادگی نداری؟ باید بری باشگاه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتیه از اونا بود که اگر گیر میداد ول نمیکرد، تسلیم شده پوفی کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتیه-من نمیزارم هدر بری؛ تو همش بیست و هفت سالته....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشدم تنها ترین آدم شهر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشدم با خودم غریبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همه قهر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیوونه میشم من آخرسر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلب من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبگو واسه تو چی کم گذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتهش واسه دل من چی داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنری بگی دوستم نداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتی و ندیدی بعد تو من چمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتی برات دوری لازمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه میترسم من از همه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین حال منه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(فریال_شهر خاموش)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون شب تا صبح درگیر بودم، درگیر حرفای سهیل که در مورد شهاب گفته بود، روح سرگردان یعنی من، یعنی کسی که بعد بعد از نُه سال زندگی میفهمه همیشه زاپاس شوهرش بوده، من حالا چی دارم؟ هیچی؟ از خودم هیچی نداشتم! همه رو پای شهاب ریختم چون فکر میکردم وظیفه امه. به دستام نگاه میکردم، حتی یه روز هم وقت نکردم یه لاک برای خودم بزنم، همیشه دنبال رسیدگی به شهاب بودم بعد سهیل میگه” برو ناخن بکار”. پوزخند زدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین درس هم از کل کل آتیه با شهاب دارم که اصرار کرد من باید برم درس بخونم چون استعدادشو دارم؛ چون به شهاب میگفت تو حتی نمیتونی تو این قضیه هم ساپورتش کنی. خوبه حداقل درسمو خوندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکم کم نزدیک اذان صبح میشد، صدای اذان از دور میومد. وضو گرفتم و نمازمو خوندم. سر سجاده کلی باز به حال خودم پیش خدا ضجه زدم. انگار خدا فقط سر سجاده است که بغضم اونجا باز میشد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح از اینکه بخوام برم باشگاه پشیمون بودم. بی خوابی و حال دیشبم با باشگاه رفتن سازگار نبود ولی آتیه ول کن ماجرا نبود، به زور به معنی واقعی منو باشگاه فرستاد، تا حدی که خودش هم باهام اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد و خودش ثبت نامم کرد، اون لحظه آرزو کردم کاش شوهرش بهروز زودتر از ماموریت بیاد که آتیه سرخونه و زندگی خودش بگرده که من مجبور نباشم باشگاه برم. آتیه تند تند برای مربیم تعریف میکرد که یه مشکل عاطفی برای خواهرم پیش اومد و یهو اضافه وزن گرفت. خوردنم عصبیِ و همیشه هیکلم روی فرم بوده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمربی-برو رو ترازو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی حوصله روی ترازو رفتم و مربی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زیاد نیست، پونزده کیلوئه اگر مرتب بیای و رژیم داشته باشی لاغر میشی فقط باید خوب رعایت کنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتیه-من حواسم هست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمربی-شما که نباید حواست باشه خودش باید بخواد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راستش من الان به اصرار خواهرم اومدم و اصلا انگیزه و علاقه ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمربی-وقتی موقع ورزش حواست به ورزش و عضلاتت نباشه یا وقتی انگیزه برای لاغر شدن نداشته باشی هیچی تغییر نمیکنه، سی درصد ورزشِ و هفتاد درصد رژیم. اگر میخوای نتیجه بگیری باید جفتشو رعایت کنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتیه بهم سقلمه زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رعایت میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمربی یه سری ورزش بهم داد و یه برنامه ی غذایی که اصلا نمیدونم چی بود. وقتی جلوی آینه ایستادم به خودم نگاه کردم. شبیه هیچکدوم از گلابتون های زندگیم نبودم. رنگ پریده، موهای هفت رنگ وز کرده، یه تیشرت چسب که شکمم بیرون افتاده بود با یه لگ پلنگی که بدتر چاق نشونم میداد....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه هم دوره هام نگاه میکردم که چه با انگیزه کار میکنند، قشنگ ارایش کردن، لباسای ورزشی خوب پوشیدن، حس میکردم یه آدم فلجم که غبطه هر حرکتی توی زندگی رو میخورم. چقدر راحت یه آدم میتونه یکی دیگه رو بکشه بدون اینکه بهش بگیم قاتل، بدون اینکه زندانی بشه و اعدام بشه... من مُردم، چطوری یه مرده با یه ریتم تند آهنگ روی استپ بالا و پایین بپره؟! آتیه رفته بود، وسط ورزش روی استپ نشستم و به زمین زل زده بودم. مربیم بالا سرم اومد و گفت: -حالت خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میخوای بری یکم بشینی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من نمیتونم ورزش کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میتونی! همه چی به خودت بستگی داره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرعکس همیشه بدون اینکه خجالت بکشم زدم زیر گریه و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برای چی باید ورزش کنم؟ برای چی؟ برای کی؟ برای چی باید اضافه وزنمو کم کنم؟ برای اینکه بفهمم در هر صورت نزدیک ترین آدم زندگیم میتونه منو نابود کنه؟منو بکشه؟ من مثل شماها نیستم، من زندگیمو از دست دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمربیم و هم دوره ای هام بالاسرم ایستاده بودن، یکیشون پوزخندی زد و رفت و یکی دیگه اشون گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چی میگی بابا؟ ما از سر خوشی نیومدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اونم رفت، یکی دیگه اشون با خنده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دستای منو....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دستاش نگاه کردم، جای زخم و خط های عمیق بود، ادامه داد:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از من بدتری؟ پاشو جمع کن خودتو زن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم رفت، مربیم سری تکون داد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو با این کارات فقط داری اوضاعتو بدتر میکنی، نه برای کسی نه برای چیزی به زندیگیت ادامه نده! برای خودت باش اونوقت زندگی بهت نشون میده که حالا ارزش زندگی داری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه برگشتن سر تمرینشون و من همونطور روی استپم نشسته بودم؛ اونا منو درک نمی کنند. درد من تازه است! چطوری بعد هشتاد و سه روز همه چیزو فراموش کنم؟ نُه سال زندگی رو چطوری فراموش کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جام بلند شدم و رفتم لباسامو عوض کردم و راهی خونه شدم، نمیتونستم اونجا بمونم. تموم راه تا خونه پیاده رفتم و بازم دختر قدیمی زندگیمو ورق میزدم. دنبال اشتباهاتم بودم ولی به جای اینکه زیرشون خط بکشم و اشتباهمو بفهمم، حسرت میخوردم! دلم میخواست جای سمیرا باشم، دلم میخواست خونه ی خودم برم، امن ترین جای دنیا خونه ام بود که الان سمیرا اونجا ساکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی به خودم اومدم دیدم جلوی در خونه امم، همون خونه ی چهارطبقه با نمای مرمری سفید رنگ که از اون ور کوچه طبقه سوم مشخص بود. پرده های منو کنده بود و جاش یه پرده ی دیگه زده بود. گلدونام هم برداشته شده بود، چیکارشون کرده؟ تراس بدون هیچ گل و گلدونیه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir