در این جلد پنج سال از ازدواج آرمین و نفس میگذره، عکس ها و فیلم هایی به دست نفس میرسه که نشون میده آرمین خیانت کرده و با دختری رابطه داشته و اون دختر از آرمین حامله است، نفس از آرمین طلاق میگیره اما…

ژانر : عاشقانه، انتقامی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۳۶ دقیقه

مطالعه آنلاین تب داغ هوس (تب داغ گناه جلد دوم)
نویسنده : نیلوفر قائمی فر

ژانر : #عاشقانه #انتقامی

خلاصه :

در این جلد پنج سال از ازدواج آرمین و نفس میگذره،

عکس ها و فیلم هایی به دست نفس میرسه که نشون میده آرمین خیانت کرده و با دختری رابطه داشته و اون دختر از آرمین حامله است،

نفس از آرمین طلاق میگیره اما…

پنج سال بعد...

آرمین یه جوری نعره میزد انگار وسط جنگلِ،همه کُپ کرده بودن، اون سالن شلوغ یه آن سکوت محض شد،تنها کسی که هول نکرده بود من بودم، من شش سال با این مرد زندگی کردم، انقدر از این نعره ها و خشم ها دیدم که کمتر از همه بهش اعتنا میکنم، روزایی که آرمین فریاد میزد من زهره ترک میشدم گذشت، روزایی که دختر بیست و یکی دو ساله بودم و از قدرت آرمین میترسیدم، از چشماش از صداش...نمیگم الان دیگه مقابلش یه شیرم مثل خودش نه ولی...آرمین از من یه زن دیگه ساخت،نگین پشت سرم تند تند راه میومد با هول گفت:

-نفس، نفس آرمین میکشتت.

با حرص گفتم: هیچ غلطی نمیتونه بکنه،فکر کرده من نفس بیست یک و دو ساله ی اون روزام؟! که زیر گیوتین خواسته هاش باشم؟! دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم که بابهاش کنار بیام،برای من آرمین تموم شده، فکر کرده بازم در برابر همه غلطاش سکوت میکنم؟ اینبار با همه فرق داره،یه لحظه کنارش نمیخوام بمونم نگین حتی یک لحظه.

نگین-آرمین ولت نمیکنه، ببین چقدر دارم بهت میگم، آرمین از همه چی میگذره اِلّا تو، تو براش فقط حکم یه زن نیستی نفس...نفس با توام!

«نفس زنان از راهی که تند تند میرفتم تا به حیاط برسم و از شر داد های گوش خراش آرمین راحت بشم گفتم:»

-ازش شکایت میکنم، با قانون که نمیتونه دربیفته،مگه الان تونست جلوی منو بگیره.

دستم با ضرب به عقب کشیده شد، انقدر محکم که تعادلمو از دست دادم با باسن زمین خوردم، آرمینو در حالی که کامیار و آقای شیخی سعی میکردند مهارش کنند بالا سرم عربده زد:

-به چه جراتی از من طلاق میگیری؟ هان؟ یادت رفته من کی ام؟ یادت رفته نفس پناهی.

«آرمین! وای آرمین! تو وقتی منو نفس پناهی صدا میکنی یعنی ظالمی یعنی رحم نداری یعنی ممکنه حتی از خشم منو تیکه تیکه کنی چون یادش می افته من دختر معشوقه مادرشم، با حرص و صدای خش دار گفتم:»

-طلاق نگرفتم، طلاقت دادم« با حرص و عقده گفتم:» مّنّ...مّنّ...

خودمو متمایل میکردم به جلو به سینه ام میزدم، تنها وقتی بود که حس قدرت کرده بودم، یکبار جلوی آرمین کم نیاوردم، یکبار من بودم که حرفمو پیش برده بودم، شش سال اونی بودم که اون خواسته بود حتی بعد تصادف با تموم اون محبت افزون شده اش بازم همون آرمین بود که تا منو سرپا دید از نو شروع به خیلی از رفتاراش کرده بود، آرمین هیچ وقت عوض نمیشد،اینو بهم ثابت کرد.

تنها چیزی که اون روزای بعد تصادف به من این قدرتو داد، حس تنهای آرمین و ترس از دست دادنم بود که باعث شده بود بهم اعتماد کنه، انقدر تشنه ام باشه که قبول کنه حق طلاق بهم بده، فکر میکرد نفس همیشه کم سن و بی عقل میمونه، فکر میکرد با پول میتونه قانونُ هم بخره... از عشق من مطمئن بود...منم....منم مطمئن بودم

اما....اما....

عمو شیخی و کامیار بازوهاشو گرفته بودن،آرمین با اون چشمای آبی به خون نشسته اش که منو فریاد میزد بهم نگاه میکرد و گفتم: من طلاقت دادم آرمین.

«حس کردم آرمین دیگه شبیه آرمین نیست، شبیه یه خون آشامه که اگر ولش کنند گردنمو می دّره، بی اختیار یاد Twilight شماره 7 افتادم که دو نفر یه خون آشامو نگه داشته بودن! آرمین در حالی که اون دندونای ردیفشو روی هم گذاشته بود و فکش منقبض شده بود و از حرص زیر گونه اش می لرزید گفت: تو، تو بهم کلک زدی...تو نارو زدی.... دورم زدی نفــــــــــــس.

نگین کمکم کرد از جا بلند شدم، شالم از سرم افتاده بود کشیدم رو سرم، خواستم جلو برم نگین نکهم داشت و ارمین داد زد: میکشمت نفس، حق نداشتی...

با حرص گفتم: تموم شد، تمومت کردم، هیچی دیگه تورو به من وصل نمیکنه « با یه بغض پر از خار و خش با یاد پسرم گفتم:» دیگه یونا هم نیست که به خاطر اون بازم توی بازی نفرت انگیزت باشم، تمومــــت کردم.

تا اومدم برگردم آرمین در حالی که لحنشو کنترل میکرد با هول گفت:

-نفس نفس....

«محل نذاشتم بلندتر گفت:» نفس جون یونا...

«ایستادم، سه سال هرجا که خطا کرد منو با قسم جون یونا نگه داشت...بعد از دوسال هنوزم جون بچه ی طفل معصوم منو میخوره، با سینه ی سوخته و بغض به طرفش هجوم آوردم، با مشت به سینه اش میکوبیدم، عمو شیخی آرمینو ول کرد که منو کنترل کنه، نگین هم یه طرف دیگه گرفته بودتم، با زجه گفتم:

-بچه ام دو ساله مرده...هنوز جون بی جونشو ول نکردی؟

«صورتم خیس از اشک میشد و صدای خش دار گفتم:» جونش برای تو چی بود که همیشه پشت جون بچه ی من قایم شدی.

نگین و عمو شیخی منو عقب کشیدن، از زجه خم شدم با همون حال گفتم: تموم کثافت کاریاتو با جون یونا بخشیدم...

«چشمای آرمین که با زل زدگی و چشمای باز نگام میکرد پر اشک شد و با جیغ صدای گرفته گفتم:» یونا مُرد، یونا مُرد، انقدر جونشو قسم خوردی که مرد؛ واسه تو ....برای توی نحس...

نگین جلوی دهنمو گرفت و با عصبانیت گفت:بسه، بسه، تو خیابونی...

آرمین با همون حرص قبلی گفت: برای من نمرد، برای بابای بی ناموست مرد که رفتی دیدنش...

اومدم هجوم ببرم طرفش عمو شیخی محکم گرفتم، یه جوری که پاهام رو هوا بود، جیغی شبیه جیغ قبلی با صدای گرفته زدم و گفتم:

-خفه شو آرمـــــــــــــین، خفه شو...خائن، نامرد.....

همیشه رو کلمه "نامرد" حساس بود، شبیه شاسی یه بمب بود که میزدم. عمو شیخی رهام کرد که اونو بگیره، حتی تهمت قاتل یونا بودن هم اونو اینطوری بهم نیمریخت...اما کلمه ی "نامرد"...

شبیه آدمی میشد که نفت روش ریختن و به جونش کبریت می زنند و اون بالا پایین میپره و جای "سوختم" فریاد میزنه: من نامرد نیستم؛ به من نگو نامرد.

نگینو پس زدم با کف دستم محکم زدم به قفسه ی سینه اشو با حال زجر آوری گفتم:

-بهم خیانت کردی، بهم...خیانت « موهامو کشیدم» کردی نامرد؛ چطور تونستی.

«نگاش کردم، نفس زنان تو چشمای خیره و زل زده اش که انگار شوکه بود نگاه کردم و دندونای روهم گفتم:» چطوری؟

همونجا کنار پای آرمین بی جون نشستم و زجه زنان گفتم: دیگه نمیتونم تحمل کنم....تموم شد... همه چیو بخشیدم،اینو نمیبخشم،نمی، بخشم....

«آرمین نفس زنان با تردید نگام میکرد و عصبی با صدای آروم گفت:»

-ولم کن ببینم.

«منظورش به کامیار بود،از حصار کنترل کامیار و شیخی که رها شد مقابلم چنباتمه زد و گیج وار با همون لحن قبلی گفت:»

-چرا شعر میگی؟ هان؟ با توام.

«تا آرنجمو گرفت پسش زدم و با گریه گفتم:»

-من شعر میگم،خیانتت پنج ماهه حامله است، من شعر میگم؟!

«هولش دادم و با صدای گرفته ام گفتم:» حامله است. « دوسه تا با حرص و دو دستی تو صورت خودم زدم و گفتم:» حامله است؛ چطور تونستی؟

نگین با حرص گفت: خاک تو سرت آرمین، خاک تو سرت خیانت کردی؟ «با منظور به من گفت:» پس لال بودی تو این پنجاه روز بگی چه غلطی کرده؟

آرمین با اخم و عصبی و درگیری فکری به نگین نگاه کرد و کامیار برای نگین چشم درشت کرد و نگین عصبی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیانت کردی؟ بعد اون همه بلا همینو کم گذاشته بودی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین عصبی تر گفت: کامیار دهن زنتو میبندی یا من ببندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین-تو بیجا میکنی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو شیخی به کامیار اشاره کرد،کامیاراومد نگینو کشید کنار در حالی که نگین تقلا میکرد و بدوبیراه به ارمین میگفت. آرمین آرنجمو گرفت، اومدم پسش بزنم زورم نمیرسید با لحن قبلی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا چرت میگی؟ کی پنج ماهشه؟ واستا ببینم. «داد زد که منو از تقلا که حالا دیگه ایستاده بودیم نگه داره» وایستا میگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هه، یادت نمیاد زیرت کی بوده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«آرمین شاکی نگام کرد و یه نگاه به عمو شیخی کرد، به عمو شیخی حواسم نبود، طفلک با خجالت دو قدم عقب رفت و آرمین با صدای خفه و حرص گفت:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-درست حرف بزن نفس پناهی که...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«انگشت اشاره ای که طرفم گرفته بود و پس زدم و با حرص گفتم:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آرمین شوکت، تو به خیانت خو گرفتی ،تو ژنته، ارثیِ خیانت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین آروم با پشت دست زد تو دهنم،انقدر عصبی بودم که سر ضرب با حرص تو گوشش زدم، برق نگاه آرمین پرید، با حرص و صدای گرفته ام در حالی که ارمین شوکه نگام میکرد گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دستتو کوتاه کن "آرمین شوکت" حالا دیگه منم که اومدم جای تو از من بترس، چیزی ندارم که براش بجنگم،براش زندگی کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آدمی مثل من میتونه هرکاری کنه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«آرمین فقط منو مسخ شده نگاه میکرد،فکرش جوری درگیر بود که نمیتونست بازم جلومو بگیره،از جام بلند شدم،پا تند کردم، قلبم داشت میترکید،فکر نمیکرد که طلاق بگیرم،دستمو رو قلبم گذاشتم، اولین باره که جلوش در اومدم، حتی بعد یونا هم از آرمین دست نکشیده بودم....یونا....یونا کوچولوی من......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست تکون دادم یه تاکسی گرفتم ،سوار شدم ،دلم داشت میترکید،انگار از یه بلندی پرت شدم پاینن؛ شش سال عمر یه آدمه، شش سال زندگی رو تموم کردم،زندگی عجیب و پر از کینه و انتقام و.... عشق، عشق لعنتی ما بهم ....پر از دست دادن عزیزام...بابا.....یونا.... تا میگم یونا دلم میشکنه، اشکم بی توقف می باره؛ بچه ی بی گناهم،طفل معصوم من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یونا هرچی بزرگتر میشد کامیار بیشتر و مشکوک تر با یونا برخود میکرد،گاهی که سر من یا آرمین گرم بود کامیارُ میدیدم که انگار داره از یونا تست میگیره،هر وقت ازش سوال میپرسیدم که چیزی شده میگفت : نه چیز نگران کننده ای نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتی چند بار به آرمین که گفتم که کامیار متوجه یه چیزی تو یونا شده که نمیفهمیم، حتما بچه یه مشکلی داره که کم خوابه،لاغره، زیاد گریه میکنه،زیاد تب میکنه، همیشه که علت سرماخوردگی یا دندون نیست،بعد آرمین به جای اینکه به توجه کامیار اعتنا کنه،به کامیار می توپید که چرا انقدر با سر و کله ی یونا ور میری که نفس بترسه بچه یه طوریش باشه. کامیارم بعد از این حرکت آرمین دیگه کاری به یونا نداشت،اما من میدونستم بچه ام یه مشکلی داره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی یک سالش شد،خودم بردمش پیش کامیار و خواستم باهم بریم پیش متخصص کودکان....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اونجا بود که فهمیدم،ضربه هنگام تصادف به سر یونا آسیب زده که در ابتدا بعد از به دنیا اومدن دکترا متوجه این عارضه نشدن؛ مگه میشه دنده ی من اونطوری بشکنه، دستم بشکنه بچه طوریش نشه؟ همیشه این نگرانی رو قبل تشخیص دکترا داشتم،ضربه ی ایجاد شده یه زائده ی مغزی ایجاد کرده بود که عملکرد بدن یونا رو کم و کثر میکرد و این عارضه تا حدی بود که یونا تا سه سالگی که زنده بود قادر به حرف زدن نبود،نمی تونست راه بره و سیستم گوارشی بدنش به خوبی کار نمیکرد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طفل معصوم من...بچه ی بی گناه من...وقتی یادش می افتم جگرم میسوزه...پنج سال گذشته، کابوس انتقام آرمین تموم شده بود و کابوس بیماری یونا شروع شده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این بچه رو که میدیدم تموم زندگی من برام رنگ می باخت،حس میکردم جواب کارای آرمینِ اما بیشتر از آرمین من عذاب دیدم، نمیگم آرمین عذاب نکشید اما من مادر بودم...دنیام سیاه و تاریک بود، بعد یونا تا مدت ها دچار افسردگی و دل مردگی شدم آرمین جای اینکه حمایتم کنه طبق عادتش به کاری که میخواست مجبورم میکرد، باهام جوری رفتار میکرد که ازش فراری بشم...وقتی وسط کش مکش داد میزد: یونا مُرد، تموم شد، من زنده ام با من زندگی کن....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قلبمو از جا میکند، شاید دردشو تو خودش میریخت اما اینکه بعد از گذر چند ماه همدردی با منو کنار گذاشته بود و منو وادار به اون مدل زندگی که خودش میخواست میکرد منو از خودش زده میکرد، همیشه بهم این حس القا میشد که آرمین عوض نشده،همون آرمینِ که تو ویلا دو شب بعد عروسیِ نعیم رو سرم افتاد و گفت: " میدونی فرق بین نفس پناهی و نفسِ آرمین چیه؟"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به قول نگین فقط نفسِ که میتونه آرمینو تحمل کنه چون آرمین مغزی با دو عملکرد داره، عملکرد اول کار در راستای گذشته ی وامونده اش دوم عملکرد در راستای خوسته هاش و زندگی و حس خصوصیش به من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیم زنگ خورد، نگاه کردم دیدم آرمینِ، ریجکت کردم و راننده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خانم کجا میرید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهشت زهرا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیم دوباره زنگ خورد نگین بود، تا تماسو باز کردم آرمین داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قطع کنی، به مرگ تو نفس، به مرگ تو که میخوام دنیا نباشه پشیمونت میکنم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم میخواست بگم «تو غلط میکنی، چیکار میخوای بکنی، اما...آرمینی...آرمین خیلی کارا میتونه بکنه، من الان تیری بهش زدم که حالا حالاها زهرش تشعشعاتی داره که همه رو میکوبه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چته؟ حالا دیگه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین-اون که زیر پات نشسته که من خیانت کردم کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص گفتم: هه! زیر پای من؟ نه جاشو اشتباه گفتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین با عصبانیت گفت: من خیانت نکردم،برمیگردی، طلاقی وجود نداره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آرمین نمیفهمی؟ جدا شدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین با همون حال قبل گفت: من جدا نشدم، من جدا نشدم، تو جرات داری برنگرد خونه؛ اگر من آرمینم که از بابام نیستم اگر تورو برنگردونم خونه،برمیگردی نفس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آرمین به خاک یونا ازت شکایت میکنم«جیغ زدم:» پدرتو دربیارنا،ولم کن دیگه بسه هرچی ازت کشیدم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نعره زد: خیانت نگردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغی زدم که راننده تعادل رانندگیشو از دست داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس "ثریا" کیه؟ اون شکم پنج ماهش چیه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«بغضم ترکید و با گریه گفتم:» اینو دیگه نمیتونم تحمل کنم، همه بلایی سرم آوردی،نمی مونم که ته مونده ی نفسو با خیانت دود کنی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین انقد رداد زده بود صداش دورگه شده بود:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ثریا خر کیه؟ چی میگه؟ ثریا کیه نگین؟ «صدای جیغ نگینم از اون ور میومد.»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشی رو قطع کردم، حالم شبیه اون آهنگه بود:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفته بودم بی تو میمیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی اینبار نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفته بودی عاشقم هستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی انگار نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچه گویم که دوستم داری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به جز تکرار نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خو نمیگیرم به این تکرار طوطی وار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکم فرو ریخت، یاد هزاران روز قبل افتادم، هر لحظه تلخ و دل رنجوری که گذشته بود اما عشق... عشق منو سرپا نگه داشته بود،منو تو بغل آرمین نگه داشته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون شب مهمونی، اون عشق بود که منو توی اتاق نگه داشته بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شب قبل عروسی نعیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون روزایی که تازه به مامان گفته بودیم جریان از چه قراره....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالم،حال خوشی نیست، این مرد با تموم بدی هاش همیشه هوامو داشت، من میفهمیدم که عاشقه و همینا منو پاگیرش کرد... یاد کلانتری ها و دادگستری های که سر دعوا با نعیم میرفتیم افتادم که چطوری جلوی همه میگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نعیمو آروم کنید به نفس آسیبی نرسونه، نفس به اندازه کافی داره میکشه از نعیم دیگه نکشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاش از آرمین دوتا بود...یکی همینی که خیانت کرد یکی همون آرمینی که با هق هق گریه اش مثل اون روزای اول مرگ یونا منو تو بغلش میگیره تا اروم بشم و بهم میگه ما بازهم میتونیم یونا داشته باشیم، یونا رو از خدا پس میگیریم، اینبار بیشتر مراقبشیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم اون آرمینو میخواد که بهم بگه از نو شروع میکنیم؛ اون آرمینِ خائن رفت پی کارش حالا ما باهم شروع میکنیم، حواسم هست....حواسم هست....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکامو پس زدم، زندگیم رفته...باید چیکار کنم...چطور تونست؟! چطوری بهم خیانت کرده؟!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند بلند زدم زیر گریه، امروز پنجاه و سومین روزه که این سوالُ از خودم میپرسم،آرمین هرچی بود، هرچی اما منو دوست داشت، اینو وقتی زندگیمو ورق میزدم میفهمیدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از گریه خم میشدم به طرف زانوهام، کیُ به من ترجیح داده؟! منو چطوری کنار گذاشته، مگه من همیشه آرومش نمیکردم؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو رو قلبم گذاشتم چطوری میتپید،اینبار داستان انتقام نیست، داستان یه عمر زندگی مقتول و قاتلِ که عاشق هم بودن....چرا من رنگ زندگیُ ندیدم، چطوری این زندگی رو باید به حالت اول برگردونم؟! دوباره خانواده ام،دوباره بابایی که سالمه، توی اون تیمارستان جون نمیکنه...چطوری این حافظه رو بدون آرمین داشته باشم؟! همه چی به کنار...قلبمو چطوری آروم کنم؟!!!!! خداااا، خدااااا...خدااا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راننده-خانم میخوایید بهتون آب بدم، تو ماشین آب دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکامو پاک کردم و گفتم: ممنون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به بیرون نگاه کردم، به خیابون های زمستون زده نگاه کردم که نم نم برف می بارید،زندگی بدون آرمین چطوریِ، بدون اون چشمای آبیِ شیطون که برام درشت میکنه و با هیجان حرف میزنه. بدونِ اون عادتی که سرشو تو گردنم فرو میکنه و بو میکشید و من عاشق نفسای گرمش بودم... بدون اون مسخره بازی هایی که حتی تو اوج یه درد هم گل میکنه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیانتِ لعنتی تو چرا اومدی تو زندگیم، من با همه دردا ساختم...با همه چی... خسته شدم...خسته ام... فکر کردم یونا آخرین تیر این زندگیِ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین همه چی ُ از من گرفت، حتی حالا خودشم از من گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیشه رو پایین دادم،سوز سرد به صورتم میخورد،یاد ولنتاین اون سال افتادم، به دستم نگاه کردم، هنوز انگشترش تو دستمه، این مثل همون انگشتری که بابا به مادرش داده بود... این انگشتر نحس که نشونِ یه خیانت...دستمو تکون دادم، صداش تو گوشم پیچید «اینو تو دستت بکن تا یه انگشتر دیگه جاش بیارم.» پوزخندی زدم و اشک از پلکم سقوط کرد، هیچ انگشتری جای اون نیومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگشتر رو از تو دستم درآوردم از پنجره دستمو بردم بیرون وانگشتر میون انگشتام بود، بهش خیره شده بودم،نگینش می درخشید،اشکم رنجور و آزرده از چشمم می چکید...قلبم تیر میکشید، بغض گلومو جوری فشار میداد که نفسم بالا نمی اومد...پاش بودم بیشتر از توانم و این جوابم نبود...قلبم، جونم، دلم رو هوا رفته، انگار یه دنیامیت به قلبم وصل کردن و الان ترکیده، نمیتونم تیکه های قلبمو جمع کنم، هر تیکه ای که برمیدارم آرمینِ، آرمین که زنو به من ترجیح داده، چنگ زدم به روی قلبم لعنت به تو، تو منو بیشتر از آرمین عذاب دادی چرا بی تابی؟ چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهشت زهرا قطعه کودکان رفتم ، بالا سر قبر یونا، خودمو انداختم و روی قبر خیسش و هق هق کردم، تمام اون پنجاه و اندی روز این بغضو خوردم که غرور نداشته امو حفظ کنم، نذاشتم کسی بفهمه که چرا میخوام از آرمین جدا بشم،، حرف شنیدم و اشک ریختم آرمین غرورمو شکوند....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوز به پشتم میخورد، می لرزیدم نه از سرما، از تنهایی از باخت از حالی که داشتم، همه زندگیشون سرجاشه الا من، الان کجا برم؟ به کی پناه ببرم؟! میدونید یه زن همه چی رو میتونه تحمل کنه الا این لعنتی رو، از خودم میپرسم چرا باید یکی رو به من ترجیح بده؟ حس خرد شدن دارم که لهم کرده، از خودم نا امیدم ، یه گوشه درون خودم کز کردم، آرمین با یکی بوده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یونا...یونا چرا بزرگ نشدی چرا زنده نموندی از مامان حمایت کنی، چرا انقدر زود رفتی امید من، امید مادر چرا انقدر زود رفتی، قرار بود درمون تموم زخمای بابات به من باشی....تو، تو روزایی که عاشقم بود راه به دنیا پیدا کرده بودی، میدیدمت حس میکردم منم یه روزایی زندگی کردم...یونا...یونا بابات...بابات اینجا، اینجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«دستمو روی قلبم گذاشتم و گفتم:» اینجارو اینبار جوری شکوند که دیگه من هیچ وقت شبیه یه ادم نمیشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاد اون روزای قدیم افتادم که بهم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من دل جوجه امو شکوندم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چطوری منو از یاد برده...شونزده سال به من فکر میکرد تا بزرگ بشم، بهم که رسید، همه چی عوض شده بود، من اون آرامشِ دردی بودم که بی درمون بود؛ بهم گفته بود بی من میمیره...یونا...یونا کاش میشد اینجا کنارت بخوابم، مامان پیشت باشه...خسته ام، خسته ام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونجا روی قبرش خوابیدم، برف نم نمِ آبکی تند شده بود، تا استخون هام تیر میکشید اما جون نداشتم بلند بشم، جون نداشتمُ نمیخواستم بلند بشم، میخواستم اونجا باشم پیش یونا کوچولوی بی گناهم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمام سنگین شده بود...کرخت وسنگین شده بودم و کم کم هوشیاریم کم میشد، قیافه ی آرمین حتی با چشمای بسته هم مقابل چشمم بود؛ هزار تا زنُ باهاش تو خواب دیدم، گاهی با یه زن بد بود، گاهی با یه زن چاق، گاهی....انگار یه صحنه رو هزاران بار میدیدم، از وقتی فهمیدم آرمین با یکی بوده مدام این خوابارو میبینم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنم میسوخت،خیس عرق بودم..چشمامو باز کردم،تو خونه امون بودم... مغزم پر از سکوت شده بود...تنم درد میکرد... الان کِی هست؟ چه وقتیه؟ نیم خیز شدم یه چیز رو پیشونیم افتادم، نگاه کردم دیدم یه دستمال خشکِ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا خشکه؟ حتما خشک شده، تب کرده بودم؟! به ساعت کنار پاتختی نگاه کردم، دیدم چهار و نیم صبحِ، اومدم بلندشم نگاهم به دست چپم افتاد، حلقه ام کو؟ ای وای کجا گذاشتمش، صبح باز آرمین قیامت میکنه.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو گوشام یه سوت ممتد کشید...همه چی یادم اومد، ماجرای طلاق، همه ی اون کش مکش ها و تهدید های آرمین، من پنجاه روز توی این خونه نیستم چرا الان بعد طلاق اینجام؟!!!! من که تو... تو قبرستون بودم!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم سمت راستمو نگاه کردم دیدم آرمین خوابیده، یکه خورده نگاش کردم، نه پلک میزدم نه نفس میکشیدم!!!! من مگه از این طلاق نگرفتم چرا ور دل من خوابیده؟!!! نکنه خواب دیدم؟! ای مرده شور نفهم بودنتو ببرن آرمین معنی طلاقم نمیفهمی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پتو رو پس زدم، اومدم بلندشم دیدم لباسامم عوض کرده، خب من مرده بودم چرا نفهمیدم؟! اصلا برای چی به من دست زده، لعنتی آدم نمیشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم در کمدو باز کردم یادم افتاد لباسامو بردم خونه ی مامان...لباسامو کجا گذاشته؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دنبال چی میگردی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«شونه ام از صدای دورگه ی بمش پرید، دیگه تنهاییم هیچکس نمیتونه نگهش داره، یه آرنجشو جک زده بود و منو نگاه میکرد، جدی و آروم، موهامو با حرص پس زدم عقب دست به کمر و با صدای کیپ شده گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من اینجا چیکار میکنم؟! «چقدر گلوم درد میکنه انگار سیم خاردار تو گلومه، آرمین به قدو بالام نگاه کرد و گفت:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه قرار بود کجا باشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص آروم گفتم: صبح طلاق گرفتیم شب اومده ور دل من خوابیده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین-مغزتِ، تقصیر تو نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«دست به کمر و صاف تر ایستادم تا جدی تر به نظر برسم، با اخم نگاش کردم و گفت:» برای اون تصادف لعنتیِ بلاخره یه قسمتی از حافظه ات پاک شده دیگه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالی که با حرص به طرف حموم رفتم تا ببینم لباسامو اونجا گذاشته گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مسخره بازی تو هیچ وقت تموم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«جست زد از رو تخت مچ دستمو گرفت قلبم هری ریخت یه جیغ کوتاه زدم و چشماشو درشت کرد و گفت:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واااااای نفس ! وقتی خودتو به نفهمی میزنی دلم میخواد مثل قدیم روی سگمو که عاشقشی برات بلند کنم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو خواستم از تو دستش بیرون بکشم، لعنتی زورش خیلی زیاده، دستمو کشیدم افتادم رو تخت، جیغ زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آرمــــــــین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین سریع زانوهاشو کنار رونای پام قفل کرد و اومد روم و جفت مچ دستامو بالا سرم با یه دستش نگه داشت و چشماشو درشت کرد و هیجان گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نفس، واااای نفس، تو دلت برای آرمین شش سال پیش تنگ شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقلا کردم و با حرص گفتم: بلند شو ارمین، بیشعور طلاق گرفتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین-از حالا به بعد اگر بی ادبی کنی تنبیهت میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص و عصبانیت گفتم: بلند شو عوضی خائن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتشو آورد جلو ببوستم سرمو تکون دادم و جیغ زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آرمیـــــــــــن، ازت متنفـــــــــــــرم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«چونه امو با دست آزادش گرفت و به زور بوسیدم، جیغ تو گلوم خفه شده بود و تنها صدای "امممم، امممم" شنیده میشد، تا سرشو بلند کرد گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آرمیین بیشعور....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«دوباره بوسیدم، نفس فحش نده....الان بدتر میکنه احمق خب این رجوع شد که! سر بلند کرد و با حرص و دوندون قروچه در حالی که تقلا میکردم نفس زنان گفتم:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بلند شو...بلند شو....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین با شور نگاهم کرد و دست ازادشو روی پیشونیم گذاشت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تبت پایین اومده....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو از زیر دستش بیرون کشیدم و جیغ زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آرمین لعنتی تو نامحرمی دیگه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چونه امو میون دستش گرفت و با صدای آروم و حرص گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کی نامحرمه؟! من تورو طلاق ندادم، تو جات همیشه اینجاست، جایی که من هستم، تو بغل من، تو تخت من...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بلند کردم و با حرص گفتم: دیگه تموم شد، تو همون روزی برای من تموم شدی که بهم خیانت کردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین عصبی گفت: من خیانت نکردم، اون زنیکه هم پیدا میکنم دهنشو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره برای تو نابود کردن کسایی که مانع هدفتن کاری نداره، دهنشو با پول ببند ولی اون بچه اتو حامله است، یونای جدید داره برات میاره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخمی از خشم نگام کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من با کسی نبودم، توهم بیجا کردی که افتادی تو دادگاه، یونا جدید میخوای به من اشاره بزن، این کارا و حرفا چیه عزیزم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ زدم: آرمـــــــــــین....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«با همون قیافه ی جدیش دست برد کنار رون پام که دامن ِلباسمو بالا بده، سرمو بلند کردم و نفس زنان از خشم گفتم:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به خاک یونا بهم دست بزنی صبح میرم پزشک قانونی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین با اخم و خشم گفت: تو بیجا میکنی که رابطه زناشوییتو میبری به یکی نشون بدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«با تشدید و دندون قروچه گفتم:» طلاق گرفتیم بیشعوررر، طلاق گرفتیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«آرمین با ارامش گفت:» طلاق گرفتیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«با تردید سرتکون دادم و ارمین با حرص گفت:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من میخوام رجوع کنم، میدونی که رجوع به خواست مَرده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ زدم: آرمـــــــــــــــین!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین در حالی که دستشو کنار پام میکشید با نهایت خونسردی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عزیزم. «به پام نگاه کرد و ادامه داد:» شش ساله با منی هنوز نفهمیدی که همه ی زن و شوهرا از هم جدا میشن قهر میکنند، میرن، ولی تو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«پامو در چنگش گرفت، جیغ زدم و با حرص گفت:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همیشه مال من میمونی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آرمین....آرمین....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«تقلا کردم، با شور چشماشو درشت کرد همونطوری که کلمه های اول جمله اشو با چشمای درشت کرده ی پر هیجان میگفت و به تدریج به حالت اول برمیگردوند:» وااااای نفس من عاشق تقلا های توام، تو میدونی عشقم، برای همین منو از نو سر شوری تازه می آوردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس زنان در حالی که از تقلا موهام روی صورتم ریخته بود با هول گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آرمین، آرمین، کثافت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«جیغ زدم، صدام به زور از گلوم درمیومد ولی جیغ میزدم، انگار یکی گلومو تو چنگش گرفته و صدام درنمیاد، با چشمای خمار نگام کرد و لبشو زیر دندونش کشید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-با اینکه خون منو دو ماه تو شیشه کردی اما....تشنه ام کردی نفس...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با همون حال گفتم: به من دست نزن، چطوری رفتی با یکی دیگه؟ زندگیمو بهت دادم، زندگیمو عوضی... عوضی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«هم با حرص از حرفام و هم با حس پر تب با کف دست ضربه ای به کنار رون پام زد و خودشو سنگین روم رها کرد، دستامو ول نمیکرد،پر شور دونه دونه اعضای صورتمو نگاه میکرد، انگار نه انگار که شش ساله با منه، هنوز نگاش عوض نشده، شاید چون ازش جدا شدم این حسو دارم، بعد پنجاه روز نذاشتم نزدیکم بشه و خودمو توی خونه ی مامان حبس کرده بودم، انگار این تب پر شورش بیشتر شده..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو توی گردنم فرو کرد، جیغ زدم، خواهش کردم، فحش دادم، گریه کردم، التماس کردم، التماس! نمیخواستم بهم نزدیک بشه، بهم دست بزنه...ازش متنفرم...ازش متنفرم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هق هق میکردم، بلند شد، اروم با خشم خفته گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یادت میره، باید یادت بندازم که توی قلمروی من تو فقط حق داری جوجه دوست داشتنی من باشه نه یه گرگ زاده چون میدرمت نفسف پاتو از این خونه از این تخت اونور تر بزاری، همه رو با تو آتیش میزنم، همه رو فکر نکن همه چی تموم شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

« با حرص واضحی ادامه داد:» تو تا پیر بشی، بمیری من خیالم راحت بشه مردی که دستم بهت نرسه باید، باید با من باشی، مثل آدم میشینی سر زندگیت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم ملافه رو به قفسه ی سینه ام چسبوندم، با اخم نگام میکرد، با اخمی که از روی ناراحتی بود نه خشم، از هق هق نفسم بریده بریده شده بود، با نفس های بریده گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ازت....متنفرم....ازت....متنفرم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«بیشتر اخم کرد، شلوارشو پوشید، بی جون روی تخت هق هق میکردم، چرا از دستش نمیتونم خلاص بشم؟! نمیخوام دیگه باهاش زندگی کنم، فکر اون زن داره منو میکشه...فکر اینکه با یکی دیگه بوده داره منو از پا درمیاره...هیچ وقت اینطوری باهام برخود نمیکرد، از قصد مثل یه وحشی باهام رفتار کرد از قصد، انگار همه خشم اشو میخواست سرم خالی کنه، دلم میخواد از دستش بمیرم.»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت یه لیوان آب برام اورد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پاشو بخور.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوابشو ندادم،روی تخت نشست، لیوانُ کنار تخت گذاشتو با دست به کمرم زد، دستشو پس زدم و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نفس همه ی اینا تقصیر توئه، پنجاه روز منو آواره کردی،عین یه احمق منو هر روز خونه ی اون شیخی دیلاق کشوندی «واااای همه از نظر این ارمین مشکل دارن، فقط خودش بی ایراده، بیچاره عمو شیخی!» که فکر کرده واقعا بابای توئه،برای من فاز برداشته مردک، من تورو آدم کردم، آوردمت سرکار، تو چی بودی جز یه مدیر فروش ساده که عرضه نداشت.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سربلند کردم با چشمای باز و گرد و یکه خورده در حالی که هنوز نفسم بریده بریده بود،یه چیز شبیه ترقه تو سرم ترکید،مدیر فروش؟! آورده سرکار؟! مگه شرکتو نفروخته... برگشتم طرفش شاکی یه جور نگاش کردم که وسط حرفش سکوت کرد و سر به معنی " چیه" تکون داد و با حرص گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رذل، پست، عوضی، تو....آرمین تو....تو خود شیطانی، شیطان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین با اخم و جدی گفت: از موقعیتت سوءاستفاده نکن، بذار حالا که رجوع کردیم مثل دو کفتر عاشق باشیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالشتو با حرص به طرفش پرت کردم، خندید و گفت: بغ بغو....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«مردک چرچیلُ نگاه کن،بالشتو گرفت و گفت:» آه نفس، تو چرا انقدر با من بد تا میکنی،تازه آبروریزیِ امروزتو به روت نیاوردم باید ازم ممنون باشی، زود باش جبران کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتشو آورد جلو و به گونه اش اشاره کرد، با حرص محکم با جفت دستام سینه اشو هول دادمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سهامتو به شیخی فروختی هان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«بی حوصله به در و دیوار نگاه کردم و ادامه دادم:» که واگذار کردی هان؟ آرمین تو چرا انقدر بدی؟چرا همه رو بازی میدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص در حالی که انگشتامو در یک مرکز جمع کرده بودم و نوک پنج انگشتم بهم چسبیده بود گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخه تو چرا همچین مسئله ای رو باید دروغ بگی و صحنه سازی کنی، تو گفتی که میخواد با خود برند کار کنه، خیلی پستی آرمین! همه ی مارو همیشه بازی میدی، تو اون بازیِ نفرت انگیزتو تموم نکردی، مادرمو به دست نشوندت دادی و اون داستان عاشقانه رو سرهم کردی که همسایه ان و فلان و بهمان...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین لبخند کمرنگ و پیروز مندانه بهم زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب عزیزم من نباید زیادی بیخیال همه چی بشم، به نظر من بابات هنوزم داره ادا درمیاره از ترسش که نکشمش، خودشو انداخته تو تیمارستان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دندونای روهم محکم از اون حالم رو پام زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولش کن اون بدبختو ،تو از هفت نسلش تقاص گرفتی باز میگی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشمای پر از خشم و کینه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچ وقت « انگشت اتهامشو مقابلم گرفت و با لحن زننده و گزنده ای گفت:» دست برنمیدارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هولش دادم مچ دستامو گرفت و با همون حالت قبلی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو هم حسینی، حسین پناهی که به زنش خیانت کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«صورتش رنگ عوض کرد، چشماشو روهم گذاشت که خودشو کنترل کنه، میخواستم دستمو از دستش دربیارم، با کش مکش گفتم:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ازت نمیگذرم، اون....اون زنُ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو صورتم یه جوری فریاد زد،یه جوری داد زد، یه طوری نهایت صداشو رو سرم بلند کرد که یه آن قلبم استوپ کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من خیانت نکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سکوت نفس زنان به هم نگاه میکردیم، من از اون فراصوتی که شنیده بودم اون از عصبانیتی که داشت، من با نگاهش که آدرنالین خونم از چشمم داشت بیرون میزد، اون با نگاهی که ریز به ریز، میل به میل تو چشمام دنیال خودش میگشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مچ دستامو از تو دستش بیرون کشیدم، برگشت لبه ی تخت نشست، همونطوری پشت سرش نشسته بودم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاشو برو نفس، خاک تو سرت چرا نشستی؟ الان تکون بخورم لهم میکنه، باز ترسیدی؟! نباید بترسم، صبح طلاق گرفتیم شب منو آورده تو تختش، اگر روی قبر یونا غش و ضعف نکرده بودم نمیتونست بیارتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت نگام کرد، از پشت شونه ی چپش با سر اشاره کرد بخواب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ما از...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه جوری شاکی نگام کرد و رنگ و لعاب عوض کرد که ناخواسته خودمو عقب کشیدم و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیفهمی نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چونه ام میلریزد، کنار فکم تیر میکشید، عصبی گفت: واسه من گریه نکن، تو آب بشی نفس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«کامل برگشت به طرفم، با تهدید و صدای آروم گفت:» بری تو زمین، سوزن بشی بری تو انبار کاه....نفس وای نفس من عاشق اون لحظه ام که....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«نگاهش همینطور که میچرخید به دستم افتاد، سرش متمایل به زیر بود، بدون اینکه زاویه سرشو تغییری بده قرینه ی چشمشو به سمتم بالا آورد، انگار این قیافه اشو جدی تر و ....ترسناک....آره ترسناک تر میکرد، انگشتامو جمع کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو بلند کرد و لبخندی کمرنگ زد و روی تخت به آروم تکون خورد تا بهم نزدیک بشه،نگران نگاش کردم و به طرفم اومد،تا دستمو گرفا شونه ام پرید،دستمو نوازش کرد،از این مدل آرامشش بیزارم، جای حلقه امو لمس کرد که فرورفتگی دور انگشتم بود! بهم نگاه کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یه شب خونه اتون جلسه بود که در مورد جای عروسی نعیم حرف بزنیم، حلقه اتو از دستت درآورده بودی یادته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تند تند گفتم: حلقه امو بیرون پرت کردم چون ازت طلاق گرفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشماشو روهم گذاشت، انگار میخواست خودشو کنترل کنه،صدای دراومد، چشماشو بازتر کرد بهم نگاه کرد،در حالی که عقب عقب میرفت انگشت اشارشو تهدید برام تکون داد ولی حرفی نزد و رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره ی احمق، من میگم جدا شدیم اون میگه حلقه...اومدم از جا بلند بشم، یکی گفت: «یهههههه!!!»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین از تو هال بلند گفت: اینجا خونه است کاروان سرا نیست که سرتو پایین میندازی تو اتاق خصوصیِ من میری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سربلند کردم دیدم نگین توی چهارچوب در ایستاده. یکه خورده با چشمای گرد نگام کرد، ملافه رو بالاتر گرفتم و نگین شوکه به من که وسط تخت نشسته بودم نگاه میکرد،در حالی که دستشو جلوی دهنش گرفته و تن خودش یه ربدوشام زمستونی طوسی بود که کلاهشو سرش کشیده بود، انقدر شوکه بود کلاهش از سرش افتاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیز....نگین....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین با تردید گفت: تو چرا....چرا اینجایی؟!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باید کجا باشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«برگشت ارمینو نگاه کرد که تازه داشت تیشرتشو میپوشید، نگین با حرص گفت:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مجبورش کردی؟! آخه تو چرا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین به حوصله نوچی کرد و گذاشت رفت، نگین دنبالش راه افتاد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-صبح طلاق گرفتید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«آروم و خونسرد جواب داد:» من طلاق ندادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین-حق طلاق داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«آرمین خونسرد تر به نگین که از حرص صداش میلریزد گفت:» بیخود داشت، رجوع شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین-تو مجبورش کردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین بلند گفت: آررره، آرررره نگین من مجبورش کردم چون نفس احساسیِ یکی پرش کرده، نمیفهمه که ادم زندگی زناشویی رو با دوتا حرف خراب نمیکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین-حرف کی؟! تو خیانت کردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین داد زد: من به قبر مادرم خندیدم، من جونم به این بیشعور وصله، مّنّ، من که عالم و آدمو به هیچ جام حساب نمیکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین با حرص و صدای آروم گفت: بی تربیت...بی....بی..... «دنبال کلمه میگشت که جمله اشو کامل کنه.»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین-برام عزیزه کاراشو به روش نمیارم، پنجاه روز مثل مرغ کورچ رفت خودشو توی خانه ی مادرت زندونی کرد، حرف نزدم و گفتم بذار خودش بیاد، بعد پاشده برای من میره دادگاه، تو... تو نگین وای به اون روزت از گور تو بلند بشه، کامیارو....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین با عصبانیت گفت: برو ببنیم بابا، واسه من خط و نشون نکش من دین ایمون ندارم عین نفس بدبخت نیستما منو با کامیار تهدید نکن این احمق بعد طلاق گفت تو چه غلطی کردی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای شکست و جیغ نگین اومد، درجا بلند شدم و روبدوشاممو پوشیدم و دوییدم بیرون، آرمین با صورت قرمز و عصبی از تو آشپزخونه پشت اپن رو به نگین که اونورتر از اپن بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دهنتو شش ساله میخوام بدوزم کامیار میگه زوده « یعنی مغز آرمین تو بدترین شرایط کمدیِ، برخت کامیار، یه جوری این جمله رو گفت که اگه تو شرایط واهمه نبودم خنده ام میگرفت!» ولی الان زبونتو از حلقت بیرون میکشم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین-تو....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نگین!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین برگشت نگام کرد و گفت: احمق بلند برو پزشک...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین از رو اپن آشپزخونه پرید، یعنی در حدی عصبانی بود که نخواست مسیر اپنُ دور بزنه از رو اپن پرید،فقط دوییدم نگینو پشت سر خودم قایم کنم، نگین هم سرتق سرتق همونجا ایستاده بود، پریدم جلوی آرمین و گفتم: آرمین، آرمین...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین-گمشو بیرون نگین....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین-جون خواهرمو هزار بار گرفتی حالا میری حال و حولتو واسه یه زن هرجایی میریزی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نگین برو تروخدا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین-احمق،احمق خب این میدونه تو چه گوسفندی هستی که هر غلطی میخواد میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین به من آروم و خونسرد نگاه کرد، کف جفت دستام رو سینه اش بودف نگین هم ساکت شده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین یهو یه جوری جست زد که اینبار خود نگینم ترسید، هردو جیغ میزدیم که کامیار اومد آرمینو گرفت، آرمین به طرف نگین اشاره کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینو ببر، اینو ببر که همه ی عصبانیتمو سر همین خالی میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کامیا-ر خیله خب بشین، بشین میگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین روی مبل نشست، منو نگین به هم چسبیده بودیم، از هم جدا شدیم یادم اومد من با ربدوشامم، کامیار برگشت یکه خورده گفت: نفس!!! تو اینجا چیکار میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کامیار....اونورو نگاه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«آرمین برگشت نگام کرد، به آرمین نگاه کردم و گفت:» کامیار بیا....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کامیار روشو برگردوند و اومدم برم آرمین بی حوصله و با خشم تازه آروم شده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پات نره رو شیشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«اومدم از کنار شیشه ها رد بشم که کامیار آروم گفت:» نفس اینجاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین شاکی با صدای آروم گفت: مگه غیر این انتظار داشتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کامیار-صبح....مادرش از نگرانی فشارش....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راه نرفته رو برگشتم و نگران گفتم: مامانم چیشده؟ «برگشتم به نگین گفتم:» مامان چیشده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کامیار برگشت نگام کرد، ای وای لباسم،آرمین عصبی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میری لباستو عوض کنی یانه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«شونه هام از دادش پرید، با اخم نگاش کردم و گفت:» دو ساعته تو راهه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم در حین رفتن شاکی به آرمین نگاه کردم، پام یهو سوخت، همزمان نگین با هول گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نفس پات....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین عاصی شد از جاش بلند و به طرفم اومد، کف پامو بلند کردم دیدم یه تیکه شیشه تو پامه، تو سرم فلش بک خورد به شب مهمونی، آرمین با حرص گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دست نزن، دست نزن تا....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«سربلند کردم،دست بلند کرد طرفم داشتم نگاش میکردم که شیشه رو بیرون کشیدم، انگار سوزن آمپول بیرون میکشیدم صورتمو از دردِ تیزش جمع کردم، آرمین همون دستایی که طرفم دراز کرده بودو با حرص زد تو سر خودش و گفت:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه نمیگم دست نزن، کامیار....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«زیر آرنجمو گرفت نگهم داره، خواستم پسش بزنم گفت:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وایستا ببینم، نمیشنوی؟ با میخوای منو حرص بدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«ارنجمو کشیدم که رهام کنه در حالی که میگفتم:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیزی نیست ، ولم کن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«محکم تر زیر آرنجمو گرفت و جدی تو چشمام نگاه کرد و محکم صدا کرد:» کامیار، ببین تو پاش شیشه نباشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کامیار-بذار بشینه، بیا نفس...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«آرنجمو با لج از تو دستش بیرون کشیدم و رو مبل نزدیک نشستم و گفتم:» خودم میتونم ببینم لازم نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین چشماشو ریز کرد و گفت: از نقاشی کشیدم رسیدی به طبات؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«رو به کامیار اشاره کرد و با اخم نگاش کردم، رفت تو آشپزخونه و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این جارو چرا شارژ نداره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خونه ی توئه از من میپرسی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از تو آشپزخونه اومد بیرون، جارو شارژی دستش بود، شاکی نگام کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای نفس که من اون زنُ پیدا کنم بهت ثابت میکنم خیانت نکردم بعد از تو یه نفسی میسازم که آوازه اش تا ده نسل بعد تو درس عبرت زن های هم نسلت بشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین-دِ تو اگر خیانتم کرده باشی، با این سگ اخلاقیت کی جرات داره بیاد بگه با من بوده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کامیار- نگین! تو دخالت نکن، صدهزار بار اینو بهت گفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین-اصلا کی به تو گفته من با کسی بودم هان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«جارو رو انداخت یه گوشه اومد بالا سرم دست به کمر با یه من اخم و گفت:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من، من تورو خودسر کردم، از سر تصادف لعنتیت روتو زیاد کردم که «بلند تر با حرص گفت:» که جرات کنی 50 روز نیای خونه و به زور برت گردونم، تقصیر منه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون دادم و گفتم:آره پشت شلوغ کاری گناهتو پنهان کن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین جلوتر و شاکی تر گفت: چرا نمیفهمی؟ من با هیچ زنی نبودم، ای کاش بودم که اصلا بگم آره با یه زن بودم به تو چه، چه غلطی میخوای بکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکه خورده نگاش کردم، کامیار برگشت به بالا سر که آرمین بود نگاه کرد و نگین پوزخندی با حرص زد، کوسن مبلو برداشتم و طرفش پرت کردم و با حرص گفتم: خدا لعنتت کنه، به من چه؟ که اگرم با زنی باشی به من ربطی نداره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پامو از دست کامیار کشیدم و اومدم بلند شم ارمین ارنجمو گرفت و با اخم ناراحتی نگام کرد، هولش دادم تکون نمیخورد! انگار چسب می زنند به پاش وقتی من هولش میدم یه میل تکون نمیخوره....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولم کن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«انقدر دندونامو روهم فشار میدادم فکم درد میگرفت.»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولم کن، من که رفتم، تموم شد، برو با هرکی میخوای، با هرکی....دیگه به من ربطی نداره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرنجمو ول نمیکرد، آروم با همون اخم به زیر نگاه میکرد و گفت: نفس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با مشت به سینه اش زدم و با بغض گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فکر کردی من حیوون خونگیتم، جکوبُ رد کردی رفت، حیوون جدید آوردی، بری با هرکی بخوابی، رابطه داشته باشی بعد بگی " به توچه"؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«با دست آزادم تو سرم زدم و گفتم:» خاک تو سر من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم یه بار دیگه بزنم اون یکی دستمم گرفت، نگام نمیکرد، با اخم به زیر نگاه میکرد، با همون حالت قبلی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خاک تو سر من که هزار بار، هزار بار میتونستم برم ولی نه که نشه، نه که با زور نگهم داشتی نه،دلم نذاشت....دل بی صاحابم نذاشت، اما دیگه دلم خرد شده،دل ندارم که برات بتپه، اینبارم روی اون بار شب مهمونی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«سربلند کرد با اخم غلیظ تر نگام کرد و آروم گفت:» من با زنی نبودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برام مهم نیست چرا هی تکرار میکنی؟ ول کن دستمو، مگه نگفتی به من ربطی نداره زنی توی زندگیت باشه یانه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین-دِ نمیفهمی، میگم من همش سرکارم و بعد صاف خونه میام، کِی؟ کی آخه وقت کردم برم با یکی وقت بگذرونم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو وقت نکنی؟ تو ماری، تو بخوای هرکاری میکنی، همون بیست روزی که رفتی دبی حتما تخم دو زرده کردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین تو چشمام با اخم و درگیری فکری از راست به چپ و از چپ به راست نگاه کرد و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هان چیه؟ یادت اومد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین با همون اخمی که از درگیری فکری تو سرش بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من با کسی نبودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرنجمو کشیدم به طرف پایین تا به ضرب از دستش دربیارم، رهام کرد، روی مبل نشست و کامیار گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خون پاتو تمیز کن چسب بزن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«سری تکون دادم و نگینو صدا کرد و گفت:» بریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین-نفس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم نگینو نگاه کردم سری به معنای " چیکار میخوای بکنی؟" تکون داد و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میرم خونه ی ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین سربلند کرد و شاکی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نفس دستو پاتو میبندما، تو بری خونه ی اون مرتیکه ی توهمی که چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خونه ی تو بمونم که چی؟ حداقل اون شوهرِ مادرمه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«سربلند کردم و به نگین گفتم:» نگین میدونستی شیخی دست نشونده ی آقاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«به آرمین اشاره کردم، با اخم نگام کرد و گفتم:» ما چرا به حیله های تو عادت نمی کنیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین-یعنی چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شرکت هنوز برای آرمینِ فقط شیخی با اسم خودش داره اونجا فعالیت میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین یکه خورده گفت: واسه توئه!!! مگه نفروختی؟ آخه تو چرا یه روده ی راست نداری؟ پس اون اسناد چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیه؟ چیه خواهر، تقلبیه، فیلمشه، اون نعیم داداش ماست دیگه، چی میفهمه از شراکت و این حرفا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین با سکوت فقط نگام میکرد، با یادآوری حرفای پنج سال قبل با خشم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شیخی همسایه دیوار به دیوار مامانته، ماشینش اون روز خراب بود من سوارش کردم، مادرتو دیدم داشت میرفت خرید براش بوق زدم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین لبخند پک و پهنی زد و با حرص گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میخندی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین-خب بقیه اشو بگو؛ داستان خوبیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه کوسن دیگه برداشتم پرت کردم طرفشو با شیطنت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی مامانت خیلی با قضیه حال کرد اصلا جوون شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو به من گفتی من کاری نمیکنم که به ضرر مادرت باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین شونه هاشو بالا داد و گفت: خب مگه کاری کردم؟ خیلی هم خوشبختن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شیخی کیه آرمین، به خدا به خدا میرم نتونی پیدام کنی ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«با خنده و شیطنت گفت:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-توروخدا اینطوری نکن زهره ام آب میشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«جدی تر با همون لبخندش ادامه داد:» بهت رادار وصل کردم، هرجا بری فرکاانستو میگیرم، دیدی که تو قبرستون شب و دیروقت پیدات کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص گفتم: خدا تورو بکشه ارمین منو راحت کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«لبخندشو جمع کرد، دلم یه جوری شد! گوشه ی لبشو می جویید و نگاهش غروب داشت، غروب سنگین از روز جمعه!»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شیخی کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با همون اخمش گفت: آدم خوبیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«از جاش بلند شد و نگین گفت:» نعیم میدونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«آرمین برگشت به نگین نگاه کرد و گفت:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-داداشِ تو انقدر عرضه نداره بره سر یه پروژه تبلیغاتی ببینه کیفیت کار چیه، بعد بفهمه که اون شرکت با اون هیبتُ من هنوز دارم اداره میکنم؟ فکر کردین هرچی ساختمو میدم دست شیخی و داداشِ تازه به دوران رسیده اتون که دود کنن بدن هوا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین-دود؟ نعیم معتاده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین یکه خورده به نگین نگاه کرد، بعد عاصی شده به کامیار که با سکوت در حالی که روی مبل نشسته بود و دستاشو بهم قلاب کرده بود و آرنجش رو زانوهاش بود و قلاب دستاشو متفکر و درهم جلوی دهن و بینیش گرفته بود نگاه کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیا، نفس کم بود اینم زد تو باغِ نفس برگشتم به نگین نگاه کردم و گفت: به من میگه خنگ؟ هان؟ «بلندتر رو به آرمین گفت:» با توام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین دستو به معنای "برو بابا" تو هوا تکون داد و به طرف اتاق قصد رفتن کرد، به من که رسید آرنجمو گرفت و آروم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-روسریت از سرت نمی افتاد، حالا با یه لا روبدوشامبر جلوی داداش من می ایستی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص گفتم: مواظب حرف زدنت باش آرمین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«به عقب هولش دادم که از خودم جداش کنم، با اخم بهم نگاه کرد و به طرف اتاق رفتم در حالی که زیر لب میگفتم:» دیگه جلوی توهم باید روسری بذارم، فکر کردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین-بلند بگو جوابتو بدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لازم نیست بعدا نتیجه رو میبینی لذتشو میبری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«با شیطنت و تمسخر گفت:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آ ، نفس، ترو خدا تن و بدن منو نلرزون، اینطوری که حرف میزنی دلم میترکه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم نگاش کردم، لبخند زد و با شیطنت نگام کرد، با خشم و کینه نگاش کردم، دلم سیاهه؛ سیاهه، سیاه. باز رفتم در کمدو باز کردم، لباسام کو؟ برگشتم دیدم روی لبه ی تخت نشسته و آرنج هاشو روی سر زانوهاش گذاشته و پنجه هاشو به هم قفل کرده و با اخم زل زده به زمین؛ سرد و با صدای گرفته گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لباسام کو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«سربلند نکرد، هنوز تو همون فیگور بود و دوباره گفتم:» هان؟ آرمین....آرمین با توام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جا بلند شد، انگار نه من تو اتاق بودم نه نگاش میکردم، از اتاق رفت بیرون و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به آبشن هات اضافه شده؟ کر شدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«باز جواب نداد، نگین اومد دم در اتاقمون و گفت:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نفس! میگم دیشب....یعنی شنیدم بعد طلاق نباید تا عده همدیگرو ببینند...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«با اخم و تلخی گفتم:» الان حرفت چیه؟ اونو بگو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین-این طلاق رجوع شد، اون از وضعیت صیغه ی طلاق خوندم که ارمین دونفر گرفته بودن و یارو قاطی کرد و معلوم نشد آخر خوند یا نخوند اینم از وضع دیشبتون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«به تخت اشاره کرد، با اخم به تخت نگاه کردم، دیشب از ذهنم عبور کرد و نگین گفت:»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میخوای هی بری هی بکشونتت اینجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«باز به تخت اشاره کرد و گفتم:» نرفتم که برگردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگین-حالا پیش تو میگم، آرمین....نوچ «سرشو به معنای نه تکون داد و گفت:» جونتو میگیره ولی ولت نمیکنه، یه جا خوندم یارو جسد زنشو تو شیشه کرده بود گذاشته بود وسط هال خونه اش«با چشم و ابرو گفت:» همین از نژاد آرمین بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای داد آرمین اومد، کامیار جلوتر از ما به سمت اتاق دویید، منو نگین شوکه به اتاقی که آرمین توش بود نگاه کردیم، نگینو پس زدم و گفتم: چیشد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارمین با خشم لامثالی گفت: ببین سوراخ موش کرایه کن، دارم بو میکشم، ردتو که بزنم رگتو میزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیشو قطع کرد، سربلند کرد و کامیار گفت: آرمین؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین با عصبانیتی که داشت به من گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کی آمار به تو داد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«به کامیا رنگاه کردم و آرمین داد زد، شونه ام پرید:» چرا به اون نگاه میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کامیار- یه ناشناس....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین برگشت طرف کامیار یه جوری نگاش کرد که بی اختیار آرنج ارمینو گرفتم یه وقت کامیار بی گناهو مقصر چیزی ندونه و با هول گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من به کامیار گفتم، مامور پست یا یکی مثل اون بود یه بسته آورده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین هنوز همونطوری کامیار رو نگاه میکرد؛آرنجشو کشید و با صدای آروم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید