رمان بلو به قلم نیلوفر قائمی فر
پگاه دختری که پدرش توی زندانه و مادرش به بهانه رضایت گرفتن با برادر مقتول ازدواج کرده، در این بین پگاه برای فرار از مشکلات زندگیش به مجازی پناه میبره و یکی از شاخ های مجازی میشه و…
ژانر : عاشقانه
تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۳۱ دقیقه
ژانر : #عاشقانه
خلاصه:
پگاه دختری که پدرش توی زندانه و مادرش به بهانه رضایت گرفتن با برادر مقتول ازدواج کرده،
در این بین پگاه برای فرار از مشکلات زندگیش به مجازی پناه میبره و یکی از شاخ های مجازی میشه و…
گوشیُ بالا سرم گرفته بودم، برای اون پونصد و هشتاد و نُه هزار فالور لایو بگیرم که کافی بود من پست یا استوری بزارم که توی صفحه ام بریزن، تعداد فن پیج هام از دستم در رفته بود، یعنی من انقدر مهم بودم که فن پیج داشته باشم؛ چه حس قدرتی بهم میده!
وقتی “هوشیار” مهمونی میرفت، برای من اندازه ی یه پروژه ی پر پروبال اهمیت داشت چون هر مهمونی فالور های منو بالاتر میبردن، وقتی فالورها بالاتر بره محبوب تر میشی، حتی منفوری هم در این حالت یعنی محبوبی، وقتی تعداد فالورات زیاد باشن میتونی خوب تبلیغ کنی، خوب نرخ بالا ببری و با آدمای خاص آشنا بشی، بچه های بالا! و بچه های بالا یعنی تمام آرزوی من.
کاخ نشین ها، ماشین های لاکچری،سفر های اروپایی...
نمیخواستم تو جایگاه خودم بمونم یا کسی بفهمه که من دختر کی ام، چی به سر سرنوشتم اومده! از صفحه ی گوشیم خودمو میدیدم:
صورت لاغر، موهای مشکی، جثه ی ریز، چشمایی که همیشه لنز آبی داره...رقص نور و موزیک، فضایی که میخواستمو ایجاد میکرد، دونه دونه و تند تند کامنت ها روی لایو بالا اومد.
-پگاه باز مهمونی رفت
-جون بابا چه عروسکی
-لوکشین بفرست
-مست کن فیلمت دربیاد....
اون وسطا دوتا دوست و آشنا هم کامنت میزدن ما داریم میایم.
یه پیرهن دکلته ی سرمه ای مدل عروسکی پوشیده بودم، کاش یکم تو پرتر بودم اینطوری بهتر بود.
-بچه ها... «جیغ میزدم که صدام به گوش خودم برسه» اومدیم گودبای پارتی عسل جون...
گوشی رو برگردوندم سمت عسل، باهاش از طریق اینستاگرام آشنا شده بودم و بعد ما باهم چندتا کار مشترک تبلیغاتی انجام دادیم و بعد چندتا مهمونی جزو یکی از دوستای دخیره ایم شد، یعنی هر وقت دلم بخواد دوستمه و دلم نخواد آشغال در خونه امم نیست؛ چرا؟ چون توی مجازی باید همه رو زیر پات لِه کنی تا خودتو بالا بکشی پس باید حواست باشه که آمار دست کسی ندی.
عسل دست تکون داد و کف دستشو بوسید و بوس فرستاد، دوباره چراغا خاموش شد و رقص نور، توی اون روشنی و تاریکی یکی از پشت گرفتم، اتفاقی که همیشه می افته وقتی شلوغ پلوغ میشد. چندتا سوءاستفاده گر می افتادن وسط و دستشونو به هرجا که دوست داشتن میکشیدن، وقتی برمیگشتی کسیُ نمیدیدی، حالم از این حرکت جلف و کثیف بهم میخورد.
اما اینبار فقط در حد یه دست کشیدن و رفتن نبود، جیغ کشیدم که ولم کنه، گوشی از دستم افتاد، صدا زیاد بود، حس میکردم بالا تنه ام داره به غارت میره، کسی رو توی تاریکی رقص نور و لیزر نمیدیدم که کمک بخوام. تقلا میکردم و جیغ میزدم اما جیغم میون جیغای دیگرون پنهون میشد.
دستشو میخواستم پس بزنم، دستم به انگشتر برجسته ی بزرگ روی دستش میخورد، ابعاد انگشتاش توی ذهنم حک میشد، استخون بندی انگشتاش درشت بود شبیه یه آدم نابینا بودم که داره تصویر سازی میکنه، از اون آدمایی نابینایی شده بودن که قبلا قدرت بینایی داشتن، چنگش قفسه ی سینه امو بی رحمانه می درید.
ناخونام کاشت بود، ناخن کاشت شده تیزی نداره که توی پوست دست فرو بره اما با تموم قوا روی ساعد های برجسته اش ناخن کشیدم.، یه چیز عین برق از ذهنم عبور کرد. کفشان پاشنه بلند بودن، ساق پا نقطه ضعفه، با تموم نیرو پامو بالا آرودم پاشنه ی پامو به ضرب تو ساق یکی از پاهاش کوبیدم. صداشو توی گلو خفه کرد، ولم نکرد! هولم داد، به جلو پرتم کرد و به میز های گرد کوچیک وسط سالن خوردم، گیلاس ها روی سرم ریخت. سر ضرب سرمو برگردوندم، چراغا روشن شد.
چشم گردوندم، نفس نفس میزدم، اون لعنتیِ حرومزاده کو؟ به تنم نگاه کردن، وسط دکلته ی لباسم از هم باز شده بود انقدر که فشار آورده بود...
-پگاه! پگاه؟!!!!!
مونا دوست دختر هوشیار بود، بالاسرم اومد و یکه خورده گفت:
-چیشده؟!گردن و سینه ات چرا اینطوریه؟
«با حرص گفتم:» یه کثافت عوضی از پشت گرفته بودم...
«زیر آرنجمو گرفت و با خنده گفت:» تا این حد؟
-خنده داره؟ دستامو نمیتونم بالا ببرم، لعنتی آشغال عین غول بود، مردم انقدر جیغ زدم.
یکی صدام کرد برگشتم دیدم گوشی دستشه، سریع روی سینه امو پوشوندم که فیلم نگیره فردا برام داستان بشه...گوشیم هنوزم روی زمین بود، برداشتم و صفحه اشو بستم و مونا گفت:
-ندیدیش؟
-دِ دیده بودم که شلوارشو روی سرش میکشیدم.
با خنده و تمسخر گفت:
مونا-اوه اوه تروخدا تو خشن نشو.
«با حرص موهامو پس زدم و در حالی که به سمت اتاق میرفتم گفتم:»
-صدبار میگم هوشیار سوا کن جدا کن باز مهمون درو میکنه، معلوم نیست از کجا اومده بود کثافت زن ندیده.
مونا باز با خنده و تمسخر گفت:
-آخی، نه که تو هم جلوه های زنونه ات برجسته و سه بعدیه.
با حرص نگاش کردم و گفتم: نه واسه تو خوبه سیاه سوخته ی زغال.
مونا خنده اشو جمع کرد، در اتاقو با حرص باز کردم دیدم چندتا دختر وسط اتاق پایپ به دست دارن میکشن، مونا خندید و گیلاس توی دستشو بالا گرفت و گفت:
-به سلامتی.
«یکیشون گفت:» نمیزنی؟
مونا-گل زدم.
یکی دیگه اشون که روی تخت یه نفره ی توی اتاق ولو بود گفت:
-چیه blue؟
«بلو اسم مستعارم بود چون همیشه توی چشمم لنز آبی بود این اسمو روی گذاشته بودن، ادامه داد:»
-یکی شخمت زده؟ چی درآورده ازت دوتا جوونه.
«بقیه اشون خندیدن و با دهن کجی ادای خنده اشو درآوردم و گفتم:»
-آدرس تورو نداشت که با تو با دامداران قرار داد ببنده.
خواستم در کمدو باز کنم که لباس بردارم، تا باز کردم یکی افتاد، یکی نه... یه جسد... همه جیغ زدیم و با وحشت به صورت کبودش نگاه میکردم، خفه شده؟!!!
مونا به پته مته گفت: مرده؟!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی از اون دخترا که شیشه زده میزد زد زیر خنده، نگاهمو با ترس و شوک از جسد پسر لاغر اندام و سبزه رو گرفتم، لباسش سفید بود. به دختره که میخندید نگاه کردم، با زانو طرف جسد رفت، دو قدم به عقب اومدم و به مونا خوردم، مونا عقب تر رفت و گفت: -پگاه این یارو مرده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زنگ بزن به هوشیار بریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمونا-پگاه این یارو مرده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«برگشتم عصبی گفتم:» چِت کردی، میگم زنگ بزن هوشیار....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمونا زد زیر گریه و دوباره و سه باره همون جمله رو تکرار میکرد، با حرص از رگال یه مانتو بیرون کشیدم. نمیدونم برای کی بود، زدم به سینه ی مونا و شماره ی هوشیار رو گرفتم، جواب نداد و براش مسیج زدم: -هوا تاریکه، منو مونا رفتیم بیا خونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین یه جور رمز بود، یه جور غیرمستقیم حرف زدن، قبلا هم تو یه مهمونی سه چهار نفر باهم خودکشی کرده بودن پای همه گیر بود، از اون به بعد رمز گذاشتیم “هوای تایک” یعنی اوضاع قرمز بود، یعنی یه اتفاق بد افتاده و باید در بریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمونا روی دندن گریه و عر زدن افتاده بود، اون دختره هم هی میگفت مرده، ادای تیر زدنو درمیاورد و میخندید، از دست دردی که داشتم نمیتونستم دستامو بالا ببرم که لباس بپوشم. به زور مانتومو پوشیدم و کیفمو زیر همون کمدی که جسد کنار افتاده بود قایم کرده بودم، از جسد میترسیدم ولی باید فرار کنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا پام زدم تو پای مرده که اونطرف تر بود تا بتونم کیفمو بردارم، تا خم شدم کیفمو بردارم این که مواد زده بود موهامو گرفت و هی میگفت: «تو کشتی؟ تو کشتی؟ من دیدم تو کشتی....»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجیغ زدم: مــــــونـــا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرچی با دستم دختره رو پس میزدم زورم نمیرسید موهامو از توی دستش دربیارم، کیفم کتابی بود. لبه ی کیفمو گرفتم و با درازای کیف کوبیدم تو سرش که تو زاویه ی پشتم بود، موهامو ول کرد. برگشتم دیدم مونا نیست، با تردید گفتم: -این کو؟!!! خاک تو سرت مونا کجا رفتی؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمچنان مهمونی ادامه داشت، اتاقی که دیگه فقط یه جسد و دوتا دختر موادی که یکیشون روی تخت ولو بود و تکون نمیخورد و یکیشم درگیر خودش بود رو ترک کردم و به طرف بیرون رفتم. سالن بزرگ تو باغ تاریک بود، موزیک های ریمیکس لاتین و بیس پشت سرهم پخش میشد، همه در حال رقصیدن بودن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچی نمیدیدم و به زور خودمو به فضای باغ رسوندم، باز گوشیمو نگاه کردم، هوشیار زنگ نزده بود. هوشیار پسر خاله ام بود، اگر تنها خونه برگردم حتما خاله ول نمیکنه و هی میخواد بپرسه پس هوشیار کو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم که نمیتونم وایستم تا هوشیار برسه؛ منم برم ور دل بابام؟! گور پدر هوشیار، اون باباش کرور کرور پول میفرسته و غمی نداره. چشم گردوندم دیدم ماشینش تو پارکینگ باغه پس هنوز اینجاست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشین شدم، یه تیبا2 نوک مدادی داشتم که از پول همین تبلیغات و مدل این آرایشگاه و اون آرایشگاه شدن تونسته بودم بخرم، سریع دورگیری کردم و از باغ بیرون اومدم، شماره ی هوشیار رو دوباره گرفتم و جواب نداد. با حرص گفتم: -لعنتی داری چه غلطی میکنی که جواب نمیدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا مسیر باغ به تهرانم بلد نیستم، نرم گم و گور بشم؟ اومدنی پشت به پشت ماشن هوشیار بودم. همیشه آدرسم ضعیف بود، گوگل مپ، باید از گوگل مپ استافده کنم. یه گوشه نگه داشتم. سریع قفلای زدم یه وقت کسی توی ماشین نپره، چقدر درد دارم. سینه ام تب کرده و نفس که میکشیدم درد داشتم. از سینم انگار سیخ داغ دارن فرو میکنند و میسوزه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی اختیار چشمام پر اشک شده بود، نمیدونم از درد بود یا ترس، از چی بود؟! اشکامو پس زدم و لوکشینُ زدم، این لعنتی چطوری کار میکنه؟ پس کجا می رویدش کو؟! چندبار روی صفحه ی گوشی زدم جای اینکه مسیر رو نشونم بده هی زوم میشد. با هول گفتم: -ای خــدا این چطوریه...برو....برو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو یه چیزی با ضرب روی شیشه ی سمت چپ ماشین پرید، از ترس جیغ میزدم، جیغ ممتد. چشمامو توی تاریکی تا ته باز کرده بودم که ببینم چیه، چراغای ماشینم خاموش کرده بودم، این چیه؟ این صدای چیه که اینطوری به ضرب توی شیشه میخوره؟ چندثانیه طول کشید تا تشخیص بدم سگ های هار اطراف باغن که حمله کردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ترس گوشی پرت شده بود و دستام میلرزید. استارت زدم و با چنان گازی راه افتادم که یک به دو نرسیده دنده سه رفتم و فقط گاز دادم. از ترس گریه میکردم، وسطای جاده ی تاریک ضلمات فهمیدم چراغ ماشینو روشن نکردم، چراغ ماشینو روشن کردم و با همون گریه گفتم: -خدایا تهران کجاست؟ تروخدا تهرانو نشونم بده....تهران چطوری برم دارم کجا میرم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگه این جاده تموم میشد؟ هی بالا و پایین، درازا و طول و طویل جاده تمومی نداشت، تا رسید به یه میدون کوچیک ایستادم، چندتا ماشین رد میشد. اشکامو پس زدم، پگاه فکر کن از اینجا گذشتی؟ اینجا آشناست؟ هنگ کرده به اطراف نگاه میکردم، لامصب یعنی یه ذره هم آشنا نیست؟ مگه چشاتو بسته بودن که یادت نمیاد؟ مرده شور مغز سیاهتو ببرن چرا یادت نمیاد؟ یه تابلو وسط جاده ی سمت راسته برم شاید مسیری از تهران زده باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم جلوتر دیدم بله زده تهران به طرف گرمدرده. باز گاز دادم....فقط گاز میدادم، قیافه ی اون پسره که مرده بود مدام جلوی چشمم میومد، تو کمد چیکار میکرد؟ کسی اونجا نگذاشته بودش؟ وای قلبم داره میترکه، نفسم از درد بالا نمیاد، دستش بشکنه مرتیکه ی آشغال هرز.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنباید برم خونه ی خاله، خونه ی بابا جون اینا باید برم، اونجا امن تره. چیزی توی باغ جا نزاشتم؟ نه نه آوردم فقط مانتو و شالم جا مونده، اینا برا کیه من پوشیدم؟ شپش نداشته باشه بگیر؟ میگن شپش تن از سر بدتره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهی رفتم و رفتم، جاده تاریک و بدون چراغ بود، دوباره راه به درازا کشید، من حتما گم شدم، نگه داشتم تا گوشیمو از کف ماشین پیدا کنم، دوباره این گوگل مپ هنگ کرده امو زدم. جاده ی هرازو نشونم میداد. دو سه تا زدم تو سرمو گفتم: -هویج، آخه هویج چرا آدرس بلد نیست، خب الان چه غلطی بکنیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای بوق ممتد یه ماشین اومد و یکم جلوتر نگه داشت، قلبم هری یخت و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این کیه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه میتسوپیشی شاسی مشکی بود، چهار پنج قدم جلوتر از من نگه داشته بود، لبمو با زبونم تر کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این کیه؟ چرا پیاده نمیشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلاجُ گرفتم و دنده یک رو زدم اما پامو از روی ترمز برنداشتم، دستی رو هم نخوابوندم و هنوز منتظر بودم ببینم کیه. شیشه رو داد پایین و دستشو آورد بیرون، تو دستش یه سیگار بود که تو تاریکی جاده سوسو میزد، مرده پگاه، از اون مردای خطرناک که میتونه بهت تجاوز کنه و بکشتت و خاکت کنه. تنم یخ زد، گازو پر کن و فقط در برو... فقط برو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشالمو جلو کشیدم و چراغ ماشینو خاموش کردم تا تاریک بشه و منو نبینه، این ماشین بدبختو چنان گاز میدادم و عین چی هم عر میزدم، گریه نه ها، عر میزدم و میگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خدایا غلط کردم، منو ببر تهران، بیا اصلا پشت فرمون بشین منو ببر تهران مگه تو خدا نیستی معجزه کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو آینه نگاه میکردم پشت سر من میومد ولی با فاصله، زهره ام داشت میترکید، حس میکردم قلبم از قفسه ی سینه ی زخمی و درد دیده ام میخواد بیرون بزنه؛ یه آن به مغزم رسید به عمو زنگ بزنم، دیگه بدتر از این نیست که یه غریبه ی ناشناس منو بکشه. فوقش چهارتا تا توی گوشم میزنه و بابا جون هم ماست مالی میکنه و تموم میشه میره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشماره ی طاهر....طاهر....طاهر.... شماره اشو پیدا کردم، حالا افتاده بود روی دندنه ی بوق زدن، فقط تلفن بوق آزاد میزد، با التماس گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عمو تروخدا جواب بده تروخـــدا....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیــــــه، با هول و ترس بلند بلند گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عمویی....عموییی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پگاه؟! پگاه چیشده؟ طاهر گوشیشو توی کارگاه من جا گذاشته، چیشد؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-امیر ارسلان؟!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«یا خــــدا، یا خــــدا، حالا بین اون همه آدم ارسلان باید گوشی طاهر رو جواب میداد؟ اومدم قطع کنم بلند گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پگــــــــاه!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«یه بله کوتاه گفتم و از آینه ی وسط به پشت سرم نگاه کردم، یارو هنوز پشت سرم بود،دهنم از ترس خشک شده بود ولی باز ته مونده ی آب دهنمو قورت دادم و گفتم:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یکی....یکی دنبالمه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان، یکی چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با هول تند تند شروع کردم:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یکی دنبالمه، راهو گم کردم، نمیدونم کجا دارم میرم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«تند تند گفت:» یعنی چی؟ یعنی چی نمیدونی کجا داری میری، قشنگ حواستو جمع کن ببین کجایی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداد زدم: میگم نمیدونم، راهو گم کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-ای خـــدا، کجا رفته بودی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-طرف چهار باغ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان داد زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چهار باغ رفتی چه.... لااله الا الله...پگــاه پگـــــاه، تو آخر مارو روانی میکنی، از ورودی چهار باغ اومدی بیرون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«باز به آینه نگاه کردم، لعنتی چرا همینطوری دنبال من داره میاد؟»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیدونم انقدر سوال پیچم نکن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان- خب روانی من سوال پیچت نکنم چطوری پیدات کنم؟ ببین نت داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«به صفحه ی گوشیم نگاه کردم و گفتم:» آره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-برو از تو تلگرام لوکیشن بفرست ببینم کجا رفتی، ماشینه نزدیکته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه نمیدونم کیه؛ نمیدونم چی میخواد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-چند نفرن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیدونم به گمونم یه نفره، این جاده حتی چراغم نداره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-قفل فرمون داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قفل فرمون؟ قفل فرمون چیه این وسط؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان با حرص گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-که یارو اگه قبل من بهت رسید چیزی توی دستت داشته باشی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«ناامید به روبرو نگاه کردم و گفتم:» نه ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-خوب گوش کن چی میگم، اگر احیانا یارو گرفتت بچه بازی در نیار با هرچی میتونی از خودت دفاع کن، گاز لگد مشت نترس، بترسی حیوون رم میکنه میشنوی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ترس دستام یخ کرده بود، یعنی چی میخواد بشه که ارسلان اینطوری روضه میخونه؟! یارو بهم برسه کارم تمومه... ارسلان بلند گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گوشت بامنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آ...آره آره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-نترس من خودمو بهت میرسونم ولی بهت برسم دوتا تو سری هم ازم میخوری دختره ی آسین سرخود. یارو بهت رسید کف دستتو باز میکنی انگشتاتو بهم میچسبونی، دستتو منقبض میکنی با زاویه ی صدو هشتاد دستتو عقب میبری و با تمو قدرت میزنی به کنار گردن یارو دقیقا جایی که شاهرگشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارفته با ترس گفتم: هــــــان؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان داد زد: پگــــاه حواستو جمع کن لعنتی یارو بهت میرسه هرگهی میخواد میخوره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هول گفتم: خب خب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-دستاتو غلاف کن با لگد بزن ولی سعی کن یکی از دستات آزاد باشه یا بزن تو چشمش یا با مشت بزن تو سیب گلوش فهمیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره آره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-لوکیشن بفرست...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستام میلرزیدن، فکر کردن به اینکه ممکنه چند دقیقه ی دیگه یه تعرض بهم توسط یه مرد ناشناس یا دو مرد یا... نمیدونم هرچندتا اتفاق بیوفته تنمو میلرزوند. مدام کارایی که ارسلان گفته بودو توی ذهنم مرور میکردم و از آینه باز نگاه میکردم. نگاه که میکردم بیشتر مضطرب میشدم، بلاخره لوکیشن سند شد، زیر لب تند تند میگفتم: -بسم الله، بسم الله،... بسم الله الرحمن الرحیم وای خدایا این یارو شرش کم بشه به قرآن دیگه آبروی کسی رو نمیبرم حتی اگر غلط زیادی بکنه براش پست نمیزارم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیادم افتاد که با یه پسره دوست بودم اسمش “حکیم” بود چقدر مسخره اش میکردیم سر این اسمش ولی آقازاده بود و خیلی هم تلاش میکرد کسی نفهمه دوست دختر داره. به هر حال مادر و پدرش یه کاره ای از مملکت بودن و این تو زرد دراومده بود، لعنتی تکون میخورد پول ازش میرخت، اصلا اُکازیون از روی این درآورده بودن واااای که چقدر حال میداد توی اون بنز کروکش میشستم و اینور اونور آدما مات نگام میکردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحس فخری داشتم که انگار رفتم زن اسمی شاه شدم؛ برام اُووووور خرج میکردا منم درو میکردم، کیف کفش لباس اکستنشن مو مژه، از بالا تا پایین بدنمو سرویس میکردم. از دندون و تزریق ژل گرفته تا کاشت ناخن های پا، یعنی امان نمیدادم بهش، اون عوضی هم در عوض به من امان نمیداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدر بی صاحاب منو درآورده بود، نفهم نمیفهمید که از باباجون میترسم یهو رگ غیرتش بالا بزنه منو ببره دکتر بعد زنده زنده پوستمو بکنه، صدبار توضیح داده بودم که بابام گذاشته رفته الان سرپرستی من گردن بابابزرگمه. بابا بزرگم خیلی خوبه اما پسر عمو هام و دختر عموم مغزشو شست و شو میدن. مگه میفهمید، میخواست یه جوری مخشو بزنم که بتونم بابا رو از حکمی که در انتظارشه نجات بدم، اما خیلی (...) تر از این حرفا بود که دم به تله بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخرم فهمیدم که آقا کلا نامزد داشته و علاوه بر من هم دوست دختر ها داره منم گفتم دارم برات. چه ها که نکردم با این، همه جا عکس شطرنجی با لفظ آقای “ح.م” پر کرده بودم و تا حرف میزد میگفتم عکسارو برای زنت میفرستما. همه غیرمستقیم فهمیدن که طرف کیه و چیشده، آخر یه تهدید قانونی و کیفری کرد که ولش کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیم زنگ خورد و از صداش شونه هام بالا پرید، گوشیُ برداشتم. ارسلان اینبار با خط خودش زنگ زده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پگاه؟ چند کیلومتر جلوتر میرسی به یه دو راهی سمت چپو برو فهمیدی؟ بعد که پیچیدی فقط مسیر مستقیم برو من راه افتادم خودمو بهت میرسونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با هول و ترس گفتم:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«به آینه نگاه کردم، یارو بی خیال نمیشه ها همینطوری داره میاد!! بعد از چند دقیقه به اون دو راهی رسیدم و پیچیدم. اون ناشناسه هم پیچید، قلبم چنان میکوبید که صداشو واضح میشنیدم، انگار قلبم روی اکو رفته بود، صدای بلند و رسای بوم بوم، بوم بوم رو میشنیدم. حرف ها و فن هایی که ارسلان گفته بودو توی ذهنم مرور کردم، به آینه نگاه کردم دیدم ای واااای ای واااای یارو نزدیکم شده، دوبار نور بالا رو زد، گاز بیشتر دادم و اون هم بیشتر گاز میداد... زدم زیر گریه و شماره ی ارسلان رو گرفتم و با گریه گفتم: -ارسلان منو پیدا کن، تروخدا من پیدا کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هول گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پیاده شدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه تو راهم ولی یارو بهم نزدیک شده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-شماره اشو میتونی بخونی؟ پلاک ماشینو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه آینه نگاه کردم، چراغشو خاموش کرده بود. با نا امیدی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیبینم، چراغارو خاموش کرده جاده اش کم نوره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-لعنتی، دارم میام تو گاز بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا گوشیُ رو قطع کردم کنار ماشینم اومد، قلبم از توی سینم ام داشت بیرون میزد. هی این ماشینو نزدیک من میکرد منم هول کرده بودم جیغ میزدم. هروقت ماشینشو نزدیک ماشینم میکرد فکر میکردم الان بهم میزنه شوت میشم اون ور جاده و بعد هم سراغم میاد. عوضی میترسوندم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم به روبرو افتاد، مسیر جاده هی می افتاد توی یه خاکی و بعدش یه دوربرگردون بود، تو خاکی باید سرعت پایین بیاد، یا خـــدا یا خــــدا...ارسلان.... ارسلان.... چرا نیومد....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه ماشین از روبرو همون مسیر خاکی رو برعکس با سرعت با نور بالا پیچید، چشمام داشت از حدقه بیرون میزد، یه آن ابعاد ماشینو که دیدم نیسان انگار تو دلم نور امید روشن شد که ارسلانِ...با چه سرعتی داشت از روبرو میومد، نکنه ارسلان نیست و یه نیسان دیگه است داره میاد میزنه به من؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرمونو پیچوندم ماشین کناریم دستشو روی بوق گذاشت و سرعتشو کم کرد، من رفتم توی خاکی نگه داشتم، تا برگشتم دیدم اون ماشین غریبه از کنارم با سرعت رد شد و آیبنه و در و همه رو داغون کرد. ماشین غریبه ایستاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ماشین پیاده شدم و هاج و واج نگاه میکردم، ارسلان بود، الان مطمئن بودم، دور زد و اومد جلوی ماشین غریبه نگه داشت، از ماشین پیاده شد، لباس کارگاه تنش بود. مشتشو با اون باندی که همیشه میبنده بسته بود. همیشه اون باندو از لای انگشتاش رد میکرد و کل مشتشو کاور میکرد. حتما بازم همینطوری بشه. از دور نور چراغ های ماشین فقط میتونم تشخیص بدم که مشتشو بسته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«داد زد:» بیا بیرون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با انگشت از بیرون به راننده اشاره کرد و گفت:» جرئت داری ماشینو تکون بده ببین میکشمت یا نه، بیا بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطرف در رفت و با هول صدا زدم: ارسلان...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشت نیم نگاهی بهم کرد و گفت: بمون تو ماشینت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر ماشین یارو رو باز کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-د...ی؛ دنبال ناموس من میکنی بی ناموس، جنازه اتو بندازم رو دوش ننه ات که گه بارت آورده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تموم قدرت نگاه میکردم که ببینم کیو از ماشین بیرون میکشه. از توی ماشین مثل یه آشغال بیرون کشیدش، جثه ی طرف لاغر بود. جلوتر رفتم، ارسلان یقه اشو گرفت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بمیری یا به زور زنده بمونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«ترسیدم، نکشتش بره ور دل بابا؟ چه غلطی کردم بهش زنگ زدم.»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ارسلان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«حرصم گرفت قیافه ی یارو دیدم و با حرص گفتم:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کثافت قیافه اشو انقدر خورده و کشیده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان بدون اینکه نگام کنه داد زد: برو تو ماشینت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-انقدر بزنش که ازش یه کوبیده بی استخون بمونه آشغال.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیارو مسخ شده گفت:» ولم... ولم کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-ولـــــت کنم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ماشیت محکم توی صورتش کوبید، جلوتر دویدم و دیدم یارو کپ کرده، نه حرف میزد نه پلک میزد، عینک دور مشکیشم توی صورتش شکسته بود. با هول گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-امیر ارسلان، تروخدا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«ارسلان از روی سینه ی یارو بند شد و بهش نگاه کرد، زد نگاهو ارسلانو گرفتم دیدم یارو خودشو خیس کرده، ارسلان با لحن منزجر کننده ای گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خاک بر سرت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با لگد توی پهلوش کوبید و ادامه داد:» دیگه از این گه ها نخوری ها، خواستی بخوری قبلش خودتو پوشک کن الاغ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«یه لگد دیگه توی پهلوش زد و یارو از ترسش حتی آخم نمیگفت و زوزه میکشید. ازسلان برگشت منو نگاه کرد، قلبمو یهو انگار از جا کندن. یه قدم به عقب رفتم و موهای جلوی صورتمو به پشت گوشم فرستادم، پاشنه ی بلند کفشم به سنگ ریزه ها گیر کرد و زمین خوردم. ارسلان عاصی شده یه سمت دیگه رو نگاه کرد و گفتم:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آی آی آی دستم، وای کمرم، باسنم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با همون قیافه ی به طرفم اومد و گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو یه دونه دختر همه ی مارو میکشی بی مذهب،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«دستشو دراز کرد و زیر آرنجمو گرفت و بلندم کرد و تند تند گفتم:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا مگه چیکار کردم این عوضی بیشعور دنبال من راه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمای پر خشم نگام کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میزنم تو سرتا پگاه، پر رو بازی درنیار من باباجون نیستما...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا آرنجمو که تو دستش بود هولش دادم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-با قلدری شروع شد؟من میدونستم این راننده اش این شکلیه اصلا زنگ نمیزدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«به اون مرده نگاه کردم، همونطور افتاده بود روی زمین و با چشمای باز به آسمون نگاه میکرد، بهش اشاره کردم و گفتم:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اون چرا اونطوری بالا رو نگاه میکنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان آرنجمو دوباره گرفت و برمگردوند طرف ماشین و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیا برو سوار شو پشت به پشت من بیا. «زیر لب ادامه داد:» تا بریم خونه تکلیفتو روشن کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«جیغ کوتاهی زدم و دست به کمر شدم وگفتم:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برای من تعیین تکلیف نکنا من که بی صاحاب نیستم که تو بخوای برای من تعیین تکلیف بکنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان به ماشینم اشاره کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سوار شو سوار شو انقدر فک بیخود نزن؛ همون صاحبت تورو پر رو کرده که جرئت میکنی توی هر جهنمی بری و زنگ بزنی بگی بیا کمکم و بعد پررو پررو جواب منم بدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوهوووو، کمک! من به تو زنگ نزدم به عمو طاهر زنگ زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان برگشت نگام کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوشکول چه فرقی داره من یا طاهر منظورم اینه که...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«سری تکون داد و با حرص گفت:» کدوم منظور تو که شوتی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir»خواستم با حرص متمایز تر از حرص اون برم جلو بزنمش یا هولش بدم که لبه ی کفشم به خرده سنگ های زمین گیر کرد و صاف توی بغلش رفتم، یه جور که دماغم محکم به قفسه ی سینه اش خورد. حالا خوبه ارسلان رشید نبود وگرنه دماغم توی نافش میرفت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان عقب کشیدم و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شصت پات تو چشمت نره؛ بشین بابا، بشین الان فلج مغزیت به دست و پاتم میزنه دیگه رو دستمو میمونی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش دهن کجی کردم و با صدای کلفت اداشو درآوردم. بِر بِر نگام کرد و سری تکون داد و در حالی به طرف ماشینم برمیگشتم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همچین عاقل اندر سفیه نگاه میکنه که انگار خیلی عاقل و بالغِ قلدور.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار شدم و تا استارت زدم اومد دم پنجره و علامت داد پنجره رو پایین بدم. همیشه این مدلی حرف میزد که چشماشو یکم جمع میکرد و کنار لبشو منقبض میکرد و به طرف دیگه نگاه میکرد. وقتی سرشو برگردوند و به طرف خیابون نگاه کرد، گوشی شکسته اش بهم تذکر میداد که با ارسلان نباید زیادی یکه به دو کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-ببین پلنگ خانم، برای من جو زده بشی مثل اون سری تا مسیر رو دیدی لایی کشی کنی به ولله با همین نیسان میزنم لهت میکنم، میدونی که نیسان یعنی چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومدم اداشو با دهن کجی دربیارم، دیدیم نگاهش با یه من اخم و تعصب از گردنم به قفسه ی سینه ام کشیده شد، تا اومدم شالمو جلوی مانتوم ببندم مچ دستمو روی هوا گرفت و کشید. از توی پنجره داشت منو بیرون میشکید، جیغ زدم: -آی آی دستم دستم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای خش دار گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دستت؟ میکشمت پگاه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«دو سه تا تو سر و کله ام زد و نعره زد:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رفتی چه غلطی کردی سلطه ی کثافت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجیغ بلندی زدم و با کف دستم محکم توی صورتش زدم و خودمو عقب کشیدم، دستمو که میکشید دردم شدید و شدید تر میشد. دستمو ول کرد و در ماشینو باز کرد، سریع اومدم برم روی صندلی بغل زیر بغلمو گرفت و کشید. نفسم رفت، کله اش تو ماشین بود، عصبی مشت بسته شده اش رو جلوی صورتم گرفت و فگت: -میزنم دکورتو میارم پایینا، چه گهی خوردی؟ ولت کردن هار شدی؟ دیگه رد دادی هان؟ هرزه شدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خفه شو ارسلان من کاری نکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«کف دستمو جلوی مشتش گذاشتم که به عقب هول بدم و گفتم:» اصلا برای چی به من نگاه میکنی؟ برای چی میزنی مگه حیوونی؟ خب سوال کن اول میزنی؟ مگه حیوونم؟ آدم نیستی تو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اون یکی دستش آروم سرمو هول داد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نفهم نفهم بی حیا این چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«به گردن و سینه ام اشاره کرد، جلوی مانتومو جمع کردم و با اخم نگا کردم و با صدای خفه گفت:» افتادی تو دست مردا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دست آزادم هولش دادم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خفه شو ارسلان فکر کردی....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-فکر کردی چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفت بیرون و در دیگه ماشینو باز کرد و چراغ سقفو روشن کرد. فکمو گرفت و صورتمو اینور اونور کردو دستشو پس زدمو و با دندونای روهم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دستتو بکش، دنبال چی میگردی جای لب؟ خاک تو سر اون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان سرشو با تاسف تکون داد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروم نمیشه به خودم بگم این دختر از خون منه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین سری سیلی رو زدم، نفس بلند از حرص میکشیدم، انقدر سریع که یه آن خودمم یکه خورده به چشمای شوک زده ی ارسلان نگاه کردم ولی سریع با حرص گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره همیشه پگاه اون دختر خیابونی هست، اون کثافت هست چون باباش قاتله و مادرشم جلوتر از زندان باباش رفته با یه گردن کلفت دیگه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص و صدای خفه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخه لعنت به ذاتت بیاد پس چی این چیه؟ داری پا میزاری جاپای مادرت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با گریه و حرص و مشت شروع کردم به زدنش، عقب رفت و از ماشین پیاده شد و رفت و گفتم:» من کاری نکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«دست به چیب اون شلوار و سرهمی کارگاهش پشت کرده به من ایستاد و گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دیگه باید پیش دکتر و اینور و اوور آزمایش ببریمت...دیگه از تو گذشته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«محکم سه چهار تا تو سر خودش زد و گفت:» خاک تو سر من و جد آبادم که تو (...) خیابونی شدی بعد تو محل ادعامون (...) خر پاره میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ماشین پیاده شدم، همون اولم پام پیچ خورد ولی خودمو نگه داشتمو رفتم طرف ارسلان و از پشت هولش دادم و جیغ زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خفه شو ارسلان، ادعای غیرت میکنی مثل عموها مثل نوید مثل همه ولی همیشه بدترین حرفا و تهمت هارو شماها بهم میزنید...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اخم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مگه تو جای خالی گذاشتی؟ انقدر غیرت ترکوندم که بی بخار شدم، اول ها سرمو برای ناموسم میشکوندم، شکم همه رو سفره میکردم الان گردنو و سینه ات کبوده دستمو کردم تو جیبم و دارم از تو خودمو میخورم و میگم پگاهه دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرصی با انگشت اشاره بهش اشاره کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-لعنت به تو ارسلان، خدا لعنتت کنه، پگاهه دیگه؟! آره پگاه بی پدر و مادرِ که افتاده دست همه، دست تو و اون نوید بی همه چیز، اون عموها، بابا بزرگم که اگر خوبم باشه شماها خرابش میکنید. «با بغض ادامه دادم:» حالا دیگه پگاهه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-دست همه نه دست لاشخورا «سری تکون داد:» برای چن بار.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه زمین نگاه کردم، یه تیکه سنگ برداشتم و طرفش پرت کردم. جا خالی داد و داد زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-روانی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیشعور خفتم کرده بودن نفهم نفهم من دوست پسرم داشته باشم اینطوری میکنند؟ جای خفت گیریه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«ارسلان همونطور تو حالت خمیده کمی نگام کرد و آروم گفت:» کی؟ کِی؟ کجا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با حرص و دندونای روهم گفتم:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برو بمیر، مرده شور اون غیرتی که ازش دم میزنید رو ببرنف عرضه ندارید امانت عموتونو نگه داردی، اون از نوید کثافت که میاد زیر پستام فحش خوارمادر میزاره، اینم از تو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«رفتم طرف ماشینم و تا در ماشینو باز کردم درو بست و گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گفتم کی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رگ هات میترکه زیادی زور نزن، همین الان منو به صدنفر پست کردی حالا ادای پسرعمو های با اصل و نسب رو درمیاری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«آرنجمو محکم گرفت و جیغ زدم:» آیـــــــی ولم کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«از درد خم شدم و گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دهنتو باز میکنی یا ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«ولم کرد کنارم زد و سرشو کرد توی ماشین و گوشیمو برداشت و گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نگو میفهمم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ادای غیرتی هارو درنیار برای من، گوشیمو بده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«دستامو دراز میکردم گوشیمو بگیرم و با دست دیگه ام قفسه ی سینه امو میگرفتم، ارسلان هم هی عقب عقب میرفت یا بهم پشت میکرد، عصبیم کرده بود، جیغ زدم:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ارســـــــلان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای یه فیلم پخش شده توی گوشیم اومد، گوشثی رو آورد پایین، قد کشیدم ببینم چی رو نگاه میکنه... دیدم دوربین طرف عسل رفت، تا اومدم حرف بزنم اون یارو از پشت گرفتم و صدای جیغم توی فیلم افتاده بود، ارسلان نفسای بلند و عصبی میکشید. صدای جیغم انقدر توی فیلم بود که انگار هیچ صدایی جز صدای من شنیده نمیشد. یه کله جیغ میزدم: -ولم کن عوضی، این کیه؟ کمک، ولم کــــــن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجیغ بنفش میکشیدم، گوشی از دستم افتاده بود دیگه تاریکی رو گرفته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم بالای تصویر افتاد، ای وای این LIVE بود!!! الان.... یا خدا...یا خدا....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی رو از دستای مسخ شده ی ارسلان قاپ زدم و سریع از روی صفحه ام پاکش کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میشناختی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«سر بلند کردم، صداش چرا اینطوری شد؟ صورتش انگار ورم کرده بود، ازش ترسیدم و لبمو با زبون تر کردم و گفتم:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اگر میشناختم که همون اول میگفتم کی بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان شروع کرد به عصبی راه رفتن، به صفحه یگوشیم نگاه کردم. توی EXPLORER اینستاگرامو نگاه کردم، واویلا... واویلا.... زدم تو سرم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خاک بر سرم همه جا پخش شده که! بدبخت شدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان در حین رژه یهو ایستاد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-صداشو نشنیدی؟ حرف نزد که یه جا بسنوی بفهمی کیه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهاج و واج ارسلان رو نگاه میکردم و هنگ کرده بودم. با این فیلمایی که ازم پخش شده بود و زدن ” تجاوز به پگاه بلو” چه کنم؟! چطوری اینارو جمع کنم؟ ولای خونه... خونه ی بابا بزرگ رو بگو الان حتما نوید و اون مادر عفریته اش دیدن و بابا بزرگُ پر میکنند... آبروم رفته اینو بگو... تو کلاس آبروم رفته... تازه از هفته ی دیگه دانشگاهم هم شروع میشه اون وقتو بگو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان با همون لحن و خشونت قبلی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا مثل جغد فقط نگاه میکنی پلک نمیزنی؟ شنیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ارسلان یارو رو ول کن، live پخش شده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان که کلا نه اهل گوشی بازی بود و نه دنیای مجازی، موبایلشم که یه گوشی ساده زپرتیه اصلا نمیگرفت live یعنی چی و چیشده، دست به کمر گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-love چیه؟ مغزتو پروندی؟ میگم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چی میگی؟ من میگم فیلمم پخش شده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان گیج نگام کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کدوم بی ناموس پخشش کرده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کسی پخشش نکرده live بوده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«ارسلان به طرفم پا تند کرد و عجول و پر تردید گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-لایو چیه؟ یعنی چیکار کردن؟ همین فیلمه رو؟ ببینم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-لایو یعنی من داشتم از مهمونی فیلم میگرفتم و اینم فیلم که میگیری میره روی صفحه ی ایسنتاگرامت و همه میبینند، بعد دیگه این یارو اومده منم حواسم به گوشی نبوده کلا سیو هم شده همه دیدن، هرکی هم ندیده دیگرون برداشتن پخش کردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان دو دستشو بلند کرد توی سرم بزنه خودمو جمع کردم، توی سر خودش زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخه احمق آدم فیلمو نگرفته میزاره دنیا ببیند؟ ای مرده شور اون اینستا و بینستا رو ببرن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«باز با تردید گفت:» نمیشه پاکش کنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من پاک کردم اما مردم فیلمو برداشتن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان یهو درجا دویید طرفم و منم دوییدم، گرفتم و با حرص داد میزد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بی شرف تورو باید همینجا بکشم بی آبرو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدور ماشین می دوییدم و میگفتم: بابا، ارسلان من چه میدونستم این مرتیکه بلند میشه میاد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-گور پدر اون مرتیکه، فیلمتو همه دیدن آبرومون رفته؛ میخوای باباجونو بکشی؟ سرمونو توی محل چطوری بلند کنیم؟ تا حالا واسه مسخره بازیات حرف میشنیدیم حالا واسه دست مالی شدنت بشنویم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مگه توی تخت یارو رفتم؟ اون اومده به من دست درازی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان عصبی تر دنبالم دویید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جواب میدی؟ جواب میدی؟ میکشمت، دهنتو (...) میکنم، ببین توی خونه میبندمت یانه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«یهو ایستاد و گفت:» کارگرام... اونا هم دیدین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«دست به سرش گرفت و گفت:» آخه لعنتی چرا همه رو باهم نابود میکنی؟ الان چه غلطی بکنیم؟ میدونُ بگو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گریه گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ارسلان جون به خدا نمیخواستم اینطوری...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«محکم دو سه تا توی سرش زد و گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بدبخت شدم “پریا”...مادرش اینا....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«پریا اون دختری بود که برای ارسلان خواستگاری رفته بودیم، چندسالی بود که پریا رو میخواست اما چون اوضاع مالیش و بعد عموم روبراه نبود نمیتونست جلو بره، پریا هم پاش مونده بود و قرار بود هفته ی دیگه نامزد کنند. لبمو گزیدم و ارسلان نگام کرد و گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خونت حلاله پگاه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گریه گفتم: به خدا من که نمیدونستم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو دستی محکم توی سرش زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جواب نده جواب نده، لال، لــــــال شو پگاه، آبرومو بردی لال شو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمونجا پشت ماشین روی زمین نشستم، لبمو محکم گزیده بودم و گریه میکردم، ارسلانم هی راه میرفت و زیر لب حرف میزد. تقصیر من چیه؟ اصلا دو روز دیگه یه سوژه دیگه پیدا میشه و تموم؛ پُر پُر دو سه ماه حرف میشنوم، تو اینطور مسائل نباید میدونو خالی کرد، بعد به مرورو حل میشه ولی اینو مگه ارسلان و بابا جون... وااای بابا جون الان بفهمه دیگه کلا همه چیزو کنار میزاره، جو زده هم هست، خر بیار و باقالی بار کن....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی ارسلان به صدا در اومد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابا جونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جا بلند شدم و از بالای سفقف ماشین سرک کشیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جواب نده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-جواب ندم چی درست میشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الان خونه جلسه است، نوید داره همینطوری برای من میزنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-بدبخت تو زده شدی چه اونا پر بکنند چه نکنند تو خودت گند زدی یه تنه همه امونو بدبخت کردی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من باید خودم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-تورو جان مادرت دهنتو ببند دیگه پگاه،گند زده به همه چی حرفم میزنه، ببند دیگه بابا اَه... ال.... سلام بابا جون...میدونم میدونم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«صدای داد بابا جون اومد:» میدونی و نشستی تو کارگاهت چی بشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان با لحن تندی گفت: باباجون به اون نوید بگو دهنشو ببنده خبر نداره چی شده برای چی حرف مفت میزنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباباجون-تو مگه خبر داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم بغل دست ارسلان، صدای باباجون یه جوری واضح میومد که انگار گوشی دست منه و داره با من حرف میزنه، ارسلان هم عصبی هی قدم رو میرفت و لحن حرف زدنش اینطوری بود که هی تند تند حرف میزد که آدم ناخودآگاه یاد مدل حرف زدن حامد بهداد می افتاد. تنها تفاوتش با هنرمندا قیافه اش بود وگرنه کپی برابر اصل.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-دختره رفته مهمونی، یکی خفتش کرده، اینم داشته لی وِ، لیفِ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-لایو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«ارسلان خشن با دست علامت داد ” تو حرف نزن” و بعد دوباره ادامه داد:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-لایو میگرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباباجون-لایو چیه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«صدای نوید میومد ولی من واضح نمیشنیدم، ارسلان باز صورتشو جمع کرد و بی صدا گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خفه نمیشه راحت شیم دربه داغون، نه بابا جون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«بلند گفت:» جوونه دیگه از این قرتی بازی ها....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«یهو داد زد، از ترس پلک زدم و دو قدم عقب رفتم، سرشو کمی متمایل به گوشی کرد و گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نویدِ... لا اله الا الله..پگاه ناموسته داری واسه کی میزنی؟ وای هم خونت؟ بیام چپ و راستت کنم مرتیکه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا جون هم داد میزد، دوییدم طرف ارسلان و به اون بازوهای سفت و عضلانیش چسبیدم. ارسلان قد بلندی نداشت، جثه اش چهارشونه و رستم نبود ولی کشتی گیر بود. سال ها کشتی میگرفت اما از به خاطر باباش یعنی عموم دقیقا از زمانی که گردنش میشکنه و آسیب انقدر وحشتناک بوده که باعث مرگش میشه کشتی رو کنار میزاره و میره سراغ کیک بوکسینگ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-باباجون چی میگید؟!!! من پیششم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباباجون-تو پیششی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«باز نوید یه چیزی گفت که ارسلان جوش آورد و خشن تر گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باباجون گوشی رو بده به اون چلغوز چرا از دور لغوز میخونه؟ واسه خودم بخونه جوابشو بدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباباجون-الان وقت این اراجیف گویی ها نیست، پگاه کجاست؟ برش میداری میاریش اینجا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه من اونجا نمیام، بیام اونجا منو بکشین؟ نوید بگه و ننه باباش بال و پر بدن و سمیرا پیاز داغ اضافه کنه و بابا جونم ضبحم کنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان شاکی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خونه نیای کجا بری؟ فکر کردی میزاریم بری خونه ی اون خاله ی فال گیرت؟ این آشُ کی برات پخت؟ من حاضرم قسم بخورم پای اون جلبک کم هوش “هوشیار رو میگفت” وسطه، بگو نه که برگردیم رو در رو کنیم که من خرده حسابم باهاش دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به....به هوشیار چه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-تو غلط میکنی پس تنها راه میوفتی اینور دنیا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه میگم هوشیار بود ولی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباباجون-همچین میگه هوشیار هوشیار انگار واقعا هوشیاره و حواسش به این بچه هست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«بابا جون داد زد:» تو حرف نزن نوید، این بچه است معلومه که بچه است، بچه نبود که خطا نمیرفت، تقصیر منه بابا برزگ توی عموئه پس چرا تا وقتی صادق (بابامو میگفت) بالا سرش بود این بچه سر درس و مشقش بود؟ ارسلان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-جون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباباجون مثل ارسلان تند تند حرف میزد و گاهی توی جمله هاش نفس کم می آورد و با نفس بلند ادامه حرفشو میگفت. واقعیتش اینه که من باباجون رو از همه بیشتر دوست داشتم و ته همه حرفا و کارا یه محبتی داشت که دریغ نمیکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباباجون-این بچه رو بیار خونه ببینم چه خاکی توی سرمون بریزیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«دوباره صدای نوید اومد و باباجون داد زد:» واسه من نطق نکن، چیکار کنم بچه امو بندازم تو آشغالی؟ آره دل تو خنک بشه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«تلفنو قطع کرد و ارسلان زیر لب گفت:» یهو وسط تلفن حرف زدن قطع میکنه آدم بلاتکلیف میموونه، خودش قطع کرد؟ دوباره زنگ بزنم نزنم؟ این چه عادتیه باباجون داره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان یهو برگشت منو نگاه کرد که به بازوش چسبیده بودم که مکالمه تلفنیشو بشنوم، سریع بازوشو ول کردم و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو اون خونه پنج تا مرده، یکی هم رضا که هی میاد و میره میشه شش، شش تا مرد...تو...تــــو شش تا مردو بی حیثیت کردی میفهمی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو میدون کی میدونه که من نوه ی باباجونم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان شاکی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باز جواب دادی؟ رفتی غلط زیادی کردی آخه سرتو بکن تو یقه ات چرا حاضرجوابی میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرومو برگردوندم؛ به مامان زنگ میزنم و خونه ی اون میرم، برم خونه ی بابا جون خون به پا میکنند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من میرم خونه ی مادرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«گوششو طرفم گرفت و گفت:» نشنفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گفتم میرم خونه ی مامانم، بیام خونه ی بابا جون همه اتون میشید حاجی پای منبری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-مادرت کیه؟ تو مادر نداری فهمیدی؟ مادرت مرد تموم شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بغض به طرفش رفتم و هولش دادم. بی حوصله یه طرف دیگه رو نگاه کرد و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هر خطایی بکنه مامان منه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-نه هر خطایی خــــــــر، رفته بی طلاق و بی هیچی تو تخت یه .... لااله الاالله به من چه به من چه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست به کمر راه رفت و یهو جوری داد زد که شونه ام پرید:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابات سرشو انقدر توی دیوار زد که سرش ترکید، شوهر آدم بره زندان باید رفت پی الواتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمای خیس نگاش کردم ، با بغض و صدای لرزون گفتم:-قضاوت...قضاوت نکن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صورت جمع شده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قضاوت صیغه ی کیِ کلمه برای من یاد گرفته قضاوت؛ رفته با داداششه باباشه با کیه مقتول که مثلا رضایت بگیره؟ دِ صد سال عمو بپوسه تو زندان زنش رفته کجا؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با پوزخند ادامه داد:»قضاوت، من خودم «زد به سینه اش» خودم دیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکم بی امان از چشمم میچکید ولی صورتم عادی از بغض بود و فقط به ارسلان نگاه میکردمو و بغضمو قورت میدادم، تار میدیدمش، صورتش پر از نفرت و تعصب بود. انگار توی چشماش تنفر انقلاب کرده بود. با حرص گفت: -دست تو دست مرتیکه قدم زنان دیدمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دروغ میگی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-من چرا به تو دروغ بگم؟ میخوام مختو بزنم؟ باباجون چرا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«عصبی شده بود نمیتونست حرف بزنه، اینور اونورو نگاه کرد و گفت:» باباجون چرا سکته رو رد کرد؟ پسرش رفت شهید شد پشتش خم نشد، یه پسر دیگه اش زد یارو رو ترکوند و تو زندانه کمرش خم نشد، بابام بـــابــــام تو کشتی گردنشو شکوندن نتونستن قاتل رو به سزاش برسونم لب تر نکرد ولی مادرتو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«انگشت اتهام به سمتم گرفت و تاکیدی گفت:» مادر تــــو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«چشماشو گرد کرده بود، زیر چشماش ورم کرده بود، انگار چشماش از خشم میخواد بترکه، با حرفاش قلبم تکون میخورد:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-پشت باباجون رو خم کرد، کمرشو شکوند، روی تخت بیمارستان انداختش، میفهمی؟ هان؟ میفهمی پگاه مادرت باباجون منو لب مرگ آورد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باباجون منم هست...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«داد زد، نه از روی خشم نه از روی تلخی، انگار از روی احساسش بود که فقط بلند بگه:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این وسط مهمه که تقسیمش میکنی؟ دارم میگم مادرت اینه، بزاریم بری پیش اون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکمو با کف دستم پس زدم و خواستم به طرف ماشینم برم که صدام کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پگاه، پگاه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من خونه ی باباجون نمیام...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرنجمو گرفت و کشید، پام پیچ خورد، اینبار خیلی بد، از درد روی زمین نشستم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آی آی آی، وای پام پام....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-دِ این چیه پوشیدی،ننه لنگ دراز شدن امتیاز داره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«کفشمو از پام درآورد و گفت:» دستتو بکش ببینم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«مچ پامو تکون داد که جیغ زدم، کوتاه با نفس بریده گفتم:» واااای!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-چیزی نیست، میتونی رانندگی کنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«مچ پامو باز توی دستم گرفتم، درجا ورم کرد، از درد چشمام پر اشک شد و ارسلان گفت:»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ماشینو همینجا میزارم صبح میام میبرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گریه گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خونه باباجون نمی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«داد زد:» پس کجا ببرمت؟ خونه ی ننه بابای خودم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با بغض نگاش کردم و گفت:» نمیام نمیام...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باباجونو الان پر کردن باهام چپه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-حرفِ....لااله الاالله، دِ پیرمرد از گل نازک تر کی به تو گفته، اینهمه جفتک انداختی همیشه پشتت دراومده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الان فرق داره، هی میرن فیلمو میارن نشونش میدن باباجون هم مرد شصت سال پیشه نمیاد بگه این که کاری نمیکرد فوقش دوتا قر داده و کوتاه پوشیده این مرتیکه سراغش رفته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان با حرص به طرف ماشینم رفت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قر داده و کوتاه پوشیده، بی چشم روی بی حیا، تو غلط میکنی میری قر میدی کوتاه میپوشی. تورو تا بیایم آدم کنیم پیرمون دراومده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفت ماشینو پارک کرد و از ماشین خودش قفل فرمون آورد و زد و با خشم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چندماه ولت کردن، ول شدی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با عصبانیت گفتم:» ارسلان اینطوری....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیس بابا هیس، تخم دو زرده کردی دیگه صداتو ببر. هروقت نوید هارت و پورت کرد همه توی دهنش زدیم و نزاشتیم حرف بشه بیــــا «به من اشاره کرد» گند همه جا رو برداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من نمیام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-به ولله به یه جات میزنم بیهوش بشی ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من کاری نکردم، نوید هرچی گفته چرت و پرت بوده، من...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان جلوم چنپاتمه زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دِ ببر، ببر، خر که نیستیم، اینستا مینستا و کوفت گرام و درد گرام نداریم ولی میتونیم از عکسای بریده ات بفهمیم یه شغال و کفتار بوت کردن و تو هم هوای پول به سرت زده. نزاشتیم بابا جون بفهمه که از چشمش نیوفتی، بابات که گل کاشته، مادرتم که اینور گل کاشته، جلو دهن ملتو با خط و نشون گرفتیم باباجون نفهمه وگرنه خر تویی که فکر میکنی اون پسر لُرد نشین عاشق سینه چاکته که واست پارس میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«با بغض گفتم:» خودم میدونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسلان-دهنتو ببند ازت کفریم همینجا سرت خالی میکنما، زن قداست داره نه معصیت، تو این واژه رو به گه کشیدی پگاه، گفتم که فکر نکنی ارسلان و طاهر خرن، مرد نبودن جمعت کنند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرومو ازش برگردوندم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir