رمان تیمارستانی ها به قلم مرجان فریدی
شادیِ قصه زندگی ساده ای داره. اما به خاطر محیط خانوادگی بدی که داره و اتفاقاتی که براش درگذشته افتاده دیوونه میشه و به تیمارستانی منتقل میشه که شروع کننده یه داستانِ عجیبه و بامزه است آشنایی شادی با پسری توی تیمارستان که سال هاست با کسی حرف نزده و بسی خطرناکه همه چیز و عوض می کنه. و شادی که تلاش می کنه پسر و با دیوونگیش به زندگی برگردونه اما خبر نداره بیماری و زندگی و گذشته پسر فراتر از تصورشه و … آیا دو تا دیوونه که یکی بامزه و شادو و یکی خطرناک و مرموزه با هم چه داستانی و رقم می زنن عاشقانه؟یا…
تخمین مدت زمان مطالعه : ۶ ساعت و ۲۶ دقیقه
ژانر: #عاشقانه #طنز
خلاصه:
شادیِ قصه زندگی ساده ای داره.
اما به خاطر محیط خانوادگی بدی که داره و اتفاقاتی که براش درگذشته افتاده دیوونه میشه و به تیمارستانی منتقل میشه که شروع کننده یه داستانِ عجیبه و بامزه است
آشنایی شادی با پسری توی تیمارستان که سال هاست با کسی حرف نزده و بسی خطرناکه همه چیز و عوض می کنه.
و شادی که تلاش می کنه پسر و با دیوونگیش به زندگی برگردونه اما خبر نداره بیماری و زندگی و گذشته پسر فراتر از تصورشه و …
آیا دو تا دیوونه که یکی بامزه و شادو و یکی خطرناک و مرموزه با هم چه داستانی و رقم
می زنن
عاشقانه؟یا…
مقدمه ی رمان:
من دیوونه ام
یک دختر دیوونه
شایدم نباشم.
گاهی ادما خودشونو می زنن به دیوونگی!
زندگی من پوچ و خالی از گرما بود.
اما منم که سرنوشت خودمو می سازم.
من نمی خوام یه دختر خوب و موفق باشم.
نمی خوام یه دختر سر به راه و با حجب و حیا باشم.
من می خوام فرق داشته باشم.
من با دیوونگی هام تو رو خوب می کنم.
و تو با خوبی هات من و خوب کن.
من و تو!
تو تیمارستانی که خالی از عشقِ
چه عاشقانه ای که قلم نمی زنیم.
اروم اروم از پله ها پایین رفتم.
چشمام و گرد کرده بودم و تو دست راستم تیغ بود.
یه تیغ کوچیک و تیز!
در اتاق و اروم باز کردم و به ارومی وارد اتاق شدم.
چشمام و ریز کردم و به تخت خوابش نزدیک شدم.
پشتش به من بود و خوابیده بود.
تخت و دور زدم و کنارش نشستم.
یه لبخند گشاد زدم!
می گم گشاد چون کل دندونام و ته اعماق حلقم دیده می شد!
تیغ و بردم سمت سبیلش.
قبل این که بیدار شه با دستم دُم سبیلش و گرفتم و تیغ و زیرش گرفتم و سبیل ومحکم کشیدم روش که بابا بلند شد و داد زد و من به عقب پرت شدم و سبیل و مثل پرچم تو دستم گرفته بودم و نگاهش می کردم.
بابا با بهت و چشمای گشاد شده به سبیل تو دستام نگاه کرد و بعد اروم اروم دستش و برد سمت صورتش و وقتی جای خالی سبیلش و سمت چپ صورتش حس کرد چشماش گرد شد و منم چشمام گرد شد و اون با همه وجودش داد زد:
_ شــــــــادی
لبخند رو لبام ماسید و لبام آویزون شد و پاهام و به هم چسبوندم و دستم و جلوی پاهام گرفتم و با بغض اروم گفتم:
_ جیش کردم !
بابا چشماش گرد شد و نگاه خشک شدش پایین کشیده شد و میخ شد رو خیسی شلوارم!
اون قدر قرمز شده بود که حس می کردم الانه که بترکه!
یاد سرخ پوستایی افتادم که تو برنامه کودک دامن پاشون کرده بودن و از درختا آویزون بودن و بومبا بومبا می کردن!
در اتاق با شدت باز شد و مامان با چشمای گشاد شده وارد اتاق شد و چادر گل گلیش از سرش افتاد و با چشمای گرد شده جیغ زد:
_ شـــــــادی
با لبای آویزون ترسیده نگاهش کردم که متعجب نگاهم کرد و یهو نشست رو زمین و شروع کرد به گریه کردن!
با چشمای گرد نگاهش کردم و رو به بابای سرخ شده و عصبی گفتم:
_ خجالت بکش! گریه اش و در آوردی!
بابا چشماش گرد شد و مامان در حالی که مثل مرغا بال بال می زد جیغ زد:
_ ای خدا، تو چرا این طوری ای، چرا این قدر دیوونه ای؟
چشمام و گرد کردم و همون طوری نگاهش می کردم و تو این فکر بودم که... مامان ام خوشگله ها!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو شراره دویید تو اتاق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن موندم این دخترای امروزی چرا خودشون و این شکلی می کنن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره رسما شکل آفریقایی ها بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان سفید پوست بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا هم سبزه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن موندم شراره چرا سیاهه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی دقت کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوستش چرا برق می زنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار واکس کفش زده به بدنش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم به موخم فشار آوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاها این الان رفته برنزه کرده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهاشم که شبیه اسفنج بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون قدر پشمالو همون قدر زرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره با چشمای گرد شده نگاهم کرد و یهو دهن گشادش و باز کرد و جیغ زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ وااااای، باز دستشویی کردی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه یاد وضعیتم افتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی گم چرا بوی بد میاد ها!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان همچنان جیغ جیغ می کرد و شراره رو می کوبید تو فرق سر من!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با حرص اومد سمتم و بازوم و با صورتی مچاله شده گرفت و من و کشون کشون از اتاق برد بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحظه اخر شراره با قیافه ای آویزون بهم نگاه کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اَه، چندش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین و که گفت دیوونه شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو یه حرکت بازوی بابا رو گاز گرفتم و اون دادی زد و بازوم و رها کرد و من یهو چرخیدم سمت شراره و از موهای پشمالو و فرفری زردش گرفتم و سرش و کوبیدم به دیوار!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره جیغ جیغ می کرد و هی دست و پا می زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانداختمش رو زمین و رفتم رو گردنش نشستم و کله اش و چسبوندم به شلوار خیسم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره قرمز شده بود و مدام جیغ می زد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا از پشت من و گرفته بود و مامان خودش و می زد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد به من می گن دیوونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن حداقل خودم و نمی زنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
بابا بالاخره من و از رو شراره بلند کرد و از کمر و بازوم گرفت و من و کشون کشون برد سمت پله ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره تند تند نفس می کشید و در همون حال ناله می کرد، مامان سر و صورتش و می بوسید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجیغ زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولم کن، مگه چی کار کردم!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا عصبی من و کشون کشون از پله ها بالا می برد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن دست و پام به نرده ها می خورد و با درد جیغ جیغ می کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آی دستم، ولم کن...چاغ!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا عصبی تر من و کشون کشون برد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز شدت تقلا نفس کم آورده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اتاقم و باز کرد و من و پرت کرد تو اتاق و نعره زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این قدر تو این اتاق می مونی تا آدم شی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو همون حالت یهو زدم زیر خنده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی توجه به درد دست و زانوم فقط می خندیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا مبهوت و خشک شده نگاهم می کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین طوری موکت رو از خنده گاز می زدم که بابا کلافه و عصبی داد زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چیه؟ به چی می خندی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده بریده بریده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سبیلات چرا نصفه است؟ به جای آدامس جوییدیشون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با چشمای گرد شده نگاهم می کرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص قرمز شده نگاهم کرد و زیر لب گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- احمق، دیوونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر و محکم بست و از پشت در و قفل کرد و من خشک شده به در بسته نگاه کردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان من و زندونی کرد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگه کاری کردم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای شادی فکر کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز چی کار کردی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه وضعیت خودم خیره شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه قدر زشت و داغون بودم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهام و نگاه...مثل جنگلیا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهای بلند و مواجم مثل چنگل گلستان بود برام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون قدر بزرگ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون قدر کثیف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه لابه لای موهام خوک های صورتی ام می دیدم که دارن موهام و می خورن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمای گرد شده به آینه زل زده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- جلل خالق!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ابرو های بالا رفته همون طور که به منظره وحشتناک روبه روم زل زده بودم دست بردم تو کِشوی میز و اون قدر دستم و چرخوندم تا قیچی و پیدا کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوک های زشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو همون حالت جیغ خفه ای کشیدم و با دست آزادم چنگی به موهام زدم و قیچی و بردم سمت جنگل.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه درختارو با خوکا بریدم و تند تند تیکه تیکه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هر بار افتادن درختا بلند بلند می خندیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی از شر درختا و خوک ها راحت شدم با خیال راحت قیچی و پرت کردم رو میز و رفتم سمت حموم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیر آب یخ و باز کردم و جیغ زنون زیر آب یخ دست و پا می زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس کم می آوردم که قلبم می ایستاد ولی می خندیدم و جیغ جیغ می کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
وقتی خوب خودم رو تمیز کردم رفتم جلوی آینه و با دیدن صحنه روبه روم بلند و با وحشت جیغ زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاکتو سرم من چرا چیزی تنم نیست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستام رو دور تنم پی چوندم و با وحشت به اطرافم زل زدم از شدت ترس نفسم رفته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند جیغ زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کی می خواسته به من تجاوز کنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمای گرد شده زمین خیره شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سرامیکای سفید کف حمام با چشمای ریز شده زل زدم و سرم رو کج کردم و خیلی ریلکس سوتی زدم و از حمام خارج شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا یادمنمیومد چرا جیغ زدم و چرا رفتم حموم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی خیال در کمدم و باز کردم و متفکر به لباسام زل زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه قدر همشون زشت و مزخرفن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی خو من عاشق ست کردنم و خیلیم خوش سلیقه ام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کمی فکر کردن خم شدم و لباسای زیرم رو پوشیدم و بعدش یه شلوار ورزشی سبز بیرون کشیدم و پام کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجورابای گل گلی سفید لیمویی مو پام کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پیراهن مردونه خیلی شیک و مجلسی به رنگ زرشکی ام پوشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوممم،چه خوشگل شدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسام همه نم دار شدن و چسبیدن به تنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی متفکر به لباسای نم دار تنم زل زدم و یهو زدم زیر خنده و. بلند گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وا من چرا خودم رو با حوله خشک نکردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی که بلند بلند می خندیدم پریدم رو تخت و دراز کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام و بستم و غرق رویا های خودم شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم که باز کردم هوا تاریک شده بود و شب بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اتاق نیمه باز بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی اجازه خروج داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت طبقه پایین رفتم و دیدم شراره روبه روی تلوزیوننشسته و یه بسته بزرگ پاستیل دستشه و داره می خوره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص دندونام رو، رو هم سابیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه چیزای قشنگ و خوش مزه مال اون بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی به من هیچی نمی رسید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمتش و تا من و دید وحشت زده و با چشمای گرد شده خشکش زد و منم با حرص بسته رو از دستش چنگزدم و خیلی تخص نشستم رو مبل کنارش و دستم و با شدت فرو کردم تو بسته و یه مشت پر از پاستیلای میوه ای شکل بیرون کشیدم و همش رو جا کردم تو دهنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره همون طوری خشک شده به مننگاه می کرد بلاخره دهن گشادش رو باز کرد و جیغ زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامان بابا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص نگاهش کردم و همون لحظه در اتاق کار بابا باز شد و مامان از آشپزخونه دوون دوون دویید سمتمون و بابا هم از اتاق خارج شد و هر دو هم زمان هول شده به من نگاه کردن و داد زدن:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شادی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر لب به زور با دهن پر گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زهر مار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان و بابا دوتاشون خشک شده و مبهوت به مننگاه می کردن و مننگاهم و از صورت بی سیبیل بابا به ماماندوختم و چشمام و ریز کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان با بهت با کف دستکوبید به صورتش و جیغ زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خاک برسرم،شادی موهات کو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ابروهای بالا رفته نگاهش کردم و گیج و خونسرد گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سرجاش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا خشک شده انگشت اشاره اش رو سمتم گرفت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو زده به سرت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرفاشون من و کنجکاو کردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای همین بلند شدم و رفتم سمت آینه قدی ای که کنار جاکفشی تو راه رو خروجی بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خودم زل زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمت چپ موهام تا کمرم می رسید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی سمت راست موهام تیکه تیکه تا گوشم کوتاه شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیم دایره چرخیدم و دیدمپشت موهامم خبری از موهام نیست!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی موهامم که هیچی نگم بهتره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبیه اناناس شده بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمای گرد شده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یا حضرت آدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان آژیر کشون دویید سمتم و شونه هام رو گرفت و با گریه جیغ زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اخه توچرا این طوری شدی؟ چی کم گذاشتیم که دیوونه شدی؟ حالا جواب دوست و آشنا رو چی بدم؟ بگم دخترم دیوونه شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
نگاه متعجبم رو به مامان دوختم و مبهوت جیغ زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وای یعنی شراره دیوونه شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان اول خشک شده و هنگ نگاهم کرد و بعد انگار متوجه حرفم شد که نیشگونی از بازوم گرفت و جیغ زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زلیل مرده چرا این طوری شدی تو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا اومد سمتمون و بازوی مامان رو گرفت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-امروز می برمش پیش روانشناس،شاید عقلش سرجاش بیاد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان با حرص نگاهم کرد و پشت چشمی نازک کرد و پشتش رو کرد و رفت سمت آشپزخونه و بابا ام دنبالش رفت و منم با ابروهای بالا رفته گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چاق!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنظورم با مامان بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخه وقتی می دیدمش یاد خانوم پف تو باب اسفنجی می افتادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون قدر چاق همون قدر گِرد همون قدر جیغ جیغو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام رو چپ کردم و بی حوصله رفتم سمت آشپزخونه و مامان بابا پشت به من چفت در چفت چسبیده بودن به یخچال و بابا سرش و خم کرده بود سمت مامان و مامان چشماش رو بسته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همه توانم جیغ زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یا ابلفضل!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان از وحشت جیغ زد و چون هول شده بود با کف دست زد تو صورت بابا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا ام با بهت یه قدم رفت عقب و دستش رو ، رو صورتش گذاشتم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر دو برگشتن سمتم و تو چشماشون شعله های آتیش می رقصید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبم و جوییدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیزه...می خواستم بگم ادامه بدید بلاخره شما امنیاز هایی دارید همه ما انسانیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمانا بازگشت همه ما به سوی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با صدای کلفت و ترسناکش داد زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شادی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدسام رو جلوی شلوارم گذاشتم و با بغض نگاهش کردم و با چونه لرزونم به زور لب زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ریخت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان با چشمای گرد و صدای جیغی داد زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمظلوم و آروم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جیشَم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه مبهوت خشک شده ی مامان و بابا دوتاشون از صورتم پایین رفت و رسید به شلوارم که درست بین پاچه هاش خیس شده بود و قطرات دسشویی آروم آروم به زیبایی فرش مورد علاقه مامان رو می شست!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان انگار لال شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمبهوت نالید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ف..ف..فرشم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با چشمای گرد شده و خشک شده دستاش رو دور مامان حلقه کرد که اگر غش کرد بگیرتش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بغض گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالا فرش که چیزی نشده همچین می گین فرش انگار چی هست!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه تیکه فرش دست بافت که از مزایده آثار باستانی شصت میلیون گرفتید که این حرفا رو نداره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بغض به شلوارمنگاه کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مهمشلوار منه که کثیف شد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان چشماش یهو مثل جنا سفید شد و پلکاش بسته شد و افتاد رو دست بابا و غش کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با حرص منو نگاه کرد و داد زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شادی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره دویید سمت آشپزخونه و با دیدن وضعیت ما آژیر کشی و من زیر لب گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زهر مار!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوییدم بیرون و با سرعت از پله ها رفتم بالا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد اتاقم شدم و در و محکم بستم و تند تند نفس نفس می زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اتاق و قفل کردم و دوییدم تو حموم و در حمومم قفل کردم و سریع لباسام رو درآوردم و شیر آب داغ و باز کردم و رفتم زیر آب داغ و با همه وجود جیغ زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستام و رو گوشام گذاشته بودم و جیغ می زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا من همه رو ناراحت می کردم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابش رو خودمم می دونستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون اونا من و ناراحت می کردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز بچه گی تف سر بالا بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاُفت خانواده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر بده،دختر تنبله،دختر زشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمیشه بد بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجیغ زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همش باعث می شید جیش کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآدمای بد همتون ترسناکید همتون هیولایید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوخودم قایم شدم و چشمام رو با حرص بستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دوست نداشتم این طوری باشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما دست من نبود من دیوونه بودم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون قدر تو حموم موندم که در آخر مامان و شراره به زور از حموم آوردنم بیرون و لباس تنم کردن و من فقط نگاهشون می کردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیوونه بودم؟ آره احتمالا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلابه لای پتو پیچیدم و چشمام رو بستم و قطرات خیس آبی که روی موهای کوتاه و بلندم لیز می خوردن توجهم رو جلب کرده بودن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی خدا وجود داره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه وجود داره کجاست! آره آره هست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسش می کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم و رو تخت نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان و شراره از اتاق رفته بودن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه پنجره زل زدم و بلند شدم با چشمای گرد شده بلند جیغ زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خدا جووونم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابی نشنیدم! اخمام رفت تو هم...پس کجا بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره حسش کردم! باد که از پنجره باز می وزید و پرده های نیلی رنگ که کنار می رفتن می تونستم خدارو حس کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین جا بود!تو همین اتاق،کنار من!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ذوق گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ناقلا کجایی تو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند خندیدم و رفتم جلو که پام به لبه فرش ماکارونی شکل زیر پام گیر کرد و محکم خوردم زمین جوری که یک پام بالا بود و اون یکی دولا شده و زیرم بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهامم ریخته بود جلو صورتم و مثل کورا با دستم شنا می کردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ناله گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب می خوای خودت رو نشون ندی نده چرا می زنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص موهام رو کنار زدم و بلند شدم و نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپام درد گرفته بود اما مهم نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت پنجره و دستام رو دو طرف طاق گرفتم و نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه فضای دل انگیزی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرف خودم بلند خندیدم و خم شدم رو به خیابون نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاصله آن چنانی با زمین نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطبقه دوم بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا نیمه خم شدم و برخورد شکمم با لبه پنجره باعث شد اخمام بره تو هم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی توجه به عبور گذرای مردم و در و همسایه با همه توانم جیغ زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خدا کجایی؟ دقیقا کجایی؟ کجایی تو بی من؟ بگو تو کجایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه اونایی که نزدیک پنجره بودن ایستادن و سرشون و بلند کردن و به من زل زدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ذوق به چهره متعجبشون خندیدم و جیغ زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام هم وطنای عزیز،سلام همسایه های فضول،سلام دوستای بی معرفت سلام مردم احم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اتاق با شدت باز شد و جمعیتی که زیر پنجره اتاق جمع شده بودن بیشتر شده و بیشتریا می خندیدن و عده ای با ترس نگاهم می کردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شادی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون توجه به صدای جیغ شراره پام رو گذاشتم لبه پنجره و به نگاه متعجب جمعیت زیر پام زل زدم و جیغ زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از این بالا کفتر می آید یک دانه شادی میاید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزدم به سینم و خودم رو به جلو کشیدم و جیغ زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جا باز کنید عزیز دلتون اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاملا خودم رو رها کردم و می خواستم پرواز رو با همه وجودم تجربه کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحتمالا خیلی کیف می داد.پ خدا رو دوباره حس کردم حس می کردم اخم کرده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستی به کمرم چنگ زد و من رو از سقوط آزادم جدا کرد و پرت شدم با کمر به عقب و بازوم به لبه پنجره برخورد کرد و صدای تیکی و حس کردم و از درد جیغ زدم و زانوم به شیشه پنجره خورد و شکست و با کمر افتادم رو کسی که نجاتم داده بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر کنم بدبخت بی چاره له شد! آخی طفلی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا درد و ناله قل خوردم و افتادم رو زمین و با چشمای نیمه بازم به شراره نگاه کردم که از زیر سرش خون میومد و چشماش نیمه باز بود سرش ترکیده بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلل خالق!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
صدای هیاهوی جمعیت رو از بیرون از خونه می شنیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه اشون به زبونی که نمی فهمیدم حرف می زدن و داد و بی داد می کردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک دستم رو با دست کج و معوجم گرفتم و با پای لنگون و کَجم خودم رو کشیدم سمت شراره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش رو ،رو پام گذاشتم و شلوارم از خون سرش خونی شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بهت و متعجب گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شراره موهات قرمز شد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره چشمای نیمه بازش رو کامل باز کرد و با رنگ و روی پریده نگاهم کرد و بی حال گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آ..آخ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه چشمای تیره اش زل زدم و با ذوق و هیجان گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-موهات رو انگار رنگ کردی! به نظرم از این حالت اسفنجی قشنگ تره. به خدا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره شروع کرد به گریه و با ناله گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخ...من رو ببر...بیمارستان.آی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نگرانی نگاهش کردم و ترسیده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیمارستان!چرا؟ داری نگرانم می کنی.چیزی شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمای شراره گرد شد و بعد چند لحظه مبهوت نگاه کردنم یهو دهنش و مثل غار باز کرد و با همه وجود عَر زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خدایاااا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزدم به شکمش و بی توج به درد استخون سوز دستم رو به شراره درحال زار زدن گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مرگ،با اون صدای جیغت سر تخته بشورنت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اتاق باز شد و مامان و بابا با لباسای بیرون و پاکتایی که توی دستشون بود ترسیده وارد شدن و هردو رنگ پریده و با چشمای گرد شده و دهنی تومایه های بازی دهن شراره نگاهمون می کردن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا این جوری نگاه می کردن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگه چیزی شده؟ وا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان پاکتای خریدش رو انداخت رو زمین و زد تو سرش و به سمتمون دویید و بابا با دستای لرزون گوشیش رو دراورد و شماره گرفت و در حالی که دستاش از وحشت می لرزید گوشی رو به گوشش چسبوند و شروع کرد به صحبت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام آمبولانس...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان جهش زد سمتمون و با گریه جیغ زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این جا چه خبره؟ شادی! باز چی کار کردی زلیل مرده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه بچه کوچیک تو وجودم تو خودش مچاله شد.دست من کج شده و پام برعکس بود و از درد داشتم می مردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو شراره فقط سرش ترکیده بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا نگران من نمی شدن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص با دست شراره رو هول دادم و عقب رفتم و از درد ضعف کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان با حرص میون گریه هاش زیر لب نفرینم کرد و شراره رو بغل زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغض کردم و چونم لرزید و اون قدر به کمدم چسبیدم و نگرانی مامان بابا رو برای شراره نگاه کردم تا آمبولانس اومد و من و شراره رو بردن بیمارستان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر شراره رو بخیه زدن و منم که دست و پای شکستم و گچ گرفتن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
همون جا تو بیمارستان برام روانشناس آوردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه مرد مسن و عینکی اخمو اصلا شبیه روانشناس ها نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیشتر بهش می خورد با اون سبیل ها و کله ی کچلش قصاب باشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنارم نشست و کمی به دست و پای شکستم و بعد موهام زل زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالت خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند خندیدم و به سرم نگاه کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اره عالیم،شما خوبی؟ خانواده خوبن؟ ننه بابا؟ خانوم بچه ها؟ دوست و آشنا..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبین حرفم پرید و خیره به چشمام گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا میخواستی از پنجره بپری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی متعجب نگاهش کردم و با صدای گرفته گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوومم..به خاطر این که...به تو چه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه تو چه آخر رو در حالی که می خندیدم گفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمای ریز شده کمی براندازم کرد و تو دفتری ک دستش بود چیزی نوشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم و با صدای گرفته ای گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فکر می کنی عقلت رو از دست دادی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی بهش نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد به دست و پام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست ازادم رو لابه لای موهای کوتاه و بلندم فرو کردم و بغض کردم و نالیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره...دیوونم.من دیوونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند با همه توانم جیغ زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من دیوونم.دیوونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آروم باش،شادی!میخوام آروم باشی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه چی رو قاطی کرده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمی تونسم به زبان اونا حرف بزنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه فارسی بین جیغ و دادام داد می زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تورو خدا ولم کنید دست از سرم بردارید من دیوونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموچ دست ازادم رو گرفت و با سرعت دستاش رو گاز گرفتم و موهای دستش رو که تو دهنم حس کردم زود دستش رو بین فریاد هاش ول کردم و داد زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حداقل موهای دستت رو بزن.اه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولم کنید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجیغ و داد می کردم و پرستارها تو اتاق جمع شدن و وقتی نتونستن آرومم کنن با آمپول اومدن سمتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگلوم میسوخت و درد و تو کل نقاط بدنم مخصوصا دست و پای شکستم حس می کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلاخره تونستن اون آمپول گنده و بی ریخت و بهم تزریق کنن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبین زجه هام چشمام بسته شد و به خواب عمیقی فرو رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه پر خاطره بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامان...مامان،من اون عروسک رو میخوام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام برق می زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهام مثل همیشه پریشون اطرافم ریخته بودن هشت سالم بود،یاد نداشتم درست و حسابی ببندمشون یا ببافم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز لابه لای موهایی که نصف صورتم رو گرفته بود به باربی بزرگ و موطلایی پشت ویترین زل زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلبم تو وجودم بی قرار بود..بوم بوم بوم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداش و می شنیدم با همه وجودم اون باربی رو می خواستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم و دوباره شنل بافت مامان رو کشیدم و نالیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامان!عروسک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشت سمتم و اخم کرد و خم شد و با مشت اروم زد رو دهنم و حرصی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چند بار بگم بزرگ شدی؟ ها؟ عروسک چیه؟ درسات خیلی خوبه که برات عروسک بگیرم؟ نمیتونی مثل ادم موهات رو ببندی چه برسه مراقب عروسک باشی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه چشمای غرق اشکم زل زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بعدشم از سنت خجالت بکش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقد راست کرد و موچ دستای لاغر و کوچیکم رو با خشونت گرفت و کشون کشون من رو از عروسکم دور کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ویترین از اون مغازه در صورتی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
چشم باز کردم و نگاه تارم رو به اطراف دوختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام عجیب می سوخت و همه چیز برام محو و گنگ بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخبری از اتاقم نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه وسایلش نه پرده های نیلی و مخملی شکلش و نه ساعت کوکی روی عسلی کنار تختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گیجی از جا بلند شدم دست گچ گرفتم درد می کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهام رو ی صورتم ریخته بود و گنگ نیم خیز شدم و داد زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این جا کجاست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما صدام منعکس می شد اتاق خالی و تنها یک تخت سفید فلزی و یک پنجره با حفاظ و پرده های کرمی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچ چیز دیگه ای نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسم عوض شده بود.شلوار پارچه ای و تی شرت گشاد و بی قواره سفید رنگ و ماستی شکل به تنم زار می زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرگردون دور خودم چرخیدم و پای چپ گچ گرفتم باعث از بین رفتن تعادلم شد و محکم خوردم زمین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بغض به در نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کسی این جا نیست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم می خواست سرم رو بکوبم به دیوار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا این جام؟ این جا کجاست!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامان؟ بابا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گریه و درد به زمین چنگ زدم و نالیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قول می دم دیگه اذیتتون نکنم...ت..تو رو خدا...قول می دم دیگه سیبیلات رو نزنم بابا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهقهقه زنون به موهام چنگ زدم و جیغ زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شراره قول می دم دیگه سرت رو تو توالت فرنگی نکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گریه زدم به پام و جیغ زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این جا مگه بی صاحابه؟ کسی این جا نیست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یه فکر یهویی از پایه تخت گرفتم و به زور بلند شدم لنگون لنگون رفتم سمت پنجره و نفس نفس زنون از لبه پنجره گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرده رو با سرعت زدم کنار و دستم رو به سمت میله های محافظ بردم و سرم و چسبوندم بهشون و به پایین نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه باغ بزرگ و محوطه پارکی شکل.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو ساده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون قدر سرم و چسبوندم به میله ها که پیشونی و گونم درد گرفت اما بی توجه بازم به پایین زل زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این جا چه جور جهنمیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir