کامیلا تقریبا با بودن معبد کنار میاد و کم کم داره به زندگی روزمره عادت میکنه که خیلى ناگهانى لقب قاتل زنجیره اى بهش میخوره و میره پاى چوبه دار ولى… پایان خوش

ژانر : عاشقانه، تخیلی، ترسناک

تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۳۱ دقیقه

مطالعه آنلاین زاگووار (جلد دوم فرزند آتش )
نویسنده: vamingirle

ژانر: #ترسناک #تخیلی #عاشقانه

خلاصه:

كاميلا تقريبا با بودن معبد كنار مياد و كم كم داره به زندگي روزمره عادت ميكنه كه خيلى ناگهانى لقب قاتل زنجيره اى بهش ميخوره و ميره پاى چوبه دار ولى…

پایان خوش

مقدمه:

مرگ...حق طبيعى ست...

اما توطئه...

سزاى هيچكس نيس...

براى حق جنگيدن سزاست..

اما تن دادن به توطئه..

نابخشودنيست...

فرزند آتش(جلد دو)

-پخخخخخخخخ...

هيي كردم و برگشتم سمت كژال كه با نيش گشادي داشت ميخنديد:

كژال-ترسيدي؟

نفسمو دادم بيرون و چپ نگاش كردم:

-طبيعتا بايد بترسم ديگه...دهن نيس كه...غار اصحاب كهفه!

كيفشو از جلوي پام برداشت و در حالي كه با نوك كفشاش از روي فرشا رد ميشد گفت:

كژال-خوب حالا انبار نمك...اومدم بگم من از اونور با طاها ميرم.تو خودت بيا ديگه...دير نكني كه دلقك الدوله ميخورتمون!

از نصفه فرش كه رد شد خيلي راحت پاشو گذاشت و رفت سمت در:

-وقت كردي با كفش بيا تو خونه!

درو بست و انگار نه انگار كه چيزي گفتم!!!!راه افتادم كه برم سمت رد پاش و تميزش كنم كه صداي بدي ميخكوبم كرد:

-هووووووووووو...

ايندفعه شديدتر برگشتم سمت صدا و لب مرز سكته رسيده بودم كه با ديدن قيافه در حال انفجار قباد ورمم خوابيد..چشماش دوتا خط شده بودن و تند تند اشكاشو پاك ميكرد...يعني خنده دار بود تا اين حد؟؟؟!!

قباد-ترسيدي؟

دست به سينه سر جام وايستادم و بي تفاوت نگاش كردم:

-نه اصلا..

قباد-ولي بد چرخيدي ها..فك كنم ترسيدي!

-نخير...چون قبل تو يه بي نمك ديگه عين همين كارو روم انجام داد...معلوم ني شما خرساي گنده كي ميخوان بزرگ شين!

در حالي كه ميرفت سمت آشپزخونه با خنده گفت:

قباد-كاملا معلومه نترسيدي مامان بزرگ...اين دختره ي لوس اينجا چيكار ميكرد؟..قالبش كرديم كه بره...باز عين تف سر بالا هر روز اينجاس كه!

يه ليوان آب گرفت سمت من..بدون توجه به دستش كه سمتم دراز بود رفتم روي مبل نشستم و با دلخوري گفتم:

-چميدونم...ميگن مار هرچي از پونه بدش مياد جلو دماغش سبز ميشه..از شانس گند منه ديگه!

اومد نشست روي مبل رو به روي من:

قباد-جدي؟...پس بالاخره قبول كردي اين دختره ي لوس به درد نخور بد سيريشيه ها؟

با دهن كجي من خندش ماسيد:

-نخير عمرا...كژال بهترين دوست منه...حتي بهتر از تو...مشكل من اون يالقوزه كه رابه راه اينجا سبز ميشه!

قباد-شووؤرش؟؟؟اون كه بد نيس...طفلي داره يه رواني رو تحمل ميكنه ديگه چيكار بايد بكنه؟

كوسنو برداشتم و در حالي كه روشو ميتكوندم گفتم:

-اون خودش از رواني بدتره..آقاي شريعتي آقاي شريعتي...چيششش..انگار من بگم آقا اون حيف نون آقا ميشه!

قباد-اوووو...سر يه كلمه اينقد دلت ازش پره؟؟؟

-نه بابا...يه كلمه كجاس؟..اصن نميدونم مشكلش با من چيه..كژال ميگه بهش گفته كه حق نداره تنها بياد خونه ي من..واقعا حس ميكنم يه بار بايد يه گوشمالي بدم بهش!

قباد-اوي اوي..با دوست من درست بحرف...اون بهترين آدميه كه تا حالا ديدم...لااقل من يكيو كه خيلي كمك كرده!

يه تاي ابرومو دادم بالا:

-مثلا چيكار كرده؟

خم شد جلو و يه ژست متفكرانه گرفت:

قباد-همين كه اون مزاحمو ازم دور ميكنه خودش يه دنياس!

كوسنو پرت كردم طرفش و با نيم خنده اي گفتم:

-تهشم نفهميدم مشكل تو با كژال چيه؟

قباد-همين كه دوست توئه خودش يه مشكله!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جام پاشدم و رفتم تو آشپزخونه..ناهار كژالو باز كردم و يه نگاهي انداختم بهش..از بالا مث يه تيكه سنگ معدني با رگه هاي عقيق بود ولي بعد مزه چشي تا حدودي حدس زدم كه بادمجون باشه..از مزه تلخشم فهميدم يا كژال پخته يا سيمين...هر جفتشون دست پختشون افتضاحه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه سال از رفتن بلقيس ميگذشت و فك ميكنم تو اين مدت كل اعضاي خونه رژيم طولاني مدت گرفته بودن از دست غذاهاي اين دوتا!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيخيال خوردن اون مارمالاد بادمجون شدم و رفتم سمت قباد كه داشت با گوشيم ور ميرفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهت ياد ندادن بدون اجازه گوشي يكيو برنداري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تك خنده اي كرد و بدون توجه به من به عقب تكيه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-چند سالشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمي كردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-كي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-پو ديگه...چند سالشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفي كردم و رفتم توي اتاق...پسره گنده خجالت نميكشه دنبال بازياي دخترونه ميره:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-نيگا نيگا...خب آدم ظالم يا نريز تو گوشيت يا اگه ميريزي يه دستي به سر و روش بكش...طفل معصوم كپك زده از كثيفي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بي توجه داشتم توي كيفم دنبال غذا ميگشتم...گوشتاي خوشمزه رو توي كيفم قايم ميكردم...يه بار كه كژال خونم بود اينارو ديد و وقتي بو كرد با چندش اضافه كرد كه خيلي بوي گندي ميده...از اون روز تاحالا ديگه بهش نشون ندادم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر چي ميگشتم پيداش نميكردم..با ناراحتي از جام پاشدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قباد...من گشنمه..چيزي نداري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو از روي گوشي بلند كرد و يه نيم نگاهي انداخت بهم و دوباره مشغول بازي شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-چرا...اومدم بگم ناهارتو آوردن معبد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-كيا آوردن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-برادران اجنه..گفتن باهات حرف دارن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به روش روي مبل نشستم و بي توجه به غر غر شكمم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه حرفم بلدن اونا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-ها..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فك نكنم...اگه بلد بودن مث آدم همون اول با من مذاكره ميكردن...كمترم ميفرستادنم بيمارستان!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-ها...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بنظرم اصن ارزش يه تصور خشك و خالي رو هم ندارن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-ها..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم از زمين برداشتم و چپ چپ قبادو نگاه كردم..خم شدم و گوشيو از دستش گرفتم و خاموش كردم و انداختم روي ميز:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باتوام ها..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-عه خب حالا..من كه جوابتو دادم ديگه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه جوابي؟هاهاها هم شد جواب؟..ميگم چيكار دارن بامن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كفششو درآورد و همين جور كه كف پاشو ميخاروند گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-چميدونم...لابد ميخوان ايندفعه مسالمت آميز معبدو ازت بگيرن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم خر..عرعرعر!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-حتما ديگه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توي چشماش نگاه كردم و سعي كردم بهش تلقين كنم كه سرش به شدت درد ميكنه..يهو سرشو گرفت و دادش بلند شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-آي آي..عوضي..خيلي نفهمي..الاغ آروم باش..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جام پاشدم و بي توجه به اون رفتم توي آشپزخونه و از آب سردكن يه ليوان آب ميخواستم كه ديدم آب نداره..با پوفي برگشتم سمت شير آب و بازش كردم..زكي...آب قطع شده بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-آي سرم..باشه..ديگه نميگم...خب بيشور شوخي كردم...بابا ول كن ديه...مردم از درد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ليوانو گذاشتم و رفتم توي اتاق و مانتوي مشكي و با يه جين پوشيدم..مقنعه رو سرم كردم و برگشتم جاي قباد...سريع فكرشو تغيير دادم و كيفمو برداشتم و رفتم سمت در:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پاشو بريم هم يه آب بخريم هم ببينم اين ديوونه ها چيكارم دارن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جاش بلند شد و همين طور كه ميومد دنبالم صداشو ميشنيدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-عجب غلطي كردم كه يه چيز به تو ياد دادم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حرف زيادي نباشه..درضمن بار چندمه ميگم با كفش نيا تو...تو و كژال آدم نميشينا..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-من كه معلومه نميشم...اونم كه كلا حيوونه كه مسلما حيوون آدم نميشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درو بستم و دست كردم توي جيبم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بيا اينو بگير از سر كوچه زود يه آب معدني بخر بيا...من نميام ديگه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو خاروند و به مانتوم نگاه كرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-خب تو نميومدي چرا اينقد شال و كلاه كردي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب از اونور شايد دانشگاه دير بشه..بعدم اينطوري راحت ترم..تازه معصومه مسلمون بوده ها.. منم دختر اونم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-خب حالا..الان ميام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سرعت جن رفت جاي در و رفت بيرون...كنار باغچه روي سنگ نشستم..توي اين دوسال خيلي تجربم زياد شده..مخصوصا از وقتي رزمي كار شدم...به جز اون6ماه اول كه چند تا دعواي درست حسابي با خواهر برادرام كردم ديگه درگيري نداشتم...تقريبا همه چي خوبه جز يه چيز..طاها..آدم واقعا رومخيه..خيلي تصميم گرفتم بخاطر كژال ناديدش بگيرم ولي اون توي اين يه سالي كه رسما وارد خانواده كژال شده همش سر جنگ داره با من...اصن نميدونم اين موجود چشه واقعا؟!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از روي سنگا بلند شدم و پشت مانتومو تكوندم...روزنامه رو از كيفم درآوردم و موردايي كه دورشو خط كشيده بودمو نگاه كردم...مورد پايين صفحه از همش بهتر بود..بعد از پس دادن پول خونه به فرهاد واقعا داشتم مشكل مالي پيدا ميكردم..اگر پولايي كه قرضي به كژال داده بودمو برنگردونده بود الان بايد نون خشك سق ميزدم.البته فرهاد صدبار تعارف كرده كه اگه خواستم ازش بگيرم ولي درحال حاضر اون هيچكارم محسوب ميشه...اين معبدم كه كوفتم نداره واسه من جز كتك!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روزنامه رو گذاشتم توي كيفم و رفتم بيرون...قباد يكم دير كرده بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درو باز كردم و خواستم برم بيرون كه قبادو ديدم كه دم در وايستاده بود و با يه دختر كه پشتش به من بود بگو بخند ميكرد..به محض ديدنم اومد طرفم و با خنده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-آخ عزيزم...ببخشين دير شد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عزيزم؟؟؟؟؟..با اخم نگاش كردم كه ديدم دختره برگشت طرف من و خيلي واضح ابروهاش بهم گره خورد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-ببخشين يادم رفت معرفي كنم...كاميلا جان خانوم دورانديش هستن از دوستان دانشگاه من...ايشونم كاميلا همسرم هستن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنيدن كلمه همسر يه پوزخند اومد روي لبم كه سريع جمعش كردم..دست دورانديش به سمتم دراز شد ولي كاملا معلوم بود داره ميتركه از داخل!!!:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دورانديش-سلام من الميرا هستم...خوشبختم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناچارا يه نيمچه دستي دادم و زير لب همچنيني گفتم...برگشتم سمت قباد كه خيلي قرمز شده بود...خونسرد گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمياي تو؟...دير شده ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-برو عزيزم...منم الان ميام!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهن كجي كردم و بي توجه به دختره رفتم داخل...يه دقيقه بعد قباد اومد تو..:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-آخيش...پوف...راحت شدم...اه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چته تو؟..كوه كندي مگه اينقد آخ و اوف ميكني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-بابا تو نميدوني...وا كردن پر اين دختره از كوهم بدتر بود واسه من...مرموز بي چيز معلوم نيس آدرسو از كجا آورده!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آب معدني رو از دستش گرفتم و بازش كردم...يك نفس همشو سر كشيدم و بطريشو دادم دست قباد كه داشت با چشماش ميرفت تو حلق من..راه افتادم سمت سنگا و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بار آخرت باشه از وجود من سوء استفاده ميكني...آدرس منم نبينم به كسي بگي ديگه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداش از پشت سرم اومد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-خيليم دلت بخواد يكي تو بشكه رو بگيره...حالا يه قورت واسه من ميذاشتي چي ميشد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-محاسباتم بهم ميخورد...ميخواستي واسه خودتم بخري..بريم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد جلوم وايستاد و يه دستي به موهاش كشيد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-حيف كه اون اژدهاي دوسر بيرونه...وگرنه ميرفتم يه بسته رو ميخريدم جلوت ميخوردم كه بتركي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جلوتر از من خودت ميتركيدي...ببينم اينا همه اونجا جمعن يه وقت حمله نكنن...من محافظ و اينا ندارم ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-نترس عمو يه دعا واست خونده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-كي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-وقت گل ني...من چميدونم...خودش گفت كه دعا خونده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خداكنه...بريم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو گرفتم و چشمامو بستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداي همهمه ي زياد چشمامو باز كردم...از تعجب داشتم شاخ درمياوردم..اندازه ارتش روسيه جلوي معبد آدم وايستاده بود...آدم كه نه...جن...ارواح...دورگه ها...حتي بينشون يه سري جونورم بود كه به هيچي نميخوردن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تنه اي كه قباد زد بهم برگشتم طرفش:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-قيافتو درست كن...خيلي ضايعه كه ترسيدي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آب دهنمو قورت دادم و اخمامو كشيدم بهم...صاف وايستادم و آماده ورود به اون جمعيت شدم..قباد يه چيزي به زبون عربي به يه انسان مانند گفت...چند ثانيه نگذشته بود كه صداي شيپور بلندي پيچيد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راهو براي كاميلا باز كنيد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه توجهشون برگشت سمت من و قباد...حالتمو حفظ كردم و با اخم نگاهشون ميكردم..رفتن عقب و يه راه تا معبد برامون باز شد..جلوتر از قباد راه افتادم و وارد راه شدم...بدون توجه به نگاهاي عصباني بعضيشون سرمو كج كردم و زير لبي به قباد كه يكم ازم عقب تر بود گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اينا كه خيلي بيشتر از100تان..مگه نگفتي تارون100تا زن داشت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-99تا بانو...خب از هر زن يه بچه كه نداشته...تو اجنه رو نميشناسي..هر زاد و ولدشون كم كمش20.30تا بچه ميارن...به خودت نگاه نكن كه عتيقه اي!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين بانو چي بود الان گفتي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-عمو اون بالا وايستاده داره نگاه ميكنه...ببينه با تو بد حرف زدم ميندازم تو چاله آهن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بلند كردم و يه نگاه به معبد انداختم...هنو خيلي دور بود...دوباره سرمو آوردم پايين:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اونجا ديگه كجاس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-كجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چاله ي آهن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-خب مث سياهچال آدما...منتها از آهنه...پره از اين چيزايي كه تيزه و خيليم درد داره و...ايشششش..اصن تو چيكار داري به اونا؟راهتو برو تو كار بقيه دخالت نكن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم غره رفتم بهش و به عمو نگاه كردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه به عمو نگفتم بد حرف زدي...همچين آب و تاب بدم بهش كه خودت كف كني!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به جمعيت نگاه گذرايي انداختم...كم كم به پله هاي معبد نزديك ميشدم كه با ديدن چند تا چهره آشنا چشمام تا آخرين حد گشاد شد...سرجام وايستادم و بهشون خيره شدم...همون سه چهار نفري بودن كه چند باري ازشون كتك خورده بودم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عصبانيت يه قدم رفتم طرفشون كه قباد اومد جلوم..زير لبي در حالي كه هلم ميداد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-نميخواي زير مشت و لگد اين جماعت بيفتي كه..نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين آشغالا صدبار منو تا دم مرگ بردن و آوردن...ميخوام حقشونو بذارم كف دستشون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-آره ولي الان اصن وقت خوبي نيس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-د آخه چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو تكون داد و با دهن كج ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-خب...دوست ندارم كتلت شم...ترجيح ميدم تنهايي حسابرسي بشه تا اينكه منم قاطي كني!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم عقب و از پله ها رفتم بالا:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو ترجيح ميدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-جاي تو بعله!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عمو دست دادم و كنارش وايستادم...معبد مثل هميشه نوراني و باشكوه بود...قبادم كنار من وايستاد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-موضوع چيه عمو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو ميخواست حرف بزنه كه يكي از وسط جمعيت داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نميخواين شروع كنين؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشم دنبالش ميگشتم كه صداي ديگه اي بلند شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ما وقت واسه مذاكرات داخلي شما نداريم...تحمل اين وضعم نداريم...پس زودتر شروع كنين!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با همهمه اي پشت سرش راه افتاد رسما كپ كرده بودم...بار اول بود اين همه دشمن باهم ميديدم..چشماي قباد داشت از كاسه سرش ميزد بيرون...عمو ولي خيلي آروم و بااخم صداشو صاف كرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-من با اين همه نميتونم حرف بزنم...يكي نماينده بشه بياد جلو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يكي از همون سه نفر اومد جلو...ظاهرا يه انسان بود ولي دورگه...موهاي بور و پوست سفيدش با چشماي مشكيش همخواني نداشت..با خشم نگام كرد و پاشو گذاشت روي پله كه عمو رفت جلو:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-گفتم بيا جلو..نه بالا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تيز نگام كرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-از اونجا بهتر ميشه گفتگو كرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاي ديگشو گذاشت بالا كه عمو داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-جرات داري يه پاي ديگتو بذار بالا حمزه..نذار جلوي خواهر و برادرات پودرت كنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از هر چي گوجه فرنگيه قرمز تر شده بود...رفت پايين و داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حمزه-من خواهر و برادرام نيسم كه ساكت بشينم...اين معبدو معامله ميكنم باهات...اين ساختمون در برابر قمر زحل...چطوره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو نگاهي به من كرد...خندم گرفته بود...چه چيزايي واسشون مهم بود!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندي زدم و سعي كردم لحنم شديدا تمسخري باشه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ضرب نخوري جوجه رگ رگي...قمر زحلو ميخوام قاب كنم بذارم بالا سرم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمامو كشيدم بهم و نگاش كردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نخير..اين ساختمون فروشي نيس!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده ي بيجاي قباد كفرشو بالا آورده بود..باعصبانيت دستاشو مشت كرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حمزه-باشه عوضي..كل ثروت اينا واسه تو..اين معبدو بده ما و خودتو آزاد كن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست به سينه وايستادم و بي تفاوت گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من الانشم آزادم..كل ثروتت ارزوني خودت...من..اين معبدو...به هيچكس..نميدم...شيرفهم شدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنو چند ثانيه از حرفم نگذشته بود يه جسم به سرعت نور اومد طرفم...فقط وقت كردم پامو بيارم بالا و چشمامو ببندم...چشمامو باز كردم و با ديدن حمزه كه بي جون وسط جمعيت افتاده بود برگشتم سمت جمعيت..به نفس نفس افتاده بودم..داد زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نماينده از اين آشغال تر نداشتين؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زير لب خدافظي كردم و رفتم پايين...از عصبانيت داشتم منفجر ميشدم...هم دلم خنك شده بود كه زدمش و هم از ديدن پرروييش حرصم گرفته بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وسط جمعيت حياطو آوردم تو ذهنم...چشمامو باز كردم و وقتي خيالم راحت شدنشستم روي سنگ..گلوم ميسوخت..اصن تو مخم نميرفت..آخه اون معبد چه ارزشي داشت كه همه افتادن دنبالش؟؟..چرا پولو نگرفتم و خودمو راحت كنم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو تكون دادم و جواب خودمو دادم..لجبازي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-به همون تارون بد عنق رفتي...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بي تفاوت نگاش كردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-كي اجازه داد بياي تو خونه ي من؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشست روي سنگا كنار من:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-نرو بالا ديگه كامي...ولي خوب كاري كردي..دستم درد نكنه با اين تعليمم..يه تلقينم ميرفتي روش نابود ميشد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اولا تو هيچكار نكردي همش كار عمو بود...ثانيا مگه نابود نشد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-نه بابا..صدتا جون سگ داره پدرسگ..بردنش سياهچال!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همون وحشتناكه كه توش پره چيزاي...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبا-آره اره همون...نميخواد توضيح بدي...دانشگاه نداري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ساعتم نگاه كردم...دير شده بود..از جام پاشدم و درحالي كه ميرفتم سمت در كيفمو درست كردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ديگه اينطوري نمياي خونه ي من...دفعه ديگه به اين ملايمت باهات رفتار نميكنم ها..گفته باشم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسيدم به در...برگشتم و با ديدن قباد كه داشت ميرفت سمت در خونه دادم رفت هوا:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باتوام بچه پررو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت سمت من:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-جانم..ميگفتي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-كجا ميري؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-خونه ديگه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اونجا خونه ي منه جناب...برو خونه ي خونت تا چيزي بارت نكردم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-بابا يه ساعت ميخوابم ميرم ديگه...خونه ي تو و من نداره...تو كاري نداري واست انجام بدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه تاي ابرومو دادم بالا...واي خداا..سهيل!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه جهنم و ضرر..يه دست به سر و وضع خونه بكش شب مهمون دارم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درو بستم و منتظر جوابش نشدم...ماشينو روشن كردم و تخته گاز رفتم دانشگاه..جلوي در داغ كرده بود...پياده شدم از ماشين و يه لگد محكم زدم بهش... آخه رنوام شد ماشين؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از محوطه دانشگاه رد شدم و با ديدن كژال و طاها راهمو كج كردم و رفتم سمت ساختمون..چند قدمي نرفته بود كه با صداي كژال ميخ شدم سر جام:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كژال-كامي...ما اينجاييم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوفي كردم كه غرغر شكمم بلندشد...يادم اومد ناهار نخوردم..بااون همه عجوج مجوج كي حس ناهار داشت؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم ولي سر جام وايستادم...با كشيدن دست سيريش چسبيده بهش،اومد سمت من:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كژال-دنبال ما ميگشتي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به روي خودم نياوردم و باهاش دست دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره...بريم كلاس شروع شده حتما!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه نگاه خشني به طاها كرد كه باعث شد يه چيزي تو حدوداي"سلام"از دهنش شنيده بشه...محل ندادم و با گفتن فعلا راه افتادم سمت كلاسا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت حدود2بود و آخراي كلاس دلقك..حوصله نداشتم گوش كنم...يه چيزايي ميفهميدم ولي چون شكمم گشنه بود همونم از مخم ميپريد...تو فكر بودم چيكار كنم كه دست كژال اومد جلوم...كف دستش چندتا نخود كشمش بود...خودشم خيلي ريلكس داشت توي دهنش ميچرخوند..دستشو رد كردم و جزوه هارو گذاشتم توي كيفم..از جام پاشدم و خيلي سريع زير نگاه عصباني استاد اومدم بيرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوي در ماشينو پارك كردم و پياده شدم..درو باز كردم و رفتم داخل..با ديدن خونه كه شده بود انباري و قباد كه روي مبل افتاده بود عصباني كفشامو درآوردم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قباد...قباد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كيفمو انداختم و با لگد زدم به ساق پاش:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پاشو ببينم...اين چه وضعيه؟..نگفتم تميز كن اينجارو تا من بيام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ترس از جاش پريد و رفت پشت مبل...دستاشو گرفته بود به مبل و با چشماي گشادشدش يه جوري نگام ميكرد انگار جن ديده!!:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-مريض مگه آدم خوابو اينجوري بيدار ميكنن؟...دوبار ديگه اينجوري كني كه ديار باقي رو هم رد كردم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا دري وري ميگي؟..مگه نگفتم خونه رو تميز كن؟..يه ساعت خوابيدنت اين بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-خو...خب حالا عزيزم چرا ناراحت ميشي؟..بيا...آ...آ...الان تميز ميشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تند تند درحالي كه چشمش بهم بود لباسارو برميداشت و تو بغلش جمع ميكرد...مسخره بازياش جديدا خيلي زياد شده بود...خيلي هم لوس شده بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از گشنگي ديگه طاقتم تموم شده بود..يه قدم برداشتم سمت در كه با ترس لباسارو انداخت رو انداخت رو زمين و رفت سمت اتاق...با ترس نگام ميكرد و منم با اخم به لباساي روي زمين نگاه ميكردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چته تو امروز؟..چرا همچين كردي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آب دهنشو قورت داد و آروم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-خب..چيزه..من خب...وقتي هيستريك از خواب ميپرم خب..كل اين سيستم بدنم ميشه سپاه پاسداران..بعد هرلحظه آماده دفاع ميشه...بعد توام الان عصباني خب...الان چيز ميشه..يعني..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره آب دهنشو قورت داد...از كاراش خندم گرفته بود ولي اگه ميخنديدم پررو ميشد..آروم و شمرده قبل اينكه چيزي بگه گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميرم بيرون..وقتي برگشتم اينجا بايد تميز تميز باشه...تميز ها قباد...نيام ببينم ولو شدي كه اگه ببينم اون سياهچال و اينارو ميارم جلوي چشمت ها..فهميدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده نگام كرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-چي ميگــــــي!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بفرما...نخنديده پررو شد...داد زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فهميدي قباد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-بله بله چشم...غلط كردم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راه افتادم سمت در و رفتم بيرون...كنار ديوار روي سنگا..جاي هميشگيم نشستم و كيفمو انداختم كنارم..سريع عمو رو آوردم توي ذهنم و سعي كردم بهش بفهمونم كه گشنمه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-امان از دست اين قباد پدرسوخته!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سريع چشمامو باز كردم..عمو با لبخند جلوم نشسته بود..سرمو خاروندم و با تعجب نگاشون كردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-كي اومدين؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-همين الان..سلام!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديدم و به سيني توي دستش خيره شدم..يه تيكه از اون گوشت برداشتم و يه گاز زدم بهش:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشين ولي من الان از گشنگي دارم تلف ميشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-عيبي نداره..بخور...اين پسره ي انسان نما تازگي خيلي بد شده...نميدونم چشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دور دهنمو تميز كردم و با ملچ ملوچ گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جدي؟...باشما چيكار كرده مگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-ديوونم كرده..لوس بازياي انسانيش خيلي زياد شده...هر بارم بهش تذكر ميدم فقط ميخنده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يكم آب خوردم و ليوانو گذاشتم توي سيني:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشين عمو ولي با انسانا درست بحرفين..شوخياي اين ديگه از شوخي گذشته..نميدونم اين چرا همچين ميكنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-آره..صبح يه ظرف غذا بهش دادم كه برسونه به دستت..پسره ي بي ملاحظه همه رو خودش خورده كه هيچ...يكم ديگه هم واسه سهم خودش گرفت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لقمه رو هوا موند..با تعجب حرفاي عمورو آوردم توي ذهنم...غذاي منو خورده؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شما چي گفتين؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-يكم ديگه واسه سهم خودش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه نه...يكم قبل ترش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-پسره ي بي ملاحظه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لقمه رو انداختم توي ظرف:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قباد غذاي منو گرفته خودش خورده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-آها...آره خب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بعد من از صبح دارم اينجا بال بال ميزنم يه كلام به من نگفت اونا رو كوفت كرده كه من فكر خودم باشم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-آره...ولش كن عمو...گفتم كه جديدا خيلي بد شده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جام پاشدم و با حرص به در نگاه كردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بد شده؟..اين ديشب ميگه فردا غذا ميدن...صبحم منو برده معبد كه غذات اونجاس..الان دوروزه من كوفتم نخوردم عمو...كجاي اين بده؟؟افتضاحه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چيزي نگفت و فقط سرشو تكون داد...از جام پاشدم كه برم سمت خونه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ديگه بايد ادب بشه...خيلي پررو شده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-بشين كاميلا...اگر دست روش بلند بشه دادگاهي ميشي دختر...بشين!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخه عمو...پسره ي پفيوز دهن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-فقط باهاش حرف بزن..احتمالا اين كارارو تو دانشگاه ياد گرفته!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم و زل زدم تو چشماي عمو:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه من دانشگاه نميرم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم نگام كرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-آره ميري...و يه چيزي از دانشگاه ياد گرفتي قباد يه چيز...تو ياد گرفتي غد بازي دربياري و كسي لبخندتو نبينه...قبادم مسخره بازي ياد گرفته...تو ياد گرفتي خودتو بزرگ بگيري و هيچكس جز خودتو نبيني...تو ياد گرفتي مغرور باشي...ياد گرفتي از خودت يه بت بسازي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب به عمو نگاه كردم...اخمش باز شد و لبخندي زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-كاميلا جان..تو يه دختر شاد و سرحال بودي...يه دختر كه همه به خندون بودن ميشناختنت...تو اينقد غد نبودي كه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو انداختم پايين...راست ميگفت..اصن يادم نبود چند وقته زياد شاد نيسم...فكراي توي مخم خيلي روي روحيم تاثير گذاشته بودن:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-بخند عمو جان..من فك ميكنم قباد همه اين كارارو ميكنه تا تو شاد بشي...ولي تو اصن تو فكرش نيسي...ناسلامتي تو رئيسشي...نميخواد ببينه ناراحتي..همه ي اين كاراش واسه شادي توئه...حتي خوردن غذاي تو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه نگاه كردم به در...واقعا كه ديوونس اين قباد...با خنده به عمو نگاه كردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-آفرين..هميشه همينجوري باش..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چشم..راستي عمو...پول ندارم..پس اين كار چي شد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جاش بلند شد و سيني رو برداشت..با خنده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمو-من كه بازارياب نيستم دختر...خودت بگرد يه كار پيداكن ديگه...البته اگه پيدا كردي بده قباد تحقيق كنه كسي اونجا دشمن درنياد برات!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زحمت ميكشين واقعا..ممنون بابت غذا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كيفمو برداشتم و با عمو خدافظي كردم..بايد درحد يه مشت و لگد اين پسره رو تنبيه كنم تا دلم خنك بشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درو باز كردم و رفتم داخل..بوي خيلي خوبي ميومد..كفشامو درآوردم و رفتم تو...خونه مث دسته گل شده بود..يه سرك كشيدم به اتاق و آشپزخونه..اونجام تميز بود..يه لبخند زدم و با چشم دنبال قباد ميگشتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قبي...كجايي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداش از طرف دستشويي بلند شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-الان ميام گلم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداشو مث زنا كرده بود...كيفمو انداختم روي مبل و مانتومو درآوردم...مقنعمو كشيدم بيرون كه ديدم جلومه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-وا...مرتيكه ي كثيف از كت و كول افتادم بس كه شستم و روفتم..هنو از راه نيومده خبرت بساطتو پهن كردي كه چي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده به مسخره بازياش نگاه كردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-هر..كر..هر..نيشتو ببند..نيومده بوي گندش بلند شد...پاشو برو جراباتو دربيار...پاشو راسوي بي تربيت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده بهش اشاره كردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نميخواد..بشين كارت دارم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداشو صاف كرد و يه خنده اي تحويل داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-زرنگي..بيام بشينم كه با مشت و لگد بيفتي به جونم؟؟؟كور خوندي كامي خانوم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-با زبون خوش بيا بشين كتكتو بخور وگرنه به زور ميشونمت ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-بيشين بينيم بابا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جام پاشدم كه فرار كرد رفت سمت دستشويي..گوشيم زنگ ميخورد...نشستم و با خنده جواب دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام از بيمارستان پارس زنگ ميزنم...خانوم صدر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با استرس گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله خودمم...بفرمايين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قردا تشريف بيارين واسه كاراي استخدام..قبلش فقط با آقاي شافع هماهنگ كنين..يادداشت ميكنين شماره رو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله بله گوشي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توي كيفم تند تند دنبال خودكار ميگشتم كه قباد با يه خودكار و كاغذ سريع اومد نشستم جلوم..خودكارو ازش گرفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بفرمايين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-0912..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم بنويسم ديدم رنگ نميده...قباد دويد و يه خودكار ديگه آورد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-372

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم رنگ نميداد..پرت كردم يه طرف و تو كيفم ميگشتم كه با يه خودكار ديگه اومد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-34

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خانوم يه لحظه گوشي...معذرت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدبختانه اونم رنگ نميداد..با خودكار زدم تو سرش كه صداي ايفون بلند شد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يادداشت نميكرديد مگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه خانوم اينا رنگ نميده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدم به پيشونيم..چي داشتم ميگفتم...با باز شدن در و سر و صداي كژال رفتم توي اتاق..مداد ابرو رو از جلوي آينه برداشتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشين الان بگين!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شماررو روي كيف لوازم آرايش كژال نوشتم و قطع كردم و رفتم بيرون:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-خودشه خودشه...همينه...جون هر كي دوست داري نذار منو بخوره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشي رو پرت كردم طرفش كه خورد به كوسن و افتاد رو مبل..يه نگاه خشن بهش كردم و كيفمو از روي مبل برداشتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام..خوش اومدي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كژال دست داد ولي اون اضافه ي از خود راضي نشست رو مبل و با خنده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طاها-خاك به گورت قباد...از يه جوجه دختر ميترسي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-دختر كجا بوده اين؟باور كن اينقد كه از اين ميترسم از هيولاي شيش سر نميترسم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كژال-اصن توي ترسو رو چي به اين كارا؟..حتما بايد سوسكت كنه كه بشيني سر جات؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم توي آشپزخونه و از يخچال دوليوان شربت ريختم و گذاشتم توي سيني..سعي كردم بخندم و زياد به پروپاي قباد نپيچم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طاها-البته اونكه به جاس ولي نميشه از اينا نترسيد...مخصوصا اين كه قيافشو آدم ميبينه بايد كفاره بده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كژال-خب نميتوني ببينيش چشاتو ببند..هم خودت راحتي هم من!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-اگه يكي بود گم و گورش ميكرد عالي بود..نميشه كه هميشه چشامون بسته باشه...حرف زديا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كژال-ناراحتي برو يه جاديگه...اصن واسه چي تو بيست و چهار ساعت اينجا پلاسي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيني شربتو گذاشتم روي ميز و كنار كژال نشستم..شب شده بود و فك كردم كژي اينا شام اينجان!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد دست به سينه عقب تكيه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-يكي نيس اينو به تو بگه..انگار اينجا هتله..سرشو ميگيري پاش اينجاس..پاشو ميگيري چيزش اينجاس...يعني يه جا ديگش اينجاس!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طاها-والا..من موندم بعضيا چطوري جادو ميكنن كه يه عده رو هميشه دورشون به زورم كه شده نگه ميدارن...البته حق دارن..تنهايي هم مشكلات خودشو داره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كژال سرشو انداخت پايين..ميدونستم باز داره كرماش شروع ميشه.اصن اين بشر آروم بشو نبود...ليوان شربتمو برداشتم و يكي هم دادم به كژال و با لبخند گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-كژال..قباد..اينجا خونه ي خودتونه...هركي هم ناراحته هررري...مزاحم هرچي كمتر..آرامش بيشتر!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه قورت از شربتم خوردم...كژالم با خنده شربتشو خورد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-كامي عزيز...اگه خونه خودمونه پ شربت كو؟..ما آدم نبوديم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تلويزيونو روشن كردم و قبادم پاشد و رفت از يخچال شربت بياره كه با ديدن پارچ خالي بادش خوابيد..كژال درگوشي داشت واسه طاها خط نشون ميكشيد و منم از موقعيت استفاده كردم و قبادو صدا زدم و بردمش تو اتاق:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-عه..خودم ميام ديگه..چرا هل ميدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تا تو يه قدم برداري كژي و عنق فهميدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از زير فرش دوتا تراول دادم درآوردم و دادم بهش:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اينارو ميري چهار پرس بختياري ميخري مياري..باسرويس كامل..نوشابه و اينام يادت نره..جلوي اين هويج ضايع بشم بد حالتو ميگيرم ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه نگاهي به پولا كرد و با دهن كج گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-با صد تومن بختياري؟چهار پرس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-با سرويس كامل؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-با نوشابه و اينا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره ديگه..چقد ميپرسي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-خلال دندونم ميخواي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه..لازم نيس..از اين قرتي بازيا خوشم نمياد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-خدارو شكر خوشت نمياد...بقيه پولتو چيكاركنم پس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بذار تو جيبت بعدا حساب ميكنم باهات!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخماش رفت تو هم و پولو گرفت جلو چشم من:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-قربون عمت بري با اون حساب كتابت...يه پرس بختياري با سرويس كامل40هزار تومنه...بعد تو با صدتومن نوشابه و اينام ميخواي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگاه كردم...چقد خرجا گروون شده..با اخم نشستم رو صندلي:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پ من چي بدم اينا بخورن امشب؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-گور باباي اينا...يه پرس كوبيده ميذاريم جلوشون...سنگين و رنگين...هفت نوع سالاد...رنگ به رنگ...5نوع نوشيدني..طعم به طعم..ميز ميچينيم از اين سر به اون سر...تازه زيادم مياد ازصدتومن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست به سينه چپ چپ نگاش كردم كه ساكت شد و سرشو انداخت پايين:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-وقتي اينجوري نگاه ميكني كاملا معلومه كه ميخواي خفم كني!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آفرين...كژال كوبيده دوس نداره..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-به درك كه دوست نداره..دختره ي افاده اي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-درست صحبت كن قباد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-من وقتي عصباني شم فاز و نولم تركيب ميشه ها..بعد افعال ركيك تر اين هم خواهي شنيد...گفته باشم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز داشت اوج ميگرفت..يه چشم غره بهش رفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جرات داري يه بار عصباني شو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پولو گذاشت تو جيبش و رفت جلو آينه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-من همين الان خيلي فك كردم...به اين نتيجه رسيدم كه قرمه سبزي از همه بهتره..ارزونم هست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قباد..يكم پول بهم بده..كار كردم ميدم بهت..الان آبروم ميره جلو اينا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت طرفم..نيشش باز بود:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-داري منت كشي ميكني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سمت در و درحالي كه موهامو ميدادم پشت گوشم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سرويسش كامل باشه..كم و كسر باشه واي بحالت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم بيرون و درو بستم..طاها رو مبل جدا نشسته بود و سرشو گرفته بود تو دستش..كژالم اخماش بهم بود و زل زده بود به تلويزيون..معلوم بود دعوا كردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم كنار كژال و چون موضوع ديگه اي واسه حرف نداشتيم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فرهاد و سيمين خوبن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كژال-آره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مسعود چي؟بازنش خوبه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كژال-آره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم از تلويزيون برنميداشت..فكرش مشغول بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بازي بارسا منچسترو ديدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كژال-آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فهميدم اصن تو اين دنيا نيس...بارسا با منچستر بازي نكرد كه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خيلي احمقي..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كژال-آره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهش نگاه كردم كه يهو برگشت طرف من:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كژال-چي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در اتاق باز شد و قباد ازش اومد بيرون:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-آقا من كه اكسيژن كم آوردم..اين دوتا دراكولا همه رو بلعيدن يكم واسه ما نذاشتن...ميگم طاها پاشو بريم يه چرخ بزنيم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو بالا نياورد...از همون پايين صداش اومد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طاها-نميام!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-چطوري اون زير دووم آوردي تو؟..پاشو بريم يه باد به كلت بخوره حالت عوض شه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو آورد بالا و تيز به قباد نگاه كرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طاها-نميام!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قباد-خب ميري بيرون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.