غزل و یسنا و الهه و یلدا 4 تا دوست صمیمی و پر نشاط ،بعد از دادن کنکور تجربی برای رفع خستگی به روستایی میرند که خاله حوا ، خاله ی پدر های یسنا و غزل که با هم دختر عمو هستند ، اونجا زندگی میکنه و پیشش میمونند و اونجا با یه گروه پسر به اسم راستین و سالار و امیر و دانیال به کل کل و بحت شروع میکنند و داستان های زیادی رو تجربه میکنند و تو اون یه ماه اتفاق هایی بین اونا میفته که ….. پایان خوش

ژانر : عاشقانه، طنز، کلکلی، معمایی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۸ ساعت و ۱۳ دقیقه

مطالعه آنلاین روستای پرماجرا
نویسنده : افسون

ژانر: #عاشقانه #کلکلی #طنز #معمایی

خلاصه :

غزل و یسنا و الهه و یلدا 4 تا دوست صمیمی و پر نشاط ،بعد از دادن کنکور تجربی برای رفع خستگی به روستایی میرند که خاله حوا ، خاله ی پدر های یسنا و غزل که با هم دختر عمو هستند ، اونجا زندگی میکنه و پیشش میمونند

و اونجا با یه گروه پسر به اسم راستین و سالار و امیر و دانیال به کل کل و بحت شروع میکنند و داستان های زیادی رو تجربه میکنند و تو اون یه ماه اتفاق هایی بین اونا میفته که ….. پایان خوش

مقدمه1 :

عشق زیباست

محبتی الهی ست

حق ست و نیاز

اما من ان را نشناختم

و به مبارزه با ان پرداختم

و مدام او را از قلب خود بدرقه میکردم

اما نمیدانستم که عشق نیازی به دعوت نامه و قبول کردن من ندارد

و خودش به ارامی در کنج قلبم مینشید

و نفهمیدم که چه شد

اما تا چشم باز کردم

دیدم من در دریای بی کران عشق غر ق شده ام

و عاشقانه بر روی موج های ان می رقصیدم

تا انکه طوفانی شد و مرا در عمق سیاهیی ان غرق ساخت

تا اینکه شاهزاده ام امد

و با اغوشش گرمش مرا ازقفس تنهایی خود بیرون اورد

اما سرنوشت انگار برای بازی دادن من تمامی نداشت ....

مقدمه 2:

ان روستا تنها یک روستا نبود ..

یک طبیعت دل انگیز و زیبا هم نبود ...

ان روستا سرنوشت من بود ..

روستایی که من خود را یافتم ...

و از کابوس و غم های شبانه نجات پیدا کردم...

و دردی زیبا را به نام عشق تجربه کردم ...

عشقی اما پر از فراز و نشیب ...

نمیدانم ان روستا چه بود ...

ولی هر چه بود ان روستای پر ماجرا

برای من همه ی زندگیم بود ...

همه ی زندگی .....

--یسنا نکنه قصد داری ما رو به جای روستا بفرستی اون دنیا !!!!

یسنا- بد فکری هم نیستا میگن تو بهشت پسر خوشگل پره

الهه- خاک تو سرت یسی حوری زیاده نه پسر

یسنا-نه بابا پسرم هست میگن اون دنیا اگه ارزو کنی و قیافه یه پسر خوشگل و مامان رو جلو چشمت تصور کنی دو ثانیه ای جلوت ظاهره

یلد-جون من ؟ خوب بذار ردیفشون کنم جاستین ، برت پیت ، رابرت پدینسون و ....

الهه- وای یلدا میخوای اونجا جنگ راه بندازی که دوست دختراشون بریزند سرمون

یسنا-نه بابا اونا که دارن اون موقع تو اتیش میسوزند ازبس کارای زشت و گناه کردند

یلدا- حالا تو واسه ما روحانی شدی

-دییونه ها یه جوری با اطمینان حرف میزنید که انگار جای ما 4 تا دقیقا وسط بهشته

یهو سه تایی زدند زیر خنده الاهه گفت:

-راست میگه همین تو یسنا با این همه مویی که میریزی بیرون باید خودتو واسه ملاقات با شمر اماده کنی

یسنا- ای خواهر تو این بی شوهری شمر هم غنیمته تو روایت خوندم اتقافا خیلی هم خوش قیافه بوده

-استغفرالله کن دیییونه ازاین حرفا نزن الان تصادف کنیم بمیریم !!!

یسنا- تو نگران نباش با اون شانس خر تو ما سه تا بمیریم تو یه خط هم روت نمیفته!

-کی من خوش شانسم ؟؟؟!!!

یسنا- په نه په عمم !!!

-اره خیلی..!! اتفاقا بدشانس ترین ادم زمینم یادت نیست روز جلسه کنکور؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا زد زیر خنده و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای غزل عالی بود اونروز چه قدر خندیدیم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کوفت...اره در حد تیم ملی جلو یه مشت پسر و دختر ضایع شدم .اخه نگاه کن ، دقیقا وقتی که من اومدم برم سر جام باید یهو از دست دختره بطری ابش بیفته و ابه بپاشه روی زمین و من هم دقیقا همون موقع پام رو بذارم رو آب و از پشت پرت شم زمین و همون موقع هم اعلام میکنند ورقه ها رو پخش کنند! . منم با اون ضایع شدنم دیگه همه چی از مخم پرید قبول شم جز عجایبه!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه- غمت نباشه ابجی ایشالا 4 تامون قبولیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-امیدوارم هر چند تا الان هر چی سوال چک کردم همه غلط بوده .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- برعکس واسه من همه درست !!! دلت بسوزه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مرسی همدردی ...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا خندید و زبونشو دراورد. یلدا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یسی این فرغونت یه سیستم نداره اهنگ بذاری گوش کنیم ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- خوبه خودت میگی فرغون سیستمش به کجاش میخوره هر چند همین فرغون رو عشقه !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی خدایی یسنا خیلی داغونه نگاه کن هر کی رد میشه چه جوری نگامون میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه- من موندم چه جوری به این گواهینامه دادند .!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- ازبس شما 3 تا وسط رانندگی با من حرف میزنید حواسم پرت میشه خووو..!!! هر دفعه هم تصادف کردم با شما بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- حرف نزنیم که میکشیمون میگی شما دیگه چه دوستایی هستید ؟؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- حالا دیگه....، ایشالا بابام قول داده واسه قبولیم یه ماشیم خوب بخره از دست این پراید راحت شم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه- شتر در خواب بیند پنبه دانه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- اوی دعای بد به خودت برمیگرده دختر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این یکی رو راست میگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه- نه بابا باشه یسنا جون ایشالا بهترین دانشگاه قبول شی که توش ریخته باشه پر پسر پولدار و خوشگل و اخرشم دکتر شی و با یکی از اون جوجو سوسول دکترایدانشگاه ازدواج کنی!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا بلند گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ایشالا ...!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه زدیم زیر خنده .گوشیم رو دراوردم و اهنگ زیادی از باران رو گذاشتم و صداش رو تا اخر زیاد کردم یلدا گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ایول دلم پوسید بی اهنگ!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- وای اهنگ مورد علاقه منم هست دمت گرم دختر عمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اتفاقا به تنها چیزی که موقع گذاشتن اهنگ بهش فکر نکردم علاقه تو بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا که ضایع شده بود گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلی ممنون واقعا !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و به تلافی زبونم رو براش دراوردم الهه گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کی میرسیم یسنا خسته شدم ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- وا بچه پرو شما که همش دارید میخورید و حرف میزنید و نصف راه هم که لالا کردید من بدبخت همش دارم میرونم پاهام و دستام از درد مرد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه - با اون تو چاله افتادن های تو و رانندگی کردن گندت مگه شد خوابید ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- اره والا بعدش ما کشک بودیم که نوبتی ماساژت میدادیم ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- ای گفتی ماساژ... !! غزل جون شونم درد گرفت خواهر یه زحمت بکش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برو بابا پرو شدی یه بار ماساژت دادما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- نامرد ها برگشتن اگه من رانندگی کردم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه- حالا نگفتی کی میرسیم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا نگاهی به ساعتش کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ای دقیقا 45 دقیقه دیگه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه-خوبه پس نزدیکیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا هم سری تکان داد و به جاده خیره شد بعد تموم شدن اهنگ باران اهنگ بعدی اومد، اهنگ جاده ی خاکی مرتضی پاشایی بود 4 تامون عاشق این اهنگش بودیم و با شروعش دست از حرف و کل کل برداشتیم و هر کی تو حال خودش غرق شد و منم سرمو به پنجره تکیه دادم و به جاده خیره شدم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی خوش حال بودم که داریم میریم روستا. یه سالی بود که نرفته بودم و مشغول خوندن واسه کنکور شده بودم و بالاخره بعد از ازمون به پیشنهاد خود بابا که گفت برای رفع خستگی و هم برای اینکه خاله حوا از تنهایی دربیاد برم پیشش .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله حوا یه پیرزن 57 ساله بود و هر چی از مهربونی و محبتی که تو قلب این زن ریخته بگم بازم کمه..!! هر چند غر میزد ، ازدست بچه هاش شکایت میکرد که به دیدنش نمی یاند، ولی توی قلبش هیچی نبود..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابام بین سه تا خاله هاش خاله حوا رو از همه بیشتر دوست داشت و بعد از مرگ دو تای خاله هاش خاله حوا دو برابر برای بابام عزیز شد و با وجود فاصله ی زیاد تهران تا روستا ، هر ماه باید میومد و چند روز پیش خاله میموند و روزای دیگه هم تلفنی از حالش جویا می شد ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله حوا رو خیلی دوست داشتم یادمه پچگی هام به خاطر موها و ناخت های حنا کرده اش ازش میترسیدم ! ولی وقتی با مهربونی باهام بازی میکرد، منو روی پاهاش میذاشت و موهامو می بافت، منو با خودش میبرد مسجد و نماز خوندن یادم میداد، و وقتی از روضه میومد یه مشت پر کشمش و اجیل و شکلات بهم میداد ، و شبا برام قصه میگفت ، کم کم بهش علاقه مند شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون تموم کارایی رو میکرد که مادرم همش رو از من دریغ کرده بود و من ازشون محروم بودم ..!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کم کم خاله برام حکم یه مادر پیدا کرد..مادری که با واژش غریبه بودم..!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاید کارایی که خاله برام میکرد و مامان بزرگ و عمه هم برام میکردند ولی کارای خاله بیشتر از همه به دلم میشد و حس میکردم صداقت و مهربونی رو میشه تو کاراش دید و این همون چیزی بود که تو بقیه نبود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همیشه حس میکردم از بچگی وقتی بابا میرفت سرکار و منو میذاشت خونه مامان بزرگ زهره همیشه اون و عمه با اکراه باهام رفتار میکردند و کاملا نشون میدادند که من سربارشونم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کوچک ترین خواهشم سرم داد میزند و لقب ،پرتوقع ،میگرفتم و با یه خطای بچه گونم دعوام میکردند!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یادم نمیاد یک بار با محبت باهام رفتار کرده باشند و هر چی هم با خودم فکر میکردم دلیل رفتارشون رو نمیفهمیدم چون نه گناهی در حقشون کرده بودم نه بدی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تهدید هایی هم که منو می کردند جرعت گفتن رفتار های بدشون با من رو به بابا نداشتم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اینکه وقتی 10 سالم شد مامان بزرگ فوت شد و عمه هم بعد از مدتی جلو بابا ایستاد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه مسعولیت منو به عهده نمیگیره و باید برام پرستار بگیره..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوی بابام خیلی حرف های دیگه زد که باعث شد صدای شکستن قلب بابا رو بشنوم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت که اون و مامان بزرگ همیشه از من متنفر بودند چون من از نظر اونا از جنس زنی بودم که با عشوه و خودنمایی بابا رو از کانون خانواده اونا جدا کرد ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم پشت در اتاق همه ی حرفای عمه رو شنیدم و ناخوداگاه خیسی اشک رو روی صورتم حس کردم و از اینکه باعث تنفر همه ی خانواده ی پدرمم معصومانه گریه کردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از اون بابام چون نمیخواست منو به دست خانواده مادرم بسپاره دست تنها شروع به نگهداری من کرد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازصبح تا غروب پرستار پیشم بود و فراهم کردن غذا و بقیه کارام رو انجام میداد . و بقیه شم بابا بهم میرسید ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محبت های الکی پرستار نیازام رو رفع نمیکرد وقلبم شدید تشنه ی محبت بود و نیاز به دست های نوازشگر مادر رو بدجور حس میکرد تا اینکه وقتی با خاله حوا و محبتاش اشنا شدم کم کم ارامش بهم برگشت و یه سرپناه پیدا کردم، سرپناهی که شد مادرم ، اغوشی که امن ترین جایی بود که توش احساس ارامش میکردم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر چند با این وجود شبای زیادی خرسم رو تو بغل میگرفتم و برای مامانم گریه میکرم.. مامانی که به قول بابا فقط اسمش مامان بود!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم دست برم و اشکاهام رو پاک کردم بعد از این همه سال و با وجود سن 18 سالگی هنوز مهارتی واسه خفه کردن بغض گلوم و گریه نکردن واسه مامان نداشتم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز اسمش که میومد قلبم تند میزد و دلم براش تنگ میشد هر چی بود مادرم بود ..مادر..چیزی که بقیه هیچ وقت نفهمیدنش..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع اشک هام رو پاک کردم و نگاهی گذرا و سریع به بچه ها کردم وبعد به طرف شیشه برگشتم خدا روشکر کسی متوجه حالم نشد و همه تو حال و هوای خودشون بودند..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم چرا ولی از شکستن غرورم و خورد شدنش ، از این که کسی ببینه محتاج محبتم ، از اینکه کسی بفهمه به مادرای پرمحبتی که دارند و دل هایی که نگرانشونه حسودی میکنم ، میترسیدم و همیشه از نشون دادن احساس واقعیم خودداری میکردم و به این نتیجه رسیده بودم که هر چی هست باید تو قلب تنهام و سوت و کورم بریزم ...همین و بس..این قانون قلبم بود ..قانونی خودخواهانه و بیرحم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعی کردم دیگه به مامان و حوادث گذشته فکر نکنم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوست نداشتم از همین اول تابستونم رو با این فکرا خراب کنم و افسرده و غمگین باشم . با خودم گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بس کن غزل ،مگه چند بار پیش میاد که بتونی مجردی با دختر عموت که عین خواهر نداشتت هست و عاشقشی و دو تا از بهترین دوستات بیای مسافرت !!!اونم برای یک ماه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به این فکر کن که چه قدر خوش میگذره یک ماه از درس و دود و و تهران دوری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک ماه پیش زنی هستی که همیشه از اینکه نمی تونستی یه دل سیر و هر ساعت و هر ثانیه ببنیشش غصه میخوری ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اینکه یک ماه پیش ادمایی هستی که برات عزیزند و دوسشون داری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس فکر و خیال بسه .نفسی عمیق کشیدم و لبخندی روی لبم اوردم. یسنا از توی ایینه نگام کرد و اروم گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-غزل اهنگ رو قطع کن حال این دو تا عاشق گرفته شه !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده نگاهی به یلدا و الهه کردم، راست می گفت بدجور تو فکر و خیال رفته بودند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه که صد درصد تو فکر سیاوش بود. یلدا هم که والا نمیدونم داشت به کدوم دوست پسرش فکر میکرد .؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر چه قدر من و این یسنا ، خانوم و گل بودیم این دو تا دوستمون بدجور شیطون و عاشق پیشه بودند.!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شیطنت اهنگ رو قطع کردم که دوتاشون مثل فشنگ پریدند و دادشون دراومد .من و یسنا هم زدیم زیر خنده .یلدا گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کوفتت!!! رو اب بخندید اه تازه داشتم میرفتم تو حس.. !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه بابا جون من؟؟؟!! تو که اهنگ شروع نشده رفتی تو حس خواهرمن حالا راست بگو شیطونه تو فکر کدومشون بودی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- بنجامین ، امیرارسلان ، طاها ، مانی یا ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- گمشووو.!! یسنا هی خریت های گذشتمو یادم نیار در ضمن به هیچ کدومشون. داشتم به شاهزاده ی جدیدم فکر میکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوووو!!!! پس خبرایی هست. یالا، زود ، تند ، سریع ، امار بده ببینم باز چه غلطی کردی و کدوم پسری رو بیچاره کردی ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-غزل میکشمتا !! از خداشونم باشه که من بهشون یه گوشه چشم نگاه کنم .والا !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه- اعتماد به نفست تو حلقم خواهر.. اخه دختر یه کم تو عشقات وفادار باش . دو روزه عوضشون میکنی چرا ؟؟ یه سالی واسه هر کدوم اشک بریز خودکشی هم کردی بد فکری نیست بعد برو سراغ بعدی.!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- مگه دییونه ام ؟؟؟؟ هیچ پسری ارزش یه قطری اشکم نداره شک نکن !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه- اره ولی سیاوش من داره ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- تو هم ما رو کشتی با اون پسر خالت اه ..اه ..بچه به اون مثبتی و درسخونی ندیدم اوندفعه تو کوه بهش گفتم سلام، گفت دو دو تا چهار تا !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه زدیم زیر خنده.. الهه چشم غره ای نثار هممون کرد و رو به یسنا گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مرض..!! به عشخ من توهین نکن بچم مخه چیکارش داری؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- بله اونم از اون مخا!!! اخرم ترورش میکنن بیوه میشی دختر میگی نه نگاه کن !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه- یسناااا!!!؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- جونممممم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه- درد و جونم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- الاهه جان مادر ول کن یسنا رو.. تو همین طور به نذر و نیازات واسه اینکه سیاوش بیاد خواستگاریت ادامه بده ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه- مسخره ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- خوب خانوما یه خبر خوش ، رسیدیم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا با تعجب گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جدا ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- اره مشغول حرف زدن شدیم زود گذشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه- اوهوم اونجا نوشته به دهیاری .... خوش اومدید پس چرا اولش زمین خاکیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میرسیم اینجا امازاده هست میبینی اون گوشه ...اینجا قبرستون روستاست یدونه هم تو روستاست مردم اصولا مراسم های خاص میاند زیارت اهل قبور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- وای شباش باید خیلی ترسناک باشه !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- چه جورم اتفاقا با غزل برنامه ریختیم بیاریمت تو رو یه شب اینجا ولت کنیم حال کنی تا صبح با هر چی روح و مرده هست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- پس حتما قبلش بهم بگو تا وصیت نامم رو بنویسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هم پقی زدیم زیر خنده..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دور خونه های کوچیک گلی و درخت های بلندش دیده میشد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا هم بیشتر گاز داد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیش به سوی یه تابستون رویایی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین با سر وصدا از روی سنگ های کوچیک وبزرگ رد میشد و بچه ها که تا حالا نیومده بودند با کنجکاوی به اطراف نگاه میکردند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیرمرد ها بارهاشون رو روی الاغ هاشون گذاشته بودند و با چوب توی دستشون هدایتشون میکردند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر ها و مرد ها هم یا دستشون وسایل کشاورزی بود و به سمت زمنین هاشون میرفتند یا رو کولشون کاه و یونجه واسه حیواناشون بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیرزن ها با چادر های رنگارنگ گلدارشون روی نیمکت های رنگ پریده و داغ نشسته بودند و مشغول صحبت بودند و زن ها هم بچه به بغل روی سکو خونه ها مشغول درد و دل بودند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بچه ها هم تو کوچه مشغول بازی بودند و صداشون کل روستا رو برداشته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوا گرم بود و افتاب همه جا رو فرا گرفته بود و با این وجود نسیم ملایمی میوزید . از مسجد پاچنار که به قولی مرکز روستا بود رد شدیم و از جلوی باغ های پر از درخت و میوه های ابدار و رنگارنگشون هم گذشتیم و تقریبا به وسط روستا رسیدیم که یسنا ماشین رو تقریبا نزدیکای خونه خاله نگه داشت و رو به یلدا و الاهه گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب رسیدیم خوشگلا بقیش باید پیاده بریم چون سر بالایی هست و کوچه تنگم هست و اینقدر هم سنگ اینا داره ماشین خطریه بره بالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه- واقعا ؟!!! وای نه جون من برو بالا جون ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- منم کفشام پاشنه داره چه جوری بیام بالا ؟؟!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- خوب خاک تو سرت ادم میاد روستا کفش پاشنه دار میپوشیده !!! به پسر های روستا رحم کن خواهر.. چیه نکنه میخوای دل پیرمرد ها رو ببری که زناشون با چوب بیفتند دنبالت!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- خفه بابا ذهنت منحرفه ها . تو که میدونی واسه چی میپوشم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- ای بابا به چه زبونی بهت بفهمونیم قد 150 کوتاه نیست !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- نه خیر هست امید بیخود نده تو قدت 176 هست حس نمیکنی منم نمیخوام با قدم اعتماد به نفسم بیاد پایین واسه همین میپوشمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به جون تو یلدا اونقدر خوشگلی که کسی با قد و این چیزا کاری نداری بابا واسه خودت زندگی کن ابجی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- بعدش خدمت شما دو تا عرض کنم دیگه تو روستا نازک و نارنجی بودن نداریم باید خاکی باشید. خاکی ، خاکی ،روی سنگ و زمین بشینید . دیگه ماشینم تو کار نیست پیاده میریم اینور اونور . گرما رو هم تحمل میکنید . به جاش از طبیعت لذت ببرید . اوکی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه- چشم به روی چشم .قوانینتون تموم شد قربان ؟ بریم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا خندید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-افرین دختر حرف گوش کن بفرمایید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بچه ها خارج شدیم و به سمت بالا به راه افتادیم .فاصلش بدک نبود. کم نبود ، خیلی زیادم نبود. تموم راه که یلدا چسبیده بود به من و هی سکندری میخورد و من بدبخت هی باید خانمو جمع و جور میکردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه هم که هی تموم راه غر زد. خدا به من و یسنا به خیر کنه چه جوری باید این دو تا رو با طبیعت و جک و جونور و خاک و راه زیاد سازگار کنیم؟؟!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا میدونه تازه واسه یلدا از مارمولک و ملخ های روستا حرف نزدم یا زنبور هایی که هی میان تو خونه ها ، و گر نه میکشتیمش هم نمیومد اینقدر که میترسه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان هم قبلش کلی به خاله سفارش کردم سم کشی کنه و هر چی جک و جونوره دور نگه داره . حالا بقیش با خداست و گر نه یلدا با دیدنش شده پیاده میذاره میره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره بعد از پنج دقیقه رسیدیم یلدا در حالی که نفس نفس میزد گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای پدرم در اومد !! خدا!! اخ پاهام داره از درد میمیره ..!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- حقته تا دیگه تو روستا کفش ده سانتی واسه من نپوشی نوبره والا ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- خوب حالا تو هم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه- خوب حالا کدوم خونه هست غزلی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون در ابی یه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- چه جای دنجی هم هست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا-اوهوم خوب برید دیگه چرا ور و ور دارید منو نگاه میکنید ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه- خیر سرمون مهمونیما رومون نمیشه همین طوری سرمون رو بندازیم بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- اره چه قدرم که شما دو تا خدای خجالتید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه و یلدا هم خندیدند یسنا پیش قدم شد و به سمت در رفت و با چند ضربه درب قدیمی رو به صدا دراورد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای تق تق عصای خاله بلند شد و کمی بعد هم در با قیژ قیژ خاص خودش باز شد و زنی نمایان شد که برام از حکم یک مادر کمتر نبود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طبق عادت همیشگیش چادر سفید گلدارش رو دور کمرش بسته بود و پیراهن قرمز بلندی با شلوار گشادی پوشیده بود و از زیر روسری اش لایه ای از موهای حنا کرده اش بیرون بود و توی برق چشای عسلیش محبت موج میزد و وجود چروک های ریز گوشه چشمش و روی پیشونیش نمیتونست مانع از جوونی قلبش بشه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه طاقت نیوردم و پریدم بغل خاله حوا.. دلم برای بوی اغوشش تنگ شده بود ، اغوشی که کم تو زندگیم تجربش کرده بودم . اغوشی که گر چه بوی مادرم رو نمیداد ولی بهم ارامش میداد . ارامشی مادرانه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله طبق همیشه دو تا بوس رو لپ راست و بعد لپ چپم نشوند و اخرین بوسه هم جاش تو پیشونیم بود و بعد با دستای لرزونش دستام رو گرفت و با محبت گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الهی قربونت بشم خوبی مادر ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بوسه بر صورتش زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگه میشه بد باشم خاله جون دلم براتون یه ذره تنگ شده بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله دوباره منو تو اغوشش گرفت. یسنا با خنده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ای بابا فیلم هندی شد که!! بابا من احساساتی ام یه کاری نکنید اولین روز بزنم زیر گریه ها !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه زدیم زیر خنده ، و من از اغوش خاله بیرون اومدم که خاله با محبت براندازم کرد و قربون صدقم رفت. یسنا به شوخی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خاله جان یه وقت یادی از ما نکنیا..!؟؟؟ یه وقت نگی ما دلمون از این اغوشا و بوسه ها میخواد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به یسنا گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حسود خانم !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله- الهی قربونت تو هم بشم مگه یسنا رو میشه فراموش کرد تکی عزیزم بیا بغلم مادر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا هم منو کنار زد و پرید بغل خاله و شروع کرد خود شیرینی . و دور از چشم خاله هم زبونشو برام دراورد منم خندیدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب بسه دیگه یسنا خانم خاله رو خفه کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنابا خنده از خاله جدا شد و خاله ی بیچاره هم یه نفسی تازه کرد و تازه متوجه یلدا و الهه که یه گوشه به ادا و اصول ما ها میخندیدند افتاد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوا خدا مرگم بده !! چرا اینجایید هنوز بیاید تو ببخشید از دست این دو تا وروجم اصلا حواسم نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- نه بابا این چه حرفیه خاله جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خاله این یلداست اینم الهه دو تا ازصمیمی ترین دوستای من و یسنا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه با خاله روبوسی کرد و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببشید مزاحمتون شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله- این چه حرفیه عزیزم خونه خودتونه خوش اومدید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها داخل شدند و خاله هم به سمت اشپزخونه رفت تا چایی دم کنه بچه ها هم رفتند تا ساک ها رو تو اتاق بذارند و لباس عوض کنند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ولی تو حیاط موندم رفتم رو سکو نشستم و سرمو بالا گرفتم و چشامو بستم و یه نفس عمیق کشیدم ... هوای پاک توی ریه هام شادابم میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به اطراف کردم دلم چه قدر واسه اینجا تنگ شده بود . واسه این حیاط با موزاعیک های خاکستری رنگش .. اون درخت خشکیده تنهای گوشه حیاط ...عطر گل های نرگس کاشته شده خاله تو باغچه پر مهر و محبتش ... این سکو که محل دور هم نشینی ها تو شبای شادی و خوشی بود ... اون حوض کوچولو و شلنگش که محل وضو گرفتنه خاله بود .. اون تنور گوشه حیاط که خاله همیشه کنارش خمیر درست میکرد و بعد از ظهر ها نون تازه و داغ واسه من و یسنا میاورد .. پشت بومی که هر روز با یسنا روش دراز میکشیدیم و ستاره ها رو می شمردیم .. اتاق های کوچیک گوشه حیاط با دیوار های گلی و وسایل ساده دور از تجملات که گوشه کنارش رو پر میکرد .. و حتی اون گربه سیاهی که همیشه ازش میترسیدم و همیشه هم موقع شام پیداش میشد و برای خیلی و خیلی چیزای دیگه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدن خاله که داشت با سینی چایی و شکلات و قند اروم اروم از پله ها پایین میومد ، سریع از جام بلند شدم و رفتم طرفش و سینی رو گرفتم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مرسی خاله جون چرا زحمت کشیدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این چه حرفیه دخترم بقیه کوشند ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رفتند ساک هاشون رو بذارند الان میان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله-کجا میشینید مادر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همین جا رو سکو مگه میشه قید این هوای خوب رو زد و رفت داخل نشست !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله- دوستات سخت شون نباشه ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه واسه چی اتفاقا عاشق طبیعت اند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم گفتم البته به جز جک و جونورهاش!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله- پس اون پارچه رو پهن کن که بشینید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم و پارچه رو روی سکو پهن کردم و بچه ها رو هم صدا کردم و اونا هم اومدن و همه دور هم نشستیم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از خوردن چایی و گپ زدن الاهه رفت دوش بگیره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا هم که سرش درد گرفته بود یه قرص خورد و رفت تا موقع حاضر شدن غذا یه خورده استراحت کنه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا هم که فرصت رو غنیمت شمرد و رفت بالا پشت بوم و رو یه منطقه دنج نشست و مشغول اس بازی با شاهزاده ی جدیدش شد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و خاله حوا هم رفتیم تو اشپزخونه کوچولوی خاله و مشغول درست کردن کتلت واسه شام شدیم . منم حین کار شروع کردم به حرف زن با خاله . کلی حرف تو دلم مونده بود . خاله هم با وجود سن بالاش ولی با حوصله گوش میداد و گر چه ممکن بود غر بزنه و نصیحت رو که خیلی از جوونا دوست ندارند بکنه ولی فقط برام مهم بود گوشی هست که حرفام رو میشنوه و درکم میکنه و همین ارومم میکرد . میگفتم از دلتنگی هام ، شادی هام ، غمام ..از همه چی و همه چی و خاله حوا هم میشد سنگ صبورم و گوش میکرد !!. خدایا هیچ وقت خاله رو ازم نگیر . هیچ وقت سنگ صورم رو نگیر . !!مادرم که با پلی خودش رفت ولی خاله میمونه پس خدایا تو ازم نگیرش بذار باشه . و گر نه من از غصه تلف میشم ...!!! و با این فکرا قدر خاله رو بیشتر میدونستم . خیلی بیشتر ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از حاضر شدن شام و دوباره دور هم جمع شدن و خوردن شام تصمیم گرفتیم بریم بالا پشت بوم بخوابیم و یلدا هم به شرط اینکه توری بندازیم تا حیوون نیاد قبول کرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله هم به خواست خودش و واسه اینکه ما راحت تر باشیم رفت تو اتاق خوابید . من وسط یلدا و یسنا خوابیم والاهه هم کنار یلدا . در حالی که کش موهام رو باز میکردم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوشگلا خوب بخوابید که صبح باید زود بیدار شیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- وا چرا !!!؟ چه خبره ؟!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب بریم دور بزنیم دیگه به ظهر بخوریم گرمه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلا- بیخی بابا .!!!من که اومدم فقط یه دل سیر بخوانم بسه هر چی شش صبح واسه درس بیدار شدم اومدم تلافی کنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه- اره بابا منم میخوام تا ظهر بخوام حالشو ببرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دییونه ها ..!!! یه ماه میخواید بخورید بخوابید ؟؟؟!!!. خیر سرمون اومدیم خوش بگذرونیما!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- تازه اینجا یه جوریه قول میدم 6 صبح همتون بیدارید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- حالا یه فردا بخوابیم بقیش بیدار میشیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نوچ راه نداره.. از فردا باید گردش شروع شه من حال ندارم سه ساعت وایسم تا شما بیدار شید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه - خوب بدون ما برو بگرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گمشوو حال نمیده که !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- ایول به خودمون که بدون ما به هیشکی حال نمیده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب حالا پرو نشید بیداریدا خوب ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- کچلمون کردی باشه قول میدم خودت اخرین نفر بیدار میشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کی ؟ من ؟ جز عجایبه!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه- حالا اینجا چه جاهای دیدنی داره ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- پره ! ولی خوب همش با طبیعت سر و کار داره بجندر هست ،پاچنار ، مسجد اما زمان ،چاه امام زمان ، غار عطار ، ابشار و حموم قدیمی و کلی چیز دیگه ..!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- ایول خوبه حوصلمون سر نمیره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه- اره تازه جون میده واسه عکس !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- چی ؟؟!! نه به خدا الی دوربینت رو بیاری میکشمت !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه- وا مگه میشه دوربینم رو نیارم ؟؟!! تازه میخوام کلی عکس بگیرم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- خیلی بنده از عکس خوشم میاد هی تو ام بیا بگیر !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه- اتفاقا امسال عهد کردم فقط با تو عکس بگیم چون از همه خوش عکس تری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- لابد بعد بذاری فیسبوکت لایک هات بره بالا نه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاه- اره خوب بهتره تا با این دو تا بیریخت عکس بگیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- اوییی ؟؟؟!!! خودتی !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- راست میگه خدایی شما دو تا واقعا شبیه جغد میفتید!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و زد زیر خنده گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شما ضایع عکس میگیرید تقصیر ما چیه والا ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه- خوب حالا بحث نکنید بابا همتون خوش عکس!! هر چند که عکاسی من حرف اول رو میزنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- اوه مای گاد پرنسس .. راستی یسنا پسر اینجا نیست ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- ای شیطون پسر میخوای چیکار ؟؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- هیچی شیطونی میکردیم حال میداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو دیگه چه مارمولکی هستی پس این یارو که تازه باهاش دوست شدی چی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- کی ؟؟سمیر.. ولش کن بابا بره بمیره پسره قاطی داره فکر کرده من خرم میگه بیا خونم خوبه هنوز دو روز نیست باهاش دوستما .!!! منم دیدم یارو خطریه قطع رابطه کردم!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- افرین دختر صالح و پاکدامن ..!! نه عشخم متاسفانه فقط پیرمرد ریخته!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- اه شانس نداریم که ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه- حالا خدا رو چه دیدی شاید یهو به خاطر ما اسمون باز شد و 4 تا پسر خوشگل افتادند رو زمین !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدیم زیر خنده و یلدا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خدا کنه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- بسه خیال و توهم ما از این شانسا نداریم بگیرید بکپید صبح شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه- شب بخیر خوشگلا دوستتون دارم دوستان ماچچچ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- اوقققق!!! حالم بهم خورد از این احساس به دختر میگی دوست دارم خجالت بکش !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه- منحرف ... چه قدر تو بی احساسی!! اصلا من به غزلی جونم گفتم مگه نه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب یلدا راست میگه دوستت دارم به به دختر میگی ؟؟ خدا مرگم؟؟ وای وای وای !!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه با حرص نگاه کرد و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من میدونم با تو غزلی !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای ترسیدم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه- کوفتتت!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- ولشون کن این دو تا رو خودمون رو عشخه شب بخیر خواهری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه- قربون یسنای خودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و با شب بخیر گفتم ساکت شدیم . منم به اسمون خیره شدم چه قدر ستاره داشت و ادم هر چی نگاشون میکرد تموم نمیشدند . لبخندی زدم خوش حال بودم که کنار دوستامم . و به فردایی فکر کردم که قرار بود کلی خوش بگذره و بشه اولین روز سفرمون ..اولین روز ..!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تابیدن نور افتاب به چشام اروم بازشون کردم . صبح شده بود و افتاب نور گرم و سوزانش رو همه جا پخش کرده بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جام بلند شدم نگاهی به ساعت کردم ، 8 بود .همیشه وقتی میومدم اینجا دیگه نمیتونستم زیاد بخوابم و زود بیدار میشدم.!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها که خواب، خواب بودند و بیدار کردنشون با خدا بود .!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تصمیم گرفتم برم پایین و دست و صوتم و بشورم و وسایل صبحانه رو اماده کنم که تا اون موقع اینا هم بیدار میشند و گر نه خودم زحمتشو میکشم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از توری اومدم بیرون و رفتم پایین و خاله رو صدا زدم نبود . حتما رفته بود به مرغ ها و بلدرچیناش غذا بده . بعد از شستن دست و صورتم رفتم و وسایل صبحانه رو با انواع مخلفات طبیعی از فراورد های گاو های روستا اماده کردم و رفتم بالا فقط یسنا تازه بیدار شده بود و داشت موهاشو می بست با دیدنم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به به خانم سحر خیز !!! ببخشید شما همون غزلی نیستی که تو تهران ساعت 12 ظهر باید با لگد میفتادند به جونش تا بیدار شه ؟؟!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تاثیرات روستاست دیگه خواهری ولی این دو تا جغله که هنوز خوابند ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا-بیخیالشون شو چون خودمون رو هم بکشیم بیدار نمیشند!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من یه فکری دارم اول صبحی یکم هم میخندیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- اگه بحث شیطونی وسطه من پایه ام. چی ؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اب بریزیم روشون موافقی ؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- نه داری راه میفتی خوشم اومد. اوکی بدو برو یه پارچ اب یخ بیار که بهشون حال بدیم !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمکی زدم و رفتم پایین و با دو تا لیوان اب یخخخ!! برگشتم بالا یکیش رو دادم به یسنا و اون یکی رو هم خودم گرفتم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب حاضری یلدا با تو الاهه با من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- اره یک .. دو .. سه ..حالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوتایی اب ها رو ریختیم روشون که عین فشنگ پریدند قیافه هاشون دیدنی بود من و یسنا که لیوان به دست از خنده مرده بودیم یلدا بلند شد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دییونه ها..!! میکشمتون!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- اوه غزل فرار کن اوضوع خطریه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو تکون دادیم و سریع با یسنا از زیر توری فرار کردیم یلدا رو به الاهه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بجنت الی باید تلافی کنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد دو تاشون با سرعت افتادند دنبالمون ما هم با جیغ و داد فرار میکردیم صدامون کل روستا رو پر کرده بود همون موقع یلدا شلنگ اب رو ورداشت و بازش کرد و گرفت طرفمون و خیس ابمون کرد. نامردا ما فقط صورتشون رو خیس کردیم ولی اونا کلا از نوک سر تا نوک پا موش اب کشیدمون کردند حالا اونا بودن که داشتند به قیافه نالان من و یسنا میخندیدند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کوف ...درد .. رو اب بخندید خیر نبینید از جوونیتون الههی ..ایشالا خواستگار نیاد صد سال سیاه خونتون و بترشید ... بی ادبا ..!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- اووو خواهر چه قدر نفرین میکنی کوتاه بیا !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه- تلافی بود دیگه ابجی ببخشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشید و مرض .. ما هم زود جوابتون رو میدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- شتر در خواب بیند پنبه دانه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من شترم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- اوممم بذار فکر کنم نه بیشتر شبیه گاوی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه زدند زیر خنده گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلی ممنون از تشبیتون!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون موقع در باز شد وخاله با نگرانی و نفس زنون با یک سبد پر از تخم مرغ اومد و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی شده مادر ؟؟ صداتون تو کل روستا میاد ؟ سالیمید ؟ نکنه دزد اومده ؟ حییون دیدید ترسید ؟ وای خدا مرگم نکنه مار اومده ؟ وا چرا حرف نمیزنید ؟؟!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو به هم نگاه کردیم و همه زدیم زیر خنده . حالا نخند کی بخند . خاله هم بنده خدا با دهن باز داشت نگامون میکرد . دوباره گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وا چرا دارید میخندید ؟ غزل مادر چی شده ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به زور خودمو کنترل کردم و میون خنده های ریزم گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیزی نیست خاله جون.. را..راستش داشتیم اب بازی میکردیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله با تعجب گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی ؟؟اب بازی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه متوجه لباس های خیسمون شد و زد تو صورتش و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-از دست شما نگاه کن چیکار کردید برید لباساتون رو عوض کنید الان سرما میخورید تو رو خدا نگاشون کن انگار هنوز بچه اند !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشید خاله جون تکرار نمیشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله- اخه من به شما چی بگم الان سرما میخورید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه هوا گرمه خاله نگران نباش حالا خاله بخشیدید دیگه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و مظلوم زل زدم بهش خاله استغفرا الله ای زیر لب گفت و بعدش رو بهمون گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خدا ببش مادر برید لباساتون رو عوض کنید تا سرما نخورید ا باز که دارید منو نگاه میکنید برید دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدیم و لبخند زنون رفتیم تا دست و صورت خیسمون رو خشک کنیم و لباس عوض کنیم و بعدش صبحونه بخوریم و حاضر شیم و بریم به سوی گردش و تفریح .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم از ته دل خوشحال بودم که اولین روز سفرمون با خنده و خوشی شروع شده بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از خوردن غذا رفتیم سر ساک هامون تا حاضر شیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها که از همون اول سر ایینه واسه ارایش دعوا اشتند!! من نمیدونم چرا اینا دارند اینقدر به خودشون میرسند. انگار اومدیم لس انجلس و کلی پسر بیرون منتظر ریخته .!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوبه اومدیم روستا و غیر از پیرمرد دیگه چیزی وجود نداره . همین طوری که از کاراشون تو دلم میخندیدم دونه دونه قیافه هاشون رو از زیر نظر گذروندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قیافه یسنا رو از همه بیشتر دوست داشتم و یه جورایی از بقیه سرتر بود . پوست سفیدش با رنگ چشای سبز درشتش که از زن عمو به ارث برده بود با موهای لخت قهوه ای رنگش ازش صورت خوشگلی به وجود اورده بود . ابرو های نازک قهوه ای و بینی معمولی و قد و هیکل مناسبی داشت تنها ایراد صورتش نازکی بیش از حد لباش بود که به قول خودش میخواست با پروتوز درستشون کنه ولی به نظرم همین لبا به ترکیب صورتش میومد و نیازی به عمل و لقب لب عملی گرفتن نبود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شخصیت شم دختری بود فوق العاده شاداب و سرزنده جوری که هر وقت ناراحت و پکر بودم بابا یه زنگ میزد به یسنا و اونم عین فرشته نجات ظاهر میشد و اونقدر حرف میزد و مسخره بازی درمیورد که اخر خنده رو لبام میومد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زرنگ و درسخون بود و در کنارش شیطونی هاش رو هم داشت . برای همه مهربون و دوست داشتنی بود و تنها اخلاق بدش بیخیالیش و بدقولیش بود چون اگه مثلا ساعت5 باهاش قرار داشتی خانم ساعت 6 سر قرار بود واسه همین همیشه باید دیرتر از قرار میرفتی خودت سر قرار تا فوقش ده دقیقه منتظر خانم بمونی نه یک ساعت .!!! ولی در کل خیلی دوسش داشتم و برام عزیز بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگام رو از یسنا گرفتم و به یلدا چشم دوختم عاشق قیافش بودم بینی و لب خوش فرم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهای کوتاه قهوه ای تیره و چشای کشیده و خمار زمردی که از چشای یسنا پر رنگ تر بود .قدش معمولی بود و هیکلشم تقریبا پر بود ولی چاق حساب نمیشد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دبیرستان باهاش دوست بودم و خیلی دختر ماهی بود و فقط بیش از حد شیطون بود و تو روابط زیادی رفته بود ولی همیشه حواسش بود از حد خارج نشه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا نوبت الاهه بود قیافه معصومی داشت پوست تقریبا گندمی و چشم های درشتش طوسی پر رنگ که به مشکی میخورد تو صورتش بیشتر از همه به چشم میومد و بقیه اجزای صورتشم از تناسب برخوردار بود و لاغر و خوش هیکل بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از نظر اخلاقی از بقیه معصوم تر و اروم تر بود و توی صورتش ارامش خاصی به چشم میخورد که هر کسی رو جذب میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختری بود که واقعا تو عشقش وفادار بود و یادمه از بچگی عاشق پسر عمه اش ، سیاوش ، بود ولی خوب اون پیشنهادی نمیداد و جلو نمیومد و الاهه از حسش خبر نداشت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بارها هم دور هم نقشه کشیده بودیم که چیکار کنه که به سیاوش نزدیک شه ولی هیچ کدوم جواب نداده بود و حتی دردسر هم داشت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی هم رفته دختری سرشار از احساس و مهربون و صبور بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از اینکه از دید زدن دوستان دست ورداشتم به سمت ایینه که حالا خالی شده بود رفتم و نگاهی به خودم انداختم به نظر همه قیافه زیبا و شرقی داشتم . چشام کشیده نبود ولی درشت و مشکی رنگ بود و با مژه های بلندم احاطه شده بود و تو صورتم به چشم میومد . موهام فر درشت و مشکی رنگ بود و تا کمرم میرسید و یلدا همیشه حسرت موهام رو میخورد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بینی معمولی و لبایی به قول یسنا وسوسه انگیز با پوستی گندمی روشن و قد تقریبا هم قد یسنا و هیکلی دخترونه و مناسب داشتم . قیافم معمولی بود ولی به نظر یسنا جاذبه ی فوق العاده ای هم داشت و ادم رو جذب میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختری بودم گاهی هم شیطون و هم اروم . مهربون و پر گذشت درسخون و با پشتکار زیاد و عجول و بیش از حد احساساتی . که بابا همیشه از احساساتی بودن زیادم شکایت میکرد و میگفت با این روحیه ی شکننده نمیتونم در برابر سختی های زندگی مقاومت کنم ولی من گوشم بدهکار نبود و نمیتونستم اخلاقم رو تغییر بدم و گر چه زیاد از همین احساس ضربه خوردم و هیچ وقت نتونستم غم های زندگیم رو فراموش کنم ولی کاریش نمیشد کرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای یسنا از فکرام بیرون اومدم یسنا با تعجب گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-غزل تو که ما رو 6 صبح بیدار کردی یه وقت حاضر نشیا .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوه اوه اصلا حواسم نبود نگاهی بهشون کردم هر سه تاشون حاضر و اماده بودند!!! گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای ببخشید حواسم نبود دو سوته حاضرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- پس ما رفتیم کفشامون رو بپوشیم وایسادیم زود بیایا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوکی یه وفت نریدا نامرد بازی دربیارید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه- وای چه فکر خوبی . خوب شد گفتی حال میده یه کم اذیتت کنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الیییی ؟؟؟!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه خندید و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نترس بابا شوخی کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و همراه بچه ها خارج شد زودی رفتم سر ساکم حالا چی بپوشم حیف که وقت نداشتم تصمیم بگیریم و گر نه دیر میشد و زنده موندنم با خدا بود !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واسه همین سریع یه شلوار ورزشی مشکی با یه مانتو کوتاه چارخونه طوسی پوشیدم و موهام رو هم ساده بستم و یه لایش رو انداختم رو صورتم و شال مشکیم رو هم سر کردم و با زدن یه رژ کمرنگ صورتی و برداشتن گوشیم از اتاق خارج شدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به پیشنهاد یسنا تصمیم گرفتیم اول بریم بجندر . بجندر یکی از اصلی ترین مکان های روستا بود چون قنات های روستا و اب مورد نیازشون از چاه های بجندر تامین میشد . به خونه خاله هم نزدیک بود و واسه همین زود رسیدیم و از غر غر های این دو تا پیرزن تنبل ، الاهه و یلدا، هم راحت شدیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به اطراف کردم زمین پوشیده از سنگ های ریز و درشت بود یه قنات بزرگ هم اون وسط خودنمایی میکرد که توش تقریبا پر از اب بود و ماهی ها هم توش شناور بودند .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوش همین طوری قنات هایی وجود داشت و جالب بود هی سایز قنات ها کوچیک و کوچیک تر میشد.!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه مسجد کوچیک که روش نوشته بود ،مسجد امام زمان ،یه گوشه بود و قدیمی بودنش رو میشد از ظاهرش فهمید .!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو سه تا درخت پر از توت های ابدار و خوشمزه که دهن ادمو اب مینداخت هم بالا قنات ها دیده میشد و یه طرف دیگه یه منبر خیلی بزرگ قرار داشت که سطحش طوسی رنگ و یه سقف قرمز داشت و پنجره های رو با اجر پوشونده بودند و یه در فلزی محکم هم داشت که روش با اسپره کلی چرت و پرت نوشته بودند و انگار الان دیگه ازش استفاده نمیشد و معلوم بود توش خیلی ترسناک و تاریکه!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پایینش هم یه جوی ی دراز که دارای اب زلال و شفاف بود بودش و اخرش به ابشار زیبای روستا ختم میشد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از غرب هم به کوه های روستا میرسید و یه سد بزرگ هم بین کوه وجود داشت که جون میداد بری روش وایسی و از اون بالا به همه جا نگاه کنی . یه جورایی شده بود برج میلاد روستا !!!هه!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی در کل جای خیلی قشنگی بود.فکر که کردم دیدم دلم واسه اینجا هم خیلی تنگ شده بود . هر چند ساده بود ولی اسمون ابی بالای سرمون ، هوای پاک و تمیزش ، درخت های رنگارنگش ، سکوت دوست داشتنیش و خیلی چیزای دیگه اونو خاص و زیبا میکرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بچه ها روی تخته سنگ ها نشستیم . الاهه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه جای باحالیه . خوشم اومد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- چه عجب جناب عالی غر نزدی!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه- خوب حالا ..!! راستی اون مسجد چیه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و با دستش به مسجد اما زمان اشاره کرد. یسنا گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وا مسجده دیگه!! یعنی چی مسجد چیه ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه- خنگ خدا اسمش منظورمه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- اهان خوب حالا حواسم نبود .بهش مسجد امام زمان می گند جریانشم اینه که یه اقایی خواب امام زمان رو دیده که بهش گفته یه مسجد تو بجندر بساز اونم دستور رو اطاعت کرده !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا با تعجب گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واقعا اومده تو خوابش ؟!! مگه میشه ؟!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- چه میدونم والا ..!! راست گفته یا دروغ مهم اینه یه جای خیر ساخت. مردم استفاده میکنند .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه چاه هم نزدیکش هست به اونم میگند چاه امام زمان مردم میگند هر ارزویی بکنی محاله براورده نشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- اون دیگه جریانش چیه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا-نمیدونم چی شد که این اسم روش اومد . ولی خیلی ها مثل اینکه جواب گرفتند!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه ذوق زده گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جون من ؟ بدو پشید بریم سر چاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- تو برو. خرافاتی محاله همچین چیزی !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- چیکار داری بچه رو بذار بره دعا کنه خواستگار بیاد سراغش ما هم زودتر از دستش راحت شیم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه-گمشووو...!! از خداتم باشه من پیشتونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- اعتماد به نفست رو برم ابجی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الاهه- حالا نمی یاید بریم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بشین میریم حالا وقت زیاده .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- راستی بچه ها ورق اوردم موافقید یه دست بازی کنیم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا- از بیکاری بهتره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یسنا- چی بازی کنیم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.