رمان طالع ماه به قلم mehrsa_m
پریماه یه دختر تنهاست که غمها و کمبودهای زیادی توی زندگیش داره . سعی میکنه این کمبوداشو برطرف کنه . ولی همیشه هم راه درست و نمیره . بعضی وقتا هم چوب ندونم کاریاش و میخوره . تصمیم میگیره خودش و وارد زندگی پسری بکنه تا بتونه زندگی راحتی داشته باشه ولی.. پایان خوش
ژانر : عاشقانه
تخمین مدت زمان مطالعه : ۹ ساعت و ۵۷ دقیقه
ژانر : #عاشقانه
خلاصه:
پريماه يه دختر تنهاست كه غمها و كمبودهاي زيادي توي زندگيش داره . سعي ميكنه اين كمبوداشو برطرف كنه . ولي هميشه هم راه درست و نميره . بعضي وقتا هم چوب ندونم كارياش و ميخوره . تصميم ميگيره خودش و وارد زندگي پسري بكنه تا بتونه زندگي راحتي داشته باشه ولي..
پایان خوش
فصل اول
ظرف سالاد و وسط ميز گذاشتم . نگاه آخر و به ميز شامم انداختم . همه چي تكميل بود . براي بار صدم نگاهم روي ساعت ديواري آشپزخونه افتاد . پس چرا نمي اومد ؟! دلم به شور افتاده بود .
به سمت تلفن رفتم . شمارش و گرفتم . براي بار پنجم !
- دستگاه مشترك مورد نظر خاموش ميباشد . . .
منتظر بقيش نشدم . كلافه تلفن و قطع كردم . صداي آريا افكار بد و از سرم بيرون كرد .
- مامان گشنمه .
نگاهي به صورت معصوم پسرك 6 سالم انداختم . سعي كردم بر خلاف نگرانيم به صورتش لبخند بزنم . گفتم :
- ميز و چيدم عزيزم . الان برات غذا ميكشم .
به سمت آشپزخونه رفتم . آريا دنبالم ميومد . روي صندلي نشست . نگاهم دوباره روي ساعت چرخيد 9:15 رو نشون ميداد . نفسم و بيرون دادم . براي آريا غذا كشيدم . با ولع مشغول خوردن شد . كنارش نشستم و نگاهم و بهش دوختم . نگاه كردن بهش خوب بود ! همه ي نگرانيام و از بين ميبرد . همينجور كه تند تند غذا ميخورد گفت :
- ماماني تو غذا نميخوري ؟
- الان گشنم نيست عزيزم . بابا كه اومد با اون ميخورم .
چيز ديگه اي نگفت . تلفن زنگ خورد . با عجله به سمتش رفتم . حتما خودش بود . پر هيجان و خوشحال گفتم :
- الو ؟
صداي نيوشا همه ي خوشحاليم و ازم گرفت . شُل شدم و روي مبل افتادم .
- سلام . نميدونستم با شنيدن صدام انقدر خوشحال ميشي .
- سلام . چيزي شده ؟ اين وقت شب زنگ زدي ؟
- پس كجا رفت اون همه هيجان ؟!
- نيوشا بگو كار دارم .
- چي شده ؟! با آقاتون دعوات شده ؟!
آقاتون و از قصد كشيده و منظور دار گفت . خنده اي بي اختيار روي لبام نشست گفتم :
- نه بابا اصلا هنوز خونه نيومده !
- واي نازك نارنجي . نترس مياد . هنوز ساعت 10 هم نشده . پاشو برو از اون قهوه هاي معركت درست كن يه فنجون بخور رو فُرم مياي !
بحث و عوض كردم . گفتم :
- چيزي شده ؟!
- نه ميخواستم بگم پنجشنبه همه خونه ي منن . مياي ؟!
- چه ساعتي ؟
- صبح تا عصر ديگه . واسه ناهار .
- پنجشنبه صبح آريا كلاس زبان داره . نميدونم . حالا ببينم چي ميشه .
- پس باباش چه كارست ؟! بذار يه روز پدر و پسر خلوت كنن با هم . بيا خوش ميگذره .
- باشه . حالا خبر ميدم .
- پس منتظر تماست ميمونم .
- باشه . فعلا .
گوشي و قطع كردم . نگاهم به تلفن بي سيمي كه توي دستم بود افتاد . دوباره شمارش و گرفتم :
- دستگاه مشترك مورد . . .
كلافه قطع كردم و گوشي و روي ميز انداختم . صداي آريا اومد :
- مامان خوردم .
- نوش جون ماماني . برو مسواك بزن كه بايد بخوابي .
غر غر كنان گفت :
- خوابم نمياد .
همينجور كه از كنارش رد ميشدم گفتم :
- بدو گل پسر . فردا مدرسه داري .
همينجور كه به سمت دستشويي ميرفت غر غر ميكرد . تو دلم قربون صدقه ي قد و بالاي ريزه ميزش رفتم . بشقاب كثيف آريا رو توي ماشين ظرفشويي گذاشتم و به سمت اتاقش رفتم . پتوش و كنار زدم و چراغ خواب كنار تختش و روشن كردم . روي تخت نشستم . دستام و تو هم حلقه كردم و زير چونم گذاشتم . يعني الان كجاست ؟! چرا گوشيش خاموشه ؟!
آريا وارد اتاق شد . توي تختش شيرجه زد . بلند شدم . پتو رو روش كشيدم و پيشونيش و بوسيدم و گفتم :
- خوب بخوابي پسرم .
از تختش فاصله گرفتم . صداش و شنيدم :
- مامان !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمتش چرخيدم . گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- جانم عزيزم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بابا كي مياد ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلبم هري پايين ريخت . اين چيزي بود كه خودمم برام سوال شده بود . گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مياد عزيزم . يكم كارش طول كشيده حتما . چرا ميپرسي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپتو رو تو بغلش فشرد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هيچي دلم تنگ شده براش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچراغ اتاقش و خاموش كردم . سعي كردم نگرانيم و پنهان كنم . گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوب بخوابي .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمين كه از اتاق بيرون اومدم دوباره به سمت تلفن رفتم . دوباره و دوباره و دوباره شمارش و گرفتم . ولي هر بار همون صداي لعنتي رو شنيدم . ديگه كلافه شده بودم كه كليد توي قفل چرخيد و در خونه نيمه باز شد . . .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند سال قبل . . .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستام بي اراده بالاي سرم تكون ميخورد و سعي ميكردم روي ريتم آهنگ خودم و تكون بدم . سرم گيج بود و به سختي روي پاهام وايساده بودم . قهقه ي از ته دلي زدم و نگاهم و به مردي كه درست رو به روم وايساده بود و ليوان پنجمش و بالا ميرفت دوختم . با ديدن چهرش دوباره خنديدم . تلو تلو خوردم . مرد ليوانش و پايين آورد و مستانه گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- رو پات بنـــــــد نيســــــــــــتيا . ديگه نخــــــــــور .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگشت اشارم و كه لرزون بود و هيچ كنترلي روش نداشتم سعي كردم مقابلش بگيرم . گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من از تــــــــــــــو هوشيار تــــــــــرم . . .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد خنديد . نزديكم اومد . دستش و دور كمرم انداخت و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بيا بشين دختر . كار دستــــــــــــــم ميديا .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اين حرفش بي اراده دوباره خنديدم . مقاومتي نكردم . با قدماي سستمون به سمت دو تا صندلي رفتيم و نشستيم . گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چقدر گرمه . . .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد كه سعي داشت سيگاري آتيش بزنه گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب بكــــــــــن و بــــــــــــريز . . . !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد قهقهه زد . اول يكم نگاهش كردم . فندكش و نميتونست روشن كنه . سيگار روي لبش سُر ميخورد . انگشتاش شُل روي فندك كشيده ميشد ولي خبري از روشنايي نبود . بهش خنديدم . نگاهم و ازش گرفتم و به پيست رقص دوختم . جايي كه تا چند دقيقه قبل اونجا بودم . با اين غريبه اي كه حتي نميشناختمش ! چه اهميتي داره ! امشب و عشقه ! دختر و پسر با هم وسط ميرقصيدن . ريتم و صداي آهنگ كر كننده بود . خواب چشمام و پر كرده بود . دلم ميخواست توي خونم روي راحتياي جلوي تلويزيون لم ميدادم . با اين فكر از جا بلند شدم . طول كشيد تا محكم و قوي سر جام وايسم . سرم به شدت گيج ميرفت . دوباره صداي مرد غريبه رو شنيدم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- كجا ليـــــــــــــدي محترم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابي بهش ندادم . با قدمايي نا مطمئن به سمت جايي رفتم كه پالتو و شالم و گذاشته بودم . خونه ي ساناز پر از دود و آدم بود . با دست سعي كردم دودايي كه جلوي ديدم و گرفته بود و كنار بزنم . بالاخره پالتوم و پيدا كردم . همينجور كه ميپوشيدمش ساناز با سيگاري كه گوشه ي لبش بود كنارم اومد . گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- كجا با اين عجله ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سختي تمركز ميكردم تا دستم و توي آستينم فرو ببرم . با گيجي گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ميخوام بــــــــــرم خونه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تازه كه سر شبه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خستم . خوابـــــــــم مياد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه دقيقي بهم كرد و پك عميقي به سيگارش زد گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خاك بر سرت . انقدر خوردي كه نميتوني رو پات بند شي ؟! زبونتم كه شُل و وِل شده !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد سرش و كنار گوشم آورد و با عصبانيت گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چند بار بهت بگم هواي خودت و داشته باش . انقدر تا خرخره كوفت نكن ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستم سعي كردم هلش بدم ولي مستي همه ي قدرتم و گرفته بود . شالم و روي سرم انداختم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فعلـــــــــــــــا !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ميخواي برات آژانس بگيرم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشتم به ساناز بود . فقط تونستم دستم و بيارم بالا به معني نه . بعد به سمت در راه افتادم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو كوچه خبري از صداهاي كر كننده نبود . كوچه ي نسبتا خلوتي بود . يه نفس عميق كشيدم . سعي كردم آروم آروم قدم بردارم . يكم از خونه ي ساناز دور شده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعي كردم تمام حواسم و بدم به راه رفتنم . از حاشيه ي خيابون ميرفتم و بعضي مواقع هم ناخودآگاه به سمت خيابون كشيده ميشدم . نفس عميق كشيدم . بخار از دهنم بلند ميشد . نگاه گيج و خواب آلودم و به كوچه دوختم . بايد حداقل تا سر كوچه ميرفتم و بعد دربست ميگرفتم . كلم حسابي گرم بود . سرم بي اراده پايين ميرفت و دستام شُل و بي حركت كنارم قرار داشت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقدر بي حال بودم كه حتي متوجه سنگ ريزه هايي كه جلوم قرار داشت نشدم . پاشنه ي بلند كفشم روشون قرار گرفت و باعث شد پام پيچ بخوره . چند بار رو هوا تلو تلو خوردم تا زمين نيفتم ولي فايده نداشت . روي اون پاهاي سست و سرگيجه اي كه نصيبم شده بود وايسادن بعيد بود !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتقريبا پخش زمين شدم . دستم و روي پيشونيم گذاشتم . سعي كردم از جام بلند شم ولي پاهام ياري نميكرد . دستام و روي آسفالت زبر گذاشتم و فشار آوردم تا بتونم به خودم تكوني بدم و از جام بلند شم . توي همين گير و دار چراغاي ماشيني توجهم و جلب كرد . كوچه تاريك بود و بعيد ميدونستم با اون لباساي تيره ماشين من و ببينه . دوباره سعي كردم بلند شم . ولي ترسيده بودم و نميتونستم تكوني بخورم . نور ماشين و ميديدم . هر لحظه بهم نزديك تر ميشد . فقط تونستم دستم و بالا بگيرم و چشمام و ببندم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه لحظه صداي ترمز وحشتناك ماشين و شنيدم . نفسام به شماره افتاده بود . زنده بودم ؟ چشمام و باز كردم . نگاهم به جلوي ماشين و آرمِ آبي و مشكي بي ام دبليو افتاد . نفس حبس شدم و بيرون دادم . دستم و پايين آوردم و با گيجي و مستي غر غر كنان زير لب گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اَي بابا هر چي خورده بوديم پروند !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره سعي كردم روي پاهام وايسم . دستام به خاطر زبري آسفالت ميسوخت . صداي در ماشين و شنيدم و بعدشم صداي مردي رو از بالاي سر !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو ديوونه اي ؟! هيچ معلومه وسط اين كوچه ي تاريك روي زمين چه غلطي ميكني ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعصباني شدم . اخمام تو هم رفت . اين يارو فكر كرده كيه كه اينجوري حرف ميزنه ؟! چشماي خمار و نيمه بازم و به طرفش گرفتم تا ببينمش و جواب دندون شكني بهش بدم . يه پسر نسبتا جوون بود . صبر كن ببينم ! چرا اصلا بايد باهاش دعوا كنم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم بين آرم ماشينش و خودش به گردش در اومد . فكر خبيثانه اي از ذهنم گذشت . شايد اون ميتونست من و تا خونم برسونه و من زودتر روي مبل محبوبم لم بدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعي كردم متعادل حرف بزنم . ولي به خاطر مشروب هنوزم زبونم شُل بود و كلمات و ميكشيدم و ميگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ببـــــــــخشيد . . . پام پـــــــــــچ خورد . . . معــــــــذرت !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش و با اخم به من دوخته بود . خواستم دوباره تلاش كنم و مخش و بزنم كه صداي در ماشين شنيدم و پشت سرش صداي زنونه اي كه ميگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولش كن رادين . چيزي كه نشده . بيا سوار شو بريم . ديرم شده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم و به سمت صدا برگردوندم . من اگه شانس داشتم كه الان وضعيتم بهتر از اين حرفا بود ! هيچ جور نميشد مخ اين پسره رو زد . با حسرت نگاهم و به آرم آبي و مشكي ماشينش دوختم و بي اختيار آه كشيدم . پسره عصباني گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حداقل پاشو از اينجا يه بدبخت ديگه رو اسير نكني نصف شبي !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد زير لب غر غر كرد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- انقدر خورده كه نميتونه سرش و بالا بگيره !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودش و دختره سوار ماشين شدن . الان ديگه حقش بود كه فحش بدم بهش ! ولي حس و حالش و نداشتم . ماشينش و روشن كرد . نور چراغاش توي چشمم خورد . دستم و جلوي صورتم گرفتم . ماشينش و كج كرد و از كنارم با سرعت گذشت . زير لب گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مردك آشــــ. . . . .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عميقي كشيدم و بيخيال بد و بيراه گفتن شدم . به سختي از جام بلند شدم . بقيه ي مسير و تند تر رفتم . سر خيابون دربست گرفتم و راحت لم دادم توي تاكسي . چشمام و روي هم گذاشتم . به شدت خوابم ميومد . به خاطر خلوتي خيابونا تو اون ساعت از شب خيلي زود رسيدم خونه . به محض اينكه وارد شدم پالتو و شالم و يه گوشه پرت كردم و با همون لباساي مهموني روي مبل محبوبم دراز كشيدم . سريع چشمام بسته شد و خوابيدم . . .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي زنگ گوشيم اخم و روي پيشونيم آورد . چشمام و حتي بازم نكردم . خواستم جابه جا بشم كه بدنم درد گرفت . با كلافگي از درد بدنم و صداي موبايلم غر غري كردم و سعي كردم سرم و بيشتر توي كوسَناي مبل فرو ببرم . ولي هنوزم صداي موبايلم اذيتم ميكرد . زير لب گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- جون امواتت قطع كن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي انگار طرف سمج تر از اين حرفا بود . سرم و از توي كوسن در آوردم و يكي از چشمام و آروم باز كردم و با دستم دنبال گوشيم گشتم . تازه يادم افتاد كه گوشيم و از توي كيفم در نياوردم . سريع به سمت كيفم كه كنار مبل افتاده بود رفتم و موبايل و در آوردم . بدون اينكه به صفحش نگاهي كنم . دستي به موهاي آشفتم كشيدم و با بد اخلاقي گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي زني توي گوشم پيچيد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پريماه جون خودتونين ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشناختمش . كلافه روي مبل نشستم و چشمام و دوباره بستم . سرم به شدت درد ميكرد . اثرات زياده روي ديشب بود ! گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله خودم هستم . بفرماييد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام . شماره ي شما رو سمانه جون بهم داده . چند باري پيشتون اومده . امروز وقت دارين بيام پيشتون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوي ذهنم داشتم سمانه هايي رو كه ميشناختم زير و رو ميكردم . بالاخره يادم اومد كي و ميگه . لحن بد اخلاقم و پس زدم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه ساعتي ميتوني بياي عزيزم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هر ساعتي شما بگين . فقط امروز باشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام و باز كردم و نگاهم و به ساعت دوختم 1 بود ! چجوري اين همه خوابيده بودم ! گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تا 2 ميتوني اينجا باشي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره ميتونم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آدرس و داري ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره دارم . فقط پريماه جون ما 3 نفريما .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جام بلند شدم و دوباره به سمت كيفم رفتم . از توش پاكت سيگار و فندكم و در آوردم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باشه . اشكالي نداره . منتظرم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظر حرف ديگه اي نشدم . گوشي و قطع كردم و روي اُپِنِ آشپزخونه گذاشتمش . يه نخ سيگار در آوردم و با فندكم آتيشش زدم . پك عميقي به سيگار زدم و نگاهي به خونه ي به هم ريختم انداختم . چجوري ميتونستم تا 2 اينجا رو جمع و جور كنم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهي به لباساي چروكم انداختم . تاپ دور گردني مشكي رنگ و شلوار لي سرمه اي پام بود . سيگاري كه نصفه كشيده بودم و توي جاسيگاري كه پر از ته سيگار بود خاموش كردم و به سمت حموم رفتم . اول از همه بايد دوش ميگرفتم تا از اين سر و وضع در بيام !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از يه دوش سريع شلوار لي مشكي و تاپ زرد رنگم و پوشيدم و موهاي مش شدم و با اتو صاف كردم و رو شونه هام ريختم . آرايش كردم و آخر از همه عطر زدم به خودم . هر وسيله ي اضافي كه توي هال كوچيكم بود برداشتم و تقريبا پرت كردم توي اتاقم . نگاهم به ساعت افتاد . 2 شده بود . وارد آشپزخونه شدم . قهوه رو هم درست كردم . از توي كابينت آشپزخونه عودي كه جديدا خريده بودم و خودم از بوش خيلي خوشم ميومد و برداشتم و سوزوندمش . بعد توي جاي مخصوصش گذاشتم . نگاهم دوباره روي ساعت چرخيد . 2:15 چقدر از آدماي بد قول بدم ميومد !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشيم زنگ خورد . ساناز بود . جواب دادم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام و درد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چقدر به من لطف داري تو !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- زهر مار ! سالم رسيدي خونه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت آشپزخونه رفتم . فنجوناي قهوه خوري رو به اندازه ي 3 نفر توي سيني گذاشتم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره . سالمم . فقط ديشب رو مبل خوابيدم تمام تنم درد ميكنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من اصلا شك داشتم تو ديشب برسي خونه ! حالا مبل و بدن درد كه چيز بدي نيست !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو كه ديدي حالم بد بود چرا نرسونديم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اين همه مهمون و ول كنم بيام دوست دائم الخمرم و برسونم ؟! عادتته ! هميشه انقدر ميخوري كه هيچ جارو نبيني ! تازه بهت گفتم برات آژانس بگيرم گفتي نه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي زنگ در خونم بلند شد . رو به ساناز گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بذار جواب اينارو بعدا بهت ميدم . فعلا مشتري دارم . باي باي .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشي و قطع كردم و به سمت در رفتم . سه تاز زن كه همشون حدوداي 35 - 36 سال بهشون ميخورد پشت در بودن . تعارف كردم بيان تو . سريع وارد شدن . به سمت آشپزخونه رفتم . فنجونارو از قهوه پر كردم و پيششون رفتم . سيني رو روي ميز گرد وسط هال گذاشتم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بفرماييد . بخوريد و بعدش بر گردونيدش . هر كدوم زودتر خوردين بياين پيشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزنا فنجوناشون و برداشتن . موبايلم و از روي اپن برداشتم و به سمت ميز و صندلي فرفورژه اي كه ته هال گذاشته بودم رفتم . پشت ميز نشستم و موبايلم و كنارم گذاشتم . سيگاري آتيش زدم و گوشه ي لبم گذاشتم . به پنجره كه درست سمت چپم قرار داشت نگاه كردم . داشتم با لذت سيگار ميكشيدم كه يكي از زنا فنجون به دست با لبخند به سمتم اومد . لبام و از هم باز كردم و چيزي شبيه لبخند تحويلش دادم . سيگارم و گوشه ي جاسيگاري گذاشتم . فنجونش و كنار ميز قرار دادم و پاسورام و برداشتم و بُر زدم . دوباره يه روز ديگه . يه روز پر از فال و قهوه و پاسور . . .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاسورارو جلوش گذاشتم و سيگارم و توي جاسيگاري تكوندم و به سمت لبم بردم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دست چپت و بذار رو ورقا و نيت كن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز صبح بیشتر از 20 تا فال گرفته بودم . یکی فال شمع میخواست یکی قهوه ، یکی ورق یکی تاروت ! سر گیجه گرفته بودم دیگه .نگاه سر سری به فنجونی که توی دستم بود انداختم . زیر چشمی صورت زنی که با نگرانی و استرس مقابلم نشسته بود و از نظر گذروندم . تو دلم پوزخندی بهش زدم . فکر میکرد من خدام و الان همه ی سرنوشتش و میدونم ! خودم و جمع و جور کردم . فنجون و یکم چرخوندم و بعد روی نعلبکی گذاشتم . نگاهم و به زن دوختم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مواظب خودت و خانوادت باش . مرگ و میر واست افتاده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچهرش از هم باز شد . گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پریماه جون قربونت برم سکتم دادی . فکر کردم حالا چه اتفاقی قراره بیفته ! فکر کنم مادر شوهرمه . خیلی وقته زمین گیر شده . . .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی بهش انداختم و برای اینکه با حرفاش سرم و به درد نیاره گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- در هر صورت مواظب باش . اگه نیت دیگه ای داری بگو اگر نه که تموم شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم فکر کرد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه ندارم . ممنون پریماه جون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش و توی کیفش برد و چند تا اسکناس شمرد و روی میز گذاشت گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بفرمایید .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- قابلی نداره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خواهش میکنم خانوم . لطف کردی . خداحافظ .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخداحافظی کردم و تا دم در باهاش رفتم . خواستم در و ببندم که یکی در و نگه داشت . نگاه متعجبی انداختم و وقتی ساناز و دیدم در و ول کردم و همونجور که به سمت راحتیای محبوبم میرفتم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی شده ؟ از این ورا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوهان ناخون و از روی میز برداشتم و مشغول شدم . ساناز اومد تو و بلافاصله شال قرمز رنگش و برداشت و موهای شرابیش توی چشم اومد . گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اوف مردم از ترافیک . مشتری داشتی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره همین الان رفت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حوصله داری یه فال واسه من بگیری ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه تورو خدا ساناز . مغزم داره سوت میکشه دیگه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد و روی مبل رو به روی من نشست و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دیشب نگرانت شدم . حالت اصلا خوب نبود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمونجور که نگاهم و به ناخونام دوخته بودم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از حرفای صبحت معلوم بود !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساناز خودش و جلوی مبل کشید و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب خره بده که به فکرتم ؟! دلم میسوزه برات . اصلا ببینم اینجوری مهمونی اومدن واسه خودت لذت بخشه ؟! همش مستی ! نمیگم که نخور . بخور ولی کم ! بذار بفهمی مهمونی کی به کیه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیشخندی زد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شاید اینجوری بتونی یکی رو تور کنی . خدارو چه دیدی . شاید یکی رو تور کردی که بهتر از اون فرهاد بی لیاقت بود !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوهان و روی میز پرت کردم . پاهام و بالای مبل گذاشتم و دستام و دورش حلقه کردم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا کی گفته هنوز با اونم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یعنی نیستی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جام بلند شدم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- قهوه میارم برات ولی بدون فال .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو بیار بعد سر فالش چونه بزن ! نگفتی . کات شدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کات نشدم ! کات کردم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ایول ! خوشم اومد ! نه پس همچین بی دست و پام نیستی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه سرد و بی تفاوتم و به صورت ساناز دوختم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اونوقت تور کردن یه پیر مرد 70 ساله زرنگی حساب میشه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساناز خودش و به کوچه ی علی چپ زد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- 70 سالش نبود 67 سال .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت قهوه جوش رفتم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سر 3 سال معامله رو به هم نزن . فرق نداره . توام زرنگی نکردی قربونت برم . الان بیوه ای !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره . ولی حداقل یه بیوه ی پولدارم و 100 تا پسر جوون دنبالمن !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- که همشونم واسه خاطر پولت دنبالتن !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ببینم یه جوری میخوای ثابت کنی که کار من اشتباهه نه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسینی قهوه رو روی میز گذاشتم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یعنی تا الان فکر میکردی درسته ؟ من حاضرم با صد تا پسر سوسول مثل فرهاد دوست بشم ولی با یکی مثل شوهر مرده ی جناب عالی نباشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفنجونش و برداشت و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مرد خوبی بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش کردم . به یه نقطه زل زده بود . گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نکنه عاشقش بودی راست راستی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عشق ؟ نه ! یه جور وابستگی بود . جای پدری بود که هیچ وقت نداشتم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کدوم دختری با پدرش میخوابه آخه ؟! این حرفارو نزن مخم سوت میکشه ! از این خواب و خیالا بیا بیرون . طرف شوهرت بوده نه بابات !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو روحت که امروز شدی سوهان روح من .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیشخندی بهش زدم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خیلی خوب قهوت و بخور بده ببینم تو اون بخت و اقبالت چی افتاده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساناز خوشحال فنجونش و سر کشید . موبایلم زنگ خورد . برداشتمش اسم فرهاد روش افتاده بود . پوفی کردم . امروز نزدیک 10 بار زنگ زده بود . از جام بلند شدم و به سمت اتاق خواب رفتم . صدای ساناز اومد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کجا ؟ من غریبم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بخور الان میام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتماس و برقرار کردم و تقریبا با فریاد گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چته ؟! چرا از ظهر سیریشم شدی ؟ چرا نمیخوای دست از سرم برداری آخه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پری عزیزم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من عزیز تو نیستم . همه چی تموم شد . میشه دیگه زنگ نزنی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حرفام و گوش بده قول میدم دیگه زنگ نزنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من هیچ حرفی باهات ندارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتماس و قطع کردم . از تنها چیزی که تو عمرم متنفر بودم پسر سیریش بود ! برگشتم پیش ساناز . با دیدنم سوتی کشید و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اعصابم که نداری !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حقشه ! دیوونم کرد امروز از بس زنگ زد !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اینجوری باهاش حرف نزن آهش دامنت و میگیره ها ! از ما گفتن بود !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بده من اون فنجونت و .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفنجون و ازش گرفتم نگاهی به سیاهیای ته فنجونش انداختم . زندگیم با این خطا و شکلا عجین شده بود . خوندن ته فنجون مردم برام از نفس کشیدنم راحت تر شده بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir******
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي كوبش در مي اومد . از جام بلند شدم . كي ميتونست باشه اين وقت ظهر ؟! آخرين مشتريم تازه پاش و از در بيرون گذاشته بود و تا ساعت 6 مشتري ديگه اي نداشتم . فاصله ي بين مبل تا در و با عجله طي كردم . تو همون حال با صداي بلند گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه خبره ؟ اومدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم زمان دستم و روي دستگيره ي در گذاشتم و پايين كشيدمش . با ديدن كسي كه پشت در منتظرم بود خشكم زد . تقريبا من و كنار زد و وارد خونه شد . هم زمان با لحني غر غر مانند با همون صداي خمار هميشگيش و سيگاري كه گوشه ي لبش بود گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس چرا اين در كوفتي رو باز نميكني ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خودم اومدم . به سمت يخچال ميرفت . در و محكم به هم كوبيدم و همينطور كه به سمتش ميرفتم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چجوري اومدي تو ؟! كي در پايين و برات باز كرد ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيشه ي آب و از تو يخچال در آورد و همونجوري سر كشيد . چندشم شد . بطري رو روي اُپِنِ آشپزخونه كوبوند و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اَه اينم كه گرمه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا آستينش دهنش و پاك كرد . اخمام و تو هم كشيدم . عصباني بودم به حد مرگ ! خدايا چقدر ديدنش تو اين حالت برام سخت بود ! چقدر برام ننگ بود به همه بگم باهاش چه نسبتي دارم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكنارش رفتم و داد زدم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- با توام . ميگم چجوري اومدي تو ؟! اصلا چرا دوباره اين ورا پيدات شده ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم كرد . انگار تازه من و ميديد . خنديد . دندوناش سياه بود . حالم بد شد . گوشه ي آستينش و گرفتم و همينجور كه به سمت در ميكشيدمش گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برو بيرون . نميخوام ببينمت . مگه اون بار بهت نگفتم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پري ! خيلي خمارم . هيچ كي بهم مواد نميده . هيچ كي ديگه آدم حسابم نميكنه . از دور تابلو شدم . همش فراريم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبينيش و به طرز فجيعي بالا كشيد . با تحكم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به من چه ! خودت كردي . حالا بكش ! اين ننه من غريبم بازيا رو واسه من در نيار . انقدرم اينجا نيا من آبرو دارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پري ! من مادرتم ! چجوري ميتوني مادرت و از خونه بيرون بندازي ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستام بي اراده به سمت موهام رفت و چنگ شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اين مزخرفات و نگو .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حقيقته . ميتوني انكارش كني ؟! بچه من تورو زاييدم . تو دختر مني !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از خونه ي من برو بيرون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستاش ميلرزيد . كمرش خم بود . معلوم بود كه حسابي داره خماري ميكشه . روي زمين نشست . تو همون حالت با لحني شبيه گريه و زاري گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پري فقط تو واسه من موندي . بيرونم نكن . بذار يه خانواده باشيم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستام و روي گوشم گذاشتم و چند بار پشت سر هم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حرف نزن . حرف نزن . حرف نزن . تو نميدونستي معني خانواده چيه ! تو نميخواستي خانواده داشته باشي . اگه ميخواستي نگهمون ميداشتي دور هم . اگه ميخواستي پريا رو . . .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفم و ادامه ندادم . هر وقت به پريا فكر ميكردم حرص و غضبم بيشتر ميشد . زير بازوش و گرفتم و با تمام زوري كه داشتم از جا بلندش كردم . مواد حسابي از بين برده بودش . مثل چوب خشك شده بود . گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پاشو برو بيرون . ديگه اين طرفا نيا . فهميدي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- يه چيزي بده حداقل باهاش غذا بخرم . پري به خدا 3 روزه هيچي نخوردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- كورخوندي ! بهت پول بدم كه بري دود كني ؟! تا حالا چند بار اينجوري تيغم زدي ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پري . . . پري . . . گوش كن . . . ببين چي ميگم آخه . . .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت در ميكشيدمش و سعي ميكردم به حرفاش گوش ندم . سعي ميكردم ديگه گولش و نخورم . مثل دفعه هاي قبل كه گولم زده بود ! كه به بازيم گرفته بود !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- گوش نميكنم . همين الان از اينجا ميري . شير فهم شدي ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه گريه و زاري افتاد . دستم شل شد . نگاه گريونش اگر چه با اون دندوناي خراب و صورت سياه و كثيفش منظره ي زشتي رو ساخته بود ولي بازم گولم زد . ميفهميدم كه دارم گول ميخورم . ميفهميدم كه دوباره دارم خر ميشم ولي . . . اون مادرم بود . . .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم و به ديوار چسبوندم . اون با زاري روي زمين ولو شد . چشمام و بستم . پلكام و به هم فشار دادم تا اشكي سرازير نشه . به حرف اومد . با صدايي كه از زور سيگارايي كه پشت سر هم روشن ميكرد گرفته و بَم شده بود . با صدايي كه انگار به زور در ميومد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پري غلط كردم . شدم يه آدم آواره و بدبخت . هر كي رد ميشه يه لگد بهم ميزنه و ميره . تو دخترمي . به تو پناه نيارم به كي بيارم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام و باز كردم . داشت نگاهم ميكرد . دوباره گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هان ؟ تو بگو مادر . من يه آدم آشغال و عوضي . تو خوب باش . من پشيمونم پري . از گذشتم پشيمونم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكنار ديوار سُر خوردم . سرم و روي زانوهام گذاشتم . دوباره گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ميخوام ترك كنم . ميخوام آدم بشم . كمكم كن پري .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم ميخواست سرم و ميگرفت تو بغلش و درست مثل قديما ، وقتايي كه مواد خوب گيرش ميومد مهربون ميشد . درست مثل همون موقع ها موهاي بلندم و ميبافت و برام لالايي ميخوند . همون وقتايي كه بهم ميگفت پريماه . همون وقتايي كه يادش بود اسمم و بايد كامل بگه . اشكام روي گونه هام ميريخت . چي ميشد انقدر بدبخت نبود ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزديكم اومده بود . دستش و روي موهام كشيد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پريماه . كمكم ميكني ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم و بالا گرفتم . خودم و كنار كشيدم و از جام بلند شدم . گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پاشو برو يه دوش بگير لباساتم بريز دور بعدش بيا يه چيزي بدم بهت بخوري .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل فشنگ از جاش بلند شد و به سمتم اومد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- الهي قربونت برم . ميدونستم تو خيلي خوبي .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو دلم گفتم " به همون اندازه هم خرم ! "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت حموم رفت . توي آشپزخونه دور خودم ميچرخيدم و مدام كلنجار ميرفتم . درست بود ؟! كه دوباره بهش اعتماد كنم ؟! كه دوباره توي خونه راهش بدم ؟! بارها صابونش به تنم خورده بود . دوباره يه راه غلط و رفتن خريت نبود ؟ از توي يخچال غذاي ديشب و در آوردم و گذاشتم گرم بشه . يه دست لباس تميزم براش توي اتاق گذاشتم تا بپوشه . يه زنگ به مشتريم زدم و قرار امروزم و كنسل كردم . با وجود مامان نميتونستم كسي رو توي خونه راه بدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباس پوشيده و تميز از اتاق بيرون اومد . خبري از سياهي هاي روي صورتش نبود . موهاش به هم نچسبيده بود . نفس عميقي كشيدم و همينجور كه غذا رو سر ميز ميذاشتم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بيا بشين . غذا رو گرم كردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه محض اينكه روي صندلي نشست ازش فاصله گرفتم . روي راحتياي جلوي تلويزيون نشستم و ريموت به دست زل زدم به صفحه . گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مگه تو نميخوري ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه اشتها ندارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچيز ديگه اي نگفت . ازش حرص و كينه داشتم . ولي راحت نميتونستم از كنارش بگذرم . نفس عميقي كشيدم . حالا بايد چيكار ميكردم ؟! تركش ميدادم ؟! يعني ترك ميكرد ؟! يه اميدي ته قلبم بود . كه دوست داشت واقعا ترك كنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنميدونم چقدر گذشت ولي غذا خوردنش تموم شده بود . خودش و روي راحتيا انداخت . زير چشمي نگاهش ميكردم . تلويزيون و خاموش كردم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب ؟ برنامت چيه حالا ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش و بهم دوخت . گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سيگار داري ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخيره خيره نگاهش كردم از جام بلند شدم و از پاكت سيگارم يه نخ در آوردم و با فندك بهش دادم . سيگارش و روشن كرد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ميخوام ترك كنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم و سر مبل كشيدم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اين بار حتميه ؟! يا دوباره ميخواي سر كارم بذاري ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پري به جون تو . . .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم و بالا آوردم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بسه نميخواد قسم بخوري . من كمكت ميكنم. ولي آخرين باره ! فهميدي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش و تكون داد . از جام بلند شدم . بشقاب كثيفش و از روي ميز برداشتم و توي آشپزخونه رفتم . دوباره برگشتم كنارش . گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوب شد دوباره ديدمت !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيشش باز شد گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دلت برام تنگ شده بود ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عميقي كشيدم و بدون اينكه جوابي بهش بدم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آخرين آدرسي كه بهم دادي مال جابر بود . اونجا رفتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپك محكمي به سيگارش زد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هنوز دنبال پريايي ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدندونام و رو هم فشار دادم تا بد و بيراهي بهش نگم . چجوري وجدانش انقدر راحت بود ؟! گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آدرس ديگه اي داري ؟ چيزي كه بتونه كمكم كنه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه هاش و بالا انداخت و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه ميدونم . اين قضيه مال 20 سال پيشه . انتظار داري سر نخي داشته باشم ؟ بهتره زندگي خودت و بكني . هر چي هم كه مربوط به پرياست فراموش كن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولي من فراموش نميكنم . نميتونم . مثل تو و بابا بي وجدان نيستم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اين ماجرا رو پاي من ننويس . تقصير اون باباي بي همه چيزت بود !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حداقل پشت سر مرده فحش نده !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- زنده و مردش فرق نداشت ! هر روز لش ميكرد و يه گوشه ي خيابون بايد پيداش ميكردم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو خودت بهتر از اون نيستي . تو درست پات و گذاشتي جاي اون !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اگه من هر گُهي شدم تقصير اون باباي . . .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبين حرفش اومدم و نذاشتم فحش ركيك تري بده . گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اگه ردي از پريا داشتي بهم بده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا قدماي بلند به سمت اتاقم رفتم و در و بستم . خودم و روي تخت انداختم . كاش ميشد حداقل پريا رو پيدا ميكردم . چشمام و بستم تا بتونم يكم آروم بشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صداي زنگ گوشيم از خواب پريدم . نگاه گنگم دور تا دور اتاقم چرخ خورد . دستم و دراز كردم و از روي ميز كنار تخت گوشيم و برداشتم . با صداي خواب آلود جواب دادم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- الو ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خواب بودي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام نيو . آره خواب بودم . خوبي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه وقت خوابه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ساعت چنده مگه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- 8 شب !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيهو رو تخت نيم خيز شدم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- 8 ؟! اوه چرا انقدر خوابيدم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خسته بودي حتما .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو كجايي ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوابگاه . ديدم خبري ازت نيست . گفتم يه زنگ بزنم بهت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اين طرفا نمياي ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- امشب كه نه . دير وقته . شايد فردا يه سر بهت زدم . مزاحم كه نيستم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه ياد مامان افتادم . گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- راستش نيو فردا نيستم . باشه يه روز ديگه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خيلي خب . پاشو تنبل به كارات برس .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باشه . خداحافظ .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خداحافظ .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشي و قطع كردم و بلافاصله به ساناز زنگ زدم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چطوري پري كوچولو ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ساناز تو جايي رو سراغ داري كه معتاد و ببرن ترك بدن ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- معتاد شدي ؟! سلامت كو ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- واسه خودم نميخوام . سلام راستي !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز روي تخت بلند شدم . اتاقم به نظر آشفته ميومد . در كمدم نصفه و نيمه باز بود . در اتاقمم كامل باز بود . تا جايي كه يادم ميومد قبل از خواب بسته بودمش . هنوز مست خواب بودم . انقدر مغزم به كار نيفتاده بود ! ساناز گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا فكر كردي من سراغ دارم ؟! ننم معتاد بوده يا بابام ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه ميدونم تو همه رقم دوستي تو بساطت داري . گفتم شايد سراغ داشته باشي .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره نگاه گنگم و به در نيمه باز كمدم انداختم . بستم و قفلش كردم . دوباره گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ببين رامين اينجاست الان . ميگه اون سراغ داره كي ميخواي جورش كنم برات ؟! اصلا طرف كي هست ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم به كيفم افتاد كه روي زمين افتاده بود و درش باز بود . سراسيمه به سمتش رفتم . كيف پولم بيرون افتاده بود برداشتمش . از صحنه اي كه جلوي روم بود چندشم شد . دوباره ؟! بازم گول خورده بودم ؟! حتي يه دونه هزار تومني هم توش نبود . كيف پول و چسبوندم به پيشونيم . چشمام و براي چند ثانيه بستم . هنوز صداي ساناز گنگ از پشت تلفن ميومد . از اتاق بيرون رفتم . خبري از مامان نبود ! دوباره رفته بود ! دوباره من و تيغيده بود و رفته بود . با پولي كه ازم زده بود مطمئن بودم ديگه حالا حالا ها اين طرفا پيداش نميشه . 300 تومن پول كمي نبود . كنار ديوار پاهام شُل شد . افتادم زمين . صداي ساناز اومد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مردي پريماه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدايي كه به زور در ميومد گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بيخيال ساناز نميخواد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشي و قطع كردم و گذاشتم اشكام روي صورتم و خيس كنه . چقدر بدبخت بودم كه دوباره گولش و خورده بودم . چقدر بدبخت بودم كه اون مادرم بود . بيچاره پريا . بيچاره من . كه به دست دو تا آدم عملي زندگيمون نابود شده بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم و به ديوار پشت سرم كوبيدم . دردم گرفت . چشمام پر از اشك شد . ولي بايد تنبيه ميشدم . ديگه نبايد حرفاش و قبول ميكردم . ديگه نبايد راهش ميدادم تو خونم . زمزمه كردم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لعنتي تو مادرمي . چرا باهام اين كارارو ميكني ؟! ميخواي ازت متنفر باشم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir******
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه هفته از رفتن مامان ميگذشت و مطمئنا با اون دزدي جانانه اي كه ازم كرده بود ديگه اين طرفا آفتابي نشده بود ! ميدونستم دير يا زود بالاخره بر ميگرده ! 300 تومن خرج چند روزش بود مگه ؟! بازم كه خماري ميكشيد ميومد طرفم . با خودم عهد بسته بودم كه اين بار سنگي و سخت باشم . كه اين بار گولش و نخورم و حتي توي خونه راهش ندم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو روز بود كه نيوشا پيشم اومده بود . حداقل وجود يه دختر بي ريا توي اين روزا حسابي كمكم ميكرد تا دوباره ياد نارويي كه از مادرم خورده بودم نيفتم . چقدر سخت بود كه همه فكر ميكردن مادرم مرده ولي من هنوزم با عواقب كاراش دست و پنجه نرم ميكردم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوي اين دو روز با نيوشا حتي به تَرَك ديوارم خنديده بوديم ! وقتي مشتري برام ميومد نيوشا انقدر مسخره بازي در مياورد كه اكثرا مجبور بودم با نيش باز فال بگيرم . نيوشا به فال اعتقاد نداشت . به خاطر كارم بارها و بارها دستم انداخته بود و هر بار بهش گفته بودم تو كار بهتري سراغ داري ؟! نيوشا از اون دسته دخترايي بود كه اعتقادات خاصي داشت . بعضي وقتا تحت تاثير رفتارش قرار ميگرفتم و به خودم قول ميدادم آدم بشم و راه درست و برم . ولي چيزي طول نميكشيد كه كل تاثير خوبياي نيوشا از بين ميرفت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز بچگي جفتمون فقير بوديم . جفتمون توي يه محله بزرگ شده بوديم جفتمون سختي كشيده بوديم . ولي يكي مثل اون شده بود خانوم مهندس ! يكي هم مثل من فالگير ! با اينكه از من 4 سال كوچيك تر بود ولي بعضي جاها حس ميكردم عقلش بيشتر از من ميرسه . همه چي و بهتر ميفهمه ! شايد همه ي اين اخلاقاي خوب و مديون مادرش بود . يه مادر دلسوز . پدر نيوشا يكي از هم منقلياي بابام بود . ولي مامانش با مامان من از زمين تا آسمون فرق ميكرد ! بعد از مرگ پدرش مامانش همه ي بار و بنديلشون و جمع كرد تا برن شهرستان . اونجا پيش فاميلاشون بودن . نيوشا توي يه محيط سالم زندگي كرده بود . گه گاه ازش خبر ميگرفتم تا اينكه دانشگاه قبول شد و دوباره برگشت تهران . وجودش نعمتي بود . حداقل بعضي وقتا باعث ميشد كه توي منجلاب فرو نرم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوي تلويزيون با نيوشا لم داده بوديم و فيلم ميديديم . همينجور كه تخمه ميشكستم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فيلم از اين مزخرف تر پيدا نكردي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيوشا از توي ظرف يه مشت تخمه برداشت و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بچه هاي خوابگاه ميگفتن قشنگه . در ضمن تو هيچي نميفهمي از فيلم . اينا عامه پسند نيست . بايد فكر كني روش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش كردم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لابد تو و بچه هاي خوابگاهتون ميفهمين چي خوبه و چي بد ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irريموت و برداشتم و تلويزيون و خاموش كردم و از جام بلند شدم . نيوشا معترض گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا اينجوري كردي ؟ داشتم ميديدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برو با بچه هاي خوابگاهتون ببين !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تحفه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت آشپزخونه رفتم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- قهوه ميخوري ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه قربونت برم . همون چايي بيار واسه من ! بعدش يه ساعت ميخواي زل بزني به فنجونم حوصله ندارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديدم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- زهر مار . ملت زنگ ميزنن وقت ميگيرن ازم . 30 تومنم بهم ميدن تا فالشون و بگيرم . چه نازي هم ميكنه ! همون چايي ميارم برات !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزير لبي آهنگي رو واسه خودم زمزمه ميكردم و چايي دم ميكردم كه نيوشا با گوشيم اومد تو آشپزخونه و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اين چرا سايلنته ؟! داره زنگ ميخوره !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهي به گوشيم انداختم با ديدن اسم وثوق سريع گوشي و قاپيدم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو روحت فرهاد . از دست مزاحمتاي اين جونور سايلنتش كردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسريع گوشي و به گوشم چسبوندم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام خانوم وثوق . خوبين ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي مشتري هميشگيم از اون سمت اومد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام پريماه جان خوبي ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنون . شما خوبين ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنون عزيزم . يه وقت ميخواستم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- كي ميتونين تشريف بيارين خانوم وثوق ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هر چي زودتر بهتر .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مثلا امشب ميتونين ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيوشا با اخم و صداي آروم گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- غلط كردي امشب شب آخريه كه من پيشتم بگو فردا بياد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستم نيوشا رو ساكت كردم تا صداي خانوم وثوق و خوب بشنوم گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره عزيزم . ساعت 6 اونجا باشم خوبه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله . منتظرتونم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از خداحافظي گوشي و قطع كردم . نيوشا روي مبل نشست و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا يه امشب و بيخيال كاسبي ميشدي . ميمردي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- طرف مشتري چند سالمه ! نميشه پروندش كه . ميدوني چند تا مشتري برام جور كرده ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا كي هست اين تحفه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- زن بدي نيست . از ايناست كه تو خونه همش تنهاست . انگار شوهرش چند تا رستوران زنجيره اي داره . سرش حسابي شلوغه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيوشا كه انگار داره يه داستان مهيج و گوش ميده گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- جدي ؟! بچه چي ؟ نداره ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفنجونارو توي سيني چيدم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا انگار يه پسر داره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آخ جون . چند سالشه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش كردم و با نيشخند گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خاك بر سرت نيو . تو كه عرضه ي اين كارارو نداري واسه چي الكي ميگي آخ جون ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ميگم تو برام تورش كني .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من ؟ عمرا !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ببينم گفتي پولدارن ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره بابا كيس خوبين . البته من پسرش و نديدما .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir