رمان تازیانه و عشق به قلم شیوا-sh
شهاب و فرگل مدت هاست که عاشق هم هستن ولی برادر فرگل به ازدواج اونها رضایت نمیده ؛ بعد از این که تلاش اونها برای راضی کردن برادر فرگل بی نتیجه میمونه ، آنها تصمیم میگیرن که مخفیانه ازدواج کنند و فرار می کنن ؛ برادر فرگل وقتی موضوع رو میفهمه ، خواهر شهاب رو میدزده و شروع به اذیت و آزار اون میکنه
ژانر : عاشقانه، اجتماعی، انتقامی
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۲ ساعت و ۲۴ دقیقه
ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #انتقامی
خلاصه:
شهاب و فرگل مدت هاست که عاشق هم هستن ولی برادر فرگل به ازدواج اونها رضایت نمیده ؛ بعد از این که تلاش اونها برای راضی کردن برادر فرگل بی نتیجه میمونه ، آنها تصمیم میگیرن که مخفیانه ازدواج کنند و فرار می کنن ؛ برادر فرگل وقتی موضوع رو میفهمه ، خواهر شهاب رو میدزده و شروع به اذیت و آزار اون میکنه
امروز قرار بود برای بار دوم با برادرم شهاب ، به خواستگاری فرگل بریم
بار اول که رفتیم برادرش با دادو دعوا بیرون مون کرد ، ببینیم امروز چه کارمون میکنه !
مانتوی بنفش پررنگ همراه با شلوار جذب بنفش کم رنگ با شالی به رنگ شلوارم پوشیدم ، موهامو بالا بسته بودم و کامل داخل شالم پوشونده بودمشون
رفتم جلوی آینه کمی ریمل زدم و یه کمم برق لب.
پوست صورتم سفیده و برق میزنه ، به خاطر همین یه کم آرایشم خیلی خودشو رو صورتم نشون میده
اهل آرایش نیستم ، امروزم چون قراره برای شهاب ریم خواستگاری یه کم ناپرهیزی کردم .
شالمو درست کردم و به خودم در آینه نگاه کردم :
صورت سفید ، چشمای کشیده ی سبز پررنگ ، نه خیلی درشت و نه خیلی ریز با یکم رگه های آبی ، مژه های مشکی بلند ، ابروی کشیده و شمشیری مشکی ، بینی سربالا که هرکس بار اول منو مبینه فکر میکنه عمل کردم ، با لبهای گوشتی صورتی .
رو هم رفته قشنگم ! خیلی هم خودشیفته هستم با این تعریفات !
بدنمم سفیده ، خیلی از دخترهای برنزه خوشم میاد ، دلم میخواد یه سری برم شمال و حسابی برنز کنم ، دوستام که بهم میگن ، رنگ پوست برنزه به چشمام خیلی میاد ،حالا یه بار امتحانش میکنم .
اندامم ظریفه و لاغرم ، قدم متوسطه ، 165 وزنم هم 50 کیلو هست
گفتم که روی هم رفته بد نیستم ! سنمم با این نباید گفت میگم : 23 سالمه
کیف و کفش مشکیمو دستم گرفتم و از اتاق بیرون رفتم ، با دیدن شهاب تو اون کت و شلوار نوک مدادی با اون موهای مشکی حالت دار که روبه بالا شونه زده دلم ضعف رفت :
- الهی من قربون تو داداش خوشگلم بشم !
- خدا نکنه ، توکه از من قشنگ تری
- در این که شکی نیست ، ولی تو هم چون داداش خودمی ،خیلی خوشگلی
دوباره به شهاب نگاه کردم :
چشم هاش سبز بود ولی از چشمهای من یه کم پررنگتر ، مثل سبز لجنی !
بینیش هم مدل من ولی مردونه تر و کمی بزرگتر ، لبهاش باریک و معمولیه ، پوستش هم به بابا رفته و گندمی تیره است ، برعکس من که به مامان رفتم ، قدش هم به داییم رفته بلند و رشید ، فکر کنم 190 باشه ، به خاطر بدن سازی رفتن هم حسابی اندامش عضله ای شده ، خلاصه خواهر و برادر یکی از یکی خوشگل تر !
شهاب 28 سالشه ، مهندسی صنایع خونده ، الانم تو یه کارخونه استخدام شده و کار میکنه ، منم حسابداری خوندم ، لیسانس گرفتم و هنوز کار پیدا نکردم ، کارهای منشی بودن و این ها بوده ، ولی دلم نمیخواسته برم ، دوست دارم حساب دار یه شرکت دولتی بشم ، نه منشی که وقتی از در شرکت میری تو رئیس شرکت اول تورو با چشماش میخوره بعد میپرسه مدرکت چیه !
شهاب با فرگل دو سالی میشه که تو همون کارخونه آشنا شدن ، آخه کارخونه مال بابای فرگل بوده ، الانم که فوت کرده رسیده به فرگل و برادرش !
شهابم که منو کشته با این عشقو عاشقیش !
نگاه هنوز داره جلوی آینه موهاشو درست میکنه !
- شهاب جان بسه ، بریم دیر شد !
- باشه خواهری الان !
- زود باش دیگه ، فرگل از دست رفت!
- زبونتو گاز بگیر !
- خدا شانس بده !
- بریم حسود خانم !
دستمو دور بازوی شهاب حلقه کردم و با هم از آپارتمانمون خارج شدیم ، توی آسانسور هر دو ساکت بودیم و من طبقه هایی که پایین میرفتیمو میشمردم:
- 6 ، 5، 4، 3 ، 2، 1 ، هم کف
- خسته نشدی هر دفعه این کارو میکنی
- نچ !
- واقعاً که
- چرا ماشینو تو پارکینک نیوردی ؟
- اینجوری سریع تره !
- بابا عجول !
شهاب خنده ای سر داد و دستمو گرفت و به سمت ماشین برد ؛ هر دومون سوار پراید شهاب شدیم و راه افتادیم .
خونه ی اونا نیاوران بود و خونه ی ما فلکه ی سوم تهران پارس ! راه خیلی زیادی تا اونجا بود ، بی حوصله پوفی کشیدم و به گذشته فکر کردم ، به سه سال پیش که بابا و مامانو عمه سوار هواپیما شدن که برن مشهد ، ولی نه به مشهد رفتن و نه دیگه هیچ وقت برگشتن ، هواپیماشون سقوط کرده بود ؛ خدا قسمت هیچ کس نکنه ، خیلی بد بود خیلی ؛ اون روزها حالم خیلی بد بود ، اگه محبت ها و مواظبتهای شهاب نبود ، نمیتونستم بازم خودمو بدست بیارم .
با قرار گرفتن دستی روی شونه ام از فکرو خیال بیرون اومدم و به شهاب نگاه کردم ، شهاب با نگرانی نگاهم میکرد :
- خوبی ؟
- آره داداش ، چرا بد باشم ؟
- چند بار صدات زدم جواب ندادی !
- حواسم نبود .... رسیدیم ؟
- آره ، پیاده شو !
- یا خدا ، یا مولا علی
- چیه دختر ؟ مگه میخوان بکشنمون ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نمیدونی چقدر از اون داداشه میترسم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نترس من باهاتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هم پیاده شدیم و جلوی درشون رفتیم ، شهاب سرفه ای کرد و زنگ رو فشار داد ، عادتشه ، هر وقت استرس داره سرفه میکنه ، الهی بمیرم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر با صدای تیکی باز شد ، خب معلومه آیفون تصویری ، این روزها دیگه همه دارن ، حتی ما هم داریم ،چه برسه به اونا !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هم از در مشکی رنگ و بزرگشون وارد خونه شدیم ، حیاط خیلی بزرگی داشت ، دو طرفشم باغ بود ، فکر کنم خونه شون دو هزار متری باشه ، مبارک شون باشه ، خیلی قشنگه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز حیاط و باغ که گذشتیم به پله های ایوان بزرگ و گردی که جلو مون بود رسیدیم ، از پله ها بالا رفتیم و جلوی در ورودی چوبی ایستادیم ، شهاب دوتا تقه به در زد و دست شو پایین آورد و منتظر شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر با صدای قیژی باز شد و قامت آقای برج زهر مار پیدا شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه عجب ایندفعه خودش درو باز کرده ، با پوزخند تحقیر آمیزی به سرتاپای ما نگاه کرد و دستشو به حالت بفرمایید به سمت داخل گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir((میمیره بگه بفرمایید ، انگار زبون نداره ، اییش !))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای ، این چرا اینجوری منو نگاه کرد ؟ نکنه شنید چی گفتم ! وای که من چقدر از این چشم های مثل شبش میترسم ، مثل شبهایی یه که رعدو برق میشه ! برعکس چشم های فرگل که مثل شب های مهتابی و آروم میمونه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام فرهمود خان !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام آقای دارابی ، بفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- علیک سلام !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی ادب ، این چرا این جوری جواب منو میده ؟ پسره ی از خود راضی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو بالا گرفتم و نگاهمو از چشمهای ترسناکش گرفتم و وارد خونه شدم ؛
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز در که رفتیم تو سالن بزرگی بود که در واقع حکم راهروی اون خونه رو داشت ، بعد چهار تا پله میخورد پایین و پذیرایی قرار داشت ، دست چپ راهرو یه راروی باریک تر بود که به آشپزخونه ختم میشد ، و دست راستم یه عالمه پله که به صورت گرد بود و به اتاق خواب ها و سالن طبقه ی بالا ختم میشد ؛ از پله ها پایین رفتیم ، در پذیرایی ، فرگل و مادرش فرانک خانم ایستاده بودن ، با دیدن اونها انگار جون تازه گرفتم ، به سمتشون رفتم و بغلشون کردم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام فرانک خانم !..... سلام فرگل جان !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام دخترم ، خوش آمدید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام شیوا جون !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بفرما دخترم ، بفرمایید آقا شهاب !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چشم خانم محتشم ، چشم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخی شهاب چه خجالتی شده ، چه لفظ قلم حرف میزنه ، خواهر به قربونش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی مبلهای سلطنتی شون نشستیم و منتظر شدیم که اول آقا نطق کنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه کم که گذشت با ابروهایی در هم شروع کرد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من به فرگل گفتم ، به خودتونم میگم ، این ازدواج به کل غلطه ، پس هر دوتون دورشو خط بکشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره ی پرو ، شیطونه میگه همچین بزنم تو..... بی خیال شی وی جون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیقی کشیدم و با اخم بهش نگاه کردم ، نگاه منو که دید کمی به چشمام خیره شد و بعد با اخم بیشتری روشو ازم گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولی آقا فرهود ما...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کافیه ، هرچی مزخرف شنیدم کافیه ؛ دفعه ی قبلم به شما این همشیره تون گفتم که من به شما دختر نمیدم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفش فرانک خانم به میون صحبتش اومد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پسرم اجازه بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بفرمایید مامان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من میدونم که شما دوتا همدیگه رو دوست دارید ، ولی باید واقع بین بود فرگل پول تو جیبیش به اندازه ی حقوق دو ماه شماست ! پس فردا چطور میخواهید با هم بسازید ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- زندگی که همه چیش به پول نیست خانم محتشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میدونم پسرم ، ولی پول و عادت زندگی کردن هم تو اون دخیلن ! فرگل ، ارزون ترین کفشش شاید پونصد هزار تومن باشه ، لباس شب زیر یه میلیون هنوز نه خریده و نه پوشیده ، اون وقت این دختر بعداً کنار شما با ماهی یه میلیون ، چطور میخواد زندگی شو بچرخونه ، شما چه طور میخوای از پس هزینه های زنت بر بیای ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولی مامان ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو حرف مامان نپر فرگل !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب پسرم ، میتونی بر بیای ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- راستش ما قرار گذاشتیم که هم من تلاشمو بیشتر کنم وهم فرگل یه کم توقعاتشو کم کنه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی ؟ خواهر من کوتاه بیاد ؟ مگه من مُردم ؟ من نمیذارم آب تو دل خواهرم تکون بخوره ، ولی جنس شماهارم خوب میشناسم ، تا یه دختر پول دار میبینید ، میخواهید رو سرش چتر بشین ، فکر کردی نمیدونم به خاطر پولش دنبالشی ! وگرنه هرکس دیگه ای جای تو بود با حرفهای اون دفعه ی من دمشو میذاشت رو کولشو پشت سرشم نگاه نمیکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چون من .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بسه ، نمیخوام حرفهای تکراری بشنوم ، اصلاً ببینم تو چی داری هان ؟ به جز خوشگلی که اونم برای مرد مسخره اس چیز دیگه ای هم داری که بخوای بهش بنازی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مَ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- وسط حرفم نپر ؛ کلاً چی یا حتی کیو داری که با افتخار اومدی خواستگاری خواهر من ؟ ما این همه وقت یه بزرگتر از شما ندیدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پدرو مادرم که فوت شدن و عمرشونو دادن به شما ، عمه ام همین طور ، دوتا دایی دارم که اهواز زندگی میکنن و خیلی با هم رفت و آمد نداریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس بی کسو کارین !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دیگه داره خیلی روش زیاد میشه ، هیچی نگی تا صبح توهین میکنه ، میون حرفش پریدمو گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مواظب حرف زدنتون باشید آقا ، شما که دم از داشته ها میزنید ، به جز این چیزهای مادی و دنیوی ، چیز دیگه ای هم براتون مهم هست ؟ اصلاً خوبی و انسانیت رو میتونید درک کنید ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به به حاج خانم به منبر رفتن ، کدوم خوبی ؟ هان ؟ نشون من بده ببینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چشم بصیرت می خواد که بی خردان از آن محرومند !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا من شدم بی خِرَد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هر طور دوست دارین فکر کنین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شیوا ! لطفاً بس کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آخه شهاب...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لطفاً
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره با پیروزی به من نگاه تحقی آمیزی انداخت و حرفهاشو ادامه داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحیف که شهاب گفت ساکت شو ، وگرنه حالشو میگرفتم پسره ی از خود راضیو !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- همون طور که گفتم ، اگه صدبار دیگه هم بیایین و برین ، من مخالفم و نمیذارم ، فرگل خواستگارهای خیلی بهتری داره ، خیلی ها پاش وایستادن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه نمیتونم تحمل کنم از جام بلند شدم و جلوش ایستادمو گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منظورتون دوستای گرمابه و گلستان خودتونه ؟ همونایی که معلوم نیست شبهاشونو تا حالا با چند تا زن پر کردن ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شیوا !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه خوشم اومد ، مثل اینکه جز خوشگلی زبونم خیلی دارین ! دیگه چی ؟ دیگه منو دوستام چه جوری هستیم ؟ هان ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرف نگاه خشمگینش را به فرگل دوخت و از جایش بلند شد در را با دست نشون داد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حرفی دیگه باقی نمونده ، بفرمایید بیرون ، شما هم اگه کارتو تو کارخونه دوست داری دیگه این دورو برا پیدات نشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خیلی هم دلت بخواد که داداشم ، شوهر خواهرت بشه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بیرون !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف فرگل که بغض کرده بود و کناری ایستاده بود رفتم ،بغلش کردم و بهش گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بابت حرفهام معذرت میخوام ، ولی واجب بود یکی اینارو به داداشت بگه ! نگران نباش همه چیز درست میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرگل با گریه گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شیواا !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ببخش !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیش فرانک خانم رفتم و سرمو انداختم پایین و با خجالت گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از شما هم بابت حرفهام معذرت میخوام خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشهاب هم سرش را پایین انداخت و خداحافظ آرامی گفت و جلو تر از من از خونه بیرون رفت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی خواستم از کنار فرهود رد بشم ، به سر تا پام نگاهی کرد و با پوزخند به آرامی طوری که فقط من بشنوم گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اگه زبونت انقدر دراز نبود میشد یه فکری برات کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم با گستاخی به چشمانش نگاه کردم و در جوابش گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یه فکری به حال عمه ات بکن !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد مثل خودش پوزخندی زدم و از در بیرون رفتم ؛ از حیاط طولو درازشون گذشتم و از خونه خارج شدم ، شهاب با ناراحتی دست به سینه کنار ماشین اش ایستاده بود ؛ با دیدن من نفس خسته ای کشید و سوار ماشین شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک ماهی از اون روز میگذره ، شهاب جدیداً خیلی تو خودشه ، همش هم با فرگل یواشکی حرف میزنه ، نمیدونم ، یه جورایی مشکوک شده ، انگار که داره یه چیزیو از من مخفی میکنه ؛ آخر میترسم این عاشقیش کار دستش بده !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروز ها به طور یکنواخت میگذشتن و منم از بیکاری تصمیم گرفتم برای کنکور ارشد درس بخونم ، بهتر از هیچیه ، شاید با فوق لیسانس یه کار بهتری پیدا کردم ؛
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین جوری خیلی سربار شهابم ، درسته که از حقوق باز نشستگی پدرم خرجمو میدم ولی مواد مورد نیاز خونه رو که شهاب میخره ؛ تازه میخواد زنم بگیره ، اونم فرگل !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواد بیارتش اینجا تو یه آپارتمان 120 متریه سه خوابه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجدای از مسائل مادی از نظر اخلاقی هم خانواده هامون با هم خیلی فرق دارن ؛ مثلاً ما حجاب داریم و نماز میخونیم و کلاً با نامحرم گرم نمیگیریم ، ولی اونها جلو نامحرم حجاب ندارن ، جز مامانش ، اون دوتا اهل نماز نیستن ، شاید با نامحرم هم راحت باشن ، ولی ما برعکس !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزهای اولی که شهاب و فرگل با هم دوست شده بودن ، فرگل خیلی راحت تر برخورد میکرد ، ولی حالا اونم یه نیمچه حجابی یاد گرفته که داشته باشه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.........................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز یه آگهی استخدام برام ایمل شده ! خیلی خوشحال شدم ، یه شرکته که یه منشی میخواد ، تماس گرفتمو قرار شد فردا صبح برم برای مصاحبه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیدوارم این بار یه کار خوب گیرم بیاد !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت ده شده ولی شهاب هنوز برنگشته ، گفتم که جدیداً مشکوک شده ، میترسم آخر بچم سر به بیابون بذاره ، یه وقت معتاد نشه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای چرخیدن کلید تو در به طرف در میرم ، دستامو به کمرم میگیرمو طلبکارانه می ایستم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشهاب با دیدن من با تعجب میگه :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چیزی شده ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام خواهری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کجا بودی تا الان ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دیگه باید به تو نیم وجبی هم جواب پس بدم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مردم از نگرانی ، معلوم هست جدیداً چت شده ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- با فرگل بودم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نمیتونستی یه زنگ بزنی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شرمنده ، یادم رفت !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا انقدر ناراحتی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هیچی نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی توجه به من به سمت اتاقش به راه افتاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کجا میری ؟ مگه شام نمیخوری ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یه چیزی بیرون با فرگل خوردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نوش جان !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبفرما اینم داداش ، نمیگه خواهرم خونه تنهاست !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینه دیگه ، پسرها تا زن ندارن ، تو خونه پیداشون میشه ، ولی وقتی زن میگیرن ، دیگه نمیبینیش !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه آشپزخونه رفتم و یه کم غذا برای خودم کشیدم ، امشب عدس پلو درست کردم ، نشستم مشغول خوردن شدم ، شهاب با لباس های تو خونه ایش از اتاق بیرون اومد و به سمت دستشویی رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شهاب ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من فردا برای استخدام میرم یه شرکتی ، خواستم بهت بگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه شرکتیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یه شرکت بازرگانیه ، حسابدار میخواستن ، برام ایمیل زدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باشه ، ولی خیلی مواظب باش ، اگه آدمای درستی نبودن ، نمیخواد بری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حواسم هست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آفرین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی بهم زد و رفت به اتاقِ فکر !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم که دیگه خیلی میل نداشتم ، دست از خوردن کشیدم و میزو جمع کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.................................................. ...........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح با بیحالی ساعت هفت از خواب بیدار شدم ، این چند وقته از بس که تا ظهر خوابیدم ، تنبل شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشهابم که زودتر از من رفته ، خب چه میشه کرد ، برم حاضرم شم که دیرم نشه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت هشت به شرکت رسیدم ، یه شرکت بود تو میدون آرژانتین ، ساختمونشم که یه برج بلند با نمای سفیدو آبی بود ، عاشق این دو رنگم ، و البته به اضافه ی سبز !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرم بالا ببینم چی میشه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار آسانسور شدم و دکمه ی شماره ی هشتو زدم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآسانسور با صدای دینگی ایستاد و درش باز شد ، ازش بیرون اومدم و به راهرویی که جلوم بود نگاه کردم ،دوتا واحد اینجا هست ، خب بذار ببینم .... آهان شرکت بازرگانی شایان !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودشه ، زنگشو فشار دادم که در با صدای تقی باز شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای سالنش چقدر بزرگو قشنگه ! چه مبلمان جگریه خوشگلی هم چیدن ، کلاً انگار دکوراسون اینجا جگریه ، به سمت میز منشی رفتم و صداش زدم ، انقدر مشغول حرف زدن با تلفن بود که انگار اصلاً نفهمید کسی اومده تو !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خانم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه انگار نمیشنوه ، بلندتر صداش زدم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خانم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- واه ، چرا داد میزنین ؟ مگه سر گردنه است ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اگه زودتر خودتون جواب بدین که منم داد نمیزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمو ابرویی برام اومد و نگاهشو ازم گرفتو به اونی که پشت خط بود گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سودی جون بعداً بهت زنگ میزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد طلبکارانه به من نگاه کردو گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- امرتون ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برای مصاحبه قرار داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مصاحبه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله دیروز تماس گرفتم ، هماهنگ کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- با منشی عصرمون هماهنگ کردید ، مدرکتون چیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- با شما باید در مورد کار صحبت کنم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خیر ، بفرمایید تا منم به آقای رئیس بگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لیسانس حسابداری دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چند لحظه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد تلفنو دست گرفتو گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- قربان ، یه خانمی برای مصاحبه اومده !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ...............
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لیسانس حسابداری دارن !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد تلفنو گذاشت سر جاش و به من نگاه کرد و با لبخندی زوری گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منتظر باشین تا صداتون کنم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی یکی از صندلی ها نشستمو همه جا رو زیر نظر گرفتم ، این سالن وسط شرکت بود که به سه تا راهرو ختم میشد ، دوتا راهرو ها بزرگتر بودن و یکی هم کوچکتر !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه منشی نگاه کردم که با حالت تحقیر آمیزی به من نگاه میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه به خودشم میباله ! حالا خوبه فقط یه منشیه ، نکنه به لباسهای تنگ و کوتاهش با اون شالش که قربون سر نکردنش برم ، مینازه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز یه مانتو بلند آبی نفتی با یه مقنعه ی سورمه ای پوشیدم ، با شلوار جین و کتونی های آبیم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهامم که مثل همیشه کامل پوشیده است ، آرایشم ندارم ، فقط یه کرم ضد آفتاب زدم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی بازم از این منشیه با صد خروار آرایش و اون موهای یخیش قشنگ ترم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از نیم ساعت تلفنش زنگ خورد ، نگاهی به من کرد و جواب داد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله ، چشم ، الان میفرستمشون بیان !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد با لبخندی متظاهرانه ، روبه من کرد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بفرمایید ، راهروی دست راست ، اتاق مدیر عامل !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جام بلند شدم ، یه نفس عمیق کشیدم و راه افتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز راهرو گذشتم و به دوتا اتاق رسیدم ، روی دیوار ، کنار یکیش نوشته شده بود ، رئیس کل ، و کنار یه در دیگه هم نوشته شده بود ، مدیر عامل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزدیک اتاق مدیر عامل شدم و در زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند ثانیه صدایی شنیدم که گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا امید به خدا درو باز کردم و داخل شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتاق بزرگ و قشنگی بود با مبلمان سورمه ای و پرده ی آبی نفتی با حریر سفید !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیوار هاشم ، کاغذ دیواری سفیدو آبی بود ، سرمو چرخوندم و به پسر جوونی رسیدم که یه تیشرت سورمه ای پوشیده بود ، با موهای مشکی و چشم های آبی که پشت میز نشسته بود و با لبخند به من نگاه میکرد ، یه کم دیگه اطرافو نگاه کردم ولی کس دیگه ای رو ندیدم ، وای نکنه این پسره مدیر عامله ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش نگاه کردم ، آب دهنمو قورت دادم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند بیشتری گردنشو کج کردو تکون داد و در جوابم گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دید زدنتون تموم شد ؟ سلام !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عرض کردم دید زدنتون تموم شد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه فهمیدم چی میگه ، پسره ی پررو ، اخمی بهش کردم که خنده ی کوتاهی کردو گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سخت نگیر !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد به راحتی اشاره کردو گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا نمیشینی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنون راحتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من ناراحتم .... بشین !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو تکون دادم و روی اولین مبلی که نزدیکم بود نشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستشو به سمتم گرفت و با لبخند گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مدارکتون لطفاً !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو پایین انداختم و از کیفم مدارکمو در آوردم ، بلند شدم ، رفتم جلوی میزش و بهش دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمدارکمو روی میز گذاشت و نگاه گذرایی بهشون کرد ، بعد سرشو بلند کرد و وقتی دید من دوباره ایستادم ، با لحنی مهربون گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا نمیشینی ؟ راحت باش !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین جمله اش باعث شد تا نفس راحتی بکشم و بشینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره با لبخند بهم نگاه کرد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بار اولته که برای استخدام جایی میری ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نترس ، نگرانی نداره که !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه ، نمیترسم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از چشمات معلومه که نمیترسی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دیگه چقدر رو داره ، یه سره ام که نگاه میکنه و لبخند میزنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی لبندش بد نیست ، یعنی منظور دار نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه هر زنی میفهمه که نگاه این مرد بهش با منظوره یا نه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه کم که به مدارکم نگاه کرد ، باز سرشو بلند کردو پرسید :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چند سالته ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- 23 سال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تایپم بلندی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- زبان چی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یازده ترم خوندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا ادامه ندادی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به خاطر یه سری مسائل نشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دانشگاه سراسری هم درس خوندی ، آره ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب ، از نظر من خوبه ، از فردا میتونی بیای کارتو شروع کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنون !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خواهش ، راستی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مجردی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دیگه داره خیلی خودمونی میشه ، یه کم اخم کردمو بهش گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوبه ، چون حوصله ندارم ، کارمندام به هوای شوهرو بچه اشون دم به دقیقه مرخصی بگیرن !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفش خیالم راحت شد و نفس راحتی کشیدم ؛ از جام بلند شدم ، نزدیک میزش رفتم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس اگه فعلاً با من کاری ندارین من برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خواهش میکنم ، به سلامت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- راستی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یه چیز مهمیو فراموش کردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حقوقتون !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آهان ، خب ......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- با ماهی یه تومن ، راضی هستی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یه ملیون !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کمه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه ، نه ، خیلی هم خوبه ، من که مؤافقم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس به خانم منشی میگم ، قراردادو تنظیم کنه و اتاق کارتونم نشون بده !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لطف میکنین ! با اجازه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به سلامت !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاقش بیرون اومدم و به سمت میز منشی رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بیا عزیزم اینم فرم استخدام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از اینکه فرمو پر کردم ، با منشی به سمت راهرو سمت چپ به راه افتادیم ، تو این راهرو سه تا اتاق بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ببین عزیزم اون دوتا اتاق مخصوص مهندس هاست ، اینم مال حسابدارها !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حسابدارها ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله ، اینجا دوتا حساب دار داره ، شما و آقای ستوده !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ایشون الان هستن ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله ، چطور ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اگه میشه بریم تو که من با ایشون هم آشنا بشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو تقه به در زد و درو باز کرد ، سرشو داخل کرد و با لبخند گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام آقا رامین !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسری که پشت میز نشسته بود و سرش تو کامپسوتر بود سرش بلند کرد و با تعجب به ما نگاه کرد و در جواب منشی گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام ، امری داشتین ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- همکار جدید پیدا کردید ، دومین حسابدار هم استخدام شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد دستشو به سمت من گرفت و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خانم شیوا داراربی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام از ماست خانم ، از آشنایی با شما خوش وقتم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به همچنین !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بفرمایید لطفاً
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفش لبخندی زدم و به داخل اتاق رفتم ، شاید یه اتاق 18 متری بود ، با دوتا میز دو طرف اتاق که روی هرمیز ، کامپیوتر و تمام تجهیزاتش وجود داشت ؛ سرمو یه کم چرخوندم و به ستوده نگاه کردم ، ایستاده بود و با لبخند به من نگاه میکرد ، به نظر که پسر خوبی میومد ، قدش متوسط بود ، چشمهاش قهوه ای بود ، صورت سبزه ، بینی یه کم بزرگ و گوشتی ، ولی به صورت مردونه اش میومد ، و لبهای معمولی ! یه کت و شلوار قهوه ای با بلوز کرمی هم پوشیده بود ؛
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر جوابش لبخندی زدم و بهش گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- با اجازتون من مرخص میشم ، امید وارام همکار خوبی براتون باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حتماً همین طور خواهد بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خدانگه دار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خداحافظ !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همون منشی از اتاق بیرون اومدیم و به سالن برگشتیم ، منشی جلوم ایستاد و دستشو به طرفم گرفت و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بهتره منم خودمو معرفی کنم از فردا با هم همکار هستیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله حتماً !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من سوزان آقایی هستم ، ولی همه سوزی صدام میکنن ، تو هم میتونی بهم بگی سوزی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باشه سوزی جون !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه بانمک ، مثل فرهود گفتی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفش به یاد برادر فرگل افتادم ، (( چه جالب چقدر این اسم زیاد بوده و ما نمیدونستیم ))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی بهش زدم ، دستشو فشردم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اگه دیگه با من کاری ندارین من برم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه عزیزم ، فقط ساعت کاری شرکت هم از هشت صبح هست تا پنج عصر ، ناهارم باید خودت از خونه بیاری !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنون که گفتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خواهش ، خب دیگه میتونی بری !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه این دختره سوزی فکر کردم ، چه قدر اخلاقش با اولش فرق کرد ، چه زودم خودمونی شد ، فکر کنم از این آدم های دیرجوشه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خونه رسیدم ، نگاهی به ساعت کردم ، ساعت یک و نیم بود ، زود لباسهامو در آوردم و وضو گرفتم و نماز خوندم ، بعد هم غذایی که از دیشب مونده بودو از یخچال در آوردم و داغ کردمو خوردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا شب از تنهایی حسابی کلافه شدم ، باز امشب شهاب دیر کرده ، خیلی نگرانشم ، نکنه با فرگل نباشه ، از این فکر ترس همه ی وجودمو گرفت ، به سرعت به سمت تلفن رفتم و شماره ی فرگلو گرفتم با دومین بوق جواب داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- جانم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام فرگل جان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام شیوا جون ، خوبی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مرسی ، ببخشید که مزاحمت شدم ، به شهاب زنگ زدم گوشیش در دست رس نیست ، پیش تو هستش ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره عزیزم اینجاست ، میخوای باهاش حرف بزنی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنون میشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باشه ، پس از من خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شهاب !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- جانم شیوا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام خوبی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کجایی تو ؟ مردم از نگرانی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- با فرگل بیرونیم ، شامم با هم میخوریم ، یه کم دیر میام ، تو منتظر من نشو !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باشه .........شهاب ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- جانم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- داداشش چیزی نگه تا این موقع بیرونین ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه ، خیالت راحت !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب پس ، خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خدا نگه دار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتلفنو سر جاش گذاشتم ، حوصله ی شام خوردن تنهایی هم نداشتم ، کارهای فردامو کردم و خوابیدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح تا صدای ساعت گوشیم از خواب بیدار شدم ، لباسهامو پوشیدم ، یه لیوان شیر خوردم و به سمت شرکت به راه افتادم ؛
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اتاقم رفتم و با کمک ستوده کارهامو شروع کردم ، چون به رشته و کارم علاقه داشتم ، خیلی زود ، دستم اومد که باید چه کار کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا ظهر یه کله کار کردم ، ناهارم یه کم ، ساندویچ نونو پنیر آورده بودم که خوردم ، دوباره مشغول کار شدم تا پنج .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک ماهی از کارم تو این شرکت میگذره ، دیروز حقوقمو دادن ، وقتی به شهاب گفتم ، با اشکی که تو چشمهاش جمع شده بود بهم نگاه کردو گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خیلی نگرانت بودم ، ولی الان خیالم از بابت تو و خرج و مخارجت راحت شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نگران من نباش داداش ، من قد خودم هستم ، به فکر زندگی خودت باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این حرفو از ته دلت میزنی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- معلومه ، من آرزومه که تو خوشبخت بشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوشبختی من فقط با فرگله !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- همه چیز درست میشه ، نگران نباش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نمیخوام از دستش بدم شیوا !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- همه ی تلاشتو بکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفم منو بغل کرد و سفت به خودش فشار داد ، بعد یه کم فاصله گرفتو پیشونیمو بوسید و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خیلی دوستت دارم شیوا ، میخوام بدونی هرجا که باشم ، بازم تورو خیلی خیلی دوست دارم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منم دوستت دارم ، داداشی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی وقتی فکرشو میکن ، شهاب دیروز یه جوری بود ، عین این آدمایی شده بود که میخوان یه جای دور برن و دلتنگن !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(( نکنه ، از عشق فرگل سر به بیابون بذاره ؟ ))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو تکون دادم که فکرهای بیخودی نکنم ، یه کم دیگه کارهامو کردم و به حسابها رسیدم که ، تلفن روی میزم زنگ خورد ؛
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیو برداشتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خانم دارابی ، لطفاً حسابهای کارخونه ی فرگلو بیارین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چشم قربان ، الان میام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتلفنو گذاشتم و به سمت قفسه ی پرونده ها رفتم ؛ فر ر ر گل ل ، با یان اسم یه دفعه شاخک هام به کار افتاد ، با تعجب به پرونده ای که دستم بود نگاه کردم ؛ بازش کردم و مشخصاتشو نگاه کردم ؛
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعله ، به مدیریت فرهود محتشم ! پس این مال کارخونه ی اونهاست ، حساب های جدیدی که مال این یک ماه بودو نیم ساعته ، مرتب کردم و با پرونده به سمت اتاق شایان رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی در که رسیدم تا خواستم در بزنم ، دیدم صدای خنده ی یه مردی داره میاد و بعد صدای آشنای اون مردو شنیدم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه بابا ؟ یعنی انقدر خوشگله ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا فهمیدن این که این صدا مال فرهوده ، جلوتر رفتم و پشت در به در چسبیدم و گوشمو روی اون گذاشتم ، انقدر بلند حرف میزدن که صداشون راحت شنیده میشد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره ، خوشگله ، ولی مهم تر از اون اینه که چشم رنگیه ، همون جوری که تو دوست داری !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- جان من ؟ پس واجب شد ببینمش !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولی دختر خوبو سرسنگیه ها ، بعید میدونم بهت محل بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مگه میشه کسی دست رد به سینه ی فرهود بزنه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منم کسی دست رد به سینه ام نمیزد ، ولی دیدی که ، خواهرت حسابی سنگ رو یخم کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون قضیه اش فرق میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من نمیدونم ، تو و همه ی آدمای چشم مشکی ، از آدمای چشم رنگی خوشتون میاد ، اون وقت این خواهرت از من خوشش نمیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مشکل همین جاست !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کجا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- رقیب شما هم چشم رنگی تشریف دارن ، از حق نگذریم هم واقعاً خوشگله ، برای همین ، تو به چشم فرگل نمیای !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس اینها با هم دوستن ! یعنی شایانم خواستگار فرگله ؟ آره دیگه ، همین الان گفت ؛
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو تکون دادم و دست از فکرو خیال کشیدم ، دیگه باید میرفتم تو !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتقه ای به در زدمو منتظر شدم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرو باز کردم و داخل اتاق شدم ، خیلی از روبرو شدن با فرهود استرس داشتم ، نفسمو فوت کردم و به هر دوشون نگاه کردم و سلام کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir