دختره فوق العاده شیطونی داریم به اسم الناز ..که سعی در در اوردن حرص پسر عمه اش سیاوش دارد. بخونید ببینید آیا…..به هدفش میرسه یانه.

ژانر : طنز

تخمین مدت زمان مطالعه : ۹ ساعت و ۲۵ دقیقه

مطالعه آنلاین خانوم ریزه میزه
لناز ..که سعی در در اوردن حرص پسر عمه اش سیاوش دارد. بخونید ببینید آیا…..به هدفش میرسه یانه.

به نام او که نامش آرامش بخش جان هاست.‏

باصداي جيغي مامان يه مترررر پريدم هوا......اي خدااااااااااا.......آخه چرا من بيچاره ي فلک زده ي گناخکي رو به حال خودم نميزارن ؟؟؟؟؟؟

مامان:النااااااااززززز...........الناززززززز.......پاشو دختر .......کلاست دير ميشهه هااااا.........!!‏

من؛بااااوشههههه مادر من بيدااااارررر شددددممممم لطفا جيغ حيغ نکنيدددد.‏

درحالي که دست به کمر نگاهم ميکرد گفت:د،اگه جيغ نزنم توکه ازخواب بيدار نميشي بدو که کلاست دير شد.‏

من:اصلا دلم نميخااااااد برررم کلااااااسسسسس.‏

مامان:پاشو پاشو بهونه نيار اين بار اگه توي کنکور در جا بزني من ميدونم و تو .‏

درحالي که لخ لخ ميکردم به طرف سرويس بهداشتي رفتم وزير لب غرميزدم:أه أه اصلا من اگه نخام برم دانشگاه بايد کي رو ببينم؟؟؟هاااا؟؟؟چه کسي رو ببينم عااياااا؟؟؟؟؟

وارد سرويس بهداشتي شدم وبه نگاه به قيافه ي منت مانندم انداختم آخه اينم قيافه است من صبح ها دارم؟؟؟؟؟

وييييي شوهر آينده ام صبح عروسي فلنگ رو نبنده صلوااااااات..........‏

حالا منو باش چه خيال بافي ميکنم ها شوهر کجاست تو اين گير ودار؟؟؟؟

هيجده سالمه وديپلم انساني دارم ‏

پارسال دانشگاه قبول شدم هاااااا

ولي خودم نرفتم مديووووونيد اگه فکر کنيد رتبه ام صد هزار اومده اون دنيا راهتونو. ميبندم به همين سوي چراغ سرويس بهداشتي.......‏

خانوادم ميگن برو وکيل شو ‏

اما. چون خودم اصولا شخص قانون مندي ام وهرچي قانونه رو فولم ميخام برم. همه کاره ي بيكاره بشم ..............‏

بعد ازاينکه آبي به دست وصورتم زدم از سرويس بهداشتي خارج شدم ومقابل ميز آرايشم ايستادم ‏

موهامو شونه زدم ودم اسبي بستم بعد ازاون يه مانتوي مشکي پوشيدم وشلوار جين مشکي شال مشکي ام رو هم انداختم رو موهام ويه آرايش حسابي کردم ‏

به چهره ام توي آيينه نگاه کردم قيافه ام بد نبود

پوست سفئد لب هام جمع وجور وسرخ ‏

ابروهام هشتي بيني مناسب وچشم هاي سبز رنگ ‏

تنهامشکلي که داشتم قدم بود حالا نه که خيلي کوتوله‍ باشم هااااا نهههههه.....قدم صدو پنجاه. به بالا بود ‏

اما. چون وزنم کم بود ريزه. ميزه. ديده ميشدم ....‏

مثلا پونزده اينا بهم ميخورد .‏

بي خيال افکارم شدم وازاتاقم خارج شدم ‏

يه نگاه به دراتاق عرفان برادر بزرگ ترم

‏ انداختم بسته بود کوفتش شه ايشاا.....حتما هنوز خوابه ‏

اصلا. اين انصافه که من بيدار باشم اون خواب؟؟؟؟

نهههههههه.....توي منطق من که نميگنجه ‏

آروم به طرف اتاق رفتم ‏

دروآروم بازکردم وديدم اوووووخييييي ‏

داداش گلم هم چين متکاشو

بغل گرفته که گفتم باخانومش اشتب گرفته هيييعععع بميرر الي منحرف.....‏

پاورچين پاورچين به طرفش رفتم ‏

پارچ آبي رو که هميشه با سرش ميزابرداشتم ‏

بالا سرش ايستادم و.............‏

بالاسرش ايستادم اول يه نمه ريختم روش همين طور قطره قطره آب ميريختم روش که حرف زير لبي شو شنيدم:أه الان وقت بارون اومدنه.‏

خنده ام گرفته بود درحد لاليگاااا......خودمو هرطور بود کنترل کردم وباصداي جيغيم گفتم:عرفاااان سيل اومدههههههههه..........‏

وپارچ آب روخالي کردم روش هم چين سيخ نشست سر جاش که گفتم طفلي داداشم از دست رفتتتت......‏

نگاهش به من افتاد واخم هاش درهم گره خورد ياااخووداااا غلط خورردم ......‏

سريع به طرف در اتاقش دويدم واونم داد زد:مگهههه دستم بهت نرسهههه وروووجک.......!!!!‏

باجيغ جيغ ازپله هاپايين دويدم واونم دنبالم ‏

پريدم داخل پذيرايي مثل بزغاله هاميدويدم اونم دنبالم:واستا......د ....وايستا فسقلچه تا نشونت بدم.‏

زبونمو تا ته درآوردم وگفتم:چشووووم منتظر بودم تو بگي ......‏

حالا ازجيغ جيغ هاي من مامان وبابا هم اومده بودن نظطاره گر ما بودن ‏

کلا هميشه همين برنامه رو داشتيم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو همين حين موبايلم شروع کرد به زنگ خوردن حالا آهنگ زنگم چييي بووود؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تکون بدههههههه......‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون ميخوند و منم کلا فراموش کردم بايد فرار کنم وشروع کردم به تکون دادن وقردادن:تکووون بدهه عهههههه تکووون بده.......‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامي وددي باچشم هاي گرد نگاهم ميکردن ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم قر بعدي رو بدم که اي دل غاافل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عرفان ازفرصت استفاده کرد وپريد گرفتم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا نميدونستم قر بدم يافرار کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باجيغ جيغ گفتم:ولممم کن غلط کردممممم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عرفان:نه تو بايد اين دفعه تنبيه شي تادفعي بعد اين کاراتو نکني.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هم چين کله پام کرد که هرچي خون بود رسيد به مغزم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هيکل عرفان دوبرابر من بود وقد بلندي داشت ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همين باعث شده بود بغل کردنم مث آب خوردن باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يعني اشکم دراومده بود شالم از روي موهام افتاده بود در همون حالت جيغ زدم:باااابااا جووونمممم بگوووو ولم کنهههه.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:ولش کن عرفان مخ نداشته اش هم نابود شد.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

د،بيا مخ نداشته؟؟؟؟من از سر راه پيدا شدم بايد برم مادر و پدر واقعي مو پيدا کنم بوخودا.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عرفان بيشعور عبضي شروع کرد به تاب دادنم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوضاعم بدتر شدن بود گفتم الانه که گلاب به روتون هرچي نخوردم رو بالا بيارم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد ازاينکه حسابي حالم رو گرفت ولم کرد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دددنگگگگگ.......افتادم زمين سرم گيج ميرفت درحد لاليگا.....‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا تواين گير ودار گوشي صاب مرده ام شروع کرده بود به زنگ خوردن آهنگ تکون بده هم پخش ميشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم که باااجنبههههه......پاشده بودم درهمون حالت سرگيجه ام تکون ميدادم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان بابا وعرفان که مرده بودن ازخنده ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عرفان موبايلش رو درآورده بود وفيلم ميگرفت همين که ديدم جيغ زدم:فيلم نگيرررررر.......!!!!‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عرفان درحالي که ابرو انداخت بالا گفت:نچ سيوش کردم ميزارم درآينده نشون اون بدبختي بدم که ميخاد بياد تو رو بگيره.......‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نيشم تابناگوش باز شد وگفتم:عب نرررره ،شووهرش پيدا شه فيلم روهم نشون بده.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم ديدم مامان وبابا چپ چپ نگاهم ميکنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وااااا.......مگه حرف بدي زدم؟؟؟؟؟نععععع بوووخووودااااا..............‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان بااخم گفت:دخترشالتو سرت کن بيابرو ديرت شد ازتو بي انضباط ترهم اونجا هست؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه اي بالا انداختم وشالم رو انداختم رو موهام وگفتم:گشنمه.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان باچشم غره گفت:خجالت نکشي ها برو ازروي ?پن برات لقمه گرفتم بردار بخور اون ليوان شير رو هم بخوري.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالت عوق گرفتم که يه چيزي دنننگگگگگ......خورد پس کله ام ومامي جونم گفت:صد بار گفتم اين أدا هاتو درنيار،اي خدا کي اينو شفا ميدي؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند پت وپهني زدم وبه طرف آشپزخونه رفتم لقمه رو برداشتم وکامل چپوندم تو حلقم حالا داشتم خفه ميشدم هاولي به هربدبختي بود قورتش دادم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه نگاه به اطرافم انداختم ديدم ليوان شيره داره چشمک ميزنه ايييششش ليوان هاي شير هم حيا ندارن ديگه چشمک ميزنن بي تربيتا......‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ليوان رو برداشتم مماغمو بايه دست گرفتم وشير رو يه نفس سر کشيدم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يعنييي حاضر بودم زهر کوفتم کنم ولي شير مرگم نکنم....‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه نگاه به موبايلم انداختم إعهههه نفس جون زنگ زده ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشي رو انداختم تو جيبم وبه طرف عرفان جون رفتم وگفتم:-داداشيي جوووونممممم........‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عرفان:الناز بدو که اتوبوس ميره هااا......‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يعني خر کردن اين آدم به سخت ترين شکل ممکن صورت ميگرفت پس سعي کردم از در،ديگه اي وارد شم وگفتم:ميگم عرفان صبح اومدم اتاقت چرا متکات رو بغل کرده بودي؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يهو از جاش پريدوگفت:بدو برو تو حياط من آماده ميشم ميام ميرسونمت که ديرت نشه.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نيشم تابناگوش باز شد ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عرفان يه حرف رکيک زير لبي بارم کرد که البت نشنيدم ورفت تا آماده بشه بعلهههه اينم از روش باج گيري ماا..........‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همين که وارد کلاس شدم يه چيزي دددنگگگگ....خورد به ناکجم ....‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم ديدم بهار خاک برسره يعني اونقدر ازاين کار متنفر بودم که نگوووو.......دلم ميخاست خفه اش کنم برگشتم و با غيض گفتم:مگهه دستم بهت نررسههه روااااانييييي.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پابه فرار گذاشت ومنم دنبالش نفس اون طرف ازخنده داشت دسته ي صندليش رو گاز ميزد ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همين که بهار خواست جاخالي بده الهام دوست صميميش پريد گرفتش ومنم تا تونستم کوفتم به ناکجش تا اين باشه دست روي من بلند کنه ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهار درحالي که اشک توي چشم هاش حلقه زده بود گفت:غلط کردم الي بي خيال من شو.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخرين ضربه رو هم زدم چشمکي به الهام زدم وگفتم:دمت گرم الهام جون خيلي حال دادي.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهام خنديد وگفت:اوچيکتم الي جووون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديدم وبه طرف صندلي ام که دقيقا کنار صندلي نفس بود رفتم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالي که لپش رو ميکشيدم گفتم:چطول مطولي هواا جووون؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس درحالي که دستمو کنار زد و لپشو ماساژ ميداد گفت:اوخ الهي دستت بشکنه چرا لپمو ميکشي؟؟اون گوشي بي صاحابت رو چرا جواب نميدي؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:خب ادامه بده عشخم ،چرا خورشيد ميتابه؟؟چرا ميچرخه زمين؟؟عشخ من بگو چرا تو فقط بگو همين.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-خفه شي الاهي عين آدم جواب بده.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نيشمو باز کردم وسرجام نشستم ابرو انداختم بالا وگفتم:سرم شلوغ بود عشخم مخذلت موخام.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالت عوق گرفت:نگو که باآرش جون بودي؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس گردني نثارش کردم و گفتم:چه ربطي داشت الاغ من جواب تلفن ندم يعني باآرشم ديه؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بانيش باز سر تکون داد ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:حيف صاحاب داري وگرنه پاشنه ي کفشمو تو حلقت ميکردم دختره ي چشم سفيد.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديد.....کلا نفس يکي از خوش خنده ترين بچه هاي کلاسه والبته دوست صميمي من دقيقا از کلاس اول ابتدايي باهم بوديم فقط کلاس اول دبيرستان کلاس هامون باهم فرق داشت تااينکه عردو رفتيم رشته ي انساني وخل وچل هاي کلاس شديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البت نه از لحاظ درسي هااا.........ولي نميدونم چرا هرد توي کنکور درجا زديم شما نميدونيد عايا؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توي افکار خودم غرق بودم که يه چيزي فرو شد تو پهلوم ويه متر پريدم هوا ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم ديدم نفس بانيش باز نگام ميکنه چشم غره اي بهش رفتم وپهلومو ماساژ دادم وگفتم:نفس تو فقط يه بار ديگه اينطوري يهويي سوسک رساني کن تامن فرم صورتت رو عوض کنم واون جناب قانون گوربه گوري ات نشناستت.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جناب قانون يه جورايي نامزد نفس بود که بنا به دلايلي نامزديشون بهم خورده بود وهرچند وقت يک بار همديگه رو ميديدن ويه گفت وگويي هم باهم داشتن من که خييععليييي ازش بدم مي اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جناب قانون رو ميگم ها....حالا دليل اينکه بهش ميگم جناب قانون اينه که وکيله خير سرش .‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس بالب هاي آويزون گفت:من نگفتم ازاون بي ريخت جلو من حرف نزن نميدوني من ازاون متنفرم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو چپ کردم وگفتم:ارواح عمه ات پس ننه بزرگ منه باهاش ميحرفه؟؟شيربرنج جان؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:الناز خيلي بي ادبي ها.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اعهههه چه خوب که گفتي برم خودم رو اصلاح کنم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم کردو رو برگردوند ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دررررک...........بعضي وقتا حسابي ازاين شيربرنج بازيش حرصم ميگيره يعني من جاي اين دختره بودم پسره رو تيکه تيکه ميکردم مينداختم سگ بخوره والا......‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درکلاس باز شد واستادمون خخخخخ الکي مثلا دانشجوايم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه استاد اومد داخل مرد ميانسال چهل ،چهل ودوساله بود قد بلند وخوشتيپ يعني ميانسال خشگل نديده بودم که ديدم خخخخ.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه ي بچه ها ازجامون بلند شديم اولين جلسه ي کلاس زبانمون بود اونم تا از در وارد شد شروع کرد به انگليسي حرف زدن من که کلا هنگوليده بودم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها هم از من بدتر ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همينطور ايستاده بوديم که ديدم استاده با اخم ميگه سيت داون.....‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيت داون معنيش چيه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر کنم يعني خاموش کن چي رو خاموش کنم خووو؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه نگاه به اطراف انداختم کليد برق رو ديدم که مستقيم رو به روم قرار داره...............‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به طرفش رفتم وچراغ رو خاموش کردم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا کل کلاس ترکيده بودن ازخنده ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاده زبونش باز شد وگفت:چيکار ميکنيد خاتم محترم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:وااا.....استاد مگه شما نگفتيد سيت داون خويعني خاموش کن ديگه...منم ديدم هيچ چيز خاموش شدني اينجا نيست چراغ رو خاموش کردم .‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يعني حاضرم به جان حيف نون قسم بخورم که استاده داشت ازخنده منفجر ميشد به وضوح کبود شدنش رو ديدم وبعد ازاون درحالي که بايه تک سرفه خنده اش رو ميخورد گفت:خيلي خب لطفا اون چراغ رو روشن کنيد سيت داون هم يعني بنشينيد نه اينکه خاموش کنيد.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وييييييي سوتي دراين حد کثيف؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نيشم روباز کردم وگفتم:آها....منم يادم بود ها استاد ميخاستم ببينم عکس العمل بچه ها چيه بلدن يانه که ديدم نه بلد نيستن .‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد هم لبخندي به معني خر خودتي بهم زد وگفت:بفرماييد بنشينيد.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سرجام تمرگيدم نفس ازخنده دسته ي صندليش رو خورده بود هرچند لحظه يه بار هم ميرفت رو ويبره ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست آخر نيشگوني از بازوش گرفتم که خفه خون شد ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد رفت روي سکو کوچيکي که انتهاي کلاس بود وگفت:خب بچه ها من فرهادي هستم اميدوارم بتونيم اين چند وقت مطالب مفيدي رو باهم کارکنيم ودرآخر شما درکنکور آينده نتيجه ي درخشان تري داشته باشيد لطفا شما هم خودتون رو معرفي کنيد تا بيشتر آشنا شيم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه يکي يکي از جابلند شدند وخودشون رو معرفي کردند نوبت نفس که رسيد پاک تو افق محو بود ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مداد اتو ،مو توپهلوش فرو کردم که شيش متر پريد هوا جمع از خنده ترکيد ،نفس گيج ويج منو نگاه کرد خنگول.....‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باچشم و ابرو اشاره کردم که خودتو معرفي کن يه آهان کش دار گفت و از جابلند شد وگفت:نفس عمارلو هستم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد بالبخند سرتکون داد وگفت:خوشبختم بفرماييد.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نوبت من شد از جابلند شدم وگفتم:منم که همه ميشناسن الناز ايزد پناه هستم .‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد بالبخند سرتکون داد وگفت:خوشبختم خانوم ايزد پناه.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نيشمو باز کردم:هم چنين.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرجام نشستم و استاد يه خورده ديگه حرف زد وشروع کرد به ياد آوري مطالب از سال دوم وسوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خددااااييش خيلي خوب بود دمش گرررممم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد ازتموم شدن کلاس يه استراحت ده دقيقه اي داشتيم هوووووف جونم دراومده بود آخه تست زدن هم شد کار؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه ي بچه ها دور ميزي جمع شده بودن وداشتن حرف ميزدن منم داشتم باهانيه دوستم ميحرفيدم خبري از نفس نبود يه نگاه به دور وبر انداختم ديدم نفس روي يه نيمکت درحالي که تکيه شو به ديوار داده و پاهاش رو نيمکت درازه رفته تو افق محو شده ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه هاني گفتم؛هاني جون من يه تک پا ميرم اون ور کلاس ميام ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هاني:اوکي برو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جابلند شدم و به طرف نفس رفتم روي نيمکت روبه رويي اش نشستم وگفتم:نفس.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفي نزد و درهمون حال بود ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جابلند شدم ونيشگوني ازبازوش گرفتم که جيغش رفت هوا :اوووويييي بي شعور عوضي چيه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست به کمر نگاش کردم وگفتم:اولا که بي شعور عوضي اون نامزد گور به گوري سابقته دوما مگه نگفتم هروقت ميري تو افق منو هم ببر؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم غره اي بهم رفت وگفت:برو بابا حال داري.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره نيشگوني ازش گرفتم اشک توي چشم هاش حلقه زد وچند تا حرف رکيک بارم کرد.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نفس پاشو بريم سرجات بتمرگ.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:نميخام.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ميگم پاشو.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:نميخااااااممممممم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من؛باااشهههه خودت خواستي.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لنگ کفشش رو از پاش درآوردم و پرت کردم وسط کلاس ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها ازخنده منفجر شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به نفس که بادهن باز نگاهم ميکرد نگاه کردم ابرويي بالا انداختم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به طرف صندلي ام رفتم و خيلي عادي نشستم و پاروي پا انداختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانيه درحالي که ميخنديد گفت:خدا نکشتت الي آخه چرا کفشش رو درمياري؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:شرمنده جاش نبود وگرنه تنبونش رو درمي آوردم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديد وحرفي نزد.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس درحالي که اموات جمع رو مستفيز ميکرد کنارم روي صندليش نشست وگفت:يعني من دارم براي تو .‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:از اين داشتن ها زياد داشتي عسيييسمممم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:دررررد.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديدم وهمين لحظه درکلاس باز شد ياااخود خوووداااا........اين چيهههههه؟؟؟؟؟؟؟؟..........‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه مرد ميانسال روبه بالا پنجاه اينا باعينک ته استکاني روي چشماش وارد کلاس شد. احتمالا از ابراتون ولياي بچه ها نبود؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهرا يکي از همکلاسي ها گفت:آقا ببخشيد شما پدر کدوم يکي از بچه هاهستيد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرده صداش رو صاف کرد وگفت:پدر تک تک شما..!!!!‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ياااخدداااا.......اصلا مگهههه داريم؟؟؟؟؟مگههه ميشههههه؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادهن باز نگاش کردم رفت پشت ميز نشست:من پرورش استاد روانشناسي تون هستم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هييييييييي يعنيييي دلم ميخاست سرم رو بکوبم به ديوار آخه من فکر ميکردم استادهاي روانشناسي ازاون پسر خوشتيپ ها هستن هيييععععععع اينم شانسه ماداريم؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد ازاينکه خودمون رو معرفي کرديم کتابش رو باز مرد وگفت:خب بچه ها اول مباحث کلي رو بررسي ميکنيم قدم به قدم پيش ميريم وتست ميزنيم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه ي بچه ها جدي نشستن آخه فکر ميکرديم يه چي حاليشه ولي .........چييي بگممم من؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادهن باز همه ي بچه ها به پرورش چشم دوخته بودن يه چرت وپرت ها سرهم ميکرد که درطول عمرم انقدر چرت وپرت نشنيده بودم آخه يکي نيست بگه پرورررش تو بايد ميرفتي استاد پرورشي ميشدي مرتيکه ي...............‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اووووووف ديگه کفرم دراومده بود پوست لبمو ميجويدم وهرچي حرف رکيک بود زير لب نثارش ميکردم آمپرم بد ترکيده بود ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دريک تصميم آني ازجابلند شدم وگفتم:استاد.......‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باآرامش گفت:بله دخترم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من باجديت:لطفا رويکرد ها رو توضيح بديد.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرورش:رويکرد ها؟؟؟اينا که خيلي آسونه دخترجان بشين تا توضيح بدم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نيشم تابناگوش باز شد وخرکيف سرجام نشستم باخودم گفتم الانه که اين رويکرد هاي خاک برسر رو که هيچ وقت توي مخ وامونده ي من نرفتن رو بام توضيح بده وفول فول شم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وليييييي اوج بيچارگي وقتي بود که جناب پرورش کتاب روانشناسي رو باز کرد و شروع کرد به خوندن از روي مطلب ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد هم بااعتماد به نفس خرکيش گفت:فهميدي دخترم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حاضرم قسم بخورم اشکم درحال جاري شدن بود بابغض سرتکون دادم وگفتم:بله خيلي اصلا فول فول شدم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ويهو کلاس از خنده ي بچه ها ترکيدددد.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلاس ها تموم شده بود وبايد به خونه برميگشتيم ولي من هم چنان پاروي پاانداخته بودم و تو افق محو بودم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يهو نفس لپم رو محکم کشيد برگشتم وباغيض گفتم:چه مرگتهههه؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس بانيش باز گفت:اسلايتت تو حلقممممم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جاااااااانمممممم؟؟؟؟؟؟جاااااان؟؟؟؟؟اسلاااااايت؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند زدم زير خنده اشک از چشم هام جاري شده بود ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه دستمو به شيمکم گرفته بودم وبايه دست ميز رو جسبيده بودم که پرت نشم پايين دست آخري با تشري که نفس بهم زد ساکت شدم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالي که خنده توي صدام موج ميزد گفتم:خاک برسر بي پرستيژت کنن اون استايله اي خدا تو کي ميخاي آدم شي؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس مشتي به بازو زد وگفت:ببند بابا پرستيژ پاشو جمع کن بريم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اووووکي.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازجام بلند شدم و وسيله هامو ريختم تو کوله ام ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کوله مو انداختم رو پشتم و روبه نفس گفتم:بدو بريم هوا جون امروز قرارررر دارررمممم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس راه افتاد وهردو به طرف خروجي رفتيم :باز باکي قرار داري الي؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:بابا،با آرش گور به گورشده ي شغال صفت.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس خنديد و دستشو به معني خاک برسرت تکون داد وگفت:يعني تو درمورد دوست پسر خودتم اينطوري حرف ميزني؟؟خاک عالم تو سرت.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:بمير بابا الهي که آرش ذليل شه من از دستش خلاص شم مگه دست از سر کچل من بر ميداره ريزش مو گرفتم بس موهامو کشيدم وگفتم دست از سرم بردار ولي مگه تو گوش بي صاحابش ميره پسره ي سوسول بي ريخت.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:کوفتت شه آخه لياقت نداري چي کم داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:آقاجون بحث چيزي کم داشتن يانداشتن نيست من ن مي خا مش.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:اوکي بابا قاط نزن.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو گرفتم کشيدم وگفتم:الانم بدو که اتوبوس داره ميره.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه نفس به اون طرف خيابون افتاد وگفت:واااييي باز تو شروع کردي به ور ور کردن زمان ازدستمون در رفت بدو که الان ميرره.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وبماند که عين اين منگول ها تو خيابون ميدويديم و همه باتعجب نگاهمون ميکرردن..............‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کفش هاي اسپرتم رو بدون اينکه بند هاشو باز کنم از پام درآوردم وگوشه اي پرت کردم وداد زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏:-ماااااامااااااان ناااهااار چييييي داررريمممم؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يعني من خداي شيکمم هرجا ميرم اول تغذيه رو چک ميکنم سلامم که به قول هاني هوووچي......‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد هال شدم و پريدم داخل آشپزخونه اووومممم بوي قورمه سبزي هوش از سرم پروند يه نگاه به قابلمه ي روي گاز انداختم زيادي بزرگ ميزد به طرفش رفتم و سرش رو برداشتم نيشم تا بناگوش باز شد همين که خواستم ناخونک بزنم يه چيزي خورد پشت دستم با بهت برگشتم ومامانمو ديدم که بااخم ودست به کمر نگاهم ميکرد پريدم از گردنش آويزون شدم دوتا ماچ هم گذاشتم رو گونه اش وگفتم:سلاام مامان گلم خووووفي؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان منو از خودش دور کرد وگفت:دختر تو خجالت نميکشي از در وارد ميشي شروع ميکني به جيغ جيغ کردن مگه مهمون داشته باشيم آبرو واسه ما نميزاري .‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-وااا.....مامان مگه مهوون داريم؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-بله آقاجونت و کيارش اومدن.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا مامان اين حرف رو زد با ذوق جيغ خفه اي کشيدم وپريدم داخل پذيرايي آقا جون رو ديدم که بااخم هاي هميشگيش نشسته بود و کيارش هم کنارش موبايل به دست ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصداي جيغيم گفتم:-سلاااام آقاااجوووون.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وخودمو انداختم تو بغلش يه دوتا ماچ هم گذاشتم رو گونه اش .‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آقا جون باغرغر منو از خودش دور کرد وگفت:-برو اونطرف دختر أه أه تفيم کردي .‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نيشمو باز کردم و درحالي که لپ کيا رو ميکشيدم به آقاجون گفتم:-خوبيد آقاجون؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آقا جون با چشم غره گفت:-بله خوبم ول کن لپ اين پسر رو پرپر شد.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لپ کيارش رو ول کردم وهمزمان کيا از جاش بلند شد وگفت:-باز تو بپ منو کشيدي وروجک آره؟؟؟؟؟خودم حسيابت رو ميرسم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواست به طرفم خيز برداره که آقاجون دستش رو کشيد وگفت:-بشين کيارش حوصله ي جيغ جيغ هاي اين جغجغه رو ندارم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لب و لوچه ام آويزون شد :-من جغجغه ام؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-بله.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صراحت کلام تو حلقممم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش سرجاش نشست وگفت:-فقط به خاطر روي گل آقاجون .‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نيشگوني از بازوش گرفتم البته نشد بگيرم لامصب هيکلش سنگ بود قيافه شو بگم براتون قد بلند ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خخخ اين الان شد قيافه ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دووور ازشوخي پوستي سفيد داشت وچشمايي قهوه اي مژه ها بلند ومشکي موهاي مشکي پر کلاغي کلا کلاغي بود واسه خودش هيييي بشنوه ميکشتم .........‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لب هاي قلوه اي و سرخ هم داشت ته ريشش هم روي صورتش هاهاها من فکر کردم ته ريشش روي دستاشه هه هه هه بي مزههههههه.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلااااصهههه تيکه اي بود واس خووودش ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مووووش بخورتش حالا چه فايده؟؟؟!؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخلاقش زير خط فقر بود تا دلتون بخاااد گنننددددد.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درهرحال بامن کنار مي اومد چون اصولا واساسا وعموما کسي از پس من برنمياد بعلههه......‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تلنگر آقاجون به خودم اومدم:-به جاي اينکه‌وايستي اينجا اين بچه رو بخوري برو لباساتو عوض کن دختر.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده گفتم:-عووووووق..........!!!!!!!!‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش بااخم وحشتناکي بهم نگاه کرد نيشم رو باز کردم وفلنگ رو بستم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سريع پريدم داخل اتاقم ولباس هام رو عوض کردم بعد ازاون هم پريدم بيرون شايد پنج مين بيشتر طول نکشيد تاکارهامو انجام دادم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همين که وارد پذيرايي شدم آقاجون با چشم هاي گرد گفت:-تو اصلا رسيدي به اتاقت؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-آره ديه پ چي به من ميگن الي پنج ميني.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-اين الان يعني چي دختر؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بانيش باز گفتم:-هوووچي بي خي.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنار کيارش نشستم که بااخم وموبايل به دست مشغول اس ام اس بازي بوذ سرکي کشيدم ?وه ?وه ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هيييييععععععع.............يااااخددددااااا..........وييييييييي.......عوووووووق..........‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اينا چههه بي ادبن .........چه دختر خاک برسررري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من فکر ميکردم تنها خودم بي ادبم نگو از من بي ادب تر هم بوده من که هنو خيلي خوووبمممم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم ‏smsهارو با دقت ميخوندم يعني در حد لاليگاااا حالم بهم خورد ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارشم بعلهههه؟؟؟؟؟؟؟پ ن پ چهار دست و پاش نعلهههه؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا بهش نميخوووره کهههه........‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه سنگين شخصي رو روي خودم حس کردم ديدم إعههههههه کيارش هم چين بااخم نگاهم ميکنه که گفتم الان قر قره ام إعههههه ببخشيد خرخره ام رو ميجوه...........ويه کتک حسابي هم نوش جان ميکنم.......‌‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حااالا مني که در تمام عمرم خجالت نکشيدم هم چين آب شدم رفتم تو زمين که نگووووو........بي الي شديددد رفتتتتت.......‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخه اون حرف ها مناسب من بود که بخونم؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش طلفکي هم رنگ به رنگ شد واز جاش بلند شد آقاجون رو بهش گفت:-کجا پسرم؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-تاحياط برم ميام.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش سرش رو انداخت پايين آخييييييي مووش بشي تو پسرررر.........‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پذيرايي رفت ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آقاجون رو بهم گفت:-ببينم چي تو گوشيش بود که تاديد تو داري نگاه ميکني رفت؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-هيچي بابا داشت با جي افش ‏smsبازي ميکرد .‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-چي چي إفش؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديدم و گفتم:-دوست دختر آقاجون دوست دختر.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم هاي آقاجون هم چين درهم گره خورد که به چيز خوردن افتادم کاش نميگفتم يه وقت کيارو دعوا نکنه باز اون سر من خالي ميکنه آخه يکي نيست بگه چرا عاااقل کند کاري که باز آرد پشيماني؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان باسيني چايي وارد پذيرايي شد بانيش باز گفتم:-به به اينم از عروس خانووم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان لبخندي زد که نيشم بيشتر باز شد ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيني چايي رو طرف آقاجون گرفت آقاجون چايي اش رو برداشت منم برداشتم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان درحالي که روي مبل تک نفره اي مينشست گفت:-کيارش کجا رفت؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:-گلاب به روت دست به آب مامان جان.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آقاجون چشم غره اي به من رفت و رو به مامان گفت:-نازنين اين چه بچه تربيت کردنيه؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان باخنده گفت:-چي بگم آقاجون من ميخام آدمش کنم ها نميشه.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

د،بيا مجمع عمومي آدم کردن الي هم تشکيل شد .‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه مامان گفتم:-مامي عرفان کوجاست؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-نميدونم يه تک پا رفت بيرون الان بايد بياد ديگه.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سري تکون دادم و حرفي نزدم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پنج مين بعد صداي حرف زدن کيارش وعرفان وبابا سه نفري و همزمان اومد ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه باهم تشريف آوردن بابا اول اومد داخل از جابلند شدم وگفتم:-سللااااام بابا جوووونممممم خسته نبااشي.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا بالبخند گفت:-سلام دختر گلم سلامت باشي.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان به طرف بابا رفت و کتش رو ازش گرفت ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باباي عزيزم استاد دانشگاهه ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درکل تو اين خانواده اينجانب نخاله و انگل و ميکروب و مؤذل تشريف دارم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي عرفان روشنيدم که گفت:-منم که بوقم ديگه.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نيشمو براش باز کردم وگفتم:-سلااام داداش جوووني بوق که چه عرض کنم شما شيپوري.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جمع خنديدن .‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عرفان وددي جونم با آقاجون احوال پرسي کردند و رفتن لباس عوض کنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش گناخکي همين مظلوم نشسته بود يه گوشه که دلم براش سووخت ........‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه نگاهش رو هم از من ميدزديد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه نگاه به ساعت انداختم سه بود دقيق يک ساعت ديگه باآرش قرار داشتم روبه مامي گفتم:-مامان من گشنمه دارم هلاک ميشم يک ساعت ديگه هم ميخام برم بيرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-بيرون؟؟کجا؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابرويي بالا انداختم وگفتم:-هووچي قرار دارم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شيش جفت چشم غضبناک بهم خيره شدن آب دهنم رو قورت دادم لبخند دندون نمايي زدم وگفتم:-با نفس دوستم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه به حالت نرمال برگشتن هنوز خوب بود بابا و عرفان نبودن.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان گفت:-برو عب نداره ولي نه که باز ساعت نه شب بياي ها.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بگردم خودم را که چه سابقه ي درخشاني هم دارم من.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-اوکي مامان جون قول ميدم نهايتا تا ده برگردم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان بااخم نگاهم کرد:-شوخي کردم زودي مويام.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر ميز ناهار نشسته بوديم وتند تند غذام رو ميخوردم واقعا خوشمزه بود من عااااشق قررمه سبزي ام ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز بقيه داشتن بشقاب اولي رو ميخورن که من تموم کردم براي خودم کشيدم وباز مشغول شدم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه به چشم قحطي زده هاي فرار کرده از آفريقا نگام ميکردن ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هم چين با ولع ميخورم که کمي هم از اونا نداشتم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوقاشق پشت سرهم چپوندم تو حلقم داشتم خفه ميشدم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آقاجون ليوان دوغي به طرفم گرفت سريع از دستش گرفتم و سرکشيدم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستي به پشتم زد وگفت:-چند وقته غذا نخوردي بابا جون؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالي که دستم رو به شيمکم گرفته بودم گفتم:-خيلي وقته آقا جون اينا مهمون به مهمون به من غذا ميدن.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم هاي بابا گرد شد خنديدم وگفتم:-شوخي کردم .‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش زبونش باز شد وگفت:-اگه هنوز هم گشنه اي بخور.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستي به شيکمم کشيدم وگفتم:-فکر کنم هنوز هم بخام.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم ديس رو بردارم مامان يکي زد پشت دستم وگفت:-خجالت بکش انقدر نخور چاق ميشي.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشک توي چشم هام حلقه زد هنوز گرسنه بودم خوو....‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان وقتي قيافه مو ديد ،ديس روبه طرفم گرفت وگفت:-خيلي خب بخور.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه بعد ازاينکه سير شدم از جابلند شدم بوخودا نميتوتستم قدم از قدم بردارم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عرفان باخنده گفت:-يه سوزن بهت بزنم ترکيدي.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بي توجه از آشپزخونه خارج شدم ورفتم به اتاقم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه پنج دقيقه راه رفتم تا غذام هضم شد ويه تيپ خفن آرش کش زدم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانتو کالباسي شلوار جين مشکي شال کالباسي موهامو ريبختم روي صورتم يه رژ لب خجمل نارنجي زدم به لب هام وخط چشم باريکي کشيدم موبايلمو برداشتم ديدن يه ميسکال از آرش دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه تک زدم تا خودش زنگ بزنه ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از چند دقيقه زنگ زد و جواب دادم:-هااان؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخنده گفت:-سلام الناز خانوم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-سلااااامممم بر آرررش کماااان گيررر حالت چطوور است تيرت به کجا پرتاب شد؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-فعلا که تير تو خورده تو قلبم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اتاق خارج شدم وگفتم:-الااااخي عشخخممم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تک خنده اي کرد وگفت:-شيرين زبوني نکن آماده اي؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-با ايجزه شما بعله دارم ميام.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-من سر ميلان تون منتظرم ها.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-اوکي ديگه دارم ميام سيريش.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-چيزي گفتي؟؟؟؟!‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-نه ميگم يه خورده دهنم بو سير ميده.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-سير؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده ام گرفته بود ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش رو ديدم که سوئيچ ماشينش رو برداشت ونگاهش به من افتاد ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لحظه اي ساکت ايستادم سرجام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موشکوفانه نگاهم کرد لامصب چشم ازم برنميداشت ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پله هارو دوتا يکي طي کردم وپريدم پايين که آرش گفت:-کجا رفتي دختر؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-نفس جان دارم ميام الان راه افتادم ديه.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-نفس کيه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-آهان آره اومدم باباي.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشي رو قطع کردم آقاجون هم حاضرو آماده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پذيرايي خارج شد و روبه کيارش گفت:-بريم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش سري تکون داد وروبه من گفت:-باچي ميريد؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-احتمالا با قاطر نفس اينا دوگانه سوز هم هست.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آقاجون خنديد وگفت:-شما جوون هاي امروزي رو بزنن سوار قاطر نميشيد.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-واا.....آقا جون من با بقيه فرق دارم ها.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-بله اون که صد درصد.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامي وددي وعرفان هم به جمع ما پيوستن عرفان باديدنم اخم کرد وگفت:-اين چه قيافه ايه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-به تووووچههههههه.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کيارش گفت:-به دوستت بگو بياد همين جا ميرسونمتون.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اي بااااباااااا چه سر خريييي واس من پيدا ميشه هااااا.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبهش گفتم:-نه نميخاد خودمون ميريم مامي جون ددي جون با اجازه من رفتم باي بااااااي.............‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سريع از خونه پريدم بيرون وتا سرکوچه دويدم همين که سمند سفيد رنگ آرش رو ديدم پريدم داخل آرش طفلي هم چين پريد هوا که از خنده غش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بانفس نفس گفتم:-راه بيفت زود باش برو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-چه خبره؟؟چي شده؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-هي راه بيفت ميگم بهت.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرش ماشين رو راه انداخت يه خورده که دور شد گفت:-قضيه چيه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-هيچي بابا آقاجونم وپسر دايي ام خونمون بودن ميخاستن برن پسر دايي ام گير داده بود بهم منم فرار کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديد وگفت:-خوبي؟؟!‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-بله خوبم تو بهتري؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-مرسي عزيزم الان که تو کنارمي خوبم کجابريم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-چي بگم والا هرگوري ميخاي بري برو ديه.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشماش گرد شدوگفت:-اينم طرز حرف زدنه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه اي بالا انداختم :-همينهههه کهههه هستتتت.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سري از روي تأسف تکون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه نگاه به آرش انداختم قد بلند بود و هيکلش توووپ از نوع بسکتباااال .....‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوست برنزه اي داشت با موهاي جوگندمي لب هاي قلوه اي چشم ها عسلي ودماغ مناسب درکل خوب بود ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلوز فسفري رنگي به تن داشت و کت مخمل سورمه اي روش با شلوار جين مشکي .‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مقابل پاتوق هميشگي مون که يه کافي شاپ بود ترمز زد وپياده شديم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد کافي شاپ که شديم اولين چيزي که ديدم دختر پسر هاي خشگل مشگل بود که همه هم مشغول بگو بخند بودن ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرش دستمو کشيد وگفت:-بريم اونجا.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روي صندلي هميشگي نشستم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرش روبهم گفت:-چي ميخوري برم سفارش بدم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-بستني مخصوص.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-خسته نشدي انقدر بستني خوردي شبيه بستني شدي دختر.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لب ورچيدم خنديد وگفت:-باشه عزيزم الان ميرم سفارش ميدم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نيشم تابناااگوووش باز شد آرش رفت تا بستني هارو سفارش بده ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم افتاد به يه پسره که تخنا نشسته بود الااااخي ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گنننااخککيييي........گاووو بخووورتت چه خوشملي تووو.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه پسره به من افتاد و چشمکي بهم زد ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم کردم و چشم غره اي بهش رفتم بچه پررو شيطونه ميگه برم بزنم دکوراسيون صورتش رو بيارم پايين ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرش اومد سرجاش نشست وگفت:-چه خبر!؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-سلامتي تو چه خبر؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-منم بي خبر تو که اصلا براي من تايم نميزاري ميدوني چقدر دلم برات تنگ شده بود؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-هان آره الان فهميدم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه جوري نگاهم کرد ناراحت بود دررررررک به من چهه من که گفتم من به درد تو نميخورم تو پيله ي مني منو ول کنن خودم و شيطنت هام والا.......‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بستني هاي نازنينمون رو آوردن الاااهي بچه هام رو نگاه يکي شون شکلاتي بود يکي شون وانيلي فکرش رو بکن بچه هاي آدم بستني باشن اوووومممم خوشمزه ميشن ها.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باولع تمام بستني ام رو خوردم آرش اونقدر فس فس ميکرد که حالم بهم خورده بود ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بستني رو از زير دستش کشيدم باتعجب بهم نگاه کرد وگفت:-هي بستني مو بده.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابرويي بالا انداختم ومشغول خوردن شدم در ترض دو دقيقه سر وتهش رو هم آوردم ‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرش باخنده گفت:-به خدا من هنوز تو رو نميشناسم تو چه موجودي هستي الناز؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-اولا موجود عمه جانته دوما بدم مياد مثل اين دختر ها افاده اي ميخوري بابا جون پسر باس بستني رو با انگشت بخوره تهش روهم ليس بزنه.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-آهان ظرف بستني رو ليس بزنم آره؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديدم وگفتم:-فکرش رو بکن خيلي باحال ميشي ها.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم غره اي بهم رفت لحظه اي نگاهش روي نقطه اي ثابت موند حالت حرف زدنش عوض شد وگفت:-بهتره بريم ديگه نه؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-وااا...،..کجا؟؟؟من هنوز بستني ميخام بايد برام سفارش بدي.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‏-پاشو عزيزم بازم ميايم ميخريم اوکي؟؟؟؟الان بايد بريم.‏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.