رمان اعدام یا انتقام به قلم شیوا بادی
ابتدای داستان در مورد دو زوج، دو زوجی که هر کدوم عاشق همسرشون هستن ! ولی با یه تصادف ، همسر یکی از این زوج ها از بین میره و اون سه نفر دیگه رو تو مسیر هم قرار میده ! علی راضی به رضایت نمیشه ، تنها حرفی که روی زبونشه ، قصاصه ! و اینکه سهیل باید تاوان کاری که کرده رو پس بده ! قانون باید اونو مجازات کنه ! حکم دادگاه ، اعدامه ! اعدام سهیل ! بهارم که عاشق سهیل همسرشه ، هر کاری میکنه تا از علی رضایت بگیره حتی... و علی راضی میشه ، اما فقط به یه شرط ، اونم اینکه … پایان خوش
ژانر : عاشقانه، غمگین، همخونه ای
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۳ ساعت و ۳۴ دقیقه
ژانر: #عاشقانه #غمگین #همخونه_ایی
خلاصه:
ابتدای داستان در مورد دو زوج، دو زوجی که هر کدوم عاشق همسرشون هستن ! ولی با یه تصادف ، همسر یکی از این زوج ها از بین میره و اون سه نفر دیگه رو تو مسیر هم قرار میده ! علی راضی به رضایت نمیشه ، تنها حرفی که روی زبونشه ، قصاصه ! و اینکه سهیل باید تاوان کاری که کرده رو پس بده ! قانون باید اونو مجازات کنه ! حکم دادگاه ، اعدامه ! اعدام سهیل ! بهارم که عاشق سهیل همسرشه ، هر کاری میکنه تا از علی رضایت بگیره حتی... و علی راضی میشه ، اما فقط به یه شرط ، اونم اینکه …
پایان خوش
با صدای تموم شدآرایشگر چشمامو باز کردم و از روی صندلی بلند شدم
جلوی آینه ی بزرگ سالن ایستادم و به خودم نگاه کردم
چشم های درشت مشکیم با این آرایش لایت خیلی قشنگ شده،
ابرو های پرو مشکیم هم با این مدل پهن و کوتاه که یه کمم حالت شیطونی داره خیلی بهم میاد
خوب تو صورتم دقیق میشم، بینیم قلمیه، مدل عملی و سر بالا نیست، ولی قلمی و کوچیکه و به صورتم میاد
لبهامم که تقریبا بزرگ و گوشتی و سرخ رنگه!
خیلی به فرم صورت گردم میاد!
موهای مشکی و فرم با شینیون خیلی قشنگ تر شده!
تور سفید رنگم که زینت بخش موهام شده، جلوه ی بیشتری بهش داده!
بدن سفیدم تو لباس عروس آستین دارم پوشیده شده!
لباسم یقه گرده و آستین سه ربعه!
بالا تنه اش کار دستو تنگ و دامنش هم پفی و از جنس ساتنه!
مدلش قشنگه، از خانواده ی آزاد و راحتی هستم ولی دلم نمیخواست همه ی بدنمو نشون هرچی مرده مستو غیره ست بدم!
من فقط برای یه نفرم، برای عشقم!
برای سهیل!
سهیل اربابی، لیسانسه حقوق از دانشگاه آزاد نراق!
با هم تو یه دانشکده بودیم، اون ترم شش بودو من ترم دو، اولين بار تو حیاط دانشگاه دیدمش، اون روز خیلی ازش خوشم نمیومد، به دلم نشسته بود، منم اهل دوست پسرو اینها نبودم، ولی بعدها که یکی از درسهامو با ترم بالایی ها گرفتم، وقتی هم کلاسیش شدم، وقتی هر سؤالی داشتم بدون اینکه نگاه بدی بهم داشته باشه جوابمو میداد
همون موقع بود که کم کم بهش علاقه مند شدم، عاشقش شدم!
اونم عاشقم شد، اومدو بهم پیشنهاد دوستی داد برای آشنایی بیشتر!
خیلی از دختر ها از اینکه پسر شیطونو دختر بازیه میگفتن، ولی من هیچ وقت ازش چیز بدی ندیدم، همیشه بهم احترام گذاشته بودو حد خودشو میدونست!
پیشنهادشو قبول کردم، کم کم برای رفتو آمد با هم با اتوبوس از نراق میومدیم تهران!
سهیل ماشین داشت، ولی چون من قبول نمیکردم باهاش با ماشینش بیام و برم بعد از چند بار اصرار، بدون ماشین و با من، با اتوبوس راهی دانشگاه شد!
کارش برام ارزش داشت، شاید اگه هر پسر دیگه ای بود ناراحت میشدو خودشو لوس میکرد، ولی سهیل اینطوری نبود!
خیلی آقا منشانه رفتار میکرد!
بعد از تموم شدن درسش مدیر یکی از رستوران های زنجیره ای پدرش شد، یه سال بعد از دوستیمون راضی شدم به اینکه با ماشین سهیل بیامو برم، مامانم هم در جریان بود، اونم خوشحال از این تصمیمم، وقتی هم که درسش تموم شد، تو هر فرصتی که میشد میومد نراق دنبالم!
حسابی عاشقم کرده بود با این خوبی هاش، با این محبت های وقت و بی وقتش!
الان هم بعد از چهار سال آشنایی با هم قراره ازدواج کنیم ؛
امروز روز عروسیمونه، سه ماه نامزد بودیم، چون شناخت کافی رو از همدیگه داشتیم نامزدیمون کم و کوتاه بود!
تو افکار خودم بودم که صدایی گفت:
- داماد اومد
دلم هری پایین ریخت
نمیدونم از استرس بود، از شادی بود
از هرچی که بود حسی خوبی بهم داد
شنلمو با کمک زن برادرم ریحانه، پوشیدم و درو باز کردم
سهیل جلوی در ورودی واحد آرایشگاه منتظرم ایستاده بود
بهش نگاه کردم، تو اون کت و شلوار مشکی رنگ خیلی خوشگل شده بود
به چشم های عسلی رنگش که حالا با برق عشق آمیخته شده بود نگاه کردم
لبخندی روی لب های باریکش نشست و موهای قهوه ای تیره اشو که روی پیشونیش ریخته بودو کنار زدو دسته گلی رو به طرف گرفت و گفت:
- سلام بر زیبا ترین عروس دنیا!
تقدیم با عشق!
لبخندی زدمو دسته گلو ازش گرفتم
کمی سرشو خم کردو به صورتم نگاه کردو گفت:
- بذار ببینم چی ساخته این آرایشگره، اگه بده همین جا پسش بدم!
اخمی کردمو با ناز سرمو تکون دادمو نگاهمو ازش گرفتمو گفتم:
- خیلی هم دلت بخواد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دلم بخواد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خدامه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ی بلندی کردو دستشو جلو آورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو به دور دستش حلقه کردم و با هم به داخل آسانسور رفتیم، ریحانه با عجله جلوی در اومدو خواست داخل بشه که سهیل دستشو جلوش گرفتو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لطفا بذارین یه دقیقه راحت باشیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان میریم تو مجلس مگه این داداشش میذاره من نگاش کنم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irریحانه خندید و منم اسم سهیلو صدا زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عیب نداره بهار جان، آقا سهیل حق دارن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن میمونم بعد از شما میام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیلم خندیدو با دستش با ریحانه بای بای کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر آسانسور بسته شد و سهیل در نزدیک ترین نقطه ی ممکن نسبت به من ایستاد، دستمو گرفتو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- در بیار ببینم این شنلتو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه سهیل، موهام خراب میشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فدای سرم، من نبینم کی ببینه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اذیت نکن، بذار تا سالن سالم برسم بعد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفم قهقه ای زدو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مگه میخوام چه بلایی سرت بیارم که اینجوری میگی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسالم برسی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستم جلوی دهنمو گرفتم، عجب سوتیی داده بودم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی خجالت کشیدم و طبق معمول سرخ شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سرخ و سفید شدنم، خنده ی سهیل بیشتر شدو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- انقدر نمک نریز که یه بلایی سرت نیاد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا من یه چی گفتم، باز تو دست گرفتی برام؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آخه با حال بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عشق بهش نگاه کردمو قربون قدو بالای بلندش که 188 سانتی میشد رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخه منه 160سانتی رو چه به این هرکول؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرکول یعنی هرکول ها، بلند و چهار شونه و توپر!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیشونیمو بوسیدو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- انقدر خجالت نکش، زنو شوهر که از این حرفها با هم ندارن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به قول خودت زنو شوهر!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مگه غیر از اینه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کی عقد کردیم من متوجه نشدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه سریع!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلپمو کشیدو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شیطونی کنی به ضرر خودت میشه ها!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا خواستم جوابشو بدم، در آسانسور باز شد ومجبور شدیم بیرون بیاییم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاول من و بعد از من سهیل از آسانسورر خارج شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف ماشین رفتیم که برادرم بهادر اومد جلو و با لبخند نگاهم کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بزرگ شدی بهار کوچولو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بزرگ بودم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ای کردو به اطراف نگاه کرد، انگار دنبال چیزی یا کسی میگشت، با شک به ما نگاه کردو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ریحانه کو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزودی بهش گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خواست با آسانسور همون موقع که ما اومدیم با ما بیاد، سهیل ازشون خواست که بعد از ما بیاد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفم بهادر مشکوک نگاهمون کردو روبه سهیل گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مگه میخواستی چکار کنی کلک، که زن منو راه ندادی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرف بهادر، یخ کردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی گفتم که خودمم نفهمیدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سهیل نگاه کردم که صورت سفیدش سرخ شده بود از خجالت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرشو پایین انداختو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هیچی به جان خودم، فقط نیست دامن بهار خیلی پفیه، جاشون نمیشد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهادرم خندیدو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا چرا لکنت گرفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخجالت نداره که، زنته!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی خیال، من از اون برادر زن های ترسناک نیستم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستی به پشت سهیل زدو خندید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل هم یه نفس راحتی کشید، انگار یه کم خیالش راحت تر شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی نیست بگه " پسر جون خجالت میکشیی پس این کارها چیه؟ "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه کم که گذشت ریحانه خرامان خرامان اومد و با لبخند معنی داری به ما نگاه کردو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوش گذشت؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل با شنیدن این حرف سرفه اش گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم که باز جلوی داداشم سرخ و سفید شدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر کنم تا امشب عروس دامادو به کشتن ندن ول کن نیستن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل به سرعت در ماشین بی ام و ایکس فایوشو باز کردو دستی پشتم گذاشت تا سوار ماشین بشم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو پایین انداختم و سوار شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل هم از بهادر اجازه گرفتو سوار شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو مسیر یه سره با بهادر، کورس میذاشتیمو شوخی و خنده میکردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو اتوبان سرو صدای زیادی راه انداخته بودیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ورودمون به سالن صدای دست و جیغ مهمون ها بلند شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه با خوشحالی به طرفمون میامدن و تبریک میگفتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبرشون نبود ما بریم پیششون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل تک فرزند بودو خیلی برای کل فامیلشون عزیز بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقدر که اونها شورو شوق داشتن، فامیل خودم نداشتن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا مامان و بابا و پدر و مادر سهیل سلام و دیده بوسی کردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کمک ریحانه شنلمو درآوردمو با سهیل به طرف میز مهمون ها رفتیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه همه که خوش آمد گفتیم به جایگاه عروس داماد رفتیم و نشستیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه محض نشستن، سهیل دستمو گرفتو بوسیدو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خیلی خوشگل شدی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآدم دلش میخواد قورتت بده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو گلوت گیر نکنه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبر کن عاقد بیاد بعد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- راست میگی، من که این همه منتظر شدم، یه کم دیگه هم صبر میکنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ای کردمو نگاهمو به جمعیتی دوختم که برای شاد تر کردن جشن ما اومده بودن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه کمو بیش از علاقه ی ما میدونستن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر دو خانواده عقایدمون مثل هم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم از نظر حجاب، هم از نظر روابط بین دخترو پسر و بقیه ی مسائل!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا بیاییم بفهمیم چی شد، آخر شب شدو همه برای خدا حافظی پیشمون اومدن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز مهمونها خدا حافظی کردیمو به سمت خونه امون راه افتادیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدر سهیل، یه آپارتمان تو خیابان دربند برامون خریده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه ی جهازمو به سلیقه ی خودم خریده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآدم وقتی با عشقش قراره ازدواج کنه، هر کاری برای عشقش براش شیرین و دوست داشتنیه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتی یه خرید ساده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سهیل به خونه امون رفتیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونه ی خودمون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونه ای که قرار بود با هم زندگی مشترکمونو شروع کنیم و لحظه هامونو عاشقانه بسازیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل با لبخند نگاهم کردو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب، حالا من موندمو تو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب، که چی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه اشو بالا انداختو با لحن بامزه ای گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هیچی به جون خودم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدمو به سمت اتاقمون رفتم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباس هامو عوض کردمو به سالن رفتم، سهیل روی راحتی نشسته بودو تو فکر بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزدیکش نشستمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به چی فکر میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به این که بالاخره به هم رسیدیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونی چقدر دلم میخواست این روزو ببینم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیادش به خیر، چقدر اوایل به من چپ چپ نگاه میکردی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیادته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر کار میکردم محلم نمیدادی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره، یادش به خیر، چقدر خنگ بودم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستشو به دورم حلقه کردو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دور از جونت جوجو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آخه همه بچه ها میگفتن تو با همه دخترها دوست بودی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منکر اینکه دوست دختر داشتم نمیشم، ولی اینم بگم که عقلم نمیرسید، وقتی تورو دیدم، وقتی بهم کم محلی میکردی بیشتر میخواستمت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی غرورتو دیدم گفتم این همونیه که من میخوام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی بعد از دوستی مونم نمیذاشتی پامو فرا تر از حدم بذارم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونی چقدر روز به روز برام عزیز تر میشدی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالانم که دیگه حسابی دلو دینمو بردی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ای کردمو بازو شو میشگون گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم خندیدو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- امشب هر کاری که کنی به ضرر خودت میشه، گفته باشم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس نگاهش کردم که خنده ی بلندی کردو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا قیافه اتو شکل این گربه های ملوس میکنی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میدونی من میترسم اذیتم میکنی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من معذرت میخوام، خوب شد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ناز نگاهمو ازش گرفتمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندید و گفت منم برم لباسمو عوض کنم، تو هم بیا که خیلی خوابم میاد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی به اتاقمون رفتم، سهیل روی تخت دراز کشیده بود، با دیدنم لبخندی زدو به کنارش اشاره کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنارش جای گرفتم و خودمو به نجوا های عاشقانه ی عشقم سپردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح که بیدار شدم، فصل جدیدی از زندگیم شروع شده بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن از کودکی بیرون اومده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا من زنی بودم که باید برای خیلی چیزها آماده میشدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای سختی های زندگی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای مقاومت در برابر سختی ها!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای صبوری!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای همسر بودن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای فدا کردن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای همه چیزی که مادران ما قبل تر از ما کرده اند!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو مهم تر از همه، برای مادر بودن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای خوب بودنو خوب تربیت کردن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوماهی از زندگیمون میگذره و در این مدت همش به مهمونی گذشته!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر شب خونه ی یکی از اقوام مهمونبودیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز خیلی تو خونه ی خودمون شام و ناهار نخوردیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقت هایی هم که مهمونی نیستیم خونه ی مامان بابای خودمونیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفعلا که زندگی شادو خوبی داریم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیدوارم شادیمون ابدی باشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه چیز خوب بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندگی شادو دوست داشتنی بود برامون، خیلی شاد! خیلی خوب!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو خونه با سهیل با هم مشکلی نداشتیم، فقط بعضی وقت ها از دست شیطنت های سهیل عاصی میشدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز بغلم رد میشد یه مشتی چیزی میزد به بازوم، یا ممحکم میزد به کمرم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموقع غذا خوردن یه تکه یخ بر میداشتو مینداخت تو یقه ی لباسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا یه دفعه ای آب لیوانشو میپاشید روم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی از دستش عصبانی میشدم، ولی وقتی میخندیدو میگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عاشق همین حرص خوردناتم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم آروم میگرفت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوستش داشتم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین چیزها هم که تو پسرها طبیعی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم دیده بودم بهادر چه شوخی خرکیایی با ریحانه میکنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط سرش جیغ و داد میکردم که کم کم به اسم جغجغه معروف شدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا میومد تو خونه با صدای بلند میگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کجایی جغجغه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم با خنده میرفتم جلوش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه هر حال این ها همه خاطره میشه روزی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل الان جوونه و شورو شوق زیادی داره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلا این مردها انرژی بیش از حدی دارن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم چرا به جای اینکه از این انرژی برای اذیت کردن ما زن ها استفاد ه کنن، نمیرن دنبال یه کاری که مفید باشه براشون؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواقعا چرا هیچ چیزی تو دنیا بیشتر از جیغ زن برای مرد لذت بخش نیست؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروزم مثل هر روز ناهار پختمو روی راحتی نشستمو منتظر سهیلم، به ساعت نگاه کردم که یه کمی از دو گذشته بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان دیگه باید پیداش بشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اتاق رفتمو خودمو چک کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب، همه چی خوبه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لباس کوتاه آبی روشن پوشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا آرایش غلیظ و خط چشم عربی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرژ لب سرخ رنگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصندل سفید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا یه عالمه از عطری که سهیل دوست داره میزنم، که به خاطر زیاد زدنش سرفه میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمیشه همینه، یه کم آلرژی دارم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی هیچ وقت اهمیت نمیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون میخوام برای شوهرم خوش بو باشم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه همه چی خوبه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاق بیرون رفتم که دیدم صدای پیچیدن کلید توی قفل میاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشوهر عزیزم، عشق زندگیم اومد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیرم جلوی در به استقبالش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا باز شدن در، نگاهش روی صورتم میچرخه، و لبخند صورت خسته اشو میپوشونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستاشو به دورم حلقه میکنه و عمیق نفس میکشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه بوی خوببی میدی خانمی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم سرمو روی سینه اش میذارم و با بو کشیدن عطر تنش که با بو و گرد کار بیرون آمیخته شده میگم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه به خوش بویی تو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده میکه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من تو اون رستوران از صبح تا حالا فقط شاید بوی غذا بدم، اگه فکر کردی غذامو میخوای بخوریم بگو که تا بلایی سرم نیومده فرار کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم عشه گر میخندمو در جوابش میگم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوش مزه که هستی ولی از یه نوع دیگه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالت چشم هاش عوض شدو منو به خودش فشردو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از چه نوعش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دیگه اونشو بعدا میگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ا! اینجوریاس؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند شیطانی زدو منو رو دستش بلند کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا معلق شدنم بین زمینو هوا، دستامو دور گردنش انداختمو با جیغ گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- وای، افتادم، بذارم زمین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیشتر خندیدو منو بالا تر گرفت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- وقتی جغجغه فریاد میزند!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لوس نشو سهیل، بذارم زمین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروهاشو بالا انداختو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نچ، نمیذارم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میوفتم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تا منو داری غم نداری، هواتو دارم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیدم بحث بی فایده ستو آروم گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت اتاق خوابمون رفتو منو روی تخت خوابوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودشم با لبخندی بر لب به طرف کمد رفتو لباس هاشو عوض کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم به پهلو دراز کشیدمو نگاهش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(( قربون قدو بالات برم من!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشاا ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهار فدات بشه ))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین جور داشتم تو دلم قربون صدقه اش میرفتم که اومدو کنارم دراز کشیدو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آی خدا چقدر خستم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی بلند شدمو دست چپمو تکیه گاه بدنم کردمو به صورتش نگاه کردمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا عزیزم؟ خودم خستگیتو رفع میکنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند بد جنسی زدو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب رفع کن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه امو بالا انداختمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باشه، پاشو بریم بیرون، یه چایی برات بریزم بخور، بعدشم ناهار برات بیارم بخور، بعد از اونم بخواب که حسابی خستگیت در بره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اخم نگاهم کردو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من که از این رفع ها نخواستم، اون ها به جای خودش، الان خستگیم جور دیگه ای رفع میشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابرو هامو بالا انداختمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چجوری مثلا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیم خیز شدو دستاشو به دو طرف شونه ام گرفتو منو روی تخت خوابوند و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- الان میفهمی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنظورشو فهمیدم، با دستم کمی به سینه اش فشار آوردمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برو عقب، غذام رو گازه میسوزه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فدای سرت، غذای من مهم تره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- غذا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- غذای روحم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه چشم های خمارش نگاه کردم که فاصله اش باهام کم و کمتر میشد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروز ها به خوشی در گذر بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیگن عمر خوشی کوتاهه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی زود شش ماه از ازدواجمون گذشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشش ماه که انگار برامون همین دیروز بود خوش حال از این بودیم که با هم نامزد کردیمو قراره به زودی مال هم بشیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز قراره بریم ویلای یکی از دوستهای سهیل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخه برای دوست دخترش تولد گرفته!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پیراهن سبز پوشیدم که یه کت کوتاه با آستین های خیلی کوتاه روش میخوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرایشم کم کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخه خیلی از دوستهای سهیل خوشم نمیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه اصرار های سهیل نبود اصلا نمیرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل یه پیراهن سفید با شلوار مشکی پوشید با یه کروات مشکی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهاشم بالا زدو یه دوش هم با ادکلنش گرفت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر دو دوشا دوش هم از خونه بیرون رفتیمو سوار ماشین شدیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irویلا تو کرج بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان ساعت پنجه، تا برسیم فکر کنم شش بشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوستش گفته پنج شروع میشه و همه باید زود بیان!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی دلم نمیخواست اولین نفر اونجا باشیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحدود یه ساعت بعد رسیدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحیاط ویلا رو هم صندلی چیده بودن، ولی راهنمایی مون کردن که به سالن بریم، ما هم رفتیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای موزیکی که پخش میشد کر کننده بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز هیچی نشده انواع و اقسام دودو الکل پخش شده بودو هرکس دنبال سلیقه ی خودش بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل هم که تا رسیدیم یه جام برداشتو سر کشید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه منم تعارف کرد که طبق معمول جوابم منفی بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز نوشیدن این مواد الکلی خوشم نمیومد، چیه خودمون به بدن خودمون آسیب برسونیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی سهیل برعکس من بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلا از مستی بدم میاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل هم که همش با خنده میگه امتحانش کن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمستی و راستی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی من این حرفو قبول ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگه باید مست بود تا صادق بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمانتو مو در آوردمو یه گوشه نشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه کم که گذشت دوست سهیل که اسمش رادین بود برای خوشامد پیشمون اومد و بعد از تعارف تیکه کردن، یه چیزی درگوش سهیل گفت که سهیل و خودش هر دو بلند خندیدن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقدر از این کار بدم میاد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار نه انگار منم آدممو دارم نگاهشون میکنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اخم نگاهمو به اطراف دوختم که رادین شرو کم کرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی ازش بدم میاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اون چشم های هیزش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل که دید ساکتم، سرشو بهم نزدیک کرد تا صداشو بهتر بشنوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا اخم کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه کم لبخند بزنی به جایی بر نمیخوره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حوصله ی اینجور جاها رو ندارم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بیخیال دیگه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خاطر من!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اجبار لبخندی زدم و سهیل هم لبخند زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچکار میتونم بکنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاضرم به خاطرش هر کاری انجام بدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل خیلی شلوغ و اهل مهمونیه ولی من کمتر!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما خب دیگه زنو شوهر باید خودشونو با هم تطبیق بدن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجشن حسابی شلوغ شده بودو هرکسی هم به کار خودش مشغول بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل هم که راه به راه مشغول نوشیدن بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی از مشکلاتی مه باهم داشتیم همین بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوشیدن بیش از حد مشروب!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی کو گوش شنوا؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اخم بهش نگاه کردمو سرمو بهش نزدیک کردمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فکر رانندگی برگشتنت هم کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرخوش خندیدو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من جنبه ام بالائه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیالت راحت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالم داشت تو اون فضا بهم میخورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسترس بدی گرفته بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالم خیلی بد بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی از دختر های جلف مجلس اومد پیشمونو به سهیل گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سهیل جان میای برقصیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل نگاهی به من کردو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میبینی که با خانومم اومدم، برو با یکی دیگه برقص!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irته دلم از این حرف سهیل خوشحال شدم، خیلی آدم سخت گیری نبودم، حوصله ی این جور جشن هارو نداشتم، سهیل هم که به خاطر من نشسته بود پیشم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش نگاهی کردمو با لبخند گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سهیل جان اگه میخوای برقصی برو، من مشکلی ندارم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ابروهای بالا رفته نگاهم کردو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مطمئنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدر ساده بودم که فکر میکردم به پیشنهادم جواب رد میده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند دستمو فشردو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حوصله ام سر رفت، خودت بیا با هم برقصیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه، من حالشو ندارم، برو زودم بیا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چــــشم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو چشمکی زدو ازم دور شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هم شروع به رقصیذن کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل سنگین و مردونه میرقصید، اما اون دختره ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم میخواست خفه اش کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم کردم که لعنت بر خودم باد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه کم که گذشت دیگه نتونستم تحمل کنم، جلو رفتمو در برابر چشم های متعجب اون دختره، شروع به رقصیدن با سهیل کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل هم از اینکه از لاک تنهاییم بیرون اومدم، خوشحال شدو با من همراه شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه کم که گذشت یکی از مستخدم ها با یه سینی حاوی نوشیدنی از کنارمو رد شد که با اشاره ی سهیل اومد پیشمون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل لیوانی برداشت و یه جا سر کشیدو تو سینی گذاشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اخم بهش گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چقدر میخوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر برگشتنمونو کردی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نترس موش موشی، من هوشیـــــارم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو این هوشیار کشیده، نشونه ی مستیه اون بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه ساعتی گذشته بودو ما نشسته بودیم، دیگه واقعا حوصله ی موندن نداشتم، به سهیل گفتم که بریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاول گفت زوده ولی وقتی دید حال ندارم، قبول کرد، که این کارش نشونه ی عشق زیادش بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونستم رو حرفم حرف نمیزنه، به خاطر همین نمیتونستم بهش نه بگم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جامون بلند شدیمو لباسامونو پوشیدیم که دوستاش فهمیدنو هر کدوم یه چیزی گفتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نرو بابا الان چه خبره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تازه هشتو نیمه، ما تا آخر شب هستیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بدون تو حال نمیده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- متأهلی هم چه بساطی داره ها!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو سهیل به همه با لبخند گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- وقتی خانومم خسته ست باید بریم، آخه نمیخوام عشقم خسته شه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بابا زن ذلیل!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو این جوابی بود که دسته جمعی به حرف سهیل دادن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل بی توجه به تیکه هایی که مینداختن، دستمو گرفتو بیرون رفتیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشین شدیمو حرکت کردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه ساعتی تو راه بودیم تا به تهران رسیدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون جمعه شب بود خیابون ها هم داشتن شلوغ میشدن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما سهیل بی توجه به سرعت رانندگی میکرد و هیچ توجهی به حال خودشو من نداشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو خیابون چمران شمالی بودیم، روبروی خیابون ولنجک که رسیدیم ترافیک بیشتر شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir