در مورد دختر شاد و سرزنده ای به اسم نادیا هست و خدای تقلبه. کل چهار سال دبیرستان رو با تقلب به انتها رسونده . انقدر حرفه ای که تا به حال سابقه تقلب گرفتن ازش رو هیچ بنی بشری به چشم ندیده اما از بد روزگار بالاخره دستش برای یه نفر رو میشه و این سراغاز یه تنفر عمیق و شاید در انتها عشقی بزرگ و پر از تجربه های ریز و درشتِ....

ژانر : عاشقانه، طنز

تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۳ ساعت و ۲۸ دقیقه

مطالعه آنلاین تقلب
نویسنده : f_javid

ژانر : #عاشقانه #طنز

خلاصه :

در مورد دختر شاد و سرزنده ای به اسم نادیا هست و خدای تقلبه. کل چهار سال دبیرستان رو با تقلب به انتها رسونده . انقدر حرفه ای که تا به حال سابقه تقلب گرفتن ازش رو هیچ بنی بشری به چشم ندیده اما از بد روزگار بالاخره دستش برای یه نفر رو میشه و این سراغاز یه تنفر عمیق و شاید در انتها عشقی بزرگ و پر از تجربه های ریز و درشتِ....

به نامش، به یادش و در پناهش می کنیم آغاز

- ما...ما...ن... ماشینه رو افتادین... ای ول...

- مرگ، دختره احمق، کر شدم! این چه جیغی بود؟ فکر کردم مُردی. چت شد یهو؟

- بلیط دبی رو افتادی شازده، فردا بلیط نگرفته نمی یای خونه ها!

- دروغ می گی!!! گرفتی ما رو؟

- دروغم چیه، باور نداری بیا خودت ببین، هنوز صفحه بازه.

- مرگ آریانا؟ کو؟ ببینم...

- راس میگی نانادی؟ بگو جون مامان!

- وا چتونه شماها، شک دارین؟

- نانادی جان من، این تن بمیره راستشو بگو، کی جلوت نشسته بود؟ ها؟ نفره اول بود یا دوم؟ من اگه تو رو نشناسم که به درد کوفتم نمی خورم.

- ما...ما...ن به این بگو خفه شه فقط، خیلی نامردی آریانا. مگه دستم بهت نرسه، مردی وایسا...

- مگه دروغ می گم؟ دیگه همه عالم خدای تقلبو میشناسن! ولی تو بمیری لامصب عجب شانسی داریا... حالا اگه ما بودیم جلومون یه بیغی می نشست که نگو.

- خیلی بدی... خیلی... کور بودی اون موقع که خودمو تو خونه حبس کرده بودم خر می زدم؟

- خیل ِخوب بس کنین دیگه. خجالت بکشین. عین موش و گربه دور خونه دنبال هم می دوئین، آریانا تو خجالت بکش، این بچه است، تو که ماشالا 30 سالته.

- ای بابا. مادر من مگه من دروغ می گم؟ طاقت حرف حق نداره میدوئه دنبال من که مثلا منو بگیره مشت بزنه بهم! آخه دختر خوب با این کارا که چیزی حل نمی شه، اصلا آقا من لال می شم. اما از فردا تماشا کن ببین هر کی از در وارد شد همینو بهت می گه یا نه. اگه نگفت من اسمم رو می ذارم قلی اصلا،خوبه؟

- بس کن تو هم. بچه ام راست می گه دیگه، مگه ندیدی چطور خودش رو شیش ماه تو اتاق حبس کرده بود و خر می زد؟ تازه مگه با تقلب کسی می تونه رتبه سه کنکور بشه. بس کن دیگه ام از این حرفا نزن که مردم عقلشون به چشمشونه.

- نانادی جون آریانا ببینم نکنه تقلبات رو برده بودی سر جلسه؟

- آره می دونی سر جلسه چهار سال تقلب رو برده بودم پهن کرده بودم رو می زم تازه هر کدوم از مراقبا هم یه درس رو داشتن برام برگه تقلبش رو پیدا می کردن. اصلا اگه تو باور نداشتی که من نفر اول تا سوم می شم چرا شرط بستی باهام؟

- خواستم حالت رو بگیرم یه سفر مجانی تیغ بزنم.

- حالا خوردی تو دیوار؟ حالش رو ببر!

****

نگاهش رو تو آئینه به خودش می دوزه و دوباره لبخند عمیقی روی لبش جا خوش می کنه. تو آسمونا راه می رفت. بالاخره شاخ غول رو شکسته بود. اونم اساسی! یه کم تو هم بود که چرا اول یا دوم نشده اما خوب بالاخره شرط رو برده بود. یه شرط اساسی که خیلی ها رو بیچاره کرده بود. اولیش مامان جان و آقای پدر که تو خرج بدی افتاده بودن. بالاخره به سانتافه عزیزش رسیده بود، بی برو برگرد. دومیش داداشی گل پسر که یه تور یه هفته ای دبی گردنش افتاده بود. سومیش میلاد پسر عموش که یه شام رستوران تاج محل تو کاسه اش رفته بود. چهارمیش مرجان دختر عموش که نوشتن تقلبای ترم اولش گردنش افتاده بود. اوه تازه مهم تر از همه پنجمیش بود که اون یکی پسر عموی بدعنق گیر مزخرفش دکتر مانی بود،ها ها ها بیست بی برو برگرد مقدمه حقوق ترم اول. آی چه حالی کنم من، یعنی قیافه ات تماشاییه آق مانی.

دوباره چشمش رو به آینه می دوزه و با دقت تمام پودر برنزه رو روی صورتش می ماله و موهای فر مشکیش رو از شر گیره سر راحت می کنه و دورش می ریزه. دستی به پیراهن دکلته مشکیش می کشه و کفشای مشکی پاشنه بلندش رو هم پاش می کنه و طبق معمول و به قول مامان جان گرامی شیشه عطر رو روی خودش خالی می کنه، از در اتاق خارج می شه و به سمت پذیرایی می ره.

همه ی فامیل توی پذیرایی جمع بودن به مناسبت جشن قبولیش تو دانشگاه! پاش به سالن نرسیده خنده ها و متلک ها از سر و روش باریدن گرفت و نانادی بی خیال و با نیش باز و به قول مامان جان مثه اسب گُم گُم پله ها رو پایین اومد و به سمت سالن پذیرایی شیرجه رفت و سلام بلند بالایی همه رو مهمون کرد.

میلاد- به نانادی خانوم،آقا ما چاکر شماییم. می گم بیا یه کلاس کنکور آموزش تقلب باز کنیم به جان تو کار و بارش سکه استا.

- هر هر خندیدم. شما فعلا خودت رو واسه باختت آماده کن آقـــــــــا....

مرجان- وای دختر یعنی تو یه دونه ای. من موندم آخه تو این شانس خر رو از کدوم گوری گیر آوردی لامصب.

- خیلی پررویی مرجان. ای چشمت رو بگیره اون همه خری که من زدم واس این کنکور کوفتی.

- جان من دیگه ما رو رنگ نکن نانادی. چهار سال عالم و آدم خودش رو خفه کرد که تو رو قرآن عوض تقلب نوشتن یه بار محض رضای خدا یه درس رو بشین بخون برو سر جلسه.

- اوف مگه دیوونه بودم، خودم رو خفه می کردم این تاریخ 300 صفحه ای چرت رو تو مغزم فرو کنم یا اون اراجیف جامعه شناسی و فرمولای چرت ریاضی یا اون زبان عربی مزخرف. به قرآن عذاب وجدان می گرفتم اگه چهار سال اون اراجیف رو تو مخم می کردم. این مغز نازنین خیلی گرونه، باید حسابی مراقبش باشم.

مانی- آره والا! حیفه این مغز فسیل از آکبندی بخواد در بیاد.

- آهای آقای دکتر حواستون رو جمع کنینا. همین مغز به قول شما فسیل شده نفر سوم کنکور شده، ایشالا چهار سال دیگه ام می شه وکیل این مملکت. البته شرمنده ها ولی خوب جای شما رو خواهد گرفت با عرض پوزش. ولی فعلا نگران نباشین ایشالا تا اون موقع شما خودتون بازنشسته شدین، ماشالا سن و سالی ازتون گذشته.

- بله، امیدوارم! ولی از من به شما نصیحت با تقلب راه به جایی نمی برین، اینجا باید کار کنه. باید قر قره کنی کتابا رو تا بتونی به جایی برسی وگرنه تو دانشگاه دیگه با تقلب نمی تونی به جایی برسی جز یه مدرک قلابی به درد نخور که البته اونم شک دارم، خانوم!... راستی نصف بیشتر کتاباتم همون عربی به قول جنابعالی مزخرفه... پس بهت پیشنهاد می کنم قبلش خوب فکراتو بکنی، هر چند یاد ندارم شما از این بالا خونه تا حالا کمکی هم گرفته باشین.

- یعنی می دونی... دلم می خواد با همین دستام خفه تون کنم؛ نامردم اگه روی جنابعالی رو کم نکنم. در ضمن قولتون فراموش نشه. مقدمه حقوق یه بیست بی برو برگرد.

- متاسفم. هر کی بیست می خواد باید زحمت بکشه. استاد جماعت تو نمره دادن به خسّت معروفه!

- اِ این نامردیه، جنابعالی شرط بستی اگه من نفر اول تا سوم شدم ترم اول مقدمه بیست می دی، واقعا که! هر چند بیشتر از اینم از جنابعالی انتظار نمیره. به درک، تقلبای من بیسته. احتیاجی به کَرَم جنابعالی نداره، یه واو هم جا نمی ذاره. هیییییییییییییییی... خوشت اومد؟

- نانادی جان خاله، قربونت برم بیا اصلا پیش خودم. به حرف اینام اصلا گوش نده. خودشون از سال دوم خر زدن تا دانشگاه یه چیزی قبول شن حالا چششون ور نمی داره تو هم خوش گذرونی ها و تفریحاتو کردی هم نفر سوم شدی.

- مریم جون به خدا ما هم پسر داریم ها. اونم دو تا عوض یکی، پس تو رو خدا تو بازار گرمی یه کم اینوری هم نگا کن.

- حسودیتون شد هوای عروسمو دارم؟ ماشالا با این شاخ شمشادایی که شما دارین و با این بازار تحویل و قربون صدقه هایی که دارن میرن، باد نکنن باید کلاتونو بندازین هوا.

- ای ول خاله خوشمان آمد، بسیار. حقا که شوهر فقط یعنی امیر تپل مپل خودم. مادر شوهرمم چشم دراره. بدو امیر بیا بغل خاله قربونت برم الهی.

- پس خاله بریم گل بزنیم ماشینه بابا رو؟

- نه قربونت برم یه چند روز صبر کنی ماشین خودم می رسه همونو گل می زنیم.

- خجالت بکش نانادی، درست عین دو ساله ها می مونی. خدا به داد اون خل و چلی برسه که تو رو بخواد بگیره یه روز. حقا که عقلت از این فسقلی هم کمتره.

****

- نانادی، مامان پاتو نذاری رو گاز و د برو که رفتی ها. با احتیاط برو مامان. باشه؟

- مامان تو رو خدا کوتا بیا، اون موقع که گواهینامه نداشت ماشین ما رو دو در می کرد عین آدم رانندگی نمی کرد اونوقت حالا می خواد عین آدم بره؟ نانادی جان تصادف کردی آن چنان تصادف کن که دیگه یه راست بری اون دنیا ما کمتر به درد سر بیفتیم قربونت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نترس گل پسر تا حلوای تو رو نخورم به جان تو اگه از جام تکون بخورم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به عکس همه ی بچه های ترم اولی که با خجالت و غریبی یه گوشه محوطه کز می کنن از لحظه ای که پاشو تو دانشگاه گذاشته بود در حال شر سوزوندن و از در و دیوار بالا رفتن بود. یه روپوش مشکی کوتاه و تنگ با یه شلوار جین آبی سُرمه ای تنگ و یه جفت کفش ورزشی پومای مشکی که خوشبختانه چون قد بلندی داشت مشکل ساز نبود، به پا داشت و مقنعه اش هم طبق معمول در حال افتادن. همون طور که سلانه سلانه از روی هرّۀ جدول کنار راه آسفالت داخل محوطه دانشگاه به سمت ورودی می رفت نگاهش رو روی کفش تک تک آدم ها چه دختر و چه پسر لحظه ای زوم می کرد و بعد به راهش ادامه می داد و البته گاهی که کفشی نظرش رو جلب می کرد سرش به سمت بالا و به طرف صاحب کفش می رفت و اگه ارزش داشت تنها برای چند ثانیه به خودش زحمت تماشای اون چهره رو می داد. همیشه نظرش این بود که به آدما از روی کفششون باید نمره داد و تصمیم گرفت که ارزش نگاه کردن و تلف کردن وقتش رو دارن یا نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره به سر در اصلی دانشکده حقوق رسید و با لبخند وارد ساختمون شد و لحظه ای بعد مقابل بُرد مملو از جمعیت ایستاد و طبق معمول، صداشو عین بچه دبستانی ها توی سرش انداخت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اونی که جلو تر از همه اس لطفا شماره کلاس این مقدمه رو هم به ما اعلام بفرماید، با تشکر!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از میان هم همه و نگاه های بعضا متعجب و بعضا خندان، صدای جدی پسری بلند شد "311" و هم زمان از میان موج جمعیت بیرون آمد و به سمت راه پله ها روون شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه نانادی بی دلیل این بار ابتدا روی صورت فرد زوم و با جدیتی که از جدیت پسرک بهش منتقل شده بود رو به پسرک گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ممنون آقای؟؟ خوب آقای.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرک نگاهش رو روی صورت نانادی لحظه ای چرخوند و بعد همون طور که راهی از کنار اون باز می کرد با صدایی باز هم جدی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بابک... نیکنام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوشبختم بابک... نیکنام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک از شنیدن لحن خنده دار دختر در هین ادای اسمش لحظه ای ناخوداگاه به عقب و به سمتش برگشت و بعد نگاه جدی اش رو یه بار دیگه مهمون چهره دختر کرد و زیر لب تنها زمزمه کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ممنون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون طور که پله ها رو دو تا یکی بالا می پرید از کنار پسرک رد شد و دوباره شروع کرد به حرف زدن با خودش:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوف چقدر جدی. نگاش کن تو رو قرآن. از اون عینک و تیپ و قیافه و اخلاق تابلوئه خرخون مدرسه ات بودی، ترسیدم بابا، خشن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سلام بلند بالایی رو به کل بچه های داخل کلاس راشو کج می کنه طبق معمول به سمت ته کلاس که ناگهان حضور بابک روی درست اولین نیمکت کلاس یه فکر شیطانی رو تو سرش میندازه و با لبخند پلید گوشه لبش به سمت نیمکت اول میره و درست کنار بابک می شینه، پسری قد بلند با موهای خرمایی روشن و چشمای سبز آبی و صورت سفید و نگاهی که راحت می شه فهمید از یه طرف قطعا ایرانی نیست. یا مادر یا پدر. یه شلوار مردونه مشکی و پیراهن مردونه صورتی خیلی کمرنگ و کفشای مردونه مدل شانل و عینک فریم لسی به چشم که جذابیت و جدیت صورتش رو پر رنگ تر کرده. بوی گس ادوکلنش هم انگار روی جذبه اش تاثیر گذاشته باشه ناخوداگاه و تنها برای چند لحظه باعث جدیت نانادی می شه که تنها همون چند ثانیه عمرش می شه و بعد دوباره فکرای پلیدش به ذهنش بر می گرده و بی اختیار خنده ای شیطانی روی لبش می شینه که از نگاه تیزبین بابک دور نمی مونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناخوداگاه نگاهش روی صورت دخترک ثابت می مونه و شروع به تجزیه و تحلیل چهره اش می کنه. پوستی که قطعا سفید بوده و با آفتاب و سولار و هزار نوع کرم جور واجور به رنگ برنز در اومده و چشمای سبز لجنی و موهای مشکی فر. لبای خوش فرم و بینی مدل ایتالیایی صاف و بی نقص با یه نگاه که شرارت توش موج می زنه و یه لبخند بچه گونه و تخس. قد بلند و هیکل باریک و کشیده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببینم با پارتی بازی دانشگاه قبول شدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چطور آقای خرخون؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آخه این شرارت و تیپ و قیافه شک دارم فرصتی برای درس خوندن گذاشته باشه براتون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوهوم... پارتیم خوب کلفت بود جان شما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالا چرا می خندی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوب دیگه. حالا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختری سبزه رو با قدی بلند، لبخندی شیرین و نگاهی پوشیده زیر یک عینک شیک با نشستن کنار نانادی رشته کلامشون رو پاره و توجه نانادی رو معطوف خودش می کنه. نانادی با خنده دستش رو به سمت دختر دراز می کنه و سلام بلند بالایی تحویلش می ده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام سارا بانو هستم. از آشناییتون خوشبختم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منم نانادی هستم، خوشبختم از آشناییت، اینم بابک نیکنام؛ حدس می زنم هم بچه خر خون ِ اه اه اه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوشبختم خانوم... شرمنده پارتی نداشتم وگرنه شاید خرخون نمی شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوف. این طوری که من می بینم اصلا تو ذاتته خرخونی، قیافت تابلوئه... بدو بدو هم اومده نشسته ردیف اول، اَییییییی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالی که پوزخند رو لبشه نگاهش رو به نانادی می دوزه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوشم میاد کم نمیاری. گیرم من بدو بدو نشستم ردیف اول شما چرا نشستی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آخ آخ آی گفتی، بدجور پشیمونم. آخه یاد ندارم تا حالا جایی جز ردیف آخر کلاس رو دیده باشم اما خر شدم دیگه. جنابعالی رو دیدم یهو جوگیر شدم فکر کردم پهلو این پروفسور بشینم ببینم چه مزه ایه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوب حالا چه مزه ایه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هنوز که معلوم نیست. بذار این استاد گرامی تشریفشو بیاره اونوقت معلوم می شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وای تو یه دونه ای دختر! آخر شیطون، به آدم روحیه می دی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قابل شما رو نداره حالا اون خنده رو جمع کن تا این آقا بابک از ردیف اول پرتمون نکرده بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قیام ناگهانی کلاس و فروکش کردن صداها ناخوداگاه نگاه نانادی رو به سمت رو به رو و روی صورت مانی یا به عبارت بهتر استاد گرامی با اون اخم عمیق همیشگیش ثابت می کنه و طبق معمول نیش نانادی رو باز می کنه و باز طبق معمول نگاه جدی و خشمگین مانی روی صورتش نیشش رو ناگهانی می بنده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- راد هستم، مانی راد. دکترای حقوق از دانشگاه... فرانسه. این ترم رو در خدمت شما هستم با واحد درسی مقدمه علم حقوق. قبل از هر چیز ورودتون رو به این دانشگاه تبریک می گم و براتون آرزوی موفقیت دارم. کلاس مقررات خاصی داره که عدول از اون ها مصادف با خروج شما از کلاس ِ. کسی بعد از من حق داخل شدن به کلاس رو نداره، خنده و شوخی بی جا سر کلاس ممنوع، حرف زدن با تلفن سر کلاس ممنوع، صدای تلفناتون رو سر کلاس قطع می کنین. در ضمن هر کس تمایلی به حضور در کلاس نداشته باشه از نظر من مشکلی نیست و ترجیح می دم سر کلاس حاضر نشه تا بخواد کلاس رو از نظم خودش خارج کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" اوف پر رو. جالا همچین رو من زوم کرده انگار فقط من یه نفر تو این کلاسم، جو گیر. بابا فهمیدیم جذبه. برات دارم آقا مانی، آی حالتو بگیرم من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند جذابش رو روی صورت مانی زوم می کنه و با قیافه ای که مطمئنه حرص مانی رو در خواهد آورد رو به مانی تقریبا بین کلامش می پره:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- استاد اونوقت غیبتش چی میشه؟ شما حاضر میزنین یا ح... آخ ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک با صدایی عصبی و خیلی آروم و نگاهی خشمگین رو به نانادی می گه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شیش، ساکت شو دختر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خبرت حالا چرا لگد می زنی. حرف بدی نزدم که.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خانوم محترم می تونید کلا سر کلاس نیاید شما. من براتون حضور خواهم زد. حالا هم یا از کلاس برین بیرون یا سکوت کنید و نظم کلاس رو رعایت کنید... خوب یه برگ کاغذ بردارید و از انتهای کلاس شروع کنید به نوشتن اسامیتون و بدین به من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و اما می ریم سر درس. مقدمه علم حقوق یکی از اصلی ترین و پایه ای ترین دروستون هست که می تونه کمک خیلی بزرگی باشه براتون در فهم دروس. اولا یک دید کلی در مورد کل رشته های حقوقی و دروس مختلفی که تو طول این چهار سال خواهید داشت و در ثانی کمک موثری به فهم اصطلاحات بسیار زیاد حقوقی ای که تا به حال خیلی هاش ممکنه به گوشتون هم نخورده باشه که با مثال ها و پرونده های حقوقی ساده ای که در طول درس ها براتون خواهم زد باهاشون آشنا خواهید شد و ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک لیست رو جلوش می گذاره و نانادی خنده شیطانی روی لبش می شینه و همزمان تنها به نوشتن نانادی روی برگ کاغذ اکتفا می کنه و کاغذ رو به سمت سارا که آخرین نفر ِ هُل می ده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می خوای بیرونت کنه؟ چرا مسخره بازی در میاری، فامیلت رو بگو بنویسم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده ی نانادی عمیق تر می شه و تنها به گفتن " بیخیال " اکتفا می کنه و برگه رو از زیر دست سارا می کشه و بلند می شه تا روی میز استاد بذاره که مانی نگاه عصبیش رو بهش می دوزه و برگه رو از دستش می گیره و با نگاه اون رو وادار به نشستن می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوب برای آشنایی بیشتر اسم هر کس رو می خونم لطفا بلند شه و رتبه اش رو هم بگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خانوم مریم حیدری؟... نفر چهارم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نانادی تقریبا گردن می کشه سمت دختر و با دیدنش لحظه ای فکر می کنه و بعد خندان با خودش زمزمه می کنه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوب خدا رو شکر تو هم جلویی یا کناری من نبودی. خوب تا اینجا که 4، 6، 7 و 9 رو هم زیارت کردیمو پشتی جلوییمون نبودن، می مونه 1 و 2 و 5.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آقای بابک نیکنام؟... نفر اول.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ای خاک بر سر خرخون احمقت. گفتم تابلو خرخونی. یادم باشه ازت فاصله بگیرم اخلاقمو خراب نکنی. خدا رو شکر جلسه خانوما آقایون جدا بود و منتی سر ما نداری شما یه نفر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک با تعجب به اراجیف نانادی لحظه ای فکر می کنه و دهن باز می کنه برای نشوندن نانادی با یه حرف کوبنده که صدای استاد مهر سکوت به لباش می زنه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نادیا راد؟...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخند ژکوند ادامه می دهد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نفر سوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک و سارا هم زمان با دهان هایی باز ناگهانی به سمت نانادی می چرخن و نانادی هم با خباثت تمام نگاهش رو به چشمای بابک می دوزه. از سویی اسم نانادی که کاملا با اسمی که خودش گفته بود متفاوت و از سوی دیگه فامیلش و این شباهت بیش از حدش به فامیلی استاد و بدتر از همه ی این ها رتبه ای که از زبونش بیرون اومده بود و تقریبا تمام محاسبات بابک رو به هم زده بود. سارا هم گیج به نانادی نگاه می کرد و بیشتر از هر چیز از این متعجب بود که این دختر تنها چیزی که روی اون برگه نوشته بود یک کلام بود، " نانادی " و حالا... !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوف چیه بابا؟ جن دیدین این جوری نگاه می کنین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره صدای استاد هم همه ی کلاس رو ساکت می کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خانومه سارا بانو مجد؟... نفر هشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تموم شدن لیست نانادی نفس حبس شده اش رو آزاد می کنه و تو دلش خدا رو شکر می کنه که اون بیچاره ای که جلوش نشسته بوده قطعا شهید بهشتی ثبت نام کرده و خلاص.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هان چیه؟ تو چرا میخ من شدی؟ شما ها حالتون خوبه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پس بگو دردت چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مثلا چیه شازده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حسودی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هه حتما هم به جنابالی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قطعا. اگه نبودم الان دوم بودی نه سوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قهقه ای بلند می زنه که همزمان با نگاه خشمگین مانی تقریبا خفه می شه و زمزمه می کنه برو بابا خدا روزیتو جای دیگه بده. چه اهمیتی داره چندم بشی. دلت خوشه ها. هرچند خرخون جماعت ازش بیش از اینم انتظار نمی ره. - ببینم مگه اسم تو نانادی نیست؟ راستی استاد از کجا اسم و فامیل تو رو می دونست؟ توی خل و چل که فقط نوشته بودی نانادی رو کاغذ.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک گیج به سارا نگاه می کنه و بعد با تعجب نگاهش رو به نانادی می دوزه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوف. بیخیال بابا. مانی پسر عمومه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ها؟ مانی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بابا آی کیو منظورم دکتر مانی راد استاد محترمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آهــــــــــــــان. پس برای همین اونجور سر به سرش گذاشتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چقدرم جواب داد. کم مونده بود یکی بخوابونه زیر گوشم و پرتم کنه بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی کارتون بچه گونه بود. شخصیت خودتون رو زیر سوال بردین خانومه نادیا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بابا بزرگ کوتاه بیا تو دیگه. در ضمن من نانادی ام نه نادیا. افتاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خانوم ها آقایون لطفا حرف رو تموم کنید. می خوام درس رو شروع کنم. کتابی که تهیه می کنید کتاب مقدمه علم حقوق از دکتر ناصر کاتوزیان هست. البته لازم به توضیح ِ که کتاب از ادبیات سنگینی برخورداره و پر از اصطلاحاتی که اگر سر کلاس با دقت گوش ندید و نت برداری نکنید قطعا با خوندن کتاب نخواهید فهمید. پس با دقت گوش کنید و هر جا براتون سوال یا ابهامی پیش اومد بگین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانی یه ریز حرف می زد و صفحات رو جلو می رفت. سارا سرش رو کرده بود تو ورقای جلوش و یه ریز مثل میرزا بنویس در حال نوشتن بود. بابک هم از اون بدتر انگار داشت عطسه های مانی رو هم نت برداری می کرد. نگاهش رو به نیمکت های کناری و پشتی انداخت و تقریبا اکثر بچه های کلاس رو در حال نت برداری دید. زیر لب طبق معمول به این ملت بیکار خندید و دوباره خودکارش رو محکم تر روی میز فشار داد و شروع به کندن ادامه شکل هندسی روی میز کرد که دوباره نگاه عصبی مانی به سمتش برگشت و نانادی غافل از صبر مانی که کم کم رو به آخر داشت می رسید به خلق اثر هنریش ادامه می داد که ناگهان خودکار با شدت تمام از دستش کشیده شد. سرش رو که بلند کرد نگاه به خون نشسته مانی روی صورتش زوم شد و لحظه ای بعد ادامه حرفش رو از سر گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" اوف مُردم بابا. این دو تا هم که همچین تو بحر درسن که نمیشه دو کلوم باهاشون حرف زد. "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این بار موبایلش رو از جیبش بیرون میاره تا یه کم angree bird بازی کنه که خوشبختانه زنگ بالاخره می خوره و نانادی همچون زندانی از زندان آزاد شده از روی صندلی بلند می شه که نگاه مانی سر جاش میشوندش و بعد از چند دقیقه بالاخره رضایت می ده و با گفتن " می تونید تشریف ببرید " ختم کلاس رو اعلام می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوف دق کردم. ماشالا یه نفس درس داد. من گفتم الان خفه می شه. من جای اون دهنم کف کرد و نوشیدنی لازم شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- روتو برم. کل کلاس افتاده بودی به جون این میز بدبخت. قشنگ رو اعصابم راه رفتی. یعنی اگه اون خودکارو استاد از دستت نگرفته بود خودم خفه ات کرده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوه، کوتا بیا شاگرد اول. واقعا خسته نشدی انقدر نوشتی؟ مغزت می ترکه اینجوری پیش بری ها. هی با تو هم هستم سارا خانوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من موندم تو چطوری شدی نفر سوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی راحت. مثل آب خوردن. تازه مثه شما ها هم چهار سال خر نزدم. یه مشت اراجیفم تو مغزم فرو نکردم شب زنده داری هم نکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می تونم بپرسم اونوقت چه جوری قبول شدین پس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی خوش شانس بودم. یعنی میدونی اصولا آدم خوش شانسی ام. آخر شانسم. جلوییم سر کنکور فکر کنم نفر دوم بوده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک با دهن باز به نانادی که همچنان در حال خندیدن بود نگاهش رو دوخت و گیج تو ذهنش شروع به تجزیه تحلیل حرف نانادی کرد که با صدای نانادی دوباره از جا پرید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو رو قران شما به خودت زحمت نده این مغزت گ*ن*ا*ه داره بذا یه 5 دیقه نفس بکشه تا کلاس بعدی شروع نشده. عزیزم کل تست ها رو از رو جلوییم زدم آخه میدونی قیافه اش تابلو خرخون میزد ولی به جان تو خودمم فکر نمیکردم دیگه انقدر خرخون باشه. البته خودمم یه چند تایی تست رو زدم ها. آخه ریسک باید منطقی باشه دورمم پر جواب بود. باید میدیدم چیزی بارش هست طرف اگه بود از روش میزدم برا همین تستایی که مطمئن بودم رو باهاش چک کردم دیدم نه درست زده دیگه وقت رو تلف نکردم. جای شما خالی اون ساندیس و کیکه هم خوب چسبید.... ها؟؟؟؟ چیه؟ بپا پس نیفتی. جای تو رو که نگرفتم نازه این کارا عرضه میخواد کشکی که نیست. حقم بوده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمیدونم چی بگم بهت. حالا که اومدی لا اقل یه کم حواستو به استاد بده و یه نیمچه جزوه ای بنویس که بتونی پاس کنی امتحانارو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برو بابا دلت خوشه. تقلب رو برا همین وقتا گذاشتن دیگه. کل کتابو خلاصه نویسی میکنم و با اجازت امتحانا پاس....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اون چهار سالم همینجوری پاس کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شک نکن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چند بار مچتو گرفتن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شوخی میکنی؟؟؟ من و مچ گرفتن؟ از مادر زاییده نشده اونی که اصلا بفهمه من تقلب میکنم. خوب حالا ببینم آقای خر خون این شماره کلاسا رو اگه نوشتی بده منم بنویسم . سارا تو چرا مات شدی بابا؟ شرمنده ولی زیاد غصه نخور بابا. حالا نهایتا میخواستی بشی هفتم. یه نفر بالا پایین چه فرقی میکنه بابا. به من خشم نگیر لطفا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو یه دونه ای نانادی. به هرکی بگم شاخ در میاره. یعنی واقعا حقت بوده رتبه ات. نوش جونت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یاد بگیر آقا بابک. خوب حالا نوبتی هم باشه نوبت نسکافه ست. به جان خودم دارم از زور خواب میمیرم. این راد هم که انقدر حرف زد جونمو در آورد. موافق نسکافه که هستین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- راستی کلاس بعدی کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ده شروع می شه. پس عجله کنین که به موقع برسیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آها بله بله یادم رفته بود جاتونو می گیرن دیر برسین. جان من یه بار این نیمکت آخرو امتحان کنین به خدا مشتری می شین. تازه دیر و زودم نداره همیشه جا می ده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مشکلی نیست. جا نبود شما می تونی بری اون ته. با روحیه ات هم سازگارتره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی نامردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خانوم مجد، خانومه راد اگر موافق باشین می تونیم بریم سر کلاس نسکافه رو بخوریم که بتونیم جلو هم بشینیم. کلاس شلوغ می شه اون ته هیچی نمی فهمیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوه حالا توام. بذار یه چهار روز بگذره بعد خرخونی رو شروع کنین. به جان شما من زودتر از معلمام سابقه سر کلاس رفتن نداشتم. کوتاه بیاین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی کوتاه بیا بدو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لیوان نسکافه رو می ذاره رو نیمکت و کوله اش رو هم کنارش میندازه و باز نیمکت اول می شینن. بابک و سارا آروم مشغول نوشیدن نسکافه شون میشن و نانادی هم یه قلپ خورده نخورده لیوان رو روی میز میذاره و مشغول باز کردن کیت کت می شه که طبق معمول همیشه لیوان نسکافه اش بر می گرده و نیمه راه با سرعت از روی میز بلندش می کنه که با صدای فریاد بابک ناخودآگاه می زنه زیر خنده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حواست کجاست آخه دختر خوب؟ نگا تو رو خدا، گند زدی به آستینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- زیاد حرص نخور گل پسر کم کم عادت می کنی. به جان تو من نمی دونم چرا هر بار من نسکافه می خورم بی برو برگرد باید یه مقدارش بریزه. راستش یه لحظه یادم رفت شما نمی دونین این مسئله رو آخه کل دوستام تو دبیرستان که بودیم دیگه می دونستن که با فاصله باید از من بشینن وقتی نسکافه یا چایی جلومه. به جان تو من خیلی مراقب بودم. نفهمیدم چی شد. حالا چیزی نشده برو دو دقیقه بشورش و بر گرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوف، تا برم و برگردم استاد اومده، نمی شه. بعد کلاس میرم فقط تو رو قرآن شما حواستو جمع کن باقیشو رو ما نریزی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وای کوتا بیا تو رو خدا یعنی می خوای با این آستین نوچ بشینی جزوه بنویسی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عیبی نداره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببین من عمرا هیچ وقت دستمال تو جیبم نبوده خودت دستمال داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک بدون حرف پک دستمال کاغذی رو از کیف چرمیش بیرون میاره و مقابل نانادی می گیره و نانادی با یه حرکت ناگهانی دست بابک رو می کشه و به سمت آب سرد کن ته سالن میبرتش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیا آب رو برات نگه می دارم سریع آب بزن آستینت رو بعد با این دستمالا یه کم خشکش کن تا بعد کلاس. چرا گیج می زنی بابا؟ با توام. ببین نگا اون مرده با اون قیافه بدجور بهش میاد که استاد باشه، بجنبی به در نرسیده ما هم برگشتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار همین یک کلام کافی بود تا مغز بابک سریع به کار بیفته و چند لحظه بعد درست هم زمان با استاد وارد کلاس می شن و دوباره یه کلاس کسل کننده ی دیگه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقریبا دو ماهی از شروع ترم می گذشت و حالا به جمع سه نفرشون مرجان و امیر هم اضافه شده بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی دو دقیقه آروم بشین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوف بمیرمم ساعت بعد میرم ته کلاس. خفه شدم انقدر نشستم این جلو ور دل شماها و هی به جونم غر زدین. استادا هم که میخ این جلوان همیشه. اه ماشالا جلو زبونتونم اگه دو دقیقه بگیرین و اظهار نظر نکنین، می میرین. تو رو قرآن خجالت نمی کشین استاد دهن وا نکرده به جای اونم می خواین درس رو از حفظ واسش بلغور کنین؟ وای شماها به شیرین عسل گفتین برو ما هستیم. اَیییییییییییی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ساکت شو نانادی. میذاری بفهمم چی می گه این پسر عموت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوف بی خیال بابک. تو که کل مطالبی که می خواد درس بده رو حفظی، اه. من دیگه خسته شدم می خوام برم بیرون یه هوایی بخورم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو از جات تکون نمی خوری. عین آدم بشین گوشت رو بده به استاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عمرا. مگه گوشم رو از سر راه آوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نانادی هم زمان با جمله ی آخرش گوشیش رو در میاره و میره تو بازی دوست داشتنیش angree bird . با زحمت فراوون level8 رو رد می کنه و وارد مرحله بعدی می شه که ناگهان دستی با عصبانیت گوشی رو از دستش می کشه بیرون و دوباره به سمت تخته برمی گرده و گوشی رو هم میذاره تو جیبش که لبخند بابک با خباثت روی صورتش می چرخه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حقت بود. تا تو باشی عین آدم سرت رو بندازی پایین به درس گوش بدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- همه اش تقصیر توئه، اگه گیر نداده بودی الان رفته بودم بیرون تلفنمم دست این تحفه نبود و مجبور نمی شدم برم التماسش کنم گوشیم رو بده، اه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بشیش نانادی الان جلو همه می گه برو بیرون آبروت می ره ها. جونه سارا یه کم دیگه تحمل کن تا زنگ بخوره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تموم شدن کلاس نفسش رو با حرص بیرون می ده و با عصبانیت لحظه ای نگاهش رو به بابک و لحظه ای به سارا می دوزه و بعد با صدای که به زور کنترل شده، مثل تیربار شروع می کنه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نگا نگا... باز زنگ خورد این دخترا عین مور و ملخ بدو دوئیدن دور این پسر ِ یه مشت سوال شر و ور بپرسن و یه کم قر و قمیش بیان براش. خوبه حالا 35 سالشه و همچین تحفه ای هم نیستا. حال آدم رو به هم می زنن. یکی نیست بگه آخه شماها ترم اول تو یه مشت کلیات چه سوالی می تونین داشته باشین که حالا تازه بعد کلاسم باید بپرسین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو چرا حالا جوش آوردی؟ نکنه گلوت پیشش گیر کرده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو یکی ساکت شو که بد حالتو می گیرم. انگار تحفه است. بد عنقه گند دماغم گلو گیر کردن داره؟ قیافش رو نگاه کن تروخدا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ا نانادی بی انصاف نشو دیگه، به این خوبی. یه پارچه آقاست. خوب حق داره. کار غلط نکن تا باهات این جوری برخورد نکنه. والا من که هر بار باهاش حرف زدم با لبخند و محترمانه جوابم رو داده. شده دو بارم یه چیز رو توضیح داده اما نه اخمی کرده نه خم به ابروش آورده. به خدا از نصف بیشتر این استادای فلان ساله هم سوادش بیشتره هم فهم و شعورش هم قدرت بیان و انتقالش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اَییییییی. خفه شو سارا تا خودم خفه ات نکردم. انقدر که خودشیرینی و همیشه دستت بالاس واسه جواب دادن به سوالاش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- انقدر بی انصاف نباش نانادی، خودتم می دونی داری بهانه می گیری چون ذاتا جز شر و شیطونی دلت رو به کاری نمی دی. وگرنه تو رو بیشتر از منم تحویل می گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قربون دستت همون ارزونی خودتون. خجالتم نکش کافیه اراده کنی بفرستمش خواستگاریت. به جان مادرم جفت همین اصلا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خفه شو دیگه کم شرو ور بگو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سارا جون حالا خواهشا اون گوشیتو بده من این گوشیمو بگیرم بلکه این ویبره اش تنش رو لرزوند و یادش اومد تلفن ما رو بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مشغول توضیح دادن سوال یکی از دانشجوهاست که با ویبره داخل جیبش یه لحظه تکون می خوره و بعد ناخوداگاه نگاهش از بالای سر دختر به سمت نانادی برمی گرده و نانادی گوشی به دست با حرص نگاهش رو بهش می دوزه که یعنی " اون تلفنم رو بده. "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند کجی به روش می زنه و بی خیال دوباره ادامه حرفش رو می گیره و نانادی هم با حرص دوباره و دوباره شماره رو می گیره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" بالاخره که خسته می شی و میدی تلفنم رو آقا مانی. هر کی ندونه من که می دونم از ویبره موبایل بدت میاد. حالا وایسا تماشا کن. "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشی برای بار سوم شروع به لرزیدن می کنه که مانی خیلی ریلکس گوشی رو از جیبش بیرون میاره و ثانیه ای بعد صدای دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد تو گوش نانادی می پیچه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یعنی خوردی خانوم؟ حالا عین آدم برو عذر خواهی کن تا گوشیتو بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بابک جان من تو برو بگیر ازش. تو رو تحویل می گیره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عمرا، به من چه. کار غلط کردی پاش وایسا. برو عذر خواهی کن بگو استاد دیگه تکرار نمی شه تا گوشیتو بهت بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- همینم مونده که بعدم دخترای دورش واسم قیافه بگیرن و برای خود شیرینی چهار تا متلکم اونا بارم کنن. سارا جونم... جون نانادی تو برو بگیر. اگه بگیریش همین فردا می فرستمش خونتونا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خفه شو نانادی، پاک قاطی کردی. اولا من فقط گفتم استاد محترم و با سوادیه؛ دوما به من ربطی نداره. تو که باید بهتر از من بشناسی پسر عموتو. نمی خوای که بپرسه خانوم شما چیکاره این.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اه خیلی نامردین. الان به مرجان می گم اصلا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خودتو زحمت نده نانادی جون من و امیر این کاره نیستیم پس بی خیال ما شو. بابا کاری نداره یه عذر خواهیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سارا می تونم یه شماره با موبایلت بگیرم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیه می خوای یکی دیگه رو پیدا کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای زنگ موبایل مانی سکوت رو به کلاس حاکم می کنه و مانی لحظه ای نگاهش روی شماره ناشناس ثابت می مونه و بعد روی صورت نانادی که در حال خروج از کلاسه و بعد تماس رو جواب می ده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جان زن عمو اون تلفن منو بده. بسه هر چی حرصم دادی. اصلا بذارش رو میز رفتی بیرون خودم میام برش می دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من سر کلاس هستم خانوم. الان هم کلاس بعدیم شروع می شه. کاری داشتین می تونین ساعت 12 تا یک تشریف بیارین دفترم، خدانگهدار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ای تو روحت مانی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیه نانادی؟ با کی بودی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خبرش زنگ زدم بهش می گم گوشیمو بذار روی میز می گه من سر کلاسم تا 12 هم کلاس دارم خانوم. کاری داشتین 12 بیاین دفترم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اولا حقته. دوما من گفتم زنگ بزن با موبایلم دیگه نگفتم که به موبایل استاد بزن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از خداتم باشه. حالا از امشب بهش قبل خواب یه شب بخیرم بگو. درضمن بهش سفارش کن سعی کنه شبا دنده راست بخوابه بلکه صبح از دنده چپ پا نشه و یه کم اخلاق داشته باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانی که آخر حرفای نانادی رو شنیده بود لبخندی پیروزمندانه روی لبش میشینه و نگاهش برای لحظه ای روی تلفن تو دست سارا ثابت می شه و بعد نگاه متاسفی به صورت نانادی می پاشه و از کنارشون رد می شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خاک تو سرت نانادی. برام آبرو نذاشتی. حالا استاد در موردم چه فکری می کنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نترس هیچ فکری نمی کنه، می دونه این شرو ور ها فقط از یه ذهن م*س*تمع آزاد بر میاد و ذهن علمی جنابعالی مجالی برای این فکرا نمی ذاره براتون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- در رو پشت سرت ببند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تلفنمو بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- درست صحبت کن نانادی، استادت که نباشم بازم 15 سال ازت بزرگترم پس حرمت نگه دار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوف آقا مانی تلفنمو بده. 3 ساعته گرفتیش که چی بشه؟ خوب حوصله ام سر می ره سر کلاس. گ*ن*ا*ه نکردم که بازی کردم. تازه به کسی هم کاری نداشتم و نظم کلاستم که به هم نزدم. پس دیگه چرا لج می کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نظم فکری منو که به هم زدی! قوانین کلاسم رو که زیر پا گذاشتی، بازم بگم برات؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- همه اش تقصیر این بابک مسخره ست ها. هی گفتم پاشم برم بیرون یه هوایی عوض کنم گیر داد بشین سر جات.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واقعا در تعجبم چطور با نفر اول کنکور می گردی و دوست شدی؟ برام یه معما شده! خانوم مجدم خیلی خانوم و درس خونه. اون دو تا دوست دیگه ات هم همین طور. ببینم به نظرت زیادی وصله ناجور نیستی این وسط؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اونش به خودم مربوطه. تلفنم رو بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی مخصوصا میشینی میز اول که منو عصبی کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوف تو چقدر بیکاری بابا. چه فکرایی می کنی توام ها. اینم زیر سر این بابک و ساراست. هی می گم من اصلا مزاجم با این میز اول جور نیست زیر بار نمی رن، گیری کردما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی به خدا دیگه بچه دبیرستانی نیستی، بزرگ شدی. یه کم به فکر آینده ات باش. حالا که وارد دانشگاه شدی لااقل فقط یه کم سر کلاسا به استادا گوش بده عوض شر و شیطونی و بازی بذار یه چیزی یاد بگیری فردا برای خودت یه کاره ای بشی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به جان تو که هر کی تو این مملکت کاره ای شده درست لنگه خودم بوده. تو یه نمونه از قماش خودت و این بابک نشون بده که یه کاره ای شدن تو این خراب شده من می شم اصلا شاگرد اول دانشگاه. بابا دانشگاه یعنی عشق و حال. یعنی کلاس رو بپیچون برو سینما. از شانس گندم دوستامم یه مشت خل و چلن که هر چی می گم این حرفا رو، تو گوششون نمیره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بس کن نانادی. کی همچین حرفی زده آخه؟ مگه من الان یه کاره ای نیستم؟ ها؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا هستی ولی نه از قِبَلِ این درس و دانشگاهت. از قِبَلِ اون مدرک دکترای فرانسه ات و شرکت حقوقی بین المللیت که البته سرمایه کلونشم از جیب عمو جون بوده. دروغ می گم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی بفهم اگه بی سواد بودم و فهم و شعورش رو نداشتم دنیایی پولم دستم بود عمرش به 10 سال نمی رسید. نانادی این چرت و پرتا رو از مغزت بیرون کن. به خدا هوشی که تو داری این بابک هم نداره. کافیه فقط یه کم حواست رو به درسا بدی و از این بی خیالی دست بر داری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بی خیال مانی. مطمئن باش همه درسا رو پاس می کنم و این چهار سالم تموم می شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تا سرت به سنگ نخوره آدم نمی شی تو. بیا تلفنت رو بگیر و برو... به سلامت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوب قربونت اینو همون اول می دادی دو ساعت جفتمون رو از غذا خوردن نمی انداختی، ای بابا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بخند نانادی. امیدوارم گریه ات رو نبینم هیچ وقت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شک نکن پسر عمو جون. راستی خیلی رو اعصابتم؟ شرمنده اگه زودتر اعلام می کردی می رفتم شهید بهشتی از شرم خلاص می شدی ها. ولی بی خیال. این همه سال گفتی نانادی رو باید بی خیالش بود حالام همینو بگو و حرص نخور.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی یه بار دیگه سر کلاسم تلفن دستت باشه تا یه هفته بی تلفنی. می دونمم که شب اگه یه دو ساعت angree bird بازی نکنی و تا نصفه شب یه کتاب توش نخونی خوابت نمی بره پس حواست رو حسابی جمع کن. می دونی یا حرفی رو نمی زنم یا اگه زدم پاش وایمیستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- Ok بابا. من رفتم دو دقیقه دیگه اینجا وایسم نون خالی هم گیرم نمیاد انقد اینا شکموان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی شد؟ داد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه جرات داره نده. فقط یه مشت نصیحت تو دلش مونده بود باید یکی رو م*س*تفیض می کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی پررویی نانادی خانوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوف تو هم. کشتی منو این هزار بار مگه مامان بزرگتم که یه خانوم تنگ اسمم چسبوندی؟ فقط نانادی. Ok بابک؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آقای نیکنام؟... آقای نیکنام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می گم بهاره جون شاید ما داشتیم چهار کلمه حرف خصوصی می زدیم تو که دادت رو زدی دو دقیقه صبر می کردی بابک یه بله ای هانی چیزی بگه بعد پا برهنه میومدی وسط حرفمون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهار با قیافه ی حق به جانب و براق نگاهش رو می دوزه به چشمای نانادی و تو دلش کلی بد و بیراه نثار این دختره که معلوم نیست چطوری قاپ بابک رو دزدیده می کنه و هم زمان نانادی هم کلی خط و نشون برای این دختره ی سیریش که انگار فقط میخ شدن به بابک و چشم و ابرو اومدن برای نانادی رو بلده می کشه. من نمی فهمم چه مرگشه این دختر ِ و هم زمان بابک هم نگاهش رو به این دختر ریز نقش با چشمهای عصبی قهوه ای و صورت مملو از آرایش و بوی تند عطر و وجود پر از حسادت می دوزه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مثلا چه حرف خصوصی ای باید داشته باشین؟ آقای نیکنام واقعیتش من تو مبانی اقتصاد خیلی اشکال دارم می تونید یه زمانی رو باهام فیکس کنین که وقتتون رو بگیرم و اشکالام رو برام رفع کنید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببین بهاره جون این وقت سر خاروندنم نداره که اگه داشت اشکالای منو اول رفع می کرد عزیزم. برو از یکی دیگه کمک بگیر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه شما اصلا سر هیچ کلاسی به درسی گوش می دین یا یادداشتی برمی دارین که حالا اشکالی هم داشته باشین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک که از این نزاع خاموش و پنهان نانادی و بهاره غرق لذت بود و داشت حسابی تفریح می کرد با این کلام نانادی لحظه ای گیج نگاهش رو به نانادی دوخت و دهن باز نکرده باز با صدای نانادی خاموش شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اونش دیگه به خودم مربوطه. ببین خیلی وقتمون رو گرفتی یه ربع دیگه کلاس بعدی شروع میشه و ماشالا امروز همه بخیل اون یه لقمه ناهار ما شدن جمیعا. بابک سارا کجاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک که از این جنگ و تلاش نانادی برای دک کردن بهاره بدش هم نیومده بود با بد جنسی رو به نانادی نگاه گرمی کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- با مرجان اینا یه چیزی خورد و رفت سر کلاس که جا بگیره. من منتظر بودم شما بیای با هم بریم یه چیزی بخوریم. خانوم رهنما اجازه می فرمایید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهاره که انگار از این همه نزدیکی و راحتی بابک با نانادی حسابی شاکی شده بود با پررویی نگاهش رو به بابک می دوزه و با لحنی که حسابی تو لوس کردن و رنگ عاشقانه دادن بهش تلاش می کنه می گه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من بعد کلاس چند دیقه وقتتون رو می گیرم... با اجازه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دختره پر رو می خواستم با همین دستام خفه اش کنم. چندش. نگا نگا دیدی چه قر و قمیشی هم اومد با اون حرف زدنش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالا تو چرا حرص می خوری؟ داشت با لحن پسر کش حرف می زد دیگه. شما که باید وارد تر از من باشین!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من به گور خودم خندیدم که بخوام تو این ادا اطفارا اصلا سر رشته داشته باشم. دیدی تو رو خدا عین اداهای سر کلاسش با مانی. تو چرا نیشت تا بناگوش باز شده حالا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببینم نانادی تکلیفتو معلوم کن. بالاخره الان به نگاه و رفتارش با من حسودیت شد یا با پسر عموت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برو بابا دلت خوشه. بیکارین همتون. خسته نمی شین انقد تو حاشیه این؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منو که می شناسی وقت تنها چیزی که ندارم چرخ زدن تو حاشیه هاست، دیدم تو خودتو داری خفه می کنی جلو این دختره و از اون جایی که زیادی بیکاری گفتم شاید تو از چرخ زدن تو این حاشیه ها خوشت اومده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیچاره داشتم نجاتت می دادم از سر و کله زدن با یه ابله خنگ. به جان تو هر سوالش رو مطمئن باش باید شیش بار توضیح بدی و آخرشم تازه بفهمی خانوم تمام مدت غرق قیافه و صدات بوده و مغزشم فسیل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوب حالا از همه اینا بگذریم ببینم تو کجا اشکال داری؟ یادت باشه حتما بگی برات توضیح بدم... چیه؟ چرا چشات داره در میاد؟ مگه حرف عجیبی زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه به قرآن. این تن بمیره عجیب کجا بود باید ثبتش کنیم. منو اشکال پرسیدن؟ اصلا خنگ خدا من سر هیچ کلاسی دو کلمه تا حالا گوش دادم یا لای هیچ کتابی رو یه ورق زدم که سوالی بخواد برام پیش بیاد؟ جدی گرفتی؟ نگو که به این مغزت شک میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه می دونم والا گفتم شاید این میان ترما باعث شده لای اون کتابا رو یه ورق بزنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برو بابا. تا چشمام چهار تا نشده راه بیفت بریم کلاس. ناهار که ندادی بهمون لا اقل تو به کلاس مهمت برسی و یه موقع سلام استاد جا نمونه تو جزوه نویسیت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آخ آخ شرمنده. بیا ساندویچ ناگت مرغ گرفتم. تا برسیم یه کم می تونی بخوری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بابک؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برای خودت می گم. امثال بهار ارزش وقت تلف کردن ندارن. خودتو درگیرش نکن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می دونم نانادی، نگران نباش. خودم این قماش رو میشناسم ولی راه نشوندنش سرجاش رو هم بلدم پس تو بیخود حرص نخور.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بابک فکر نکن بهش حسودی می کنم یا نمی خوام تو با کسی دوست شی، نه به خدا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بسه نانادی، بی خیال.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ای بابا نگا تو رو قرآن، هنوز دانشگاه شروع نشده، شد میان ترم. عجب گیری کردیما!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سارا تو رو قرآن تو یکی خفه شو. ماشالا شماها که از اول ترم مشغول خر زدنین دیگه چه اهمیتی داره کی میان ترمه و غیره، خیالت تخت پاسی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه تو رو خدا می خوای پاس هم نشم. عزیزم پاس به درد عمه ام می خوره. باید نمره کامل بگیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وای خفه شو حالمو به هم زدی. مگه کلاس اولی هستی که دنبال بیستی. جان من یه چهار صفحه از کتابا رو فاکتور بگیر که فردا با سر افکندگی مجبور نشیم برد رو تماشا کنیم و خر خون، خر خون بشنویم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی به جان بابک کمتر از 18 بیاری دوستیمونو قطع می کنما. پس عوض وای و ووی بهتره اون کتابا رو وا کنی یه نگاهی بندازی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو اصلا نگران نباش بخوای من بیست میارم برات. چیه؟ چرا چشات گرد شده؟ باور نداری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوب دختر تو که انقدر باهوشی که با شب امتحان خوندن بیست می شی سر کلاس یه حواس بده و عوض بازی تو بحث ها شرکت کن. خرجش یه ساعت وقت گاشتن شب قبل برای مطالب جلسه بعده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برو بابا دلت خوشه. من گفتم بیست میارم برات نگفتم که می خوام درس بخونم. عزیزم تقلبام حرفه ایه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نانادی با لبی خندون و بی خیال وارد کلاس شد و نگاه بابک گیج روی نانادی با اون روپوش رنگ و رو رفته آبی و شلوار پارچه ایه آبی و کفش زنونه پاشنه دار خیره مونده بود و داشت به تضاد خنده دار بین لباسای داغون نانادی و کفش شیکش و آرایش بی نقص و برنزه صورتش که مرفه بی دردی رو فریاد می زد نگاه می کرد که تقریبا با صدای پر خنده و همیشه شوخ و بی خیال نانادی به خودش اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببینم حیرون خوشگلی من مونده بودی؟ آخی بمیرم برات. خیلی نگاه نکن شماره عینکت می ره بالا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه تو فکر این لباسای داغونت بودم. ببینم بابات ورشکسته شده تو به این روز افتادی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ااااا چه عجیب امتحان باشه و کتاب متاب جلو تو باز نباشه؟؟؟؟ عجبا! حیرتا! ببین امروز امتحان میان ترم داریما، با این پسر عموی جوگیر ماها، یادت رفته بود حتما. هان؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه خانوم یادم نرفته. خوندم. مشکلی نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جان من چند دور دوره اش کردی؟ اصلا اون کتابت رو بده بینم چیزی ازش مونده؟؟؟ به به سارا خانوم. بازم گلی به جمال شما باز یه نیمچه تحویلی این امتحان فامیل ما رو گرفتین اون کتابه تو دستتونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام خل خدا. این چه ریخت و قیافه ایه برای خودت درست کردی؟ آخه قربونت برم می خوای تیپ خانومانه بزنی اول اون کمدت رو یه نگاه بنداز اگه چیزی داشتی بپوش. این شلوار چیه پات کردی؟ روپوشتم که ماشالا. لااقل اون کفشت رو عوض می کردی تضادش با لباسات انقدر تابلو نباشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کوتاه بیا بابا تو هم. اون دو تا عاشق دل خسته کجان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مرجان فشارش افتاده بود پایین با امیر رفتن یه چیزی بخوره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی خوندی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این از اون سوالا بودا بابک.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نگو که تقلب آوردی با خودت. اگه این پسر عموت راده که قسم می خورم تقلب همرات باشه می گیره ازت. باور کن خیلی تیزه. تو تکون بخوری اون فهمیده. کوتاه بیا نانادی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اون وقت کوتاه اومدم جنابعالی برگه تو سر جلسه باهام عوض می کنی که سفید نمونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وای نانادی یعنی تو حتی لای اون کتابم باز نکردی که بی تقلب چهار کلمه بنویسی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالا چرا رنگت مثه گچ دیوار شد بابک جون. نترس بابا نمی خواد تقلب برسونی تو آروم باش. به جان تو اگه مانی اصلا بفهمه من چطوری تقلب کردم. بی خیال مگه خلم برای یه مشت امتحان میان ترم مغزمو خسته کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سکوت کلاس رو با قدم های محکمش می شکست و تو سالن قدم می زد. به عکس تصورش نانادی دور از بابک و سارا و درست اولین صندلی گوشه دیوار کنار میز اساتید نشسته بود و با جدیت تمام در حال نوشتن سوالات بود. بالاخره این فرصتی که سالها انتظارش رو کشیده بود به دست آورده بود و حالا می تونست اولین نفری باشه که دست نانادی رو، رو می کنه و تقلبش رو می گیره و این اعتماد به نفس کاذبش رو ازش می گیره و به نوعی سرش رو به سنگ می کوبه تا به خودش بیاد. کمی گیج بود چرا که فکر می کرد قصد نانادی از دوستی با بابک و سارا قطعا کمک گرفتن از اون ها سر جلسه و تقلب از روی دست اوناست. اما این گیجی انقدر نبود که بخواد باعث رو دست خوردنش از این یه الف بچه و پذیرفتن شکست بشه. مطمئن بود با این حساب برگه تقلبش همراهشه و از روی اون می خواد بنویسه و قطعا باید حواسش رو جمع می کرد تا این فرصت رو بهش نده و برگه رو ازش بگیره. اما تصمیم گرفت قبل از این اقدام هشدار لازم رو به نانادی بده و در حقیقت با نامردی تقلب رو نگرفته باشه پس به سمت صندلیش حرکت می کنه و درست بالای سر نانادی می ایسته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نانادی که از بوی ادوکلن مانی نزدیک شدنش رو تشخیص داده بود با دستی روی سینه و لبخندی آروم بر لب نگاهش رو می دوزه به چشمای مانی و خودش رو مشغول خوندن نوشته های روی برگه اش می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- گفتم قبل اینکه مچت رو بگیرم بهت اخطار داده باشم. نانادی چهار چشمی مراقبتم. کاغذ تقلب رو در بیاری بی برو برگرد گرفتم و از امتحان پایان ترم هم محرومت می کنم. گفتم قبلش بگم که بدونی. مطمئن هم باش خیلی تیزم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تیز بودی تا حالا گرفته بودی. سوال سه رو هم تموم کردم دکتر راد گرامی. بی خیال برو. حرفتو نشنیده می گیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه خودت خواستی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخند نانادی و در حالیکه از عصبانیت در حال گر گرفتنه ازش دور می شه و درست کنار در ورودی و روبروی نانادی با فاصله 6 صندلی می ایسته و تمام حواسش رو معطوف نانادی می کنه. بعد از چند دیقه زوم شدن روش به سمت ته سالن قدم می زنه در حالی که زیر چشمی تمام حواسش رو به نانادی و هر حرکت غیر عادیش داده که با حرکت ناگهانی نانادی روی صندلی به سمتش خیز برمی داره و خودش رو بالای سرش می رسونه در حالی که لبخند پیروزی روی لبش نشسته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- لای پاتو باز کن. همین الان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نانادی در حالی که ترس تو نگاهش موج می زنه سرش رو معصومانه کمی کج می کنه که مانی با جدیت و در حالی که سعی می کنه توجه بقیه بچه ها رو به خودش معطوف نکنه دوباره حرفش رو تکرار می کنه و این سوی کلاس نگاه نگران و غم زده بابک روی صورت نانادی خیره می مونه و در دل مانی رو لعنت می کنه که چشمش رو روی نانادی نبسته و اما نانادی نگاهش رو به صورت پر اخم و عصبی مانی می دوزه و بی هیچ حرفی پاهای جفت شده اش رو از هم کمی باز می کنه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی پهن روی صورتش میشینه و با نیش باز و نگاه پر تمسخر چشم تو چشم مانی می شه و آروم زمزمه می کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوردی مانی جون؟ من که گفتم بی خیال شو. بیا برگه تو بگیر، همه رو نوشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالی که از عصبانیت در حال انفجاره نگاهش رو به نانادی می دوزه و ازش می خواد بلند شه به این هوا که برگه رو زیرش قایم کرده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نانادی نگاه خندانش رو دوباره بهش می دوزه و از روی صندلی بلند می شه و زیر لب زمزمه می کنه گفتم که از مادر زاده نشده اونی که بخواد از من تقلب بگیره دکتر راد. حالا اخماتو باز کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک ناخوداگاه لبخند روی لبش برمی گرده و نفسش رو با آسودگی بیرون می ده و هم زمان از روی صندلی بلند می شه و برگه اش رو به راد می ده و از کلاس خارج می شه و به سمت نانادی می ره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به به آقا بابک. ببینم بیست رو گرفتی؟ امتحانش که آب خوردن بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی داشتم سکته می کردم. گفتم تقلب رو ازت گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مثل اینکه باورت نشده هنوز که من از این حرفا خیلی حرفه ای ترم. ببین چهار ساله دبیرستان برا کارآموزی یه صفر کیلومتر هم زیاده چه برسه به من. گفتم بهت که خیالت تخت من راهش رو بلدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی جان بابک چطوری تقلب کردی؟ ها؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مثل آب خوردن. بیا اینجا بشین تا نشونت بدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک نگاهش رو به چشم های نانادی می دوزه که نانادی بهش نزدیکتر می شه و توجهش رو به روپوش و شلوارش جلب می کنه. تمام پشت پارچۀ روپوش با خودکاری پر از نوشته های ریز و مرتب خط کشیده شده و جدا شده. هنوز تو حیرت روپوشه که نانادی لای پاش رو باز می کنه و بابک جای جای شلوار پارچه ای مملو از نوشته هایی با همون خودکار آبی رو می بینه. مغزش قشنگ هنگ می کنه و گیج تنها چشم های از تعجب درشت شده اش رو به نانادی می دوزه و تو ذهن به این همه استعداد این بشر و مغزش تو راه تقلب آفرین می گه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هی کجایی؟ نظرت چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پس فلسفه این روپوش شلوار پارچه ایه رنگ و رو رفته هم همین بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوب معلومه رو جین که نمیشه تقلب نوشت. تازه این روپوش شلوار مخصوص شبای امتحانه بیچاره انقدر بعد هر امتحان سابیده شده رنگ و روش رفته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی تو دیوونه ای. این همه وقتی که برای نوشتن رو لباس گذاشتی اگه نشسته بودی خونده بودیش سنگین تر بود و کمتر وقتت رو گرفته بود. دیشب تا صبح حتما داشتی تقلب می نوشتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه بابا دیگه حرفه ای شدم. دستم تنده. ولی خسته کننده بود حسابی. مخصوصا که خیلی از کلمه هاش اصلا به گوشمم نخورده بود که دیکته شو حتی بدونم. خوب حالا بریم یه نسکافه ای بزنیم و این تو دیوار خوردن پسر عموی گرامی رو جشن بگیریم تا این سارا هم دل بکنه و بیاد بیرون از جلسه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به روی هم توی محوطه ورودی دانشکده نشسته بودن و بابک با احتیاط لیوان نسکافه نانادی رو نگه داشته بود. تو ذهنش هزاران سوال در گردش بودن و نوعی کنجکاوی بیش از حد برای دونستن این که نانادی زیر ذره بین نگاه راد چطور تونسته بوده روپوش رو پس بزنه و بدتر از اون بدون اینکه جلب توجهی بکنه تو اون همه نوشته سوال مورد نظر رو پیدا کنه و پاسخش رو بنویسه. این تقریبا به نظرش غیر ممکن بود و با خودش کلنجار می رفت که قطعا یه چیزایی خونده بوده و حدودی می دونسته جواب هر سوال چی هست و کجا نوشته. با خودش درگیر بود که صدای خندان نانادی و دستی که جلوی صورتش و برای به حرکت در آوردن نگاه ثابتش به حرکت در میاد، رشته ی افکارش رو پاره می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هی هی؟؟؟ کجایی؟ به چی اینجور با دقت تمام داری فکر می کنی؟ بابا یه کم استراحت بده به این مغز بیچاره. دائم در حال کار گرفتنشی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی؟ ببینم تو چطور زیر ذره بین راد تونستی پشت روپوشت رو برگردونی و دنبال جواب سوال بگردی و بنویسی و... اوه مگه می شه؟ تو یه چیزایی خونده بودی. درست می گم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه. حتی یک کلمه. ولی کار سختی نیست. روی صندلی می شینی دکمه پایین روپوش رو باز می کنی و کیف پولت رو هم روی میز و کنار برگه ات می ذاری، بعد به محض این که مراقب شروع به پخش کردن برگه ها کرد و از کنارت رد شد روپوش رو آروم پس می زنی و بعد شروع به خوندن سوالا می کنی. می دونی من حافظه قوی ای دارم و وقتی دارم تقلب می نویسم تو ذهنم می مونه که چه مطلبی رو کجای روپوش یا برگ تقلب نوشتم و فقط باید کلمه های کلیدی توی هر سوال رو پیدا کنم و بعد با نوشته هام و محل حدودیشون تطبیق بدم. بعد از اون آروم شروع به نوشتن می کنم به این شکل که برگه رو آروم از روی میز می گیرم تو دستم و مثلا خودم رو مشغول خوندن سوال می کنم و اخم عمیقی هم روی صورتم مینشونم که یعنی الان شدیدا تو بحر سوال هستم و آروم از زیر برگه شروع به خوندن جواب سوال می کنم و بعد برگه رو روی میز برمی گردونم و شروع به نوشتن می کنم. حالا اگر به هر دلیلی متوجه نگاه مشکوک مراقبی تو زمان خوندن تقلبم بشم سریع اون یکی پام رو روی قسمت برگشته روپوش می گذارم و سریع برگه رو روی میز و مثلا کیف پولم که جام رو گرفته از رو میز بر می دارم و روی پام می ذارم و شروع به نوشتن می کنم و تا هر جایی که تو ذهنم نگه داشتم رو می نویسم. تو اون شرایط حواس مراقب به کل پرت می شه چون من چند تا حرکت رو با هم و خیلی سریع انجام دادم و تمرکز اون رو به هم زدم و اگه خیلی تیز باشه و در جا هم بخواد عکس العمل نشون بده می خواد مثل مانی بگه پاتو باز کن که با یه حرکت سریع هم زمان که پامو از روی هم بر می دارم روپوش رو هم برمی گردونم به حالت معمولش و همه چی حله، به همین سادگی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو دیوونه ای نانادی این خودش یه پروژه است. تو که این همه وقت می ذاری این همه هم ذهنت دقیق هستش خوب یه دور بشین بخون و خلاص. این همه ترس و لرزم نداری دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اما من ترس و لرزی ندارم هیچ وقت. می دونی، دیگه عادت شده. تازه کلی هم هیجان داره. باور کن من لذت می برم و هم زمان لیوان نسکافه اش رو از دست بابک بیرون میاره و جرعه ای می نوشه و بعد روی نیمکت می گذاره و شروع به بازی باهاش می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی حواستو جمع کن. با لیوان بازی نکن باز می ریزی روم، لباسم روشنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وای بابک خیلی اتو کشیده و فوت فوتی هستی همیشه. بابا یه کم cool باش. ببینم تو شلوار جینی یه بلوز غیره مردونه ای چیزی نداری بپوشی که این خط اتو هات رو مغز من راه نره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من به این سبک لباس پوشین عادت دارم و واقعیتش یه شلوار جینم بیشتر ندارم که وقتی میرم کوه می پوشمش و تی شرت و شلوار گرم کن و این جور لباسا هم به نظرم فقط می تونه لباس خونه باشه یا لباس خواب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یهو بفرما من با لباس خواب میام دانشگاه دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه خانوم چرا عصبانی می شی. من کی به شما جسارت کردم. من منظورم به خودم بود. خوب هر کی یه جوره. من چیکاره ام که بخوام در مورد لباس پوشیدن تو نظر بدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ولی همچین بفهمی نفهمی به در گفتی که دیوار بشنوه ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه خندونش رو به نانادی می دوزه و در همون حال زمزمه می کنه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوب در این که برام خیلی جالبه یه بار تو لباس خانومانه با یه روپوش مرتب و خانومانه و یه شلوار شیک و مرتب جای این شلوار گرمکن یا شلوار جین های عجیب غریب ببینمت که شکی نیست. فکر می کنم باید خیلی بهت بیاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تعارف نکن، چیز دیگه ای هم اگه دلت می خواد بگو ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره بدم نمیاد بذاری یه چند وقت این پوستت از شرِّ سولار و آفتاب و این کرم برنزه ها در امان بمونه تا رنگش برگرده به همون رنگ سفید و طبیعیش. اون جوری جذاب تر و خوشگل تر می شی. خودت این طور فکر نمی کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ایـــــــی. سفیده شیت. حالمو به هم می زنه، بدم میاد از پوست سفید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی همیشه اون چیز طبیعی که خدا به هر کس میده زیباتر از هر چیز دیگه ایه. باور کن، یه بار امتحانش کن اون وقت به حرفم می رسی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می دونی چیه؟ اگه کشته مرده و عاشق در به درتم بودم و می گفتی این کار رو بکنم غیر ممکن بود زیر بار برم. واقعا از پوست سفید متنفرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من نظرمو گفتم. شما مختاری هر تصمیمی که می خوای بگیری. حالا هم زودتر پاشو که این دوست جون جونیت بهاره جون داره میاد این طرفی و اگه نجنبی حالا حالا ها گیر افتادیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من که نه، تو گیر می افتی پسرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آقای نیکنام، آقا بابک یه لحظه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله خانوم؟ چه کمکی ازم برمیاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آقا بابک راستش من گیج مونده بودم جواب این سوال دو چی می شد؟ می شه برام توضیج بدین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوف. بابک من رفتم سر کلاس برات جا بگیرم زود بیا. باشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- صبر کن منم اومدم. خانوم رهنما جواب سوالتون تو بخش قوانین امری و تکمیلی اومده. تو فهرست نگاه کنین صفحه اش رو می تونید پیدا کنید، با اجازه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امتحانات پایان ترم شروع شده بود و همه تو هول و ولای جزوه گرفتن و کپی کردن و سوال پرسیدن و رفع اشکال بودن. سارا جزوه ی کپی گرفته از روی بابک رو بالا و پایین می کرد و با بابک کم و زیاد جزوه ها رو چک می کرد و نانادی بی حوصله روی صندلی پشت درختای کاج بلند قسمت ادبیات در حالی که رمان داخل موبایلش رو می خوند گاه گاهی به این تلاش بی وقفه سارا و توضیحات پشت سر هم بابک گوش می داد و می خندید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی کاش یه کپی از جزوه بابک بگیری هم کامل تر از همه است هم برای تو که یه کلمه هم سر کلاسا گوش ندادی کمک خوبیه. گیج می زنی موقع خوندن ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بی خیال سارا. جوش نزن برای من خیلی نمره اهمیت نداره. پاس بشه بسه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای زنگ موبایلش زیر کوه کاغذای ریز ریز تقلب دنبال گوشی می چرخه و بالاخره تو آخرین لحظات تماس رو بر قرار می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام نانادی. بی موقع زنگ زدم مثل اینکه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه بابک. تلفنم زیر تقلبا دفن شده بود داشتم درش می اوردم. چی شده به من زنگ زدی؟ نکنه سوالی اشکالی چیزی برات پیش اومده پسرم؟ بگو بگو برات حلش کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی شیطونی نانادی زنگ زدم ببینم اشکالی چیزی نداری؟ اگه جایی گیر کردی برم برات یه کپی بگیرم از جزوه ام و بیارم. آخه این حقوق خصوصی خیلی حجمش زیاده و پر از اصطلاح و ماده و البته قطعا ازش مسئله هم می ده ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دیگه هر مسئله ای هم بخواد بده که خارج از کتاب نیست. کل کتاب رو نوشتم تقریبا. دیگه آخراشه. تازه مرجان دختر عموم هم هست. کمکم می کنه. نگران نباش و ممنون که زنگ زدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه خوب. پس می تونه برات توضیح بده اگه جایی گیر کردی. ببینم داری می خندی؟ چیه؟ جک گفتم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ای همچین. خنگه گفتم دختر عموم کمکم می کنه نگفتم که حقوق خونده و چیزی رو برام توضیح می ده. خدا بخواد داره برام تقلب می نوسه. کمک دستی داره می کنه. هر چند خیلی کنده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امان از دست تو دختر. من و تو حتی فکرامونم صد و هشتاد درجه با هم فرق می کنه. من چی فکر می کنم تو چی می گی. برو دختر، برو به نوشتنت برس زودتر تموم شه بلکه یه نگاهی هم بهشون انداختی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خدافظی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و با لبخند گوشی رو قطع می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مرجان جان من یه کم ریزتر بنویس اینجوری که تو داری تقلب می نویسی من باید یه بغل ورق با خودم ببرم سر جلسه، اه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چقدر غر می زنی نانادی. بابا تقلب می شه یه خط دو خط. یه صفحه دو صفحه نه که کل کتابو بذاری جلوت و بسم الله. دستم شکست به قرآن. تازه تو از کجا می خوای بفهمی من چی رو کجا نوشتم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو نگران نباش کارتو بکن تنبل. من بعدا یه نگاه می ندازم چی رو کجا نوشتی؛ بدو تا شام رو نکشیده مامان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- راستی امتحان دادش گلمو دادی یا نه هنوز؟ بد شاکیه از دستت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره بابا. دادم تموم شد. بی خیال از این شاکی شده که نه سر میان ترم تونست ازم تقلب بگیره نه سر پایان ترمش. من نمی فهمم چرا انقدر دنبال تقلب گرفتن از منه. انگار خودش این دوران رو نگذرونده و به عمرش تقلب نکرده، بی کاره ها! یکی نیست بگه بابا به فرض اصلا یکی داره تقلب می کنه تو رو سننه. جایزه ی نوبل بهت میدن تقلبش رو بگیری یا سواد تو کم و زیاد می شه؟ چشمتو ببند سقف رو نگاه کن بذار مردمم تقلبشون رو بکنن دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانی که از دقایقی پیش کنار در اتاق نانادی در حال گوش کردن به حرفای نانادی و مرجان خواهرشه در رو با عصبانیت باز می کنه و نگاه طوفانیش رو به نانادی می دوزه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چشممو روی تقلب هر کی ببندم روی تو یکی نمی بندم. تا حالا هم شانس آوردی که دستتو نتونستم رو کنم ولی خیلی امیدوار نباش چون ماه همیشه پشت ابر نمی مونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیله خوب خیله خوب پسر عمو جوش نزن الان پس می افتی خونت می افته گردن ما. ریلکس باش. در ضمن آقای استاد گرامی، آقای تحصیل کرده ادب حکم می کنه قبل این که عین چی سرتو بندازی پایین و بیای تو اتاق یه خانوم، در بزنی. گوش وایسادنم فکر کنم کار زشتی باشه ها؟ نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مرجان از تو بعیده بشینی برای این زبون نفهم تقلب بنویسی و شریک جرمش بشی. بلندشو خودش می نویسه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیه؟ کم آوردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی بچه ای. دارم می بینم اون روزی رو که زندگیتو آینده تو با همین بچه بازی هات خراب کنی و با چشم گریون ناله کنی و بگی پشیمونی و کاسه ی چه کنم دست بگیری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به همین خیال باش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگه ی سوال رو روی میز باز می کنه و لای برگه جواب رو هم باز می کنه و کیف پولش رو مقابلش زیر برگه های درهم روی میز قرار میده و آروم برگه های تقلب رو از توش در میاره و لای برگه ها قرار می ده و شروع به نوشتن می کنه و گاه گاهی برگه ها رو جابجا و سوال ها رو ادامه می ده که ناگهان با دیدن یک مسئله 5 قسمتی و با بارم 6 نمره نگاهش مات و لحظه ای دستش از نوشتن باز می مونه. اما سریع خودش رو جمع می کنه و با حواس جمع تک تک کلمات داخل سوال رو می خونه و برای هر کلمه تو برگه هاش دنبال تعریفی می گرده و پشت هم تعریف ها رو ردیف می کنه و به هر جون کندنی برگه رو به انتها می رسونه و از جا بلند می شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص داشت بد و بیراه می گفت که بابک از دور به سمتش اومد و درست مقابلش ایستاد و با خنده نگاهش کرد. نگاهی که تو اون لحظه نانادی می خواست فقط با یه جواب تند و تیز ببندتش. خواست دهن باز کنه و هر چی حرص تو وجودشه سر بابک خالی کنه که ناگهان از خودش خجالت کشید و سرش رو پایین انداخت. خوب تقصیر بابک چیه؟ مگه بابک طراح سوال بوده؟ تازه این بدبخت که دیشب بهم زنگم زد ندا رو هم داد که قطعا استاده مسئله هم خواهد داد. من امتحانم رو گند زدم چرا این بیچاره رو ناراحت کنم. ناخوداگاه با لبخند کم رنگی نگاهش رو به بابک می دوزه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می دونم سخت بود. نامردی هم کرده بود مسئله عجیب غریب داده بود. اما به خدا نانادی اگه خونده بودی کتاب رو می تونستی جواب بدی مسئله شو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بی خیال بابک. عیبی نداره. خیلی هم کم نیاوردم یه چیزایی سر هم کردم بالاخره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهاره طبق معمول پا برهنه و بابک بابک گویان رو سر بابک خراب شد و تیر بار شروع کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وای این چی بود؟ مرتیکه چه فکری کرده بود همچین سوالی داده بود؟ یکی نیست بگه پدرت خوب، مادرت خوب ما هنوز به زور معنی زنا رو تو مغزمون گنجوندیم اونوقت تو اومدی وایسادی حکم طفل متولد از زنا چی می شه به کی ملحق می شه و هزار تا سوال عجیب غریب دیگه؟! ببینم چی میشد جوابش بابک؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک که از صدای جیغ جیغوی بهاره کلافه شده بود و از این همه صمیمیت ناگهانیش که بدون آقایی فامیلی چیزی تنها بابک خطابش کرده بود و انگار کور بود یا کر بود که ببینه و بشنوه داره با نانادی حرف می زنه برای تنبیه و بی محلی کردن بهش بدون هیچ حرفی نگاهش رو به سمت نانادی برمی گردونه و با ملایمت مخاطب قرارش می ده:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی جان شما چی نوشتی جوابشو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هیچی بابا تعریف زنا و زانی و زانیه رو اول نوشتم براش بعدم تعریف طفل نامشروع. از اونجایی هم که ماشالا تو این مملکت آدم یعنی فقط مرد جماعت و اونم که زیر بار برو نیست و قانونم که زن رو آدم حساب نمی کنه گفتم به هیچ کدوم ملحق نمیشه و از نظر حقوقی هم نه ارث می بره نه هیچ کوفت دیگه. بره کلاشو بندازه هوا که نیومدن سرشو با گیوتین بزنن که ننه باباش یه غلطی کردن و این از همه جا بی خبر بد شانس متولد شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" توضیح: زنا در لغت جماع غير مشروع و طفل متولد از زنا طفل نامشروع می باشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در اولين گام در بررسي وضعيت و محدوديت هاي حقوقي طفل نامشروع با ماده 1167 روبرو مي شويم كه قانون گذار ايران با لحاظ آن در قانون مدني الحاق طفل حاصل از زنا را به زاني نمي داند. در اين ماده با اشاره به قاعده فراش عنوان مي دارد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماده 1167 ق. م : طفل متولد از زنا به زاني ملحق نمي شود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زاني در اين ماده مفهومي مطلق دارد و تنها پدر طفل را در بر نمي گيرد بلكه به مادر او نيز اطلاق مي گيرد. يعني اين طفل بدون حمايت والدينش خواهد بود و بر والدينش تكليفي و بر او حقوقي از جانب آنها در نظر گرفته نخواهد شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قانون گذار با تكيه بر ماده فوق مشروعيت نسب را شرطي اساسي براي وراثت مي داند. يعني طفلي كه به واسطه اي نامشروع پديد آمده باشد حق ارث بردن نه از والدين كه از هم خونان و خويشان خود را ندارد."

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برو بابا چرت و پرت بافتی. هر چند از تو توقع بیش از این هم نمیره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک عصبانیتش رو کنترل می کنه و برای کوبیدن تو دهن بهاره رو به نانادی می کنه و با لبی خندان آروم ضربه ای به پشتش می زنه و هم زمان که نانادی رو به سمت جلو حرکت می ده می گه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آفرین نانادی. دقیقا همین می شد جوابش. خوب خانم رهنما شما هم که جوابتون رو گرفتین با اجازه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نانادی باورم نمی شه. بالاخره این تقلبات یه نیمچه اطلاعاتی هم تو این مغزت فرو کرده انگار. همچین قیافه ات پکر بود که من گفتم گند زدی رفته پی کارش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- همچین کار شاقی هم نبود. تعریف همه چی جلوم بود و حس شیشمم هم در مورد ذات قانونامون و تبعیض همیشگی بین زن و مرد هم که دیگه حرف نداره. سر هم بندی کردم دیگه. هر چند بیان حقوقی ای نداره تحلیلام اما خوب مثل اینکه از خوش شانسی به جاده خاکی نزدم. به به سارا خانوم. می بینم که کبکت حسابی خروس میخونه. معلومه خوب دادی ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره عالی. وای خلاص شدیم از امتحانا. می تونیم یه نفس راحت بکشیم. ببینم پایه ناهار بیرون هستین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو رو قرآن نگو که میخوای وسط میدون انقلاب بریم ناهار بخوریم سارا خانوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وای بابک کوتاه بیا. من از طرف خودمو سارا بهت قول میدم مسموم نشی. اگه شدی خودم میام ازت پرستاری می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اصلا نمی شه. می ریم نوید خیلی هم دور نیست، پس دیگه چونه نزنین و راه بیفتین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو رو جان من فقط این شنبه این دانشگاه کوفتی رو تعطیل کنین با هم بریم اسکی. اه بابا، همه دوست پیدا می کنن ما هم دوست پیدا کردیم. آخه آدمم انقدر خرخون؟ به خدا من تضمین می کنم اتفاقی نیفته یه روز سر کلاس نرین. حیف نیست برف به این قشنگی بیاد و شماها یه اسکی هم نرفته باشین؟ تازه فقط دو تا کلاس رو از دست می دین. بابک جونم؟ قبول؟ سارا جونم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا لبخند می زنه به نانادی و بابک به این همه بچگی و سادگی نانادی توی دلش می خنده. به این التماسای شیرینش و لحنی که هر وقت می خواد چیزی طلب کنه ناخودآگاه مثل بچه ها می شه. به لبای برگشته و سر کج شده اش... و ناگهان جرقه ای تو ذهنش می زنه و رو به نانادی می کنه و می گه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شرط داره نانادی خانوم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.