پسری که به خاطر گرفتن انتقام مرگ نامزدش خلافکار میشه...پسری از دیار تنهایی ،خسته و بی رحم و دختری بی گناه دزدیده میشه... پایان خوش

ژانر : عاشقانه، هیجانی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۵۸ دقیقه

مطالعه آنلاین عشق تاریک
نویسنده : یاسمین فرحزاد

ژانر:#عاشقانه #هیجانی

خلاصه :

پسری که به خاطر گرفتن انتقام مرگ نامزدش خلافکار میشه...پسری از دیار تنهایی ،خسته و بی رحم

و دختری بی گناه دزدیده میشه...

پایان خوش

باصدای رعد برق چشم از فنجان قهوه ام گرفتم ،امروز صبح هوا خیلی گرفته بود هیچ فکرشو نمی کردم انقدر زود بارون شروع بشه .

بارون قشنگی می بارید قطرات درشت بارون به شیشه های کافی شاپ سیلی می زد

یکم دیگه از قهوه ام رو خوردم ،با صدای دلینگ دلینگ گوشیم حدس زدم بازم آرمینه ،

باکمی تاخیر دکمه اتصال زدم

_سلام داداشی

صدای بم و مردونش پشت گوشیم لبخند به لبم می اورد...

_سلام ابجی کوچولو ،کجا رفتی یهو واسه خودت ،صبح مگه قرار نشد بیام دنبالت تا بریم دیدن خاله منیر

نفسمو کلافه دادم بیرون ،از اون خانواده بعد از دعوایی که با مامان بزرگ کردن هیچ خوشم نمی امد به خصوص که تو این چند روزه خود دایی مجتبی هم از کانادا به اینجا امده

_خب چرا اما ،راستش فاطمه بهم زنگ زد گفت می خواد منو ببینه دیگه امروز رو با دوستام می گذرونم ...شما برید من خودم میرم خونه

مکث کرد می دونست دارم بهانه میارم،خودشم زیاد دوست نداشت پیش اون خانواده بره اگرم می رفت به احترام مامان بود

_باشه ...پس من با مادر جون می رم ....اگر زودتر برگشتی بیا خونه خاله خیلی طولش ندیا

لبخندی زدم خداروشکر حل شد

_چشم برو دیگه دیرت می شه ....خدافظ

بعد از قطع موبایل ،نگاهی به ساعت کردم باز این دوتا منو کاشتن ....تو فکر این بودم بهشون زنگ بزنم که صداشون امد

دستی براشون تکون دادم تا منو ببین ، فاطمه صندلی رو به روم یکم کشید عقب مثل همیشه پرانرژی بود ،مائده ام کنارش نشست

_سلام ...سلام

اخمی کردم:باز شما دوتا که دیر کردید ،من بدبخت چرا هی باید معطل شما دوتا خول بشم؟

مائده درحالی که کیفشو روی میز می گذاشت با حالت بامزه ای گفت:خول که تویی ...صفت های خودتو به ما نچسبون بعدشم میبینی که بارون میاد ،دو دفعه نزدیک بود تصادف کنیم

فاطمه درحالی که دوتا فنجون قهوه سفارش می داد باخنده گفت :الکی بارون بهونه نکن ،با این دستفرمونی که تو داری زمین صافم باشه ما تو ابراییم ...تا اینجام من سه دفعه نذر کردم

خندیدم

_باشه بابا توجیح شدم ....خب چه خبر

مائده :برف امده تا کمر

فاطمه به پهلوش ضربه آرومی زد :

_توام با این برفت ولمون کن دیگه "رو کرد سمت من " خودت چه خبر زود تند سریع تعریف کن ببینم جریان خواستگاری چی بود بگو که ترکیدم از فضولی

اخم هام رفت توهم خداروشکر به خواستگاری نرسید ،یاداوری سپهر برام عذاب اور بود پسره نفهم

_کنسل شد ....حتی نزاشتم بیان خونه

مائده متعجب گفت:عقل نداری ترشیده ....پسر به اون خوبی چرا تو همه رو را به را رد می کنی

یکم دیگه از قهومو خوردم و خونسرد گفتم:

_من داییمو زوری تحمل می کنم ...پسرش که از خودش بدتره یه ازخودراضیه ،گوریل ...از نظر من باید پوشک ببنده تو خیابون راه بره با اون هیکلش

با این حرفم جفتشون ترکیدن از خنده

فاطمه بین خنده هاش گفت:

_وای خدا آرزو گند زدی بهش که کجاش شبیه گوریله پسر به اون خوبی

لبخند کجی بهش زدم بعد از اینکه حسابی خندیدن

فاطمه جدی گفت:

_جدا از شوخی خوب کردی ردش کردی،با اون رفتاری که داییت با مادربزرگت کرد اصلا خانواده نرمالی نیستن بهتر

مائده:اره باو حیف می شدی

جوابی ندادم فقط خیره شدم به لیوان خالی قهوم، تا چند سال پیش انقدر از داییم بدم نمی امد

هیچ وقت فکر نمی کردم داییم و خالم انقدر پول پرست باشن با مرگ پدربزرگم همه اموالشو کشیدن بالا ،تو همون شرایط بود که مامان و باباهم از هم جدا شدن

که دیگه حسابی اوضاع بهم ریخت

وقتی مامان طلاق گرفت باباهم خیلی زود رفت سراغ زن دومش!انگار نه انگار مایی ام وجود داریم

دایی و خاله برای سهم مادرمم دندون تیز کردن و اخرسرم مادرم فقط به خاطر اینکه حرمت ها نشکنه و روحیه خرابش همه ارث واگذار کرد به داداشش،

درحالی که حقش بود ،چقدر مادرم تو این جریانا و دعواهای الکی دلش شکست دردی که پدرم برامون گذاشت یه طرف اونام که ...

الانم ما خونه مادربزرگ مادریم زندگی می کنیم..خیلی طول کشید تا روحیه داغونم یکم درست بشه

،با تمام این جریان ها بازم ارمین تو شرکتی که سپهر تاسیس کرد کار می کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخ که چقدر دلم می خواد کل شرکتشو اتیش بزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هی آرزو ....هووو کجایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گیج نگاهی به فاطمه کردم ،انگار دوباره تو خودم غرق شدم ،لبخندی به جفتشون پاچیدم هوا کم کم داشت بهتر می شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پاشید بریم این اطراف یه قدمی بزنیم ....هوا عالیه واسه قدم زدن ...اگر بشه یه سرم بریم داروخونه خیلی خوب می شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_داروخونه برای چی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند تلخی زدم:دارو های مامانم تموم شده باید یه چندتا قرص بگیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از حساب کردن قهوه امدیدم بیرون هوا خیلی سرد نبود ،ماه مهر،تو این ماه خیلی بی مهری دیدم ...بعد از قدم زدن تو این هوای عالی حس کردم حالم حسابی بهتر شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مائده و فاطمه منو تا دم خونه رسوندن ....ساعت نزدیک هشت بود قطعا تا الان امدن خونه ،تو کیفم درحال جست و جو کلید بدبختم بودم ....باکلی جون کندن بالاخره پیداش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما خونه تاریک بود ....این یعنی هنوز برنگشتن ،چراغ های پذیرایی روشن کردم ،اول زنگ زدم به آرمین گفت تو راهن و دارن برمی گردند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوبیش اینکه تا اونا بیان منم میرم دوش می گیرم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از حموم مشغول خشک کردن موهام بودم که رسیدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیخیال خشک کردن بقیه موهام ،از اتاق امدم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام به همگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادرجون لبخندی زد امد جلو پیشونیم رو ب*و*سید:سلام وروجک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرمین تاره ای از موهای خیسمو برداشت اروم کشید :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هپلی برو موهاتو خشک کن مریض میشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان خندید نگاهی به چهره خستش کردم می دونستم چقدر دلش گرفته ،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بچه ها من گشنمه شما نامردا شام خورده امدید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان با لبخند گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوردیم اما برای شما غذا تو یخچال هست ....الان برات گرم می کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدن غذا تازه به این موضوع پی بردم که چقدر گشنمه ،مثل قحطی زده ها داشتم می خوردم که مامان سردرد بهونه کرد و رفت بخوابه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به ساعت کردم تازه نزدیک ده که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حس می کردم یه چیزی شده همشون دمق بودن ،بعد شستن ظرف ها رفتم تو اتاق پیش آرمین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میشه بیام تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پشت لب تاپش نگاهی بهم کرد :بیاتو وروجک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنارش روتخت نشستم ،دستشو انداخت دورشونم و بیشترمنو به خودش فشار داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آرمین......امروز رفتید خونه خاله خبری شده؟چرا مادرجون و مامان انقدر دمق بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لپو کشید و باخنده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه چیزی نشد ....مادرجون که همین امروز از شهرستان امد اون عادیه خسته باشه ....مامانم که از صبح سرپاس ....فقط این وسط تو غیر عادی که از صبح مثل تراکتور اینور و انور رفتی و چشات مثل قورباغه بازه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مشتی به سینش زدم:قورباغه خودتی بچه پرووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب من قورباغه حالا برو بزار بخوابم فردا باید برم شرکت دیر کنم دایی کشتتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گونشو ب*و*س کردم برگشتم تو اتاق ، چپیدم زیر پتو یه جورایی خیلیم خوابم می آمدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عصبانیت یقشو گرفتم و کوبیدم به دیوار از بین دندون های کلید شده غریدم :مرتیکه بی همه چیز ،این قرار ما نبود ،فک کردی من خرم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یقشو تکونی دادم و داد زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هیچ احدی نمی تونه رادوین تاجیک خر فرض کنه!هیچ کس نمی تونه سرمنو گول بماله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محکم هولش دادم که افتاد زمین ....انقدر عصبانی بودم که دست خودم نبود لگدی به شکمش زدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پاشو تن لشتو جمع کن....نمی خوام دیگه ریختتو ببینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از درد ناله ای کرد و بریده بریده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اقا به خدا من ....چیزی پیدا نکردم ....ازقصد نبود نمی خواستم این...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دادی که زدم ساکت شد:دهنتو ببند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از صدای داد بیداد من داروین با شتاب دراتاق باز کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه برزخیم بهش انداختم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_این اشغال از شرکت من بندازش بیرون تا نکشتمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داروین فقط نگاهم کرد ،امد سمت مراد و بلندش کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با رفتن اونا یه لگد به میز کنار صندلیم زدم که واژگون شد انگار می خواستم همه عصبانیتم رو سر میز بدبخت خالی کنم ،این چندمین دفعس که همچین چیزی میشه و من خر،امی دوارم چیزی پیدا شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای در با لحن کلافه ای گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_داروین به خدا حوصله ندادم یه کلمه حرف بزنی کشتمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امد کنارم ،دستی روی شونم گذاشت چقدر از این کارش لذت می بردم ،هنوزم دست های گرم پرمهرش رو شونم بود با لحنی که سعی می کرد اروم باشه گفت:باز گردو خاک کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سکوت کردم اروم به سمت صندلی رفتم ،کمی با دستم چشمامو فشار دادم تا شاید حالم بهترشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تردید امد رو به روم نشست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بعضی وقتا واقعا نمیشناسمت ...نباید انقدر زود تسلیم شی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زدم تسلیم؟قلبم هزار تیکه شده دیگه چیزی ازش نمونده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دنبال یه جاسوس دیگه باش ...ببین می تونی یه نفرو پیدا کنی که با مظفری اشنا باشه یا نه ...هرکی بتونه اطلاعات درست درمون برام بیاره پول خوبم گیرش میاد ...اما اگه مثل امروز بشه ....طرف هرکی باشه می کشمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت پنجره اتاق رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قلبم تیرمی کشید ،دستمو گذاشتم روش چرا انقدر بی تاب شدی تو چته ،تو فقط باید به امید پیدا کردن و کشتن اون ع*و*ض*ی بتپی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناامید نمیشم هرجا باشی بالاخره پیدات می کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای داروین منو از افکار کشید بیرون:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_همه چی بسپار به من ،اگر تونستی به کمالی زنگ بزن خیلی می خواست باهات حرف بزنه ...الانم برو خونه من شرکت می مونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوابی بهش ندادم سرمو انداختم پایین ،از این جهنم راحت شم کمالی روهم می کشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کتمو از رو صندلی برداشتم و باقدم های محکم امدم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تمام حرص پامو روی گاز فشار دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بارون میبارید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرعتمو بیشتر و بیشتر کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"_عه رادوین تروخدا یواش برو دیونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بگو دوستم داری تا یواش برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید چقدر لبخندش قشنگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو که می دونی عاشقتم ...یواش برو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بازم بگو...بازم بگو می خوام بشنوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند تر داد زد:عاشقتم دیونه"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنجری تو قلبم فرو میرود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با مشت روی فرمون کوبیدم و داد زدم:مگه نگفتی عاشقمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیشتر گاز دادم : مگه نگفتی تا ابد پیشمی ......لامصب کجایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تمام توانم پامو رو ترمز فشار دادم ،ماشین با شتاب خیلی زیاد خورد به تیرچراغ برق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خاطر ضربه،چشام تار می دید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چرا تموم نمی شه ....چرا من نمیمیرم تا بیام پیش تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو به صندلی تکیه دادم ،افرادی که دور ماشین جمع شده بودن هی زیاد تر می شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بی حالی چشامو گذاشتم رو هم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می خوام تموم شه،می خوام دیگه بلند نشم ،دریا کجایی می خوام بیام پیشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دریا....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تاریکی بود ظلمات،مثل قلبم تاریک صدای دریامو می شنیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم نمی خواست چشامو باز کنم ،اما درد داشتم ،چقدر این روزا من درد می کشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره پلک های سنگینمو بلند کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیمارستان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گیج به اطراف نگاه کردم چشام تار می دید ،پوزخندی به بدبختیم زدم باز که زنده ام!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم تیرمی کشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دکتر ...دکتر بیدار شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به داروینی کردم که از بیدار شدن من خوشحال بود و من به خودم لعنت فرستادم که چرا همچنین خوشحالی نصیب اون شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا دیگه خوشحالی نصیب من نمی شه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر به همراه داروین بالاسرم بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اقای تاجیک درد دارید ؟می دونید کجا هستید ،یا چه اتفاقی افتاده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زل زده بودم به سقف تا دلت بخواد درد دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مطمئنم قطر اشک سمجی از گوشه چشمم چکید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار داروین بیشتر از دکتر میفهمید دردم چیه ،با نگاه دلسوزی نگاهم نمی کرد ....نگاهش رنگ نگرانی داشت تنها کسی که تو زندگی می دونستم واقعا نگرانمه داروین بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهر سکوت لب هامو شکستم دیگه با سوال هاش داشت خستم می کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سامان من خوبم ....مشکلیم ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_براتون ازمایش نوشتم ....خوشبختانه اسیب دیدگیتون زیاد جدی نیست و...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یه مسکن بهم بزن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر نگاه کلافه ای بهم کرد .چندتا برگه ای رو که تو دستش بود رو انداخت رو میز ،کمی عینک روی صورتش رو جا به جاکرد و با لحن آرومی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_منو تو چندساله همو میشناسیم ،نمی خوام پند یا نصیحت کنم ...اما زندگیت خراب نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زندگی؟هه خیلی وقت زندگی من خراب شد ...نابود شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره سامانم دربرابر سکوت من کم اورد و رفت بیرون ،داروین کنارم رو تخت نشست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چه بلایی سرت امده چیشد یهو تصادف کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی تفاوت گفتم:حواسم پرت شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم کرد :به همین راحتی؟فقط حواست پرت شد؟پرت چیشد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوابی بهش ندادم خودش جواب سوالشو می دونست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از کمی سکوت ادامه داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ دریا دوست نداره تو اینجوری کنی ...اون می خواد تو خوشبخت شی ،زندگیت دوباره بسازی نه اینکه این طوری کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشامو روهم فشوردم :تا وقتی که قاتلشو پیدا نکنم....تا وقتی که کاری که با دریام کرد تلافی نکنم آروم نمی گیرم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رادوین انتقام دریارو برنمی گردنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عصبانیت داد زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_منو که اروم می کنه....به کمالی زنگ بزن آخر همین هفته میرم دیدنش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش رنگ نگرانی گرفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میری دیدنش؟برای چی مگه قرار نشد یه چندوقتی بپیچونیش تا یکم اوضاع اروم شه ...هنوز پلیسا درگیر جنس هان ...الان دوباره بخوای کاری کنی شک برانگیز میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_برام مهم نیست ....من به اطلاعات کمالی نیاز دارم ....فعلا دور،دور اونه مجبورم باهاش را بیام تا چیزی که می خوامو بهم بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داروین کمی بیشتر بهم نزدیک شد و اروم ترگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پس احتیاط کن ....کمالی یه روباه ع*و*ض*یه ،خودتم می دونی تورو برای چی پیش خودش نگه داشته ،درهرحال خطرناکه خیلی وارد جزئیات کاراش نشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سربرگردونم و بالاخره به چشمای پر از نگرانی و تردیدش نگاه کردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من کارومو بلدم ....نمی خواد نگران باشی ...فقط قرار رو بزار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*آرزو*

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند روزی بود که آرمین اصلا حوصله نداشت .حس می کردم خیلی ناراحته ،چیزی بروز نمی داد اما چهرش داغون بود ،چیزی که باعث شکم شده بود تغییر رفتار سپهر با آرمین ، خیلی مرموز شده بودن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیروز خودم دیدم تو کوچه داشتن باهم جروبحث می کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البته هیچی از حرفاشون نفهمیدم ،معلوم نیست چه خبره نه مامان چیزی می دونه نه مادرجون،آرمین با هیچ کس حرف نمی زنه،کم کم این حس داره بهم دست میده که یه اتفاق بدی افتاده ،حتی صبح مامان با ارمین نشست حرف زد اما تنها چیزی که گفت این بود که این روزا فشار کاری روش زیاده ،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که باور نمی کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم کتابمو ورق زدم ،ساعت نزدیک یازده شبه و من اروم و قرار ندادم ،مخم هنگ کرده هی می خوام به چیزی فکر نکنم اما نمی تونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کتابمو محکم بستم جوری که صداش کل اتاق رو پر کرد ،شاید اگه خودم ازش بپرس بهم چیزی بگه ،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به امید اینکه بیدار باشه یواش رفتم دم اتاقش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروم درو باز کردم و از لای در سرکی کشیدم ،نور گوشیش روی صورتش افتاده ،پس بیداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آرزو ....هنوز نخوابیدی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو،یواش دراتاق رو بستم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه خوابم نمی آمد ....یه سوال دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیش گذاشت کنار و چراغ خوابشو روشن کرد :بپرس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم من من کردم ،اخه نمی دونستم دقیق چی بپرسم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_داداشی تو چند روزه خیلی کلافه ای اتفاقی افتاده؟حتی درست حسابی با مامان و من هم حرفی نمی زنی .....من خیلی نگرانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به زمین زل زده بود ...این سکوتش نشون میده یه چیزی شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی تخت نشستم و خیره به چشماش :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اگه اتفاقی افتاده به منم بگو ....حداقل به من بگو چیشده شاید بتونم کمکی بهت بکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت نگاهم کرد :یه چیزی شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس حق با من بود منتظر نگاهش کردم ،دیدم جوابی نمی ده اروم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_توشرکت با دایی مشکلی پیش امده؟بابا منو سکته دادی بگو چیشده آرمین .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نمی خوام تو درگیر بشی ،چیزی نشده خودم می تونم حلش کنم ....فعلا لازم نیست تو بدونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه نگاهش کردم خیلی خسته و ناراحت به نظر می رسید اما اینکه نمی گه ،رو مخ من بود ،دلشوره بدی داشتم نمی دونم چرا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اگر لازم شدم بهت میگم عزیزم....نگران نباش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم نگاهش کردم ،باشه ارومی گفتم و امدم بیرون ،امی دوارم واقعا مسئله مهمی نباشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح با تکون هایی که بهم داشت وارد می شد بابدبختی چشامو باز کردم با دیدن مائده و فاطمه تو اتاق سیخ تو جام نشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_شما دوتا کی امدید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مائده خندید:الان امدیم ....دختر تو مگه خرسی؟چرا هرچی بهت زنگ می زنیم جواب نمی دی ،انقدر خوابت سنگینه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیم و از کنار پاتختی برداشتم و نگاهی بهش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اوووه چقدر زنگ زدید...چتونه حالا خراب شدید رو سر من بدبخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاطمه پتو رو از روم کشید :بلند شو لباس بپوش امروز قرار گذاشتیم بریم با بچه هادور دور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرفش وارفته دوباره دراز کشیدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ولم کنید حوصله ندارم می خوام بخوابم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مائده :غلط کردی ....شب بخواب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گرفت و بلندم کرد:ما تو هال منتظرتیم مثل ادم لباس بپوش بیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با رفتن اونا کلافه بلند شدم امروز اصلا حوصله نداشتم باحرف هایی ام که دیشب آرمین زد ،رسما بی عصاب بودم ،بابدبختی لباس پوشیدم و امدم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مامان جان چیزی نمی خوای ....من با این دوتا دیونه میرم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان از اشپزخونه امد بیرون و با لبخند گفت:نه دخترم برو ،فقط خیلی بیرون نمون شب زود برگرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مائده :خاله نگران نباش زود برمی گردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_برید به سلامت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم پایین به سمت 206 مائده خانم، فاطمه عقب نشست منم امدم جلو نشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مائده تا نشست یه اهنگ شاد گذاشت :بریم که قرار بترکونیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو راه زیاد چیزی نگفتم فکرم بدجور درگیر حرف های آرمینه ،یه جورایی خیلی نگران بودم دلشوره عجیبی که داشتم نمی دونم برای چی بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر سکوت کردم که مائده کلافه شد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ای بابا آرزو چه مرگت شده امدیم هوا خوریا ،چرا انقدر ساکتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاطمه از صندلی پشت دستشو دراز کرد و صداضبط رو کم کرد:چیزی شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی به جفتشون زدم ،دوست نداشتم کسی از مشکلاتم یا نگرانی هام چیزی بدونه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه فقط خستم ،شما دوتا که اجازه ندادید من بدبخت بخوابم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مائده اخمی کرد:اره جون خودت مام گوشامون دراز باور کردیم ،نمی خوای بگی نگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چیزی نیست که بخوام بگم ....بعدشم مگه قرار نشد که م....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بقیه حرفم با دست اندازی که به صورت واقعا وحشتناک رد کردیم کلا ماسید ،خداروشکر کمربند بسته بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خاک برسرت کدوم گاوی به تو گواهی نامه داده ...قلبم افتاد پایین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاطمه رسما به پشت صندلی من چسبیده با صدایی که توش ترس موج میزد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مائده من جوونم،ارزو دارم ...تورو سر جدت بزن ب*غ*ل اصلا من با مترو میام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مائده خونسرد دنده رو عوض کرد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ساکت بابا،یه دست انداز بود ،تقصیر من چیه که دست اندازش مشکل داشت از رانندگی من ایراد نگیرید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفش خشک نشده بود که چنان می دون دور زد که فاطمه از پشت رفت تو حلق پنجره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مائده بزن کنار .....ناموسن بزن کنار من امشب می خوام برگردم خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاطمه:اره تروخدا بزن کنار آرزو میشینه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باچشم غره فراوان و البته کلی غر، زدم ب*غ*ل خودم نشستم پشت فرمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یعنی من فقط بدونم کی به تو گواهی نامه داده به خدا خودم ترورش می کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مائده بامزه دستشو زد به سینش و حق به جانب گفت:نکنه رانندگی تو خیلی خوبه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاطمه از پشت یکی زد پس کلش و باخنده گفت:هرچی باشه از تو ناشی بهتره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو بردم سمت ضبط و یه اهنگ خودم پلی کردم .....اون دوتا خول میزدن سرکله هم منم باخنده همراهیشون می کردم پشت چراغ قرمز بودیم ...این تهرانم همش ترافیکه ،از شیشه ماشین داشتم اطراف دید میزدم که یه لحظه چشمم افتاد به ماشین کناریمون ....حس کردم اشناست به رانندش نگاه کردم ،اما خیلی مشخص نبود .....با سبز شدن چراغ بیخیال شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقریبا یه روب بعد رسیدیم به رستورانی که با بچه ها قرار داشتیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه رستوران سنتی ، وسط یه باغ خوشگل ،البته چون یکم هوا سوز داشت مارفتیم داخل نشستیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدن دوستای قدیمیم کلا نگرانی هامو یادم رفت ،خاطرات قشنگی که داشتیم همش برام زنده شد!نازنین ویگانه که باهمسرهاشون ،فرنازم با نامزدش امده بود ،پسرا با فاصله ازما نشستن و حسابی مشغول حرف زدن شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مائده با خنده گفت: فقط ما سه تا انگار این وسط ترشیدیم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازنین خندید :اره شما ترشیده ها رو باید بزاریم رستوران همراه غذا سروتون کنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اوه اوه باشه اقا ما ترشیده ....ما سینگل بدبخت شما به شوهر داریتون برسید ....ما فعلا از مجردیمون داریم لذت می بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحال بگو بخند بودیم که نگاه سنگین کسیو رو خودم حس کردم، سربرگدوندم تا ببینم کی میز کناریمون نشسته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما با دیدن سپهر که با اخم نگاهم می کرد ،ناخداگاه خودمم اخم کردم این اینجا چه غلطی می کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باحرص رومو برگردوندم ایکبری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاطمه که متوجه اخمم شده بود اروم گفت:آرزو یهو چیشدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم کنار گوشش گفتم:ضایع نکن ....سپهر میزکناریمونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاطمه یواشکی نگاهی به میزکناریمون کرد :چه برج زهرماریه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ولش کن بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به حرف زدنمون ادامه دادیم اما من حواسم به سپهری بود که با نگاهش داشت منو درسته قورت می داد ،از نگاهش داشتم کلافه می شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازجام بلند شدم:بچه ها شما غذا سفارش بدید من برم دستمو بشورم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه سرویس بهداشتی داخل بود از قصد امدم بیرون ،و به سمت سرویس بهداشتی تو محوطه رفتم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم اروم می رفتم...وقتی مطمئن شدم دنبالم امد ایستادم ، برگشتم سمتش و باحرص گفتم:تو اینجا چیکار می کنی ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاصلشو باهام طی کرد و باهمون اخم وحشتناکش باصدای کنترل شده ای گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خودت اینجا چه غلطی می کنی؟امدی با دوستات تو رستوران هرهر می کنید که چی بشه ....مامانت می دونه اینجایی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی نیست بگه به توچه اخه احمق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عصبانیت یکم صدامو بردم بالا:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_به توچه که من کجا امدم....بله که می دونه فکر کردی من مثل اون دوست دخترای هرجایتم؟نخیر جناب با دوستام امدم بیرون خوشگذرونی به توام هیچ ربطی نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امدم از کنارش رد شدم ،مچ دستمو گرفت و کشید سمت خودش نگاهی به چشمای به خون نشستش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اتفاقا خیلیم به من مربوط میشه...هیچ نگاه کردید پشت سرتون اون پسرا چه طوری نگاهتون می کردن؟اصلا با دوست پسر دوستات امدی رستوران که چی بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باعصبانیت خواستم دستمو از دستش بکشم بیرون که بیشتر فشار داد اخی زیرلب گفتم :من با اون پسرا چیکار دارم....اونی که داشت بد نگاه می کرد تو بودی ....اخ دستم ول کن وحشی....شکست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم فشارشو کمتر کرد اما با عصبانیت گفت:همین الان گم میشی میری خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شدت دستمو کشیدم بیرون :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_برو بابا ...تو کی هستی که من به حرفت گوش بدم هرکاری بخوام می کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سگم نکن ارزو ...یه کاری نکن یه بلایی سرت بیارم،خاک برسر اون برادر بی غیرتت که میزاره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بقیه حرفش با سیلی که بهش زدم نصفه موند ،تهدید وار دستمو تکون دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یه بار دیگه به برادرم بی احترامی کنی هرچی دیدی از چشم خودت دیدی....به تو هیچ ربطی نداره من کجا میرم ،هرچند که به تو بازم مربوط نیست اما اون پسر هاییم که سر میز ما بودن شوهر های دوستامن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفتم محکم زدم تخت سینش تا از سر راهم بره کنار ،برگشتم تو رستوران پسره احمق به توچه اخه ،دلم می خواست در حد مرگ بزنمش ملعون خاک برسر!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خدا اگه پسر داییم نبود ....چنان میزدمشا همون طوری غر میزدم که نشستم سر میز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از نگاه برزخی که پیدا کرده بودم فاطمه یواش امد کنارم:حالت خوبه چرا انقدر قیافت عصبیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرناز:آرزو جون چیزی شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند زورکی به جفتشون زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه بابا ....من که گشنمه بخورید که سرد شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونام که دیدن چیزی از من درنمیاد بیخیال مشغول خوردن غذا شدن ،زیرچشمی نگاهی به صندلی خالی میزکناری انداخت ....لبخند محوی روی لب هام جاخوش کرد دلم خنک شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا نزدیکی ساعت هشت با بچه ها بودیم ،کلی خندیدم جریان سپهرم کلا بیخیال شدم ارزش نداشت بخوام روزمو به خاطرش خراب کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از خدافظی با بچه ها مائده اول فاطمه رو رسوند،بعد منو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باورودم به خونه سلام بلندی کردم ،مامانی پای تلوزیون بود با دیدنم لبخندی زد :به به ببین کی امده چه طوری دختر گلم ...خوشگذشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم همون طور که سمت اشپزخونه می رفتم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله مامانی جاتون خالی....مامان و آرمین کجان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آرمین که گفت کارش تو شرکت طول می کشه دیرتر میاد ،مادرتم تو اتاقه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهانی گفتم رفتم تو اتاق ،مامان تو کمد دنبال چیزی میگذشت از پشت سرب*غ*لش کردم و گونشو ب*و*سیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام مامان خوشگلم من امدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لپمو یواش کشید:خوش امدی ....برو لباس عوض کن من الان یکم کار دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازش یکم فاصله گرفتم:دنبال چی میگردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دنبال آلبوم خانوادگیمون خودم گذاشتم تو کمد ،اما الان هرچی میگردم پیداش نمی کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت در اتاق رفتم :وایسا لباس عوض کنم میام کمکت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع لباس عوض کردم و رفتم کمک مامان،اون البوم واسش خیلی مهم بود عکس های مادربزرگ و پدربزرگم ،بیشتر بچه های فامیل ،عکس بچگی خود مامان همش تو اون البوم بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقریبا یک ساعتی کل کمد واتاق گشتیم بلکه بتونیم پیداش کنیم یه جوری شد که مامانی بیچاره امد کمک ،بعد از عملیات سخت بالاخره موفق شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ مادر من دفعه بعد یه جا دیگه بزارش اخه زیر این همه جعبه و وسایل آلبوم به این داغونی رو میزارن؟خوبه تا الان پِرس نشده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان همون طور که با دستمالی جلد قدیمی و ترک برداشته البوم تمیز کرد با خنده گفت:دفعه بعد میزارمش زیر تخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این البوم و عکسای داخلشو تاحالا هزار دفعه دیده بودم اما هنوزم دوست داشتم،عاشق عکس بچگی مامان و خاله بودم ....کنارش نشستم و با ذوق مشغول دیدن عکس هایی شدم که هرگوشش خاطره بود و قصه کوچیکی تو خودش داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا نزدیکی های شب مامان کلی باهام حرف زد عکس دیدیم و خاطرات گذشته از بچگیش و پدربزرگ تعریف کرد،منم با لذت گوش کردم به نجواهای شیرین مادرانش ،که حتی خاطر تعریف کردنشم برای من لالایی بود .شب برگشتم به اتاقم آرمین خیلی دیر برگشت خونه تقریبا ساعت نزدیک دو صبح بود ،از لای در نگاهش کردم خیلی داغون به نظر می رسید می خواستم برم باهاش حرف بزنم اما پشیمون شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاراش عجیب شده و این منو می ترسونه ،فردا بعد از کلاس گیتارم دوباره باهاش حرف می زنم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

............

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"رادوین"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستی به کتم کشیدم از تو اینه نگاهی به چهرم کردم ،حق با داروینه جدیدا خودمم خودمو نمیشناسم ،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از تصادف فقط دستم در رفت ،حالا مجبورم همش با راننده اینور و اونور برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما امروز با کمالی قرار داشتم و داروین ترجیح داد خودش همراهم باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تک بوقی که زد ،در باغ رو برامون باز کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو ،توماشین بمون ....می خوام تنها برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داروین با حرص برگشت سمتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حرف مفت نزن این همه را نیومدم تو ماشین بمونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون توجه به من در ماشین باز کرد و پیاده شد ،درک می کردم نگرانمه اما زیاد دلم نمی خواست قاطی کارام بشه ،من وارد کار خلاف شدم کافیه دیگه دوست دارم برادرمم تو این لجن گیر کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنار داروین ایستادم مشخص بود حسابی از دستم کفریه ،یکی از افراد کمالی امد جلو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام اقای تاجیک خوش امدید ،اقا داخل منتظرتون هستن بفرمایید تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باقدم های محکم به سمت در رفتم،داروینم شونه به شونم حرکت می کرد یه جورایی از اینکه همراهم امد خوشحال بودم ،حضورش باعث دلگرمی من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه کلی به ویلا انداختم،این کمالی نمی دونم چندتا خونه داره این سومین خونه ای که توش قرار ملاقاتش کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_به به سلام پسر چه عجب افتخار دادی ببینیمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه بی تفاوتی به مرد رو به روم کردم ،کسی که منو وارد این باند کرد ته دلم خیلی دوست داشتم همین جا بکشمش ،بیشتر اوقات واقعا با عصابم بازی می کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوبه بهت گفته بودم زیاد از این دیدار های مخفی اونم تو باغ های پرت تهران خوشم نمیاد .....سری بعد اگه بازم همچین جایی قرار بزاری مطمئن باش نمیام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امد جلو ،خنده ای کرد :تو خیلی عجولی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به داروین کرد که یکم عقب تر از من ایستاده بود،سمتش رفت و باهاش دست داد:چه قدرخوب کردی که برادرتم اوردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همراهش رفتیم تو اتاقی ،بی حوصله رو مبل نشستم داروینم کنارم نشست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمالی اشاره ای به یکی از افرادش کرد:برامون نوشیدنی بیار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ما چیزی نمی خوریم بهتر زودتر حرفتو بزنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیرچشمی نگاهم کرد:ای بابا امروز چقدر بی حوصله شدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار داروین فهمید عصابم دیگه کم کم داره ته می کشه ،پیش قدم شد و بحث راه انداخت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_شنیدم محموله امشب قراره از مرز رد بشه،مشکلی تو کارا پیش نیومده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمالی تکیه به صندلیش داد و برگه ای رو سمتم گرفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_امشب بچه ها راه میوفتم اما زمان ورود بین ساعت شیش تا هفت صبحه البته اگر تو مرز خیلی معطل نشیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگه رو ازش گرفتم ،دوتا کامیون بار تریاک و کوکائین ،سه تا کامیون هم اسلحه همشون آمریکایی سرمایه خیلی زیادی بود و خیلیم بابتش خرج کرده بودن ،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمالی مشتریای خاص خودشو داشت، اما تو این یکی من سهمی نداشتم فقط قرار بود افراد من اونارو از مرز افغانستان تا یه جایی تو کرمان همراهی کنند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون طور که چشمم رو برگه بود گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ افراد من ساعت هشت نزدیکی محل*** مستقر میشن و تا خود کرمان بارتو اسکورت می کنند وخودم هم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بقیه حرفمو قطع کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_این بار نمی خوام افراد تو جنس هامو اسکورت کنند،این یکی رو خودم انجام میدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهام بالاپرید اما سریع اخم کردم :پس الکی منو تا اینجا کشوندی؟می دونی من چقدر کار تو شرکت تو سرم ریخته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جام بلند شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رادوین صبر کن برای چیز دیگه ای خواستم بیای اینجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داروین نگاهی به کمالی کرد:چی اونوقت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من با یه گروه خارجی دیگه می خوام معامله کنم ....به یه نفر قابل اعتماد برای سرمایه گذاری نیاز دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لحظه شکه شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمی بین ابرو هام جاخوش کرد،من تا جایی که می تونستم اصلا تو کارش یه قرونم خرج نمی کردم ....چه برسه به سرمایه گذاری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_این یکیو من نیستم ...همون اول که منو وارد این کار کردی حدمو بهت گفتم،به هیچ عنوان من سرمایه گذاری نمی کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت در رفت دلم می خواست زودتر این اتاق برم بیرون :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فکر نمی کنم حرف دیگه ای مونده باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داروینم بلند شد که باز صدای نحس کمالی امد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وای پسر امروز چته ،حداقل بزار حرفمو تموم کنم بعد برو،این کاری که من می خوام بکنم به توام مربوط میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم و منتظر بهش چشم دوختم :سریع بگو کار دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جاش بلند شد انگار برای حرفی که می خواست بگه مردد بود ،داشت کلافم می کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_این باند یه جورایی به مظفری دسترسی داره از طریق چندتا از جاسوس هاشون تونستم اطلاعاتی پیدا کنم ،زیاد نیست اما نشون میده مظفری براشون کار می کرده میشه چندتاشون خرید تا اطلاعات خوب بهمون بدن و...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بقیه حرفاشو نشنیدم فقط یک کلمه ....مظفری .....مظفری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم هام به شدت رفت توهم دست های مشت شدم نشون از حجم زیاد عصبانیتم می داد ،برای لحظه ای کنترلم رو از دست دادم و داد زدم:چی ازش پیدا کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمالی که از تغییر ناگهانی رفتارم جا خورده بود متعجب نگاهم کرد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_انگار یه مدت با این باند کار می کرده ،من مطمئنم می تونیم ازش چیزایی بدست بیاریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاصلمو باهاش طی کردم ،داروین که نگرانم بود امد کنارم ،الان هیچی مهم نیست یه سرنخ از اون ع*و*ض*ی پیدا شده ...یه سرنخ از قاتل دریام پیداشده به همین راحتی ازش نمی گذرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چقدر لازم داری ؟هرچقدر بخوای سرمایه میزارم وسط فقط اون مرتیکه رو برام پیدا کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمالی که انگار از این موضوع خوش حال بود دستی روی شونم گذاشت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کار عاقلانه ای کردی مطمئن باش خیلی تو این معامله سود گیرمون میاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو از روشونم پس زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سود برای من مهم نیست من فقط ......مظفریو می خوام،من برمی گردم شرکت تا شب خبرم کن چقدر لازم داری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منتظر بقیه حرف هاش نشدم سریع امدم بیرون ،انگار می خواستم از اون محیط فرار کنم ،تو حیاط که رسیدم مستقیم رفتم سمت ماشین ،انگار بالاخره دارم به چیزی که می خوام می رسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من نگرانم ای کاش قبول نمی کردی ،بابا به هیچ چیز این یارو نمی شه اعتماد کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم سمتش ،مشخص بود نگرانه نگاهی به اطراف کردم :بشین تو ماشین حرف می زنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی از باغ کلا خارج شدیم اشاره ای به داروین کردم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_برگرد برو شرکت باید یه سری کار انجام بدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون داد یکم که گذشت دیگه طاقت نیاورد شروع کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رادوین تروخدا انقدر ریسک نکن ،من نگرانم بازم میگم نمی شه به کمالی اعتماد کرد ،نباید قبول می کردی .....اصلا از کجا معلوم راست بگه اون اگه واقعا از مظفری خبر داشت می تونست بازم چند نفرو تو اون باند بخره ....فکر می کنی نمی تونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خودم می دونم...اما برام مهم نیست کلا ثروتمم تو این راه لازم باشه میدم ...من تا اون اشغالو پیدا نکنم اروم نمی گیرم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببین به خدا میفهمم ،تو از اولم اینکاره نبودی می دونم پیدا کردن اون یارو چقدر برات مهمه ،اما می تونیم از راه دیگم پیداش کنیم خودت کم ادم داری؟کم نفوز داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعدمو گذاشتم رو پیشونیم و چشمامو بستم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راه های دیگه رو امتحان کردم دیدی که کسی نتونست اطلاعات درست حسابی برام بیاره ،نمونه کوچیکش همین مراد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داروین با عصبانیت چند بار روی فرمان کوبید و با حرص گفت :چرا انقدر به اون مرتیکه اعتماد داری اخه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درجواب عصبانیتش فقط تونستم خونسرد بگم :چون چاره ای ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه حرفی نزد خودشم می دونست بحث فایده ای نداره ،چیزی نمی تونه نظرمو عوض کنه دیگه تو این دنیا چیزی نیست که برام با ارزش باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوی شرکت از ماشین پیاده شدم و رو به داروین گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یه سر به بچه ها بزن ،بعدش برو خونه من خودم کارای شرکتو کنم میام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوابی بهم نداد فقط سر تکون داد ،برگشتم به اتاقم ،ساعت نزدیک ده شبه و من خواب به چشم ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان باید برگردم خونم ...اما دلم نمی خواد برم باخودمم بیگانه شدم ،هربار که محموله ای رو از مرز رد می کنیم من تا صبح تو شرکت می مونم اما اینبار که قرار نیست من کاری کنم باز چه مرگمه،نشستم پشت میزم و زل زدم به صندلی هایی که کنار میزم چیده شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"_عه رادوین نکن تو شرکت زشته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_از رو صندلی ها بیا پایین وقتی بهت گفتم خونه بمون حرف گوش نمی کنی اینم اخر عاقبتش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دریا خندید پاشو روی صندلی کوبید و بالحن بچگانه ای گفت :خب می خواستم ببینم تو شرکت چیکار می کنی ...الانم حوصلم سر رفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمتش رفت و طی یک حرکت عشقش را تو ب*غ*لش گرفت و روی پایش اورا نشاند ،نواز شگونه دستش را روی گونه اش کشید ،دریا ساکت به چشمایش زل زده بود ،انگشتان رادوین از گونش سر خورد و روی لب هایش متوقف شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_که حوصلت سر رفته ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دریا لبخند محوی زد و سرش را پایین انداخت ..عاشق شرم و حیایش ،فاصله صورت هاشون باهم کمتر شد "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عصبانیت چند لحظه چشمامو گذاشتم روهم لیوانی که روی میزم بود محکم کوبیدم به دیوار ،با دستم سرمو گرفتم و فشار دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_لعنتی نه ...خدایا چرا ازم گرفتیش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای لحظه نتونستم جلوی بغضمو بگیرم نگاهی به تیکه های شکسته لیوان کردم ،الان قلب من دقیق همین جوری شکسته ...چه طوری درستش کنم ؟اصلا مگه میشه تیکه های شکستشو درست کرد ،دوباره روی صندلیم فرو رفتم ...فقط یکم دیگه مونده تا انتقامم رو بگیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمام میسوخت برای لحظه ای سنگینی پلک هامو نتونستم تحمل کنم و اروم چشم هامو گذاشتم روی هم ...نمی دونم چقدر گذشت که با ویبره گوشیم دوباره چشمامو باز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوا روشن شده بود و گردن دردم نشون از این می داد که چند ساعتی هست خوابم برده ،گوشیم و برداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای نحس کمالی پشت گوشی پیچید چقدر از این صدا متنفرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الو پسر کجایی ،بدبخت شدیم محموله ام...تمام خرجی که کردم همه چیزم به باد رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداش نگرانی و ترس رو باهم داشت و یه جورایی پشت گوشی داشت نعره میزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چیشده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تازه میگی چیشده ؟ای کاش محموله رو دست خودت میسپاردم ...پلیسا لب مرز ریختن سر بچه ها کلا جنسام همش به باد فنا رفت ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینکه محموله لو رفت بود چیز خیلی بدی بود اما خوشحال بودم که این سری من توش دخالتی نکردم ،یه جورایی برام مهم نبود چیشده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کسیم دستگیر کردن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کمی مکث صداش امد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه بچه ها اکثرشون فرار کردن اما چندتاشونم تیر خوردن ...خیلیارو از دست دادیم بدتر ازهمه من بدجور ضرر کردم...مطمئنم یکی مارو لو داده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم گفتم به درک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مهم اینه که کسی رو زنده دستگیر نکردن وگرنه بدبخت می شدی ،شب باهم حرف می زنیم بیا ویلا ،الان کار دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون خداحافظی تلفن قطع کردم یه جورایی خندم گرفته ضرر کردن کمالی باعث خوشحالی من شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به ساعت کردم نزدیک هشته ،از جام بلند شدم باید برم خونه از دیشب این لباسا تنم بود و داشت حالمو بهم میزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوی خونه چندتا بوق کوتاه زدم تا بچها درو برام بازکنند ،سویچ رو تو دستم تاب دادم و رفتم داخل مثل همیشه تنها صدایی که تو ویلا بود صدای ضعیف چندتا از خدمتکارا و ویکی سگ داروین بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعضی وقتا از سکوت این جا حالم بهم می خوره ...به سمت پله ،رفتم طبقه بالا که صدای داروین منو از حرکت نگه داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رادوین کی امدی ...نبودی نمی دونی چیشده ...بدبخت شدیم کما...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بقیه حرفشو قطع کردم و بلند گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.