سه تا دختر دبیرستانی که تو اردوی مدرسه گم میشن و اتفاقای زیادی براشون میوفته...

ژانر : عاشقانه، اجتماعی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۲۸ دقیقه

مطالعه آنلاین دختران بد
='paragraph'>به اطرافم نگاه کردم همه سیاه پوشیده بودن چقدر بدم میومد از اینجور مراسما ولی چاره ای نداشتم نمیومدم مادرم ناراحت میشد

فاطمه:زشت نیست کمک نکردیم؟؟

نه چرا زشت باشه اصلا به ما چه ربطی داره؟

فاطمه:مادربزرگ مادرت مُرداااا!!!من سرما دارم نمیتونم کمک کنم تو برو کمک کن خاله اینا خسته شدن

خوب امر دیگه؟؟

فاطمه:مینا بلند شو زشته

ول کن بابا

خاله الهه:مینا،فاطمه بلند شین نن جان بشینه

با کلافگی بلند شدم دلم میخواست یه داد بزنم از بدشانسی نشستم جلو روی عمه های مادرم میترسیدم خندم بگیره با گریه هایی که میکردن همینجوری نشسته بودم هر وقت که مداح

مکث میکرد عمه رعنا(عمه مادرم)شروع میکرد به روضه خوندن منم از خنده داشتم غش میکردم ولی با زور خندم و کنترل کردم پدرم در اومد!!تو حال خودم بودم و تونستم خودم و

کنترل کنم البته دستمال جلو دهنم بود و هر وقت میخواستم بخندم راحت بودم یه لحظه دیدم عمه نسا(یه عمه دیگه مامانم) دستاش رفته بالا و داره خودش و میزنه البته خیلی یواش

به صورت حرکت آهسته!!!!قبل اینکه خنده پدر رودم و در بیاره بلند شدم رفتم پیش مادرم حداقل اونجا از سیرک خبری نبود یکم به خودم فکر کردم:من مینا قاسمی هستم16ساله

مامانم سپیده ملکی36سالشه و یه مادر فوق العادس و پدرم رضا قاسمی41ساله باحالترین پدر دنیاس یه خواهر9ساله دارم به اسم فاطمه زهرا از نظر قیافه به خانواده مادرم رفتم خیلی

سفید بودم خواهرمم به بابام خیلی خوشگل بود من لاغر بودم نسبت به سنم هیکلم خوب بود ولی وزنم افتضاح44کیلو بودم...عاشق نوشتن هستم و نویسندگی میکنم قوه تخیلم عالی

بود برای همین23تا رمان نوشتم شیطنت داشتم ولی بعضی وقتا خودم و جمع و جور میکردم و ساکت بودم از اونایی نبودم که هر جا میرم گرد و خاک به پا کنم و همه بپوکن از خنده

ولی خوب اگه طرفم و میشناختم میفهمیدم اهل سو استفاده نیس باهاش شوخی میکردم اصلا اهل دوست پسر بازی و اینا نیستم و نبودم کلا باهاشون نمیساختم بیشتر تریپام اسپرت و

پسرونه بود موهام حدودا تا کمرم بود البته تا حدودی مثله تو این رمانا هم نبود که مو خیلی ل*خ*ت و بلوند باشه نه موهام خرمایی بود و فر بود البته اگه اتو میکشیدم خوب میشد موهام

حالت دار میشد عینکی بودم و عاشق نوازندگی بودم برای همین با رفیقم میرفتم کلاس گیتار و اتفاقا یه ماه پیش مدرکم و گرفتم رنگ هم فقط مشکی رو دوست داشتم آهنگ بیشتر

رپ گوش میدم و از خواننده های رپ باید بگم عاشق گروه زد بازیم بعد یاس،تیک تاک،بهزاد پکس،بهزاد لیتو،تی ام بکس و دوست داشتم اخلاقم هم بعضی وقتا خیلی مهربون میشم

و بعضی وقتا ظالم اما تا دلت بخواد بیخیالم از نظر همه خیلی زرنگم البته از نظر درسی نه از اون نظر برعکس مادر و پدر و خواهرم که خیلی ساده بودن مغرور هم نبودم بیشتر واژه ی

عصبی بهم میخورد خخخخ

مامان:مینا بیا بریم قبرستون

با تعجب گفتم

جانم؟؟!!!

مامان:بیا میخواییم بریم سر قبر حاجی ننه

باشه

بلند شدم فاطمه هم اومد پیشم واقعا جالبه تا قبل اینکه بمیره اسمش ننه زهرا بود حالا که مرد شد حاجی ننه!!!کفشم و پوشیدم خدا رو شکر از ترس اینکه کفشم و ندزدن تو مسجد یه

کفش کهنه و دهاتیم و پوشیده بودم که پدر جدش در اومده بود لژش هم همه سابیده شده بود رفتیم دم در همه رفته بودن منم سعی کردم خودم و با این شرایط وقف بدم خدا رو شکر

امشب یه اتفاق خوب میوفته خالم داره از کربلا میاد و ما نمیدونیم چیکار کنیم آخه نمیدونه ننه جونش مرده بلاخره اون مراسم مسخره هم تموم شد و ما رفتیم خونه عموی مامانم

خالمم اومده بود اونجا کلی هم گریه و زاری میکرد منم دیدم گریم نمیگیره یه لحظه به این فکر کردم که فردا باید برم مدرسه خون گریه کردم نزدیک بود غش کنم اینقدر خودم و

زدم که خاله هام از خنده غش کردن

سیاوش(داییم):بسته مینا خودت و کشتی

گریه رو بس کردم بعد اشکام و پاک کردم همه با تعجب بهم نگاه میکردن تویه این قسمت تمام حواسم به بچه ی رویا(دخترعمه رعنا)بود و تو ذهنم هی از خودم میپرسیدم چرا این

دختره گریه نمیکنه؟؟

****************

زنگ اول علوم

یاخدا آخه چقدر میتونه تحمل این معلم سخت باشه حوصلم سر رفته بود حوصله ی درس هم نداشتم بنابراین خواستم یکم دقت کنم به حرفای خانم دلارام تا یه سوتی پیدا کنم

دلارام:خانم گوشت با منه؟؟

بله خانم دلارام

دلارام:شما ها آخر هیچی نمیشین

اووووف

دلارام:خوب درس امروز ما راجب کَهکَشان هاست

از قصد بلند زدم زیر خنده مارال و نازی هم خندیدن

مارال:نازی بیا بریم کَهکَشان

نازی:باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام:بسته خانم غزل و یاسمن از هم فاصله بگیرین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل:چرا مگه چیه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچی فقط تو خودت گوش نمیکنی نمیذاری یاسمن هم گوش بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل:خوب من جلوتر نمیتونم ببینم که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارام عصبانی شد و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب اونجا نَنیش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جاااااان؟؟؟!!!!باز هم شلیک خنده همه عصاب خانم دلارام و هدف گرفت که باعث شد حرص بخوره و بگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لال شدیم از دست شما....کیه که من از دست شما سکته کنم خدا میدونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی:ما رو سکته میدی سکته نمیکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به لحن پر حسش یه نیشخند زدم یه دفعه زنگ خورد صدای جیغ بچه ها بلند شد که فریاد شادی سر میدادن سریع رفتم پیش غزل و یاسمن تا از اتفاقات این دو روز تعطیل براشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسمن:غزل واسه من نقاشی علیشمس و بکش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل:ول کن الان نه بذار درسم و بخونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اووووف باز تو مرض خرخونیت عود کرد؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل:زر نزنین جفتتون آزمون پیشگامان دارم باید بخونم این آزمون خیلی برام مهمه قراره ما رو ببرن قائم شهر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا مگه میخوان کجا ببرن؟؟یه جور میگه قائم شهر انگار میخواد بره لاس وگاس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل:به هر حال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسمن:راستی بچه ها قراره مارو 20روز دیگه ببرن اردو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جدی؟؟!!کی گفته؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسمن:چهار شنبه تو نبودی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایول من و نازی و مارال و شما دوتا دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل:من که مشکلی ندارم تو چی یاسی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسی:منم همین ولی اونا موافقن؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه اونجوری نیستن قبول میکنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل:خوب تعطیلات چطور بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چون محمدزاده دختر کوتوله کلاسمون خورد بهم منم با داد گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگه کوری محمد زاده؟؟بچه ای؟؟با سارا کشتی میگیری؟؟اینجا قلدر بازی در نیارا اگه بحث به قلدریه من تو قلدرا از همه کُلُفت ترم(باحال ترم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد زاده:خیلی یواش خوردم بهت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من بهت چی گفتم؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمدزاده ساکت شد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم زنگ خورد و نوبت معلم کوتولمون بود تا بیاد خانم کثیری حالا برین بقیه رو یاسمن توضیح بده من حوصله ندارم فعلا کفریم!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***************

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسمن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خببب بنا به معرفی یاسمن محمدی شونزده ساله از محمودابادجیگر طلام خوشگل بلام معروف به کپل خانقد ۱۶۰و وزن۶۹کلا ادم شادیم سعی میکنم کسی اشکمو نبینه و تو تنهایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گریه کنم البته مغرور بودن و ازین چرت و پرتا نیس کلا همیشه همینم اهنگم فقط حامد پهلان البته اگه خیلی غمگین باشم داریوش یا هلن عاشق جک و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جونورم غذا هم هرچی باشه دولپی میخورم کلا ادم با جنبه و با مرامیم فضول مضولم نیستم همیشه ساده پوشم خنده هم از لبم کنار نمیرهههو با همه شوخی میکنم حتی پسراما حد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمو میدونم و زیاد سعی میکنم خودمو درگیر پسر جماعت نکنم از دروغ و تحقیر هم بسیارمتنفرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل:یاسییی یاسییی کجایی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بله اینجام بوگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل:انشاتو بنویس الان کثیری میاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل:همش خنگ بازی در بیار..خونه کارت چی بود که داخل کلاس مینویسی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پای ثابت تلگرامم بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل:بنویس... تو همش تو تلگرام پرسه بزن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غر غر نکن تو علومتو واسه پیشگامان جونت بخون با ساجده جونت برو قائم شهر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادامو در اورد و زیر لب گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حسود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شنیدما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل:گفتم که بشنوی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم غره ایی بهش رفتم و مشغول نوشتن انشا شدم بعد حدود یه رب خانوم کثیری اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای پاشنه کفشش رو اعصابم بودولی سکوت کردم وقتی وارد شد شکیلای خودشیرین سریع گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها معلم اومده هااا از جاتون بلند شید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کشیدم و از جام بلند شدم خانوم کثیری روی میز صندلی نشست و با لبخند کاملا مصنوعی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیخواین که مثل هفته پیش صفر ستونی براتون بزارم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه باهم:نععع خیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانم کثیری:پس از اول تا اخر کلاس ساکت میشینین تا من پرسش شفاهیمو از همتون بگیرم..خب داوطلبا کیان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو غزل عین اسب شیهه کشید و بلند گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من با چندتا از خرخونا کنار تخته ردیف شدن تا خانوم کثیری ازشون بپرسه همینجور نوبتی گذشت و گذشت تا تنبلا موندن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که خانوم کثیری گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب حالا بقیه پاشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کسی تکون نخورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانم کثیری:خب خودم اسم میخونم ایدا نیکنژاد، مینا قاسمی،کیمیا قاسمی ران،یاسمن محمدی، مارال کیانی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوی تخته رفتیم هیچ کدوممون بلد نبودیم در اخر خانوم کثیری دلیل خواست که آیدا گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیدا:ببخشید ما نتونستیم بخونیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کثیری_چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیدا:اخه مامانمون گفته دختر باس شوهر داری کنه نه اینکه درس بخونه ...منم عذاب وجدان گرفتم و نتونستم بخونم گفتم باید به حرف مامانمون گوش کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پقی زدم زیر خنده خانوم کثیری اخم کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شما ادم نمیشین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه میگن کلا ما ادم بشو نیستیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو یکی از خرخونای کلاس بلند شد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لطفا خودتو با من مقایسه نکن که اصلا ادمی مثل تو شبیه من نیست شخصیت من کجا و شخصیت تو کجا ...جمع نبند انقدر...تو اصلا نباید راجبمون فکری کنی که شبیه همیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغض گلومو گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانوم کثیری:این چه طرز حرف زدنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نذاشتم حرفی بزنه با بغض در حالی که اشکم داشت در میومد گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانوم کثیری میشه برم بیرون؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم بدون اینکه اجازه بده به سمت بیرون دوییدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکام گونمو خیس کرد دلم نمیخواست جلو بچه ها بزنم زیر گریه یخورده زیر درخت گریه کردم و بعدش به صورتم ابی زدم و به سمت بالا رفتم بدون اینکه نگاهی به کسی بندازم با

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند وارد کلاس شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانوم کثیری:ممنون که پرانرژی وارد شدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم چیزی نگفتم اما تو دلم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان اصلا با این حال و هوام حوصله دعوا ندارم چون مطمعنم میزنم زیر گریه پس بهتره که فردا این دختره رو ادم کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اخر مدرسه فقط حواسم به این بود که فردا چی لیچار بارش کنم!!بلاخره زنگ خورد و بی خیال غم و غصه مثل وحشیا به سمت در حمله کردم بعد رسیدم به خونه فقط جوراب و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانتو و مقنعمو پرتاب کردم و به سمت سفره رفتم و شروع به لمبوندن کردم در حالی که اخم کرده بودم با دهانی که میچرخوندم رو به مامانم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهه مامان بازم املت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فعلا بخور حرفم نزن چون امروز کار داشتمو و وقتی نداشتم بعدشم مگه شیکم تو حالیش میشه که املت میره توش یا کباب؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط ترور میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چپ چپ نگاهش کردم و دوباره با اشتها مشغول خوردن شدم بعد خوردن غذا سریع یه مانتو و شلوار پوشیدم و جلدی به سمت خونه دختر عمم اینا رفتم(یه کوچه بالاتر از خونمون)بدو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدو پله ها رو رد کردم و مثل وحشیا درو باز کردم یه متر پرید هوا و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این چه طرز در بازکردنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فک کنم باید عادت کرده باشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو لبخندی زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسیی جوون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خر شدم منظور؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اینستام خرابه درستش میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاااااا بهدااا الان بیا یه ویس درست کنیمممم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چه ویسی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سلامتییی درست کنیم ملی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه به سلامتی قدیمیه خودم یه متن پیدا میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

********

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(مینا)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر:صبر کن ببینم تو که اینقدر ادعات میشه ورزشکاری،تکفاندو کاری جرات داری من و بزنی؟؟اصلا این هنر رزمیت چه بدرد میخوره وقتی تو نمیتونی حتی یه پسر و بزنی هان؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر یه جور میزنمت به خر بگی آبجی جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر خندید و خیلی کشدار گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آبجی جووووون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببین پسره ی شلِ چوب کبریت من اگه باهات کاری ندارم برای اینه که استخونی یه دست بهت بزنم میشکنی منم نمیخوام خاله ی بدبختم عذادار شه اگه به یه دردی میخوردی شاید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم میسوخت ولی بدردیم نمیخوری متاسفانه!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر:آره تو حتی جرات نداری من و بزنی چرا قُمپُز در میکنی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهسا:مینا بگیر بزن الاغ و آبروش و ببر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ول کن بابا میمیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر با تمسخر گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوهوع میمیره!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که اینطور؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر:بله همینطور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه خودت خواستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم و با تمسخر نگام میکرد و باعث میشد بیشتر جری تر بشم بزنمش واسه همین یه دولیو چاگی زدم بهش...خیلی محکم زده بودم شکمش و داشت ترسیدم مهسا هم پرید با

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تهدید و ترس به امیر گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر فقط بشنوم اسمی ازمن آورده باشی یکی محکم تر میزنمت فهمیدی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد با مهسا سریع رفتیم داخل هال..که یه دفعه صدای داد امیر پیچید همه پریدن داخل اتاق منم شروع کردم به نقش بازی کردن و خودم و نگران جلوه دادم و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای چی شده؟؟چرا ولو شدی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر نمیتونست حرفی بزنه فقط خیلی نامحسوس برام خط و نشون میکشید خالم یکم قربون صدقش رفت که حالم و بهم زد اه اه اه بعد من و مهسا رفتیم تو هال نشستیم و برنامه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کودک میدیدیم امیر لنگون لنگون اومد نشست تو هال و خالم رفت تا براش آب قند بیاره که گفتمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهن باز کردی نکردیااااا امیر!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیچاره لال شد!!همینجوری داشتم برنامه کودک میدیدم غرقش شده بودم اصلا کودک درونم خیلی اکتیو بود!!همینجور رو برنامه کودک تمرکز کردم که یهو یه چیزی خیلی محکم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دقققق خورد تو ملاجم سرم ترکید یه داد زدم و با عصبانیت به طرف نگاه کردم دیدم سیاوش با نیش باز نگام میکنه و دست تکون میده با حرص گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگه مریضی؟ خجالت بکش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش:فندک بده خجالت بکشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرصی شدم افتضاح توپ و گرفتم پرتاب کردم طرفش که جاخالی داد و خورد به قاب مورد علاقه مادرجونم...ای دل غافل!!!یا جد سِد نسا!!!خدایا در پناه تو!!! من و سیاوش مثه ذلیل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرده ها به مادرجونم نگاه کردیم!!سکوت خرکی ای حاکم شده بود...مادرجون یه نفسی داد بیرون و در حالی سعی میکرد خودش و خونسرد جلوه بده گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا و سیاوش بیرون من تا ساعت9شما رو اینجا نباید ببینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی سر و صدا داشتیم میرفتیم که مادرجون اومد سمتون و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش سوییچ و پول...مینا تو هم پولت و رد کن بیاد هیچی نباید داشته باشین ایندفعه تنبیه بشین تا دیگه مثه سگ و گربه نپرین بهم سریع

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وسیله هامون و خیلی مظلوم دادیم به مادرجون و مثه بچه آدم رفتیم بیرون تو خیابون داشتیم چرخ میزدیم که گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایندفعه نوبت تو بود انداختمون بیرونااا!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش:خوب حالا که طوری نشده!!باهم میریم خوش میگذرونیم!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهوش پولمون و گرفت سوییچ ماشینم که گرفت خوش گذرونی دیگه کجا بود دلت خوشه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش با شیطنت گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو کاریت نباشه فقط بیا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم مسافتی طی کردیم که یه بچه حدودا2ساله رو بیرون دیدیم سیاوش لبخند خبیثی زد و رفت طرفش منم با تعجب همراهش میرفتم خم شد طرف بچه و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام عمو خوبی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه:سلام عمو مرسی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش:وای وای وای عجب خانم خوشگلی!! اینم یه هدیه برای یه خانم کوچولوعه خوشگل!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و یه آدامس اکالیپتوس داد بهش بچه هم با ذوق برداشت رو کردم بهش و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

احمق چیکار کردی الان خفه میشه میمیره!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش:هیچیش نمیشه!!بند کفشت و محکم کن و بدو فقط

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه زد زیر گریه سیاوش هم دوید و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واسه اینکه کتک نخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع دویدم خودم و کشتم تا بهش برسم آخر سر کوچه عمه رعنا وایستادیم یه نفسی تازه کردیم که گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گرسنته؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوهوم...حیف شد پولی نداریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش با شیطنت گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای جانم عمه ی عزیزم داره کجا میره!؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد سریع رفت طرف خونه عمه رعنا اینا منم همراش رفتم به عمه رسیدیم سلام احوال پرسی کردیم که سیاوش با مظلومیت گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمه جون مامان اینا از صبح نیستن منم از شناسم پولم و جا گذاشتم ماشینمم دسته داداش سیامکه من و این طفل مظلومم خیلی گرسنمونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمه رعنا یکی زد به صورتش و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهی من بمیرم برای برادرزاده هام بیایین داخل براتون یه چیزی بیارم بخورین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش:نه مرسی همینجا منتظر میمونیم باید زود بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمه رعنا هی تعارف کرد که آخر سیاوش حرفش و به کرسی نشوند و عمه رفت خونه تا برامون ساندویچ بیاره یکم صبر کردیم خدایی عجب مغزی داشتااااا!!!حالا میفهمم چرا میگن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حلال زاده به داییش میره!! یه دختره داشت رد میشد سیاوش یه نگاهی بهش انداخت و نیشش و جمع کرد و رفت سمتش و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام خانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره:سلام بفرمایین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش:ما از خیریه اومدیم و داریم برای این دختر(و به من اشاره کرد)پول جمع میکنیم پدرش معتاده مادرش مریضه اینم میره کارگری میکنه پول در میاره برای رضای خدا بهش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمک کنین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره به سر و وضعم نگاه کرد که سیاوش فهمیدوسریع گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این و همین امسال صاحبکارش لباس کهنه بچش و داده بهش خیر نبینه الهی که اینقدر سر این دختر مظلوم بلا آورده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره با دلسوزی نگام کرد و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتما کمک میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از کیفش 3تا ده تومنی داد بهمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش:واقعا ممنونم لطف بزرگی بهمون کردین خدا ازتون راضی باشه...ایشا خوشبخت باشین و سلامت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختر:ممنونم انجام وظیفه بود خدافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش:به سلامت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره رفت سیاوش وقتی از رفتنش مطمعن شد با غرور بهم نگاه کرد و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حال کردی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دیگه چجور جونوری هستی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش:بی ادب با داییت درست حرف بزن...کیف میکنی همچین دایی پایه و باحالی داری؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چپ چپ نگاش کردم که عمه اومد و بهمون ساندویچ داد و خوردیم و با سیاوش رفتیم با پول دختره کلی تنقلاب خریدیم تا آخر هم سر به سر همه میذاشتیم و ساعت9رفتیم خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***************

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخ جون بلاخره نوبت من شد!!!سلام من غزل محمدی هستم البته با یاسمن فامیل نیستماااا اصلا باهم نسبتی نداریم!!؟16سالمه یه داداش دارم به اسم ابوالقاسم ولی همه ما هومن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداش میزنیم20سالشه...از نظر رفتاری دختر مثبتیم البته شیطنت دارم ولی مثله یاسی نیستم وزنم50کیلوعه و 158قدمه موهای ل*خ*ت و خرمایی رنگی دارم که البته تا روی شونمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شایدم یکم پایین تر خیلی فضولم و زبوندراز...تو خانواده هم متاسفانه دختر خیلی محدودیم البته نه تو حجاب تو داشتن موبایل و لب تاب و اینجور چیزا یعنی به داداشم بیشتر اهمیت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدادن از این نظر تا به من موبایلمم که ازش استفاده میکردم با مامانم شریک بودم ولی خوب بدبختی ای داشتماااا خیلی شخصیت مهربونی داشتم نسبت به مینا و شخصیت ساکت تری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم نسبت به یاسی و یکمم زیادی احساسی با هر چیزی بر خورد میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواهرررر جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نگاه بهش کردم و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هومن:بابا اینا نیست بریم فیلم ببینیم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هومن:فقط صبر کن من بیام به چیزی دست نزنیاااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودم فهمیدم منظورش از این حرف اینه که چیزای به قول مینا خاک بر سری اونجاعه و نمیخواد من ببینم منم برای اینکه حداقل کاری کرده باشم رفتم تو اتاقم...اتاق تمیزی بود بر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عکس همه پسرا!!!همین که چشمم به میزش افتاد چشمام برق زد یه لبخند خبیثی زدم و حمله کردم به سمت ساعتای خوشگل و مارکش...دوتا رو گذاشتم دست راستم یکی و گذاشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست چپم همینطور تو حال خودم داشتم بهشون نگاه میکردم که یهو هومن با داد گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داری چه غلطی میکنی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ترس یک متر پریدم اومد سمتم دست راستم و گرفت و یکی میزد به دستم و سعی میکرد ساعت و از دستم در بیاره همینطور غر هم میزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هومن:چند بار بهت بگم اجازه بگیر مگه نگفتم؟؟چرا اینقدر تو بی ادب و فضولی تو اون مدرسه چی بهت یاد میدن آخه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مظلومانه بدون هیچ حرفی نگاش کردم که با صدای باحالی گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من تا حالا تو سوراخ آخری نذاشتم تو چرا همچین گهی خوردی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم حرفی نزدم با حرص گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چجوری بستی که باز نمیشه فضول خانم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم حرفی نزدم یاد حرفای یاسی و مینا که راجب هومن میگفتن میوفتادم خندم میگرفت هی اسمش و مسخره میکردن!!!هومن داشت همونطور غر میزد و بلاخره با هر جون کندنی بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت و از دست راستم در آورد و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه همچین غلطی نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دسته چپم و به صورت ناخدا گاه تکون دادم و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وا...حالا مگه چی شده؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاش که به دستم افتاد یه بار دیگه هم زد تو دستم و مشغول در آوردن ساعت شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هومن:ایندفعه که بهت تنقلات ندم یاد میگیری اجازه بگیری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا التماس گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واااای داداشی تو رو خدا بد نشو دیگه باشه از این به بعد اجازه میگیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هومن با تهدید گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه تکرار نشه هاااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هومن بلاخره ساعت و از دستم در آورد و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آفرین حالا بیا فیلم ببینیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ذوق رفتم نشستم رو صندلی و مشغول فیلم دیدن شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*******************

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسی(زنگ اول)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حوصله در حالی که از ماشین بابام پیاده میشدم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پول؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا:دیروز ده تومن گرفتی که؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاستیل و بستنی گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا:بخور بازم چاق شو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدههههه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا:بگیر دیگه تا یک هفته دیگه پول خبری نیس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به همین خیال باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا:خا معلوم میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در ماشینو کوبیدم و داخل مدرسه وارد شدم بی حوصله در کلاسو باز کردم و بی سلام رفتم کنار غزل نشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل:علیک سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل:چته باز؟بخاطر دیروز ناراحتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه بابا من اون دختره ی خرخون و ادم حساب نمیکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید و سرشو کرد لای کتاب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوی بازم داری واسه ازمون پیشگامان میخونی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل:هیسسس یاسی بزار تمرکز کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کشیدم و اداشو در اوردم رفتم پشت سر سوگند و دوبار رو شونش زدم با طلبکاری روشو سمتم کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیهه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببین بچه خرخون دیروز یه چیزایی میگفتی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوگند:من فقط گفتم که ما شبیه هم نیستیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شوما با توهین حرف زدی ..امروز مادرمو میارم بفهمی توهین ینی چی(الکی مثلا..اصن مادرم خبر نداره..خوب میدونم این خرخونا رو چجوری باید ترسوند)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لحظه زرد کرد و قیافش شبیه جیش مرغ شداز مدیر مدرسمون مثه سگ میترسن به تته پته افتادبا غرور به سمت میزم رفتم یهو در باز شد و حدایان(معاون دست و پاچلفتی مدرسه)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد شددستشو بالا برد تا حرف بزنه که یهو سکندری خورد و پخش زمین شدهمه ی بچه ها زدن زیر خنده با عصبانیت بلند شد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهر مار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوبار نفس عمیق کشید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها به دلیل اینکه خانوم سلطانی(مدیر) تا یک ماه دیگه میخوان برن حج ما اردو به تبریز رو جلوتر میندازیم و هفته ی اینده حرکت میکنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی بیرون رفت همه با خوشحالی قر میدادن به سمت مینا و غزل رفتم‌و ب*غ*لشون کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخ جووووون اردوو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو سه تامون با حرف مینا بادمون خوابید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی پدر و مادرا اجازه میدن بریم یه همچین اردوی دوری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با یک هفته گریه حله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا:مامان بابای من که راضین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل:تو وان رگمو بزنم قبول میکنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پقی زدم زیر خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زنگ سوم بوداقای گمنامی دبیر شوخ بانمک توپولمون در حال حل کردن ریاضی بود.تنها درسی که فوق العاده دوسش دارم ریاضیه تقریبا نمرم همیشه بیسته امروز ازون روزایی که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخلاقم چیز مرغیه پوفی کشیدم و رو به غزل گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بزار زنگ تفریح دلم یه دعوای حسابی با قلدر مدرسه میخواد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چپ چپ نگام کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولش کن حوصله داریا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرف نباشه پلووو(پررو)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو انداختم پایین و مشغول نقاشی کردن شدم به ساعتم نگاه کردمفقط ده دقیقه تا زنگ مونده بود یهو نازنین بلند شد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اقای گمنامی خسته نباشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اقای گمنامی دستاشو باز کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من خسته نیستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازنین خنده ای کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط ده دقیقه مونده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آ آ آ آ آ نازنین بمیره تنبل بمیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اه اقای گمنامی چرا میگید جوونم گوناه دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی به حرفش زدم از نازنین خوشم میاد چشمای قهوه ایی سوخته داره ابرو کمونه دماغش یخورده کج و کولس اما متناسبه لبشم که متوسطه ولی سرخه با موهای بلندش که تا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمرش میرسه دختره با نمکیه در کل از حرف زدنش خوشم میاد مارال جزو افرادیه که میشه خیلی دوسش داشت تپله..چشم مشکی چشمای ریزی داشت و دماغ گوشتی و کج و کوله و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبی متوسط صورتی موهاشم فر ریز که تا شونش میرسه دختره بامرامیه اما خدا نکنه نقطه ضعفتو گیر بیاره بدبختت میکنه مثلا من قلقلکیم تا یه حدی قلقلک خوبه اما زیاد بشه نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میزنم مارالم ازین رو هر روز بدبخت کرده منو داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینگگگگگ زینگگگگگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوپس زنگ خورد برای حالگیری محمدزاده(کوتوله ی لاغر مردنی کلاس) به سمتش رفتم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حال کردم دیروز نمره علومت نوزده شد همش زیراب بچه ها رو میزنی آهمون گرفتت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستاشو به سمت بالا برد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برو بابا حوصلتو ندارما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا موخوام از قیافه محمد زاده ی جیگر بگم قدش فک کنم ۱۳۰اینا باشه وزنشم۳۰اینا باشه ..برنزس بچم چشمای درشت قهوه ایی داره دماغ فندقی و لب میمونی محکم کوبید سر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونمو و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برو میزنمت محمدیا اعصاب ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوهوووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یدونه زدم پس گوشش یه سمتم حمله کرد و کوبوند زیر دلم(میدنم کرم از خودمه اما حال میده دعوا)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخخخخخ مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محکم دستاشو گرفتم و روبه سارا گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سارا قمقمت و روش خالی کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا قمقمشو در اورد و توی در کوچولو اب ریخت و کنار پای محمدزاده ریخت محمدزاده وول میخورد و تقلا میکرد تا ازادش کنم حقشه همش زیراب یچه ها رو میزنه و میره فضولی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میکنه سارا مثله خنگا نمیتونست اب و بریزهخاستم لیچار بارش کنم که محمدزاده به یه حرکت چرخشی خودشو ازاد کردو کل اب و ریخت روی مانتوی ساراقمقمه رو از سارا کشیدم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ته مونده ابو رو صورت محمدزاده خالی کردم سارا هم نزدیک بود اشکش در بیادلبخندی زدم و دل داریش دادم خصوصیات ظاهری سارا دختریه هم قد محمدزاده چشم مشکی ابرو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمون دماغ فندقی لبشم خوبه اما تنها چیزی که تو صورتش می درخشه دندونای خرگوشیه بامزشه...زنگ کلاس خوردبه سمت میزم رفتم و به مینا که در حال بحث با نازنین زل زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

**********

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا تو من و دق دادی دختر چرا اینقدر تو الاغی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی:نه من حساسم حتما باید پیتزا رو خودم بگیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مارال با حرص مشت یواشی به پشت نازی زد که نازی خندید و مارال با حرص گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرطان،غده..میزنم تو دهنتاااا گوش کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی:صبر کن من حرف بزنم دل من کوچیکتره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مارال:نره غول الاغ دلت اندازه گاوه کجا کوچیکه جنازه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی:ببین فقط میخوام بگم همراه کباب زیتون پرورده هم بگیرین بدون اون نمیتونم غذا بخورم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مارال:کوفت و بخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی احیانا ایندفعه که مامانت اجازه میده آلوچه بخوری دیگه نه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی خندید و با مرموزی گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا اون از کجا میفهمه؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خفه شو تا اجازه نگرفتی نخور دو سال پیش دهنمون و سرویس کردی مامانش میاد ما رو قسم میده بهش آلوچه ندیم بعد ما هم چون قسم خورده بودیم دیگه بهش ندادیم ولی دلمونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میسوخت آخه مثله آدمای معصوم به ما نگاه میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مارال خندید و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اووووی نازی مامانت خیلی باحاله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی:راستی برای کباب حتما برای من رون بیارین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مارال:چشم امر دیگه؟؟!!پررو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی: خوب من رون دوست دارم ما به خاطر رون دعوا میگیریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و مارال یه نگاه بهم انداختیم و زدیم زیر خنده که نازی خندید و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهرمار!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مارال:همتون استثنایی هستین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازنین:خفه شو تو خیلی خوبی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز شروع کردن به دعوا البته به شوخی ولی وسطا دعواشون جدی شد که یهو نازنین به مارال گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسم نجس من و تو دهنت نیار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدیم زیر خنده خود نازنین هم خندش گرفت عجب سوتی ای بود بعد مارال خیلی جدی رو کرد بهش و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهن من از سنگ توالت خونه شما هم تمیز تره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرفش از خنده غش کردیم سه تایی چه سوتی هایی دادن تو اوج دعوا و جدیت...زنگ خورد و کثیری اومد داخل و نشست و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز آزادتون میذارم راجب اردوتون صحبت کنین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به غزل و یاسی اشاره کردم و اونا اومدن و من و نازی و مارال و غزل و یاسی شروع کردیم به صحبت و بعد کلی حرف آخر تصمیم گرفتیم و زنگ خورد و رفتیم خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***********

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(آهنگ تیک تاک شیطونک)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدمش از دور اونم وقتی شب بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چراغا كم نور تل شم زرد بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روشو ازم چرخوند ولی من از رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نرفتم مجبور شدم كه هر جور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شده از اون بخرم ارزون دلشو من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نوشتم رو كاغذ تلفنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دادم گرفت منو زیر كتك

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدشم زد سرم جیغ بلند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانوم اینو بدون از تو خشیار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نداره حوصله ی این دنگ و فنگات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببین طلبه تم همراهم باش و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه نشی در میاد اشكام ده بار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا قول میدم بدی دیدی هر بار از ما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا دو روز برم واست برپا برجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه باور نمیكنی از فرداشب با

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه گل میام خواستگاریت هر ماه هر سال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر جوری من اومدم دنبالت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو منو تركوندی مث خمپاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اونجایی كه طرفت خیلی كنجكاوه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به رو خودش نمیاره هر چی رخ داده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این دفه دنبالتم توو یه كوچه ی خلوت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و تاریكه مثل تونل وحشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو هم بودی شبیه گوله ی نمك

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم اومدم جلو توی مود یه دلقك

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من محوت شدم ترمز با سیمش برید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو دیدم زدم ماشین جلویی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لاستیك تركید باتریم كه پكید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دور میومد صدای آژیر پلیس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.