-بهتره چشم هات رو ببندی. -تو کی هستی که به من دستور می‌دی؟ مثل همیشه، با کت و شلوار مشکیش بود که جلوم ایستاده بود. - می‌دونی که برام کاری نداره چشم هات رو خودم ببندم، پس بهتره کاری که بهت گفتم رو انجام بدی. -انجام ندم؟ -مجبورت می‌کنم. یه پوزخند تحویلش دادم. با صدای در، برگشتم. از چیزی که می‌دیم، سر جام خشکم زد. با چشم های اشکیش، داشت التماسم می‌کرد که همین یک دفعه رو بهش شک نداشته باشم. خبر نداشت که خیلی وقته شکم نسبت بهش بر طرف شد، فقط خیلی دیر بر طرف شد. وقتی به خودم اومدم، چشم هام رو بسته بودن. صدای نحسش، مثل ناقوس مرگ توی گوشم بود. -شنیدم که تیر اندازیت حرف نداره. با شنیدن صدای تیر، چشم بند رو برداشتم

ژانر : عاشقانه، معمایی، جنایی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۵ دقیقه

مطالعه آنلاین انتقام به سبک عاشقی ممنوع ! ( جلد دوم عاشقی ممنوع!!)
نویسنده:meli770

ویراستار: سیده پریا حسینی

ژانر:عاشقانه،معمایی،جنایی.

خلاصه:

-بهتره چشم هات رو ببندی.

-تو کی هستی که به من دستور می‌دی؟

مثل همیشه، با کت و شلوار مشکیش بود که جلوم ایستاده بود.

- می‌دونی که برام کاری نداره چشم هات رو خودم ببندم، پس بهتره کاری که بهت گفتم رو انجام بدی.

-انجام ندم؟

-مجبورت می‌کنم.

یه پوزخند تحویلش دادم. با صدای در، برگشتم. از چیزی که می‌دیم، سر جام خشکم زد.

با چشم های اشکیش، داشت التماسم می‌کرد که همین یک دفعه رو بهش شک نداشته باشم.

خبر نداشت که خیلی وقته شکم نسبت بهش بر طرف شد، فقط خیلی دیر بر طرف شد.

وقتی به خودم اومدم، چشم هام رو بسته بودن. صدای نحسش، مثل ناقوس مرگ توی گوشم بود.

-شنیدم که تیر اندازیت حرف نداره.

با شنیدن صدای تیر، چشم بند رو برداشتم

شخصیت های اصلی جلد اول:

1. سوزی، سیاوش، سعید، عسل

2. ارسلان، اشکذر، ترگل، نوشین

شخصیت های دوم جلد اول:

انوشیروان، کیان،

کیارش، دادمهر، کیانا، رویا،

ارسلان و اردلان، خسرو،

نازگل (ماهرخ)

خورشید (دختر انوشیروان)

لاوین و افشین

خلاصه ی جلد اول:

با برگشت کیارش از آمریکا، مهمونی ای برای ورودش به ایران پس از سال ها برگذار شد.

داخل مهمونی، کیارش با عشق قدیمش کیانا رو به رو می‌شه و خاطرات قدیمی براشون زنده می‌شن.

چهار شخصت اول رمان، با دیدن رفتار های این دو تا کنجکاو می‌شن تا ببین قضیه چی بوده؟

با فهمیدن داستان، رازهای دیگه ای هم بر ملا می‌شه.

در این بین، هشت شخصیت اصلی باهم دیدار می‌کنن و باهم دوست می‌شن.

بچه ها متوجه می‌شن توی خانوادشون عاشقی ممنوع است، انقدر جدی ممنوعه که به کیارش دروغ گفتن که کیانا ازدواج کرده و به دادمهر گفتن که عشقش مرده!

در حالی که رویا فقط فراموشی گرفته بود.

با برگشتن رویا، همه متوجه این دروغ می‌شن. هشت شخصیت اصلیمون، متوجه می‌شن که رابطه ی فامیلی نه چندان دور باهم دارند.

تا اینکه بزرگ تر ها، متوجه زیر آبی رفتن شخصیت های اصلی می‌شن و اون ها رو از خونه بیرون می‌کنند؛ به خاطر حفظ جون خودشون، به خاطر اینکه بیشتر از این کنجکاو نشن.

توی این بین، بین شخصیت های اصلی داستان عشق به وجود میاد، عشقی مقدس و پاک.

ولی همیشه اون طوری که ما می‌خوایم نمی‌شه. وقتی که بچه ها از عمارت رفتن، شخصی به اسم خسرو سر و کله اش پیدا می‌شه و با بچه ها قرار می‌ذاره.

بزرگتر ها، وقتی متوجه موضوع می‌شن، قبل از اینکه از زبون خسرو چیزی متوجه بشن؛ بچه ها رو بر می‌گردونن و همه ی ماجرا رو براشون تعریف می‌کنند.

ولی باز هم خسرو با بچه ها قرار می‌ذاره. توی راه برگشت از کافه‌، با دیدن تصادف وحشتناک که نزدیک بود جون‌شون رو بگیره، از هوش می‌رن.

بعد از چند روز که به هوش میان، متوجه می‌شن که یک‌ سری ویژگی های هوشی بهشون اضافه شد.

با برگشت دختر کوچک انوشیروان، خورشید، همه دوباره کنار هم به خوبی و خوشی زندگی می‌کنند.

ولی، این آخر ماجرا نیست.

همراه باشید.

مقدمه:

ای عشق، تو را به رخ کشیدن ممنوع.

در محضر می، جان سپردن ممنوع.

چشمان همه بسته، مردمک‌ها همه قفل،

چشمی به سرای دوست کشیدن، ممنوع.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستان همه بسته، عاطفه مسکوت است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستی به صفای یار کشیدن، ممنوع.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوش‌ها همه کر، قصه گو خاموش است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صوتی به جز از صدای الحمد، ممنوع.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جانان همه خسته، دلبران خاموشند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیداری و شب به صبح رساندن، ممنوع.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نقشی مکش از صورت گلگون نگار،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طرحی به جز از کلت و مسلسل، ممنوع.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر نیست اگر فدای یارش نکنیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این بار گران به دوش کشیدن، ممنوع.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گل را چه شده؟ خانه بی گلدان است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جز خار و دریغ در این سراچه، ممنوع.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک حرف بس است برای دلداری یار،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستی به قلم نامه نوشتن، ممنوع.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(کیان)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی بالکن ایستاده بودم و دست هام رو طبق معمول، توی جیب شلوارم بردم. انوشیروان هم داشت سیگار می‌کشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- انوش، می‌گی چی کار کنیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمی‌دونم، کم آوردم کیان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منم، ولی چاره چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی از صندلی ها رو کشیدم بیرون و روش نشستم. از توی جیب شلوارم، پاکت سیگارم رو بیرون آوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاهام رو انداختم روی هم. سیگارم رو بین انگشت هام گرفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به نظرم که اشتباه کردیم کیان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دقیقا کجا رو می‌گی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه پوزخند گوشه ی لبم جا خوش کرد. چند ساله داریم اشتباه می‌کنیم، ولی به روی مبارک خودمون هم نمیاریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انوش هم برگشت سمت من و دستاهاش رو توی موهای یک دست سفیدش، شونه وار کشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نباید باهاش معامله می‌کردیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- گذشته ها گذشته. حال رو بچسب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پک عمیقی از سیگار گرفتم. دودش رو فرستادم بیرون. کمی مایل شدم سمت جلو. پای چپم رو گذاشتم روی زمین. دست راستم رو از آرنج، گذاشتم روی پام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انوش، کلافه و دست به سینه بود و داشت نگاهم می‌کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دقیقا کدوم قسمتش رو؟! گم شدن سوزی رو؟ اینکه هیچ غلطی نمی‌تونیم بکنیم؟ قهر کردن نوشین و اشکذر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه طور می‌خوای به سیاوش بگی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جام بلند شدم. رفتم رو به روی انوش ایستادم. هر دومون داشتیم سیگار می‌کشیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمی‌دونم؛ واقعا نمی‌دونم. فقط می‌دونم نباید باهاش معامله می‌کردیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم رو گذاشتم روی شونه اش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- انوش، مجبور بودیم. مجبور بودیم به خاطر جون بچه ها. یادت که نرفته؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه، مگه می‌شه یادم بره؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای در، از بالکن اومدیم بیرون. سیاوش بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول من، پشت سرم هم انوش اومد بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- علیک سلام سیاوش‌ خان، چه عجب!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم می‌خواست تا اونجایی که می‌خوره بزنمش، ولی حیف؛ حیف دست روی بچه بلند نمی‌کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمی‌تونم درک کنم بچه ها رو. وقتی بهشون می‌گفتیم حق ندارن عاشق شن، داشتن بال بال می‌زدن که چرا نمی‌شه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی گفتیم نمی‌شه با عشقتون ازدواج کنید، بازم داشتن بال بال می‌زدن که چرا نمی‌شه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موقعی هم که بهشون به هر قیتمی بود اجازه دادیم باهم ازدواج کنند، بچه بازی راه انداختن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عمو جون، چیزی شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبل از اینکه چیزی بگم، انوشیروان خودش رو دخالت داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کیان...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مطمئنم اگه انوش نبود، یه بلایی سر سیاوش می‌آوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- انوش، بالاخره آقای خوش غیرت باید بدونه یا نه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عمو جون، چی شده؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انوش پرید وسط حرفم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واقعا نمی‌دونی یا خودت رو می‌زنی به نفهمی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(کیان)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آقا جون، جون به لبم کردین. بگین چی شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سوزی کجاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سوال انوش، یه پوزخند مسخره گوشه ی لبش جا خوش کرد. دست هام رو مشت کردم که مبادا برم بزنم توی دهنش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این چه سوالیه می‌پرسین عمو جون؟! می‌خواین کجا باشه؟ طبق معمول تو اتاقه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انوش سیگارش رو انداخت روی زمین و با پاشنه ی کفشش، ته مونده ی سیگارش رو خاموش کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مطمئنی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمی‌دونم والا آقاجون، شاید رفته بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می‌خواستم بگیرم خفه اش کنم، مخصوصا با اون پوزخند مسخره ای که هر لحظه بزرگ تر می‌شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دستشون واقعا کلافه بودم و نمی‌دونستم سرم رو به کدوم دیوار بکوبم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اصلا چرا تو و سوزی باهم سر لج افتادین، اونم توی این شرایط حساس سوزی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آقاجون، من سر لج افتادم یا سوزی که با هر کس و نا کسی حرف می‌زنه و می‌گه و می‌خنده؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خودت چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عمو جون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تمومش کن. الان موضوع مهمتری هست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی؟ چی شده؟ باز سوزی خانم چه گندی بالا آورد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سیاوش، به خودت بیا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آقاجون، خواهش می‌کنم بگین چی شده. واقعا خسته ام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا انوش اومد چیزی بگه، نذاشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می‌خواستم خودش بره و بالا بفهمه که وقتی سوزی باهاش تماس می‌گیره بیا دنبالم، می‌خوام بیام پیشت، یعنی چی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی خب، برو خودت ببین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ممنون واقعا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سرعت از پله ها بالا رفت. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که با عجله، پله ها رو پایین اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آقاجون، سوزی کجاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبل از اینکه انوش جوابش رو بده، تلفنش بود که شروع کرد به زنگ خوردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بفرمایید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی؟ درست حرف بزن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی خب، فقط بگو کجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب می‌دونستم که شخص پشت تلفن چه کسیه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انوش تکیه‌اش رو داد به دیوار سنگی سالن و من هم دست به سینه، داشتم نگاهش می‌کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آدرس رو بفرست. خودم رو می‌رسونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قطره اشکی از چشم چپش چکید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دعا کنید پیداش کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فصل اول:​

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(دلنواز )

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنترل رو کنار انداختم. حوصله ی هیچی رو نداشتم، حتی خودم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رو بین دست هام گرفتم. فکرم درگیر بود؛ در گیر چی نمی‌دونم! فقط می‌دونم که در گیر بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای مهراد که مخاطب قرارم می‌داد، سرم رو آروم بالا آوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو فکر چی هستی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمی‌دونم، خودمم نمی‌دونم به چی فکر می‌کنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه می‌شه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به پوزخند مسخره‌ اش، توجهی نکردم. از جام بلند شدم. راه افتادم سمت اتاقم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باز چی شده دلنواز؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر جام ایستادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هیچی؛ مگه باید اتفاقی افتاده باشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروم برگشتم. کلاه لباسم رو کشیدم روی سرم و دست هام رو بردم توی جیب بلوز آستین بلند و سفید آبیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمی‌دونم والا، از خودت بپرس!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهراد، مثل آدم حرف بزن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مثل آدم؟! خودت رو نزن به اون راه دلنواز.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد رو به روم ایستاد. قدم تا سینه اش می‌رسید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واقعا نمی‌فهمم چی می‌گی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوبه. مثل همیشه، خودت رو بزن به اون راه. می‌خوای بگی نمی‌دون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه خبره؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای بابا، از هم فاصله گرفتیم. مثل همیشه، اخم بین ابروهای مشکی بابا جا خوش کرده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاید این اخم، فقط ماله منه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیزی نیست بابا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهراد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جانم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه خبر شده که باز صداتون رو انداختین روی سرتون؟ اینجا طویله نیست. اون خراب شده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا کلافه، دستش رو شونه وار کشید توی موهای مشکیش که چند تار موی سفید بینشون خودنمایی می‌کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهراد، ادامه ی حرفش رو خیلی سریع زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک بود پس بی‌افتم. پس به خاطر همین بود که سیمرغ گفت که باید همه دور هم جمع شیم؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در محوطه ی باغ رو با ریموت باز کردم. به ترتیب اول من، پروانه و اروشا، وارد محوطه شدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین ها رو کنار هم پارک کردیم و از ماشین اومدم پایین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروشا در حالی که غرغر می‌کرد، سویچ ماشینش رو توی کیف دستی کوچیک لیش می‌ذاشت و می‌گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اه، نمی‌دونید چی‌کار داره؟ نمی‌شد تلفنی بگه و ما رو این همه راه نکشونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پروانه هم به تبعیت از اروشا، ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- راس می‌گه اروشا. کی حال داره این همه راه رو برگرده خونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هر دوشون موافق بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وایی، خدا از دهنتون بشنوه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کی گفته قراره برگردین خونه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدن صدای سهراب، پریدیم هوا. دقیقا پشت سرمون قرار داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم رو روی قلبم گذاشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وای، ترسوندیمون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهراب، دست هاش رو پشتش قلاب کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- معذرت می‌خوام. ولی جدی گفتم، قرار نیست برگردین!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یعنی چی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروشا که کلافه شالش رو که عقب رفته بود رو جلو کشید، گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- معلوم هست چی می‌گی سهراب؟ یعنی چی باید بمونیم؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من نمی‌دونم،‌ دستور از بالاس. گفتن همه باید باشن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اونجایی که سهراب همه کاره ی سیمرغ بود و هیچ کسی جرئت نداشت روی حرفش حرف بزنه، سکوت کردیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروشا کلافه، رو کرد سمت سهراب و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می‌شه بگی من الان جواب شاهرخ رو چی بدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهراب در کمال خونسردی، پشتش رو به ما کرد و رفت سمت در ورودی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- همون جوابی که تا الان بهش می‌دادی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می‌فهمی چی می‌گی سهراب؟! اگه شاهرخ بفهمه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمی‌فهمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وای از دست تو! می‌شه اینقدر خونسرد نباشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه، نمی‌شه. ولی جدی گفتم. متوجه نمی‌شه. تا دو هفته ی دیگه، بر نمی‌گرده تهران.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یعنی چی؟! برای چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چون ماموریته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروشا متحیر داشت سهراب رو نگاه می‌کرد و سهراب هم بدون توجه به ما سه تا، رفت داخل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پروانه، رو کرد سمت من و اروشا و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به‌ نظرتون، سیمرغ چی‌‌کارمون داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمی‌دونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروشا حالت متفکر به خودش گرفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نکنه می‌خواد حرف...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نذاشتم ادامه ی حرفش رو بزنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حرفش رو هم نزن. اون چهار تا بس نبودن، حالا گیر دادن به ما سه تا؟ بابا به اندازه ی کافی از دستم عصبانی هست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پروانه که سرش رو انداخت پایین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اولا اون چهار تا از اول قرار بود عضو گروه بشن. دوما، ما سه تا چه ربطی به اون چهار تا داریم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرف پروانه موافق بودم و به خاطر همین، بیخیال آینده ای که هنوز نیومده، رفتیم سمت در ورودی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(ارشین)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرعت ماشین، هر لحظه بیشتر می‌شد. نباید بهم می‌رسیدن. اگه بهم می‌رسیدن، کارم تموم بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سرعت پیچیدم توی فرعی که از شانس خوبم، بن بست بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین رو سریع سر و ته کردم، ولی اونا رسیده بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وسط کوچه ایستادم و قفل مرکزی رو زدم‌. شیشه ها رو دادم بالا. انقدر استرس داشتم که دست هام می‌لرزیدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پایین مانتوی مشکی سفیدم رو گرفتم توی مشتم، بلکه کمی، فقط کمی از استرسم کم بشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از نیم ساعت، دو نفر از یکی از ماشین هایی که عقب تر از همه ایستاده بود، پیاده شدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خوبی می‌شناختمشون؛ فقط نمی‌دونستم با من چی‌کار دارن. ما که کارمون باهم تموم شده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر دوشون دوشادوش هم، اومدن سمت ماشین. یکی شون تیشرت جذب سفید، شلوار کتان سفید و کت اسپرت سفید پوشیده بود. دومی یه تیشرت خاکستری با شلوار مشکی با کت مشکی خاکستری پوشیده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک ماشین شدن. نمی‌دونستم باید چی‌کار کنم. کوچیک ترین کاری از سمت من، باعث می‌شد که برم به دیار باقی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اشاره ی دست افشین، شیشه رو کشیدم پایین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی می‌گی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیا پایین. نترس. کاریت نداریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس چرا دنبالم کردین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مقصر خودتی. بیا پایین. حوصله ی حرف زدن ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نیام پایین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میارنت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از لحنش ترسیدم. از اینا هیچ چیزی بعید نبود. خدایا، چه غلطی کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ترس و لرز، قفل رو زدم. از ماشین اومدم پایین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخند سعید، روی نروم بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب، اومدم پایین. حالا کارت رو بگو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعید اومد نزدیک تر. دستاش رو گذاشت روی کاپوت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نشد دیگه. باید با ما بیای.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یعنی چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افشین، دست به سینه بود و داشت نگاهم می‌کرد. بالاخره به حرف اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همین که شنیدی. باید با ما بیای.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برای چی؟ نمی‌تونی همین جا کارت رو بگی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعید اومد دقیقا رو به روم ایستاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچ کاری نشد نداره، ولی هر اتفاقی پای خودت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قبول، حرفت رو بزن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افشین بدون هیچ مقدمه ای، رفت سر اصل مطلب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باید برگردی اگه جونت رو دوس داری و البته خانواده ات رو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هه، پسره ی احمق، فکر کرده من از چیزی خبر ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون هیچ فکری، بهش گفتم قبول و اونا هم اجازه دادن که برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از نیم ساعت، رسیدم خونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(هرمز)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کف دو تا دست هام رو روی میز گذاشتم. از جام بلند شدم و رفتم نزدیکش. مثل بید می‌لرزید. حق داشت. نباید باهام بازی می‌کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نباید می‌زد زیر قولی که بهم داد بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایستاده بود وسط اتاق. دست هاش رو به هم قلاب کرده بود و سرش رو زیر انداخته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه روش ایستادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پیش خودت چه فکر کردی که می‌خواستی اون همه عتیقه رو آب کنی؟ فکر کردی متوجه نمی‌شم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آب دهنش رو قورت داد. واقعا حماقت کرد که می‌خواسته پنج تا از بهترین عتیقه های من رو آب کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سمت میزم. همچنان ساکت بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلت خوش دستم رو از روی میز برداشتم و نشونه رفتم سمتش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یا حرف می‌زنی و می‌گی چرا این کار رو کردی، یا جون بی ارزشت رو می‌گیرم. فقط هم یک دقیقه بهت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با به صدا در اومدن در اتاق، حرفم نصفه موند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیا تو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی دلم می‌خواست بدونم که کی مزاحمم شده. اخمام رو کشیدم تو هم. در اتاق باز شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل همیشه، اول سرش رو آورد تو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اجازه هست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیا تو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نیش باز، اومد توی اتاق. با اخم داشتم نگاهش می‌کردم. دستاش رو برد بالا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینقدر زود از دستم خسته شدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کی همچین حرفی زده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخه، اسلحه رو به سمت من نشونه گرفتی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون اینکه بذاره حرفی بزنم، اومد سمتم و کلت رو از دستم گرفت و گذاشت روی میز. مطمئنا اگه کسی غیر از دختر عزیزم این کار رو می‌کرد، مرگش حتمی بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمام همچنان تو هم بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باید بمیره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خواهش می‌کنم. بخشش از بزرگانه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برای چی باید ببخشمش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چون بهش نیاز داریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مطمئن نیستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خواهش؛ همین یک دفعه رو هم بهم اعتماد کنید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه تا حالا بهت اعتماد نداشتم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همین یک دفعه هم روش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ناچار قبول کردم. با دست اشاره کردم که گم شه از جلوی چشمام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل خودم، پاش رو انداخت روی پاهاش. دستش رو گذاشت زیر چونه اش. موهایی که به لطف آرایشگر صاف شده بودن رو ریخته بود یه طرفش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-از شوهرت چه خبر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خونسرد، درحالی که داشت ناخن هاش رو تماشا می‌کرد، گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کدومشون رو می‌گی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه من با تو شوخی دارم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه ندارید، معذرت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حرفت رو بزن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رفته دنبال ماموریتی که فرستادینش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببین چی بهت می‌گم، من دختره رو زنده می‌خوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صاف نشست سر جاش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا، تا حالا من خراب کردم ماموریت هایی که بهم می‌دین رو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه، ولی احتیاط لازمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیستم رو روشن کردم تا بلکه کمی به کارها سر و سامان بدم. با حرفی که زد، خنده رو لبم نقش بست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سیاوش زنگ زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-داداش باهاش قرار گذاشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این عالیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی بابا، من نمی‌دونم شما وقتی سوزی رو دارین دیگه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نذاشتم ادامه بده. از روی صندلیم بلند شدم و رفتم رو به روش و نشستم روی میز.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دختر عزیزم، یادت که نرفته پیش گویی رو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی بابا، به نظر من که همچین چیزی امکان نداره. چه طور ممکنه یه آدم اینقدر بینایی قویی ای داشته باشه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-می‌شه دخترم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه طوری؟ هان؟ شما بگین چه طوری؟ آخه اصلا از کجا معلوم که درست گفته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چون می‌دونم که همه ی حرف هاش صحت کامل داره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه دروغ گفته باشه چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به چی می‌خوای برسی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من تمام حرفم اینه که اگه اون پیش گو اشتباه گفته باشه، اون وقت چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه اشتباه گفته بود، الان نوه های امین این خصوصیات رو نداشتن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هوف، از دست شما..‌.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جاش بلند شد و رفت سمت در‌. قبل از این که از در خارج بشه، گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من هیچ وقت کارهام رو طبق پیشگویی جلو نمی‌برم دختر خانم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت سمتم. دست به سینه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس بر چه اساسی جلو می‌رین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این هشتا، به غیر از اون استعداد هاشون، هوش خوبی دارن که تا الان تونستن دووم بیارن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه هاش رو بالا انداخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هر جور خودتون می‌دونید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در اتاق رو که بست، رفتم تو فکر. از جام بلند شدم و رفتم سمت پنچره ی قدی اتاقم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه حرفاش درست نباشن و پیشگوییش غلط بود، اون وقت چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برام مهم نبود. تنها چیزیی که اهمیت داشت، انتقامی بود که می‌خواستم بگیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(اروشا)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در اتاق رو بستم و کیفم رو پرت کردم روی تخت و خودمم دراز کشیدم روی تخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستام رو گذاشتم زیر سرم و خیره شدم به سقف.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ذهنم در گیر حرفای سیمرغ بود که در اتاق با شدت باز شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع از جام بلند شدم. با قیافه ی برزخی شاهرخ رو به رو شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به، خواهر عزیزم! چه عجب بعد از یک هفته، تشریف آوردین خونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این از کجا می‌دونست که من یک هفته خونه نبودم، وقتی خودش تازه برگشته؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساکت روی تخت نشسته بودم و داشتم نگاهش می‌کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش رو برد پشت سرش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شلوار مشکی و پیرهن چهار خونه ی سفید قهوه ای پوشیده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قبلا حسابی بلبل زبونی می‌کردی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جام بلند شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خودت هم همین الان برگشتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه ربطی داشت؟ من هر وقت دلم بخواد، می‌رم. هر وقت دلم بخواد، بر می‌گردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون هیچ حرفی، رفتم سمت کمدم و شالم رو از سر کشیدم و گذاشتم توی کمدم. مانتوم رو در آوردم و آویزون کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیر مانتوم، یه تیشرت مشکی سفید پوشیده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهام که همیشه تا روی گردنم بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجا بودی اروشا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برس رو محکم کوبیدم روی میز و برگشتم سمتش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مهمه برات؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نباید باشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه مهم بود، می‌گفتی کجا می‌ری. اگه مهم بود، می‌گفتی که دو هفته نمیام خونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش رو زیر انداخت و تکیه اش رو داد به دیوار. با پاش روی زمین ضرب گرفته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-می‌خوای به کجا برسی با این حرفات؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فقط می‌خوام بهت بگم که برات مهم نیست جناب برادر بزرگتر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش رو آورد بالا و رو کرد سمتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دفعه ی آخرته با برادر بزرگترت اینطوری حرف می‌زنی. دفعه ی بعدی، تذکر نمی‌دم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واقعا از دستش کفری شده بودم. رفتم رو به روش ایستادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مثلا می‌خوای چیکار کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به قیافه ای که گرفته بود، توجهی نکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببین اروشا، یه بار دیگه سوالم رو می‌پرسم. کدوم...کجا بودی این یک هفته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خودت فکر می‌کنی کجا بودم؟ اصلا کجا رو دارم که برم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیادی داشتم پا رو دمش می‌ذاشتم و این رو از چشم هاش هم به خوبی متوجه شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک قدم اومد طرفم، یک قدم رفتم عقب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب بلبل زبون شدی! اروشا، یک بار دیگه ازت می‌پرسم. اگه جواب دادی که هیچی و اگه نگفتی، مطمئن باش که اگه جنازتم بیاد دم در، برام پشیزی ارزش نداره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشک هام راه خودشون رو پیدا کردن. تازگی ها، زیادی حساس شده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه تا الان این طوری نبود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نذاشتم اشک هام سرازیر شن. هر طوری که بود، جلوشون رو گرفتم. داشت از اتاق می‌رفت بیرون که گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پیش پروانه و دلنواز بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر جاش ایستاد. برگشت سمتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتم که، دیگه برام مهم نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچ وقت برات مهم نبود. فقط نمی‌دونم چرا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای دادش، حرفم نصفه موند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تمومش کن. نمی‌خوام هیچ حرفی از اون روز نحس بشنوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد رو به روم ایستاد. انگشتش رو به نشونه ی تهدید، گرفت جلوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شیر‌فهمه یا نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(پروانه)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا از ماشین اومدم پایین، بابا هم رسید. صبر کردم که باهم بریم تو. فقط خدا کنه که گیر نده به این یک هفته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از چند دقیقه، با بابا هم قدم شدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه عجب دختر عزیزم، شما رو زیارت کردیم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا، اذیت نکن دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا کت و شلواری طوسی پوشیده بود با پیرهن طوسی، کروات طوسی و مثل همیشه، شیک بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمی‌خوای بگی کجا بودی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در رو با کلید باز کرد. اول بابا، پشت سرش هم من وارد شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-می‌خواستین کجا باشم؟ پیش اروشا و دلنواز دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر دو رفتیم سمت پذرایی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب، سه تایی کجا بودین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واقعا مونده بودم چی جواب بدم. فقط خدا کنه که بابا جون خونه نباشن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب، پیش هم بودیم دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی پذیرایی که کسی نبود. این طور که معلومه، بابا جون هم خونه نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کتش رو در آورد و گذاشت روی مبل و خودش هم نشست روی مبل تک نفره ی شکلاتی رنگ راحتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که وسط سالن بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم رفتم روی دسته ی مبل نشستم که اگه مامان من رو می‌دید، حتما کله ام رو می‌کند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دختر عزیزم، می‌گی کجا بودی یا...؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا، خب خونه ی دلنواز بودیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوبه. پس برو تلفن رو بیار تا از پدرش تشکر کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای خدا، خودت به دادم برس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در یک لحظه، فکری به ذهنم رسید. دلنواز، خدا خیرت بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب، خونه ی خود دلنواز بودیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همچین بابا نگاهم کرد که فاتحه ام رو خوندم. قبل از اینکه بابا بتونه چیزی بگه، مامان اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام، کی اومدین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تازه رسیدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام مامانی خودم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باز تو نشستی روی دسته ی مبل؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع از جام پریدم و سالن رو به مقصد اتاقم ترک کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من غلط کردم. فعلا، بای.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع جیم زدم توی اتاقم. ای خدا بگم چیکارت نکنه سیمرغ که الکی الکی ما رو یک هفته نگه داشتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الکی نیست بهش می‌گم جوجه کفتر، از بس چندشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.