مهرآسا پرتو ناخواسته به خاطر یک حماقت وارد یک باند دزدی میشه و تبدیل به یک دزد حرفه ایی میشه… ترازویی به وجود می آید که یک کفه ی آن عشق و کفه ی دیگر آن رفاقت است… کدام یک سنگین تر است؟!

ژانر : عاشقانه

تخمین مدت زمان مطالعه : ۹ ساعت و ۳۱ دقیقه

مطالعه آنلاین چشمهایت

!# quote==تخمین مدت زمان مطالعه رمان == ۹ ساعت و ۳۱ دقیقه!#

نام رمان : چشمهایت

به قلم : کیاندخت ۷۰

حجم رمان : ۵.۰۳ مگابایت پی دی اف , ۱.۱۲ مگابایت نسخه ی اندروید , ۳۰۱ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه ای از داستان رمان:

مهرآسا پرتو ناخواسته به خاطر یک حماقت وارد یک باند دزدی میشه و تبدیل به یک دزد حرفه ایی میشه…

ترازویی به وجود می آید که یک کفه ی آن عشق و کفه ی دیگر آن رفاقت است…

کدام یک سنگین تر است؟!

دختر جوان آخ بلندی گفت و اخمهایش در هم رفت منشی با شتاب جلو آمد:

- خانم مهندس حالتون خوبه؟!

ابروهای خوش حالت دختر درهم رفت:

- نه پس دارم برات ناز میکنم ! حواسمو پرت کردی!

بعد صدایش را بالاتر برد:

- صدبار به مش رحیم گفتم قفل این کمد وامونده رو درست کن ! میخش اندازه میخ طویله زده بیرون!

دستش را به کمر گرفت و غرغرکنان به سمت دستشویی رفت .منشی تند تند به سخن آمد:

- چشم چشم حتماً بهش میگم. خانم مهندس می خواید کمکتون کنم ببینم خدایی ناکرده کمرتون…

- لازم نکرده شما تشریف ببر بیرون !

منشی دیگر ماندن را جایز نداشت حتی یادش رفت پیغام را برساند با عجله بیرون رفت و در رابست !

دختر مانتویش را بالا زد و غرغرکنان گفت:

- وحشی یواش تر ! در شکست ! ارث بابات نیست که !

پشت به آینه شد و مانتو و لباسش را کامل بالا زد ! آهی کشید کمرش به اندازه چهار پنچ سانت کبود و قرمز شده بود چشمهایش کمی بالاتر رفت و نا خود آگاه رنگ غم گرفت.مدتها بود که نمی خواست به آن خطهای روی کمرش که گوشت اضافی آورده بودند بنگرد!…تنها بر غمش افزوده میشد به خاطر آورد روزی که حواسش نبود و جلوی بهگل لباس عوض کرده بود .بهگل با تعجب به زخمها نگریسته بود چیزی نپرسید اما تمام چشمهایش دنبال جواب بود که این زخمها جای چیست؟…لباس را پائین کشید و با عجله بیرون آمد .پاکت را روی میز دید دوباره فحشی نثار منشی کرد: - دختره ی فضول ! به خاطر همین پاکت که اومدم قایمش کنم اون میخ طویله رفت تو کمرم ! اما بعد لبخندی زد و پاکت را بوسید. این بار چهارم بود.آن را روی میز گذاشت و به آینه روبرو خیره شد.

- میشه از اون آینه دل بکنی؟ ! ممنون میشم !

- گمشو تو که آماده ایی ! دیگه آینه میخوای چکار؟ !

- من باید هر پنج دقیقه یکبار به آینه نگاه کنم !

دختر کلافه دست از ریمل کشیدن برداشت:

- خبر مرگت و بیارن ترنج ! آخه الاغ تو که آماده شدی لااقل دهنتو ببند بذار من کارمو بکنم !

ترنج دستی به مانتوی مشکی اش کشید:

- آخه مهرا من اصلا از تیپ و آرایشم راضی نیستم !

مهرا برق لب را محکم روی لبانش کشید:

- قانون کارو یادت رفته انگار !

ترنج “ایش”ای گفت و با حرص بلند شد:

- نترس تو همینجوری هم از من سرتری !

- دیوونه ! بخدا خوشگل شدی !

در باز شد و دختری با قامت بلند وارد شد.مهرا خنده ایی کرد:

- کار توئه آرام؟ !

و اشاره به تیپ و آرایش ترنج کرد.آرام خندید:

- آره …بد شده؟ !

- جفتتون خفه شید ! منو مثل میمون درست کردی که با مهرا بهم بخندید !

- منم اضافه کن !

ترنج با حرص به پسر که کله اش را داخل کرده بود نگاه کرد:

- آزاد ! تو یکی دیگه خفه !

هرسه خندیدند و ترنج با عصبانیت از در بیرون رفت.

- واو ! چه خانم خوشگلی !

مهرا لبخندی به صورت آزاد پاشید:

- چشم حسودام کور !

- بشمار

مهرا از در بیرون رفت هال کوچکی بود که گوشه ی سمت راست آشپزخانه و در گوشه ی سمت چپ دو اتاق خواب و سرویس بهداشتی بود گوشه ی هال پله به سمت بالا میرفت و آنجا هم اتاق خواب و سرویس بهداشتی بود. خانه ی محقری بود اما حیاط بزرگی داشت که انواع واقسام ماشینها در آن پارک شده بود. داخل هال یک دست مبل راحتی و تلویزیون به چشم میخورد و کف آن را با موکتی کهنه پوشیده بودند.

- من رفتم بچه ها !

- خوش خبر باشی ! این اولین کار حرفه ایی تو محسوب میشه !

مهرا لبخند جذاب اما غمگینی زد:

- من همیشه خوش خبر بودم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد حیاط شد و با صدی تقریباً بلندی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آزاد بیا اینجا ببینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آزاد با قدمهای بلند خود را به او رساند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جونم مهرا خوشگله؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- لال از دنیا بری ! با کدوم ماشین برم؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آزاد به سمت 206 آلبالویی رنگ رفت وبه آن اشاره کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سیاوش گفت این !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترنج از تاب قدیمی پائین آمد و به آنها پیوست. ابروهای خوش حالت مهرا در هم رفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بابا به کی بگم از این قورباغه ی بد رنگ بدم میاد ! فقط کلاس آدمو میاره پائین ! حالا ماشینش چی هست؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پورشه باکستر قرمز رنگ به شماره پلاک…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ مهرا بلند شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سیاوش خل شده ! میخواد منو با 206 بفرسته؟ ! محاله که…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوه اوه اوه ! چه دختر عصبانی و بد اخلاقی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا به سمت صدا برگشت. مردی با قامت بلند و چشمهای قهوه ایی خندان به او مینگریست. موهای جو گندمی اش بیش از هر چیز جلب توجه میکرد. قدمی جلوتر آمد و چانه ی ظریف مهرا را در دست گرفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اینکه پسری بخواد از این چشمهای مست و این لبها بگذره محاله !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا با اخم چانه اش را آزاد کرد و سوار شد ترنج هم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بجنب دختر خوب ! کمتر از یک ساعت وقت داری میترسم به ترافیک بخوری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آزاد در را باز کرد.مهرا دوباره نگاهی به آدرس انداخت بوق کوتاهی زد و به سرعت خارج شد.کمتر از سی و پنج دقیقه به محل مورد نظر رسیدند.آرام و با احتیاط ماشین را جلوی پورشه قرمز رنگ پارک کرد….ترنج آفتاب گیر را پائین کشید و دستی درون موهای نسکافه ای رنگش برد: - مردم روانی ان بخدا ! با چه جرعتی همچین عروسکی رو اینجا پارک کرده !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هردو پیاده شدند و مهرا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یه نگاه بنداز ! اینجا گُله تهرانه بهترین ماشینهارو باید همینجا پیدا کنی معلومه که ندید بدید نیستن بیا بریم اون مغازه روسری فروشی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هردو مشغول تماشا بودند که مهرا با آرنج به پهلوی ترنج کوبید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیا بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چته وحشی؟پهلوم سوراخ شد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هردو به سمت ماشین رفتند و سوار شدند. مهرا از آینه نگاهی به عقب انداخت. پسری با چهره ی معمولی اما تیپی فوق العاده شیک و گران قیمت سوار ماشین شد. قبل از آنکه فرصت روشن کردن پیدا کند مهرا ماشین را روشن کرد و تظاهر کرد میخواهد ماشین را از پارک در بیاورد.دنده عقب گرفت و پایش را روی گاز گذاشت: - خداحافظ عروسک.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای بدی به گوش رسید و ماشین از حرکت ایستاد. مهرا از ماشین پیاده شد و به سمت پسر رفت. پسر عصبانی از ماشین پیاده شد کاملاً مشخص بود قصد دعوا دارد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کدوم احمقی به تو گواهی نامه داده که هنوز فرق ماشینو با فرقون نمیدونی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا خود را دست پاچه نشان داد جلوتر آمد و عینکش را روی موهای فر و مشکی اش گذاشت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وای خدای من ! واقعا متاسفم ! بخدا حواسم نبود ! وای خدای من چقدر احمقم من…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر با دهان نیمه باز نگاهش کرد…مهرا از قصد عینکش را بالا زده بود و اجازه داد پسر چند ثانیه ایی نگاهش کند میدانست در نور آفتاب چشمهایش خوش رنگتر میشود.پسر همچنان نگاهش میکرد دو چشم عسلی درشت و کشیده با نگاهی خمار به او نگریسته بود مژه های بلند و فرش را برهم زد: - آقا حواستون به منه؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر از هپروت بیرون آمد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آقا من واقعا” نمیخواستم اینطوری بشه من …

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لحن پسر کمی آرام شده بود نفس عمیقی کشید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خانوم محترم حواستون کجا بود؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا دستی به پیشانی بلندش کشید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- انگار یه لحظه تمام قواعد رانندگی رو از یاد بردم دَدی حق داشت گفت زمان میبره با 206 بتونی خوب رانندگی کنی و قلقش دستت بیاد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد با ناراحتی نگاهی به ماشینش کرد و ادامه داد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- 206 بیچاره ! کادوی تولدم بود ! بی خیال مهم نیست ! میشه بگید خسارت ماشین شما چقدر شد تا تقدمتون کنم؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالا چه عجله ایی دارید؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا لبخند تلخی زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امروز تولدم بود قرار بود برای تولدم با دوستم (اشاره به ترنج) بریم رستوران اما… همه چی بهم خورد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترنج گوشی موبایلش را قطع کرد و به سمت آن دو رفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عزیزم الان تیام زنگ زد گفت برم پیشش ! انگار دوباره حال بابا بد شده !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وای راست میگی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره ببخشید که نمیتونم بیام رستوران.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این حرفا چیه؟ معلومه حال عمو واجب تره بیا با ماشین من برو من خسارت آقا رو بدم با دربست میرم خونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- راضی به زحمت…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا تقریبا” هلش داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برو عزیزم بی تعارف گفتم اینم سوئیچ.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترنج به حرفش گوش کرد و چند ثانیه بعد مهرا و پسر تنها شدند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب بفرمایید تا تقدیمتون کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر خنده ایی کرد و دندانهای ردیفش نمایان شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ماشین من فقط چندتا خط برداشته اما ماشین شما…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا آهی کشید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- متاسفانه این فرق بین ماشین ایرانی و خارجیه.خب حالا میشه مبلغ…؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نخیر نمیشه بابا شما چقدر سرسختی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شاید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالا من از شما یه درخواست دارم ! شما به خاطر اینکه قرار رستورانتون بهم خورد دعوت منو بپذیرید منم قول میدم خسارتو بگیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آقای محترم دلیلی نداره که…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله بله کاملاً متوجه ام اما من این تصادف رو به فال نیک گرفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا با دهانی باز نگاهش کرد.باید فیلم بازی میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- متاسفم نمیتونم…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر به میان حرفش پرید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حتی اگه خواهش کنم؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا لحظه ایی سکوت کرد سپس گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به یک شرط مبلغ خسارت…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه باشه اصن دو برابرشو میگیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوه ! دیگه در اون حد سخاوتمند نیستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هردو سوار شدند و دور زدند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حتم دارم پدرم از پنجره کل ماجرا رو دیده !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا به سمتش برگشت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شرکت ما اون ساختمون روبه روییه ! یک ساعت مرخصی گرفتم که برم غذا مورد علاقمو بخورم که با مایکل شوماخر برخورد کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا با حرص نگاهش کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- رانندگی من خیلی هم خوبه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کاملاً مشخصه ! یکی از تفریحات منو پسر خالم اینه که بشینیم تو بالکن و دختر همسایه رو در حالی که داره ماشینو پارک میکنه دید بزنیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوبه که اکثر تصادفا ماله مرداس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره امروز که واقعا” نشون دهنده این موضوع بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا نفس عمیقی کشید و رو به پسر که می خندید پرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالا شرکت چی هست؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ما نمایندگی قطعات کشتی از استرلیا رو داریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جالبه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جالبی از خودته ! اگه جسارت نباشه میشه اسمتو بپرسم؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا بی خیال گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهرآسا ! اما همه صدام میکنن مهرا !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اسم من هم ساسان . فوق لیسانس سازه های دریایی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منم قراره امسال کنکور بدم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی خوبه ! خب بفرمائید پیاده شید رسیدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هردو وارد رستوران شدند ساسان بلند شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من برم دستامو بشورم الان میام !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا سری تکان داد و مشغول دید زدن شد. رستوران بزرگی بود و تقریبا” تمام دیوارها به رنگ ملایم آبی بود و در انتهای سالن آکواریوم بزرگی قرار داشت.ساسان برگشت و روبرویش نشست:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب انتخاب کردی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میدونی اگه دوست دخترت بودم و بار اول باهم می اومدیم اینجا چکار میکردم؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چکار؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هیچی ! میرفتم و گوشیم هم خاموش میکردم و برای همیشه بی خیالت میشدم ! اونم به خاطر اینکه به سلیقه اش احترام نذاشتی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساسان با دست به پیشانی اش زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهرا بخدا یادم رفت ازت بپرسم غذا دریایی دوست داری یا نه؟ ! پاشو بریم یه رستوران پائین تر…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا خندید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بشین ! اول اینکه من دوست دخترت نیستم دوم اینکه من غذای دریایی دوست دارم سوم اینکه برات میشه تجربه که از قبل نظرشو بپرسی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کاملا” خلع سلاح شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا خندید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من غذامو انتخاب کردم خوراک میگو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساسان یکی از خدمه را صدا زد و مرد جلو آمد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام جناب واحدی ! سفارش همیشگی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام نه دو پرس خوراک میگو با تمام مخلفات.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- معلومه زیاد اینجا میای !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره خب این رستوران به شرکت نزدیکه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میخوای بگی تنها تنها میای اینجا؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساسان به یکباره جدی شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من دوست دختر ندارم چون معتقدم هر دختری بیاد جلو فقط به خاطر پوله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- در مورد منم اینطور فک میکنی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه تو واسه پول اومدی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا به یکباره حس کرد نفس کم آورده نمیتوانست نفس عمیق بکشد.به خود نهیب زد لال بشی دختر ! اگه خراب کنی سیاوش میکشت !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای ساسان آرامش کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اول اینکه به قول خودت تو دوست دختر من نیستی دوم اینکه من خودم ازت خواستم دعوتمو قبول کنی ! مثل بقیه آویزونم نشدی ! سوم که از هم مهمتره یه پسر باید خیلی بی لیاقت باشه که تورو از دست بده !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- متوجه نمیشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گارسن آمد و میز را در یک چشم برهم زدن پر کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امیدوارم از غذا خوشت بیاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه تو درستش کردی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساسان خندید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از دست زبون تو ! اعتراف میکنم آدم پیش تو کم میاره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا اندیشید اما من دوست دارم مرد ایده آلم کم نیاره کلی کل کل کنیم آخرش من حرصم بگیره و بیاد نازم کنه ! از مردایی که زود کوتاه میان بدم میاد!بیچاره ساسان!بیچاه من !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آخرین باری که میگو خوردم اردک آبی بود ! باید اعتراف کنم این واقعا طعم خوبی داره ! انگار تمام مزه ها رو حس میکنی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منم همینطور ! مهرا تو ..توی زندگیت…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من دوست پسر ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساسان خندید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مث مته رو مغزم بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- الان خیالت راحت شد؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اگه بگم آره ناراحت نمیشی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا دست از خوردن کشید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- همیشه شما پسرا اینقدر زود عاشق میشید؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من ادعای عاشقی نکردم ! اما… بذار راحت بگم هرکی جای من بود تورو از دست نمی داد.شاید قسمت بوده که ما تصادف کنیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا در دل پوزخندی زد : قسمت !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من اینطور فکر نمیکنم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اینقدر زود عاشق شدن زود فارغ شدن هم داره ! اصلا” به نظر من چیزی به نام علاقه و عشق و … وجود نداره !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ولی به نظر من وجود داره !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا در دل گفت: آره از نظر شما مرفهین بی درد وجود داره ! رستورانهای عالی و همخوابگی بعد هم دور انداختن عشقتون ! و دوباره فردا روز از نو روزی از نو ! خوکهای کثیف !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اما من میگم وجود نداره ! البته من عشقهای افلاطونی رو میگم ! نه عشقهای امروزی که از روی عشق نیست !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از نظر ما مردا دختری عاشقمونه که همه جوره دوستمون داشته باشه اما از نظر شما زنها پسری عاشقتونه که فردای روز آشنایی بیاد خواستگاری ! اما آیا واقعاً عقلانیه؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا پوزخندی زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میدونی چرا ! چون مردا آدمای رذلی هستن ! وقتی به تمام احساسات دختر نفوذ کردن و فهمیدن عاشقشه ازش چیزی رو میخوان که تمام این مدت دنبالش بودن ! چون می دونن اون دختر تمام و کمال روح و جسمش و متعلق به اون میدونه ! بعد که به مراد دلشون رسیدن خیلی راحت رهاش میکنن و میگن این که اینقدر راحت به من پا داد از کجا معلوم با بقیه هم اینطور نباشه؟ ! در حالی که نمیفهمن اون دختر قلبشو داده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باهات موافقم ! حرف زدنتو دوست دارم اما قبول کن پیدا کردن دختر خوب سخته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا به صورت ساسان زل زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شک نکن به همون اندازه بلکه بیشتر پسر خوب و سالم نایابه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه دل پری داری دختر ! فک کنم اگه ادامه بدیم همین جا منو تیر بارون کنی البته من حرفی ندارم گردن ما از مو باریکتر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا ریز خندید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه نه قصدم این نبود ! فقط گاهی وقتا از سادگی دخترا دلم میگیره اینکه میبینم دختره میدونه طرف عوضیه,کلاشه اما بازم دوستش داره ناراحتم میکنه ! اینکه میدونه پسره آخرش قراره چه بلایی سرش بیاره عذابم میده ! اینکه…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دختر ! تو زیادی بدبینی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چون واقعیتا رو میگم بدبینم؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اصلا” اینطور نیست ! ببین یه پسر هیچ وقت یه دخترو مجبور نمی کنه خودتم میدونی اگه کاری هم انجام میشه به رضایت دختره اس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره اما این رضایت حاصل فریب دادن اون دختر به اسم عشق بوده !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهرا جان اینو بدون تو یه رابطه هر اتفاقی بیافته هردو تقصیر دارن ! تصور شما از پسرا یه متجاوزگره و تصور ما از شماها یه سواستفاده گر که فقط به خاطر پول…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا حالش بد بود ! هربار اسم پول می آمد بیشتر از خودش نفرت می گرفت ! ساسان راست می گفت از این می ترسید که در آینده ی دور ساسان پی به ذات پلیدش ببرد ! خدایا کی این بازی تمام می شد؟ ! کاش راه نجاتی داشت ! کاش…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهرا حالت خوبه؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سختی بلند شد حس کرد تمام دنیا به دورش میچرخد دلش میخواست اعتراف کند کسی درونش فریاد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اگه میخوای جنازه متعفنت رو کنار خیابونا پیدا کنن دهنت و وا کن و همه چیو بگو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدایی دیگر شنید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حداقل از این وضع بهتره !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهرا مهرا حالت خوبه؟ ! بشین برات آب قند بیارم رنگت پریده ! فک کنم غذا بهت نساخته !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا دوباره روی صندلی نشست !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در دلش زمزمه کرد آره من به تمام این غذاها ماشینها و رستورانها و کاخهای شما حساسیت دارم ! من مال اینجا نیستم ! من یکی ام از محله های پائین ! جایی که حتی شاید تو عمرت نه اسمشو شنیدی نه گذرت خورده ! اما الان اینجام تو یکی از بهترین رستورانها با یکی از پولدارترین پسرها ! و چقدر در این میان غریبه ام…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چت شد یهو؟ ! بیا این آب قندو بخور !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا به دست پاچگی ساسان نگاه کرد و لیوان را پس زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه نمیتونم ! رو غذا آب قند بخورم حالم بدتر میشه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و اندیشید تو این گیر و دار قند از کجا پیدا کرد؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آخه رنگت پریده !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه خوبم ! چند دقیقه بشینم خوب میشم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پاشو بریم فک کنم هوای اینجا گرم بوده اذیت شدی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا بی اختیار به ساسان نگریست خوش به حال همسر آینده اش که اینگونه نگرانش می شود ! به تبعیت از او بلند شد و هردو سوار شدند. به محض نشستن ساسان هوای ماشین را تنظیم کرد و باد مطبوعی به سر و صورت مهرا خورد و از این خنکی غرق لذت شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بهتری؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوهوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی ضعیفی دختر ! با یه ذره گرما گرما زده میشی با یه ذره سرما تب می کنی! یکم خودتو تقویت کن !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهم نیست الان خوبم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب خدا رو شکر. آدرس بده برسونمت خودم هم برگردم شرکت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من خودم میرم مرسی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اه بازم تعارف کرد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا مجبور شد آدرس دروغین بدهد ساسان خواست وارد کوچه شود که مهرا مانع شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اگه پدرم ببینه خیلی بد میشه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوه راست میگی حواسم نبود ! من تازه پیدات کردم نمی خوام با یک خرابکاری از دستت بدم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا در دل افزود:اما به زودی از دست میدی…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مرسی بابت امروز من همش امروز باعث زحمت بودم اون از ماشینتون اون از…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این حرفو نزن ! گفتم که من به فال نیک گرفتم ! می تونم امیدوار باشم که بازم ببینمت؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا به رو برو نگریست: خدایا من هیچی ازت نمیخوام ! فقط من و از این برزخ نجات بده نجاتم بده و نذار پسر دیگه ایی رو بدبخت کنم…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدایش را خودش هم به سختی شنید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مرسی مهرا ! مواظب خودت باش. این شماره منه بی صبرانه منتظرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در ذهنش به حرف آمد:منم بی صبرانه منتظرم این بازی کثیف تموم بشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلید را انداخت و بی حوصله در را باز کرد. 206 تصادفی به او دهن کجی میکرد در چوبی را باز کرد آرام و ترنج هردو به آرامی مشغول گفت و گو بودند و آزاد لب تاپ را روی پایش گذاشته بود و تند تند چیزی را تایپ میکرد و مهرا با خود اندیشید: معلوم نیست باز داره آمار کدوم بدبختی رو در میاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اومدی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه پس روحمه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترنج نگاهی به سرتا پایش انداخت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چطور بود؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بَه خانوم اخمو ! چی بهت گفته اینقدر درهمی؟ ! برم گوششو بپیچونم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آزاد واقعا” حوصله شوخی ندارم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چایی میخوری برات بریزم؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا نگاه سپاسگزارانه ایی به آرام کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مرسی اگه زحمتت نمیشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرام بلند شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه بابا چه زحمتی. یه سر برو پیش سیاوش گفت اگه اومد بهت بگیم بری پیشش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بالاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوهوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا به سمت پله ها رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چایی ات…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- زود میام !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پله ها راتند تند پیمود هال کوچکی بود که یک تلویزیون و یک نیم ست کهنه در آن قرار داشت. به سمت اتاق خواب رفت چند تقه به در زد و وارد شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیا تو !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لحن سیاوش تند نبود اما محکم بود !…در را باز کرد سیاوش پشت میز کامپیوتر نشسته بود و به صفحه زل زده بود…مهرا در دل گفت:معلومه سوژه بعدی خیلی مهمه که این همه براش دارن وقت میذارن !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه خبرا؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا روی تخت نشست:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی انتظار داری بشنوی؟ ! مثلا اگه بگم همه چی خراب شد چی میشه؟! ها؟ تو که میدونی نقشه خوب پیش میره پس سوال کردنت…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دختر تو چته امروز؟ ! از صبح داری به زمین و زمان فحش میدی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالم از خودمو و همه بهم میخوره ! روزی رو میبینم که گیر افتادم و روزهای جوونی ام رو تو زندون می گذرونم ! اینم شد شغل؟ ! اینم شد زندگـ…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش به میان حرفش پرید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهرا داری حوصلمو سر میبری؛مطمئن باش اگه یک درصد قراربود آسیبی به تو برسه هیچ وقت نمی فرستادمت جلو !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا سرش را با دو دست گرفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دیگه نمی کشم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش بلند شدو کنارش نشست:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- زکی !دختر به همین زودی جا زدی !پاشو پاشو یه دوش بگیری…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا دست سیاوش را محکم پس زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دستتو بکش !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه مرگت شده؟ ! آها یادم اومد تو معمولا” یه دوره خاصی عصبی میشی و اون موقع هم میشه…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا با نفرت به سیاوش که خندان نگاهش میکرد زل زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چطور میتونی اینقدر…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بهش محل نذار !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا با تعجب نگاهش کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به کی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش شانه های ظریف مهرا را گرفت و او را در آغوش کشید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بهتره بپرسی به چی؟ ! عذاب وجدانتو میگم ! الان وقت بیدار شدنش نیست ! مهرا ! این پول حق ماست ! خواهشا” خرابش نکن ! ببینم نکنه عاشق پسره شدی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این را گفت و قاه قاه خندید. مهرا با نفرت نگاهش کرد و سعی کرد از آغوشش رها شود اما سیاوش او را محکم گرفته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بخند ! حق داری ! تو این وسط راحتی ! دو تا نوچه مثل من و آزاد داری. نبایدم ناراحت باشی اونی که بعدها شناسایی بشه و بیافته هلفدونی منم.اونی که پولارو میکشه بالا و حالشو میبره تویی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش عصبی شد مهرا را رها کرد چشمهایش رنگ خون شد مثل مواقعی که مواد بهش نمی رسید و به زمین و زمان فحش می داد. مهرا بی اختیار گوشه ی تخت جمع شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی شد؟ ! بازم بلبل زبونی کن ! چرا لال شدی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با یک حرکت پرید و یقه ی مهرا را گرفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میدونی باید می دادمت دست شاهین که اینقدر برام زبون درازی نکنی ! شاید اونوقت می فهمیدی که رستوران رفتن با یه پسر تیتیش و با کلاس خیلی بهتر از اینه که هرشب سرت رو یه بالشت باشه!لیاقت نداری مهرا !حقت بود می دادمت شاهین ! آره حقت بود…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینها را میگفت و هر لحظه صدایش بالاتر میرفت ! مهرا از ترس دم نمیزد حس میکرد نفس کم آورده !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه مرگته؟ ! چی کم داری؟ ! بده نذاشتم بیافتی دست یه مشت لات و مست بی سر پا؟ ! احــــــمق کدوم دختری رو دیدی که بیاد تو این کار و هنوز دست نخورده باشه؟ ! من بی ناموس تا حالا بهت دست زدم؟ ! بد نگات کردم؟ ! مهرا بخدا لیاقت نداری…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازوهای مهرا را گرفته بود و محکم تکانش می داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بدمت دستش؟ ! ها؟ ! بی لیاقت تو کی هستی که به من میگی چکار کنم چکار نکنم؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا در حال بی هوش شدن بود تقریباً مطمئن بود نفسش بالا نمی آید در آغوش سیاوش از حال رفته بود در با شتاب باز شد و هرسه با تعجب وارد شدند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اینجا چه خبره؟ ! دیوونه شدید؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرام جلو آمد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سیاوش چی شده؟ ! کشتیش؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش نگاهی به مهرا کرد که در آغوشش بی حال افتاده بود تازه به خود آمد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهرا ! نفس بکش !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آزاد سریع مغزش فرمان داد و چند ضربه به کتف مهرا زد.قفسه سینه اش را ماساژ داد و به وضوح دید که رنگ مهرا برگشت.به سمت سیاوش برگشت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوشت میاد اذیتش کنی؟ ! نکنه اینم میخوای بفرستی…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد سری تکان داد و جمله اش را ادامه نداد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو دخالت نکن !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوبه که مهرا تنها دختر بدرد بخورته !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش اخمی کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از اسم شاهین اینطوری شد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرام لبش را گاز گرفت و آزاد سری تکان داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کارش داره خوب پیش میره سربه سرش نذار.سیا اینو اذیت کنی ایندفعه ساکت نمی شینم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این را گفت و در برابر چشمهای متعجب دخترها بیرون زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*********

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا با حرص دست به ضبط ماشن برد و آن را خاموش کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اِ چکار این زبون بسته داری؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش را به ساسان دوخت یک هفته ایی از آشنایی شان می گذشت .ساسان پسر مودب و با احتیاطی به نظر می رسید و کار مهرا را سخت کرده بود. آخر سر یک روز که در حال صحبت بودند ساسان گفت که پدرش کتابخانه ی عظیمی دارد و مانند گنجی از آن محافظت میکند. مهرا خود را بی نهایت مشتاق نشان داد و گفت خیلی دوست دارد آن را از نزدیک ببیند.ساسان ابتدا متعجب بود از این اشتیاق اما سرانجام راضی شد که یک روز حتماً خواسته اش را برآورده کند و حال مهرا در کنارش بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- صدای خواننده اش رو اعصابم بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما خودش هم می دانست که دروغ می گوید.استرس همچون ماری نیشش می زد. می خواست حواسش پرت باشد تا مبادا سوتی بدهد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قشنگ می خوند که !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد دوباره ضبط را روشن کرد و صدای خواننده در ماشین پیچید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

“پای اون تو خاک باغه پای من تو گل تقدیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون با کلاغا و من با آدما درگير

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون میخواد بخنده اما لبی رو صورتش نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که لب دارم می خونم با چشمای خيس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرق من بایه مترسک چیه آی دنیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر دو پوشالی و خالی هر دومون تنها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يکی نیس دلش به حال ما مترسکا بسوزه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تن پاره پارمونو با نوازشی بدوزه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جز پرنده ها به پامون کسی بلند نمیشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخه از ما مثل مرده نفسی بلند نمیشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرق من بایه مترسک چیه آی دنیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر دو پوشالی و خالی هر دومون تنها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون پر از عشق دویدن من پر از میل سکونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرنوشتمون یه جوره نمیتونه نمیتونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرق من بایه مترسک چیه آی دنیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر دو پوشالی و خالی هر دومون تنها”

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(فرزاد میلانی_مترسک)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا درفکر فرو رفته بود آهنگ او را به خلسه برده انگار وصف حال خودش بود! مترسک ! مترسکِ دستِ سیاوش ! چرا خدا کمکش نمی کرد؟ ! کاش ماشین پنچر می شد کاش تصادف می کردند اما به مقصد نمی رسیدند ! کاش به درک واصل می شد ! به راستی که مترسک بود ! تو خالی و بی اراده ! دلش برای محمد تنگ شده بود آهی کشید ! امشب به جهنم می رفت و در ازای دروغ و فریب میلیونها پول به دست می آورد ! میل عجیبی به مُردن داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهرا؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پدرت چیزی نگفت؟! چه بهانه ایی جور کردی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا شانه هایش را بی خیال بالا انداخت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بهش گفتم میرم خونه دوستم برا کنکور درس بخونیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قبول کرد؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می بینی که الان اینجام کنار تو !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهرا…؟ ! بعدها هم به من دروغ میگی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا لبخند تلخی زد ! امشب همه چی دست به دست هم داده بود او را دیوانه کنند ! پسرک بیچاره !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در دل نالید:خبر نداره تمام وجود من دروغه…من یه دروغگوی پستم ! و از این همه صداقت دلم می گیره کاش اینقدر مهربون نبودی ! فقط عذاب وجدان منو زیاد می کنی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمیدونم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای ساسان متعجب شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمیدونی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه ! همه آدما دروغ میگن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب من دوست دارم همسر آیندم…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمهای مهرا به درشت ترین وجه ممکن رسید. چه می گفت؟! دوربین مخفی نبود؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- همسر؟! کی گفته من میخوام شوهر کنم؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یعنی میخوای ترشی راه بندازی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از ازدواج خوشم نمیاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من عجله ایی ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ مهرا بلند شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ساسان…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی خب بابا. نمیشه دو کلام باهاش حرف زد.بفرمایید رسیدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا به روبرو نگریست حتی پلک هم نمیزد. خانه ایی سه طبقه با سنگ مرمر و ستونهایی که به عظمتش می افزود خودنمایی می کرد.به سان کاخ می مانست.ساسان ریموت را زد وداخل شدند و اینبار مهرا فرصت یافت حیاط که نه باغ را تماشا کند. تمام حیاط گل کاری بود و چراغ ها به زیبایی اش می افزودند همزمان با چشم دنبال دوربین های مدار بسته می گشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حیاط قشنگی دارید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قابل شما رو نداره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا پوفی کشید و پیاده شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اینجا تنها زندگی میکنی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساسان خندید و به طرفش آمد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دیگه در اون حد خانواده اپن مایند ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پس پدر مادرت کجان؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هردو به سمت خانه رفتند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- با خواهرم و شوهر خواهرم رفتن کیش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو این گرما؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساسان شانه ایی بالا انداخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو چرا نرفتی؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساسان لبخند نمکینی زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- طاقت دوری از خانومم رو نداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا “ایش”ای گفت و وارد خانه شد.این بار دهانش از تعجب باز مانده بود وسایل خانه فوق العاده لوکس و قیمتی بودند و مهرا حاضر بود شرط ببندد که ظرف روی عسلی کم کم یک میلیون قیمت داشت. آشپزخانه در سمت راست قرار داشت و روبرو پله هایی قرار داشت که به سمت بالا می رفت با نرده هایی اشرافی ! و مهرا خود را تصور کرد که با لباسی گران قیمت از آن پله ها پائین می آید و روی اولین پله می ایستد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی دوست داری سفارش بدم؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا همانطور که به وسایل خانه نگاه میکرد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کوبیده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و مهرا شنید که ساسان سفارش دو پرس کوبیده و مخلفات داد. لبخند محوی زد ! همیشه غذای او را انتخاب میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بذار بیام کمکت میزو بچینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساسان دستش را گرفت و به طبقه بالا برد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالا کو تا شامو بیارن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طبقه ی دوم هم رد کردند و به طبقه سوم رسیدند ساسان دستهایش را روی چشم های مهرا گذاشت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا با خنده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از این لوس بازیا خوشم نمیاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوتر رفتند و ساسان با پا در بزرگی راباز کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کم حرف بزن ! خب بیا جلوتر یکم دیگه …آها خب میتونی چشاتو وا کنی…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد دستهایش را برداشت مهرا آرام چشمهایش را باز کرد اول چیزی که می دید را باور نمی کرد اما حضور ساسان به او فهماند که خواب نمی بیند و حقیقت دارد. روبرویش هزاران هزار کتاب با طیف های رنگی زیبا, منظم و دقیق در کتابخانه هایی که ارتفاع آنها به پنج شش متر میرسید قرار داشت. کتابخانه هایی چوبی که با ظرافت منبت کاری شده بودند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بی…نظیره !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساسان با لبخند به شوق و ذوق او نگریست.مهرا برای ثانیه ایی همه چیز را از یاد برد… نقشه اش… سیاوش… میلیونها پول…با قدمهای سبک و رها به سمت کتابخانه رفت دستهای ظریفش را روی آنها می کشد و هرزگاهی روی کتابی مکث کرد به یکباره چشمهایش درخشید و با هیجان فریاد کشید: - وای خدا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی شد؟ ! سکته ام دادی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کتاب را از قفسه بیرون کشید و مانند شی ایی قیمتی به آن خیره شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من … من خیلی دنبال این کتاب با این ترجمه بودم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساسان به کتاب نگریست و نام آن را که یک کتاب یونانی بود خواند سپس افزود:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کتاب قشنگیه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهرا با هیجان گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- فوق العاده اس ! به جرأت میگم از بهترین کتابهایی بوده که خوندم ! وقتی خیلی بچه بودم یه بار داداشم این کتاب رو بهم داد که بخونم…خیلی دوست دارم دوباره بخونمش…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و نگاهش را شبیه گربه ی شرک مظلوم کرد. ساسان اول متوجه نگاهش نشد اما وقتی مقصودش را دریافت صدای اعتراضش بلند شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.