رمان پسران مغرور دختران شیطون به قلم امیر فرهی
داستان مربوط به سه دختر میشه که در اولین روز دانشگاه خود با یک ماشین تصادف میکنند و در آن تصادف با سه پسر آشنا میشوند, بعد از معطلی که به خاطر تصادف به وجود می آید به سمت دانشگاه راه میفتند.در دانشگاه متوجه حضور ان سه پسر میشوند و به فکر تلافی و انتقام میفتند….
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۰ ساعت و ۴۹ دقیقه
بيا كنارم ، دستانت را دور كمرم حملقه كن و دستانم را در دست بگير .
با انگشت هايت كنار قلب من قلبى بكش .
ديگر نمى خواهم عشق را باغرور و ديوانگى سر ببرم و قربانى كنم.
بنشينم و چشمانم ببارد و به روزگار لعنت بفرستم.
نه، من نميخواهم با دستان خودم همه چيز را تباه كنم
بيايد ، ديگر شما آن پسران مغرور نباشيد
و ماهم آن دختران شيطون
بيايد عاشق شويم باهم!
فرهى
فصل اول
دلنوشته ى صحــرا شخصيت اصلى رمان
رو به آينه قدى اتاقم ايستادم و در حالى كه سعى داشتم كالسورم را زير بغلم نگهدارم با يك
دست ... تند تند موهاى مشكى بلندم را كه مدام از مقنعه ام بيرون ميزد را توى مقنعه ام
پنهان كردم . استرسى كه بر تنم افتاده بود باعث لرزش دستانم مى شد ... امروز اولين روزى
بود كه قراره بريم دانشگاه براى همينم دل تو دلم نبود . بعد از پوشيدن لباسام ، هيكل خودم
را توى آينه برانداز كردم ... يه مقنعه ى سرمه اى با يه مانتوى مشكى كه هيكلم را به خوبى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوش نمايش ميداد پوشيده بودم ؛ به همراه يه كيف و كفش مشكى ... الهى قربون خودم برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir، يعنى خدا چى آفريده .. هيكلم شبيه مدالى آلمانيه .! به چهره ى بى رنگ و روم خيره شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir... پوست نسبتاً سفيدى داشتم براى همينم از پنكك و سفيدكن استفاده نمى كردم و فقط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكمى برق لب كارمو راه مى نداخت . ديگه خيلى هم ميخواستم آرايش كنم .. يكم ريمل و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخط چشم مى كشيدم ... وگرنه دركل احتياجى به هميناهم نبود . از اتاقم بيرون امدم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسريع به سمت اتاق اون دوتاى ديگه به راه افتادم ... دم در اتاقشون كه رسيدم ضربه اى به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر وارد كردم و با لحنى كه سعى داشتم عصبانيت توش باشه صداشون كردم : _ مهديس .. ترانه .. بيدارشيد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكمى منتظرموندم ، اما خب هيچ جوابى نشنيدم ... ضربه ى محكمترى به دراتاقشون وارد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكردم كه صداى بلندى توليد كرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بچه ها بيدارشيد ديگه ديرمون شد! باالخره صداى خوابالوى مهديس بلندشد : مهديس اووووف ... ما بيداريم صحرا صبر كن اآلن آماده مى شيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اى بابا زودباشيد ديگه ساعت كالسمون شروع ميشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس باشه .. تو برو ، تا ماشينو روشن كنى ماهم ميايم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه منتظر هيچ حرفى از طرفشون نشدم و پله هاى خونه رو دوتا..يكى پايين رفتم . گاهى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعادتم بود روى نرده ى پله ها بشينمو ليز بخورم پايين ، اما حيف اآلن حال و حوصله ى اين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكارا رو نداشتم براى همينم مثل بچه ى ادم پله ها رو گذراندم تا وارد پاركينگ شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سالم عشقم صبح بخير!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعاشق ماشينم بودم ... 2 آلبالويى ام را روشن كردم و منتظر اون دوتا خل و چل نشستم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقت نشد خودم رو معرفى بكنم ، من صحرا اميدى دانشجوى سال اول گرافيك هستم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراستش از داليلى كه من اين رشته را انتخاب كردم ، عالقه ى شديد به نقاشى و عكاسى بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir... البته رتبه ى كنكورم جورى بود كه مى تونستم خيلى از شغل هاى پزشكى رو به آسونى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبول بشم . اما ترجيح دادم كارى كه توش استعداد و توانايى دارم رو ادامه بدم .. اصليت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانواده ى ما براى تهرانه اما خب پدرم سال ها پيش براى يه سرى داليل تهران را ترك كرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو تمامى دارو ندارش را در تهران نصف قيمت فروخت و سپس همه به مازندران سفر كرديم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو آمل در خانه اى كه برامون از پدربزرگم به ارث رسيده بود مستقل شديم . سال ها مى شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكه ديگر تهران نيامده بوديم تا اينكه باالخره خبر قبول شدن من توى دانشگاه تهران را
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمتوجه شدن ؛ من به همراه دوتا از دوستان صميمى ام كه بيشتر مثل خواهرام مى مونند ) ترانه و مهديس ( در دانشگاه تهران قبول شديم . هر سه تايى هم گرافيك !پدرامون اول قبول
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنكردن كه براى ادامه ى تحصيل بيايم تهران .. اما بعدش با كلى شرط و شروط بهمون اين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاجازه رو دادن . اوايل خيلى خيلى خوش حال بودم كه دارم ميام تهران براى ادامه تحصيل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم به همراه 2 تا از بهترين دوستام و ادامه ى كارمورد عالقه ام ، اما يواش يواش شوق و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشتياقم كمتر و كمتر شد . با صداى ضربه هايى كه به شيشه ى ماشين ميخورد از فكرو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخيال در امدم .. مهديس و ترانه بودند ، مثل اينكه باالخره اماده شدند ؛ دستم را به طرف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرب ماشين بردمو قفل درارو باز كردم ؛ هنوز خيلى نگذشته بود كه ترانه و مهديس پريدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو با قيافه ى حق بجانبى همزمان گفتند :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ صحرا خانوم .. مثل جغد خيره شدى به شيشه ى ماشين نميشنوى داريم صدات مى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكنيم ؟! از لحنشون خنده ام گرفته بود ، اما سعى كردم خودمو كنترل كنم .. آب دهانمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقورت دادم و با لحن تمسخر اميزى گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ببخشيد خانوما اگه معطل شديد ، حاال اگر اجازه بديد بريم كه كالسمون ديرنشه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهردو با ديدن لحن عجيب من زدن زيرخنده و سرشونو به نشانه ى عالمت مثبت تكون دادند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir... پامو روى پدال گاز فشار دادمو مستقيم به طرف دانشگاه رفتم ... هنوز كامال از خونه دور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشده بوديم كه يه ماشين با سرعت ازيه كوچه امد بيرون و زد به ماشين ما ... از صداي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحشت ناكي كه توليد شد رعشه براندامم افتادم و حسابى ترسيدم ... بي اختيار جيغ بلندى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكشيدم .. و هرسه همزمان به سمت شيشه ى جلوى ماشين پرت شديم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرد بدى رو توى سرم احساس كردم ... انگار كله ام چند تُن سنگين شده بود ... احساس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآدمايى رو داشته ام كه تو خالءاند!... تازه يادم افتاد دوتا موجود ديگه هم توى ماشين نشسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاند ... بى اختيار به طرف مهديس كه روى صندلى كناريم نشسته بود برگشتم و گفتم : _حالت خوبه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس آره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_توچطور ترانه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه خوبم..فقط يكم سرم درد ميكنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه پرغضبى به صحنه ى جلو انداختم ... يه فرارى قرمز رنگ با سه تا پسر روبه روم بودن و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir2 نازنينم با سپر اين غول بيابونى داغون شده بود .. حاال كه اينطورى شد و بيمه ى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشينم به گند كشيده شد .. سگ خور .. خيالى نيست .. ولى هرچه كه عوض داره گله نداره !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكمى دنده عقب گرفتم كه فكر كنن ميخوام بذارم رد بشن و برند ، كامال از عروسكشون دور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشده بودم ... و در لحظه ى اخر به بچه ها گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سفت بشينيد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكه حركتم همزمان شد با چشم هاى درشت شده از تعجب مهديس ... و با تمام سرعت رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوسط عروسكشون ... آخيش .. خنك شدم ، ولى حيف سابقه ى بيمه ى ماشينم خراب شد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناگهان در كنار راننده بازشد و پسرى قد بلند با هيكلى ورزيده از ماشين پياده شد ... موهاى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشكى براقى داشت .. چون عينك آفتابى زده بود صورتش واضح نبود اما چيزى از برد پيت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكم نداشت.. از فك درهم قفل شدش مى شد فهميد كه حسابى عصبانيه ! ... هنوز محو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتماشاى پسره بودم كه صداى مهديس از كنارم بلندشد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس اوه .. اوه .. صحرا كارت تمومه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ به من چه ؟!... تقصير خودش بود !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ترانه _ اى بابا .. حاال يكى بياد بره ازشون معذرت خواهى كنه بريم ، كالسمون ديرشد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانيت سرمو به سمت ترانه برگردوندم ... معلوم بود از نگاهم خيلى ترسيده چون رنگش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشده بود مثل گچ ديوار و حسابى به مِن مِن افتاده بود ، خداييش وقتى عصبانى مى شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاچه ى همه رو ميگرفتم و همه هم ازم حساب ميبردند ، االنم ازهمون وقتابود ... زيرلب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمزمه كردم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هه ... معذرت خواهى ؟ در ماشينو باز كردم و در همان حال كه از ماشين خارج مى شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم : وايسيد اآلن ميام.. و به طرف اون پسره رفتم .. پسر با ديدن من دندوناشو با عصبانيت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهم فشار داد.. ميتونستم صداى ساييده شدن دندان هايش را حتى از اين فاصله ى دور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبشنوم ... كمى بهش نزديك شدم و مرموزانه نگاهش كردم .. پسرجوان باديدن من نفسش را
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبيرون داد و بدون معطلى رفت سر اصل مطلب :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر اين ديگه چه كارى بودش كه كرديد ؟! خودم را زدم به خنگى و شونه هايم را باال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانداختم .. سپس با لحن آرومى گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_كدوم كار؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر يعنى واقعا نميدونيد ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم ميخواست با صداى بلند بزنم زيرخنده ... احمق ! .. خيلى سعى كردم خودم را كنترل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكنم و جلوى خنده ام را بگيرم ، كمى مكث كردم و سپس پاسخ دادم : _آهان .. تصادف را
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمى گيد ؟!..خب تقصير خود شمابود .. نه من !پسر برو بابا چى تقصير من بود ؟!.. نگاه كن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه باليى سرماشينم آوردى ... آخه اون لگن تو كه ارزشى نداره!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازطرزحرف زدنش اصال خوشم نيومد صداشو پيش از اندازه باالبرده بود ... ازاون گذشته اگه به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم فحش ميداد انقدر ناراحت نمى شدم تا اينكه بخواد به ماشينم توهين كنه ، تاحاال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهيچكس جرأت توهين به ماشين منو نداشته ... خونم حسابى به جوش امده بود همش دنبال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه فرصت مناسب بودم تا سرش داد بزنم و خودمو تخليه كنم ؛ خون جلوى چشمامو گرفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود و متوجه هيچى اطرافم نبودم ... روى نوك انگشتاى پام ايستادم تا هم قدش بشم .. سپس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانيت سرش داد كشيدم : _ درست حرف بزن ، لگن اون چيزيه كه شماتوش به دنيا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامديد!..پسره ى بى تربيت بى همه چيز. از اين حرفم حسابى جاخورد و با چشمان از تعجب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگشاد شده حرف من را قطع كرد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر حد خودتو نگهدار خانوم كوچولو !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir. چى؟ .. خانوم كوچولو؟! اين ديگه بى نهايت گستاخه ، تاحاال هيچكس جرأت نداشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاينطورى باهام صحبت كنه ، بادى به گلويم انداختم و سرش داد كشيدم : _دوست دارم نگهندارم ... پسره ى از خود راضى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز صداى داد و بيداد من و آن پسرجوان مهديس از ماشين پياده شد و به سمت ما دويد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتند تند درگوشم نجوا كرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مهديس_ وايى ، صحرا توروخدا آروم باش ... ولش كن ... مردم دارن نگاه ميكنن ، زشته ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو از اين جور حرفا اما من بى توجه به حرفاى مهديس فقط با حرص به چشماى اون پسرك
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخيره شده بودم و بلند بلند نفس مى كشيدم ... آخ كه چقدر دلم ميخواست بزنم اون دندوناى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسفيدو مرتبشو خورد كنم تو دهنش ... سرم را به سمت مهديس برگردوندم و بلندتر از دفعه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irى قبل داد زدم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ تو دخالت نكن مهديس ... بذار من تكليف اين آقا رو روشن كنم .همينطور كه مشغول
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادوبيداد بودم يه چيزى توجه ام را به خودش جلب كرد .... در عقب فرارى باز شد و يه پسر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه ازش امدبيرون كه از اين يكي خيلي خوشگلتر بود ... با ديدن اين پسره بي اختيار الل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشدم و مشغول برانداز هيكل عظله ايش شدم ... خيلي خوشگل بود .. به قول معروف طرف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختركش بود ... انقدر محو تماشا كردنش بودم كه نفهميدم كي رسيد كنارم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چى شده پندار؟! . اِاِاِاِ ... پس اسم اين پسره پندار بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپندار هيچى سپهرجان شما برو تو ماشين .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهى به چهره ى مهديس انداختم اونم دست كمى از من نداشت... كامال معلومه جذب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزيبايي اين پسره .. چي بود اسمش ؟.. اهان سپهر شده ... ) وايي اآلن ميگن خوشگل نديديد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir!... ( سريع آب دهانمو قورت دادم و خودمو جمع و جور كردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.پندار خانوم محترم ماديرمون شده و اصال وقت نداريم لطفاً خسارتتونو بگيد بنده بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدمتتون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابى ندادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپندار خانوم من دارم باشما صحبت مى كنم! بازم پاسخى از طرف من نگرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپندار نفسشو بيرون دادو ناليد آخ خداااا .. يه لحظه صبركن من اآلن ميام به طرف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشينش رفت و كيف چرمى كه معلوم بود خيلى گرونم هست از توى صندوق عقبش در اورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو سپس با دسته چكش به طرف ما امد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپندار چقدر بنويسم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولى من انگار تو يه دنياى ديگه بودمو اصال متوجه حرفاش نمى شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندى زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپندار هه .. شما مشخصه كه اصال حالتون خوش نيست. به دنبال حرفش يه كاغذ از توى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدسته چكش كند و به طرف من گرفت و بالحن تمسخرآميزى كه خنده توش موج ميزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپندار بفرماييد. با كمى مكث برگه رو گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپندار كافيه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ديدن رقم هاى چك دهانم بازموند ... اِاِاِاِاِااِاِاِاِاِاِ اين پسره واقعا ديونه شده ! ... اينكه اندازه ى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه 2نو به من پول داده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پندار نيشخند مسخره اى زد و گفت _ خب من بيشتر از اين وقت ندارم ... پس ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدانگهدارتون . با رفتن اون پسرا نگاهى به ساعت مچى ام انداختم ... آه از نهادم بلند شد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوايى ساعت نزديكاى بود ؛اين يعنى به كالس اول نرسيديم .. اصال متوجه ى گذر زمان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشدم ! با صداى مهديس به خودم امدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مهديس_ وايى ... صحرا ديدى چقدر جيگربودن ؟! هرچند دوست داشتم بگم آره ... تاحاال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو كل عمرم انقدر محو زيبايى يه پسر نشده بودم .. ولى حيف غرور لعنتى جلوى صداقتمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگرفت و باعث پنهان حقيقت درونم شد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بيا بريم مهديس ... ديرمون شد . سوار ماشين شديم و به چهره ى پرسؤال ترانه نگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانداختم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه چى شد صحرا؟! بدون كوچكترين حرفى چكى كه اون پسرك بهم داده بود را
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگرفتم سمتش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه شك داشتم ديوونه باشند .. ولى اآلن مطمئن شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس وايى .. ترانه نبودى ببينى چقدر پسره جذاب بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه راست ميگى .. خب بيشعورا به منم يه تعارف مى زديد !...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس به توكه اگه تعارف مى كرديم ديگه چيزى واسه خودمون نمى موند !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه درد .. كاش بهم زودتر مى گفتيد بيام ... اصال من شانس ندارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس ناشكرى نكن ... اگه شانس نداشتى كه ما دوستات نبوديم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه اتفاقاً به همين دليل كه تو دوستمى ميگم من شانس ندارم . سريع پريدم وسط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفشون و از اين جدال اوردمشون بيرون و سعى كردم بحث رو عوض كنم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بسه ديگه بچه ها ... هرچى بود تموم شد رفت ... به دانشگاهتون فكر كنيد كه روز اولى به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدليل تاخير در كالس اخراجتون نكنن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه نبابا .. مگه الكيه ؟! مهديس با حالت تمسخرآميزى قيافه اش را همانند ترانه كرد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه تمسخر گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس چرا كه نه ... تو كه شانس ندارى ! هردوى ما از اين كار مهديس تعجب كرديم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزديم زيرخنده ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت حدود : بود كه رسيديم در دانشگاه ، ماشينم را جايى پارك كردم تا يه ديوونه ى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه نياد بزنه بهش !... وارد دانشگاه شديم. خوشبختانه هنوز كالس بعدى شروع نشده بود و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكمى وقت داشتيم _ آخيش .. به كالس قبلي كه نرسيديم .. بلكه به اين يكي برسيم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مهديس _ ولي براي روز اول بد نبودا ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ترانه _ مهديس ... تو ديونه شدي ؟!.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مهديس _ توهم اگه اون سپهرو ميديدي اآلن ديونه مي شدي !....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بس كن ديگه مهديس .... همچين خوشگلم نبودا ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مهديس _ صحرا زده به سرت ... اون تيكه ديگه جايي پيدا نميشه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اوف بسه .. از كنار ترانه و مهديس رد شدم .... مشغول قدم زدن در حياط دانشگاه بودم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاينجورى ميتونستم محيط دانشگاه را زودتر يادبگيرم و باهاش بهتر آشنابشم ... همينطور كه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز كنار حياط مى گذشتم چيزى توجه ام را به خودش جلب كرد.. دهانم از تعجب باز ماند و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمانم گشاد شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه اين امكان نداره !... فِراري پندار با سرعت هزار تا پيچيد تو حياط دانشگاه و گوشه اي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترمز كرد .... انتظار هرگونه رويدادي رو داشتم الي اين يكي ... وايي اگه مهديس بفهمه از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوش حالي جيغ ميزنه . با تعجب مشغول تماشاي فراري پندار بودم ...كه سپهر از ماشين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپياده شد ، اما خوشبختانه اصال متوجه ى حضور من نشد ، پشت سرش هم پندار و بعدشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيك پسر ديگه كه از نظر ظاهرى خيلى شبيه به سپهر و پندار بود ...توى اون برخورد نتونستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرست و حسابى پندار رو ببينم و اآلن بهترين موقعه است براى ديد زدنش... قدش حدودا به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا مى رسيد ... يه پيراهن سفيد بايه شلوار مشكى پوشيده بود كه ظاهرش را پيش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اندازه جذاب كرده بود ! ... نگاهم را از پندار چرخوندم و روى بغل دستيش متوقف كردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...اين ديگه كيه چرا تو تصادف نديدمش . ولى المصّب اين يكيشونم خيلى جيگر بود ، واى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا زده به سرم دارم چى ميگم ؟!... صدايى كه از پشت سرم بلند شد و توجه ام را به خودش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلب كرد _مهديس_صحرا،كجايى .. زودباش بيا كالسمون شروع شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir._مهديس بدو ... بدو بيا اينجارو ببين...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس چى ميگ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس وايى صحرا باورم نميشه ... سپهره... آخ چه تصادفى.مهديس مشتاقانه به سمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه برگشت كه هنوز هم اون عقب ايستاده بود و داشت به فضاى اطرافش نگاه مى كرد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس ترانه زودباش بيا اينجا ! ترانه با صداى مهديس براى لحظه اى به خودش امد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغرغر كنا با قدم هايى بلند به سمت ما امد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه بله ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس ترانه اونجارو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ترانه _ كجا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس اى بابا ... اونور حياط رو نگاه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه همون فِراريه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس اوهوم..ترانه با حسرت به ماشين پندار نگاه كرد و سپس با لحن تلخى رو به ما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب حاال كه چى ؟!... ماشينش مباركش باشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اى بابا ترانه خنگ شدى چقدر .. اون سپهره ديگه . باشنيدن اين حرف من چشمان ترانه از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتعجب گرد و گشاد شد و بى اختيار جيغ كشيد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سپهر اونه ؟! باخنده گفتم _آره .. نظرت چيه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه او ماى گاد ! صدايى از پشت بلندگو بلندشد و تمامى مارو از حالتمون خارج كرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل اينكه داشتند دانشجو هارو صدا مى زدند تا براى آغاز كالس دومشون اماده بشن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس بيايد بريم بچه ها اآلن كالس بعديمون هم تاخير ميخوره !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه نه ... من نميتونم از اينا دلبكنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خفه بابا بدو ...وارد كالس شديم ... تمامى صندلى ها پرشده بود و فقط دو رديف جلو خالى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباقى مانده بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بيايد رديف دوم را پركنيم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه باشه . رديف دوم از سه صندلى درست شده بود و هركدام از ما يكى از صندلى ها رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشغال كرديم... هرسه درست كنار همديگر نشسته بوديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه صحرا نگاه ... رديف جلو خاليه ... يعنى هنوز سه نفر نيومدن .. به نظرت كى قراره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبياد رديف جلورو پركنه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چه ميدونم ترانه؟، توام با اين سوال هاى مسخره ات ... هرخرى امد ، واال به من چه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس البته منظور صحرا جون اينكه هر شخص محترمى كه آمد قدمش روى چشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبراى منكه فرقى نمى كند ! هرسه بلند خنديديم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه باشه بابا بيخيال .. همينطورى پرسيدم؛ با صداى استاد همه به طرف درب كالس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتيم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستاد بفرماييد تو آقايون !..وايى .. اين ديگه امكان نداشت ... يعنى ، يعنى .. سپهر و پندار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباهامون هم كالسى اند؟!... ترانه و مهديس از تعجب دهانشون باز مانده بود و همانند انسان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهاى اوليه خيره شده بودن به پسراى كنار در
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هووو ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه چى ميگى ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ انقدر بهشون نگاه نكنيد زشته ! ترانه زيرلب ناليد: _باشه . پسرا به ترتيب وارد كالس شدن و دقيقا رديف روبه رويى مارا پركردند ... اين ديگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخرش بود ! ... استاد پوشه اى از كيفش در اورد و سپس باخارج كردن برگه ى اسامى كالس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اون پوشه شروع كرد به حاضر غايب كردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستاد خانوم مهسا رضايى ، خانوم ليدا كريمى ، خانوم ترسا باقرى ، آقاى مسعود نادرى ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانوم صحرا اميد . به اسم من كه رسيد دستم را باال بردم و با لحن آرومى گفتم : حاضر . بعد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز من اسم ترانه و مهديس و سپس چندتا اسم ديگر را هم خواند تا اينكه باالخره نوبت به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسم اون پلنگاى چشم قشنگ رسيد _پندار رادمنش ، سپهر آريانژاد ، آرتان پارسا. پس از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسم سومين پلنگ آرتان بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرسه همزمان پاسخ دادن .. حاضر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir“ترانه”
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از خوندن اسم پسرا توجه ام به آخرين اسمي كه گفت جلب شد آرتان پارسا .. به نظر من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقيافه آرتان از دوتا پلنگ ديگه بهتره ولي مهديس كه سپهرو پسنديده ... صحراهم ... صحرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكه اصال معلوم نيست از كدومشون خوشش مياد چون تا اآلن چيزي به ما نگفته . از كالس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند دقيقه اي گذشته بود كه احساس كردم .. پلكام دارند سنگين ميشن ... ديشب تا صبح
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاي تلوزيون بودم صبحم كه صحرا امد ... مثل گاو سروصدا كرد و مارو از خواب بيدار كرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...اوووف حاال اآلن اگه تو رختخوابم بودم خودمو مى كشتمم خوابم نمى بردا .. نميدونم چه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكوفتيه وقتى مى رم سركالس و درس شروع ميشه خوابم مى گيره !همينطور كه مشغول
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوش دادن به درس بودم ... از خستگى زياد سرم را روى ميزم گذاشتم ، ديگه نتونستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو كنترل كنم و خوابم برد ... اما از صداي نكره ي استاد به خودم امدم_ استاد _ خانم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه ي رياحي ساعت خواب !..با گفتن اين حرفش سريع ميخكوب شدم سرجام_ اوس ... تاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir... اوستا..د .. من بيدار بودم !..._ استاد _ اِ ، پس بي زحمت بيايد بگيد.. من اآلن چي داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمي گفتم ؟!...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir) اَه ... لعنتي هيچي از حرفاشو نفهميده بودم !... (
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون اينكه فكر كنم از سرجام بلند شمو به طرف استاد رفتم .. همينطور كه داشتم از كنار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصندلي آرتان رد مي شدم ... يهوووووووووو ... با مُخ خوردم زمين !....كثافت بيشعور گلپا بهم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانداخت ... تمامي كالس زدن زيرخنده ... صحرا و مهديس خيلى سعى بر كنترل خود داشتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir. اما بى فايده بود و اوناهم ميخنديدن ...نميدونم چرا ... ولي دوست داشتم اون موقعه بگيرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخفه اش كنم ..._ استاد _ آقاي پارسا اين كارشما باعث شد شما دوتا نمره منفي اونم براي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاولين جلسه كالسمون بگيريد !...._ آرتان _ استاد معذرت ميخوام .. از قصد نبود ...اي بيشعور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعوضي .. كه از قصد نبود..نه.. وايسا حالتو مي گيرم به من ميگن ترانه ...از روي زمين بلند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشدمو دستي به لباسام كشيدم ... اَه .. پر از خاك شده بود ، چون مانتوم سفيد رنگ بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكثيفى ها به خوبى روش مشخص مى شدند .. خدا لعنتت كنه آرتان ... ببين .. چه باليي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمن اوردي ... حالتو مي گيرم ... خوشبختانه ديگه وقت نشد برم براي استاد صحبتاشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوضيح بدم و ساعت كالس تموم شد ... اين كالس.. آخرين كالسمون بود وبعد از اين ديگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكالسي نداشتيم واسه ي همين با صحرا و مهديس مستقيم به سمت حياط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانشگاه رفتيمو سوار ماشين صحرا شديم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir”
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir”
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي استاد ترانه رو صدا كرد بره پيشش .. منم ترسيدم چه برسه به خود ترانه .. نميدونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچي شد آرتان پاشو دراز كردو ترانه رو انداخت زمين... همه ى كالس زدن زيرخنده ولي منو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصحرا خيلي خودمون كنترل كرديم كه نخنديدم ... انقدر گوشه ي لبمو گاز گرفتم تا بتونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوي خنده امو بگيرم كه فكر كنم كبود شد....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي ترانه دختر مغروريه و با اين بادا نميلرزه .. واسه ي همينم بدون حرفي از روي زمين بلند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشدو فقط چشم غره اي به آرتان رفت تا حساب كار دستش بياد ... بعدشم شانسش گفت و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزنگ خورد ... باهم سوار ماشين صحرا شديم و به سمت خونه مون راه افتاديم ... تو راه همش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرف اون سه تا پلنگ وحشى بود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ صحرا _ ترانه اصال نگران نباش .. خودم فردا حالشونو مي گيرم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ترانه _ نه .. نگران نيستم اونا واسه من شاخ شدن ... بذار حاليشون مى كنم كه شاخ فقط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواسه گاو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بچه ها بيخيال بابا حاال مگه چى شده ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ترانه _ چي ميگي تو مهديس ... نديدي چه باليي سرمن اورد ... من تا زهرمو نريزم ولشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمي كنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من دارم آينده رو ميبينم مطمئن باش اين جدال براى هميچكدوم از ما پايان خوبى نداره ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبيايد بيخيال شيم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ صحرا _ چيه ترسيدي ؟...با عصبانيت و غرور گفتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_از چى بترسم سه تا بچه سوسول ؟!.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_صحرا _ آهان ... حاال شدي همون مهديس قبلي بذار براشون فردا برنامه دارم درحد تيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irملى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir” ترانه ”
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي رسيديم خونه ... بدون هيچ حرفي مستقيم وارد اتاقم شدمو درم از پشت بستم ... خيلي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز خسته شدم واسه همين االن يه دوش آب گرم مي چسبه .... يه دست لباس تميز از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوي كشوم برداشتم و به سمت حموم رفتم و وانو پر از آب كردم و خودمم توش دراز كشيدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.... آخيش تمام بدنم حال امد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از اينكه حسابي خودمو شستم حوله رو دورم پيچيدمو از حموم امدم بيرون ... هيچكس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوي اتاقم نبود واسه همين راحت فقط با يه حوله دورم وارد اتاقم شدم ... خنكي سراميك
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهاي اتاقو الي انگشتاي پاي برهنه ام احساس مي كردم... روبه ميز توالتم ايستادم ... خنكي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقطرات آبي كه از نوك موهام روي صورتم مي چكيد گونه هامو نوازش ميداد... دوتا دستامو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباال بردم و حوله امو رها كردم .... به هيكل لختم خيره شدمو با دستم دوتا سينه هامو گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو سفت فشارشون دادم .... سينه هام انقدر محكم بود كه اگرم سوتين نبندم كسي متوجه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنميشه .... يكي از پاهامو باال بردمو گذاشتمش لبه ي ميز توالتم و مانند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازيگراي خارجى ژست گرفتم و از پشت به برجستگي باسنم خيره شدم ..... باسنم انقدر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبزرگ و سفت بود كه حتي خودمم تحريك مي كرد چه برسه به پسرا... انگشت اشاره ي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست راستمو روي كمرم گذاشتم و يواش..يواش به سمت پايين بردمش و روي باسنم ثابت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگهش داشتم ... عاشق هيكل خودم بودم ... جذاب و زيبا و در عين حال خوشتيپ .. بعد از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكلي فكرو خيال هاي الكي موهام و خشك كردم م لباسامم پوشيدم و سپس به سمت هال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم صحرا مثل هميشه مشغول خواندن روزنامه بود و مهديسم داشت ناهار درست ميكرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشااهلل .. دست پخت مهديس عاليه .... بيشتر وقتا به شوخي بهش ميگم بيا زن منشو هر روز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرام از اين غذا هاي خوشمزه ات درست كن !....... يعني واقعاً خوش به حال كسي كه قراره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشوهرش بشه .. از االن دارم بهش حسودي مي كنم ... به طرف تلوزيون رفتم و خودمو روي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيكي از كاناپه هاى روبه روش رها كردم و مشغول تماشاي سريال مورد عالقه ام شدم ._
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس جان بي زحمت براي من يه ليوان چايي مي ياري ؟!..._ صحرا _ ديگه چي ؟!....از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين حرف صحرا حسابي جا خوردم و با پر وريي تمام جواب دادم:_ هيچي همين ..._مهديس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اِ ... انقدر بحث نكنيد اآلن واسه همهمون چايي ميارم ...چشم غره اى به صحرا رفتم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرهمان حال گفتم _مرسي ... كمي بعد مهديس با سيني چايي وارد هال شد و روي كاناپه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irي روبه رويي من نشست .... صحراهم با ورود مهديس روزنامه اشو تا كردو گذاشتش كنار .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا پروريي تمام نيم خيز شدم روى ميز و يه ليوان چايي از توي سيني برداشتم و بدون حتى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه تشكر كوچولو ژست خواصى گرفتم و مشغول نوشيدن چايى ام شدم ... صحرا هم بدون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفى يه ليوان چايى از سينى برداشت ... مهديس كه از بي توجهي ما جا خورده بود به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمسخر گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir2
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آخي ... الهى حاال چايي منو بخوريد يا خجالت ؟!.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خفه بابا .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_صحرا _كى ميشه صبح بشه من حال اون پلنگا رو بگيرم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مهديس _ چي ؟!.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اي بابا .... پسرا رو ميگم ديگه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مهديس _ آهان .. صحرا از خر شيطون بيا پايين اآلن فردا مى رى يه باليى سرشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميارى اوناهم ميان تالفى كنن دعوا به پاميشه توروخدا بيخيالشون شو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ صحرا _ اى بابا تو چته مهديس ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من فقط نگران اتفاقى هستم كه قرار بيفته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_صحرا _ نترس هيچ اتفاقى قرار نيست بيفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه مهديس تو چت شده ؟؟.. خب اگه ترسيدى يا دوست ندارى ميتونى كمكمون نكنى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ يه بار كه بهتون گفتم كم از چيزى نترسيدم .. شماهم به جاى اين حرفاى الكى به كارتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرسيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترانه ولى من خوب حال اين پلنگا رو مى گيرم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصحرا منم كمكت مى كنم ، و در ادامه هردو به سمت مهديس برگشتيم كه شكاك به ما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه مى كرد و ازش پرسيديم كه به همكارى با ما ادامه ميده يانه ... مهديس وقتى متوجه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشد مرغمون يه پا داره و حسابى الى منگنه قرار گرفته كمى مِن و مِن كرد و سپس جواب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثبت داد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداى جيغ منو ترانه فضاى اتاق را پر كرد . ترانه ممنون .. خوش حالم كه سرعقل امدى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس ولى من نگرانم كه يهو خيلى ازمون ناراحت بشن تنها گيرمون بيارن خدايى
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنكرده بال ماليى سرمون بياد !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ صحرا _ پاشو...پاشو تو اآلن حالت خوب نيست داري چرت و پرت ميگي .. بيا بريم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغذابخور بلكه عقل نداشته ات بياد سرجاش !.....بدون هيچ حرفي لبخند زدمو از روي مبل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم و به سمت ميزناهارخوري رفتم .... غذايي كه مهديس درست كرده بودو كامل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوردم سپس بايه تشكر از سر سفره بلند شدمو به كمك همديگه .... ضرفا رو جمع كرديمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشستيم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir” صحرا ”
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح روز بعد باصداي االرم گوشيم از خواب بيدار شدم .... مهديس و ترانه ديشب تا صبح پاي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتلوزيون بودن .. ولي من چون خسته شده بودم ... زودي امدم خوابيدم ...باخستگى نفسمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبيرون دادم و از روي تختم بلند شدم و به بدنم كشوقوصي دادم ... يه آبي به دست و صورتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزدمو دوباره به اتاقم برگشتم .... ساعت نزديكاي : بود براي همينم زياد وقت نداشتم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسريع به سمت كمدم رفتمو يه دست لباس قهواي سوخته پوشيدم ... كفشاي لج دار قهوايمم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرداشتم و پوشدمشون ... يكمي از موهامم كج زدم تو صورتم ... خيلي خوشگل شده بودم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين كفشاكه پوشيدم پاپيون روشون داشت و گاهى پاپيونش كنده مى شد ..براى همينم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجهت محكم كارى يه چسب قوي برداشتم كه اگر خدايى نكرده پاپيونش كنده شد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبچسبونمش ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاقم كه بيرون امدم با چيز عجيبي روبه رو شدم ... ترانه و مهديس با اينكه ديشب از من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديرتر خوابيدن زودتر ازمن بيدارشدن و كاراشونم كردن ! .... نگاهي از سرتا پاشون انداختم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفكر كردن داريم مي ريم عروسي كه انقدر تيپ زدن!.._ چه خبره ؟! ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ترانه _ هيچي ، چطورمگه؟! ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ پس چرا انقدر آرايش كرديد .. باباجان من اونجا دانشگاه ... پارتي كه نميريم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مهديس _ خوب باشه! ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir