سر دو راهی عشق و نفرت.. در جستجوی چشمانی عاشق و بارانی درمانده تر از گذشته.. تنها گذر نامه ی جاده ای به اسم انتقام را در دستانم گذاردند.. بر خلاف مسیر عاشقی ظاهرش زیبا بود .. خوش میدرخشید در آن قیامت سرای انتقام جویان.. هر چه جلوتر میرفتم اشک و آه را پشت چشمان به خون نشسته از انتقامم پنهان میکردم.. قلبم ندای"بی پروایش را با نفرت میخواند".. و عقلم"فریاد حواست نیست هایش..را برایم نوار میکرد.. گذشت, تا زمانی که تنها فریاد عقلم را می شنیدم.. درست مقابل پرتگاه خونین و سرخی همچو برزخ در حالی که صدای رعب انگیز لاشخورهایی که بالای تپه به انتظار سقوطم بودند بدنم را به لرزه می انداخت,.. و تنها همین را میگفت: "در فکر انتقام بودی ولی حواست نبود سر دور برگردان داشت صدایت میکرد"

ژانر : عاشقانه، طنز، همخونه ای

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۴۹ دقیقه

مطالعه آنلاین حواست نیست
نویسنده : gopel

ژانر : #همخونه ای #طنز #عاشقانه

مقدمه :

سر دو راهی عشق و نفرت..

در جستجوی چشمانی عاشق و بارانی درمانده تر از گذشته..

تنها گذر نامه ی جاده ای به اسم انتقام را در دستانم گذاردند..

بر خلاف مسیر عاشقی ظاهرش زیبا بود ..

خوش میدرخشید در آن قیامت سرای انتقام جویان..

هر چه جلوتر میرفتم اشک و آه را پشت چشمان به خون نشسته از انتقامم پنهان میکردم..

قلبم ندای"بی پروایش را با نفرت میخواند"..

و عقلم"فریاد حواست نیست هایش..را برایم نوار میکرد..

گذشت, تا زمانی که تنها فریاد عقلم را می شنیدم..

درست مقابل پرتگاه خونین و سرخی همچو برزخ

در حالی که صدای رعب انگیز لاشخورهایی که بالای تپه به انتظار سقوطم

بودند بدنم را به لرزه می انداخت,..

و تنها همین را میگفت:

"در فکر انتقام بودی ولی حواست نبود سر دور برگردان داشت صدایت میکرد"

طبق معمول با صدای کلاه قرمزی بلند شدم و بعد از بلند شدنم شروع کردم باهاش خوندن:سلام الاغ عزیز سلام الاغ عزیز حالت چطوره خوف و خوشو سلامتی حالت چطوره؟خودمم خندم گرفته بود با این کارام. نصف موهام تو دهنم بود نصفشم تو کلیپسم . کلیپسم رو وا کردم موهامو درست کردم. رفتم تو دستشویی تا خواستم صورتم رو بشورم با کله افتادم زمین.اینم از شانس خوب من.

اولین روز دانشگام بود هم خوش حال بودم که رشته مورد علاقم قبول شدم و دارم می رم دانشگاه سراسری هم ناراحت بودم که دوباره باید صبح ها ساعت 7 از خواب پاشم.

در کمدمو باز کردم یا پیغمبر بمب ترکیده اینجا. با زور یه مانتو سورمه ای با شلوار جین هم رنگ مانتوم در اوردمو پوشیدم حوصله به خودم رسیدن رو نداشتم . موهامو شونه کردم و جمع کردم پشتم.خوب شد موهام خدایی صاف بود وگرنه پدرم در اومده بود. مقنعه ام هم پوشیدم و از اتاق اومدم بیرون.پله ها رو طی کردمو از پذیرایی رد شدم و رفتم طرف اشپزخونه.

بابا مثل همیشه داشت چایی می خورد و روزنامه می خوند نمیدونم این روزنامه ها چه چیز جالبی دارن که بابای من رو جذب میکنن.

-سلام دخترم

چه خوشگل شدی

با صدای بابام از افکارم اومدم بیرون و گفتم :سلام بابای گلم یعنی خوشم میاد من اگه گونیم بپوشم شما باز میگید خوشگل شدم.

-بابا ازت تعریف نکنه که تو افسرده می شی از زشتی

صدا رو دنبال کردم و پشتمو نگاه کردم همون طور که حدس می زدم نیما بود که داشت مسخرم می کرد.

-تو چه مشکلی با این خواهر خوشگلت داری که این همه اذیتش میکنی.

مثل همیشه بابا شروع کرد به طرفداری از من

-اخه این شیر برنج کجاش خوشگله بابا .

-تو چقدر حسودی. همه ارزوشونه مثل من باشن.

-اوهو.میشه یه نفر از اون هزار نفرو نام ببرید

-ا نیما بسه دیگه اول صبحی. الانم باید بری چیستا رو برسونی بیای

-ا بابا. مگه من خودم شلم که با این برم.

- نمیشه نیما ماشینو می خواد باید با نیما بری.

اهی کشیدمو راه افتادم. نیما داشت پشت سرم میومد.

-شیر برنج دوستاتم مثل خودت خر زدن و پزشکی قبول شدن.

- تو چیکار به دوستای من داری؟

-همین جوری پرسیدم.

-تو گفتیو منم باور کردم.

-خب باور نکن به من چه.

خنده موزیانه ای زدمو نگاش کردم

چند وقت بود همش سراغ از دوستای من میگرفت به خصوص درباره ی الهه.اخه الهه خیلی خوشگله.دماغ سر بالا پوست سبزه بانمک چشم و ابروی سیاه موهای صاف. تو افکار خودم بودم که نیما گفت:هوی کجا داری میری سوار شو.

سوار ماشین شدم .ماشین مال مامانم بود اما وقتی بعد از سرطانش مُرد ماشین رسید به نیما.

هروقت سوار ماشین نیما می شدم یاد مامانم می افتادم.ماشین خوبیه هرچهارشنبه دست منه چون با بچه ها می ریم می گردیم یعنی من و الهه و مریم.الهه که از راهنمایی تا حالا باهاش دوستم مریمم از وقتی که مامانم مُرد باهاش دوست شدیم یعنی دوسال پیش.

پنجشنبه ها نیما ماشین نمیده چون خودش می خواد بره بگرده.

تو راه دانشگاه بودیم.نیما برعکس همیشه خیلی تو خودش بودوحرف نمی زد.برای همین گفتم :نکنه برادر ما عاشق شده که حرف نمی زنه.

-یه چیزی بگو که به من بیاد اخه شیر برنج داررم به یه چیز دیگه فکر می کنم.

خیالم راحت شد و گفتم:به چی؟

-به تو چه.

-مثل ادم نمی تونی حرف بزنی؟

-شیربرنج گرامی به شما چه مربوطه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اومدم یه چیزی بگم ماشین نگه داشت.وای چقدر سختی دیده بودم تا رسیدم دانشگاه سراسری.الهه و مریم مثله کنه اومدن چسپیدن به شیشه.شیشه رو کشیدم پایین و گفتم :پول خورد ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برو بمیر بیشعور.دیدی شرط رو باختی مریم گفتم این نمی تونه مثل ادم حرف بزنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیستا می مردی مثل ادم حرف بزنی که من یه شام مهمون این گدا بشم حالا باید به تو و این شام بدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خجالت بکش.بابات پولش داره از پارو بالا میره تو هنوز.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه ربطی داره.اصلا حالا که این طور شد به غیر از شما دوتا همه ی دوستای داداشتو و خود داداشتم دعوت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و الهه شروع کردیم دست زدن و سوت زدن که نیما گفت:دوستای من یه ایلنا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم سرش سوت کشیدو گفت:خب به 6 تاشون بگید بیان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیما گفت :باشه قبوله.کِی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و الهه و مریم با هم گفتیم:پنجشنبه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هممون دلمون می خواست پنجشنبه بریم چون اینجوری نه نیما می تونست بره و من دلم خنک می شد و تاحالا ما فقط چهارشنبه ها می رفتیم بیرون. نیما قبول کرد من از ماشین اومدم بیرون و درو بستم.وای چه حالی داشت دم دانشگاه سراسری واستادن.تازه فهمیدم که الهه و مریم همین جوری واستادن دارن نگام می کنن.منم پروتر از اونا دستامو تو هم قفل کردم و نگاشون کردم.تازه متوجه تیپشون شدم.الهه یه مانتو از این بلندا پوشیده بود رنگ قهوه ای تنگ با یه شلوار تنگ زیرش که فقط یه زره اش پیدا بود با مقنعه و عینک دودی بالا سرش.مریمم که یه مانتو تنگ مشکی با شلوار قهوه ای تنگ و مقنعه قهوه ای. چون موهاش مشکی پرکلاغی بود قیافش خوب شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-والا تا حالا یه پسر این جوری منو نگاه نکرده بود که تو داری نگاه می کنی.مریم با سر حرفشو تایید کرد و گفت:ولش کن تا حالا دوتا خوشگل ندیده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رو که نیست سنگه پا قزوینه حالا یه بار تیپ ادمیزادی زدید من نگاتون کردم لیاقت ندارید حالا بیاید بریم که دیر شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم کلاسمون رو پیدا کردیم و وقتی رفتیم تو بیشتر بچه های باحال پیش دبیرستان پارسال داخل بودن. تا مارو دیدن همه شروع کردن دست زدن و جیغ کسیدن.انقدر خوشحال بودم که همه خودمون بودیم.و بعد نگام کشیده شد سمت پسرا تا نگاه کردم موندم کلاس درسته یا نه.همه از این پسر باکلاسا و خوشتیپا و پول دارا و ..................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همش فکر می کردم پسر سوسولا و عینکیا پزشکی قبول میشن.چه پسرایی بودن ولی من در کل پسرا رو مثل دخترا می دیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهاشون هم مثل دوستای دخترم رفتار می کردم.ولی الهه و مریم اصلا در این یه مورد شبیه من نبودن.مریم زد به پهلوی من و یه سوت زد.الهه در گوش من گفت:فتبارک الله الاحسنا الخالقین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صندلیها قشنگ جوری بود که دخترا یه ور و پسرا یه ور دیگه.تا اخر کلاس گفتیم و خندیدیم و درس هم که نگم بهتره.ساعت 10 بود و بعد هم کلاس نداشتم.دیگه کلاس نداشتم تادوشنبه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بچه ها چطوره بریم الان بی کار و بی ار بگردیم برای خودمون بعد بریم ناهار بخوریم و بعد هم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پریدم وسط حرف مریم و گفتم :بعد هم بریم یه سری به خواهر خوشگل من بیتا بزنیم که تازه حامله است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز به الهه و مریم نگفته بودم که بیتا حامله اس برای همین کلی ذوق کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس زشته دست خالی بریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الهه راست میگه.اول بریم خونه شما که لباسای ما اونجا هست اماده شیم بعد بریم بازار و بعد بریم ناهار بخوریم و بعد هم بریم خونه ی خواهر گل تو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم خونه ما اماده شدیم.نیما خونه بود برای همین با زور ماشین ازش گرفتیم به شرط اینکه تا ساعت8 بهش بدیم.سوار ماشین که شدیم مریم گفت :به قول خودت بابات پولش داره از پارو بالا می ره خوب بهش بگو یه ماشین برات بگیره که ما اینهمه منت برادر شما رو نکشیم برا یه دور زدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهش گفتم گفته برای تولدم یه سوناتا می خره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ایول.پس یعنی پنجشنبه دو هفته دیگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مریم مطمعنی درست حساب کردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره چیستا.درست حساب کردم .امروز 3 مهر تولدتم 13 مهر خب میشه پنجشنبه هفته دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای نمی تونم باور کنم که دیگه منت نیما رو نمی کشیم.البته یه بدی دیگه هم داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم و الهه با هم گفتن :چی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیگه بجای بنز سوناتا سوار میشین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اه.حواسم نبود.بازم خوبه مگه نه الهه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راست میگه چیستا بازم خوبه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره بابا خوش حال باشید.بعد صدای ظبت رو بلند کردم و باهاش خوندم این شعرو خیلی دوست داشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عاشق چشماتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیوونه ی نگاتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاشو با من برقص

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هستی واسه من نفس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی نیستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریض و بدحالم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی هستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مست و خوشحالم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا وقتی رسیدیم دم رستوران همین جور خوندیم.دم رستوران که رسیدیم جا باسه پارک نبود.بیشتر چهارشنبه ها می اومدیم اینجا.هم جاش خیلی باحال بود هم غذاهاش خیلی خوش مزه بود و هم به قول الهه و مریم پاتوق بیشتر دختر و پسرا بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اونجایی که نگهبان پارکینگ ما رو می شناخت یه جای خوب بهمون داد.منم ماشین پارک کردم و با بچه ها پیاده شدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیستا اونجا رو همون پسرا که چهارشنبه پیش دیدیمشون.مریم هم در تایید حرف الهه گفت :همون 5 تا خوشگلا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو چرخوندم و دیدم همون 5 تا پسر خوشگل و خوشتیپ که اون چهارشنبه دیدیمشون دارن از سه تا ماشین خوشچیل دوتا پورشه یه دونه هم فراری دارن میان پایین.خودشون هیچی ماشیناشون رو که دیدم دهنم اسفالت شد.وای چه خوشگل بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی یکی از ماشینا اومدن بیرون.همه به جز اونیکه تو پورشه مشکی بود.اومد بیرون وای چه خوشگل بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برنزه هیکلش که نگم بهتره چشم و ابرو مو مشکی مدل موهاش که خیلی خفن بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچی بگم کم گفتم از خوشگلیش و جذابیتش. یه بولیز شلوار تنگ مشکی پوشیده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدم خیلی بد داریم نگاه می کنیم برای همین به بچه ها اشاره کردم که بریم تو .رفتیم تو اونام پشت سر ما وارد شدن ما نشستیم رو میزی که همیشه می نشستیم و اونام روی یه مزی نشستن که ما دید کامل داشتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم گفت:اینا چرا اینجا نشستن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه-که مارو دیوونه کنن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا هم چین تهفه هم نیستن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم و الهه به شکل علامت سوال نگام کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا اینجوری نگاه می کنید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه-تو چرا امروز این جوری شدی پسرایی به این خوشگلی اون وقت تو میگی هم چین تهفه هم نیستن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیکار کنم خودکشی کنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم-راحت باش تو.این کلا امروز خل شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شما که سالمید بسه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناهار سفارش دادیم و برامون اوردن.همین جور که می خوردیم به میز اونا نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو تاشون مستقیم همه حرکات مارو در نظر داشتن یه کیشون چشای قهوه ای داشت اون یکی چشاش سبز بود.اون دوتا دیگه که داشتن می خوردن چشم یکیشون ابی چشم اون یکی عسلی بود.اون خوشگله ولی مثل اینا نبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم-چه نگاهی می کنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه- مانتوم درسته.دکمم باز نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همه چیزمون درسته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم-پس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ول کنید بخورید بریمکه خیلی دارن بد نگاه می کنن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی خوردیم من حساب کردم و رفتیم بیرون. وقتی بیرون رفتیم نفس راحتی کشیدم و گفتم :اخیش راحت شدم. و دستامو باز کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پشتم یه صدایی شنیدم:خفه نشی با هوای ازاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه کردم دیدم 5 تا پسرا پشتمن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر خجالت کشیدم دستامو بستم و رفتم اون ور الهه و مریمم پشتم اومدن.تا رفتیم پسرا شروع کردن خندیدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم-اینا که تو بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه-مثل جن یهو ظاهر شدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بریم بریم تا بیشتر زایع نشدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ماشین شدیم.وقتی داشتیم از اونجا می یومدیم بیرون به صورت خیلی باحال اسم همشون رو فهمیدم.اینجوری :شیشه که دادم پایین داشتن با هم حرف می زدن.چشم ابیه:حامد.چشم سبزه: میثم.چشم عسلیه:امیرحسین.چشم قهوه ای:ارشام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی اسم چشم مشکی رو نفهمیدم چون صداش نکردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی فقط فهمیدم که شب می خواد بره مهمونی اونم از نوع قاطیش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم- اسماشون تو حلقم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه-ارشام چه اسمی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چقدر بی سلیقه اید شما.حداقل چشم مشکیه که از بقیه خوشگل تر بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برو بینم بابا.اگه اسمشو می دونستیم یه چیزی ولی اسمشو نمی دونیم.مگه نه الهه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راست میگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه شما راست می گید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسیدیم دم خونه بیتا اینا.کادو ها رو برداشتیم و زنگ زدیم و رفتیم بالا.بالا که رسیدیم بیتا جلو در وایستاده بود.مارو که سریع اومد جلو هممون رو بوس کرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیتا چرا شکمت بزرگ نمیشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وا بزار چهارماهم بشه بعد تازه کم کم شکمم بزرگ میشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم-راست میگه.بیتا خیلی بهت تبریک می گم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مرسی.چرا کادو گرفتید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه-برای بچه کادو نگیریم پس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مرسی.حالا بیاید تو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم داخل.فرهاد مثل همیشه رو مبل لم داده بود داشت تلویزیون نگاه می کرد. تا ما دید بلند شد و بلند گفت:سلام به خواهر زن شیطونم و دوستاش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام عرض شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم و الهه هم سلام کردن و نشستن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو نمی خوای کادو حامله بودن بیتا رو بدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهاد-بابا بزار یه هفته بشه بعد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یه هفته شد از شنبه پیش تا این شنبه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهاد-خیلی خب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چطوره یه مهمونی بدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه دوچشمه داشتیم فرهاد رو قورت می دادیم که گفت:باشه.چرا اینجوری نگاه می کنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه با هم براش دست زدیم که زنگ در خورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قرار بود کسی بیاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره.شایان. و رفت سمت در.شایان برادر فرهاد بود خیلی خوشگل و خوش تیپ بود ولی من اون رو مثل فرهاد می دیدم .ولی اون چند بار غیر مستقیم بهم ابراز علاقه کرده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام به همه.جمعتون هم که جمعه فقط گلتون کم بود که منم رسیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا یه کم خودتو تحویل بگیر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید با همه دست داد نشست بغل من و یه سیب برداشت و گاز زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه خبر چیستا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی سلامتی.خبرا پیش شماست.هنوز نمی خوای زن بگیری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده تلخی زد و گفت :تو فکرشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا ساعت 7 همه خندیدیم و بعد ما بلند شدیم که بریم وقتی می خواستیم بریم بیرون نیما گفت:امروز تولد همون دوستم که یه بار با خودم اوردمش اینجا.شما رو هم دعوت کرده می یاید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کدوم دوستت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همون که با من اومد اینجا دوستای تو هم بودن.کی دیگه بابک.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه دوهزاریم افتاد و گفتم :اها فهمیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به بچه ها کردم با سر علامت تایید دادن و گفتم :باشه ما هم میایم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا رو شکر بابام وقتی شایان منو جایی دعوت می کرد اجازه می داد برم اخه خیلی به شایان اعتماد داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خونه بیتا اومدیم بیرون اونارو رسوندم خونشون تا اماده بشن خودمم رفتم خونه ساعت 8:30 بود نیما الان کلمو می کند.رفتم تو خونه نیما بالا بود وقتی رسیدم بالا مثل شیر سریع اومد جلوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام داداش گلم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ساعت چنده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب بابا نیم ساعت دیر اومدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من ساعت 8 با یکی قرار داشتم الان برسم اونجا 9 اون وقت چی می شه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-افرین.حالا می دونی که من الان باهات چیکار می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب در اون صورت منم الان پر می شم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفتم سریع دوییدم سمت اتاقم.نیما تند داشت می دویید تا به من برسه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من یه پدر از تو در بیارم صبر کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اول باید به من برسی.تند دوییدم رفتم تو اتاقمو درو قفل کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باز کن درو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمی کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گوش کن مثل بچه ادم.حالا درو باز کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گوش می کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمی شنوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوش مرا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باسه من شعر می خونی صبر کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفت رفت یه کم بعد یه صداهایی شنیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-صبر کن چیستا خانوم.فکر کردی من درو نمی تونم باز کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و به دنبال این حرف در باز شد و اومد تو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-که گوش می کنی نمی شنوی باشه و باشت رو تختمو برداشت محکم داشت باهاش می زد تو سرم حالا من از خنده نمی تونم کاری کنم اون بیشتر زورش می گرفت منو محکم تر می زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیشعور احمق.مگه من نگفتم من ماشین رو می خوامساعت هشت ها؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه قلت کردم دیگه از این گه ها نمی خورم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بگو گه خوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا که تو گفتی نمی گم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ادم خیلی مغروری بودم و نیما می دونست که من عمرن حالا که اون گفته بگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یا می گی یا من به زدنم ادامه بدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ن - م -ی -گ - م

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گه خوردی که نمی گی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می دونستم که الان فرشته نجاتم یعنی شمسی جون از راه می رسه.شمسی جون از بچگی ما تو خونه ما کار می کنه.خیلی مهربونه و هم فرشته نجاتمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه خبرتونه.نیما این چکاریه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شمسی جون حقشه.من اگه دیگه به این ماشین دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نده بابا می خواد برام ماشین بخره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست از زدن برادشت و با چششم های گشاد شده گفت :چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پیچ پیچی.گفتم بابا می خواد برای تولدم ماشین بخره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شصتشو گرفت پایین و بقیه انگشتاشو مشت کرد و گفت : به همین خیال باش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-از بس که حسودی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دهنش صدا در اورد و گفت :اگه هم بخره از مدل ماشین من که بیشتر نمی خره.ارزونی خودت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و به طرف در حرکت کرد.شمسی جونم خیالش راحت شد و رفت . اومدم برم اماده شم که گفت :زود اماده شو من حوصله ندارم منتظر بمونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ا مگه تو هم دعوتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اختیار داری اول به من گفت بهت بگم بیای بعد خودش بهت گفت بچه.وقتی منو مهمونی دعوت می کردن تو تُو قنداق بودی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیله خب.باید دنبال مریم و الهه هم بریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمی گفتی هم می دونستم باید دنبال اون دو تا جل بریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-درست صحبت کن درباره ی دوستای من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای ترسیدم.و از اتاق رفت بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع که نه ولی یه ساعت بعدش اماده اماده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه شلوار جین تنگ با یه تاپ یه کم استین دار بنفش پوشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهامو هم ریختم دورم فر شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت 9:30 بود.نیما اماده تو پایین نشسته بود.وقتی از پله ها رفتم پایین گفت:چه اجب تشریف اوردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ما اینیم دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد یه چیزی بگه ولی نگفت.راه افتادیم طرف پارکینگ.ماشین رو در اورد و سوار شدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو راه خونه الهه بودیم.طبق معمول کلی ارایش کرده بود با یه مانتو عجیب و غریب.دونبال مریم هم رفتیم .صدای اهنگ از پشت در خونه هم می یومد.وای یه مهمونی قاتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم و الهه که بال در اورده بودن.زنگ درو زدیم و بابک گوشی برداشت و گفت:سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیاید تو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در باز کرد یه خونه خارج از شهرولی خوشچیل و موشچیل.عجب خونه ای بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر فکرشو کنی داخلش بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک دم در منتظر ما وایستاده بود از پشتش صدای دست و جیغ و اهنگ و...... میومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک دعوتمون کرد داخل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دختر یا پسر زشت و غیر پولدار از توشون پیدا نمی کردی.همه ادم حسابی بودن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم دور و بر رو دید می زدم که شایان رو دیدم.اومد طرفمون بعد از سلام و احوال پرسی یه اتاق رو نشون داد و گفت که می تونیم مانتو هامونو اون جا اویزون کنیم.ما هم راه افتادیم سمت اتاق درو که باز کردیم از تعجب شاخ در اوردم.مریم و الهه هم همین طور.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای باورم نمی شه که ....که اون پسر چشم مشکیه اینجا دعوت بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم تعجب کرد و گفت:من شمارو قبلا جایی ندیدم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم کم نیاوردم و گفتم :چرا ما همونایی هستیم که ظهری با زایع کردنشون کلی حال کردید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خجالت نمی دونست چیکار کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پشت یه صدایی اومد:اراد چرا نمی یای؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشتمو که نگاه کردم دیدم بله ارشامه.همونیکه از همه بیشتر به ما خندید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا ما رو دید اب دهنشو قورت داد و گفت:اراد بیا بریم تا مزاحم این خانوما نشیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره بریم.اینو گفت و مثل برق از اتاق رفت بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اراد چه اسم باحالی.مریم بود که داشت می گفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره اسم قشنگیهحالا زود باشید مانتو هاتون رو بکنید تا بریم بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانتوهامون رو کندیم و اویزون کردیم رو چوب رختی و رفتیم بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشید ما منظوری نداشتیم.فقط خیلی دستاتون باز بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشتمو نگاه کردم و دیدم 5 تفنگدار پشتمونن.وای چه خوشگل شده بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از فازشون اومدم بیرون و گفتم:خواهش می کنم.ولی ادم با 3 تا خانوم این طوری برخورد نمی کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد رفتم سمت شایان و مریم و الهه هم دنبالم اومدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ا چرا اینجوری می کنی داشتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزاشتم مریم حرفشو تموم کنه و گفتم:امشب می خوایم فقط خوش بگذرونیم پس زد حال نزنید.برای اونا هم نقشه ای دارم تا تلافی ظهر رو از دلشون در بیارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم و الهه خنده شیطانی کردن و رفتیم وسط تا یه کم برقصیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر رقصیده بودیم که نای حرف زدن نداشتیم خیلی وقت بود نرقصیده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه 5 تفنگدار کردم داشتن می رقصیدن. وقتش بود که نقشم رو روشون پیاده کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به مریم و الهه هم اشاره دادم و با هم رفتیم سمت حیاط.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم تو حیاط اخه داخل خیلی سروصدا میومد و نمی تونستم درست بهشون بگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نقشه رو بهشون گفتم و رفتیم تو.همه در حال رقص بودن.نیما هم داشت با یه دختره خوشگل می رقصید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای نقشه من و چندتا بطی مشروب نیاز بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چندتا بطی مشروب برداشتم و رفتم طرفشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک دو سه چهار پنج

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا پنج شمردم و رفتم طرفشون و الکی سرپا زدم و مشروب ها ریخت روشون..وای چقدر حال کردم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای واقعا ببخشید..اینجا لیز بود...واقعا متاسفم..و ازشون فاصله گرفتم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا پیغمبر...اراد با عصبانیت اومد طرفمون..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم و الهه در رفتن ولی من تا اومدم در برم یکی از دستاش بازوم رو گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اب دهنمو قورت دادم و گفتم :دستتو به من نزن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه.و دستشو از رو بازوم برداشت وگفت :این بچه بازیا یعنی چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کدوم بچه بازیا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همین بچه بازیا که میای روی ما مشروب میریزی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اصلا منظورتون رو نمی فهمم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یه بلایی سرمون در نیاره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای الهه بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه نترس .هیچ کاری نمی تونه بکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله شما راست می گید یه مشتشون کافیه تا بیهوش بشیم.مگه نه الهه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راست می گه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیخیال شید.امشب میخوایم خوش باشیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونا هم تایید کردن رفتیم وسط.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از اینکه یه کم رقصیدیم. یه شعر گذاشتن برای تانگو رقصیدن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شعر خارجی بود که خیلی ملایم و باحال بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شایان اومد طرفم و دستشو دراز کرد طرفمو و گفت :افتخار میدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو گرفتم و رفتیم وسط . دستشو انداخت دور کمرم و شروع کردیم رقصیدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هنوز فکراتو نکردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تعجب کردم و گفتم:درمورد چی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-در خواست ازدواجم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شایان من تو رو مثل نیما و فرهاد دوست دارم و به تو به چشم برادر نگاه می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمی دونم ولی می دونم نمی تونم تو رو ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا خواستم بقیه اش رو بگم گفت:پس یعنی نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-با تاسف اره یعنی نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوکی. پس بیشتر نباید به تو وابسته شم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من فردا بلیط دارم دارم می رم برای چند وقت یه جا بمونم که از اینجا دور باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یه جا که از اینجا دور باشه.خیلی دور.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مثلا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیگه بماند.هیچکس نمی دونه کجا دارم می رم ولی وقتی برم به احتمال زیاد به تو زنگ می زنن.بگو نیست رفته یه جایه دوربه منم نگفته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو سکوت کامل رقصمونو کردیم و بعد از رقص دستم یواش ول کرد دم گوشم گفت :خداحافظ.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی کامل از خونه رفت بیرون الهه اومد پیشم و گفت:عزیزم کجا رفت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمی دونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رو انداختم پایین و رفتم نشستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الهه چرا حالشش گرفتست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمی دونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم نگام کرد و گفت:تو که از اون بدتری.چی شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین یه کلمه براش کافی بود تا ماجرارو بگیره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اخر شب دیگه حال و حوصله نداشتم.وقتی می خواستیم بریم نزدیکای ساعت3 بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اراد اومد سمت ما.مریم و الهه دوباره در رفتن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی رسید بهم گفت:بالاخره ما رو بخشیدین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس می شه یه چیزی بهتون بگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چون الان حالم خوب نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس می شه شمارتون رو داشته باشم تا بعدا بهتون بگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبانی شد و گفت:دیگه چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چون من شمارمو به هر کسی نمیدم ولی اگه انقدر کارتون مهمه شما شمارتون رو بدین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به درک.من که کار نداشتم شما اصرار کردین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اومدم برم گفت:صبر کنین شوخی کردم .مثل اینکه اصلا عصاب ندارید.بنویسید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی شمارشو تو گوشیم زدم گفت:از کجا بفهمم زنگ می زنید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-از اون جایی که همه می دونن من ادم خوش قولی هستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوکی.منتظرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه پسر جذابی بود کثافت.خوشگل ...خوش تیپ...خوش صحبت....مغرور.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من عاشق پسرای مغرور بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم طرف بچه ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کثافت چطوری تونستی پسررو تورکنی ها؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای الهه بود که داشت سرم قر می زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-با توام چجوری تونستی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ها؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو که از پسرا بدت می یومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس واسه ما فیلم بازی می کردی اره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-صبر کن چرا اینقدر عصبانی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودش اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه راست می گی چی داشت می گفت ها؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اول کار گفت ببخشید و از این حرفا بعدم گفت می شه یه چیز مهم بهتون بگم منم چون حالم خوب نبود گفتم نه بعدم شمارشو داد تا بهش زنگ بزنم و اون موضوع رو بهم بگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره.حالا بریم که من اصلا حالم خوب نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از خداحافظی از این چرت و پرت ها رفتیم طرف ماشین سوار شدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-می خوای امشب من و الهه بیایم پیشت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت رو نگاه کردم انگار همه فهمیده بودن حالم به خاطر رفتن شایان خرابه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه بیاید خیلی خوب میشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس ما میایم خونه شما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمی خواین خبر بدید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قبلا از اینکه بیایم گفتیم که شب پیش تو می مونیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم و چشامو بستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تکونای الهه بیدار شدم و از ماشین پیاده شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر خوابم میومد که اصلا نفهمیدم کی رسیدم تو اتاقم .بدون اینکه لباسام رو در بیارمرفتم تو تخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تختم دو نفره بود برای همین هرسه می تونستیم روش بخوابیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشامو بستم و خوابم برد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیستا چیستا پاشو .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشامو با زور باز کردم و.ساعت9 بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه مرگته الهه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اراد زنگ زده گوشیت هم روشن بود من برداشتم می خواد با تو حرف بزنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا گفت اراد چشام تا اخر باز کردم و گفتم :چی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-می گم اراده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون که شماره منو نداشت.بده من گوشیو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیو ازش گرفتم و گفتم :الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شما شماره من رو از کجا اوردید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-از یه دوست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کدوم دوستی که شماره من رو بلده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یه دوستی که هم دوست منه هم دوست شما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بماند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یا همین الان می گید یا گوشی رو قط می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلی خب. از بابک.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-می دونستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الان می تونم اون موضوع رو بگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیگه چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چون من رو از خواب ناز بیدار کردید و تا از من عذر خواهی نکنید..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نذاشت حرفم رو تموم کنم و گفت:عذر می خوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا حرفتون رو بزنید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باید رو در رو بهتون بگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کی؟کجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رستوران همیشگی ساعت 8 .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوکی خدانگهدار.اگه دیگه مزاحم نشید ممنون می شم چون می خوام بخوابم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بای تا 8 .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تلفن رو قط کردم و پرت کردم رو تخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیکار داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به تو چه چقدر فوضولید شما دو تا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بداخلاق .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه هم در تایید حرف مریم گفت:مثل سگ پاچه می گیری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه بابا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زن بابا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من بابا تو زن بابا بسه دیگه می خوام بخوابم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کم اوردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اصلا هم اینطور نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همیشه وقتی کم می یاری همین چیزارو می گی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مریم بسه می خوام بخوابم تا فردا صبحم با من چونه بزنی من باز حرف خودمو می زنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو بستم و دوباره خوابیدم. ساعت 4 ظهر بود که از خواب بیدار شدم الهه و مریم هم خواب بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جام بلند شدم و رفتم سمت پله ها از پله ها پایین رفتم و راه اشپزخونه رو پیش گرفتم .بابا خونه نبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو اشپزخونه رفتم و در یخچال رو باز کردم تا یه چیزی بردارم بخورم.خیلی گشنم بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در یخچال که باز کردم نسیم سردی بدنم رو نوازش داد.از دیروز تا حالا یه بسته شکلات داشت بهم چشمک می زد.دلم رو زدم به دریا بسته شکلات برداشتم و از اشپزخونه رفتم بیرون نیما تا منو با اون شکلات دید گفت:بخور بخور داری مثل خیک میشی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه پرو.هیکل به این خوبی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کی بهت گفته هیکلت خوبه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نیاز به گفتن دیگران نداره معلومه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من همیشه می دونستم تو خیلی اعتماد به نفس داری ولی فکر نمی کردم در این حد باشه که توهم بزنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رو که نیست سنگ پا قزوینه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه هر چی تو بگی من همونم.از ادمی که توهم زده من انتظار ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده ای کرد رفت سمت اشپزخونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.