آنا دختری که خانواده‌اش رو جلوی چشمش از دست داده و شاهد مرگشون بوده... قاتل خانواده‌اش به دنبال پیدا کردن آنای فراری میفته تا عتیقه‌ای که فقط پدر آنا ازش با خبر بوده رو پیدا کنه... ولی روح آنا هم از جای عتیقه خبر نداره! این وسط کی دل آنا رو می‌بره؟ یه پسر مشکی پوش خسته و یا یه دکتر مهربون؟

ژانر : پلیسی، عاشقانه، جنایی، نوقلم

تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۴۷ دقیقه

مطالعه آنلاین دود صورتی
نویسنده : زینب 8288

ژانر : #پلیسی #عاشقانه #جنایی

خلاصه :

آنا دختری که خانواده‌اش رو جلوی چشمش از دست داده و شاهد مرگشون بوده... قاتل خانواده‌اش به دنبال پیدا کردن آنای فراری میفته تا عتیقه‌ای که فقط پدر آنا ازش با خبر بوده رو پیدا کنه... ولی روح آنا هم از جای عتیقه خبر نداره! این وسط کی دل آنا رو می‌بره؟ یه پسر مشکی پوش خسته و یا یه دکتر مهربون؟

مقدمه :

رویاهایم را سوزاندم

رویاهایی که برای به دست آوردنشان،

زمین و زمان را به هم دوختم!

دودی که از خاکستر رویاهایم بلند می‌شد،

خاکستری نبود؛ صورتی بود!

نمی‌دانم برای مصرف قرص بود یا شوک مغزی...

هرچه که بود از نابودی رویاهایم نشات گرفته بود!

بطری بنزین و به گوشه‌ای که دقیقا نمی‌دونم کجا بود پرت کردم. شبیه آدمای بد حال شده بودم! آستین خونیم رو به صورتم کشیدم، بوی خون و گاز و بنزین قاطی شده بود و حالم رو بهم می‌زد.

با خنده و چشم‌هایی که همه چیز رو دو تا می‌دید به آستین خونی لباسم نگاه کردم. خون من بود یا خون الکس؟ خون هرکدوممون که بود زیادی سیاه بود!

کف دستم به طرز عجیبی سوخت و خونریزی کرد. خب، گویا شیشه‌ای که هول دادم توی گردن الکس دست خودمم پاره کرده بود!

فندک نقره‌ای رنگی که از جیب الکس برداشته بودم رو بالا گرفتم. اوه الکس بیچاره، با فندک خودت، جسدت رو آتیش می‌زنم! البته نه فقط جسد خودت بلکه... بلکه خونه‌ی پدریم به همراه همه‌ی اون مدارک رو آتیش می‌زنم!

خیره به آتیش فندک تمام لحظاتی که همین حالا گذروندم رو مرور کردم. مدام تصویر جسد غرق در خونش روانیم می‌کرد!...

جیغ زدم:

- جلو نیا الکس!

خنده‌ی کریهی کرد و اسلحه‌اش رو توی دستش چرخوند:

- اوه منتظر بودم تو بهم دستور بدی آنا کوچولو!

خشمگین تر از قبل غرید:

- به مارک گفتم زنده‌ات نذاره، به حرفم گوش نداد و برات دل سوزوند و حالا تو اومدی توی خونه‌ی سابق پدرت و داری دنبال اون مدارک کوفتی می‌گردی؟!

با بیادآوری مارک، صحنه‌ی مرگ داداش کوچولوم جلوی چشمام اومد. اونم نه مرگ معمولی؛ روش اسید ریختن! یه بچه‌ی شیش ساله رو زجر کش کردن!

چشم‌هام الکس و دو تا می‌دید. اون مدارک مال من بود، حق نداشتن من و از پیدا کردنشون منع کنن! بهتره بگم اون عتیقه‌ی کوفتی مال من بود! عتیقه‌ای که سر پدرم و به باد داد!

بغض بیخ گلوم و چسبید. دستم روی میز دنبال چیزی برای دفاع کردن در حرکت بود.

قدم به قدم داشت نزدیکم می‌شد، اسلحه‌ی کوفتیش پر پر بود، شانسی برای زنده موندن نداشتم. یهو... یهو یه خاطره توی ذهنم پر رنگ شد:

خنده‌های قشنگش! بامزه خندید که چال گونه‌ی خوشگلش پدیدار شد. دلم برای خنده‌های نمکی و چال گونه‌ی بامزش ضعف رفت! دوباره قلقلکش دادم اما اینبار نخندید؛ جیغ کشید! صورتش داشت می‌سوخت!

خنده‌های بامزش و چال گونه‌ی خوشگلش داشتن ذوب می‌شدن!

کمی اون‌طرف تر جسد بابام افتاده بود؛ بدون سر!

آخ مامانی؟ مامانی تو کجایی؟ مامانم؟ مامان من که زنده نبود! جلوی روم انقدر بهش مواد تزریق کردن که مرد! اوردوز کرد و مرد! اونا کشتنش! الکس کشتش! ...

دستم یه شئ تیز و لمس کرد، مهم نبود چیه، برش داشتم. خون جلوی چشمام و گرفت؛ شیشه‌ی کوفتی رو بالا بردم و...

با بهت به اون همه خون و جسد الکس خیره شدم. من کشتم؟ اینا... اینا خون منه یا الکس؟ من آدم کشتم؟ من قاتل شدم؟! واای خدای من... من!!!

موهای طلایی رنگ الکس پر از خون بود! نباید ردی به جا بزارم! باید خونه رو آتیش بزنم!

***

و دوباره به همین لحظه برگشتم. آتیش فندک دستم و سوزونده بود. مهم بود؟ توی این لحظه دیگه هیچی برام مهم نبود، هیچی!

قاطی زباله‌های کنار در چوبی خونه یه تیکه کارتن بود. برش داشتم و سرش و آتیش زدم. و بنگ! انداختمش روی بنزین ها! سوخت!

همه چیز سوخت! خاطرات کوفتیم، آرزوهای صورتیم! همه چیز به همراه جسد الکس سوخت! سوز داغی از آتیش صورتم و داغ کرد.

چشم‌هام چپ شده بود، به هر حال چند تا قرص روانگردان به خوبی تونسته بودن روانیم کنن!

آناااا آناااا تو قرار بود قرص روانگردان مصرف کنی و قاتل رو بکشی نه الکس و!!!

قاتلی رو بکشم که هنوز اسم اصلیش هم پیدا نکردم؟! قاتلی که همه به اسم قاتل می‌شناسنش؟ دست بردار تو هیچ‌وقت نمی‌تونی پیداش کنی! نه نه نه! من آنا ام! دختر همایون! تسلیم نمی‌شم!

اوه آنا، خونه داره منفجر میشه ها، اگه نمی‌خوای صورتت به باد بره زودتر فاصله بگیر!

به خونه‌ی رویاهام که داشت توی آتیش انتقام می‌سوخت پشت کردم و بنگ!

با صدای وحشتناک انفجار گوشم درد می‌گیره ولی برای بالا آوردن دستام و گذاشتنشون روی گوشم خیلی دیره چون تقریبا سه متر به جلو پرتاب شدم و دستام روی زمین کشیده شدن تا صورتم نابود نشه!

تمام مهره‌های کمرم و استخون های دست و پام ضربه دید! به سختی دست زخمی و خونی‌ام و روی زمین گذاشتم تا بتونم بلند شم. درد و با گوشت و پوست و استخونم حس می‌کردم.

آخ بابایی کاش هیچ وقت بخاطر اون عتیقه‌ی پنج هزار ساله خونه رو نمی‌فروختی و نمی‌اومدیم توی این کشور غریب!

خسته‌ام، خدایا نجاتم بده!

صدایی توی سرم فریاد کشید:

- نجاتت بده؟ تازه اولشه، تو همین حالاشم قتل کردی!

اره... اره هنوز اول عذاب الهیه! اما من سگ جون تر از این حرفام!

به سختی لنگ لنگان راه افتادم. بوی خون داشت مغزم و نابود می‌کرد. بوی خون و دود! چهره‌ی پارسا یه لحظه هم از جلوی چشمام کنار نمی‌رفت. چهره‌ی سوخته و خونی‌اش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کجا برم؟ کجا رو دارم که برم؟ توی یه کشور غریب، یه دختر تک و تنها که خانواده و یا فامیلی نداره! چه ترکیب مزخرفی! اوه هتل که با این قیافه راهم نمی‌دن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنها راه باقی مونده پارکه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتی اگه دستگیرمم بکنن نباید مخفی‌گاهی که قراره بعد از قتل قاتل برم توش و لو بدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اندازه تمام روزهای تنهاییم خسته‌ام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوز سردی میاد و لرز رو به بدن عرق کرده‌ام می‌اندازه. اگه مامان اینجا بود می‌گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سرما می‌خوری، عرق کردی باد سرد هم بهت می‌خوره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهل لعنت کردن قاتل نیستم، لعنت نمی‌کنم بلکه انتقام می‌گیرم! قاتل عزیزم، منتظر مردن مارکوی جوان باش، پسرت برادرم و کشت، می‌کشمش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اختیار لرز بدنم از دستم خارج شد. داشتم از سرما منجمد می‌شدم. دندون‌هام بهم برخورد می‌کرد و نفس‌هام سوزناک از ریه‌ام بالا می‌اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر این لرز آشنا بود! یاد موقعی افتادم که مامان می‌خواست مواد و ترک کنه، چقدر شبیه اون موقعش شده بودم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کی بود که ببینه دختر منفور و مغرور مدرسه به چه روزی افتاده که جای خواب نداره؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برنامه‌ی قتل قاتل و می‌ریزم و خدا به این فکر می‌کنه که من چقدر اضافه‌ام توی این دنیا و بهتره من و بکشه! ولی نه! الان نه! هنوز خیلی زوده برای مردن من! هنوز خیلیا هستن که باید ازشون انتقام بگیرم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قطرات آبی که روی سرم و روی زمین می‌چکه نشون از بارون اومدن داره. چقدر مزخرف!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر کنم به اندازه‌ی کافی از خونه‌ی سابقمون فاصله گرفتم. توی اون سرمای طاقت‌فرسا خودم و گوشه‌ای، نزدیک یه مغازه و زیر یه سقف کوتاه و با متراژ کم مچاله می‌کنم. زانوهام و بغل می‌گیرم و چونه‌ام رو روی زانوم می‌ذارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موزیک پلیر که ندارم ولی بجاش می‌تونم از حافظه‌ی قوی‌ام استفاده کنم و آهنگای مورد علاقه‌ام و مرور کنم! پوزخندی از حقارتم به خودم می‌زنم و به مغزم برای مرور آهنگ فشار میارم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- Why am I so in love?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا اینقدر عاشقم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Why am I so in love?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا اینقدر عاشقم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Why am I so in love?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا اینقدر عاشقم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

I don’t know why

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم چرا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Steady tryin’ to maintain

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه سره تلاش می کنم نگهت دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Same things that a blood bitch may frame

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون چیزایی که ممکنه یه زن به زبون بیاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

My brain can’t fathom what the hate say

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ذهنم نمیتونه درک کنه که تنفر چی میگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

He say, she say, how ’bout me say?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر میگه، دختر میگه، درباره من چی میگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Get the Visa

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویزا رو بگیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Headed to the islands ASAP

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در اسرع وقت مستقیم برم جزیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

What’s that on my shawty wrist? That’s a AP

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون چیه دست دوست دخترم؟ اون یه جواهر سویسیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

I’m the type to save a bitch, CAPE

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من اون مدلی ام که مردمو نجات بدم ، شنل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Feeling like ET, flying out of the Addy

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

احساس ای.تی رو دوست دارم، مثل پرواز کردن از ادی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...... on shawty, she baddie

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوست دخترم ...... خیلی جذابه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Casual convo then at it

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاروان گاه به گاه گاه در آن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

I mean I’m better than better, maybe I’m lying

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منظورم اینه که از خوبم خوبترم، حتی وقتی که دراز کشیده باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معنی آهنگ که هیچی، سوز توی آهنگ... به کی دارم دروغ میگم؟ کل آهنگ دلم و سوزوند! صدایی توی سرم مسخره‌ام کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دقیقا کدوم آهنگ؟ همونی که توی ذهنت پلیش کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیه که حوصله داشته باشه خودش و مسخره کنه؟ بیخیال دختر آدمکش؛ بگیر بخواب!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای جیک جیک گنجیشکا روی مخم بود، اه کاش جام و با تینا عوض کرده بودم، حداقل هر روز با صدای گنجیشکا زیر پنجره‌ی اتاقمون توی یتیم خونه چشم باز نمی‌کردم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به زور پلک‌های تب‌دارم و از هم فاصله دادم که با خیابون رو به رو شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من... من از یتیم‌خونه فرار کرده بودم؟! وااای خدااا نگو که همه‌ی اینا یه خواب نبود! نگو که واقعیت بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می‌دونی چیه؟ همون بهتر که خواب نبود! بزار من الکس و کشته باشم و انتقام مادرم و ازش گرفته باشم، کم کم به مارک و قاتل هم می‌رسیم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی افسوس که عمر این حرفم فقط تا وقتی بود که از جام بلند شدم و با پلیس رو به رو شدم! راه فراری هست؟ بعید می‌دونم، تا جایی که یادمه خونه‌ی کناری دوربین داشت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که شکست خوردم، بزار به قول یه نفر که یادم نیست کی بود کاری کنم که به بردنشون توی این لحظه شک کنن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم و کج کردم و لبخند به ظاهر ترسناکی زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دندون هام و به نمایش گذاشتم، روکش دندون آخرم از طلا بود! همیشه دنبال کارای دزدای دریایی بودم‌و خب روکش طلا برای دندونم سوپرایز خوبی از طرف پدرم بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از عمد لبخند دندون نما زده بودم، خب می‌دونی یکم ترسناکم می‌کرد اللخصوص با اون طلایی ته حلقم! مگه می‌شد از ترس ته نگاه مرد چشم پوشی کرد؟ کمی سرم و تکون داد و با تکرار لبخندم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب عزیزم، بگو... بگو توی کدوم پاسگاه کار می‌کنی تا اطلاعات دقیقت و بگم! آخه می‌دونی فراموش نکردن اطلاعات اون همه پلیس توی شهر کار خیلی سختیه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم لاف می‌زدم، دروغ محض!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید می‌ترسوندمش، نقشه‌هام و بهم می‌ریخت و حق مسلمش بود که بترسونمش! آخ آخ دیگه کیه که دختر صورتی و ترسناک بودنش و نشناسه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لازم به ذکره، ترسناک و عوضی! یه قاتل عوضی و زرنگ که قبل از قتل قرص روانگردان مصرف کرده بوده تا بخاطر قتل اعدامش نکنن! بسیار هم عالی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و ثانیه‌ای بعد حدودا سه تا ماشین پلیس دورم و پوشوندن و دو نفر بهم دست بند زدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم از کنار همونی که پیدام کرده بود رد می‌شدم، دلم نیومد اذیتش نکنم برای همین قه‌قه‌ی جذابی زدم و بهش چشمک زدم! درست مثل دیوونه ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچند در حقیقت مدتی رو داشتم تلاش می‌کردم برای دیوونه شدن؛ ولی متاسفانه شوک مغزی جواب نداد و مجبورا به قرص روانگردان رو آوردم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چطوری می‌شد همه چیز و انکار کرد؟ اوه تنها حرفی که دارم اینه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من... من هیچی یادم نیست! فقط یه سری هاله‌ی محو یادمه... یادمه که... خون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب، دیالوگ زیبایی بود! بر می‌گردیم به واقعیت لعنتی! این منم، درحالی که نگاه خیره‌ی راننده‌ی ماشین پلیس رومه! بوی گند سیگار اعصاب و روانم و بهم می‌ریزه. حداقل سیگار های مامان این بوی گند و نمی‌دادن، خب شایدم فرقی نداشتن چون... چون خیلی وقت گذشته که دیگه ندیدم مامان سیگار بکشه، در حقیقت خیلی وقته که مامانم و ندیدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انتظار دارید بگم با یاد آوری مامان بغض توی گلوم نشست؟ نه، تنها چیزی که مامان یادمه پاکت سیگارای فراوون و چند تا سرنگه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب یادگاری های قشنگی‌ان مگه نه؟ چون همه جا میشه پیداشون کرد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه با یادآوری مامان بغض توی گلوم ننشست ولی نفرتم از الکس و قاتل بیشتر شد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه خیره‌ی راننده روی اعصابمه، عوضی خب دو دقیقه چشماتو درویش کن؛ الان به کشتنمون میدی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچ چیزی توی این لحظه بجز قرص های دوست داشتنی‌ام نمی‌تونه آرومم کنه! خب اعتراف می‌کنم مامان و درک می‌کنم که معتاد شده باشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من با هدف انتقام و آدم کشتن مصرف قرص و شروع کردم و نمی‌تونم ترک کنم چه برسه به مامان! اوه اگه الان مامانجون بود حتما می‌گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اره دیگه تو هم بچه‌ی همون مادری!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر دلم می‌خواست با مشت توی دهن این پیرزن بکوبم و بگم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نفهم تو هم مامان همین زنی! معلوم نیست تو دیگه چی بودی که بچه‌ات شده این!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی حیف که همیشه با اشاره‌ی بابا چفت دهنم و می‌بستم! بالاخره باید احتررراااام مادربزرگم و نگه می‌داشتم، مگه نه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی به هرحال خودش جان به جان آفرین تسلیم کرده بود، نیازی نبود بکشمش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پلیسی که روی صندلی شاگرد نشسته بود به سمتم برگشت و نگاهم کرد. چشمام زیادی تیز بودن، سرم سمت پنجره بود ولی کاملا متوجه نگاه تحقیر آمیزش شده بودم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دفعه‌ای سرم و به سمتش چرخوندم و دستم و به معنای هان چیه جلوی صورتش تکون دادم که خودش و عقب کشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه حس نفرت‌آمیز بودن بهم دست داد. انگار که من نجس باشم! عه جدی؟! اینطوریاس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اداشو با حالت رقت‌انگیزی در آوردم و خودم قه‌قه زدم. تغییری توی صورتی اونایی که کنارم نشسته بودن به وجود نیومد. بی توجهی! چیزی که ازش متنفرم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم و به زخم کف دستم دوختم، مطمئنم که دیگه جاش نمیره؛ یه یادگاری زیبا از اولین قتلم! اولین قتلی که مطمئنم آخری‌اش هم نیست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار سوزش زخمم با نگاه کردن بهش شروع می‌شد، لعنتی انگار خورده شیشه رفته بود توی دستم! با درد چشم بستم و سرم و به پشتی صندلی تکیه دادم تا سریع تر به پاسگاه برسیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوبه، به آشپز یتیم‌خونه به اندازه‌ی کافی پول دادم تا اعتراف کنه که توی غذام قرص خواب آور می‌ریخته!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بزار چهره‌اش لحظه‌ی اعتراف رو تصور کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

احتمالا در حالی که دماغ گنده‌اش از ترس سرخ شده تند تند میگه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من... من بی‌گناهم، یه نفر جون زن و بچه‌ام و تهدید کرده بود تا توی غذای آنا قرص اکس بریزم تا معتاد شه! نمی... نمی‌شناختمش که کی بود، همیشه وقتی به دیدنم می‌اومد ماسک سیاه داشت، فقط... فقط می‌دونم که چشم‌هاش عسلی بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم‌هایی عسلی به رنگ چشم‌های الکس! بنگ! نقشه‌ام به خوبی پیش رفته بودم فقط قسمت مزخرفش اینجا بود که من به جای قاتل، الکس و کشتم و درحالی که هنوز عتیقه رو پیدا نکردم بازداشت شدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این همه خونسردیی که من داشتم جوری بود که انگار در حالی که داشتم صندوق یه فروشگاه رو می‌زدم بازداشت شدم. درحالی که من بعد از یه قتل هولناک بازداشت شدم با مدرک به اندازه‌ی کافی برای اثبات اینکه قتل کار منه!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نامردا یه جوری شونه‌ام و کشیدن و از ماشین پیاده‌ام کردن که حس کردم تاندوم شونه‌ام پاره شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و حالا من رو به روی یه مرد چاق نشستم و با دست‌های بسته ازم می‌خواد که همه چیز و بهش بگم. یعنی خدا شاهده اگه قرار باشه یه نفر دیگه هم بکشم اون این آقای چاق و خپله!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی‌توجه به سوال های چرت و پرتش در حالی که با دستبندم بازی می‌کردم لبخند دندون نمایی زدم و چشم‌هام و درشت کردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اول چند تا قرص اکس بهم مژدگونی بده تا یادم بیاد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرد با دهن باز نگاهم می‌کنه و در حالی که سعی داره خودش و خوف و خفن جلوه بده میگه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به نفع خودته که با ما همکاری کنی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم می‌خواد غش غش به دیونه بودنش بخندم. مگه فیلم جناییه؟ تک خنده‌ای می‌کنم و سرم و تکون می‌دم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سکوت و سکوت و سکوت... موسیقی مورد علاقه‌امه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی می‌بینه قرار نیست حرفی بزنم از جاش بلند میشه و بیرون میره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاد از حالگیری که داشتم زبونم و برای کسایی که پشت شیشه‌ی اتاق بازجویی بودن در میارم. آب دهنم به شیشه پاشیده شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون طرف شیشه پیدا نبود ولی می‌تونستم تخمین بزنم که تا چه حد چندششون شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمم از صدای دهنم خنده‌ام گرفته بود. سر خوش بودم، انگار توی حالت بدیم ولی فقط خودم می‌دونستم چه آشوبی درونم به پا شده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کم چیزی نیست، اون دختر شاد و سرخوش که همیشه توی زندگی‌اش به باباش تکیه کرده یهو تمام خانواده‌اش و جلوی چشماش قتل عام کنن و به فاصله‌ی پنج ماه خودش قاتل بشه! اوه فکر نکنم این روحیه‌ی دیوانه‌وار چیز غیر قابل پیشبینیی بوده باشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره مرد برگشت، احتمالا رفته بود مشورت بگیره که چی بگه! دوباره پرستیژ مزخرف و خنده‌دارش رو گرفت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اون‌جا چه اتفاقی افتاد آنا؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون دادم و بلند بلند و سرخوش گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوه عزیزم خیلی وقته کسی من و آنا صدا نزده! تقریبا سال‌ها، من فقط یه دختر ترسناک صورتی رنگم! همه صدام می‌زنن دختر صورتی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پر حرفی های بی سر و ته‌ام کلافه‌اس، از چهره‌اش بی‌حوصلگی می‌باره‌.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ورود مردی از جاش بلند میشه و بیرون میره. نگاهم و از کفشای مارک و مشکی رنگ رسمی مرد می‌گیرم. بر خلاف همشون لباس پلیس نپوشیده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غرور ته نگاهش من و به ستوه میاره. مگه خرم که نفهمم مافوقشونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب وقت فیلم بازی کردنه پسرا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبل از اینکه دهن باز کنه کلافه میگم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو رو خدا یکی به من بگه این‌جا چه خبره؟ مگه بانک زدم که دارین این‌طوری رفتار می‌کنین؟ من هیچی یادم نیست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بانک که نزدم ولی آدم کشتم، این و خوب می‌دونم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرد سری تکون داد و درحالی که مینشست:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می‌دونم چیزی یادت نیست، ولی باید بگی چرا از یتیم‌خونه فرار کردی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و این یعنی آشپز کارش و به خوبی انجام داده! کلافه و مثلا مظلوم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من از مدیر یتیم‌خونه و اون آشپز چاقالش اصلا خوشم نمی‌اومد، بچه‌ها اذیتم می‌کردن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای بمش چشم‌هام و ناخودآگاه به چشماش دوختم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هدفت چی بود از فرار؟ مثلا با فرار می‌خواستی کجا بری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم و پایین انداختم و با صدای خسته‌ای گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمی‌دونم، نمی‌دونم با کدوم عقلی فرار کردم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه بی‌حال و بی حسی بهم انداخت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو موقعی که تا خرخره قرص خورده بودی، یه نفر و کشتی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با وحشت شیهه کشیدم و به ظاهر نیمه بی‌هوش شدم! نمی‌دونی چه‌قدر سخته وقتی خنده‌ات میاد خودت و به غش کردن بزنی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوه واقعا خیلی پلیس بی امکاناته! باورتون میشه دستبند صورتی نداشتن و من و با همون دستبند‌های نقره‌ای به تیمارستان منتقل کردن؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راستی یادم رفت بگم، اون شوک های مغزیی که به خودم می‌دادم کمی پاسخگو بودن و به نظر دکتر پزشک قانونی من و دیوونه کرده بودن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا نمی‌تونم بگم تا چه حد سخت بود که اصلا قرص اکس های صورتی رنگ و دوست داشتنی‌ام رو بهم نمی‌دادن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره بعد از چند دقیقه که از سکونتم توی اتاق سفید و خالی چندشی که مطمئنم مال تیمارستان بود گذشت؛ یه دکتر جنتلمن وارد شد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طبق نقشه به اندازه‌ی کافی بچه مثبت بود که بشه مخش و زد! می‌دونی من پلید نیستم، فقط به اندازه‌ی کافی زجر کشیدم تا بتونم انتقام بگیرم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنارم روی تخت نشست و کمی که گذشت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من مارتین‌ام، مارتین لوک؛ از آشنایی باهاتون خوشبختم خانم مدسون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی دلم به نفهمی‌اش قه‌قه زدم، می‌دونم عزیزم قبل از اینکه از یتیم خونه فرار کنم راجع به تو و تیمارستانت تحقیق کردم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم و کج کردم، لبخند جذاب خودم که طلایی ته حلقم و به نمایش می‌ذاشت زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می‌دونستی من ایرانی‌ام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهای گره‌اش اصلا از خودمونی حرف زدنم کم نکرد؛ خودم و برای رفتاری سرد آماده کرده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون داد و درحالی که هوفی می‌کشید گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله توی پرونده‌اتون نوشته شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندم و شل‌تر کردم و در حالی که لپ و لبم داشتن پاره میشدن گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به درک!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودم و روی تخت پهن کردم و از روی تخت هولش دادم تا سریع‌تر بره، به این سرعت نباید نقشه‌ام و آغاز می‌کردم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از روی تخت بلند شد ولی بیرون نرفت. اه برو گمشو دیگه، حوصله‌ات و ندارمم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز هم از رو نرفت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امیدوارم برای درمان همکاری کنید خانم مدسون؛ روز خوش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ییه ییه، روز خوش؛ برو بمیر بابا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بار دیگه نقشه رو مرور می‌کنم و دوباره و دوباره و دوباره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اتقدر نقشه‌ی کثیفم و مرور می‌کنم تا بالاخره خوابم می‌بره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باور کن نمی‌دونی چقدر از بچه مثبتایی مثل مارتین بدم میاد! حیف و صد حیف باید دلش و ببرم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از روی تخت پایی پریدم که در باز شد و دکتر لوک وارد شد! سوتی زدم که در حالی که یه جعبه و یه لیوان آب به دست داشت وارد شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لامصب خیلی خوشتیپ کرده بود؛ جیگر کی بودی تو جذاااب؟! سه تا قرص به سمتم گرفت؛ لیوان آب رو به دستم داد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اینا رو بخور.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سختی همزمان سه تا قرص رو توی دهنم نگه داشتم تا پایین نرن، قرصا بدتر دیوونه‌ام می‌کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالی که با خودکار استایلیش‌اش داشت توی کاغذ روی تخته شاسی‌اش چیزی می‌نوشت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوضاعت زیاد حاد نیست آنا، زود خوب میشی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند دلگرم کننده‌ای زد، بیرون رفت و در اتاق رو قفل کرد. درحالی که بلند قه‌قه می‌زدم به لبخند دلگرم کننده‌اش فکر کردم، لامصب جذاب!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دختر کوچولوی تنها و عجیب غریب که داشت از ترس نفس نفس می‌زد. مردای سیاه پوش و اسلحه به دست، خانواده‌اش و قتل عام کردن! روی برادر کوچولوش اسید ریختن، سر پدرش و بریدن و به مادرش مواد تزریق کردن تا اوردوز کنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهای صورتی رنگش خونی بود، موهای صورتی رنگی که به سختی تونسته بود با گچ مو رنگشون کنه. گردنش یه زخم وحشتناک داشت که سر باز کرده بود و خونریزی می‌کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنبال سر پناه بود، دور خودش می‌چرخید، راه فراری نبود؟ فرار از این زندگی کوفتی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاش یه ضربدر قرمز رنگ گوشه‌ی صفحه‌ی زندگی‌اش بود تا با فشار دادنش همه‌چیز تموم بشه! نبود؛ راه فراری از این زندگی نبود و مجبور بود قیافه‌ی مدیر یتیم‌خونه رو تحمل کنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نفس عمیقی از خواب پریدم. موهای وز شده‌ام به گردن عرق کرده‌ام چسبیده بودن. یه خواب تکراری، خوابی که مثل همیشه قاتل و بد جلوه می‌داد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بد جلوه دادن می‌خواست؟ نیازی به این نبود، قاتل مادرزاد عوضی بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گریه‌ام گرفته بود؛ چهره‌ی سوخته‌ی پارسا و سر بریده شده‌ی بابام و سرنگ موادی که باهاش مامانم و کشتن عذابم می‌داد! من قطعا دیوونه شده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهام و محکم توی چنگم گرفتم و کشیدم. پوست سرم داشت سوزن سوزن می‌شد ولی بس نمی‌کردم! بعد از این همه تظاهر به خوب بودن باید با دیوونگی خودم و خالی می‌کردم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ می‌کشیدم، خودم و می‌زدم، سرم و به دیوار می‌کوبیدم، گریه می‌کردم ولی خالی نمی‌شدم! یه کلمه توی ذهنم مرور می‌شد و شده بود قوز بالا قوز!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من قاتل شدم اما از قاتل اصلی انتقام نگرفتم! من بدبختم، من بدبختم، من بدبختمممم!...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوزش گردنم مثل این بود که شئ تیزی توی گردنم فرو بره. لابد مثل فیلما دکتر بغلم می‌کنه برای اینکه نیفتم! من حتی توی بدبختی‌هامم داشتم نقشه‌هام و اجرا می‌کردم! بغلم کنه، خودم و بهش نزدیک کنم، عاشقم بشه و با کمکش فرار کنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افکار فضایی‌ام زیادی ساده لوحانه بودن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای کشیدن اون ماشه‌ی لعنتی و تماشای جون دادنش فقط به پنج ثانیه زمان نیاز دارم و برای رسیدن به اون پنج ثانیه باید یه عمر نقشه بکشم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مسخره‌اس، بیش از حد مسخره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم‌هام روی هم افتاد و نتونستم بیشتر از این به دکتر لوک که نگران نگاهم می‌کرد خیره بشم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه روی دکتر لوک نشسته بودم و زل زده بودم به چشمای سبز آبی رنگش. زیبا بود، ایده آل بچگی‌هام بود! با یاد آوری شرط و شروطی که برای شوهر کردن داشتم خنده‌ام گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون ترس از اینکه فکر کنن دیوونه‌ام خندیدم، به هر حال دیوونه بودم و این غیر قابل انکار بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهای توی صورتم و با فوت به بالا فرستادم که دوباره توی صورتم افتاد. عاشق این کار بودم. زبونم و روی لب‌هام کشیدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ای دکتر دروغگو، گفته بودی وضعیتم حاد نیست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروی چپش رو بالا انداخت و در حالی که داشت مثل بابابزرگا نگاهم می‌کرد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تمام تفکراتم و بهم ریختی! تو بیش از حد دیوونه‌ای! خب طبق بررسایت من...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فیلسوفانه سری تکون دادم و در حالی که مثلا متوجه شده بودم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آهااا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حقیقتا اصلا گوش نداده بودم چی میگه! سری تکون دادم و به شاخه مویی که روی پیشونی‌اش افتاده بود اشاره زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اذیتت نمی‌کنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تک خنده‌ای زد و مثل خودم موی روی پیشنوی‌اش رو فوت کرد؛ اما مو یه سانت هم جا به جا نشد چون باد بهش نرسیده بود. نیشخندی زدم و نگاهم و به در دوختم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودشم زد زیر خنده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محو خنده‌هاش شدم. تمام شادی کوتاه توی وجودم جاش رو به غمی بزرگ داد. من قرار بود احساسات این مرد رو قربانی کنم تا بتونم از اینجا فرار کنم و قاتل و بکشم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم یه قاتلم، قاتل جسم الکس و روح این دکتر جذاب که همین حالاشم حس می‌کردم بهم دل بسته!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند تلخی زدم و درحالی که به سمت راستم نگاه می‌کردم پرسیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هی دکی، تو دختر مختری توی زندگی‌ات نداری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می‌دونی چرا به سمت راستم نگاه کردم؟ چون تا جایی که یادم میاد آدم موقعی دروغ میگه به سمت چپ نگاه می‌کنه! یادم نیست چپ بالا یا چپ پایین فقط می‌دونم یه چیزی سمت چپ بود. و همین ماجرا در مورد راست گفتن و نگاه کردن به سمت راست صدق می‌کنه. برای لو نرفتن دروغگم بود، به هر حال دکتر لوک خیلی تیزبین بود‌.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی جون و آروم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه، همیشه تنهام!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم براش بیشتر از قبل سوخت، وجدانم از همیشه بیدار تر شده بود. نگاهش... یه جوری بود، انگار غمزده، افسرده، تنها...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از مدتها... لبخند؟ نه نه نه، یه چیزی تو مایه‌های نیشخند زدم و به زور سعی کردم تا کمی شبیه لبخند باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدن تلاشم برای لبخند زدن تک خنده‌ای کرد. گویا حسابی اسباب تفریح این دکتر جوان شده بودم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بزار بهم بخنده، بزار مسخره‌ام کنه، بزار دلش خوش باشه و این روز که بهم خندید یادش بمونه تا وقتی که دلش و شکستم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید سریع‌تر نقشه‌ام و عملی می‌کردم و اگر نه افراد قاتل پیدام می‌کردن و... حتی فکر کردن به طوری که قراره بکشنم تن و بدنم و می‌لرزوند!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به چشمای خمارش نگاه کردم. نگاه سبزآبی‌اش به لب‌هام بود. زود وا دادی دکتر!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه بهتر که غرایزش رو بیدار کنم، حداقل عاشقمم نمی‌شه و راه سریع‌تریه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون موقع که توی فکر نقشه‌ام بودم و داشتم به این فکر می‌کردم که چطوری بهش بگم کمکم کنه فرار کنم؛ که یهو در باز شد و یه مرد با روپوش پزشکی وارد شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مارتین تازه به خودش اومد و ازم دور شد. با حرص دستی به گوشه‌ی لبم کشیدم، لعنتی می‌مردی دو دقیقه دیر تر می‌اومدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مارتین سرش و پایین انداخت و کنار در ایستاد، مردی که داخل شده بود به سمتم اومد، روبه روم یه صندلی گذاشت و روش نشست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طبق معمول اون هم یه تخته شاسی توی دستش بود. کلافه به در و دیوار نگاه می‌کردم که متوجه شدم مرد زل زده به مارتین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره بعد از چند دقیقه سکوت رو به مارتین گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آقای لوک، بهتر نیست بیرون منتظر باشید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مارتین تازه به خودش اومد، سری تکون داد و تند تند گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوه بله بله عذر می‌خوام دکتر استیو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بیرون رفت. نگاهم و به مرد رو به روم دوختم که انگار زیادی جدی بود و معلوم نبود دوباره می‌خواد ازم چه تستی بگیره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه به چشمای یخی‌اش زل زدم و نالیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یه دکتر زن تو این خراب شده نیست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی توجه به حرفم به سمتم اومد و کنارم نشست. با تعجب به چهره‌ی خشکش نگاه کردم. با حرکت دستش نگاهم و پایین آوردم؛ یه سرنگ آبی رنگ توی دستش بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با وحشت خواستم ازش فاصله بگیرم که به زور گردنم و گرفت و صورتم و به تخت چسبوند. اون دکتر نبود...! اون از افراد قاتل بود! این و مطمئنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ گوش خراشی کشیدم و تقلا کردم. زانوش و روی کمرم گذاشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قلبم توی دهنم می‌زد، می‌خواست من و بکشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ترس اینکه موقع جیغ زدن، قرص هایی که لوک بهم داده بود بپره ته حلقم و خفه‌ام کنه، به زور سرم و چرخوندم و قرص و توی چشم مرد تف کردم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی دقیق خورد توی چشمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دادی زد و کمی دستاش شل شد. از فرصت استفاده کردم و از زیر دستش قل خوردم که از روی تخت پایین افتادم و سرم به صندلی خورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم گیج می‌رفت و گلوم از جیغ هام می‌سوخت. به سمت مرد برگشتم که دیدم سرنگ توی دستش و بالا برده و داره به سمت گردنم هجوم میاره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ وحشتناکی کشیدم و شاید... شاید جیغ آخرم بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم‌هام و بستم، هنوز به سوزن و سرنگ فوبیا داشتم! آدم کشته بودم و به سوزن فوبیا داشتم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرنگ، سرنگ لعنتی... مادرم، پارسا و بابا...! چی‌شد؟ چی‌شد که تونستم صندلی رو بلند کنم و بکوبم توی کله‌ی مرد؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وحشی شده بودم... هار شده بودم! جیغ ترسناک تری کشیدم و روی مرد افتادم و موهاش و با تمام وجود کشیدم! مرد مثل دخترا جیغ کشید و محکم روی زمین افتاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرنگ روی تخت افتاده بود؛ برش داشتم و توی گردن مرد فرو کردم. کسی فریاد کشید و من و از پشت بغل کرد. به زور تقلا کردم تا کار نیمه‌تمومم رو تموم کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محکم با ساق پام، پای کسی که بغلم کرده بود و لگد کردم. به محض اینکه دستای فرد از دورم شل شد به طرف مرد که روی زمین افتاده بود و سعی داشت سرنگ و از گردنش در بیاره رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محکم ته سرنگ و فشار دادم و ماده آبی رنگ و بهش تزریق کردم. همون لحظه سوزشی توی بازوم حس کردم و تاریکی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گلوم خشک خشک بود، تنم مثل کوره‌ی آتیش بود. سرم... پشت سرم از درد نبض می‌زد. پلک‌های پف کرده‌ام از هم فاصله نمی‌گرفتن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس‌هام سوزناک بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی جون ناله‌ی ضعیفی کردم که نور پشت پلکم بیشتر شد. ترجیح دادم پلک‌هام و باز کنم. نور چشمم و زد، ولی با لجبازی پلک‌هام و باز نگه داشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمم به مردی افتاد که با روپوش پزشکی کنار پنجره ایستاده. با وحشت خودم رو عقب کشیدم که تخت صدا داد و مرد به سمتم برگشت. مارتین بود، پس با خیال راحت روی تخت لم دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنار تختم روی صندلی کوفتی نشست و پرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا بهت حمله کرد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی توجه به سوالش پرسیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مرد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه پوفی کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه، ماده‌ای که توی سرنگ بود بخاطر اینکه اعتیاد داشتی ممکن بود بکشتت اما روی اون تاثیری نداشت؛ فعلا بی‌هوشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشخندی زدم، کاش مرده بود! دوباره پرسید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا می‌خواست بکشتت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخند زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه پرونده‌ام و نخوندی؟ من آدم کشتم، یه خلافکار و کشتم! خانواده‌ام و کشتن! دلیل کافی رو پیدا کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غمگین (متاسفم) آرومی زمزمه کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گیج گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اما آخه... آخه دکتر استیو همچین آدمی نیست... اون هجده سال سابقه کاری داره، بهترین پزشک تیمارستان (...) دکتره استیوه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سردرگم بود، جوری که انگار داره با خودش حرف می‌زنه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نکنه... نکنه این مرد دکتر استیو نباشه! واای خدا دکتر استیو کجاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هول و وحشت‌زده، به سرعت از اتاق خارج شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من نحسم، حضورم نحسه! هرجا که باشم یه بلایی سر یه نفر میاد! صدای داد و بی‌داد وحشتناکی همه جا رو پر کرده بود و من عین خیالمم نبود؛ حالم از این بدتر که نمیشه، میشه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیره به سقف سفید و بدون ترک سعی کردم چهره‌ی قاتل و تصور کنم. اوم بزار ببینم؛ مثلا چشمای سیاه، ابروهاش بلند و کشیده که اندازه‌ی یه خط کوچیک، مو روی ابروی چپش نیست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به افکار بچگانه‌ی خودم خندیدم و بی‌خیال تصور کردن قاتل شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه از خواب سنگین یا یه بی‌هوشی ترسناک بیدار شدم اما دلم می‌خواد بازم بخوابم. بخوابم و فراموش کنم که من یه قاتلم...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که چشم‌هام رو باز کردم با قیافه‌ی تکراری و لوسش مواجه شدم. این کار و زندگی نداشت؟ مگه فقط من زیر نظرش تحت درمانم؟ مریض دیگه‌ای نداره؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایی آنا چقدر تو خری، این یعنی داری توی نقشه‌ات موفق میشی! کلافه سری تکون دادم تا حرفش و بزنه. چشم‌هاش عجیب سرخ بود و اخم پیشونیش چهره‌اش و خیلی خیلی عوض کرده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متعجب از این تغییر مود یهوییش دستم و زیر سرم گذاشتم و بهش زل زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای عصبی و خشمگینی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دکتر استیو رو کشتن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حقیقت اصلا برام مهم نبود ولی برای اینکه خودم و آدم با وجدانی نشون بدم مثلا بهت زده گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ای وای !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالی که دستاش مشت شده بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قبل از اینکه از اون مردی که می‌خواست بکشتت بازجویی کنن خودش و کشت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخند زدم، قانون اول قاتل همین بود! می‌میری ولی دهن باز نمی‌کنی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه پر ترحمش و دوست نداشتم، بهم احساس حقارت می‌داد. با دست به در اتاق اشاره زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیرون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شوکه به چهره‌ی جدیم نگاه کرد. توی صورتم دنبال اثری از شوخی می‌گشت اما من کاملا جدی بودم! می‌خواستم بره بیرون تا به اندازه‌ی کافی فکر کنم! فکر کنم که آیا ممکنه این آدم احمق بتونه کمکم کنه برای فرار یا نه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نا امید از بیدار بودن وجدانم از اتاق بیرون رفت. حالا به اندازه‌ی کافی آرامش برای فکر کردن و داشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه آهنگی برای پس زمینه ذهنم می‌خواستم! بزار ببینم چی یادم مونده از اون موزیک پلیر:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Help, I lost myself again

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمک، من خودمو دوباره گم کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

But I remember you

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی تو رو یادم میاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Don’t come back, it won’t end well

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برنگرد، خوب تموم نخواهد شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

But I wish you’d tell me to

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی دلم میخواست به من میگفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Our love is six feet under

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(عشق ما مرده) شیش فیت زیر خاکه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

I can’t help but wonder

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیتونم کاری کنم جز به این فکر کردن که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

If our grave was watered by the rain

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه سنگ قبر ما آب داده میشد توسط بارون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Would roses bloom?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ممکن بود که رزها شکوفه بزنن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آهنگ خوبی بود، من خودم و گم کرده بودم! من خودم و لا به لای این همه خاطره‌ی تلخ گم کردم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی‌خیال آنا فاز دیس‌لاو گرفتی، یادت رفته آدم کشتی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آدم؟ من فقط یه حیوون عوضی و کشتم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیا رویا پردازی کنیم، مثلا من قاتل و می‌کشم، عتیقه رو پیدا می‌کنم و... و چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش چی‌کار می‌کنم؟ لابد برم پیش عمو جیک!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای سنگی که به پنجره خورد از فکر بیرون اومدم. سرم و به میله های جلوی پنجره چسبوندم و مشغول تماشای حیاط تیمارستان شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خالی و خلوت بود. بین درختا چشم چرخوندم که... اینا... اینا همش یه خوابه! یه خواب مزخرف که چند ثانیه‌ی دیگه ازش بیدار میشم! مگه میشه؟! الکس بین دو تا درخت کاج وایستاده و به من زل زده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با وحشت از پنجره فاصله گرفتم و خواستم به سمت در اتاق برم که... دوباره اینجاست! زیر چشماش گود افتاده، رنگش پریده و... و یه شیشه‌ی شکسته توی گردنشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با وحشت جیغ می‌زنم تا شاید بره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیکم میشه. نگاهم آروم آروم پایین میره و به پایین لباسش می‌رسه. پاهاش... پاهاش تقریبا یک سانت از زمین فاصله داشت!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسم توی گلوم گیر می‌کنه، اون مرده، اون مرده آنا تو داری توهم می‌زنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسم بالا نمیاد، به دیوار کنار پنجره می‌چسبم که جلوتر میاد. می‌خوام جیغ بزنم اما صدام در نمیاد چون دیگه نفسی برام نمونده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش و بالا میاره، توی دستش... توی دستش یه تیکه شیشه‌ی شکسته‌اس!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای آخرین بار با تمام توان باقی مونده‌ام جیغ می‌کشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش پایین میاد و...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در باز میشه و مارتین وارد میشه. به روبه روم نگاه می‌کنم، در کمال تعجب الکس غیب شده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مارتین بهم نزدیک میشه، توی دستش یه سرنگه. می‌زنم زیر گریه، بی وقفه هق می‌زنم و جیغ می‌کشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس تا الان کجا بود؟ کلی لفتش داده که تهش با یه سرنگ برگرده و لطف کنه بی‌هوشم کنه؟! می‌خوام صد سال سیاه نیاد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه پر از ترسم و که به سرنگ توی دستش می‌بینه، آروم سرنگ و روی میز رها می‌کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به زور بی توجه به تقلا هام بغلم می‌کنه. کاری ندارم که حالا آغوش مارتینه یا کی، الان فقط یه بغل می‌خوام تا آروم بشم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از شما چه پنهون؟! خیلی وقته که کسی بغلم نکرده، تقریبا بعد از مرگ مامان و بابا و پارسا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که نه ولی... ولی مارتین با احساس بغلم کرده بود! دلم به حالش سوخت، بازیچه‌ی بیچاره! آنا دیوونه شدی؟ همین حالا داشتی توی مغز خودت از ترس سنگ‌کوب می‌کردی و حالا داری برای پسر مردم دل می‌سوزونی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس نفس می‌زنم، گلوم خشک شده و می‌سوزه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار خواسته‌ام و از توی نگاهم می‌خونه که بلافاصله بطری روی میز رو برمی‌داره و می‌خواد توی لیوان آب بریزه که بطری رو از توی دستش قاپ می‌زنم. خسته تر و تشنه تر از این حرفا بودم که بخوام از توی لیوان آب بخورم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط چند قطره آب ته بطری مونده بود که بطری رو به سمت دیوار پرت کردم و سرم رو روی زانوهام گذاشتم. نگاه پر از اشکم و بهش می‌دوزم و با بغضی که مهمون گلوم شده بود گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه نگفتی کمکم می‌کنی خوب بشم؟ مگه نگفتی اوضاعم بد نیست و زود خوب میشم؟! پس چرا دارم جسد الکس و می‌بینم؟! (جیغ کشیدم) مگه نگفتییی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه غمگینش رو به دستم دوخت و دوباره بغلم کرد. حالتمون مثل کلیپ‌های فیک عشقی شده بود. پوزخند لب خشکیده‌ام رو کمی سوزوند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهای خوشرنگ و بورش توی صورتم ریخته بود، مثل بچه‌ها رفتار می‌کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی که گذشت آروم شدم ولی مارتین ولم نکرد. عاشقم شده این و مطمئنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حوصله سوت می‌زدم و به حرکت دستش روی تخته شاسی‌اش چشم دوختم. تند تند داشت چیزی می‌نوشت. اکثر دکترا بد خطن، اما خواستم دست‌خط مارتین هم ببینم. تا گردن خم شدم روی تخته شاسی‌اش که با تعجب خودش رو عقب کشیدم و هشدار گونه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیکار می‌کنی آناا؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر کج کردم و تخس گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می‌خوام دست‌خطت و ببینم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده و لحنی که انگار داره با یه بچه حرف می‌زنه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- با دست‌خط من چیکار داری دختر خوب؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه حسی توی وجودم با عصبانیت جیغ کشید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من دختر خوبی نیستم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرف توی دلم و با چهره‌ی خیره و خسته‌ای گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من دختر خوبی نیستم مارتین! مراقب خودت باش؛ این دختر بد چنگ می‌اندازه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرف‌هام و به حساب اینکه مثل دخترای امروزی خواستم خودم رو بد جلوه بدم گذاشت اما نمی‌دونست من خودمم دلتنگ اون دنیای خوب و صورتیمم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیایی که خیلی وقته ازش دل کندم تا بتونم انتقام بگیرم و اون عتیقه‌ی کوفتی رو پیدا کنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خودم اومدم و دیدم خیلی وقته به گردنم خیره شده. توی دلم پوزخندی بهش زدم و آروم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی زود وادادی پسر!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما اون انگار توی این دنیا نبود و نمی‌شنید! گرمم بود، تنم داشت از درون یخ می‌کرد اما نفس هایش پوست صورتم رو می‌سوزوند. الان وقتشه؛ باید نقشه رو عملی کنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیره به چشمای خمارش دستم رو روی فکش کشیدم، یه لمس زود گذز که تا مدت‌ها جاش رو می‌سوزونه! خودم رو جلوتر کشیدم و درحالی که فاصله‌ی صورتم با صورتش میلی‌متری بود لب زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دوستم داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندش بهم نشون داد که فقط یه دوست دختر می‌خواد نه یه عشق! لبخند حرص دراری زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دکتر لوک، من وقت خوابمه! می‌تونید برید بیرون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خونسردی عجیبی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اما من هنوز سوالام تموم نشده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالی که روی تخت دراز می‌کشیدم و به سقف خیره می‌شدم جواب دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جلوی تمام سوالات روی کاغدت جواب و نوشته بودی، فکر نمی‌کنم دیگه تستی باقی مونده باشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالی که از روی صندلی‌اش بلند می‌شد و روی تختم می‌نشست گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- درسته، سوالایی که می‌خوام بپرسم از کنجکاوی خودمه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی سرم و چرخوندم و خیره به چشمای خوش‌رنگش سرد گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کنجکاوی یا فوضولی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهم نبود از حرفم ناراحت بشه، الان به اندازه‌ی کافی مودی شدم، دخالت‌هاش عصبی ترم می‌کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفی نزد که گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می‌تونی بپرسی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا صدات می‌زدن دختر صورتی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زدم و دوباره به سقف خیره شدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عاشق رنگ صورتی‌ام، یعنی بودم! (بغض صدام و لرزوند) همیشه موهام و صورتی می‌کردم، پلنگ صورتی می‌دیدم، آرزوهای صورتی می‌کردم! (اشکم روی گونه‌ام چکید) رویاهای صورتیم و سوزوندن، عروسک پلنگ صورتی دوست داشتنیم و آتیش زدن؛ داداش کوچولوم و درست وقتی که موهاش و با گچ مو صورتی کرده بودم با اسید سوزوندن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه پر ترحمش رو دوست نداشتم. نیازی به ترحمش نداشتم، همچنین از بهت و حیرت توی نگاهش متنفر بودم. یعنی نمی‌دونست بغل گوشش چی می‌گذره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی نمی‌دونست هم‌نوع هاش چه بلایی سر رویاهای رنگی یه دختر هفده ساله آوردن؟ سقف رو صورتی می‌دیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش و روی دستم گذاشت که سریع خودم و پس کشیدم و بهش توپیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.