‌ همیشه بهش فکر میکردم... تنها ارزوم بود.. که ای کاش منم پدر داشتم تا.... خودمو براش لوس کنم هر وقت دلم پره برم تو اغوششو براش دردو دل کنم ... که... که روز پدر با ذوق برم بغلشو بگم روزت مبارک بابایی...همش حسرت.!! ولی هیچ وقت فکرشم نمیکردم که همچین سرنوشتی پیش روم باشه.... هیچ وقت... هیچ وقت فکرشم نمیکردم یه روز تو جاده عشق قرار بگیرم..

ژانر : پلیسی، عاشقانه، تخیلی، هیجانی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۷ دقیقه

مطالعه آنلاین روشا شرورترین دختر دنیا
نویسنده : تارا FT

ژانر: #عاشقانه #پلیسی #هیجانی #تخیلی

خلاصه:

‌ همیشه بهش فکر میکردم...

تنها ارزوم بود..

که ای کاش منم پدر داشتم

تا....

خودمو براش لوس کنم هر وقت دلم پره برم تو اغوششو براش دردو دل کنم ...

که...

که روز پدر با ذوق برم بغلشو بگم روزت مبارک بابایی...همش حسرت.!!

ولی هیچ وقت

فکرشم نمیکردم که همچین سرنوشتی پیش روم باشه....

هیچ وقت...

هیچ وقت فکرشم نمیکردم یه روز تو جاده عشق قرار بگیرم..

روی کناره ی جدول راه میرفتمو دستامو به کوله پشتیم گرفته بودم ....

به این فکر میکردم که امسالم گذشت..

قرار بود ده روز دیگه کارنامه ها روبدن زیاد واسم فرقی نداشت چون مثله همیشه نمره خوبی در انتظارم بود.! تو حال خودم بودم که احساس کردم یه ماشین کنارمه تا برگشتم....

چند نفر از اون ونه مشکی پرین پایینو دورم کردن .هوووویی چتونه راهمو سد کردید برید کنار ببینم... همشون نسبت به هیکل ریزه میزه ی من غول بودن چون کلاس کاراته میرفتم ودفاع شخصیمم عالی بود ترسی نداشتم یه نفر اونارو کنار زدو اومد جلو یه عینک افتابیه بزرگ رو چشاش بود ولی قد بلندی داشتو مشخص بود که روی هیکلش خیلی کار کرده پوسته گندمیه روشنی داشت ولی چیزی از صورتش متوجه نشدم چون نگام به اسلحه ی تو دستش بود با صدای ارومو بمش گفت:بشین تو ماشین .....هااااان چی گفتی ؟؟ چرا بشینم تو ماشین برو کنار ببینم بعدشم خواستم هلش بدم و از کنارش رد بشم که بادستش جلومو گرفت :..کجا خانوم بودی حالا .

چی میخای چرا نمیزارید رد بشم یه پوزخند زد و یه اون غولای کنارش اشاره کرد که منو بگیرن دیدم زیادنو زورم به اونا نمیرسه پس با یه حرکت که خیلی برای یاد گرفتنش زحمت کشیده بودم پامو زدم به درخت کنارمو پریدم بالای درختو از اونجا پریدم تو پیاده رو و شروع کردن به دویدن ولی انگار اونا قصد بیخیال شدن نداشتن اشوب بدی تو دلم نشسته بود ینی اونا کین ...چی از جونم میخان؟ همونجور میدویدم که اون ون دوباره پیچید جلومو قبل این که کاری کنم کشیدنم تو ون دست یکیشونو که برای اینکه داد نزنم جلوی دهنم محکم گرفته بودو با تمام وجودم گاز گرفتم که صدای نعرش تو ون پیچیدو محکم خوابوند زیر گوشم که صدای اون پسره که به نظر میومد رییس اوناست در اومد:هی احمق چیکار داری میکنی رییس گفته اگه یه تار مو از سرش کم بشه هممونو دار میزنه ...

باتمام وجودم دستو پا میزدم که خودمو از دست اون دوتا جونور که محکم ددستامو گرفته بودن نجات بدم که یهو یه دستمال جلوی بینیم گرفته شدو بعدش دیگه چیزی حس نکردم.......

با سردرد بدی بیدار شدم دستمو رو سرم گذاشتمو اطرافو نگاه کردم .

محیط اطرافم برام نا اشنا بود یکم که دقت کردم همه چی یادم اومد به اتاق دقت کردم روی یه تخت دو نفره خوشکل بودم که رو تختی صورتی داشت کاغذ دیواری های سفید صورتی کمد و میز توالت سفید و به نیم ست مبل کناری از اتاق بود به رنگ صورتی دکور قشنگی داشتو با تمامه سلیقه چیده شده بود به جرات میتونم بگم این اتاق از حال و پذیرایی خونه ی ما بزرگ تر بود .

وووواااااااااییییی خوووووننهههههههه به ساعت کنار پاتختی نگاه کردم که چشام از کاسه زد بیرون ساعت هشت بوددددد😰

حتما مامانم الان حسابی نگرانم شده به سرعت کولمو که کنار تخت بود برداشتمو دویدم سمت در به ارومی بازش کردمو سرک کشیدم هیچکس نبود اروم رفتم بیرونو پاورچین پاورچین جلو رفتم تو یه سالن بزرگ بودم که انتهاش به پله ها میخورد دویدم سمته پله ها و به سرعت پایین رفتم در ورودی دقیق روبه روی راه پله بود بدو رفتم سمتش که یهو دوتا غول پریدن جلوم :خانوم شما اجازه بیرون رفتن ندارین...

بیا برو اونور ببینم خانومم عمته من هنوز دخترم ..ایشش اومدم برم جلو که دوباره رامو سد کردن دیدم اینجوری نمیشه کولمو گذاشتم زمین و با یه حرکت یهوویی پامو بردم بالا کوبوندم تو شکمه یکی از اون هرکولا داد بلندی زد آاااااخخخخخخخخخخخخخ و خم شد و با دستاش دلشو گرفت اونیکی اومد طرفم که قبل اینکه کاری کنه زانومو بالا بردم و محکم زدم به جای حساسش که بیچاره یه دادی زد همه ریختن دورمون یه عالمه از اون غولا ینی همون بادیگاردای کت و شلوار پوشیده ی شیکشون که شباهت زیادی به غول داشتن خخخخخخخخخ همون پسره که صبح تو ماشین بهشون دستور داد اومد جلو و گفت واوووو دختر عجب گردو خاکی کردی ...بیا بریم رییس خیلی دلش میخاد ببینتت ....

من هیچ جا با شمانمیام😡

فهمیدی .؟؟؟؟

اگرم رییست منو کار داره خودش بیاد...😒😒😒

هی بچه زیادی زبون میریزی بیا بریم شر به پا نکن .دستامو زدم زیر بغلمو گفتم من هیچ کجا باشمانمیام تا الانم مامانم کلی نگرانم شده بزارین برم

.....هه کوچولووو هنوز حرفش کامل نشده بود که از انتهای سالن صدای داد بلندی اومد...اینجا چه خبرهههههههه؟؟؟...........

صدای بم و خشنی بود...... با ترس رو به عقب برگشتم که با یه مرد چهارشونه ی قد بلند که از چهرش غرور میباریدو بهش میخورد چهلو هشت سال داشته باشه رو به رو شدم که پشت سرش دو تا بادیگارد اسلحه به دست ایستاده بودن و قیافه های فوق خشنی داشتن ...

کپ کرده بودم که یهو اون مرد با اون صورت جدیش دوید به طرفمو قبل از اینکه عکس العملی از خودم نشون بدم تو بغلش بودم و اون مرد با تمام قواش سعی در له کرده من داشت جوری منو به خودش میفشرد که احساس کردم الانه که استخونام خورد بشه ....

همینجور که بغلش بودم میشنیدم که کنار گوشم یه چیزایی زمزمه میکنه..

دختررمممم....

دختر نازمم...

روشای من.....

بالاخره پیدات کردم...

دیگه تنهات نمیزارم ..

دیگه ولت نمیکنم..دختر نازم ....همینجوری داشت پشت سر هم ردیف میکرد ولی من چیزی از حرفاش متوجه نشدمو تشر زدم:

هی اقا ...هیی ...باتوام ..

ولم کن ...میگم ولم کن ای بابا پرس شدم ولم کن بالاخره یکم دستاش شل شدو کم کم از دورم باز شد چهرش هنوزم جدی بود ولی یه برقی تو چشاش بود که نمیتونستم تشخیصش بدم وقتی تو چشاش زل زدم زبونم قفل شدو نشد باهاش بد حرف بزنم انگار یه چیزی تو وجودم فرو ریخت چهرش....

من این چهره رو میشناسم....

خیلی خوبم میشناسم....

بیشتر از تمام شبایی که تا صبح به تنها عکسی که ازش داشتم خیره میشدم و گریه میکردم.....اون....اون...

حتی نمیتونستم اسمشو به زبون بیارم...

اون خودش بود.....ولی ...اخه چطور امکان داشت! چطورررر ...

چطور امکان داشت

اون مرده بود

اون دوازده ساله پیش مرده بود...

چطور الان جلو روم وایستاده ...نه این امکان نداره...

اشتباس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این فقط یه تشابه چهرس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای ارومی گفت: دخترم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای لرزونی که اثر بغض تو گلوم بود گفتم :به من نگو دخترم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من دختر تو نیسمممم😡

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابای من مرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوازده ساله که مرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میفهمی.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی اون بدون توجه به من جلو اومد بغلم کردو تو گوشم گفت نمردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خود نامردمم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختر قشنگم ...روشای من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قول میدم جبران کنم همه چیو برات جبران میکنم همه چیو ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی توجه به حرفاش داد زدم:نههههه این امکان نداره بابای من مرده اشکام غلطید روی گونه هامو گفتم اون مرده مرده کم کم دنیای اطرافم تبره و تار شدو تو اخرین لحظه دیدمش که نگهم داشت نزاشت بیوفتم چند لحظه بعد احساس کردم تو هوا معلقم ولی نمبتونستم چشمامو باز کنم و بعدش دیگه هیچی نفهمیدم........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سوزشی که تو دستم احساس کردم اروم چشامو باز کردمو اطرافمو از نظر گذروندم که یه پسر ناشناس دیدم که دستمو محکم گرفته بود انگاری که میخام فرار کنمو با لبخند شیرینی نگام میکرد ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدن چشای بازم با صدای شادی گفت وایییی بالاخره چشاتو باز کردییییی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام خواهری خوبی گلم.؟؟؟ درد نداری....وقتی دید دارم با تعجب نگاش میکنم آروم خندید و گفت :من راشا هستم .برادرت ابجی کوچولوم...😍

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دهنی باز چشای از حدقه در اومده نگاش میکردم که یهو پرید گونمو بوس کرد که بخودم اومدم و داد زدم بیشعووووووورررر .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو باچه اجازه ای منو بوسیدی اصلا تو کی هستی این چرتو پرتا چیه داری میگی ....؟؟؟ همینجوری داشتم دادوبیداد میکردم که در با شتاب باز شدو با صدای محکمی به هم خورد باز اون مرد اومد داخل ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دخترم...حالت بهتره..؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم من دختره تو نیستم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا گلم هستی بهت ثابت میشه تا چند ساعت دیگه وقتی که بیهوش بودی چون احتمال میدادم بازم باور نکنی گفتم ازت خون بگیرن برای ازمایش DNA .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم گفتم پس تا چیزی که میگینو ثابت نکردید بزارید برم مامانم تا الان حتما خیلی نگران شده ...... بابا گفت ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چی ...من چی گفتم بابا ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ینی ینی اون واقعا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اه لعنتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون گفت تو دیگه برنمیگردی دیگه نمیزارم جایی بری تو دخترمنی.. روشای من .. راستی دخترم با برادرت اشنا شدی ......با بهت نگاش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چییییی برادرررررر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی...یعنی تو سر مامانه من هوو اورده بودی؟؟😡😡😡

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون پسره خوشکل گفت :اجی سر مامان تو نه سر مامانه من اخه اول با مامان من ازدواج کرده بوده ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زانوهام خم شد ...چیییییی مامان بیچاره ی من ولی ...ولی هنوز که چیزی ثابت نشده..هنوز که معلوم نیس اون پدر منه یا نه ...تو همین فکرا بودم که در اتاق زده شدو یه نفر با روپوش سفید که متوجه شدم دکتره داخل اومد رو به اون گفت تبریک میگم شهریار خان ....تبریک میگم ازمایشDNAنشون داد 98% این دختر خانوم دختر شماس.......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بهت به دهن دکتر که بازو بست میشد نگاه کردم چی.....ینی...ینی من...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ینی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ینی بابای من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زندس......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالم دست خودم نبود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گند ترین حس تمام عمرم بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنفر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شادی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوست داشتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبانیت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمم نمیدونم چی میخام با تمومه خشمی که درونم به وجوود اومده بود گفتم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس تو همه ی این سالا کجاااااا بودییییییی هااااان وقتی بهت نیاز داشتیم کجا بودی؟؟؟؟؟؟ وقتی دسته بچه های دیگه رو تو دست پدراشون میدیدم مجبور بودم سکوت کنم .. مجبور بودم ظاهرمو حفظ کنم ...تا مبادا مامانم بغض صدامو بشنوه تا مبادا اشک جمع شده گوشه ی چشممو ببینه و دلش غصه بگیره ...همه ی این سالا کجا بودیییییییی ....اصلا ....اصلا چرا برگشتی ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی بهت احتیاج داشتم وقتی به دستات به وجودت احتیاج داشتم کجا بودی هاااااان حالا بعد این همه سال برگشتی چی بشه ....که همون یه تصویر ساده ازت تو ذهنمم خراب شه اومدی بعد این همه سال چی بگی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چی داری که بگی... د حرف بزن چرا منو نگا میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کی میخواد شونزده سال عمر بی پدریه منوووو نبودن تورو جبران کنه ....هاااااااان.. کییی . ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گلوم داشت منفجر میشد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم به شدت درد میکردو اشکام به سرعت رو گونه هام میباریدن ..زل زدم تو صورتش که حالا حالتش تغییر کرده و بودو دیگه مغرور نبود و شرمنده به نظر میومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدایی که دورگه شده بود گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من مجبور بودم دخترم...مجبور بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پلیسا دنبالم بودن تمام اعضای باندو دستگیر کرده بودم ...مجبور بودم فرار کنم..ولی حالا برگشتم حالاپیدات کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قول میدم جبران کنم داد زدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چجوری هاااان من بابای خلاف کار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیخامممممم ...کاش نبودی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون نبودنت بهتر بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اینکه بعد این همه سال بیای وبا افتخار بگی خلاف کاری اصلا نمیخوامت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیخااااااا ...هنوز حرفم تموم نشده بود که سوزشی شدید و روی گونم احساس کردم ضربه به قدری محکم بود که به عقب پرتاب شدم اگه اون پسر که خودشو برادرم خطاب کرده بود منو نمیگرفت زمین میخوردم با خشونت گفت باباااا این چه کاری با بغض بگشتمو نگاش کردم با نگاهی شرمزده گفت بابایی و میبخشی؟ اروم اروم جلو اومد تا بغلم کنه که خودمو تو آغوش راشا پنهون کردم ....دستاش دورم حلقه شدو رو به راه پله هدایتم کردو بعد از بالا رفتن تو همون سالنی که اون اتاق صورتی رنگ بود روبه روی یه در شکلاتی رنگ ایستادو درو برام باز کرد به داخل هدایتم داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اطرافم نگاه کردم یه اتاق که از رنگای شکلاتی و خیلی کم کرم شکل گرفته بود یه تخت دو نفره ی خیلی خوشگل قهوه ای که بالای تخت یه پوستر بزرگ از راشا بود که نیم تنش لخت بود واقعا جذاب بود این پسر حوصله ی دقت کردن به بقیه اتاقو نداشتم به ارومی روی تخت نشستم که دیدم روبه روی من روی مبل کرم رنگی نشسته و با لبخند نگام میکنه زل زدم بهش که یعنی چیه خندید و گفت :فکرشم نمیکردم که یه روز پیدات کنیم خیلی خوشحالم کوچولوی من...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به فکر فرو رفتم راشا که مقصر نبود مامانش هم مقصر نبود مقصر اون....اون ..اهه اون مقصر بود که ...بابا مقصر بود که با وجود زنش اومده بود با مامانه من ازدواج کرده بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان😢....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من مامانمو میخام ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم براش تنگ شده نفهمیدم کی صورتم خیس شد ..نفهمیدم راشا کی جلوم نشستو با پشت دستش اروم اروم اشکای منو پاک کرد.. وقتی به خودم اومدم که تو بغلش بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا گریه میکنی روشا کوچولویه من ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامانم . ...مامانت چی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم براش تنگ شده😔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخی گریه نکن خواهری ولی دیگه هیچ وقت نمیتونی بری ببینیش اخه دیگه نمیشه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روشا..اروم گفتم بله...با من که قهر نیستی ؟ نه تو که تقصیری نداشتی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افرین کوچولو حالا بیا بریم شام بخوریم .......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهم رفتم پایینو یه سالن خیلی طویلو رد کردیم از دوتا پله پایین رفتیم جلومون یه فضای خیلی قشنگ بود یه میز خیلی بزرگ که بابا صندلیه بالاو سر میز نشسته بودو سمت راستشم همون پسره که اسمشو هنوز نمیدونستم به چهرش دقت کردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی خوشکل بود چشای عسلیو ته ریش موهاشو به صورت قشنگی بالا زده بود یه پیراهن سفید تنش بود که استیناشو تا ارنج تا زده بود اروم جلو رفتیم راشا صندلیه سمت چپ بابا نشستو صندلیه کنارشو برای من از قبل کشیده بود نشستمو سرمو انداختم پایین روشا از غذاهای رو میز هرکدوم یکم تو بشقابم گذاشتو جلوم قرار داد و گفت :چیز دیگه ای نمیخای ... نه ممنون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سنگینیه نگاهیو حس میکردم ولی سرمو که بالا اوردم کسی حواسش به من نبود حتما توهم زدم شروع به خوردن کردم ولی بیشتر از چند قاشق از گلوم پایین نرفت تشکری کردمو خواستم از پشت میز بلند شم که با صدای بابا دوباره نشستم سرجام.. (هه..بابا...اینطور که به نظر میرسه باید قبولش کنم ....چون چاره ای جز قبول کردن ندارم) کجا روشا تو که چیزی نخوردی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرسی سیر شدم میخام استراحت کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیشه ناهارم چون بیهوش بودی چیزی نخوردی بشین غذاتو بخور..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به زحمت چند قاشق دیگم خوردم ولی دیگه واقعا جا نداشتم اروم بلند شدم وبه سمت راهرویی که اومده بودیم رفتم از پله ها بالا رفتمو به یه سالن بزرگ رسیدم به سمت راست رفتم ولی انگار راهو اشتباه اومده بودم برگشتمو وارد یه سالن دیگه شدم ولی راهو پیدا نمیکردم ..اه لعنتی گم شدم اخه اینجا چرا اینقدر بزرگه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اووف یه خدمتکار از اتاق کنارم بیرون اومد و خواست بره که گفتم هی وایسا اممم سلام من باید کدوم طرف برم راهمو پیدا نمیکنم منو به راه پله ها رسوندو بالا رفتیمو وارد سالن روبه روی راه پله شدیم و به طرف راهروی سمت راست رفتو سومین در که همون در صورتیه بودو باز کرد و با صدای ظریفش گفت :دیگه امری ندارین خانوم؟ نه ممنونم که کمکم کردی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داخل رفتمو درو پشت سرم بستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به یه دوش اب گرم احتیاج داشتم اروم فرم مدرسه ای که از ظهر تنم مونده بودو در اوردمو به سمت کمد گوشه ی اتاق رفتمو به این فکر کردم که روز اخر مدرسم چطور گذشت ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی نگران مامانم بودم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی کاری از دستم در مقابلشون برنمیومد ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در کمدو باز کردم ووااوووو ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه خبره کلی لباسای دخترونه و قشنگ همه چی تعجبم از این بود که همشون سایز من بودن یه تیشرتو شلوار راحتیه قرمز برداشتمو همراه حوله و .. همه رو روی تخت گذاشتم به غیر از حوله که برداشتمشو به سمت در گوشه اتاق رفتمو بازش کردم وقتی مطمئن شدم حمامه داخل رفتم و حوله رو روی بنداویز گوشه ی حمام گذاشتمو به ارومی زیر دوش ایستادمو اب سردو باز کردم ....باید اروم میشدم گاهی وقتا خوشم میومد زیر اب سرد بایستم بعد چند دقیقه بیرون رفتمو حولمو از دورم باز کردمو بعد پوشیدن لباس بدون خشک کردن موهام روی تخت دراز کشیدمو نفهمید کی خوابم برد.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با احساس این که یه نفر داره تکونم میده از خواب پریدم هوا تاریک بودو جایی و نمیدیدم ..خواستم چراغ خوابو روشن کنم که یه نفر دستمو گرفت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ترس جیغ خفیفی کشیدم که زود دستاشو گذاشت جلو دهنم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تند تند تقلا میکردمو دستو پا میزدم تا خودمو از شرش خلاص کنم ..ولی محکم گرفته بودو ول کنم نبود داشتم کم کم کبود میشدم نفسم بالا نمیومد که بالاخره ولم کرد وگفت : نترس.... نترس .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم بابا منم... با ازاد شدن دستاش از روی دهنم با تمام وجود نفس کشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند بار پشت هم نفس کشیدم تا حالم یکم بیاد سر جاش که یه لیوان اب جلوم گرفته شد اروم دسته لرزونمو جلو بردمو گرفتمشو همشو سر کشیدم یکم یه حالم بهتر بشه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو بهش توپیدم :تو اینجا چیکار میکنی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا تو کی هستی هاااان....؟؟؟ هیسسس اروم تر الان صدامو میشنون من پاکانم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاریت ندارم باید باهات صحبت کنم همین نترس ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم سرمو تکون دادمو درست نشستم سر جامو گفتم خوب..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببین من میدونم که تو از اینکه پدرت خلاف کار باشه راضی نیستی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا میدونی پدرت چیکارس .؟ میدونی تاحالا چه قدر جنایت و جرم مرتکب شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرت رییس یه باند بزرگه که از مواد مخدر و اعضای بدن بگیر تا قاچاق دختر همه چی و خرید و فروش کرده و معامله ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نههه ...این امکان نداشت ...چی خرید و فروش دختر ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای خدای من ...اخه چطوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببین پدرتو اون دخترا رو به شیخای عرب میفروشه و در ازای اونا پول زیادی میگیره ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من چون میدونستم هنوز به پدرت علاقه ای نداریو با خلاف کا بودنش مشکل داری اومدم پیشت ببین نمیدونم چطور شده ولی من بهت اعتماد کردمو میخام کمکمون کنی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمک..؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه کمکی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببین من یه پلیسم .چیییییییی زود دستاشو گرفت جلو دهنو گفت چته دختر اروم تر الان سرمونو به باد میدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخام که باهامون همکاری کنی که پدرتو دستگیر کنیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بهت نگاش کردم.داری... داری ازم میخای کمک کنم پدرمو دستگیر کنی😢

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببین به نفع خودته تو با این کار بهش کمک میکنس از منجلابی که داره توش دستوپامیزنه و غرق میشه نجاتش میدی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی..ولی..اگه دستگیرش کنن مطمئنا حکم همچین خلافکاری اعدامه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چطور از من میخای با دستای خودم پدرمو به کشتن بدم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببین خوب بهش فک کن میدونم راجب این موضوع به کسی چیزی نمیگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درست حدس زدم دیگه؟ اروم سرمو تکون دادم..پس روی پیشنهادم فکر کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونجوری مطمئن باش به نفع همه هست حتی پدرت...و بیرون رفتو اروم درو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت سرش بست مبهوت هنوز به در بسته خیره شده بودم نمیدونم چه قدر گذشت ...که به خودم اومدمو به ارومی دراز کشیدمو چشامو بستم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح که از خواب بیدار شدم ساعت ششو نیم بود هرچی تو جام غلط زدم خوابم نبرد بلند شدمو رفتم دسشویی از دسشویی که بیرون اومدم وسط اتاق ایستاده بودمو نمیدونستم باید چیکار کنم دیگه داشت حوصلم سر میشه که ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمم به اسپیکر روی میز توالت افتاد ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهاااااا...فهمیدمممم....خودشهه بدوبدو رفتم سمته اسپیکرو برش داشتمو خدارو شکر روش فلش بود صداشو کم کر م و تند تند اهنگارو رد کردم تا به اهنگ مورد نظرم رسیدمو استپ و زدمو صداشو تا ته زیاد کردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در اتاقو باز کردمو پاورچین پاورچین رفتم سمت اتاق راشا و به ارومی درشو باز کردم و رفتم داخل واو این پسر چه بی حیاس ...کو بولیزش پس😱

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم جلو رفتم وقتی که رسیدم به تخت به راشایی که دمر خوابیده بود نگاه کردم اینقد تو خواب مظلوم بود که یه لحظه از کاری که میخاستم باهاش بکنم پشیمون شدم ولی باز شیطنتم گل کردو اسپیکرو گذاشتم کنار گوششو دکمه استپ و که زده بودم دوباره فشار دادم که اهنگ پیرهن صورتی با صدای بلندی شروع به خوندن کرد به محض بلند شدن صدا مثل فشنگ از جاش پرید داد زد:یاخدا ...کی بود . ..چی بود ...زلزله بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نههههه..... یا خدا....?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نکنه من مردم وای خدایا من هنوز جوون بودما.... هزار تا ارزو داشتم .کاملا معلوم بود هنوز گیجه خوابه میخاس ادامه بده و همونجور مثله پیرزنا غر بزنه که دیگه نتونستم طاقت بیارمو باصدای بلند زدم زیر خنده رو زمین نشسته بودمو دلمو گرفته بودمو میخندیدم که دیدم راشا با قیافه ی میرغضبی داره نگام میکنه دوتا پا داشتم دوتا دیگم قرض کردمو د برو که رفتیم میدویدمو با صدای بلند میخندیدم راشا هم با همون نیم تنه ی لختش و موهای ژولیدش دنبالم بود هی میگفت مگه دستم بهت نرسه وروجک جرات داری وایسا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تمام سرعت میدوییدمو رسیدم به در ورودی زودی درو باز کردمو پریدم بیرون بدو از پله های ورودی پایین رفتم واییی اینجا چه خوشگله با یه باغ بزرگ رو به رو بودم دو طرف درختای بلندی بود و انواعو اقسامه گلا... روبه روم یه استخر گرد بزرگ خوشکل بود محو اطرافم بودم که یه دفه احساس کردم رو هوام واییییی....بدبخت شدم راشا بلندم کرده بودو با لبخند خبیثی به طرف استخر میرفتو گفت ...فسقلی میخاستی منو کر کنی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیطون ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو از خواب بیدار میکنی؟ نشونت میدم و تا بخوام حرفی بزنم شلپ ....افتادم تو اب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استخرش عمیق بود و رفتم ته اب خدارو شکر شنا بلد بودم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه فکری به ذهنم رسید یکم اذیتش کنم میتونستم تا یه مین زیر اب بمونم همون جور دستمو از دیواره استخر گرفته بودم که بالا نرم بعد چند ثانیه صداش در اومد روشااا....بیا بالا دیگه لوس مسخره بازی در نیار..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روشا ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روشـــــــا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم که گذشت صداش با ترس همراه شد ...روشـــــــایی ....خوبی کوچولوی من...ابجی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خخخخخ.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حقته یکم بترس تا تو باشی منو نندازی تو اب اروم از کناره استخر سرک کشیدم دستش رو صورتش بود جلدی خودمو بالا کشیدمو اروم رفتم پشت سرش لبه ی استخر وایستاده بود یه دفه از پشت هولش دادم که چون بی هوا بود شلپی افتاد تو اب نشستم رو زمینو غش غش بهش خندیدم از اب بیرون اومدو اومد طرفم حال بلند شدن نداشتم .وروجک که منو میترسونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم که چال گونم مشخص شد محکم گونمو گاز گرفت که جیغم هوا رفت ایییییییییی بیشعوررررر گونمو کندی ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خخخخخخخ حقته تاتو باشی منو اذیت نکنی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از زبان پاکان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشام مشخص بود که موذبه و تو فکر بود....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زل زده بودم بهش که شاید چیزی از حالت صورتش متوجه بشم که فکر کنم سنگینیه نگامو حس کرد چون سرشو اروم بالا اورد اما قبل اینکه کامل سرشو بلند کنه زود سرمو پایین انداختمو باغذام سرگرم شدم امشب باید هرطور شده باهاش صحبت میکردم این ماموریت دیگه خیلی داشت طولانی میشد به طوری که خودمم داشت باورم میشد که پاکانم باصدای شهریار سرمو بالا اوردمو به روشا که داشت از سرمیز بلند میشد نگا کردم هنوزم با اون فرم مدرسه ی سورمه ای رنگ بود واین رنگ عجیب به این دختر میومد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای ظریفش تشکر کردو گفت که سیرشده ولی شهریار مجبورش کرد که سرش بشیه دوباره سرجاش نشستو چند قاشقی خورد ولی مشخص بود که داره به زور میخوره و بعد چند دقیقه بلند شدو به سمت پله ها رفت ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد رفتنش شهریار پرسید :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاکان محموله چیشد .. این محموله خیلی برام مهمه فقط چهارماه دیگه تا زمانش رسیده پس خوب حواستو جمع کن....فهمیدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بله قربان...خوبه پسر من به تو اطمینان کامل دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاکان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از شام به اتاقم رفتمو مثله تمومه شبای دوسالی که اینجا بودم به ماموریتم فکر کردم به ماموریتی که ازخیلی سال پیش پروندش باز بوده و هستو کسی نتونسته بود ببندتش ماموریتی که برادردوقلومو کسیکه براش جون میدادمو ازم گرفتو باعث شد پا بهش بزارم دوساله که واردش شدم .........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درست یک ساله پیش که ما برای شناسایی یه شخص به اداره ثبت احوال رفته بودیم با مشخصاتی روبه رو شدم که شهریار همیشه از دخترش میگفتو هیچوقت پیداش نکرده بود یک سال تموم اون دختر زیر نظر بود از طرف اداره و فهمیده بودیم که خانوادش میشه گفت مذهبینو دختر پاکیه و حلالو حروم سرش میشه ما میخاستیم خودمون به یه نحوی اون دخترو راضی کنیم باهامون همکاری کنه و بعد سر راه شهریار قرارش بدیم ولی شهریار زود تر از نقشه ی ما دخترشو پیدا کرد...به همین علت سرهنگ دستور داد هنوز به پدرو برادرش وابسته نشده برمو باهاش صحبت کنم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازفکر خیاال بیرون اومدم و به ساعت روی دیوار نگاه کردم ساعت دو صبح بود خوب ...الان احتمالا دیگه همه خوابن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتشه برم . از جام بلند شدمو پیرهنمو صاف کردمو به سمت در رفتم باید به سالن بالا میرفتم ..اروم از پله ها بالا رفتم. پشت در اتاقش که رسیدم مکث کردم ولی بلافاصله درباز کردمو قبل اینکه کسی ببینم دروبستم و برگشتم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدای من چی میدیدم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه قدر تو خواب چهرش معصوم و زیبا بود .. نمیدونم چند دقیقه بود که محوش شده بودم که با غلت ارومی که زد به خودم اومدمو اروم جلو رفتمو تکونش دادم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاکان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم تکونش دادم ولی بیدار نشد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه باردیگه ...ولی بازم بیدار نشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نخیر اینجوری نمیشه دو تا دستامو گذاشتم رو بازوهاشو محکم تکونش دادم که بالاخره چشاشو باز کرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اطرافش نگاه کرد چون فضا تاریک بود فک کنم نمیدیدم چون خواست چراغ خواب روی عسلیو روشن کنه که زود دستشو گرفتم که باعث شد جیغش دراد به سرعت دستمو روی دهنش گذاشتم اخر این دختر سر منو به باد میده و اروم گفتم نترس.... نترس منم وقتی احساس کردم که اروم شده ولش کردم که شروع به نفس کشیدن کرد فهمیدم که نفسش بند اومده بوده و یه لیوان اب از پارچ روی میز ریختمو به دستش دادم که همشو خورد وقتی لیوانو روی عسلی گذاشت با طلبکاری گفت :تو اینجا چیکار میکنی هااان .؟ اوف خدا عاقبت منو با این بچه بخیر کنه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیس اروم باش من پاکانم کاریتم ندارم فقط باید باهات صحبت کنم همین .نترس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی دیدم اماده نشسته همه چیو براش تعریف کردم شکه شدولی میدونستم حرفام روش تاثیر میزاره و کمکمون میکنه به ارومی بلند شدمو از اتاق خارج شدمو رفتم اتاق خودمو بعد از عوض کردن لباسام بدون پیرهن رو تخت دراز کشیدم نمیدونم چرا ولی به اون دختر اعتماد داشتم ....یه حسی بهم میگفت اون میتونه کمکمون کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی که چشامو بستم قیافه ی معصومش توی خواب اومد جلوی چشمام اه لعنتی ...این فکرو خیالا چیه ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکرای الکیو پس زدمو بخواب رفتم .....صبح با صدای جیغ هراسون از خواب پریدم .... و در اتاقو باز کردم تو سالن که خبری نبود رفتم سمته پنجره و پرده رو کنار زدمو روشا رو دیدم که اروم از استخر بیرون اومدو پشت راشا ایستادو راشا رو که حواسش تبود هل داد تو اب خخخخخخخخخ این دختر چه قد شره با لبخند نگاش کردم که کناره استخر نشسته بودو غش غش میخندید ... چه قد ناز میخندید ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهه به من چه که چجوری میخنده ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت دستشویی رفتم و بعد از شستن دستوصورتم لباسامو عوض کردمو از اتاق خارج شدم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روشا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جامون بلند شدیم و داخل رفتیم هنوز با راشا احساس راحتی نمیکردم درسته دیگه اونو مقصر نمیدونستم ولی هضمش برام سخت بود که اون الان برادرمه تو شوک بودم این که یه دفعه یه نفر بیاد و ادعا کنه پدرته و زندستو تو یه برادر بزرگ تر از خودت داری خیلی سخته... مخصوصاکه خلاف کار هم باشن... برای یه دختر هیفده ساله خیلی سخته.....خیلی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توسالن با پاکان برخورد کردم حالا که فهمیده بودم اون پلیسه حس خوبی نسبت بهش داشتم ...به تیپش نگاه کردم شلوار جین یخی با یه تیشرت سفید تنش بود رنگ سفید عجیب به این بشر میومد ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم سلام کردم که مثل خودم جوابمو دادو از کنارم رد شد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اتاقم رفتمو بعدازدوش گرفتن یه بلیز استین بلند خاکستری بایه جین مشکی پوشیدمو موهامو بالا بستمو یه شال مشکی رو سرم انداختمو بیرون رفتم اروم از پله ها پایین رفتم همه سرمیز نشسته بودن بانفرت به پدری نگاه کردم که باخیال راحت صبحونشو میخورد...... یه عمر حسرت داشتنشو خوردم و حالا که فهمیدم زندس با چی روبه رو شدم .. هه ....یه پدر خلاف کار اونم نه یه خلاف معمولی قاچاق دختر...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تصمیم خودمو گرفته بودم میخاستم به پاکان کمک کنم اون درست میگفت این به نفع بابا بود اینجوری از این منجلابی که توش بود نجاتش میدادمو یه خلاف کارو به سزای عملش میرسوندیم هرچند که اون پدرم باشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام کردمو سرمیز نشستم بعد از چند دلقمه صدامو صاف کردمو گفتم: اوممم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من کلاس کاراته میرفتمو تقریبا دفاع شخصیم خوبه حالا که منو اوردید اینجاو نمیزارید برگردم پیش مامانم پس باید باهاش کنار بیام من میخام کاراتمو ادامه بدم بابا با لبخند گفت راشاو پاکان تو مبارزه حریف ندارنو میتونن کمکت کنن علاوه بر اون خودمم تصمیم داشتم بگم باهات کار کنن و از هرموقع که بخای میتونین تمریناتونو شروع کنین...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوبه حداقل ورزش مورد علاقمو کار میکنم بقیه صبحانمو خوردم خواستم از سرمیز بلند بشم که بابا گفت امشب به مناسبت پیدا کردن تو یه جشن بزرگ گرفتم دخترم با راشا وپاکان برو بازارو هرچی که برای امشب لازم داریو بگیر امشب شب توعه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از صبحانه به اتاقم رفتمو روی تخت دراز کشیدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمم به لبتاب روی میز افتاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یادم اومد که رممو برای ریختن عکسای دسته جمعیمون بادوستام به مدرسه برده بودم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت کولم رفتم و از توی جامدادیم رممو برداشتمو بارم ریدری که داخل کشو پیدا کردم به لبتاب وصل کردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داخل پوشه ی عکسا رفتم فقط دنبال یه پوشه میگشتم......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهونه ی زندگیم..!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره پیدا شد داخل شدمو روی عکس مامان کلیک کردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادیدن چهرش متوجه شدم که چه قدر دلتنگشم ...خدای من ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغض داشت خفم میکرد بی اختیار اشکام گوله گوله روی گونه هام ریخت ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی مامانم الان داره چیکار میکنه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی خیلی نگرانم شده..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدااااااا ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم براش تنگ شده ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ینی به موقع داروهاشو میخوره..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ینی حالش بد نشده.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا خودت مراقبش باش..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من بدونه مامانم هیچم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه اتفاقی براش بیفته من دق میکنم .........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به لبخند شیرینش توی عکس نگا کردمو نفرتم نسبت به پدری که پدری نکرد بیشتروبیشتر شد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازش انتقام میگیرم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون باید تقاص دلایی که شکسته رو بده ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید تاوان دستای پینه بسته ی مامانمو بده ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که برای اینکه خرجمونو در بیاره چه قدر زحمت میکشید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پوشه عکسا خارج شدم و پوشه ی موزیکامو باز کردمو اهنگ مادر از مهسا ناوی رو گذاشتم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاید از دل سوزیات جاخورده باشم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاید برات صدامو بالابرده باشم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببخش همیشه واسه تو باعث دردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ارزوهاتو براورده نکردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکام به سرعت میریختو دیدمو تار کرده بود دوباره عکسه مامانو اوردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نپرس چرا چشمای من از اشک تاره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من انتخابام با بقیه فرق داره....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگرد پی چیزای عادی تووجودم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من دختره یاغی و مغرور تو بودم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشه ی پیرهن تو باید میشدم زود..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دامن تو پاک ترین بالش من بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز پابه پام میای با بی قراری....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به روت نمیاری که زانو درد داری.. هق هقم اوج گرفته بود دستم جلوی دهنم گرفتم که صدای گریم بیرون نره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشه ی پیرهن تو باید میشدم زود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دامن تو پاک ترین بالش من بود....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز پابه پام میای بابی قراری...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به روت نمیاری که زانو درد داری..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زندگیتو دادی نداری ادعاشم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچ وقت نتونستم مثله تو خوب باشم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثله تو حرف سرنوشتو بپذیرم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدیه دیگرانو نادیده بگیرم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدااااااا....منو مببینی ...صدامو میشنوی خدایا ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پر بغضم...دلم براش تنگ شده خدایا ......چرا این قد تنها شدم ...چرا....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایا چرا منو از مامانم جدا کردی ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو که میدونی من بدونه مامانم میمیرم... ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشه ی پیرهن تو باید میشدم زود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دامن تو پاک ترین بالش من بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز پابه پام میای بابی قراری ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به روت نمیاری که زانو درد داری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشه ی پیرهن تو باید میشدم زود ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دامن تو پاک ترین بالش من بود....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز پابه پام میای با بی قراری ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به روت نمیاری که زانودرد داری..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از روی صندلی بلند شدمو کنج دیوار نشستم .عادتم بود وقتی دلم میگرفت باید مینشستم کنج دیوارواونقد گریه میکردم تاخالی بشم نمیدونم چه قدراونجا نشستمو گریه کردم که خوابم برد ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخخخخخخخ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشامو باز کردم ....تمام بدنم گرفته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم بلند شدموبه ساعت نگاهی انداختم ووویی چهار بود بابا گفت امشب جشنه اونم برای من . ....هه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی که تو حسرت یه تولد بودم کجابودی که حالا برا پیداشدنم جشن به این بزرگی برپاکردی... رفتم دسشویی دستوصورتمو شستم تو اینه به خودم نگا کردم چشام پف کرده و بودو مشخص بودکه گریه کردم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از این که چهرم به مامانم رفته بود خوشحال بودم هرچند که یه چهره ی معمولی داشتم .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم بیرونو در کمدو باز کردمو یه مانتوی کوتاه مشکیه ساده به همراه یه شلوار نود سانتیه چسب سورمه ای برداشتمو پوشیدم موهامو بالا بستم و رفتم جلوی اینه صورتم خیلی بی حال بود و مشخص بود گریه کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم کرم پودر زدمو دور چشامو سیاه کردم که پفش معلوم نباشه و یکم ریمل زدم که به مژه هام حالت بده و یه رژ کم رنگ کالباسی به لبم زدمو شال سورمه ایمو هم سرم کردمو کتونی های مشکی روهم پوشیدمو بندشودور پام بستم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازاتاق بیرون رفتمو تقه ای به در اتاق راشا زدمو قبل از جواب دادنش داخل شدم ...ههههه اینو باش خرسه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا اینقد میخوابه اروم به سمتش رفتمو صداش کردم... هی راشا..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی عکس العملی از خودش نشون نداد جلو تر رفتمو لبه ی تخت نشستمو تکونش دادم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیی ...راشااا بیدار شو دیگه ...اه با صدای خوابالودی گفت هوممم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شودیگه ....بلند که نشد هیچ بی هوا دستمو گرفت که افتادم کنارشو دستشو دورم حلقه کردو با چشای بسته پیشونیمو بوس کردو گفت بخواب ابجی کوچولو بخواب قربونت بشم بزار منم کپمو بزارم....خخخخخخ خندمو جمع کردمو به بازوی عضلانیش نگاهی انداختمو چشام از شیطنت برق زد ولی بعد پشیمون شدم و به زور خودمو از اغوشش بیرون اوردمو محکم تکونش دادم ...هیییی راشا با توام ...پاشو منو ببر خرییییییددد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دفه مثله جت نشست سر جاشو تند تند گفت ساعت چنده ....ساعت چنده...... نگاهی به ساعت مچیم انداختمو گفتم چهارونیمه بدوحاضر شو با این حرفم نگاهی به من انداخت ...یه دفه نیشش باز شد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای جون فسقلی چه خوشتیپ شدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بالشش کوبیدم تو سرش و باداد گفتم بلند شو حاضر شو دیگه دیر شد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره بعد نیم ساعت حاضر شد باهم بیرون رفتیمو سوار مازراتیه مشکی رنگی شدیم اولین بارم بود که همچین ماشینیو از نزدیک میدیدم هه...ما برای در اوردن خرجمون چه قد سختی میکشیدیم اونوقت .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پنجره مردمو تماشا میکردمو به این فکر میکردم که ینی اونا چه گرفتاری دارین....نمیدونم چه قد تو فکر بودم که جلوی یه پاساژ بزرگ نگه داشتو داخل شدیم دستمو گرفته بودو اروم قدم میزد .....بیخیال به ویترینای مغازه ها نگاه میکردمو در همون حین پرسیدم برای امشب چه لباسی مناسبه ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امشب شبه توعه ابجی کوچولو هرلباسی که دوست داری انتخاب کن ...شونه ای بالا انداختمو به دید زدن ویترینا ادامه دادم که چشمم به یه پیراهن سورمه ای رنگه عروسکی افتاد خیلی ازش خوشم اومد به نظرم عالی بود دست راشا رو کشیدمو باذوق به سمته ویترین بردمو گفتم راشا وایی به نظرت این خوشگل نیس؟؟؟بالبخند گفت چرا کوچولوی من خیلی قشنگه بریم بپوشش داخل رفتیمو راشا به دختره فروشنده که داشت بانگاش راشاروقورت میداد گفت میشه از اون پیراهن سورمه ایه پشت ویترین سایز وروجک من بیارین دختر نگاهی به من انداختو با عشوه گفت البته ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از چند لحظه پیرهنو اورد رفتم داخل اتاق پرو و لباسو پوشیدم تو تنم عالی بود .درش اوردمو بیرون که رفتم با خوشحالے گفتم همینو میخام خیلی قشنگه راشا با لبخند نگام کردو پول لباسو حساب کرد یه ساپورت مشکیه کلفتم به همراه کفش خریدیمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پاساژ خارج شدیم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توراه برگشت راشا اهنگه بی احساس علی عبدالمالکی گذاشته بودو منم تو سکوت اهنگ گوش میکردم .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به محض رسیدن از ماشین پریدم پایینو بدو رفتم بالا تو اتاقم و بعد از دوش گرفتن زودی لباسمو پوشیدم. ساعت هفتو نیم بودو کم کم مهمونایی که من هیچکدومو نمیشناختم میومدن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو از سروصداشون متوجه میشدم کفشای پاشنه بلندمم پوشیمو رفتم جلوی اینه موهامو یکم موس زدم که حالتی که همیشه بعد از خیس شدن به خودش میگرفتو حفظ کنه و باز دورم ریختمشون یه رژ جیگری زدمو دور چشامو سیاه کردمو یه شال تور سورمه ای هم رنگه پیرهنم روی بازوهام انداختمو از اتاق خارج شدم همزمان بامن راشا هم از اتاقش بیرون اومد واوو چه جیگری شده بود یه پیراهن سفید پوشیده بودو کت اسپرت سورمه ای به همراه شلوارسفید موهاشو به طرز قشنگی بالازده بود خیلی ناز شده بود اونم داشت منو انالیز میکرد ...خندیدمو گفتم بسه ...خوردیم بریم دیگه خندیدو شیطونی نثارم کردو دستشو گذاشت پشت کمرمو گفت بریم فسقلیه من...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فسقلی خودتی......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خخخخخ من کجام فسقلیه ...بهش نگا کردم راست میگفت خخخخخ من در برابرش واقعا فسقلی بودم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گرفتو اروم از پله ها پایین رفتیم به پایین پله ها که رسیدیم همه ی سرا به سمت مابرگشته بودو مارو نگاه میکردن موزیک قطع شده بودو همه سکوت کرده بودن صدای بابا از قسمت بالایی سالن بلند شد .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به همتون خوش امد میگم دوستان .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه میدونین که جشن امشب به مناسبت پبدا شدن دختر عزیزم روشاست ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب دیگه زیادی حرف زدم بهتره به ادامه ی مهمونی برسیمو با دستش به دی جی اشاره کردو دوباره صدای موزیک همه ی فضارو گرفت ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو شلوغی دنبال پاکان میگشتم فرصت خوبی بود که از شلوغی استفاده کنم و باهاش صحبت کنم نمیدونم راشا یهو کجا غیبش زده بود ........ صدایی کنار گوشم گفت دنبال من میگردی کوچولو برگشتم خودش بود ....گفتم اوهوم باید باهات صحبت کنم ...دستمو گرفتو منو دنبال خودش کشوند ...خیلی قدماش بلند بود .. هی اروم تر چرا اینجوری راه میری با این حرفم گام هاشو کوتاه تو کرد با هم به باغ رفتیم از لابه لای درختا رد شدیمو به انتهای باغ که رسیدیم کنار یه درخت ایستادوبه درخت تکیه کرد روبه روش وایستادمو گفتم من بهت کمک میکنم با لبخند گفت میدونستم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهش نگا کردمو گفتم اعتماد به نفس ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشاش برقی از شیطنت و گفت زبون دراز .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پرووو.... فسقلی ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دندونامو از حرس روی هم فشردمو خاستم چیزی بگم که صدای خش خشی اومدو بعدش صدای راشا بلند شد ....هیییی روشا اینجایی...کجایی تو دختر...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاکان سریع بهم نزدیک شد قبل اینکه چیزی بگم بغلم کردو کنار گوشم گفت ببخشید مجبورم ..وگرنه باهم ببیننمون شک میکنن چون ضایعس وبعد از حرفش..........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو شوک بودم اون الان چیکار کرد مغزم قفل کرده بود که یهو صدای راشا اومد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهااای گنده بک خواهرمو ول کن....با دادی که زد به خودم اومدمو خواستم هلش بدم که قبل از من مشت راشا بود که صورت پاکانو هدف گرفت....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخخخخخخخ.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوه اوه دماغ بیچاره رو خورد کرد زود پریدم جلو راشا گفتم: اروم باش داداش اروم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دفه تمام عصبانیتی که چهرشو پوشونده بود پرید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو چی گفتی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالکنت گفتم ...ممم ...من...من ... ب..بببببب.... خدااا.. چیزی. ....چیزی نگفتم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که یه دفه دیدم تو بغلشم و داشت سروصورتمو غرق بوسه میکرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داداش فدات بشه.....ااالهی داداش قربونت بشه یه بار دیگه بگووو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه بار ...یه بار دیگه بگو داداش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از این همه مهربونیش اشک تو چشام حلقه زده بود اروم گفتم داداشی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گونمو بوسیدو گفت جونه داداشی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عشق داداشی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم برگشت که دوباره چشمش به پاکان افتاد اخمی کردو از بین دندونای قفل شدش گفت بعد از مهمونی باید توضیح بدی ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم بغلم کردو راه افتاد به طرف خونه ...تقلا کردم از بغلش بیام پایین ولی هرچی دستو پا میزدم انگار نه انگار هی راشا منو بزار پایین زشته ...مگه خودم چلاقم....نچ ولی من دوس دارم ابجیمو بغل کنم .. .. ... ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داخل خونه شدیم صدای موزیک کر کننده بود دستمو کشیدو منو ررد وسط ...اهنگ چه عالیه امیر فرجام بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رقصم بد نبود اروم همراهیش کردمو باهاش رقصیدم مردونه و قشنگ میرقصید ....تا این که موزیک قطع شدو یه موزیک اروم برای تانگو اومد و چراغارو خاموش کردن ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم بشینم که یه نفر دستمو کشیدو برد وسط ....تا به خودم بیام تو اغوش پاکان بودم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هم از دستش عصبانی بودم هم ازش خجالت میکشیوم سرم پایین بودو بدبختانه رقصم بلد نبودمو سیخ تو اغوشش وایستاده بودم که سرشو کنار گوشم بردو گفت متاسفم ولی چاره ای نداشتم اگه بغلت نمیکردم بهمون شک میکردن که ما چه حرفی باهم داشتیم که باید تویه جای خلوت میزدیم و حالا معلوم نیست اخر شب چه توبیخی در انتظاره........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبل از روشن شدن چراغا از هم جداشدیم اروم به سمته میزی رفتم روی صندلی گوشه دیوار نشستم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند دقیقه بعد برقا روشن شد........ زوجا از هم جداشدنو به سرجاشون برگشتن ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای موزیک خیلی بالا بودم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشم کر شد اهه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به پیست رقص نگاه کردم که چشمم به راشا افتاد که دخترا دورش کرده بودن و وسطشون میرقصید .. هه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو باش ازبطریه روی میز کمی اب برای خودم ریختمو همشو سرکشیدم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخی خنک شدم...چه قد مزخرفه این جشن ...شالمو روی شونم انداختمو از جام بلند شدمو رفتم سمت پله ها و خواستم برم به اتاقم که دوتا از غولا جلومو گرفتن کجااا خانوم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کسی از مهمونا اجازه بالا رفتن نداره ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وا ...مهمون کجا بود ....سرمو بالا اوردمو گفتم مهمون کیلو چنده.. برو اونور ببینم و از زیر دستش رد شدمو پامو رو پله ی اول گذاشتم که دستمو کشیدو محکم به عقب پرتاب کرد....اخخخخخخخ سرم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به گلدون کنار دیوار خرده بودو بدجوری میسوخت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی اختیار اشکی از گوشه ی چشمم پایین چکیدو از جام بلند شدم با دو به حیاط رفتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبه ی استخر نشستمو زدم زیر گریه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخه چرامنو اوردن اینجا....منو دخترم خطاب میکنه بعد با بقیه اشنام نمیکنه که اینجوری مثله یه اشغال باهام رفتار نشه هق هقم اوج گرفت....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدجور تحقیر شده بودم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی من اینجا یه مهمونم پس چرا اوردنم...چرا نمیزارن برم خونمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

......چرا .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

....دلم برا مامانم تنگه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برا اتاقم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای همه چی ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای قدم هاییو از پشت سرم شنیدم ولی اهمیتی بهش ندادم که احساس کردم یه نفر کنارم نشسته اهمیتی ندادم حتی برنگشتم ببینم کیه عطر گسش تو فضا پخش شده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول اونم سکوت کرده بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی یهو صدای هراسون بابا روشنیدم و بلافاصله بعدش تو اغوش گرمش بودم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روشایی بابایی سرت چی شده ها...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گیج بهش نگاه کردم سرم...سرم که چیزی نشده...چی چیزی نشده پس این خون چیه...؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم دستمو بالا بردمو روسرم گذاشتم راست میگفت به انگشته خونیم نگا کردمو پوزخند تلخی زدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هه ...وقتی که دستور دادین نزارن مهموناتون به اتاقشون برن باید به اون غولاتون یاد میدادین اروم تر هلشون بدن روی کلمه ی هل مکث کردم که متوجه منظورم بشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عصبانیت گفت کدوم احمقی همچین کاری کرده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کی گفته تو مهمونی ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این خونه مال توعه فهمیدی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زهر خندی زدم و چیزی نگفتم اروم بلندم کردو به سمت ساختمون رفت وقتی از جلوی اون غولا رد میشدم با داد رو بهشون گفت بعدا به حساب شماها میرسم...ترسو تو چشای اون که هلم داده بود میدیم ولی چیزی نگفتم سرم خیلی درد میکرد اروم رو تخت گذاشتمو با گوشیش ور رفتو بعد گذاشت کنار گوشش الو دکتر .....زود خودتو برسون سر دخترم شکسته..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خسته تر از اونی بودم که به بقیه حرفاش توجهی کنم و به خواب رفتم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای دادو بیداد بیدار شدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم هنوز یه خورده درد میکرد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم از جام بلند شدم اوف چه قد تنگه این لباس به بدبختی از تنم درش اوردم و یه بلوز شلوار راحتی پوشیدم و رفتم بیرون از پله ها با احتیاط پایین رفتمو بابارو دیدم که سر اون دوتا بادیگارد داد میزد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای ضعیفی صداش زدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سکوت.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اولین باری بود که بهش بابا میگفتم تو شوک بود .... یه دفه به خودش اومد گفت جان بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونارو ول کن اونا مقصر نیستن تقصیر خودتی باید منو به همه معرفی میکردی ...چیزی نگفتو به بادیگاردا اشاره کرد برن پاکانو راشا رومبل نشسته بودنو راشا با اخمای تو هم به پاکان نگاه میکرد ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا:خوب پاکان بگو قضیه چیه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توو روشا اخر باغ چیکار میکردین هاااان...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینه اعتمادی که من بهت دارمممم..؟؟؟هااااااان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوابش اینههههه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که ته باغ دخترمو تو بغلت ببینن ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکام رو گونه هام سر خورد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون منو چی فرض کرده یه هرزه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چطور راجب دخترش اینجوری حرف میزنه. ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاکان باصدای ارومی گفت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راستش ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راستش شهریار خان من ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ... من دخترتونو دوست دارم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از همون ثانیه ای که دیدمش عاشقش شدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترسیدم بهتون بگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا با صدایی که ملایم تر از قبل بود گفت اینو از اول میگفتی ولی من اینجوری نمیزارم تو یه خونه بمونین ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببین اگه شوخی یا هوس یا حتی از ترسه که اینجوری گفتی بگو وگرنه باید به عقد هم در بیاین ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بهت بهشون نگاه میکردم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که با جواب پاکان نزدیک بود سکته کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بله من دخترتونو میخام..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شک نگاشون میکردم ولی میترسیدم چیزی بگم .....حتما نقششه دیگه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید باهاش حرف بزنم ینی چی اخه داشتم از عصبانیت منفجر میشدم با غضب نگاشون میکردم دستام مشت شده بود همش تقصیر اونه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخه ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچ وقت فکرشم نمیکردم یه روز زندگیم اینجوری بشه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لااقل وقتی بی پدر بودم این مشکلات نبود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بابغض تو گلوم اروم برگشتمو به اتاقم رفتم نمیدونم چه مدت بود که رو تخت نشسته بودمو گریه میکردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی به خودم اومدم که سه نیمه شب بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم از جام بلند شدم باید با پاکان صحبت میکردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستامو مشت کردمو از اتاق خارج شدم ...حالا کدوم طرفی باید برم چشمم به اتاق انتهای سالن افتاد که یه در مشکی رنگ بود اروم رفتم به سمتشو بدونه در زدن درو باز کردمو داخل شدم تاریک بودو جاییو نمیدیدم...دستمو به طرف دیوار بردم تا بلکه کلید برقو پیدا کنم که صدای ارومی گفت: بهت یاد ندادن بدون در زدن وارد جایی نشی از ترس جیغی کشیدم که دستشو رو دهنم گذاشت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیییسسسس اهه تو چه قد جیغ جیغویی و برقو روشن کرد با دیدن پاکان نفس راحتی کشیدم ...ولی بابه یاد اوردن حرف امشبش بهش توپیدم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون چه حرفایی بود که به بابا زدی هاااان....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی چی؟؟؟حالا راجب من چه فکری میکنن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گرفتو نشوندم رو تخت ببین دختر خوب بابای تو یه خلافکار بزرگه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون خیلی زرنگه و همینطور اطرافیانش مطمئنا اگه من امشب همچین دروغیو سر هم نمیکردم لو میرفتیم ..مجبور بودم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.