داستان ما درمورد خواهر و برادری است که به دلیل بیکاری ای که در جامعه الان پیش رو داریم مجبور به ترک دیار میشوند... که باعث میشود زندگی آنها تحت الشعاع اتَفاق های ناگوار بیوفتد... وهرروزکاش هایی را در دل زمزمه کنند...

ژانر : پلیسی، عاشقانه

تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۳۷ دقیقه

مطالعه آنلاین دستان گره خورده
نویسنده : دختران معتمد

ژانر : #عاشقانه #پلیسی

خلاصه :

داستان ما درمورد خواهر و برادری است که به دلیل بیکاری ای که در جامعه الان پیش رو داریم مجبور به ترک دیار میشوند...

که باعث میشود زندگی آنها تحت الشعاع اتَفاق های ناگوار بیوفتد...

وهرروزکاش هایی را در دل زمزمه کنند...

مقدمه:

زندگی سایه ای است که بر دیوار عمر گذر میکند

زندگی پر از پیچ وخمه پراز گرگ وبره هست باید حواست جمع باشه که تو جنگل زندگی شیر باشی

داستان ما درمورد دختریه که خواست شیر باشه اما بره شد...

چهل روزبود که دیگه سایه سر نداشتم همدم دل نداشتم دیگه نه پدری بود نه مادری طاقتم طاق شد وقتی از بیمارستان زنگ زدن وگفتن پدرومادرت توی تصادف جون دادن ازم خواستن برای شناسایی جنازهای برم که تمام زندگیم بودن

اون روز شوم تولد 18سالگیم بود قراربود باکادوئی که برام درنظر داشتن سورپرایزم کنن اما بامرگشون قافلگیر شدم

برادرم سام به خاطرمن ازمافوقش مرخصی گرفته بود ،وقتی اومدو منو تو لباس عزادید روی دوزانو جلودرخونه نشست بمیرم داداشم که مرگ عزیزامون آوارشد روی دوش های خستت

دلم سیاه پوش پدرمه پدری که منتظر برای بازنشستگیش روزهارو گذروند اما حالا سهمش از بازنشستگیش فقط پول کفن ودفن خودشو همسرش شد

دست یکی روشونم نشست برگشتم برای دیدن صاحب دست

دایی علی بود کسی که تاالان پشت بودبرای دل داغ دیده بچهای خواهرش ،بلندشدموسرگذاشتم روی سینه ستبرش روی موهامو ب*و*سه زد

-عزیزکم دیگه اونانیستن این بغض 40روزروخالی کن عزیز دایی

امامن حرفی برای گفتن نداشتم واشکی برای ریختن

کاسه ی چشمانم از اشک خالی شده بود

به قول مادربزرگم اشکم خشک شده بود آخه کم چیزی نیست ازدست دادن پدرو مادر...

باهم به سمت ماشین سمند مشکی رنگش که زیر نور آفتاب میدرخشید رفتیم

همه رفته بودن خونه من صاحب مجلس بودم ،باید این مراسمو خوب بر گذارمیکردم.

بعدازمراسم به علت سردردشدیدم به اتاق خواب پناه آوردم.

انگار روح از بدنم جداشد وقتی چشمامو بستم

به خواب عمیقی رفتم ،توی اتاق سفیدبودم بدون هیچ دری نورشدیدی تو ی اتاق بود امامنبع نور پیدانبود بااین که مبهم بود اما ترسی نداشتم .

یک آن پدرومآدرمو دیدم که از شکافتی که روی دیوار ایجاد شد بیرون اومدن جفتشون جوون بودن

هرجفتشون اخم داشتن انگار از دستم ناراحت بودن

داشتم میرفتم به سمتشون که باتکون دستی بیدارشدم

منابود دخترخاله اعظم بهترین دوستم ازبچگی تابزرگی یه لیوان آب دستش بود باولع ازش گرفتمو سر کشیدم وآخرش به یاد مامانم گفتم (سلام برحسین تشنه لب )

-آجی چراناله میکردی توخواب ؟ بایادآوری خواب اشک توچشمام حلقه زد ویه سوال هزاربارتو مغزم تکرارشد چرا ناراحت بودن

بعداز40روز بغضم شکست بدون حرف بدون زجه گریه کردم مونا پابه پام گریه کردسام جلو دراتاق دستشوگرفته بودروی چشماشو شونهاش تکون میخورد هوش زیادی نمیخواست برای فهمیدن گریش...

-داداش حالاشدیم دونفر ،دیگه مادری نیس برای شونه کردن موهام دیگه پدری نیس برای ب*و*سه روی پیشونیم حالافقط منو توئیم دیگه...

سام اومد جلوم زانو زد دستاموگرفت تو دستاش

-کمتربی تابی کن ،خودتو ازپادرمیاریا مگه من مردم ،خودم میشم پشت وپناهت...

گرفتمش بغل و هق هقمو تو سینش خفه کردم اونم عزاداربود امابااین که مردبود نتونست گریشو خفه کنه شونه هاش لرزیدو گریه کرد ،بمیرم برای چشمای عسلیت که گریونه...

مادرم همیشه وقتی سام میرفت بیرون براش اسپند دود میکرد میگفت بچمو چشم میزنن منم میخندیدمو میگفتم آخه مامان چیشو چشم بزنن

مامانم میگفت موهای مواجو خرماییش که دل دخترارو میبره چشمای عسلیش موجهای پر وبلندش...

منم بلند میخندیدمو میگفتم مخصوصادماغ تقریبا گوشتیش. یا لبای قلوه ایش

باباهم باخنده میومد پیشمونو میگفت باز شاعرشدید جفتی ؟

چه روزای خوبی داشتیم خدانگذره ازباعث بانیش که هنوز پیدانشده...

شب همه جمع شده بودن خونمون تابرای منو سام تصمیم بگیرن

اماسام بهم قول داده بود نه بزاره کسی پیشمون بیا نه پیش کسی بریم

عموبزرگم روی مبل بالای مجلس نشسته بود وبادایی عباس صحبت میکردن چشم چرخوندم تاخانم جانو پیباکنم (مادر مادرم )کنارش نشتم صورتش پراز چنگ بود ،خانم جان از طایفه بختیاری بود رسم بود که تومرگ عزیزانشون صورت بخراشونم

-عزیز مامان نمیزارم پیش کسی برید میبرمتون پیش خودم من دلم نمیاد یادگار فاطمه رو ول کنم به امون خدا

-خانم جان اماسام میگه خودم پیشتم میگه نمیزارم کسی بیاد پیشمون

-قربون سام برم که مثل پدرخدابیامرزت بااقتداره بازم هرچی صلاح خودته اما دخترم سام که حالاسربازه تا سربازیش تمام شه طول میکشه تا اون موقع بیاپیش خودم

ازخانم جان معذرت خواستمو بلند شدم رفتم پیش سام نشتم بهش گفتم خانم جان چی گفت

-سماجان من یک ماه بیشتراز سربازیم نمونده این یک ماهم منامیاد پیشت

-باشہ داداش هرچی شما بگی

-قربونت برم

عمومحمدسامو صداکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مناپیشم نشست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سام میگه تاهروقت سربازیش تمام بشه پیشت باشم آجی مزاحم که نیستم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه فدات اما مدرستو چکار میکنی اذیت نمیشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه،باباهرروز میاد میبرمو میارم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سماجان بهنام داره نگات میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرچرخوندم منا راست میگفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهنام خواستگارپروپاقورسم بودم. امامن به چشم برادرم نگاش میکردم پسرخوبی بود وهمچنین دست پرورده دایی عباس بود که توبازارفرش حرف اولو میزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آجی چراجواب مثبت بهش نمیدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-موناتوکه از دلم خبر داری توکه میدونی نگاهم بهش خواهرانس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب گناه داره فداتشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گناه من دارم که همتون میخواید از دستم خلاص بشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدازاین ح

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رف بلند شدمو رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارداتاق شدمو دروازداخل قفل کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستگیره درتکون خورد امابازنشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سمادروبازکن من که حرفی نزدم ،باشه ببخشید حالادروبازکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلیدوتوقفل چرخوندم ،دروبازکردم منا اومد تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مناجان شرمنده این روزا،حساس شدم دست خودم نیست آجی ببخشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بچه هابیاید سفره بندازیت شام حاظره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سماببین این زندایی الانم دست برنمیداره خب خودشون سفره بندازن انگارلَنگ مادوتان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم گرفت از لحن منا آخه منا وزندایی "هورا" باهم رابطه خوبی نداشتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به چی میخندی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی فدات بریم سفره بندازیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهم واردآشپزخونه شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خاله بشقاباروبده تاببرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه عزیزم خودمون هستیم توبرو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اعظم جان بده تاببرن یکم حواسش پرت بشه بد نیس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله یه چشم غره به زندایی هورارفتو روبه من کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بروبشین خاله جان منا هست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم ازخداخواسته رفتمو پیش خانوم جان نشست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدازشام همه عزم رفتن کردن فقط مناپیشم موند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخه قراربود فرداسام به بقیه خدمتش ادامه بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

🔆🔆🔆

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام خواهر گلم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام داداش گلم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوبی سماجان؟کی پیشته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره خوبم ،توخوبی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تنهایى؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تنهاتوخونه چیکارمیکنی حوصلت سرنرفته ؟شب تنهانمونی تواون خونه درندشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ترس که نداره قراره شب موپنابیاد پیشم ،اماتنهاباشم راحت ترم ازچیزی که نمیترسم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-می دونم خیلی تخسی اماتنهاباشی من نگرانت میشم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای آیفن اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-داداش زنگ میزن الان میام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت آیفون رفتم چهره خندان منا توی صحفه مانیتور نقش بست دروبازکردم وسریع رفتم پای تلفن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الوکی بود ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب خیالم راحت شد بروبه مهمانت برس من کار بارم باید برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-داداش کی سربازیت تمام میشه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دوهفته دیگه صبرکنی تمام شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه داداش فعلا خداحافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خداحافظ خواهری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیو قطع کردم وبه سمت درورودی رفتم مناداشت کفشهاشو درمیاورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام خوش اومدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ممنون ماکه دیگه صاحب خونه ایم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله دیگه بیست وچهارساعت پلاسی اینجا ،میخواستی مهمونم باشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قراره دیگه نیام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخه تو سگ اخلاقی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همینه که هست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمتم اومدو گونه هامو ب*و*سید. نگاه به چهره اش انداختم قد تقریبا بلند چشمای آهوی عسلی بامژه های بسیاربلند ابروهای هشتی بادماغ عملیش بالبای قلوه ای چهره زیبای براش درست شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیه چراانقد نگاه میکنی ،خیلی هیزشدیا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخه امروز به نظرم خیلی خشگل شدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به شماکه نمیرسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میدونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واقعاپروئی سَما...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بازم میدونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-توبجزمیدونم حرف دیگه ایم بلدی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس نه چیه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گمشو ...بیست سوالی میپرسی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت چشمی برام نازک کردمانتو وروسریشو ازسرش درآورد موهای خرمائی ول*خ*تشو ازحصارگیره ،قرمزرنگش رهاکرد ودست توی جنگل موهایش کرد وآشفته شون کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه میگفتن مادرست بر عکس هم دیگه ایم من چشمانی مشکی و موهای مشکی داشتم وپوستم گندمی بود وقد بلندم مادونفروازهم متمایز میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سما یه سوال بپرسم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه نصف سوالتو بپرس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وااا...بیشعور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب بپرس حالا .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه منتیم میزاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگرنمیپرسی برم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجا؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کوفت درست کنم برای شام .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه برو درست کن اما کوفت درست نکن پوستم بهش حساسه ،حالابپرسم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بپرس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الان سه ماهه از مرگ خاله اینا میگذره اماتو هنوز لباس سیاهتو درنیوردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منا راست میگفت هنوز لباس سیاهمو درنیاورده بودم ،دیگه مثل قدیم شادو سر زنده نبودم ،دیگه حوصله کل کل بابقیه رو نداشتم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجایییی؟سما ؟مردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خفه بابا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واقعاکه خیلی بی شخصیتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قربون شماباشخصیت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جوابمو ندادی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سوالتو بپرس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خنگ میگم بیا بریم خرید لباس سیاهتو دربیار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه فردامیریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالاچه کوفتی قراره برام درست کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه کوفتی دوستداری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مناباذوق دستاشو به هم کوبوندو گفت ماکارانی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه توأم سالاد درست کن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون شب باشیطنت های منا خیلی بهم خوش گذشت واقعا این دختر بمب شادی وخنده بود ،پدرم تو بانک کارمیکرد وخانه نسبتا بزرگ وویلایی داشتیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خداروشکر وضع زندگیمون خوب بود و دستمون به دهنمون میرسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خانم خوابالو بلندشو دیگه مگه قرارنبود باهام بریم خرید ساعت 9شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مناکشو قوسی به خودش داد وبالشتشو به سمتم پرت کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوووی ...اول صبحی وحشی شدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منا استیل حیوان چهار پارودرآوردو دهنشو مثل حیوانای وحشی تکون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میخوام بخورمت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو؟؟؟بابا یه چیزی بگو بهت بیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرابهم نیاد بزارتابهت بگم که بهم میاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس منا قبول میکنی که وحشی هستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازدن این حرف فرار کردمو مناپشت سرم تلاش میکردکه منو بگیره اما تلاشش بی حاصل موند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحین دویدن پاش گیرکردبه فرش و خورد زمین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی ترسیدم باسرعت ،خودمو بهش رسوندمو بلندش کردم موهاشو از روصورتش کنار زدم ودیدم داره میخنده ازروحرص باکف دستم کوبوندم روی پیشونیش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخش بلند شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مرض داری میزنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینو زدم یادت باشه که دیگه ازاین شوخیابامن نکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخنده شوخی آماده شدیم ورفتیم خیابون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه مانتو آبی آسمونی گرفتم که باخط های طلایی روش کار شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک شال ست همرگ مانتومم گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدازکلی پیاده روی به پیشنهاد منا به یه رستوران رفتیم ویه جای دنج نشستیم همه میزاش پربود فقط میز ماکه چهار نفره بود خالی بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گارسون سمت میزمون اومدو منوروداد دست منا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مناهم بدون نگاه کردن به منو گفت همیشگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گارسون بیچاره چشماش گردشدو گفت خانم شما باراول اینجاتشریف آوردید کدوم همیشگی بیارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخنده منورواز رومیزبرداشتمو سفارش دو تا سلطانی دادم گارسون باتعظیم کوچکی از میز دورشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همیشه باید مسخره بازیتو داشته باشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالامگه چی شده سماجون سلطانیو عشق است

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صندلی من جوری بود که روبه روی درورودی بود ازبیکاری بامنااین وراونورونگاه میکردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم چرخیدسمت درورودی دوتاپسر خشگلو هیکلی وارد رستوران شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مناپشت سرتو نگاه کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منا برگشتو دوتاپسرارو دید یکیشون میخ من شده بود سرمو انداختم پایین تااز دیدش خارج بشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آجی دارن میان سمت ما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرموباشتاب آوردم بالا مناراست میگفتن اومدن سمت میزما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکیشون قدش بلندبود چشمای آبیش ازدوربرق میزد اومد سمت منا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خانم اجازه هست مابشینیم اینجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وبادستش دوتاصندلی خالی رونشون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منا نگاهی بهم انداخت باسربهش گفتم بگه نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشید آقا اما دوستم راحت نیستن سرمیز مابشینید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون پسره که میخ من بود اومد کیفامونوازروصندلی برداشتو گذاشت رومیز، خودش نشست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه دوستش کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عباس بشین میزوکه نخریدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عباسم باپوزخند نشست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازعصبانیت درحال انفجاربودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدمو محکم روی میز کوبیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه حالیت نیس گفتم خوشم نیاد بشینی سرمیز ما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام افراد داخل رستوران حواسشون به مابود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر پاروی پا انداختو دستاشو توهم قلاب کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه خریدیش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره خریدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس سندشو بیار تا من پاش برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازریلکس بودنش حرصم گرفت منا کیفامونو برداشت واومد سمتم ،بازومو گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سماجان بیامامیریم یه جای دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازکنارش رد شدم اماجرقه ای تو مغزم زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عقب گردکردمو روبه روش ایستادم مثل خودش دستامو توهم گره زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه میخوای سندشو ببینی بلند شو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دوستش نگاه کردو بلندشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سندش کو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بانوک بوت هام محکم کوبیدم توساق پاش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخش بلند شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دختره احمق بااین کارت دیگه زنده نمیزارمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم حرصی ترش کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد حمله بکنه بهم که دوستش ازپشت بازوشو گرفت مناهم دست منو گرفت با دو از رستوران آوردم بیرون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سماایول خیلی حا ل کردم آجی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهم شروع کردیم به خندیدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منابیاناهار غذاپرچمی بخوریم (گوجه ،خیار،پنیر)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه آجی بریم خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم خونه غذاخوردیم بعدشم خوابیدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازخستگی روپابند نبودیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی بیدارشدیم به پیشنهاد منا توی حیاط نشستیم ،شربت خوردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یادش بخیر مامان همیشه تو تابستون بسات شربش جوربود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سمانظرت درموردبهنام چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برای چی میپرسی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخه از بهزاد شنیدم که قراره برای بهنام بیان خواستگاری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اینقدرتعجب نداره پسربه این خوبی هم خوشگل هم خوش تیپ مغازه فرش فروشی هم که داخل بهترین جای شهرداره دیگه چی میخوای؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منا راست میگفت بهنام خیلی خوشگل و خوش تیپ بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهای طلاییش ،چشمای قهوه ای وابروهای پهن که در جذابیتش نقش به سزایی داشت وقبقبهه ی روی گلویش که بانمک ترش کرده بودوهمچنین لب های پهنش از او مردی با اقتدار ساخته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو که میدونی من علاقه ای بهش ندارم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حالا چرا به من میگی؟دایی عباس و زندایی هورابنده خدابه توی عتیقه دلشونو خوش کردن که عروسشون بشی...😏

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چون بهم دل خوش کردن،با کسی ازدواج کنم که علاقه ای بهش ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آره دیگه،خواهر شوهرم نداری...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حالا مگه تو داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آره پس تو اینجا چی هستی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهنم اندازه ی یه غاربازشداز این حرفش.منا سامو خیلی دوست داشت اما سام هیچ وقت به ازدواج با منا فکرهم نمیکردچه برسه ب اینکه بخوادبهش عمل کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یعنی چی سام که قبول نمیکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_از خداشم باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_از خداش نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"ای نامرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به حالت قهر بلندشدو رفت داخل رفتم دنبالش وازپشت گرفتمش بغل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولم کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودشو تکون داد تاازدستمام خارج بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا؟مگه چی گفتم ،خب باهات شوخی کردم ،ببخشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودشوباحرص ازبغلم بیرون کشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-توخبر داری چه قدر سامو دوست دارم اما اون وقت اینجوری بهم میگی ،خیلی نامردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادستاش صورتشوپوشوندو شروع کردبه گریه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم بحالش سوخت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازدست خودم عصبانی شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-موناغلط کردم ،اشتباه کردم ،چیکارکنم بخندی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروع کردم به شکلک درآوردن ،مناهم شروع کرد به خندیدنو مشتی حواله بازوم کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دختره دیونه واقعاکه عقلت کمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرااونوقت ،به این بامزگی ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازنگ آیفوم جفتی به هم نگاه کردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سمت آیفون رفتم ازچیزی که میدیدم تعجب کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سام ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سام دوباره زنگ زد آیفونو زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع رفتم توی حیاط ،سام وارد حیاط شده بود باعجله خودمو انداختم درآغوش تک برادرم تنهاکسی که برام مانده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم دستاشودورمن حلقه کردم وصورتم روغرق ب*و*سه کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سام چه خبره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب دلم برات ت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگ شده بود خواهری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودموکشیدم عقب تاصورتشو ببینم ،ریشو سیبیلش بلند شده صورتشم کمی لاغرشده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دید زدنت تمام شد ،خسته ام بریم خونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلی لاغرشدی داداش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اونجاکه نمیریم برای خوشگذرونی .میریم سربازی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موناتوچهارچوب درمنتظر مابود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سام باهاش سلام واحوال پرسی کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موناهم لپاش رنگ گل رز قرمزشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-موناخانوم هواخواهرموکه داشتی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله،ولی آدم نیس که ،مثل سگ پاچه میگیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سگ خودتی !!!!داداش ببین به خواهرت چی میگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منوقاطی دعواخودتون نکنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخنده وشوخی رفتیم تو اون شب شب خوبی خوب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی خوش حال بودم که سام برگشته هیچ وقت تحمل دوریشو نداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوهفته ازاومدن سام گذشته بود دای عباس چندیم باربرای خواستگاری به سام گفته بود،سام هردفعه گفته بود که سما میخواد درس بخونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امشب خونه دایی عباس دعوت بودیم سام اول قبول نکرد ولی بااسرار من قبول کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیخواستم به خاطرمن رابطه خانوادگیمون بهم بخوری .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی رسیدیم خونه دایی عباس همه اومده بودن به جزما بارسیدن ماهمه ازجابرخواستن برای سلام وعلیک .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانوم جان هروقت مارو میدید شروع میکرد به شیون وزاری .اماامشب به جمع شدن اشک تو چشماش اکتفاکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام دخترعمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام آقابهنام ،چه خبر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خبراکه پیش شماست ،شماماروآدم حساب نمیکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدازاین حرف سرشو انداخت پایین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چراقبول نمیکنی بامن ازدواج کنی .من چه مشکلی دارم ؟اگراخلاقی دارم که نمیپسندی به خدالب ترکن تاعوض کنم اخلاقمو .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم ازکنارش ردبشم اما وایسادم وخجالتو گذاشتم کنار روراست حرفمو بهش زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آقابهنام شمابهترین هستی برای هر دختری ،تویه مردکامل هستی برای یه زندگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشوآوردبالا،چشماش برق زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی نمیتونم به چشم یه همسر بهت نگاه کنم ازبچگی شمارومثل برادرم میدیدم ،به خاک مامان وبابام مثل سام میمونی برام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبقبش تکون خورد این یعنی بغضش صد راه گلوش شده ،اماناراحت نبودم ازحرفی که زدم ،مطمئنم فراموشم میکنه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهنام مثل یه برادرباش برام پشتموخالی نکن .سرتوبگیربالانگام کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من باحس برادریکه بهت دارم نمیتونم باهات ازدواج کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو ازهرنظریه همسرایده آل برای هر دختری هستی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای سام خلوتمون بهم خورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیشده سما؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی بریم تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشوگرفتمو بردمش تو اما برگشتو با اخم به بهنام نگاه کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهنام بایه خدافظی از خونه خارج شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانواده مادریم تشکیل میشداز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دایی عباس که پسربزرگ خانواده بود واسم همسرش هورابود و ثمره ازدواجشون بهزادو بهنام بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دایی علی وهمسرش زهرا که متأسفانه نمیتونستن ازدواج کنن و مشکل از دایی علی بود وزهراجون پای عشقش موند وپاپس نکشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وخاله اعظم که اسم تک دخترش منابود و اسم پدرمنا علیرضابود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که نمایشگاه ماشینش توشهرمعروف بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وگل سرسبد خانوم جان که بهترین مادربزرگ دنیابود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سما چه عجب آروم نشستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پاشم برقصم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه یکم دلقک بازی دربیار بخندیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از سن بلوغ به بعد منودلفک هم صدا میکردن میگن الکی خوشم اما الان حوصله نداشتم و فقط به خاطر اینکه همه از اون حس و حال دربیان پاشدم رفتم رو میزناهار خوری چهارزانو نشستم و دستور یه سطل دادم که سریع برام آوردن ...شروع کردم به زدن و خوندن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم پشت بوم قالی بتکونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قالی خاک نداشت خودموتکوندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرهمسایه ابرومو دیده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفته برام موچین خریده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(همه با هم):هوای ورپریده،وای ورپریده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم پشت بوم قالی بتکونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قالی خاک نداشت خودمو تکوندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرهمسایه مژه ام رو دیده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفته برا من ریمل خریده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه_وای ورپریده ،وای ورپریده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم پشت بوم قالی بتکونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قالی خاک نداشت خودمو تکوندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرهمسایه لبهامو دیده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفته برامن رژلب خریده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه -وای ورپریده وای ورپریده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم پشت بوم قالی بتکونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قالی خاک نداشت خودمو تکوندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرهمسایه موهامودیده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفته برام روسری خریده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه -وای ورپریده وای ورپریده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم پشت بوم قالی بتکونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قالی خاک نداشت خودمو تکوندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرهمسایه پاهامودیده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفته واسه من دامن خریده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای ورپریده وای ورپریده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه خسته شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه گفتن دوباره دوباره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم بایه لبخند شکونت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتمو پیش سام نشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سام درگوشم گفت شب خبرای خوبی برات دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

🔆🔆🔆

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب آقا سام به خواهر جونت چی قراره بگی که از سرشبه تو خماری گذاشتیش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد جلو و گونمو ب*و*س کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بیا بشین تا برات بگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بزار برم چایی دم کنم و بیارم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه زود بیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع رفتم زیرکتری رو روشن کردم و رفتم توپذیرایی پیش سام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب سراپا گوشم قربان...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببین سماجان من تازه خدمتم (سربازی)تموم شده و کار درست و حسابیم ندارم،میخوام یه کاری رو شروع کنم البته اگه تو موافق باشی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب حالا این کار چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو خدمت با یه پسری آشنا شدم که عموش تو دبی شرکت داروسازی داره منم لیسانس داروسازی دارم نظرت چیه خونه رو بفروشیم بریم دبی هم من اونجا کار پیدا میکنم ،هم از خاطرات اینجا هم دور میشیم.نظرت چیه، چی میگی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو فکر راست میگفت اگه ایران میموندیم کار نمیتونست پیدا کنه خودمم دوست داشتم بریم دبی آخه چند نفر از دوستام که برای گردشو تفریح یا اقامت اونجا رفته بودن خیلی از دبی تعریف میکردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آبجی کوچیکه چرا رفتی تو فکر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هیچی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اگه دوست نداری نمیریم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه داداش اتفاقا تعریف زیادی ازش شنیدم ،دوستدارم بریم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی خواهری اگربریم قراره توی غربت زندگی کنیم ،میتونی طاقت بیاری ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سام راست میگفت زندگی تو غربت سخته ،من عادت کرده بودم به دیدن هرروزه منا،به یقین خیلی دلم براش تنگ میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امااین برای آینده شغلی سام عالی بود ،شاید دوریم ازبهنام باعث بشه منو زودترفراموش بکنه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره داداش .انشاالله خداکمک میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سماجان اسم دوستم که قراره راهیمون کنه امین،پسرخوبیه،قراره عموش بهمون لطف کنه و بزاره توی امارتش زندگی کنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه خوب پس مشکل خونه نداریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره عزیزم ،ازامین شنیدم عموش یه دخترم داره ،مطمئنم دوستای خوبی بشین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستامو بهم کوبوندم ،واقعاخوشحال شدم که اونجاتنها نیستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قراره فرداشب امین رودعوت کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوستدارم بهترین غذایی رو که بلدی درست کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چشم حتما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قربون چشمات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-داداش بااجازت من برم بخوابم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برو سماجان ،خوابای خوب ببینی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شب خوش داداش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت اتاقم رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روتخت درازکشیدم دستامو حائل چشمام گذاشتمو بافکر به دبی خوابیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح زود ازخواب بیدارشدم دلشوره عجیبی به جونم افتاده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سام صبح زود رفته بود برای کارای سفرمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای این که حال وهوام عوض بشه شروع کردم به گردگیری و جاروزدن تانزدیکای ظهر مشغول بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازخستگی روپا،بند نبودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دوش نیم ساعته گرفتم ولباسامو پوشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری به غذازدم پخته شده بود بو،وبرنگی تو آشپزخونه افتاده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وباعث تحریک معده خالیم شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت تلفن رفتم تازنگ به سامی بزنم،آخه دیرکرده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به واسطه چندتابوق گوشى روبرداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جانم خواهری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-داداش کجایی ...سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام به روی ماهت ،باآقاامین تورستورانیم داریم غذامیخوریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-داداش من ناهار درست کرده بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لحظه سکوت شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخ...ببخشید یادم رفت بهت بگم که خودتو تو زحمت نندازی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه بیخیال خداحافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سما...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشی رو محکم روتلفن کوبیدم حرصم گرفت، غذایی روکه دوست داشت درست کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما بادوستش داشت خوشگذرونی میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو آشپزخونه زیرغذارو خاموش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه اشتهائی نداشتم رفتم تواتاقمو درازکشیدم ،اززورخستگی چشمام روی هم افتاد و به خواب عمیقی رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باتکان دستی ازخواب بیدارشدم سام بود که بااخمای گره خورده بالای سرم نشسته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چراناهارتو نخوردی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام ،اشتهانداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به خاطرمن نخوردی؟من معذرت میخوام .یکدفعی شد .کارمون طول کشید ،امینم ازم خواست به ناهاردعوتش کنم ،تورودربایستی گیرکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.