بهار دختر ساده و حاضر جوابی ک هیچوقت کوتاه نمیاد پانزده سالش ک میشه پدر مادرشو از دست میده و با کمک دوست خوانوادگیش نرگس جون ک مثل مادرش براش میمونه ب زندگی ادامه میده ب خاطر هوش بالاش بورسیه کالج امریکا میشه و...

ژانر : عاشقانه، طنز

تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۵ دقیقه

مطالعه آنلاین papion صورتی
نویسنده : کیمیا ظاهری

تعداد صفحات : 165

ژانر : کلکی , طنز , عاشقانه

دانلود رمان پاپیون صورتی

خلاصه رمان :

بهار دختر ساده و حاضر جوابی ک هیچوقت کوتاه نمیاد پانزده سالش ک میشه پدر مادرشو از دست میده و با کمک دوست خوانوادگیش نرگس جون ک مثل مادرش براش میمونه ب زندگی ادامه میده ب خاطر هوش بالاش بورسیه کالج امریکا میشه و...

ادامه رمان:

بهــــار

توی ی جنگل بودم درختاش از ابنبات بودچمنشاش چوب شور بودو میوه هاش،همه شکلات و و...«دیگه خودتون تصور کنید عجب جاییه».اصلا جنگل خوراکی بود همینجور راه میرفتمو میخوردم «عجب شانسی داره ب ما باشه سوسک و هیولا و زامبی و.. میبینیم والا»پریدم تا ی میوه رنگی از شاخه درخت جدا کنم تا خواستم پاهامو بزارم زمین یهو انگار از بلندی پرت شدم پایینچشمامو مالیدم دیدم رو زمین پایین تختم افتادمه ایی همش،خواب بوووددد ولی عجب خوابی بودااا سرمو بلند کردم ب ساعت نگاه کردم دیدم عقربه ساعت رو شیش و چهل و پنج دقیقه است فک کردم اشتباه دیدم چشامو محکم بهم فشار دادم دوباره نگاه کردم دیدم اشتباه نکردمه ی جیغ قرمز کشیدم «چیه خو بنفش قدیمی شدهوالا??»بدوبدو بلند شدمو صورتمو شستم مسواک زدم و ی لقمه نون و پنیر خوردم لباسامو پوشیدم ی مانتو مشکی و شلوار مشکی شال مشکی ساده رفتم ازاتاقم بیرون«حالا انگار خونش دوبلکسه خوبه همین یکیه»درو باز کردم کفشای سفیدمو پوشیدم«کلا علاقه ی زیادی ب مشکی داره انگار عذا داره اه اه»د برو ک رفتیم بدو بدو خودمو ب اتوب*و*س رسوندم سوار اتوب*و*س شدم صندلی نبود پس سر پا ایستادم اوفف خوبه ب موقع رسیدم وگرنه اتوب*و*س رفته بود از پنجره اتو ب*و*س،ب بیرون نگاه کردم ی ماشین شاستی بلند دیدم ک ی خانم و اقا با ی بچه داخلش بودن رو دوش بچه کیف مدرسه بود اگه پدر و مادر منم بودن الان تو این اتوب*و*س نبودم و تو این روز مهم مامان بابام همراهم بودن تو فکررفتم وقتی ۱۵سالم بود مامان بابام تو ی صانحه ی تصادف مردن و منو تنها گذاشتن پدر و مادر من تک فرزند بودن و مادر پدراشون فوت کرده بود وضع مالی بدی نداشتیم ی خونه سه خوابه طرفای پایین شهر توی تهران داشتیم پدرم کارمند بود مادرم هم خونه دار وقتی مردن فقط همون خونه برام موند من با کمکـ همسایمون خونه رو فروختم و ی خونه یک خوابه کوچیک خریدم باقی پولمم توی بانک پس اندار کردم و با سودی ک داشت زندگیمو میگذروندم نمیخواستم برم ب بهزیستی همسایمون واقعا بهم کمک کرد و من از اون خانواده مهربون ممنونم ک هنوزم کنارما درسم خوبه یعنی در واقع عالیه تا الان ک پیش هستم شاگرد اول بودم و توی بسیاری از ازمونا و المپیادا شرکت کردم و اول شدم همین امسال برای بورسیه ازمون دادم خدا کنه قبول شماز فکر اومدم بیرون تغریبا رسیده بودم سر ایستگاه پیاده شدم بدو رفتم دم در مدرسه و وارد شدم استرس داشتم اون بورسیه زندگیه من بود با اون میتونستم برم امریکا و توی یکی از بهترین کالجای امریکا درس بخونم اینده من ب اون بستگی داره ب برد نزدیک شدم بچه ها رو دیدم همه ناراحت بودن ترسیدم رفتم جلو چشمامو اروم باز کردم اسممو ندیدم ولی دوباره با دقت نگاه کردم خدای من باورم نمیشه اولـــــــــــ شدم ی جیغ سبز کشیدم«کیف میکنین ابتکارمو??»ولی سریع جلوی دهنمو گرفتم و راه افتادم تند تند ب سمت دفتر مدیرر اموزشگاه قدم بر میداشتم....

2?

بهــــــار

رسیدم جلوی دردفترمدیر ی تقه ب در زدم و وارد شدم خانم فرهانی پشت میزش نشسته بود با ورود من عینک طبیش رو روی بینیش جا ب جا کرد و ی لبخند زد ک ب نظر من مهربونیه بی اندازشو نشون داد«لازم ب ذکره ک بگم خانم فرهانی همون همسایشه ک کمک کرد بهزیستی نبرنش؛»خانم فرهانی جای مادر منه ک نرگس جون صداش،میکنم همسرشون رو هم اقا طاها صدا میکنم باهاشون راحتم «بچه امون احساساتی شده»نرگس جون اشاره کرد ک روی مبل کنار میزش،بشینم .

ــسلام نرگس جون

نرگس جون:سلام دخترم«نرگس جون فرزندی نداره برای همین منو دخترش میدونه و ب من دخترم میگه منم خیلی دوسش دارم??.»بهت تبریک میگم اینبار واقعا تلاشت قابل تحسینه بهترین نمره و بالاترین ربطه رو اوردی من بهت افتخار میکنم.

میتونستم تو چشماش تحسین رو ببینم اومد نشست کنارم و پیشونیمو ب*و*سه زد منم همونطور ک زیر لب تشکر میکردم ب*غ*لش کردم چشمام پرشد هر وقت نرگس جون رو ب*غ*ل میکنم یاد مادرم می افتم???خودمو کنترل کردم و با صدای در اتاق از نرگس جون جدا شدم خانم مرادی ناظم مدرسه و خانم افشاری معاون مدرسه ب همراه معلما وارد شدن ماهم بلند شدیم شروع ب تعریف ازم کردن و با هم دست دادیم همه تحسینم میکردن «کم چیزی ام نیستا اولـــــــ شدم بورسیه رو گرفتم ؛حالا زیادم ب خودت نبال انگار چی شده اه اه؛بلـــــــونا جــون؛ببشید عزیزم تو ب کارت برس ههه☺؛پفف» همه تو ی سالن بزرگ مدرسه جمع شدیم نسبی از بچه ها برام خوشحال بودن بعضی هاهم حسود بعضی ها ناراحت بعضی ها هم بیخیال خودمم تا وقتی برنامه شروع شه از خدا تشکر میکردم ازش ممنونممممممم ❤!خدایا شکرت!❤نرگس جون رفت بالای سکو و پشت میزی ک اماده کرده بودن شروع کرد ب سخنرانی و منم مشتاق گوش میدادم........

3?

بـــــــهار

نرگس جون :همونطور ک میدونید امروز بعد از یک ماه نتایج ازمون بورسیه کالج امریکا مشخص شد همونطور ک خودتون میدونید فردی ک بهترین نمره و بالا ترین ربطه رو ازان خودش کرده بهار تاجیک هست.

از دخترم بهار میخوام بیاد اینجا هم نامه بورسیه و هم جایزه اش رو بگیره.

همه بچه ها و معلمای حاضر توی سالن دست زدن و من بلند،شدم رفتم پیش نرگس جون بالای سکو وایسادم نرگس جون اول من رو ب*و*سید،و بعد نامه بورسیه رو بهم داد خانم مرادی هم جایزه ام رو دادبعد از تشکر از معلما و ...رفتم سر جام نشستم بعد از ربع ساعت برنامه تموم شد و ما ب کلاسهامون بر گشتیم تااز هم خداحافظی کنیم موقع خداحافظی از دوستام اشکم در اومدخواستم از در کلاس برم بیرون ک نرگس جون اومد داخل و واسم گفت ک «تمام نیازهام از جمله خونه و غذا رو از طرف خودشون ب من میدن و هم اینکه هر ماه مقداری پول ب حسابم واریز میکنن و ....در واقع همه کارهارو خودشون میکنن و منم شنبه همین هفته ای ک میاد عاضم میشم برای امریکا☺پس خودمو باید اماده کنم«هوووورااااا تبریـــــک؛ممنون بلونا جونمخواهش »بعد از ی عالمه حرف من باز با اتوب*و*س ب خونه بر گشتم شب خونه نرگس جون برای اخرین بار دعوت بودم.با خستگی لباسامو عوض کردم ی خورده غذا خوردم وساعت رو روی۶برای رفتن ب خونه نرگس جون تنظیم کردم روی تخت افتادم ک از شدت خستگی بیهوش شدم ?....

4?

بهـــــار

زینگــــــــ زینــــــــگـــــــــــــ «میدونم صداش مسخره اس ولی من چ کنم صدا گوشیه بهاره دیه»با صدای زنگ گوشیم هوشیار شدم برش داشتم و خفش کردم??????.هنوز خوابم میاد??

رفتم توی دسشویی و بعد از انجام کارهای لازماومدم بیرون ی دست مانتو شلوار ساده پوشیدم و رفتم خونه نرگس جون و اقا طاها خونشون طبقه هم کف توی همین ساختمونیه ک خونه ی منه رفتم جلو درشون و زنگ رو زدم احوال پرسی کردیمو من رفتم تو ی عالمه خوش گذشت شب هم غذای مورد علاقه ی من پیتزا رو خوردیم نرگس جون اشپزیش عالیه و من هم ازش یاد گرفتمه بعد از ی شب عالی برگشتم واحد خودم س روز دیگه باید میرفتم امریکا.. لباسامو عوض کردم و مسواک زدم رفتم روی تختم و خودمو ب اغوش خواب سپردمـ..ــــ.????

شنبـــــه روز پرواز ب سوی امریکا

صبح ساعت نه پرواز داشتم ساعت شیش صبح بلند شدم و چمدونم رو از دیشب اماده کرده بودم.

خوبب و حالالباس ی مانتوی مشکی بچه تو کانال هستبا شلوار مشکی و کفشای سفیدو یه روسری تو مایه های زرد و طلایی هم سرم کردم کیف سفیدم رو هم برداشتم و د برو ک رفتیم تا با نرگس جونو اقا طاها برسیم فرودگاه ساعت 8:30شد ...

پرواز تاخیری نداشت????

زمان خدامافظی و وداع بود

نرگس جونو ب*غ*ل کردم گریه میکرد ولی من برای اینکه ناراحت ترنشن گریه نمیکردم ولی ی بغض سنگین گلو مو گرفته بود

نرگس جون : دخترم مواظب خودت باش هر چی نیاز داشتی ب منو طاها بگو پسر برادرم سه ماه دیگه میاد پیشت اونوخ تنها نیستی..«پسر برادر نرگس جون نمیدونستم اونم قراره بیاد؛توی ای اینده نقشش پررنگ میشه»و..ـ.«همون نصیحتای مادرانه فدای همه ی مادرا ❤»بعد از ی عالمه گریه و ناراحتی از ب*غ*ل نرگس جون در اومدم اقا طاهاهم سرمو ب*و*سید .....و من برای اینکه مطمئن بشن حالم خوبه با خنده خداحافظی کردم و ب سوی هواپیما رفتم ......

ربع ساعت بعد زمان حرکت هواپیما

واییییییی من تاحالا سوار هواپیما نشدممممممم میترسممممممم «گلم ترس نداره ک زود میگذره❤»

?«وا چپ چپ نگاه میکنی عشقولی منم سوار نشدم??»

پس حرف نزن

«بوشه?»

مهماندار هواپیما:خانم خانم

ـبله بفرمایید ببخشین حواسم نبود،

مهمان....:بله کاملا مشخصه شما تا حالا با هواپیما سفر نرفیده

ـ ن

مهماند..:بله معلوم هست رنگتون پریده بفرمایید این قرصو بخورید و.....

ی لیوان اب با یه قرص بهم داد خوردم و لیوان رو بهش برگردوندم پففف چقدر زر میزنه«شما ببخشین دختر ما یذره بی ادبه؛ایشششش»

بعد عمری هواپیما حرکت کرد منم چون شب کم خوابیده بودم چشمامو رو هم گزاشتم و رفتم ب اغوش خواب ......????

5?

بهـــار

چندین ساعت بعد خاک امریکا شهر نیویورک....

ـ:خانم خانم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ اوممم چیههه چیکار داری مزاحــــــم بزار بخوابم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:اوه خانم شما چی میگید من متوجه نمیشم«خو خنگول خانم فارسی نحرف اینا خارجی ان نمیفهمن ک» هواپیما نشسته شما باید پیاده بشیـــــــــــد «بشید و با جیغ گفت?»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو چشمام باز شد هوشیار شدم هااااان چی چی گفت امریکا هواپیمااا«اسکل خانم تو هواپیما خوابت بردددد بلند شووووو?»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بلند کردم دیدم مهماندار هواپیما با صورت سرخ نگاهم میکنه نیشمو باز کردم و خندیدم گفتم «بهار جان زبانش عالیههه؛پس چی فک کردین »×باید بگم ک از حالا انگلیسی میحرفه من فارسی مینویسم×

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ببخشین خوابم برد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و سریع بلند شدم زدم بیرون از هواپیما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ربع ساعت بعد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چمدونمو گرفتمو رفتم جلوی در فرودگاه ؛اوممم نرگس جون گفت ی ماشین میاد دنبالم ؛و رانندش از اشناهاشه ک ب من کمک میکنه؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ی صدای تغریبا بلند پریدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ:خانم باهارتاجیک.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم ی مرد بور قد بلند بود با توجه ب تو ضیحات نرگس جون فک کنم همینه باید همون کسی باشه ک منو ب خونم میرسونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راستی گفت باهار پففف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ بله درسته ولی اسم من بهار هست ن باهار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ:اوه متاسفم تلفظش،سخت بود برام بفرمایین بریم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم تو ماشین و حرکت کرد محو ساختمونا و مردم و شهر شدم اینجا عالیههه ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک ساعت بعد....خونه بهار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ:رسیدیم بفرمایین من چمدونتون رو میارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ ممنوننم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهم رفتیم داخل ی خونه ی خوابه با مبلمان ساده اشپز خونه کوچیک و ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ:خانم تاجیک بفرمایین من یکم از اینجا براتون بگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم و اون ادرس کالج و کارت حساب بانکی و توضیحات درباره این اطراف و کارت بعضی از فروشگاه های نزدیک ب همینجا رو بهم داد و...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از نیم ساعت رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اینکه تو هواپیما خوابیده بودم ولی بازم خسته بودم .رفتم تو ی تک اتاق خونه خیلی ساده بود ی اتاق ۱۲متری با ی تخت ساده چوبی و رو تختیای مشکی سفید «عاشق این ترکیب رنگم»ی پاتختی و ی کمد کوچیک با میز کار ک روش ی کامپیوتر بود ی پنجره رو ب جاده جلوی در خونم داشت حموم و دسشویی هم بیرون بود دست از کنکاش برداشتم من ی نفرم و همین هم برام زیادیه لباسام رو عوض کردم و خودمو روی تخت انداختم ـ از خستگی بیهوش شدم.????????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

6?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بـــــــهار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکـ هفته بعد......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومممم عجب پیتزاییه???تو این ی هفته تونستم راه های اطراف رو خوب یاد بگیرم با فروشگاه هاشم کامل اشنا شدم «افرین ??;☺☺☺»ی دو چرخه هم دیدم ک برای هفته دیگه میرم بخرمش واسه اینکه راحت تر برم کالج .فردا اولین روزه لباسامو کتابامو دیروز گرفتم خیلی خوشگلن«عکس میدم»اوممم پیتزاش شیش تیکه بود ولی ازبس خوشمزه بود همشو خوردم???ساعت ۱۰شبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی عجیب خوابم میاد میرم مسواک میزنم و می افتم رو تختو د برو ک رفتیم ساعت و از قبل تنظیم کرده بودم ??????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

6:30صبح شنبه.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیـــــــــــــــــــنگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رینگــــــــــــــــــــــگ«صدای ساعته??»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اه اه من هنوز خوابم میاددددددددد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ب هزار زور بلند میشم رو تخت میشینم با یه چشم باز و ی چشم بسته میرم طرف دسشویی ..بعد از انجام کارای لازم??? اومدم بیرون رفتم تو اشپزخونه ی صبحونه مفصل زدم ب رگ رفتم تو اتاق و یونیفرممو پوشیدم چون دامنی بود ی ساپورت مشکی زیرش پوشیدم موهامو بافتم و با ی کش پاپیونیه صورتی بستم کیفمم برداشتم و از جا کفشی کفشامو برداشتم پوشیدم«عکسشونو میدم»پیش ب سوی علمـ اموزی«بچمون مودب شده???»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

?????.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تغریبا دم در کالج بودم ک ی بسته جلو روم دیدم برش داشتم کارتون خالی بودپففف انداختمش اونطرف سمت راستم« نریز بچه شهر ما خانه ی ما؛شهرداری نوکر ما من حرفی ندارم»یهو ی صدای بلند داد زد ک از بلندیش پریدم و پام لیز خورد داشتم می افتام ک دستام و ستون خودم کردم ک پرس نشم «چیه حتما فک کردین الان ی پسر خوشمل میاد میگرمو تو چشام نگاه میکنه ماهم عاشق میشیمو ازدواج و بچه نخیر اینجور نیست ما از این شانسا نداریم?»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیل.ــ:هیــــــــــی ??????کوریـــــــــی???????(عکس میدم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ووی خدا باز چ گندی زدم اروم اروم سرمو بردم بالا ک دیدم چند تا دختر پسرن ک یونیفرم کالج تنشونه و جلوییشون ی پسر هیکلی خوشگل«حیا کن بچه؛بیخی باو حیا رو شوهر دادیم رفت؛من حرفی ندارم»ک شلوارو بلوزش خیسه نگاه کردم دیدم کارتنی ک انداختم افتاده توی چاله اب کنار پسره اونم خیس شده وایی ماماننن صورتش سرخه منم ک هنگگگگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شارلوت ــ:اوه عزیزم ب اعصابت مسلط باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره مگه کوری دستو پا چلفتی«عکس میدم»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو برگردوندم وایی ی دختر بور خیلی خوشگل داره حرف میزنه ولی چ بی ادبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ب خودم مسلط،شدم بلند شدم لباسمو تکوندم ینی چه با چ اجازه ای سرم داد میزنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ ببخشید ولی من حواسم نبود شما چرا حواستون نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انا..:هعییـــــــــن«عکس میدم»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیل:ب جای معذرت خواهیته دختره ی زبون دراز «مث گاومیشایی ک پارچه قرمز دیدن شده بود از گوشاش و بینیش دود میزد بیرون??»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا خواستم حرفی بزنم صدای زنگ بلند،شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیل:فک نکن اینکارت یادم میره الان باید برم ولی تلافیشو سرت در میارم ??????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ی جوری با حرص و عصبانیت صحبت کرد ک دسشوویی لازم شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم با دوستاش رفت .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم بعد چند دقیقه ک از هنگ در اومدم سریع رفتم داخل ی عالمه گشتم تا دفتر مدیر رو پیدا کردم در زدم و رفتم تو...??

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

7?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بــــهار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از تغریبا ی ساعت از دفتر مدیر زدم بیرون«عکس میدم»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوروز پیش اومدم و کارای مونده رو انجام دادم و با کالج اشنا شدم و برگه کلاسام رو گرفتم ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از روی برگه دنبال اولین کلاسم گشتم تا پیداش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلاس اول کلاس درس «......»با اقای «هندرسون»«عکس میدم»هست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ی طقه ب در زدم اینطور ک معلومه ده دقیقه دیر کردم اونم ب خاطر پیدا کردن کلاس بود??

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای اقای هندرسون اومد ک گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هندرسون:بفرمایین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نام خدا درو باز کردم رفتم تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هندرسون:سلام اوه فک نمیکنین دیر اومدینه ده دقیقه از زمان شروع کلاس گذشته ...فک کنم شما تازه وارد باشید درسته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ بله و دیر اومدنم هم ب خاطر پیدا کردن کلاس بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هندرسون:ب هر حال دیگه تکرار نشه میتونی بیای تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کامل اومدم داخل و درو بستم رفتم کنار میز دبیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هندرسون:خوب حالا خودتو معرفی کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ: اوه بله من بهار تاجیک هستم و دانشجوی بورسیه از ایران از اینکه با شما در یک کالج درس میخونم خوشحالم ☺

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در این بین چشمم ب اخر کلاس خورد یکم دقت کردم بله درسته همون پسره ک لباسشو کثیف کردم با دوستاش بودن دیدم پسره پوزخند زد و دست ب سینه شد و ب صندلی تکیه داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تام:باورم نمیشه اقای واتسون ی دانشجوی بورسیه رو اینجا راه بده اخه ایناااا ب ما و کالج ما نمیخورن ارزش کالج رو میارن پایین اینجور و ی پوز خند زد«عکس میدم»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه خندیدن مخصوصا اکیپ اون پسره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبانی شدم خیلییی ولی در ظاهرخونسردیمو حفظ کردم و با نیشخند گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ همین دانشجویی ک میگی بی ارزشه و ارزش کالج رو میاره پایین الان با شما همکلاسه و توی ی کالج با شما درس میخونه پس شما هم بی ارزش محسوب میشید????و ی نیشخند زدم و ب طرف اون پسره ک با حرفش خندید پوزخند صداداری زدم ک اخماش رفت تو هم و عصبانی شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هندرسون :تام بهار کافیه نمیخوام کدورت پیش بیاد همینجا این بحث رو تموم کنید بهار بشین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون پسره ک حالا فهمیدم اسمش تام هست از صورتش معلوم بود داره حرص میخوره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بله اقای هندرسون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و رفتم تا بشینم اخرای کلاس سه تا صندلی پیش هم بود ک دو تا دختر روی دوتاشون بود و دو تا پسر جلوشون منم رفتم روی اون تک صندلی باقی مونده نشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن:هی هی «عکس میدم »

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای ی نفر سرمو بالا اوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بله با منید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد:اره اوه دختر گل کاشتی خوب جوابشو دادی «عکس میدم»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن:اوهوم تد درست میگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی :بالاخره ی نفر پیدا شد جوابشو بده«عکس میدم»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا:اره بچه ها درست میگن دمت گرم «عکس میدم»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ مم ممنون نظر لطفتونه ☺

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی :اوه متاسفم حواسم نبود من امیلی هریان هستم و اینم دوستام کن وایرن و تد وایرن و هلنا سلماز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دست بهم نشون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هم گفتن: خوشبختیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم لبخند زدم و با دخترا دست دادم و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم بهار تاجیک هستم از اشنایی با شما خوشوقتم ☺☺

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن دستشو دراز کرد کـ دست بدیم ک گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوه متاسفم ولی من با جنس مذکر دست نمیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن:اوپس دختر اریایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

☺الان اقای هندرسون از کلاس پرتمون میکنه بیرون??

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه ???..........و برگشتن طرف تخته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهـــــــــار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

......یک ساعت و ربع بعد .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هندرسون:کلاس تمومه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها:خسته نباشید،استاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد از کلاس خارج شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن و تد:اخیـــــــش تموم شد?????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلناو امیلی:??????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ ????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن و تد:????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن:بهار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ بله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد:میخوای توی باحال ترین اکیپ کالج عضو شی???

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی :بهــــــــــــــــــار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا:قبول کــــــــــــن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ چراک نه از خدامه?☺☺???

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد و کن:ایول همینه بعدم دستاشونو زدن ب هم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد و کن و امیلی و هلنا:ب اکیپ پنج کله پوک خوش اومدی???????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جسیکا:هه دیوونه ها الکی الکی میخندن«عکس میدم»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اینجا صدای پوزخند صدادارش شنیده میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودش و دوستاش و بیشتر بچه های کلاس ب این حرفش،خندیدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم جوابشو بدم ک با صدای هیس کشدار هلنا حرفمو خوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا:هیـــــــــس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ:هلنا چرا نمیزاری جوابشو بدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا:اوه بهار بزار از کلاس،بریم بیرون برات میگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بقیه هم سرشونو تکون دادن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـباشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی داشتیم از کنارشون رد میشدیم پوزخند،تمسخر امیزشون پررنگ شد????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بچه ها رفتیم توی حیاط،زیرسایه ی ی درخت تنومند روی چمنا نشستیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد:اوممم نیم ساعت تا شروع کلاس بعدی مونده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن:اوهوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی :پس میتونی براش بگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا :اکی ؛خوب بهار گوش،کن .......??????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

9 ?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهــــــار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا:اون پسری ک باهاش بحث کردی اول کلاس اسمش،تام جکسون هست پدرش یکی از کله گنده هاس و کسی،جرعت نمیکنه باهاش کل بندازه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی :و اون دختری ک گفتیم جوابشو نده جسیکا مایر اسمشه، یکی از بچه پولدارای کالجه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن:و البته دوست دختر تام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد :واسه همین میگیم با هاشون کل ننداز وگرنه توی دردسر می افتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا :ولی سردستشوت دنیل واتسون هست ک پدرش یکی از کله گنده هاست و پولدارترین و همچنین خوشگل ترین پسر کالج هست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی:اینم اضاف کن بداخلاق ترین و مغرور ترینشونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن :مدیر کالج اقای هری واتسون هم عموشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد:اها نگاه کن همونان اونم دوست دخترش شارلوت مدیسن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا :اوپس واقعا دختر مغرور و خود رایی خیلی نچسبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن و تد و امیلی:باهات موافقیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا :ولی دختر خوشکلیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد و کن و امیلی :??????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ:????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا:خوب مگه چیه راست میگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سمت نگاشونو گرفتم ک دیدم منظورشون همون اکیپ و پسری هست ک صبح باهاشون دعوا کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وایی اینجور ک اینا میگن خطرناکن ولی من بهارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از هیچی نمیترسم کاری انجام بدن تلافی میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن؛تد؛هلنا؛امیلی:بهــــــــــــــــــــــار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ:بله بله متاسفم حواسم نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انیلی :چت شد،تا نگاهشون کردی رفتی تو شک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ:خوبــــــــــ راستشو بخواین ...و تمام ماجرای صبح رو براشون تعریف کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن و تد دلشونو گرفته بودنو میخندیدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی تو شک بود هلنا هم میخندیدولی ن بشدت اون دوتا پت و مت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ:کــــــــــــــــن تـــــــــــد نخندیدددددد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی:بهار ولشون کن این دوتا پسر عمو مث همن خلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و با هلنا خندیدن??

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن و تد نیششون بسته شد??

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ:????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد:دختر تو خیلی باحالی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا:اوه اگه من بودم از ترس سکته میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی :میدونی بهار اینجا از تازه واردا استقبال میشه و با این وضع فک کنم بد جور ازت استقبال کنن???

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ:کاری نمیتونن بکنن انجام بدن جوابشونو میدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

10?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهـــــــــار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد:ایول

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

........:خوب الان چ کلاسی دارید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی:اومم من«....»بااستاد« .......»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا :اوه عالیه منم مثل تو امیلی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن و تد :ولی ما با اقای «ـ...»داریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ منم با شمام دخترا بعد این دیگه کلاسی ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن و تد :نامردا شما باهمید???

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ ههههه معلومه ک مرد نیستیم چون دختریم????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی و هلنا:??????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد و کن:????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی:پس بلند شید بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...بچها و من..:باشــــــه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدیمو ما دخترا سمت کلاســــ«......»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسراهم سمت کلاس خودشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی وارد کلاس شدیم بعضی ها با تمسخر بعضی بد نگاهمون میکردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انا:اوه اینا همون کله پوکان ک با پت و مت هستن???

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم تحمل نکردم و بلند،شدمو گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ فعلا ک تو کله پوکی خودت حرف میزنی و ب حرف خودت میخندی هه دیوونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انا:????????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا خواست جواب بده استاد وارد شد واسه همین اونم حرفی نزد امیلی و هلنا :ههه خوب جوابشو دادی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها ریز ریز میخندیدن اناهم جزو اکیپ همون پسره دنیله بایدم مث اون پروو باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

....یک ساعت و نیم بعد.......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد:خب بچه ها کلاس تمومه??

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

۰۰۰۰:خسته نباشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدیم بریم بیرون ک انا همینطور ک با دوستاش و جسیکا رد میشد بهم تعنه زد و گفت: تلافیشو سرت در میارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و رفت ماهم بهشون خندیدیم و رفتیم بیرون کالج

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من دیگه کلاسی نداشتم چون روز اولم بود واسه همین ازبعد کلاس باهاشون خداحافظی کردمو رفتم خونه و اینقدر خسته بودم ب خاطر کلاسا و کل کلا ب خاطر همین تا لباسامو عوض کردم افتادم رو تخت و بیهوش شدم???????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

11?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهـــــار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیــــــــــــنگ زیــــــنگ«???»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای نحسسسس گوشیم از خواب پریدم و ب خاطر شدت پرشم از رو تخت پرت شدم پایین تخت رو زمین واااای دماغــــم مامان ای کمرم اخخخخ سرم واییی بابا مامان کجایین ببین بچتون مــــــــرد بی بهار شدین ...یدونه پس گردنی زدم ب خودم تا لوس بازی رو تموم کنم«بچمون خود در گیری داره??» از جام بلند شدم رفتم دستشویی مسواک زدم و صورتمو شستم . اومدم بیرون صبحانه خوردم و یونیفرمم رو پوشیدم و موهامو ی مدل قشنگ درست کردم با ی پاپیون خوشمل کلا عاشق پاپیونم ????«عکس میدم»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خونه زدم بیرون ..تغریبا تا کالج ربع ساعت پیاده راهه داشتم کنار خیابون راه میرفتم ک ی ماشین با سرعت از کنارم رد شد????داشتم پخش زمین میشدممم کــــــــــــ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو ب تنه درخت گرفتم تا نیافتم«فوش ندین?????» بعد از اینکه از شک در اومدم ی فوش پدر مادر دار ب راننده دادم و بازم پیـــــــــش،ب سوی کالج بالا خره رسیدم رفتم داخل حیاط کالج ی دور نگاه کردم بچه ها رو همونجا ک دیروز نشستیم دیدم اروم اروم رفتم نزدیک و پشت تد و کن حواسشون نبود هلنا و امیلی منو دیدن منم ب نشونه سکوت دستم روی ل*ب*ا*م گزاشتم و ی لبخند شیطانی زدم فک کنم اونا هم فهمیدن ک لبخندشون شیطانی شد «???»رفتم کنار سرشون از پشت و اروم گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ وقتش رسیده روز مرگ شماس یوهاهاهاهاها«با صدای ترسناک»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو تاشون بلند شدن تد مثل دخترا جیغ کشید کن تا خواست داد و هوار کنه پاش لیز خوردو با پشت افتاد زمین?«???بیچاره?»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن:ایییییی اوییییییی اخخخخخ داغون شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ بسه لوس بازی اه اه مثلا پسرید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن و تد ب من نگاه کردن ی نگاه ب خودشون ی نگاه ب هلنا و امیلی ی نگاه ب من بعـــــــــدش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن و تد:بـــــــــــــــــــــــــــــــهار?????????????????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دعا کن دستمون بت نرسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و خیز برداشتن سمتم منم ک اوضاع رو خطری دیدم فلنگو بستم من بدو اونا بدو چنان میدویدیم انگار مسابقه اس، بچه های توی حیاط کالج طوری بهمون نگاه میکردن انگار دیوانه دیدن«البته کم از دیوانه ندارن??»حدود پنج دقیقه دور حیاط کالجو دور زدیم دویدیم ک یهو زنگ خورد کن و تد،خسته شده بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی :پسرا بیخیال فک نکنم بتونید بهار رو بگیرید???

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا :زنگ هم خورد بریم کلاس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرا:???????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ ??????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا و امیلی:??????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و ب سمت کلاس،رفتیم .رفتیم داخل تا نشستیم استاد،وارد شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوففف خدارو شکر زود رسیدیم??

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد از اول کلاس تا دقیقه اخر ی نفس،درس داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ینی من ب جاش،دهنم کف کرد ی بارم کن و برد پا تخته ک ی سوال اسونو جواب بده ک بلد نبود استادم ازش نمره کم کرد???تنبـــــــــل«بهار جونم خودتو ناراحت نکن پسرا کلا تنبلا«پسرا معذرت ب دل نگیرید ????????»پففف»بالا خره کلاس تموم شدو استاد رفت بیرون ما هم بعد جمع کردن وسایلمون رفتیم بیرون س تا کلاس دیگه داشتیــم......دو ساعت و نیم بعد......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد:اخیــــــــــــــــــش فقط ی کلاس مونده اونم تموم شـــــــــــه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن:میریم خونه و لالا?????????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد :ارعههههههه??????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و هلنا و امیلی همزمان گفتیم :واقعا خاک تو مخ تنبلتون کنم??????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن و تد:??????خو خسته ایم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــروکردم ب هلنا و امیلی :ن اینکه همه ی،سوالای استاد رو جواب دادن???

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کت و تد:?????بریم بوفهه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خخخ بحثو پیچوندن «بهار اینقدر کرم نریزگ*ن*ا*ه دارن؛ایشش?»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی :اوممم بریم منم گشنمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا :بریم بهار تو چی میای؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ اوهوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تدو کن:پس پیش،ب،سوی،بوفه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هم زمانم دستاشونو مشت کردنو بالا پایین کردن ماهم خندیدیمو راه افتادیم سمت بوفه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درو ک باز کردیـــــــــــــــــــــم........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

12?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهــــار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در رو باز کردیم رفتیم داخل ک باز اکیپ اون پسره دنیل رو دیدم اوفففف .شد،همون ضرب المثل ک میگه مار از پونه بدش، در خونش سبز میشه «حالا خونه نیست بوفه اس،شما ب بزرگیتون ببخشید??»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ی پوزخندو نگاه شیطانی براندازم میکرد تعجب کردم بیخیالش شدم و با بچه ها رفتیم سر ی میز پنج نفره نشستیم ب بچه ها گفتم ک دنیل چطور نگاه میکرد بچه ها مظطرب شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد:اوه بهار فک کنم نقشه ای تو سرش داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی :باید مواظب خودت باشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ کافیهههه بچه ها زیادی بزرگش کردی اخه برای چی باید کاریم داشته باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا:اوه بهار تو کل کلات و با اکیپ اونا فراموش،کردی اونا کار هیچ کسو بی جواب نمیزارن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ اوممم نمیدونم فک نکنم اونا کاری بام داشته باشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن:هه چ خوشخیالی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ خوووب بیخیال چی میخورین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد و کن :کیک و قهوه و استیک با شیرینی پرتقالی و ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ ?????????همه اشو میخواین بخورینننننن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا و امیلی :????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد و کن :ارهههههه????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ نترکین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا:???منم کیک شکلاتی با قهوه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی: منم همین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ شیر کاکائو باکیک وانیلی??

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد :من میرم بگیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ چرا اشپزخونه کالج ناهار نمیده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن :هوممم ی مشکل واسه اشپزخونه پیش اومده تا دو س روز دیگه درست میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ اوهوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

............تد خوراکی ها رو اورد اکیپ دنیل از بوفه زدن بیرون از این فکرا دست کشیدم و شروع کردم ب خوردن کیکم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوراکی هامون تموم شد و رفتیم طرف کلاس اخر من جلو بودم دستگیره رو کشیدم رفتم داخل کـــــــــــــ.......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

13

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهــــــار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم داخل ک یهو ی سطل گنده افتاد روی سرم بوی گندی میداد خیلی انگار پر پر????زبالـــــــــــــــــــــه اســـــــــ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واییی اینکه سطل زباله اس صدای جیغ هلنا و امیلی اومد همه ی بچه های توی سالن از خنده ترکیدن ???هنوز تو شک بودم با کمک کن و تد سطل رو از روی بالا تنه ام برداشتم پففف چه بوی بدییی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن و تد و امیلی و هلنا بینیشونو گرفته بودن بچه ها هنوز داشتن میخندیدنو مسخرم میکردن تو چشمام اشک جمع شد ولی نذاشتم بریزه دنیل اومد جلوم و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ اینجا کسی حق نداره واسه ی من پروو بازی در بیاره اگه در بیاره بد تر از اینا سرش میارم هه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و ی پوزخند زد ک تا اونجامو سوزوند منم دستامو مشت کرده بودم و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ هه تو ی پسر عقده ای هستی ولی فک نکن منم مث بقیه ازت میترسم تو هیچی نیستی جز ی پسر بیریخت عقده ای پروو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورت دو تامون سرخ بود ولی دنیل ب گوجه میگه زکی برو من جات هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلاس کاملا ساکت شده بود از شک حرفای من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزاشتم حرفی بزنه همینجور ک از کنار بچه ها رد میشدم گفتم میرم خونه و دویدم بیرون از کلاس تا خونه ی نفس فقط دویدم تو راه ی قطره اشک ریختم بعدش گفتم ارزش نداره و پاکش کردم باید محکم باشم اره محکم تلافی میکنمدرو باز کردم رفتم تو خونه رفتم حمام و بعد نیم ساعت اومدم بیرون لباسامو گزاشتم توی لباسشویی و لباسای خونگی پوشیدم و خودمو روی تخت انداختم تا یکم بخوابم بلکم ذهن مشووشم اروم بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.......و ب خواب رفتم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

14?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهــــار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوووووووم این چیه اههههه «بهاری تو توی خونه تنهایی از کی میپرسی؛???»اه چشمامو باز کردم دیدم دیدم خـــــــــــر مگــــــــــــســه????????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ی،جیـــــــــــغ پدر مادر دار کشیدم و از روی تخت پریدم پایین و بدو بدو رفتم تو ی حال برگشتم دیدم نیست اتاقو نگاه کردم فهمیدم ک از پنجره رفته «والا با اون جیغی ک تو کشیدییی بروسلی،هم بود از پریز برق فرار میکرد????!!»اخیـــــــــــــــش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسسسس من از حشره متنفرمممممم حتی پروانه«واسه همینه میگم جونوره دیه والا از پروانه متنفره????»رفتم توی روشویی بعد،از انجام کارای لازم اومدم بیرون رفتم توی اشپزخونه ی غذای حاضری خوردم بعدم شیر کاکائو داغ درست کردم با خودم بردم جلوی تی وی و ی فیلم گزاشتم نگاه کنم میخواستم انقدر خودمو مشغول کنم ک فکرم ب سمت امروز ظهر نره و اون دنیل نفرت انگیز«اخه دلت میاد،پسر ب اون خوشملی???؛بلونا جون حرف نزنی نمیگن لالی؛بوشه خیلی ممنون لال میشم؛افرین»بعد فیلم رفتم خوابیدم .......ـ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فردا روز تازه ای❤❤❤

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

15?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهـــــار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینگـــــــــــــــــــــــ رینگـــــــــــــــــــ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهههههههه باز این صداش بلند شد محکم بادستم زدم رو ساعت«خوی و حشیش ب جای خودش بیدار شده??????»ب زور چشمامو باز کردم با ی عالمه غرغر رفتم روشویی صورتمو شستم اومدم بیرون صبحونه ام رو خوردم و یونیفرمم و پوشیدم ولی هنوز خوابم نپریده بود داشتم موهام و میبستم ک از بس،خوابم میومد دستم ول شد،پایین ی تیکه از موهامم ب دستم وصل بود ک با این کارم محکم کشیده شد جیغم بلند شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواب از کلم پرید پففففف «خوبات شد?????؛????»موهامو با پاپیون بستم و کفشامو پام کردم کتابامو برداشتم و پیش ب سوی کالج ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد کالج ک شدم همه با دیدنم میخندیدن و پچ پچ میکردن برام سخت بود ولی خودمو بی تفاوت نشون دادم و رفتم سر کلاس بچه ها سر صندلی هاشون نشسته بودن تا نشستم شروع کردن ب سوال کردن ک منم کوتاه جوابشونو دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ حالم خوبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اکیپ دنیل داخل کلاس شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــولی قراره بد جور حال ی نفر گرفته شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اکیپشون نشستن سر جاشون همشون با تمسخر نگام میکردن و پچ پچ میکردن دنیل هم پوزخند میزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم ی پوزخند بش زدم ک ابروهاشو بالا انداخت منم صورتمو برگردوندم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

16?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهـــــار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

......یک ساعت و نیم بعد......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند،شدیم از کلاس بریم بیرون اکیپ دنیل هم بلند شدن صورتش سرخ سرخ بود چ با حال میشداگه از گوشاش هم دود میزد بیرون هههه «چیکارش،کردی???؛امروز استاد دنیل رو برد پای تخته تا ب چند تا سوال جواب بده مثل دفعات قبل اگر اشتباهی میکرد کسی چیزی نمیگفت ازش میترسیدن ولی من نه هه منم تمام اشتباهاتشو میگرفتم اخرشم استاد،ازش نمره کم کرد و ی عالمه نصیحتش کردو....واسه همین الان عصبانیه منم نیشم بازه از این پیروزی تا اون باشه سطل رو روی سر من نندازه???از کنارم ک رد میشد،اروم جوری ک خودم بشنوم گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیل:میخواستم بیخیالت شم و ببخشمت ولی خودت باعث شدی به جای بیخیالی تصمیم بگیرم ادمت کنم کاری باهات میکنم از کالج فراری بشی مراقب باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و ی پوزخند صدادار زد و با تنه ی محکمی از کنارم رد شد ک با کمک امیلی تونستم خودمو نگه دارم ک نی افتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم زیر همون درخت همیشگی نشستیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد:بهار چی دم گوشت بهت گفت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بقیه هم با کنجکاوی زل زدن بهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ هیچی همون چرت و پرتای،همیشگی اخه دنیل کی حرف زد اخه همش چرت میگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا :اوه تو خیلی باجرعتی بهار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن :من اگه یکی اون کارو باهام بکنه کالج نمیام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی :ولی امروز خوب حالشو گرفتیاااااااا??

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ پس چی . فک کردین ازش،میترسم هه کاری کنه تلافی میکنم...........اره من ازش ن م ی ت ر س م .......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند روز بعد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این روزا اکیپ دنیل رو کم میبینم یعنی توی درسامون غرق شدیمه و من ی دوچرخه خوشمل خریدمه❤❤❤ دیگه با دوچرخه کالج میرمو میام هر وقت هم ک دیدمشه با ی نگاه مرموز از کنارم رد میشدن الانم توی سلف با بچه ها داریم ناهار میخوریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلنا :اوممممممم من تموم کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی:منم همینطور دیگه جا ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ منم ک خیلی وقته تموم کردمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ب تد و کن نگاه کردم دیدم ظرف غذاشون خالیه و خیلی مظلوم دارن ب ظرف غذای های ما نگاه میکنن«مثل گربه شرک ???»یهو هر سه تامون پوکیدیم وقتی خنده هامون تموم شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کن :برای چی میخندین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ی جور بامزه نگاهمون میکردن ک من باز خندم گرفتو میون خنده ظرفای غذارو بهشون دادم و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ مادیگه نمیخوریم شما بخوربد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوناهم ک متوجه دلیل خندمون نشده بودن سرشونو بامزه تکون دادن و ب خوردن ادامه دادن .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تد و کن هم تموم کردن و ب سوی کلاس سوم رفتیم اوففف این کلاس هم دنیل توشه واقعا حوصله تیکه هاشونو ندارم رفتم جلو دستگیره رو گرفتم فشار دادم تا درو باز کنم ک حس کردم ی چیز لیز ماند ب دستگیره اس و منم دارم لهش میکنم نگام ک بهش خوووردددددددددددد.........جیـــــــــــــــــــغ جیـــــــــــــــغ جیـــــــــــغ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی دستگیره .........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

17?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهـــار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وایییییی ژله بــــود حالا اگه همین بود اشکال نداشت تو ژله هاش کـــــــــــــرم بووووود،اییییی چندشم شد،دستمو برداشتمو هی تکونش،میدادم اوققق همه میخندیدن صبر کن ببینم ب دنیل نگاه کردم با چشماییی ک از شیطنت برق می زدو نیشخند نگاهم میکرد عصبانی شدم بچه ها خواستن حرف بزنن ک بلند،گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ هرهرهر ببندید نیشاتونو بزرگ شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شدت خنده ها بیشتر شد منم رفتم دستامو بشورم بدو بدو رفتم توی روشویی و دستامو ده بار با مایه شستمو با دستمال کلنکس پاک کردم اصلا نمیخواستم بهش فکر کتم وگرنه حالت تهوع میگیرم رفتم ی تقه ب در زدم ربع ساعت شده ک استاد اومده با بفرمابیدش درو باز میکنم و داخل میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

....استاد:اوه بهار به نظرت دیر نیومدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ استاد من متا...حرفمو قطع کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

....استاد:هیچ دلیلیی قانعم نمیکنه ی دستتو ببر بالا ی پاتم بالا سریع بچه ها خندیدن دنیل ابررهاشو بالا انداخت ک ی چشم غره بهش رفتم کن و تد در مرز پوکیدن بودن استادم خندش گرفته بود منم رفتم کنار دیوا ر تقریبا ده دقیقه ی دست ی پا وایسادم خودمم خندم گرفتم بود بعد ده دقیقه نشستم ولی ی نگاه خفن ب دنی کردم «جــــــــان حداقل دنیل ن دنــــــی راحت باش گلم ؛بیخی بلونی ؛حیف حیا شوهر کرد؛???»ینی تلافی میکنم اونم پوزخند زد نشستم اون روزم ساده گزشت البته اگه اینکه هر بار بچه ها میدیدنم میخندیدن و گرنه بد نبود الان ک یادش می افتم چندشم میشه ناهارو تو سلف میخوردم دنیل و بچه ها اکیپشون داشتن رد میشدن ظرف غذا دستم از کنارشون داشتیم رد میشدیم شارلوت بهم تنه زد الکی جوری نقش بازی کردم ک مثلا شدتش زیاد بود و ظرف و پرت کردم تو سر و صورت دنی اوپس ب لبو گفت برو جات هستم تام داد زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تام :هعییی دختره مگه کوری دستو پا و چلفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ من دستو پا چلفتی نیستم پاهای شارلوت جونتون زیادی دزاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیل:دارم برات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شارلوت از سرش دود میزد بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هه و با ی پوزخند رد شدم و با بچه ها از سلف خارج شدیم و ترکیدیم کلاس اخرم گذشت و من رفنم خونه لباسامو عوض کردم نشستم درسا مو دورخ کنم پس فردا ورزش،داریم اوففف خداکنه ب خیر بگذره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی قیافه دنی باحال شد یادم یادم میوفته دلم میخواد قه قه بزنم ???.....ــ.ـــ........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

18?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهـــــــار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخیــــــــش درسام تموم بلند،شدم دستامو کشیدمو پاهامم کشیدم تا از خشکی در بیان بعدم سرمو ب چپ و راست تکون دادم هوووم الان چ کاری میچسبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

???اهاااا فهمیدم اهنگ و دوچرخه خوشملمممم????آ بیا کوچه تنگست بله عروس قشنگست بله و شروع کردم ب قر دادن «کوچه تنگ است بله عروس قشنگ است بله!ترجمه?!»با قر رفتم توی اتاق خووووب چی بپوشم ی،دست لباس شیک برداشتم «عکس میدم »پوشیدمم موهامم باز گذاشتم و هنزفری هارو توی گوشم گذاشتم دوچرخه ام رو برداشتمو د برو ک رفتیم اهنگـ«Drag Me Down»رو از «one Direcitionگروه»پلی کردم عاشق این اهنگم«بهتون پیشنهاد میکنم اهنگ هاشونو گوش بدید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتما ی دایرشکنر اتیشی میشید???»تند تند رکاب میزدم روی پیاده روی پارک نزدیک خونم واقعا عالیهههههه هووووم هوای اینجا معرکه اس سرم بالا بود داشتم نفس میکشیدم ک تا سرمو پایین گرفتم محکم زدم ب ی ماشین واییی سپرشو ترکوندم مدل بالا هم هست بدبخت شدم مممماااااااممممانننننن دخترتو میبرن زندان????????????????????افتاده بودم رو زمین تا بلند شم راننده اومد بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیل :هی دختره مگه کووووری داشتم زیرت میکردم د اخه روانی مگه پیاده رو نداریم وسط خیابون اهنگ گوش میدی اونم سر ب هوا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوووم چ صدای ناززززززییییی«بهار خاک ینی خاک در این موقعیت هم دست از هیز بازی بر نمیداری ???؛گفتم ک حیا رو شوهر دادیم رفت???؛???»ولی عجیب صداش اشناس سرمو میارم بالا ک ک ک این ک دنیلـــــــــــــــــــــه???اصلا هم صداش ناز نیست داغونهههه داغوون ایششش«اره تو ک راست میگی ؛من همیشه راست میگم???☺؛کلا افتاب پرستی داشت میگفت نازه حالا میگه داغونه خل مشنگ??؛ایششش»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیل :ت...ت...تووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ اره م...م...مننننن«مسخرش کردم ???

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبروش وایسادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیل:خیلی پرویییی ماشینمو زدی داغون کردیییی زبون هم در میاری واسم ?????????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ اومم کی گفته من نزدم ب ماشینت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیل:???انکار میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ خو دیگه بای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیل:صبر کن ببینم دارم برات منو خر فرض کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوه اوه داره میاد بدو بدو دوچرخه ام رو برداشتمو د برو ک رفتیم «خو چیه پول خسارت ماشینشو نداشتم خودمم بفروشم نمیتونم پولشو بدم??والا»از خیر اهنگ گذشتم رفتم خونه لباسامو عوض کردم گشنمهههههههههه«کلا ماجرارو یادم رفت??» سریع زنگ زندم از رستوران سر کوچه پیتزا بیارن پبتزاش عالیــــــهغذامو خوردمو یکم فیلم دیدم حتما فکر میکنید رفتم رو تخت ولو شدم نخیرم من بچه خوبیم اول مسواک زدمو صورتمو شستم بعد???? رفتم لالا سعی کردم ب امروز عصر نفکرم خدا کنه فردا ب خیر بگذره از اون گاومیش بعید نیست ی سطل شپش بریزه روم??????????????????.........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

19?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تــــــــــــــقـ ـ تقــــــــــــ???

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وایییی این چیه اهههه بارونه«اخه اسکل بارون این صدا رو داره بلند شوووووووو»تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از بس صداش بلند بود از روی تخت افتادم پایین ایییی کمرم چهار فنرم ایییی اوییی تق تق تق ای مرگ و تق ای ...همینحورک از اتاق میرفتم بیرون ساعت و نگاه کردم ساعت ســــــــــــــــــــــه??????????????????اخه چ خری ساعت سه در خونه مردو مومیزنه بی توجه ب وعضم درو باز کردم ک یکی پرید ب*غ*لم?????????????????????«استغفرالله ..»اونقدر با شتاپ پرید ک افتادم رو زمین بهش نگاه کردم بهش نمیخورد ک دزد باشه اخه ی تاپ و شلوارک خرسی ک مثل لباس خواب بود تنشه یهو در محکم بسته شد،جیغ دختره در اومد ب زور از خودم جداش کردم ...اخییییییییی چ نازههههههههههههه ماماااان چشماش سرخ بودو خیس،هق هق میکرد ی کلماتی رو می گفت ک از بس گریه کرده بود صداش خشدار بودو نمیفهمیدم بلند شدم خواستم بشونمش رو مبل ک چسبید بهم «چسب هزار قلو??»با خودم بردمش اشپزخونه ی لیوان اب بهش دادم و صورتشو شستم «خو چیه بهش نمیخوره ادم بدی باشه الانم ب کمک نیاز داره »بعد اینکه صورتشو خشک کردم حالش،بهتر شد،نشوندمش،روی صندلی کنار اپن و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ سلام عزیزم چی شده این چ حالیه من شما رو میشناسم!؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...:???سلام بب ببخشید،مزاحم شدم ول ولی تنهایی میترسمممممم من واحد روبروییتونم کندال میجیسان »حالا ک فکر میکنم یادم میاد دو سه بار دیدمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ــ اوه خوشبختم کندال چی شده ترست برای چیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کندال:همونجور ک اشکاش میریخت تعریف کرد ک چند روزه درو پنجره های خونش بی علت باز و بسته میشن وقتی از خونه بیرون میره و برمیگرده وسایل خونه جا ب جا شده و ـــ.با اینکه تنها زندگی میکنه و زمان بیرون رفتن در ها و پنجره ها رو قفل میکنه و پدر مادرش دو سال پیش فوت کردنه و تنهاسـ...هر دفعه هم ی دونه گل رز سیاه خشکیده ی جای خونه پیدا میکنم تا الان داخل نیومده ولی امروز از پزیرایی و اتاقا صدای شکستن میومد و وقتی رفتم نگاه کنم ببینم چ خبره یکی جلوی دهنم رو گرفت ک من با گریه لگد پرت کردم طرفش فرار کردم اومدم پیش تو چند باری دیدمت ببخشید بد خواب شدی ولی میترسم???????

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ـ عزیزم موردی نداره بالا خره میفهمی کیه امروزم پیش من بمون من بهارم و برای تحصیل از ایران اومدمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کندال هم ک گریه اش بند اومده بود ب*غ*لم کرد شب هم پیش هم خوابیدیم منم ک انقدر خسته بودم بیهوش شدم«حالا انگار تریلی،جا ب جا کرده?»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.....صبح....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.