رمان طالع دریا (نسخه آفلاین) به قلم مرجان فریدی
دنیز روان پزشک موفق و سخت کوشی که... زندگی آروم و زیبایی داره اما با از دست دادن یکی از عزیزانش وارد برهه ای از زندگی میشه که حس می کنه طوفانی ترین لحظات زندگیش رو تجربه می کنه... اما اشتباه می کنه... طوفان واقعی زمانی زندگیش رو در معرض غرق شدن قرار می ده که اون میاد... موجی از سونامی با چشم های آبی... پسری که بیماری ای داره که راه حل درستی از لحاظ روانشناسی براش اراعه نشده... و آیا دنیز بیماری پسر رو راهی برای خوب شدن خودش می دونه و یا وظیفه؟ و آیا این احساس همین طور باقی می مونه یا فراتر میره؟ اصلا سونامی مگه برای نابودی نیومده!؟ پس ژانر این قصه رو چی بزاریم؟ کمیش رو میتونیم لو بدیم...مگه نه؟
ژانر : عاشقانه، اجتماعی، روانشناسی
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۰ ساعت و ۲۵ دقیقه
ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #روانشناسی
خلاصه :
دنیز روان پزشک موفق و سخت کوشی که...
زندگی آروم و زیبایی داره
اما با از دست دادن یکی از عزیزانش وارد برهه ای از زندگی میشه که حس می کنه طوفانی ترین لحظات
زندگیش رو تجربه می کنه...
اما اشتباه می کنه...
طوفان واقعی زمانی زندگیش رو در معرض غرق شدن قرار می ده که اون میاد...
موجی از سونامی با چشم های آبی...
پسری که بیماری ای داره که راه حل درستی از لحاظ روانشناسی براش اراعه نشده...
و آیا دنیز بیماری پسر رو راهی برای خوب شدن خودش می دونه و یا وظیفه؟
و آیا این احساس همین طور باقی
می مونه یا فراتر میره؟
اصلا سونامی مگه برای نابودی نیومده!؟
پس ژانر این قصه رو چی بزاریم؟
کمیش رو میتونیم لو بدیم...مگه نه؟
مقدمه:
طالعم را دوخت زدند به دریا.
و کلافش را سیاه و آبی برگزیدند.
اوایلش زیبا بود.
یک ساحل و یک دریا.
یک عشق و یک رویا.
اما ناگهان،گویی دریا دیوانه شد.
کلبه کوچک آرزوهایم را که در نزدیکی ساحلش ساخته بودم را ویران ساخت.
قصد زندگی در میان خرابه های آرزویم را داشتم.
از طالع دریایی ام متنفر شدم.
شکست را پذیرفتم...مرا چه با جنگ با دریا!
فکر می کردم طوفان واقعی اش را دیده و چیزی برای از دست دادن ندارم.
اما او را فرستاد...از میان موج های خروشانش.
او را فرستاد تا کار نیمه تمامش را تمام کند.
این بار بسش بود!
برخواستم...مقابل چشم هایش.
مقابل مشت هایش.
مقابل سونامی جدید زندگی ام.
این بار کوتاه نمی آمدم.
اگر قرار است در طالع دریایی ام غرق شوم.
قرار نیست برایش آسان باشد...
غرق کردن من...از این پس دیگر آسان نخواهد بود.
حتی اگر مقابلم...دریا باشد!
گوشی رو به گوشم چسبوندم و در حالی که با خودکار طلایی رنگی که به دست داشتم روی برگه های
سفید دفتر قلب های کوچیکی می کشیدم گفتم:
آبی نه!
صدای ریز خندش باعث شد لبخند حرصی ای روی لبام نقش ببنده
-کوفت نخند
صدای خندش اوج گرفت:
-دریا من آبی دوست دارم
کلافه عصبی چشمام رو بستم و گفتم:
-اتاق کدوم زن و شوهری رو دیدی دکوراسیونش آبی باشه!
با حرص ادامه دادم:
-حتما می خوای عکس بنتن و مرد عنکبوتی ام بزنی به دیوار!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمچنان داشت می خندید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اصلا من فردا بلیط میگیرم میام اون جا ببینم چه بلایی سر خونه زندگیمون آوردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد چند لحظه صداش رو شنیدم که همچنان آثاری از خنده داشت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعزیزم،آبی قشنگ میشه..تختمون رو سفید انتخاب کردم دیوارا آبی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتابلو و گلدون سفید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگلای آبی...میز سفید...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام هرلحظه گرد تر می شد! قطعا اونو می کشتمش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیلاد زده به سرت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگه سیسمونیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره خندید و منم به خنده افتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پشت میز بلند شدم و در حالی که به سمت پنجره قدی می رفتم به کارتون های روی زمین زل زدم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من یاسی دوست دارم،ترکیب یاسی و سفید و بنفش کم رنگ..یا سوسنی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحس می کردم لبخند عمیقی داره:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من یه فکر بهتری دارم، دو هفته بعد که اومدی کارا تموم شده می گم سریع حلش کنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تردید گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میلاد گند نزنی به اتاقمونا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعزیزم سلیقه ام بد بود که تورونمی گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگران نباش حلش می کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بار اخرت باشه بگی دریا ها...من دنیزم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای زنگ در رو شنیدم و بعد صداش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمکارم اومد...بعدا بهت زنگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی زنم...در ضمن دنیز یعنی دریا...دریا ام یعنی تو پس فرقی نداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم جوابش رو بدم که قطع کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم و چشم از کارتون ها گرفتم و از پنجره به بیرون زل زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه نمای آلوده ای!کلیدای مطب رو برداشتم و شالم رو روی موهای لختم مرتب کردم و از مطب خارج شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکمه آسانسور رو فشردم و منتظر موندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلاخره رسید و درش که باز شد وارد شدم و دکمه pرو فشردم و نگاهم رو از تصویرم تو آینه گرفتم و به دیواره آسانسور تکیه زدم و به موسیقی آرومش گوش دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر آسانسور که باز شد خارج شدم و ریموت ماشین رو تو دستم جابه جا کردم و دکمه اش رو فشردم که چراغای ماشین روشن شد و هم زمان صدای خاص همیشگی تو پارکینگ اکو شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار شدم و در رو بستم و کمربندم رو بستم و راه افتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیابون اون قدرام شلوغ و پر ترافیک نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای همین سر وقت رسیدم خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین رو تو حیاط پارک کردم و سفیدی رنگش رو این که زیادی نو به نظر میرسید معمولا کرم وجودی بعضیا رو برای خط انداختن قلقلک میداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پله ها بالا رفتم و به پاشنه بلندای صورتیم زل زدم...عاشق پاشنه بلند بودم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر خونه رو با کلید باز کردم این موقع مامان مدرسه بود و بابا نشریه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد خونه شدم ،خبری از کسی نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیقی کشیدم و کفشام رو تو جا کفشی گذاشتم و از پذیرایی گذشتم و از پله های مارپیچ بالا رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو انتهای راهرو در سمت راست رو باز کردم و وارد اتاقم شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستی به پشت گردنم کشیدم و شالم رو دراوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین روزا برای انجام کارای عروسی و چیدن خونه زیادی خسته میشدم..اون به کنار اجاره دادن و تخلیه مطبم کارای زمان بر خودش رو داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرچند لذت بخشم بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآماده شدن برای تا ابد بودن در کنار میلاد و زندگی تو استانبول و بوی دریا و ساحل قشنگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصد در صد میتونست کاری کنه ۴۸ساعت نخوابم و مدام به کارا برسم به امید رسیدن به اون روزی که رو تاب روبه دریای خونمون سرم رو دوش میلاده و داریم راجب انتخاب اسم بچه هامون حرف میزنیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر کمد رو باز کردم و تی شرت خاکستریم رو که تا زیر رونم میرسید رو با دراوردن مانتوی کوتاه و سفیدم تنم کردم و شلوارم رو یه گوشه تو کمدم تا کردم و گذاشتم...نظم جز چیزایی بود که هیچ وقت ازم جدا نمیشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم روی تخت و پتو رو روی خودم کشیدم و چشمام رو بستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیاز داشتم چند ساعتی استراحت کنم تا دوباره شروع کنم...با شصت تیغه بینیش رو لمس کرد و هم زمان در رو با کلید باز کرد و وارد خونه شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزبونش رو، رو دندونای نیشش کشید و با دست خالیش پشت گردنش رو لمس کرد و عینک دودیش رو برداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم گردوند و با نگاه تیزش خونه رو با چشماش اسکن کرد و به سمت کاناپه رفت که در اتاق باز شد و مهیار درحالی که سرش تو گوشی بود از اتاق خارج شد و سرش رو که بلند کرد با دیدن فرد روبه روش جیغ دخترونه ای کشید و دستش رو گذاشت روی صورتش و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومای گاد...میلاد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیلاد ابرو بالا انداخت و گوشیش رو انداخت رو کاناپه و به سمت آشپزخونه رفت و هم زمان در یخچال رو باز کرد و نگاه ریز شده اش رو به درون یخچال دوخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیار ترسیده دستی پشت گردنش کشید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه زود اومدی...م...مامانت گفت تیمارستان بستری ای حالا حالا ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر یخچال رو بست و مهیار آب دهنش رو قورت داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو سه ماه پیش چند نفر رو آورده و خونه رو مرتب کرده و مثل قبل شده بود...اما اگر میلاد میفهمید کسی تو خونش بوده...بیچاره میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست به جیب از آشپزخونه خارج شد و سرش رو کج کرد و نگاه خالی و ترسناکش رو به مهیار دوخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اومدی گلا رو آب بدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیار هول شده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آ...آره دیگه داداش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیلاد لبخندی زد و خیلی آروم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس تشکر کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیار نفس راحتی کشید و نیشش رو شل کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه داداش وظیفه اس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکت سیاهش رو، رو کاناپه انداخت و لپش رو کمی باد کرد و با چشمای ریز شده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مهیار!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیار با لبخند گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی که دست تو جیب کتش می کرد و بسته سیگارش رو در می آورد گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا نقاشی من سوراخ شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیار بهت زده به میلاد زل زد و چشم گردوند و به دیوار پر از نقاشی زل زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچ چیز نمیدید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیلاد نیشخندی زد و با خنده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحمق...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیار چشماش گرد شد و میلاد سیگارش رو با فندک شکل بمبش روشن کرد و هم زمان که کام می گرفت با نوک کفشای چرمش به گلدون روی میز اشاره کرد و دود رو از دهانش خارج کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-با توجه به زاویه اون گلدون...یه نفر اون گلدون رو پرت کرده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگشت اشارش رو به سمت پارکت برد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون جا که خیلی کوچیک نسبت به جاهای دیگه انگار رنگ چوب پریده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیار بهت زده به پارکت زل زد اما نمیفهمید...چیزی نمیدید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتکیه اش و به پشتی کاناپه داد و لم داده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو تیکه شیشه پریده خورده به نقاشیم...نقاشیمم سوراخ شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیگارش رو تو جاسیگاری کنارش خالی کرد و هم زمان بشکنی با دو انگشت سبابه و شصتش زد و با لبخند گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-و حدس بزن چیشده! نقاشی ای که سه ماه طول کشید تمومش کنم...پاره شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیار آب دهانش رو قورت داد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند عمیقی زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ایرادی نداره...پیش می
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو چشماش رو گرد کرد و متعجب گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآه داشت یادم میرفت...مهیار...اون گلدون که شکسته و جاش یه چیز شبیهش گذاشتی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون گلدون فیکه...ولی اونی که شکست رو من از مزایده تو روم خریده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیار دیگه نفسش بالا نمی اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیلاد چشماش رو به حالت طبیعی برگردوند و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا بگو وقتی قرار بود گلای خونم رو آب بدی...چه طور کارت به شکستن گلدونم کشید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیار ترسیده با چشمان گرد مدام به همه لعنت میفرستاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچ...چیزه...ف...فریاد...داداشم...یعنی پسر عموت،اون عاشق یه دختری شده بود...فرهاد و فرهان...داداشای دیگم و پسرعموهات...یه مشکلی با اون دختره داشتن...فکر می کردن بابای دختره باعث مرگ باباشون شده...ولی بعد فهمیدن اشتباه شده... ما ام مجبور شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irا..ا...این جا دختره رو قایمش کنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دختره ام تو عصبانیت با فریاد دعوا کرده زده گلدونت رو شکسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیلاد بلند خندید و گردنش رو به لبه پشتی کاناپه تکیه داد و سرش از کاناپه آویزون شده و بلند میخندید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیار لبخند ترسیده ای زد و زیر لب گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چ...چرا میخندی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده اش تو کسری از ثانیه قطع شد و سرش رو جدا کرد و آرام و ترسناک گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چون قانع نشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم زمان بلند شد و مهیار جیغی زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گ...وه خوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیلاد درحالی که بخ سمتش قدم برمیداشت گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصادق بودنت با خودت رو دوست دارم-سر میز شام با غذام ور می رفتم که صدای بابا باعث شد سرم رو بلند کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دنیز؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو بلند کردم و بابا جدی نگاهم می کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز موقعی که یادم میاد همین طوری بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجدی و آروم...و بد تر از اون مامانم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمعلم زبان بود و شغلش ازش یه زن خشک و جدی و زیادی منظم بار اورده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میلاد استانبوله هنوز؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای خودم آب ریختم و هم زمان به سارینا که جلوم نشسته بود چشمک زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان چنگالش رو تو بشقابش گذاشت و عینکش رو جابه جا کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نامزدیتون زیاد طولانی شده عزیزم، زود تر بگو کارای خونه رو حل کنه و بیاد ایران دنبال کارای عروسیتون باشیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرفه ای کردم و تو جام جابه جا شدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میدونم،تا هفته دیگه برمیگرده بعد دنبال تالار میگردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا سر تکون داد و مامان آرنجش رو به میز تکیه زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مشکلی با استانبول رفتن نداری؟ زندگی تو اونجا باید بدون خانواده سخت باشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدم و با خنده تمسخر آمیزی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه اصلا سخت نیست...عادت دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهردو اخم کرده نگاهم کردن و مامان خیلی آروم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سارینا عزیزم میری تو اتاقت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسارینا قاشقش رو تو ظرفش گذاشت و دستی به دسته های ویلچرش کشید و به سمت اتاقش رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم از ویلچر سیاهش گرفتم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با اخم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مواظب حرف زدنت باش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شصت گوشه لبم رو خاروندم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا! حرف بدی زدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان با آرامش و جدی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ما واست کم نزاشتیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم رو زیر چونه زدم و با لذت نگاهش کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-البته! من همیشه ممنونتونم...اما خب اگر یه روز مادر بشم جز این که بفرستمش از صبح تا شب کلاسای مختلف زبان و نقاشی و مهد و پرستار براش بگیرم و با پرستار بفرستمش براش لباس انتخاب کنه و بخره و...جز اینا یکم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحساس و جو شاد خانواده رو هم نشونش میدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوه این حرفا براتون تکراری شده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا جدی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ما دوست داریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پشت میز بلند شدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-منم دوستون دارم و براتون احترام قائلم...اما فقط همین...دقیقا اندازه ای که شما برام از بچگی مایه گذاشتین منم همون قدر براتون مایه گذاشتم...اما از یه جایی به بعد ازم انتظار احساس و محبت داشتین...که خب شرمنده ام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن براتوننمره های عالی گرفتم...تو بهترین دانشگاه قبول شدم...هر کلاسی که گفتین رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتین بیرون نرو...نرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتین این دختر شایسته تو نیست باهاش دوست نشو...نشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتی ژیلا خوبه باباش با بابات دوسته با اون رفت و آمد کن...کردم! گفتین پاشنه بلند بپوش کتونی چیه! خانوم باش...شدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نیشخند گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تنها انتخابی که برام کردین و ازش راضی بودم میلاد بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا اخم کرده بلند شد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ما صلاحت رو میخواستیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنونم...صلاحتون شده همین! پس از چیش ناراضی این؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان با اخم داد زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از این روحیه جنگ طلبیت! قبل این که با میلاد آشنا بشی داشتی میرفتی خونه مجردی بگیری و دیر به دیر میومدی خونه و حتی تو مطبت میخوابیدی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست به کمر نگاهش کردم و آروم و برنده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تحمل جو سنگین و سکوت مسخره این خونه رو که انگار حکومت نظامیه رو نداشتم و ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان عصبی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبه پس زود تر ازدواج کن و از دست ما راحت شو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر سکوت با نیشخند به سمت اتاقم رفتم و بابا سعی داشت مامان رو آروم کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اتاق رو پشت سرم بستم و چشمام رو چند لحظه بستم...کنار میلاد آروممیشم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمش میگذره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشمارش رو گرفتم و همیشه زود جواب میداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام دریا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام خوبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحس کردم دراز کشیده رو تخت صداش زیادی آروم و رها بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خستگی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تازه رسیدم خونه...خیلیم خستم یکم عصبیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم جواب داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یکم اوضاع به هم ریخته...اما حلش میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی تخت دراز کشیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کارای خونه حل شد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیقی کشید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره عزیزم داره حل میشه کم مونده تا هفته آینده پیشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند عمیقی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداش کمی جدی شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دنیز حالت خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی تخت نشستم و دستی به زیر چونم کشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه عزیزم،طبق معمول با مامان بابا یکم بحث داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irریز خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میام میبرمت دیگه نمیزارم ببینیشونا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم و رو تخت دراز کشیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوسکل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عزیزم روانشناس مملکت دکترا داری بعد این حرفای نادرست چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همینه که هست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای خندونش رو شنیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همینتم دوست دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند عمیقی زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راستی میلاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلپم رو باد کردم و با تردید گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو که دیگه مشروب نمیخوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداش جدی شد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه...اون زمان بعد مرگ برادرم بدون مشروب نمی تونستم زندگی و تحمل کنم یا باید خودم رو میکشتم یا همش با مشروب حالم رو خوب میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد چند لحظه اروم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تا زمانی که تورو دیدم...خانوم دکتر کوچولویی که آرومم کرد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند عمیقی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس خیالم راحت باشه که دوباره اون میلاد همیشه مست افسرده نیستی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به من میخوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اصلا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عزیزم اگه خانواده فشار اوردن بگو که دو روز دیگه سالگرد فوت مرتضی هست بعد از اون میام ایران برای کارای جشن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه عزیزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون جا مراسم رو میگیری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد چند لحظه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره خودمونیم فقط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدام رو صاف کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه...من برم دیگه تو ام خسته ای بخواب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه قشنگم شبت بخیر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فعلا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتماس رو قطع کردم و با لبخند پتوم رو رو خودم کشیدم و برق رو خاموش کردم و چشمام رو بستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-لطفا مراقب باشین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمردا با اخم نگاهم کردن و شونم رو بالا انداختم و مرد کلافه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چشم خانوم مهندس،چشم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم کرده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مهندس نیستم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو تا کارگرا ریز خندیدن و میز رو از مطب بردن بیرون و مرد درحالی که خم میشد تابلو هارو از رو زمین برداره گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خانومِ اقای مهندس که هستین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم و از لبخندم خندش گرفت و با لبخند گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عجب!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتابلو هارو برداشت و خواستم دهن باز کنم که خودش زود تر گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چشم حواسم هست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند دندون نمایی زدم و برگشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتاقم کاملا خالی شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستی به کمرم زدم و چرخیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه قدر خاطره داشتم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیست و دو سالم بود که اومدم تو این اتاق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کلی آرزو و نپختگی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد سه سال هنوزم همون حس رو دار. اما دیگه استرس ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندم عمق گرفت و شماره ی میلاد رو درحالی که کیفم رو از رو زمین برمیداشتم گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرنداشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمتعجب گوشی رو تو جیب مانتوی بهاره نارنجی رنگم انداختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگشتم رو گوشه لبم گذاشتم و متفکر به ساعت مچیم زل زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان که باید مراسم سالگرد داداشش تموم شده باشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیقی کشیدم و گوشه انگشتی که به لبم تکیه داده بودم نارنجی کمرنگ شده بود،رد رژ لبم رو از روش پاک کردم و از اتاق خارج شدم و نگاه آخر رو به اتاق انداختم و در رو بستم و کلید رو تو قفل چرخوندم و کلید رو گذاشتم تو کیفم تا بعد به صاحب جدید این اتاق تحویلش بدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت آسانسور رفتم و دکمه اش رو زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ساختمون که خارج شدم دیدم که دارن کاناپه ها و میز و صندلیم رو تو وانت میزارن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبوقی زدم و از کنارشون گذشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوسیله ها رو انتقال میدادن به انباری خونه مامان بزرگم...تو استانبول دفتر جدید داشتم نیازی به اینا نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما یادگاری بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز هوا انگار سنگین بود...به خاطر ترافیک سنگین...گرمای هوا...بوی تند دود و مسمومیت هوا کلافه ام کرده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوری که حس می کردم رژ لبم رو لبم سنگین شده...انگار ماسیده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا آینه رژم رو چک کردم...چیز خاصی نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما عصبی با دستمال کاغذی پاکش کردم و کلافه موهام رو پشت گوش زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآهنگ رو عوض کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزدیک دو ساعتی بود که تو ترافیک گیر کرده و حسابی عصبی شده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکولر رو روشن بود اما گرمم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی تو جام جابه جا شدم، مدام آهنگ رو عوض می کردم و انگار آهنگامم دوست نداشتم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه پیشونیم رو خاروندم و بلاخره یه آهنگ قشنگ پخش شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عشق یه زندون سرده...تکرار یه درده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانتظارش نامرده...دورم از آغوش خالیت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز آشفته حالیت...از قرار خیالیت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستام رو وا کن...باید برگردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه گوشه ی اتاقم...رویام رو بردارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستام رو وا کن...من باید برگردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو بالشم سر بزارم اشکام رو بشمارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعشق یه تصویر تاره...پایانی نداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابریه که میباره..عاشق یه زخم کبوده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه درد حسوده...بی کسیش بغض الوده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکسی نیست پشت سرم...بدونم باید برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین جا موندن عذابه...حال و روزم خرابه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو دیوار خط می کشم قراره راحت بشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه غم نامست قبل رفتن...نامه ی آخر منبا لرزش گوشیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای آهنگ رو کم کردم و تماس از خونه بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچ صدای نیومد...متعجب گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سارینا!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-د..دنیز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیره به دویست و هفت نوک مدادی جلوم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامان! صدات چرا این طوریه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزد زیر گریه و با همه وجود هق هق میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحشت زده عینک دودیم رو از روی چشمام برداشتم و به ساعت زل زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپنج بعد از ظهر!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامان چیشده!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیتونست حرف بزنه...سر و صداهایی از کنارش میومد انگار کسی سعی داشت گوشی رو ازش بگیره یا آرومش کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدنم یخ بسته و از نگرانی کلافه شدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامان با من حرف بزن..آروم باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی رو ازش گرفتن و صدای خش خشی اومد و بعد چند دقیقه بین شلوغی و سرو صداهایی که از خونه میومد صدای آتوسا رو تشخیص دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر خالم اون جا چی کار می کرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آتوسا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعی داشتم درسایی که یک عمر به مریضام دادم و پاس کرده بودم رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو خودم پیاده کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیق...یک دو سه...یک دوسه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irما بالغ هستیم...ما باید آمادگی با مشکلات و دردای ناگهانی رو داشته باشیم...نباید خم بشیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلرزش دستام رو کنترل کردم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آتوسا اون جا چه خبره؟ چرا گریه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی کنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتوسا با هق هق گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ب..بیا خونه دنیز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم گرفت و ترسیده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابام خوبه؟ سارینا خوبه!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحس کردم مکث کرده...انگار دستش رو جلوی دهنش گرفته بود تا هق هقش خفه شه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ن...نه سارینا پیش سهیلاست گفتم ..س..سرگرمش کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیلا ام اونجا بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا فکر این که بابا دوباره حالش بد شده باشه با بغض گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابام چیشده!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتوسا زد زیر گریه و دوباره خش خش و عصبی شدم...میخواستم داد بزنم...مگه تو زندگی شخصیمم دکترم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا جواب من رو نمیدین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتماس قطع شد و وحشت زده به موهام چنگ زد و دستم رو، رو بوق فشردم و با حرص گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا راه نمیفتین...اه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم رو از رو بوق برداشتم و خواستم شماره بگیرم که گوشی زنگ خورد...عذاب وجدان حرفایی که به بابا گفته بودم باعث شده بود چشمام پر اشک شه...باورم نمیشه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دنیز.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم تو سینه حبس شد...صدای بابا بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم تر از بقیه بود...هرچند صدای خش دار و خسته اش باعث شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلرز انی به جون تنم بیفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه خشک شدم به جلوم بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن تنها یک خاله داشتم...اگر خاله چیزیش میشد دخترش زنگ نمیزد به من خبر بده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان که باهام حرف زد...سارینا ام که داره با سهیلا بازی میکنه...آتوسا ام که پشت خط بود...بابا هم که الان زنگ زده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکی میمونه که اینا دسته جمعی دارن براش زار میزنن! کی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیج و سردرگم با چونه لرزون گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیشده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیا خونه میگم...رانندگی میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهول شده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ن...نه تو دفترمم...د..همکارمم پیشمه...چیشده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداش رو بعد چند لحظه شنیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تنها نیستی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم و خشکشده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه..!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا نفس عمیقی کشید و با بغض گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بگو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام رو بستم...خدایا اسمش رو نیاره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایا تورو خدا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون نه...با من این کارو نکن...نکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-م...میلاد...ت..تصادف کرده..گفتن وقتی داشتن میبردنش اتاق عمل ت..تموم کرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی از بین دستای لرزونم افتاد جایی بین پدال گاز و کفشام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیقی کشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسینه ام با هر نفس عمیق بالا پایین میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستام رو ، رو فرمون گذاشتم و خشک شده به جلوم زل زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآهنگ همچنان پخش میشد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دستام رو وا کن...باید برگردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه گوشه ی اتاقم...رویام رو بردارم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیق...زود باش دنیز...نمیر دنیز...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزود باش دنیز...قوی باش دنیز...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم همچنان بین راه مونده و نگاه خیره ام تار شده و قطره درشت اشکم رو گونم فرود اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای بوق ماشینایی که پشتم متوقف شده بودن سرم رو میخوردن....مثل موریانه مغزم رو میجوییدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخشک شده تنها به رو به رو زل زده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستای لرزونم رو به سمت ضبط بردم و صدای آهنگ رو زیاد کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عشق یه تصویر تاره...پایانی نداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابری که میباره...عاشق یه زخم کبوده..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه درد حسوده...بی کسیش بغض الوده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir