رمان دزدی عاشقانه به قلم مبینا

تعداد صفحات : 411

ژانر : عاشقانه , کلکلی

دانلود رمان دزدی عاشقانه

خلاصه رمان :

دختری که به خاطر پدرش میره دزدی وگیره یه پسر بد اخلاق میوفته و........

ادامه رمان:

نگاهمو دوختم به بابا....به در تکیه داد....داشت سر میخورددستش که رفت طرف قل*ب*ش قلب منم ریخت...سریع دویدم طرفش تو راه چند بار سکندری خوردم تا رسیدم بابام سرخورد وافتاد رو زمین

_بابا بابا چی شد

فقط شنیدم که گفت بدبخت شدم وبیهوش شد

درحالی که گریه میکردم گفتم

_مامان مامان بیا گریه میکردم ومامانمو صدا میکردم

مامانم از آشپزخونه اومد بیرون وگفت

_چی شد..تاچشمش به بابا خورد ادامه ی حرفشو نگفت ودوید طرف بابا

_علی علی پاشو

گریه میکرد وبابارو صدا میزد برگشت طرفمو گفت دلارام چرا وایسادی زنگ بزن آمبولانس

دویدم طرفه خونه وبا آمبولانس تماس گرفتم

_الو

_الوبفرمایید

_آقا تو روخدا کمک کنید پدرم حالش بده

_آروم باشید آدرستون رو بگید

_خیابون.........

_باشه سریع میایم

تلفن رو گذاشتم رومیز ورفتم پیش بابا بعد چند دقیقه آیفون به صدا دراومد با عجله رفتم درو باز کردم وگفتم

_آقا توروخدا کمک کنید بابام

_خانم به اعصابتون مسلط باشید برید کنار

رفتن پیش بابا وگذاشتنش رو برانکاردوبردنش خواستم باهاشون برم که مامانم گفت

_نمیخواد تو بیای

_اما مامان منم میخوام بیام

_همین که گفتم تو نمیای یه نفر باید پیش بابات بمونه پس من میمونم اینو گفت ورفت....

توحیاط وایساده بودم دیگه جونی تو پاهام نبودپاهام سست شد وافتادم زمین چند دقیقه تو همون حالت بودم که بافکری که به ذهنم اومد سریع پاشدم ورفتم تو خونه موبایلمو برداشتم وبه امیر زنگ زدم

_الو سلام امیر

_سلام دلارام چراگریه میکنی

_امیر با..بام

_دلارام عمو چیزیش شده

بغضم گرفت دیگه نتونستم حرف بزنم وموبایل ازدستم افتاد وصدای بدی داد

بعد چند دقیقه صدای آیفون بلند شد رفتم ودرو باز کردم امیر بود

_دلارام چی شده عمو خوبه

_امیر

بغضم ترکید ونتونستم حرف بزنم امیر ب*غ*لم کرد وگفت

_هیییس آروم باش چی شده

_امیر بابام روبردن بیمارستان

_چی؟؟؟؟؟؟؟

گوشیشو از جیبش درآورد وشماره ای رو گرفت

_الو سلام زن عمو

_.......................

_آره میدونم دلارام گفت

_.......................

_کدوم بیمارستان

_...............

_آره آره میدونم کجاست الان میایم

خداحافظ

بهش نگاه کردم وگفتم

_کدوم بیمارستان

_بیمارستان........

آماده شو تا ببرمت

رفتم تو اتاقم

⃣

رفتم تو اتاقم وسریع یه مانتو وشلوار برداشتم وپوشیدم شالمم از توی کمد برداشتم وسرم کردم ورفتم پایین

_امیر بریم

_بریم

رفتیم تو ماشین نشستیم کمربندمو بستم ویه آهنگ گذاشتم وصداشو زیاد کردم وچشمامو بستم

من ازتموم روزها

ابری رو

ازتوتموم قصه ها

لیلی رو

ازتوتموم رنگ ها

خاکی رو

خاکی رو باتو

دوست دارم

لیلی رو باتو

دوست دارم

مجنونو با تو

دوست دارم

بارونو با تو

دوست دارم

آهای دوچشمون سیاه دوتا چشمون سیاه چترتو ببندو

بامن زیر بارون بیا زیر بارون بیا

تو برات سخته بگی دوسم داری من تو چشمات ولی اینو میخونم وقتی میخندی تمومه کار دل ولی این چه رازیه نمیدونم........

نفهمیدم چی شد که چشمام گرم شد وخوابم برد

⃣

باصدای امیر بیدار شدم

_دلارام دلارام بیدارشو

بیدار شدم وگفتم

_رسیدیم

_آره

زود کمربندمو باز کردم ورفتم ببرون به امیر هم توجه نکردم که هی اسممو صدا میزد

داخل بیمارستان شدم وفتم سمت پذیرش

_خانم پدرم کجاست

_اسم پدرتون لطفا

_علی راد

_چند دقیقه صبر کنید

بعد دقیقه گفت _بخش مراقبت های ویژه

_ممنون

دویدم سمت بخش مامانمو زن عموم وعموم اونجا بودن رفتم طرفشون

_مامان بابا خوبه

همون موقع دکتر ازدر اومد بیرون

رفتم طرفشو وگفتم

_ آقای دکتر بابام خوبه

_دخترشون هستین

_بله بابام خوبه

_یه سکته ی قلبی رو رد کرده هیجان واسترس براش خوب نیست حالش خوبه ولی اگر دفعه ی بعد این اتفاق بیوفته کاره زیادی از ما بر نمیاد

اینو گفت وخواست بره که گفتم....

⃣

_آقای دکتر

_بله

_میشه بابام رو ببینم

_الان نه وقتی منتقلش کردیم اون موقع میتونی ببینیش

_مرسی

_خواهش میکنم

ورفت

نیم ساعت بعد بابامو از بخش بیرون آوردن رفتم رفتم پیشش هنوز بیهوش بود بردنش به یه اتاقی دنبالشون رفتم وداخل اتاق شدم

آروم آروم گریه می کردم که بقیه هم اومدن امیر هم بود تا منو دید گفت

_دلارام بیا بیرون

رفتم بیرون وگفتم

_چیه

_بیا بریم خونه

_چرا

_تو که همش گریه میکنی یه بار دیگه گریه کنی میریم خونه

اشکامو پاک کردم وگفتم

_باشه باشه دیگه گریه نمیکنم

_پس بیا بریم یه آب بزن به صورتت

_نه نمیخوا..

نذاشت جملمو کامل کنم وگفت

_دلارام

سرمو تکون دادم وچیزی نگفتم وباهاش رفتم تو حیاط وچند بار به صورتم آب زدم تو راه داشتم فکر میکردم که چی شده که بابام سکته قلبی کرده به اتاق رسیدیم در زدم وباهم رفتیم تو.....

⃣

بابام تا منو دید گفت

_سلام دخترم

_سلام بابا خوبی

_آره دخترم من خوبم تو با امیر برو خونه

_چرا

_خسته شدی

_نه من میمونم

_برو خونه

_اما بابا

_همین که گفتم

_امیر

_بله عمو

_دلارام رو ببر خونه

_باشه عمو

_خداحافظ

_خداحافظ دخترم

ازاتاق اومدیم بیرون ورفتیم بیرون وسوار ماشین امیر شدیم

_دلارام

_بله

_بریم خونه یا بریم یه چیزی بخوریم

_نمیدونم

_پس بریم یه چیزی بخوریم

_باشه

زدم یه آهنگ وصداشو زیاد کردم وخودمم با خواننده میخوندم

باز دوباره با نگاهت

این دله من زیرورو شد

بازسر کلاس قل*ب*م

درس عاشقی شروع شد

دل دوباره زیرورو شد

میدونی حالم این روزا بد تر از همست

آخه هرکی رسید دله ساده ی

من رو شکست

قول بده که تو

از پیشم نری .....

(جاده یک طرفه مرتضی پاشایی)

بلاخره به کافی رسیدیم واز ماشین پیاده شدیم ورفتیم طرف کافی شاپ

⃣

وارد کافی شاپ شدیم کافی شاپ پر بود از آدم رفتیم وسر یه میز نفره نشستیم

گارسون اومد وگفت

_خوش اومدین چی میل دارین

امیر گفت

_دلارام چی میخوری

_لازانیا

_تا لازانیا لطفا

_چشم

ورفت

_امیر

_چیه

_یعنی چی شده که بابا سکته کرده

_نمیدونم

دیگه حرفی نزدیم بعد چند دقیقه گارسون اومد وغذا رو رو میز گذاشت وگفت

_چیزه دیگه ای نمیخواید

_نه مرسی

امیر به من گفت

_بخور دیگه

دوتایی شروع کردیم به خوردن ووقتی غذامون تموم شد امیر بلند شد ورفت پول غذاها رو حساب کرد واومد پیشم وباهم رفتیم بیرون وسوار ماشین شدیم ورفتیم خونه.....

وقتی رسیدیم خونه رفتم تواتاقم وروی تخت با همون لباسا دراز کشیدم

وزود خوابم برد.......

⃣

با صدای زنگ گوشیم چشمامو باز کردم بدون اینکه بدونم کیه تماس رو وصل کردم

_الو

_الو سلام عشقم

(رها بود)

_بنال

_بی ادب

_خوب حالا چی میخوای

_ازکجا فهمیدی چیزی میخوام

_ازابراز علاقت

_یه چیزی بگم

_بگو

_میای بریم خرید

_الان

_آخه اسکول الان چه بیرونی ١۰شبه ها

_١۰شب??

_آره دیگه

_یعنی تا الان خواب بودم

_خواب بودی

_آره

_خاک تو سرت

_چرا

_آخه تا این موقع میخوابن

_خوب ول کن حالا

_باشه پس فردا میبینمت بای

_بای

تلفن رو قطع کردم ورفتم تو دستشویی چند تا مشت آب زدم به صورتم واومدم بیرون

وبه طرف کمدم رفتم ویه لباس آبی کاربنی وشلوار مشکی پوشیدم واز اتاقم اومدم بیرون

یعنی تا الان مامان وبابا از بیمارستان اومدن

داشتم میرفتم به آشپزخونه که با صدایی که شنیدم همونجا موندم وبر گشتم پشتمو نگاه کردم

⃣

_دلارام

یعنی مامان اینا اومدن

پ ن پ روح مامانته

باز این وجدان شروع کرد

_دلارام

_بله

_چیزی شده

_نه چطور

_آخه تو فکری گفتم شاید چیزی شده

_نه چیزی نشده کارم داشتین

_آره فردا با بابات وعموت میریم بیمارستان

_منم فردا با رها میرم بیرون

_کجا

_خرید

_باشه ولی تا ٩خونه باش

_باشه شب بخیر

_شب بخیر

رفتم تو اتاقم

اااه خوابم نمیاد

پ ن پ میخوای خوابت بیاد همین الان از خواب پاشدیا

ااااه باز این وجدان شروع کرد

گوشیمو برداشتم و زدم آهنگ

(رویای واقعی مازیار فلاحی)

ادامه ی ⃣

ﻭﺍﺳﻪ ﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺍﺷﮑﺎﻡ ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﻣﻮ ﺳﻮﺯﻭﻧﺪﻡ

ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﺑﺒﯿﻨﯽ ، ﭼﺠﻮﺭﯼ ﭘﺎﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﻣﻮﻧﺪﻡ

ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﺩﻟﻢ ﺭﻭ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﻣﻮﻧﺪﻩ

ﻣﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻧﺒﻮﺩﻡ ، ﮐﯽ ﺩﻝ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﺗﻮ ﺷﮑﻮﻧﺪﻩ

ﻣﯿﻮﻥ ﺭﻧﮓ ﻋﺠﯿﺐ ﻧﮕﺎﻫﺖ ، ﯾﮑﻤﯽ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺗﺎ ﺩﺭﯾﺎ

ﺗﺎ ﺩﻝ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻔﺲ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺷﻪ ، ﺗﻮ ﺑﯿﺎ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺷﻮ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﯾﺎ

ﻭﺍﺳﻪ ﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﺳﺎﺣﻞ ﭼﺸﻤﺎﺕ ، ﻫﻤﻪ ﯼ ﺩﺍﺭ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻡ

ﻭﺍﺳﻪ ﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﻗﻠﺒﺖ ﻋﺰﯾﺰﻡ ، ﻫﻤﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻮ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻡ

ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ….. ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ….. ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ…..

ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ….. ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ….. ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ…..

ﻭﺍﺳﻪ ﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﭼﺸﻤﺎﻡ ، ﻫﻤﻪ ﯼ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﻣﻮ ﺳﻮﺯﻭﻧﺪﻡ

ﺁﺧﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﺑﺒﯿﻨﯽ ، ﭼﺠﻮﺭﯼ ﭘﺎﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﻣﻮﻧﺪﻡ

ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﺩﻟﻢ ﺭﻭ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﻣﻮﻧﺪﻩ

ﻣﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻧﺒﻮﺩﻡ ، ﮐﯽ ﺩﻝ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﺗﻮ ﺷﮑﻮﻧﺪﻩ

ﻣﯿﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺭﯼ ﻣﻔﺮﻁ ، ﭼﺠﻮﺭﯼ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺳﺘﺎﺗﻮ ﺑﮕﯿﺮﻡ

ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﯼ ﺑﻐﻀﻢ ﻋﺰﯾﺰﻡ ، ﺗﻮ ﻧﺬﺍﺭ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺑﻤﯿﺮﻡ

ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ….. ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ…..

ﻣﯿﻮﻥ ﺭﻧﮓ ﻋﺠﯿﺐ ﻧﮕﺎﻫﺖ ، ﯾﮑﻤﯽ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺗﺎ ﺩﺭﯾﺎ

ﺗﺎ ﺩﻝ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻔﺲ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺷﻪ ، ﺗﻮ ﺑﯿﺎ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺷﻮ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﯾﺎ

ﻭﺍﺳﻪ ﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﺳﺎﺣﻞ ﭼﺸﻤﺎﺕ ، ﻫﻤﻪ ﯼ ﺩﺍﺭ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻡ

ﻭﺍﺳﻪ ﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﻗﻠﺒﺖ ﻋﺰﯾﺰﻡ ، ﻫﻤﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻮ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻡ

ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ….. ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ….. ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ…..

کم کم چشمام گرم شد وخوابم برد

یعنی به خرس گفتم برو به جات هستم انقدر که من میخوابم

زود خوابم برد.............

صبح با صدای در زدن کسی بیدار شدم

_اااه مثل گاو در میزنه در شکست

رفتم درو باز کردم یه مرد بود

وای چقدر زشت بود

_بله

_علی خونست

_ببخشید شما با پدر من چیکار دارین

_به بابات بگو تا آخر این هفته پوله آقای قاسمی رو باید بده وگرنه میوفته پشت میله های زندون

_چی

_به بابات بگو دیگه آقای قاسمی مهلت نمیده فقط تا آخر هفته

ورفت

یعنی چی شده چرا بابا تا آخر هفته وقت داره تا بهشون پول بده

از بابا میپرسم رفتم تو خونه ورفتم تو آشپزخونه از تو یخچال شکلات صبحانه رو برداشتم وگذاشتم روی میز

چند تا لقمه خوردم ومیز رو جمع کردم

ورفتم تو اتاقم تا آماده شم

مانتوی صورتی کوتاهمو با شلوار جین آبیم رو پوشیدم

یه رژ صورتی زدم

وشال صورتیمو سرم کردم کفش صورتیمم پام کردم ورفتم بیرون

زنگ زدم به رها

_الو

_الو سلام

_کجایی رها

_۵دقیقه ی دیگه میرسم بای

_بای

قطع کردم وگوشیمو گذاشتم تو جیبم

بعد چند دقیقه رها اومد

_سلااام

_سلاام

رفتم سوار ماشینش شدم ورفتیم پاساژ(.....)

_واای رها یه چیزی بخر دیگه خسته شدم

_چیزه قشنگی نیست

_وااای خدا دیوونه شدم

_ااه کم غرغر کن

یکم دیگه راه رفتیم تا رها یه لباس پیدا کرد رفتیم تو مغازه فروشنده یه پسر جوون بود تا مارو دید بلند شد وگفت

_سلام

_سلام

_بفرمایید

رها اون لباسی رو که پسندیده بود بهش اشاره کرد وگفت

_اون لباس رنگ دیگه ای نداره

_چراداره مشکی.آبی.وسبز

_مشکیشو میارین

_بله

فروشنده لباس رو آورد وداد به رها

رها رفت اتاق پرو بعد چند دقیقه در رو باز کرد وگفت

_دلارام بیا

رفتم پیشش وااای لباسه خیلی بهش میومد

_خیلی خوشگله بهت میاد

_جدی

_آره

_پس همینو میخرم

دوباره رفت تو اتاق وبعد چند دقیقه اومد لباس رو به پسره داد وگفت

_همینو میبریم

پسره لباس رو تو پلاستیک گذاشت وگفت

_خوش اومدین

_مرسی

از مغازه اومدیم بیرون

ساعت/بود

_رها دیگه بریم

_باشه

از پاساژ رفتیم بیرون وسوار ماشین شدیم

وقتی رسیدیم پیاده شدم وگفتم

_خداحافظ

_خداحافظ

دررو با کلیدم باز کردم ورفتم تو خونه .......

⃣⃣

بابام خونه بود عموم هم خونه بود

اااه یادم رفت به بابا بگم

_سلام

_سلام دخترم

_سلام عمو خوبی

_آره خوبم

_بابا

_بله

_صبح یه مرده اومد وگفت تا آخر هفته وقت دارین پول آقای قاسمی رو بدین

_واای حالا این همه پول رو از کجا بیارم

_بابا چیزی شده

_نه دخترم

_بابا من میدونم یه چیزی شده نمیخواین بگین چی شده

_با شرکت آقای قاسمی قرار داد بسته بودیم و٣۰میلیارد پول باید بهش میدادیم

ولی شریکم همه ی پول های شرکت رو بالا کشید وفرار کرد منم تا یه هفته وقت دارم که پولشو بدم وگرنه

_وگرنه چی

_وگرنه میرم زندان

_چی

_٣۰میلیارد پول زیادیه منم که نمیتونم تا آخر هفته این پول رو جور کنم پس میرم زندان

_نه بابا تا آخر هفته این پول رو جور میکنیم

_دخترم برو بالا میخوام با عموت صحبت کنم

_باشه

رفتم تو اتاقم وااای بدبخت شدیم حالااین همه پول رو از کجا بیاریم

خدایا ببخشید ولی مجبورم

میرم دزدی

اگه گیر بیوفتم چی

آزادی بابام مهمتره

این پولدارها که با٣۰میلیارد چیزیشون نمیشه اصلا در مقابل این همه پول ٣۰میلیادر به حساب نمیاد

خدایا ببخشید ولی مجبورم با این فکر ها خوابم برد....

صبح ساعت۶/۵از خواب بیدارشدم

مانتو وشلوار مشکیمو پوشیدم وشال مشکیمم سرم کردم کفش مشکیمم پام کردم واتاقم رفتم بیرون پاورچین پاورچین راه میرفتم که بقیه بیدار نشن درو باز کردم ورفتم تو حیاط تا پام رسید تو حیاط دویدم ودرو باز کردم ورفتم بیرون

میخواستم برم تجریش دزدی یه تاکسی گرفتم ورفتم

بعد از اینکه رسیدم پیاده شدم وکرایه رو دادم یه خونه بود که از همه خونه ها خوشگل تر بود دیواراش سفید بود

از دیواربالارفتم وپریدم توحیاط وااااای حیاطش چقدر خوشگله

پر ازگله گلهای

رز.محمدی.یاس و....

یه آلاچیق وسط حیاط بود

ویه تاب سفید کنار درختها بود

وااای اگه این حیاطه پس تو خونه دیگه چیه حتما قصره

اااه اومدم دزدی مثلا

داشتم میرفتم تو خونه که با صدایی که شنیدم سر جام وایسادم

وااای خدایا بدبخت شدم دستموگذاشتم رو قل*ب*م وبرگشتم......

⃣⃣

یه سگ سیاه بود که همش پارس میکرد

تا سگ رو دیدم شروع کردم به دویدن حالا هی من میدوئیدم سگه میدوئید انقدر دویدم تا رسیدم به خونه آروم در رو باز کردم ورفتم تو خونه هنوز صدای سگه میومد

وااای چه خونه ی باحالیه

یه طرف مبل های سلطنتی ویه طرف هم مبلهای اسپرت کرم خیلی خونه ی باحالی بود

من مثلا اومدم دزدی هر کاری میکنم جزدزدی??

رفتم طبقه بالا ودر یه اتاق رو باز کردم

اتاق قشنگی بود ست سفید ومشکی

کسی هم تو اتاق نبود رفتم تو اتاق و در کمد رو باز کردم اااه هیچی نیست

نه پول نه چیز گرونی همش کاغذ بود در کمد رو بستم وخواستم از اتاق برم بیرون که یه در باز شد و یه پسر اومد بیرون

وااای بدبخت شدم

خواستم فرار کنم که پسره زود خودشو بهم رسوند ومنو گرفت وگفت

_تو کی هستی نکنه اومدی دزدی

_نه اومدم تو رو ببینم خوب اسکول اومدم دزدی دیگه

_حالا منو مسخره میکنی زنگ میزنم پلیس بیاد

خودش داشت میرفت طرف موبایلش ومنو میکشید

_آقا ببخشید تو رو خدا به پلیس زنگ نزنید

_حرف نزن اومدی دزدی تازه میگی به پلیس هم زنگ نزنین

_هر کاری بگید میکنم

_هر کاری

_بله فقط منو نندازین زندان

_چی از خونم برداشتی

_هیچی چیزی نداشتین که بخوام بر دارم