رمان تقابل به قلم الف. کلانتری
داوود با قدم هایی خسته و دلی شکسته، به دنبال راهی برای التیام دردی ست که به جانش افتاد. قصه ی غصه هایش از او مرد سرسختی ساخت که با دنیا هم سر جنگ داشت و این بین، به ازای سوختن عزیزترینش؛ عزیزترین دیگری را سوزاند به شعله ی انتقام... پایان خوش
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۱ ساعت و ۵۸ دقیقه
تعداد صفحات : 1269
ژانر : عاشقانه / اجتماعی
:: نویسنده این رمان قلم خوبی داره پیشنهاد میشه دانلود کنید ::
دانلود رمان تقابل
خلاصه رمان :
داوود با قدم هایی خسته و دلی شکسته، به دنبال راهی برای التیام دردی ست که به جانش افتاد.
قصه ی غصه هایش از او مرد سرسختی ساخت که با دنیا هم سر جنگ داشت و این بین، به ازای سوختن عزیزترینش؛ عزیزترین دیگری را سوزاند به شعله ی انتقام...
پایان خوش
مقدمه :
فردا خیلی دیر است ،
باید از همین "لحظه" شروع کنم !
نباید بگذارم عقربه ها مرا دُور بزنند ؛
می خواهم دست ببَرم در ذهنم ؛
هر چه افکارِ منفی دارد ، خالی کنم!
باید جا برای احساساتِ خوب باز کنم.
خاطرات مُرده ی زیادی
روی دستم باد کرده است!
تمامِ کهنگی ها را باید خاک کنم.
پروانه های زیادی در من
سر از پیله در آورده اند؛
وقتِ آن است که از خودم آزاد شوم!
من هنوز
به پرواز با بال های شکسته
ایمان دارم...
ادامه رمان:
مقدمه:
فردا خیلی دیر است ،
باید از همین "لحظه" شروع کنم !
نباید بگذارم عقربه ها مرا دُور بزنند ؛
می خواهم دست ببَرم در ذهنم ؛
هر چه افکارِ منفی دارد ، خالی کنم!
باید جا برای احساساتِ خوب باز کنم.
خاطرات مُرده ی زیادی
روی دستم باد کرده است!
تمامِ کهنگی ها را باید خاک کنم.
پروانه های زیادی در من
سر از پیله در آورده اند؛
وقتِ آن است که از خودم آزاد شوم!
من هنوز
به پرواز با بال های شکسته
ایمان دارم...
پی نوشت:
داستان روندی تناوبی با برگشت به زمان گذشته ای حدوداً با فاصله ی دو ساله داره، بنابراین با این دیدگاه کار رو مطالعه کنید.
****
صدای ناله هایش که پیچید در گوشش، چشم بست و سخت شد. برای امروز لباس رزم پوشیده بود و میدانست بازی از پیش تعیین شده را او برنده است!
_چطور دلت اومد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه کدوم گ*ن*ا*ه ناکرده رخت سیاه تن دل و زندگیم کردی نامسلمون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر خواهر و مادرت این بلا میومد، نشون افتخار میزدی رو سینه ی نامرد روبروت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا من؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو او چقدر خشم داشت، هنوز صدایش را ول نداده بود که سقف را روی سر و تن ظریف دخترک خراب کند؛ هنوز فرصت میداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای ضجه زدن هایش را میشنید و با خیرگی نگاه پر درد او را برای حال خوبش، ترجمه میکرد و گرم میشد از تصمیمش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_توی خدانشناس فکر آبروی خانواده م و خودم نبودی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن جواب بابا و مامانمو چی بدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن جواب خدامو چی بدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسم خدا و ناموس رعشه انداخت بر تنش، دندان روی هم سایید برای دختر مورد تاخت و تاز شده ی روبرویش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگام هایش تعادل برقرار میکرد بر وزن زمین و جاذبه اش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنارش نشست و غرید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اسم خدا رو روی زبونت نیار دختر حاج رضا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلقمه ای که باهاش بزرگ شدی، تو حلال و حرام بودنش شک دارم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباورش نمیشد این ببر درنده ی امروز، همان عاشق زار دیروزش باشد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخ که دلش نمیخواست چشم هایش خیره شوند به نگاه این مرد خدا نشناس که تمامی دار و ندارش را با طناب پوسیده و نخ نمای عشق به یغما برد و حال فقط مرگ بود که شاید آرامش میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب حاج رضای عزیزتر از جانش را چه میداد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب مادری های نرگس را چه میداد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب اویی را که زانو میسابید رو به قبله اش هم، همین عرق شرم و خجالتش کفایت بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irذهن بیچاره اش کمی فراموشی میخواست، چه کرده بود که عاقبتش بدتر از یزید شده بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پاشو زودتر، داره دیرم میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای تشر داوود، لباسش را سفت تر چنگ زد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو صدایش برق نبود اما رعد داشت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سرم تو زندگیم بود، این همه سال بی حرف رفتم و اومدم؛ نجابتم قیمتی نبود یا از عهده قیمتش برنیومدی که بهش چوب حراج زدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانسان ندیدی یا نبودی که فروختیم به یه ه*و*س؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکجا کج قدم برداشتم که تو مثل سیل اومدی و ویرونم کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره و دوباره چشمه ی اشکش جوشید، هق زد و مرثیه خواند بر گور دخترانه های از دست رفته اش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلب ناسورش آتش گرفت، چشم دوخت به دختر حاج رضای معتمد غریب و آشنا؛ ناموس دزدی در قاموسش نبود اما آتشش زدند که چشم بست و آتش به جان و آبروی دیگری انداخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاید قلب سردش آرام گیرد و دیگر شرم زده ی نگاه بارانی ساحلش نباشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر صدایش بغض مردانه ای لانه کرده بود اما وقتش نبود، هنوز کار داشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید پیش تر برود، نیم نگاهی رو به سقف انباری انداخت و باز شد همان مرد خشک و زخمی امروز:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وقت ندارم تلفت کنم، لباساتو بپوش برسونمت البته اگه بهت مزه نداده باشه و نخوای دوباره تجربه ش کنی با چند تا غول بیابونی دیگه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدایش در نمی آمد، بارانی بود و ناباور. کاش دیروز خواب به خواب میرفت یا سوار نمیشد ماشینی را که مقصدش شد به تاراج رفتن آبروی پدر و شکستن کمر مادر و شرمندگی برادر و بی آبرویی خودش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من باهات هیچ جا نمیام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_از الان فقط ده دقیقه وقت داری خودتو برسونی به ماشین، وگرنه تضمین نمیکنم تا شب چیزی ازت مونده باشه که برسه دست حاج رضا! خود دانی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین را خونسرد گفت و رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین تن دردمندش را به بغل گرفت و مویه سر داد، داوود برگشت و نگاه سردی مهمانش کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وقت زیاد داری واسه حالت گریه خرج کنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط ده دقیقه واسه اومدنت منتظر می مونم، یه ثانیه بالا پایین شه اثری از آثارم نمی بینی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر انبار را باز کرد و با سرعت خود را به محوطه ی کثیف و متروکه ی باغ رساند، کم کم سر و کله ی بهمن پیدایش میشد و آن وقت بود که نمی توانست دختر چموش را نجات دهد از زیر نگاه های هیز آن مردک هیچی ندار!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما امیدوار بود به عاقل بودن نازنین، که تا به آن روز و لحظه کسی اجازه نداشت به حریمش دست درازی کند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسرت خورد که ای کاش جنس این دختر تازه معلم شده بنجل میبود؛ که نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرب باغ را چهار طاق باز کرد تا بتواند ماشین را از آنجا خارج نماید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز آینه نگاهی انداخت به چهره ی تکیده ی دختری که تا دیروز لبهایش به ناز و غرور میخندید و امروزش شده بود عاقبت زن های خیابانی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید بودن این دختر را در زندگیش تثبیت میکرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دو هفته فرصت داری خانواده تو راضی کنی واسه خواستگاری، نه مایه دارم؛ نه ننه و بابای درست درمون دارم که به کلاس حاج رضا محمدی بخوره اما فعلا دست دخترش زیر سنگ منه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه نمیخوای پس فردا بفهمن تک دختر حاجی نانجیبه،، که سر یه عمر برافراشته ی بابات سر به زیر نشه؛ خودتو به آب و آتیش میزنی این خواستگاری ردیف شه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین تیز نگاهش کرد با همان نگاه پر درد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بمیرم شرف داره که با تو باشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر چرخاند سمت دخترک:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آبروی رفته مثل ریختن آب تو جوب می مونه، میتونی جمعش کنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجمع کن خیالی نیست، فقط اون زمان دیگه نیای دم پرم که خودم ته مونده آبروی حاجی رو به باد میدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خیلی لجنی، امیدوارم اگه خواهر داری به بدترش مبتلا شه و همه وجودت بسوزه و بی آبرویی تونو جار بزنن تو کوی و برزن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخشم و غیرت به جوش و خروش آمده اش پشت دستی شد که بر دهان او فرود آمد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_قبل اینکه فکت بجنبه، اول از مغز پوکت کمک بگیر که هر حرفی رو نشخوار نکنی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواهر داوود نجابت و آبروش مثال زدنیه، تو فکر خودت باش که خربزه آبه دختر معتمد محل!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفعلا تا رسیدنت فکر سر هم کردن دروغی باش که یه شب خونه نبودنت توجیه میطلبه البته اگه شب اولی باشه که خونه نبودی و عادت شون نباشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین ساکت و مغموم سر به شیشه ی ماشین تکیه داده و نمیدانست چرا طعمه ی هوای دل نامرد روبرویش شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتک دختر حاج رضا بود و دردانه ی نرگس، هیچکس اجازه نداشت خم به ابرویش بیاورد که جوابش؛ توبیخ پدر مهربانش میشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچطور میتوانست مردی را به همسری انتخاب و معرفی نماید، که شاگرد مغازه ی پدرش از او سرتر بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچطور میتوانست با عزیزانش مخالفت کند هنگامی که تا به این سن، روی حرفشان نه نیاورده بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچطور اصلا این مرد را میپذیرفت وقتی زندگی دخترانه اش را به لجن رسانده بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلی چرا در مغزش بودند که جوابی برایشان نداشت، زندگیش از امروز چه تغییری میکرد را هم نمیتوانست هضم کند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوش گذشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحواس پرت شده اش را جمع کرد و خیابان آشنای پیش رویش را دید و به خود لرزید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسکوت کرد و نگاهش میخ شد به در خانه ی پدریش، نمیدانست بهترین برایش در این بدترین زمان زندگیش چه بود؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتاب رفتن و نای ماندن نداشت، سرش به دوران افتاده بود و میخواست کوهی باشد تا سرش را به آن بکوبد و خلاص!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنها شانسی که داشت خلوتی کوچه بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اسکورت کنم تا در منزل بانو؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستانش مشت شده بود روی پایش، جواب طعنه ی این مرد بی شرم و آبرو را نداد. میدانست که همیشه استقلالش را داشته اما دختر حرف روی حرف پدر و مادر زدن هم نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا آبروی رفته اش چه میکرد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب خواستگاری محمود پسر حاج کاظم هم قوز بالا قوز این زندگی رو به تاریکش بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شب شد مادمازل، منتظر چی هستی که دل نمی کنی از ماشین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا دیروز سر به ابر غرورش میسابید و امروز غرور و متانتش آماج حمله ی مردی غربتی شده بود و جوابی برایش در آستین نداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دست و پای لرزان فاصله گرفت از تلخی مثل زهر داوود و سست و بیحال قدم برداشت به سوی خانه ای که قرار دلش بود و امن ترین جای جهانش، و امروز میرفت تا با قدم های نجس و کثیفش حرمت پاکی آن خانه را زیر سؤال ببرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کیفت رو جا گذاشتی، بگیرش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرام برگشت، همانطور که سر به زیر و محجوبانه اشک میریخت؛حرف اول و آخرش را حواله ی دل داوود کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اگه روزی جواب این کارتو از خدا گرفتی، هیچوقت حلالیت طلبیدن از منو تو برنامه زندگیت نذار که از الان تا فردای قیامت؛ لعن و نفرینم پشت خودت و زندگیته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیف را گرفت و سر برگرداند و راه رفته را برگشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز گوشه ی اتاقش تکان نخورده بود و هنوز محو برق سیلی دست پدری بود که برایش از هر واجبی واجب تر و از هر حلالی، حلال تر بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاش آنقدر به او اعتماد نداشت و دروغش باورش نمیشد و از مریم میپرسید که دخترش چرا شب آنجا ماندن را به خانه برگشتن ترجیح داده است.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاش به یک سیلی بسنده نمیکرد و جان میگرفت از تن دخترک دل شکسته اش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای در باعث شد چشم بچرخاند، مادر دل نگرانش نمیتوانست تنهایش بگذارد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نازنین جان بیا یه چیزی بخور فدات شم، به خدا از نگرانیش بود اگه دست روت بلند کرد. پاشو دورت بگردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدایش در نمی آمد، نگفته های آبرو برش گلوگیر شده بود. سری به مخالفت تکان داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نکن با خودت اینجوری، به جان خود یکی یه دونه ت پشیمونه. تا حالا از گل نازک تر خرج دلت نکرده، حالا نذار غرور پدرونه ش بشکنه و بیاد عذرخواهی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مامان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جان مامان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باهاتون حرف دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بگو دورت بگردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_با هر دوتون، به بابا بگو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه میرم صداش میزنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حرف دارم اما نه امروز، فردا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنرگس نگاهی مردد به چهره ی سرد و بی رنگ دخترش کرد و چاره ای جز قبول حرفش نداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا استیصال دل کند از دختر و اتاقش، نمیدانست چرا با یک سیلی دخترشان تا به این اندازه غمگین شده بود که حتی حاضر به هم صحبتی با برادرانش نمیشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه مادر هر طور صلاح میدونی، از بابات که دل چرکین نیستی نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_قربون دل نازکت برم، پس شامتو بخور. روی منه مادر رو زمین ننداز.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بی بلا باشه چشمات.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیادش آمد که از همان بچگی، چشم گفتنش قند آب میکرد در دل بزرگ حاج رضا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از بیست و شش سال چشم گفتن و بی بلا شنیدن، باید در روی همان پدر همیشه مهربان و این مادر همیشه نگرانش می ایستاد و پرده برمیداشت از آبروی رفته اش، باید از رفتن از روی اجبار و ناچاری میگفت؛ چقدر خسته بود برای این همه از خود گفتن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشماره همراه داوود نیشتر بود به قلبش، اما تنها دستاویزی بود که برای چنگ زدن و حفظ همان مقدار کم از ته مانده ی نجابتش داشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اگه میخوای پا جلو بذارم باید تو چشمای بابات بگی با میل دل خودت شبو باهام بودی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماتش برد از این وقاحت و پستی، این دیگر در توانش نبود. این بی آبرویی زنده زنده جان میگرفت از تن آن کوه پر صلابتش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آخه بی وجدان تو که حیثیت بردی از دخترش، چرا میخوای خودشو ازم بگیری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگه حاج رضا چه بدی بهت کرده که تقاصش اینه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اون که پدرت چه گندابی بالا آورده بماند به وقتش، پای کرسی میشینیم و واست نقل میکنم یه روزی که الان اون روز نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفم دو تا نمیشه، فقط با همین شرط منو می بینی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کی لقمه ی سفره ی مردم داده دستت که شدی حروم زاده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرتکه میندازم همه شنیده هامو، بعد یجا همه شو تلافی میکنم. ککم نمی گزه از شنیدن یه مشت حرف مفت، پس وقتی راضی شون کردی تماس بگیر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغیر اون باشه نمیخوام شماره ت روی گوشیم بیفته. حله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقطع کرد و ماتم زده چشم به پنجره ی اتاقش دوخت، چطور تمام محجوبیتش را به زیر پا میگذاشت و از دختر نبودنش، آن هم به عمد و از روی میل دل سخن سر میداد؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختری که به اذن پدر چادر به سر کردن و نکردنش اجبار نداشت اما حیا داشتنش ذاتی بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزهایش، تعریف واضح درد شده بودند و از دستش کاری بر نمی آمد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حرفتو بگو مامان جان، چیزی لازم داری؟ وسیله ای یا لباسی؟ پول کم داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خانم بذار خودش حرفشو بزنه، فرصت حرف زدن نمیدی که.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو گرداند به سمت چهره ی رنگ پریده ی دخترش،جای سیلی اش روی صورت نازدانه اش سنگینی میکرد روی قلبش:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بگو بابا جان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر به زیر انداخت و لب از هم باز کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من میخوام با اجازه تون ازدواج کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنینش آنقدر محجوب و پاک بود که هیچگاه نبودنش در این خانه را تصور نکرده بود. اما این اخلاق بی پروا سخن به زبان آوردنش هم جدید بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دخترم محمود رو قبول کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پس کی رو انتخاب کردی عزیزم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآدم صالحی باشه توش حرفی نیست ولی باید بابات بره دنبال تحقیقات و نام و نشونش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اجازه هست ما دو تا بیایم تو مجلس خانوادگی، یا بحث اختصاصیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر همه به سمت در و چشم های کنجکاو محمدی که جانش برای این خواهر در میرفت، ثابت شد. حاج رضا به حرف آمد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اگه بحث قابل عرض بود، خودم باهات در میون میذارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پس من میرم آشپزخونه دنبال نخود سیاه، شاید به این بهونه بشه یه ناخونکی زد به شیرینی های نرگس خاتون که بوش هوا شده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی بر جا گذاشت روی لب پدر و مادرش، این پسر شیرین بود و عامل شادی خانه ی پر مهرشان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب بابا جان، نگفتی کی دل برده از دخترم؟ لایقش دیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین غرق ذهن به هم ریخته اش، دنبال ردیف کردن کلماتی بود که هر کدامش عرق شرم به تنش مینشاند...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نازنین مادر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر بلند کرد و چشم دوخت به سیاهی مهربان چشمان مادرش:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وضع مالی خوبی نداره، پدر و مادرم همینطور!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر دهانش تعریف بیجایی که داوود لایق آن هم نبود، بر زبانش جاری نمیشد. یک دروغ برای رفع شک نداشته ی پدر و مادرش، دلیلی نمیشد که دم به دم بر زبان جاری سازد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دخترم یعنی هیچی نداره؟ نه خونه ای نه خونواده ای؟ پس چی داره که داری ازش حرف میزنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نمیدونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودش هم کلافه شده بود از این وضعیت، میدانست نمیتواند حضور کسی را که خودش هم نمیشناخت به اثبات و قبول نظر پدر و مادرش برساند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من فقط همین آدمو به عنوان همسرم میخوام، اصرار داره هر چه زودتر جلو بیاد اما قبلش باید ازتون اجازه میگرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دختر بابا، همسر همچین مردی شدن غایت آرزوهاته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه میتوانست بگوید از چال کردن تمام آرزوهای رنگی و دخترانه اش که مثل حباب در صورتش ترکید و او را از خواب بیدار کرد. چگونه میگفت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_لیسانس داره، تو یه مکانیکی کار میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نازنین جان محمود چه عیبی داره که اینو به اون پسر ترجیح دادی واسه پیشقدم شدن و خواستگاری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چون این یکی ازم چیزی رو گرفته که اون یکی نمیتونه ازش بگذره و سرشو بالا بگیره از داشتن دردونه ی حاج رضایی که رفیق شفیق و یار گرمابه و گلستان پدرشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسی کشید و لال شد، بالأخره به زبان آمده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنرگس چند بار جمله ی دخترش را مرور کرد و نفهمید چه نداشته ای میتواند او را از عروس حاج کاظم شدن که افتخار هر خانواده ای بود، دور کند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مادر من نمی فهمم چی میگی. تو چی کم داری که لایق محمود نباشی و خودتو همسنگ اون پسر بدونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من با اون پسر ازدواج میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای حاج رضا که تا آن لحظه به فکر فرو رفته بود، داغ زد روی دلش:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دختر دو چیزش واسه خوشبخت شدن کفایت میکنه:یکی حیا و عفتش، دومی تو خانواده بزرگ شدنش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجفتشو داری با کلی حسن و خوبی دیگه، میدونی که واسه از این خونه رفتنت چماق رو سرت نگرفتم؛ اما این دلیل نمیشه هر کی از راه رسید، دستتو بذارم تو دستش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین پسر با این ویژگی هایی ناقصی که ازش گفتی بعید میدونم بتونه زندگی مقبولی واست بسازه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس چرا اصرار داری به اومدنش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلرز نشست در دلش، سست شد اما حرف آخر را همین اول باید میزد. چشم بست و پلک روی هم فشرد تا شکستن عزیزترین هایش را نبیند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چون من دختر نیستم و هیچکس جز اونی که اینو ازم گرفته، نمی تونه شریک زندگیم باشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدایی نبود، نفسی هم نبود؛ کاش مرگش همین لحظه میرسید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یا جده ی سادات، رضا چی شد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین فریاد مادر ناقوس مرگش شد و بیحال کف اتاقش افتاد و دیگر هیچ نداشت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی پنجره به رویم بگشا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن از هجوم این همه دیوار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیخ زدهام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر سکوت سایه ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز انتظار وعدههای دیدار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز وحشت صیادهای خاموش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز فریادهای در خود شکسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز دست دلم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه فرار باید بکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن ماندهام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر هیاهوی ثانیههای بی ساعت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدل تنگیم را قدم میزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی رد پای تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر هوای تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه چی بی انتها و طولانیست...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمانش مثل همیشه فقط جلوی پایش را میدید، از همان کودکی ماهرخ خانم سر به زیر بارش آورده بود و این اخلاقش هیچ دخلی به وجود پدر معتاد لاجونش نداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز سیزده-چهارده سالگی کار کرده بود و خرج خانواده اش را تأمین کرده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمام دنیایش در خیر ببینی مادر و شیطنت برادر و لبخند محجوب ساحلش خلاصه میشد و عجیب آن پدر بی رگ در این جمع جایی نداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گرفتن لیسانس مکانیک، کارش از وردست بودن به دست راست آقا منوچهر شدن ارتقاء پیدا کرده بود و با پاکی و تلاش روز به روز احترام بیشتری برای خودش میخرید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدقه سری او بود که پدرش نتوانسته بود همان خانه ی فسقلی و درب و داغان را بفروشد و آواره شان کند. تنها کسی بود که حرفش برو داشت و در و همسایه بدشان نمی آمد دخترکانشان را سروقتش بفرستند، شاید طلسم مجرد بودنش بشکند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواست کلید بیندازد که صدای جیغ ساحل، ترس بر دلش انداخت و به دستش سرعتی بیشتر داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمانش ناباور به صحنه ی زنده ی پیش رویش خشک شد، سهراب با کمربند کهنه اش به جان ساحلش افتاده بود و با تمام زور نداشته اش از سر خماری؛ بر تن ظریفش فرود می آورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چه خبره تو این سگدونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای دادش آنقدر بلند بود که سهراب را هم بلرزاند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مرتیکه ی بی همه چیز باز جنست تموم شده، افتادی به جون اینا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهراب بینی اش را بالا کشید و چشم غره ی بی حالی حواله اش کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باید از تو اجازه بگیرم واسه تربیت این گیس بریده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_قبلنم بهت گفتم، ولی ایندفعه م گوشاتو کامل باز کن. سر انگشتت به یکی از این سه تا عزیزکرده ی داوود بخوره، جات تو جوب سر کوچه ست تا وقتی جونت در بیاد و شرت از دنیا کنده شه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینو خوب آویزه ی گوشت کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بچه بزرگ کردی ماهرخ خانم، صداشو ول میده رو سر باباش! شیرت چه پاک بوده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهرخ که گوشه ای ایستاده و با گوشه ی روسریش نم چشمانش را میگرفت، گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بچه م حرف حق میزنه چرا آتیشی میشی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا خودش میدونه که با پول حلال زحمت کشید خودم بزرگش کردم نه پول حروم مواد فروشی تو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهراب برو بابایی گفت و راهش را به سمت اتاقک تنهاییش کج کرد، از وقتی اوضاعش زیادی خراب شده؛ داوود به خاطر سبحان و ساحل او را به اتاق کوچک و نمور کنج حیاط تبعید کرده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای هق هق آرام ساحل می آمد و دل داوود ریش میشد. لبخند خسته ای روی لب نشاند و سر خم کرد تا بتواند نگین های خاموش و غمگین خواهرکش را ببیند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببینمت چشم آهویی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدایش قطع شده بود اما سرش بالا نیامد و دل داوودش بی تاب تر شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو که میدونی نازت خروار خروار قد خر مش حسن واسه من خریدار داره، پس ادا اومدنت واسه چیه بهارنارنج؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداوود هم پدر بود، هم برادر. لبخندش کمرنگ اما از ته دل بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش را کمی بالا گرفت و با همان معصومیت به چشمان همه کسش زل زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داوود پیش مرگت، چه خبطی در نبودم کردی که امروز بابت خماریش پاچه تو رو گرفته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغم در نگاهش نشست و آرام لب زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میگه دست و پاتو میشکونم اگه از فردا بری کلاس کنکور که بعدش دانشگاه بری دختر خراب شی و....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست داوود روی لبش قرار گرفت و وادار به سکوتش کرد، این دختر را خودش بزرگ کرده بود و پدرانه هایش پر رنگ تر از سهراب بیخیال بود:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تا وقتی منو داری، نذار غم به دلت بشینه. تو بچسب به درست، قبول بشی خودم واسه کارای ثبت نام میبرمت. خواهر و عزیز کرده ی داوود باید بره اون بالا بالاها، فرشته که جاش رو زمین نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندش عمق گرفت و چشمانش برق، اگر حمایت این برادر پدر شده اش را نداشت؛ تا به حال هفت کفن پوسانده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داداش داوود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلش میرفت برای این با ناز حرف زن عروسکش:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جان داوود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چقدر خوبه شبیه بابا نیستی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش را نزدیک تر برد و روی شقیقه اش مهر زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خودم داداشتم، خودم باباتم. تو به هیچی فکر نکن تا منو داری. حالام بدو برو سفره رو بنداز تا از گشنگی درسته قورتت ندادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساحل با خنده چشم کشداری گفت و با دو، خودش را داخل خانه پرت کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالهی مادر خیر ببینی که حواست به این دو تا هست، هر شب سر نماز؛ شکر میکنم که اگه روزی رفتنی شدم اینا بی کس و زیر دست اون پدر بی غیرت نمی مونن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دور از جونت مامان، سایه ت رو سرمه که دلم گرمه. نباشی داوودت ویرون میشه، خودم حواسم بهشون هست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفردا میرم یه گوشی واست میگیرم و کار کردن باهاشو بهت یاد میدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتایی که به سرش میزنه یه زنگ بزن، سریع خودمو میرسونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط حواست باشه جایی قایمش کنی که این مفنگی خرج دود و دمش نکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه مادر، الهی دست به خاک بزنی طلا شه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_همین که ازم راضی باشی و اشک به چشمت نیارم و دعاهات پشت سرم باشه برام کافیه، بقیه ش دست اوستا کریمه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهرخ کمی دو دل بود و نمیدانست چطور سر حرف همیشگی را با پسرش باز کند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداوود سر از دفتر دستک و حساب و کتاب خرج ماهانه شان بلند کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میخ صورتم شدی که حرفی رو بزنی، حالا تردیدت واسه چیه مامان که حرفت رو زبونت نمی چرخه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پسرم داره از سن ازدواجت میگذره، هنوزم نمیخوای سر و همسری داشته باشی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم میخواد منم تا چشمم رو به دنیا بازه، نوه دورم ببینم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندش را خورد و لپش را از داخل گزید، ترفندهای مادرانه برای خر کردن بچه ها؛ همان چیزی بود که اگر هیتلر و موسولینی هم از آنها بهره میبردند، قطعا دنیا کن فیکون میشد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست مادرش را به دست گرفت و سعی کرد لحنش آمرانه اما با جدیت باشد، شاید افاقه کرد و ماهرخ اصرارش را تکرار نکرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مادر من، مسئولیت شماها با منه و تا وقتی اون دو تا رو به جایی که لایقشن نرسونم و سر تا پای تو رو از طلا نگیرم، فکرم حول و حوش زن گرفتن نمیچرخه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهرخ خواست حرفی بزند که برق شیطنت چشمان پسرش اجازه نداد رشته ی کلام را به دست گیرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودش ادامه داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مگر اینکه نگران نیازای مردونه ی پسرت باشی و بترسی پس فردا هر کی تو محل و غیر محل، شکمش بالا اومد کار دل و ه*و*س پسرت باشه؛ که اون قضیه ش فرق میکنه و میشه بیشتر روش مانور داد و راه حل جفت و جور کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا بحث تو کدوم یکیه، بگو تا درمونش کنیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهرخ روی گونه اش چنگی کشید و با پشت دست دیگرش روی پای داوود کوبید که صدای خنده اش به هوا رفت و مادرش را عاشقانه ب*غ*ل گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بی حیا خجالت نمی کشی جلو من اینا رو به زبون میاری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irب*و*س*ه ای روی سر مادرش نشاند و از خودش جدایش کرد، با حفظ لبخندش به حرف در آمد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خجالت واسه چیم بکشم؟ مادرمی و والا تا اونجا که من خاطرمه، چیز پس و پنهونی ازت نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودت تا هفت هشت سالگی میشستیم دیگه، مگه نه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخ چشمان درشت شده ی مادرش شد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خدا مرگم بده پسر، چیز خورت کردن که امشب شرم و حیا رو قی کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه مامان جان، فقط خواستم بگم حواسم به اون مورد منکراتی و ممنوعه هست. اگه لغزیدم خودمو میسپرم دست خودت، که کلهم خواجه م کنی و پرونده م بسته شه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهرخ دست به دندان گزید و با کمی ناله بلند شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اگه دلت اینو میخواست بشنوی،از خیر عروس و نوه گذشتم چشم سفید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نیشخندی سرش را به حسابرسی دخل و خرج خانه گرم کرد و امیدوار شد که خواسته ی ماهرخ از خجالت حرف های شنیده شده از زبان پسر جلبش، مدت های مدیدی دیگر تکرار نخواهد کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین دو روزی بود که خود را در اتاقش زندانی کرده بود. تمام هوش و حواسش پی شنیدن خبری از حال پدر بستری شده اش بود. نه لب به غذا میزد، نه به عیادت پدر میرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنرگس هنوز بهت زده، با نازنین حتی کلمه ای حرف نمیزد و دل نگران قلب رضا بود که زیر بار سنگین شنیده هایش طاقت نیاورد و کارش را به بیمارستان کشاند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتسبیح تربتش را در دست میچرخاند و ذکر میگفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_همراهی رضا محمدی کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش با ضرب بالا آمد و پیش از او، محمدش با سرعت به سمت استیشن پرستاری رفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله خانوم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمراهی محمدی منم، حالش چطوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نوار قلبش ریتم منظمی گرفته، خداروشکر وضعیتش فعلاً ثابته اما بی تابی میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرتب اسم نرگس رو صدا میزنه، چیکاره تونه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحمد سر چرخاند و در چشمان نگران و دلواپس مادرش مکثی کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اسم مامانمه، همینجاست. بگم بیاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بذار با دکترش هماهنگ کنم، اگه اجازه داد فقط میتونه پنج دقیقه بره بالا سرش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین را گفت و گوشی تلفن را برداشت و مشغول صحبت با دکتر مرادی متخصص قلب بیمارستان شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسین دانشگاه شیراز درس میخواند و برای نگران نکردنش، به او از حال حاج رضا نگفته بود. میدانست که ته تغاری خانه، وابسته ی این مادر و پدر بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتک و تنها مانده بود و نمیدانست چه در اتاق یک دانه خواهرش گذشت که قلب پدر تاب نیاورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین هم تا به آن لحظه لب از لب باز نکرده و او همچنان سردرگم و پریشان مانده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_محمد جان چی شد پسرم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خداروشکر مشکل برطرف شده، فقط مثل اینکه میخواد تو رو ببینه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدارن با دکترش هماهنگ میکنن که اجازه بده بری داخل.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الهی شکر، باید نذر بدیم خدا شر این روزا رو از سرمون کم کنه و به خیر بگذرونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مامان چرا بابا یهو به هم ریخت؟ اون که طوریش نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی گفتین که این شد نتیجه ش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنرگس نیم نگاهی به چهره ی محمد انداخت و سرش را با صلوات گفتن گرم کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چیزی نبود مادر، ان شاءالله خیره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_همراهی محمدی میتونی بری فقط قبلش گان بپوش و برو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیشتر از پنج دقیقه هم طول نکشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنرگس با شوق روی گرداند و با سرعت خود را پشت در اتاق رسانید. دلش بی تاب رضا بود، تمام زندگیش را نذر یک نگاه پر مهر و محکم این مرد میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بفرمایین خانوم از این طرف، فقط حرفی نزنید که بیمار دچار استرس بشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم عزیزم، خدا عمرتون بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا پوشیدن لباس به تخت رضا نزدیک شد، چشمانش بسته بود و او اشک ریخت برای یک روز نبودنش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش را خم کرد تا هوای مرد تمام روزهایش را نفس بکشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_رضا جان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپلک هایش لرزید و آرام چشم باز کرد، نرگسش بود و قوت قلبش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند بی جانی زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نبینم حاج خانوم اشک به چشمش نشسته باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوبی رضا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمردم و زنده شدم مرد، قلبت درد میکنه الان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه حاج خانوم، خوبه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیادش پر کشید به سمت نازنینش، دست قلبش میلرزید وقتی به حرف آخرش فکر میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه میدانستند پسران حاج رضا یک سو، دخترش یک سوی قلبش وسعت زیادی را برای خود اشغال کرده است.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش را به روی نرگس سر داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نازنین کجاست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچهره ی نرگس در هم رفت و اخم به چهره نشاند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چی بگم، دو روزه خودشو تو اتاقش قایم کرده و لب به هیچی نمیزنه. فقط اسم تو که میاد، گوش میچسبونه به در اتاقش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراستش انقدر ازش دلخورم که باهاش هم کلام نشدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تا اصل ماجرا رو برام تعریف نکنه، نمیذارم دست کسی به هر عنوان بهش برسه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چطور سرمو تو در و همسایه بالا بگیرم حاجی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیکار کنیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاج رضا نفس عمیقی کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اگه امتحانه، خدا خودش کمک مون کنه سربلند بیرون بیایم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نذر کردم شما که مرخص شدی، آش رشته بذارم و بفرستم بهزیستی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ان شاءالله، صدات زدم بیای که بگم امشب بری سراغ نازنین و اینجا نمونی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه هر حال مادرشی و از من بهش نزدیکتر و واسه شنیدن حرفاش محرم تر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه با غر زدن و ناله و نفرین ازش حرف بکش، نه به زور وادارش کن از چیزی بگه که نمیتونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبپرس کی بوده و چرا سراغ نازنین اومده، در حد دادن یه اسم و آدرس کفایت میکنه. خودم که مرخص شم دنبالش میفتم، امید به خدا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنرگس ناراضی از امشب کنارش نماندن، سری به ناچار به تأیید تکان داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خانوم امشب براش مادری کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وا! مگه تا حالا نکردم که اینو میگی حاجی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بر منکرش لعنت خدا بیاد، اما پیله نکنی. میدونی که لجبازه و شبیه اون خدا بیامرز شده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنرگس آهی کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم حواسم هست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن برم مطمئنی کاری نداری؟ چیزی نمیخوای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه، زنده باشی نرگس جان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرو بسلامت، منم چشم رو هم میذارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنرگس رفت و رضا ماند با کلی فکر کرده و نکرده، کجا خطا رفته بود که خدا اینچنین سخت گرفته بود؛ این امتحانش جانی برایش نمیگذاشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ساحل کجایی دختر؟ دیرم شد بدو بیا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساحل چادرش را مرتب و کش آن را پشت سر محکم کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اومدم داداش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیف کوله اش را برداشت و از اتاق کوچک و مستقلش به سمت هال رفت، از زمانی که پا به دوران بلوغ گذاشته بود؛ داوود اتاقش را با سبحان شریک شده بود تا خواهرش اتاقی هر چند کوچک و نقلی، اما مجزا داشته باشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کجایی دختر؟ حالا خوبه بزک دوزک نکردی اینهمه بچه مو علاف کردی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لقمه بخور ضعف نکنی، بعدش بدو که واسه داداشت دیر نشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وای مامان جان من که زودی اومدم، اون پسرت امروز خیلی عجله داره وگرنه ساعت رو ببین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو خودش همزمان با مادرش چشم دوخت به ساعت دیواری گوشه ی اتاق، که چشمانش تا آخرین حد گشاد شد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سرعتی باور نکردنی لقمه ی ماهرخ را گرفت و با سر به حیاط رفت. پایش به لبه ی برآمده ی پایین در گیر کرد و روی دو زانو فرود آمد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دختر چته تو سر صبحی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنکنه عینک لازم شدی که جلوی پاتو ندیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگه سگ دنبالت کرده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساحل با ناله بلند شد و کفش هایش را به پا کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وای ساعت اتاقم خوابیده، من فکر می کردم هنوز نیم ساعت وقت دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا بخوام برم، دیر میرسم کلاسم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بیا بریم، نمیخورنت که!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفوقش میگی خواب موندم و یه جوری ماست مالیش میکنی میره. دیگه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یعنی هر جا خرابکاری کردم با یه دروغ سر و تهش رو هم بیارم داداش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداوود برگشت و به چشمان شیطان شده ی خواهرک دوست داشتنی و پاره ی تنش نگاه کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تا گوشتو نپیچوندم، یه تکون بده به خودت و بیا که منم داره دیرم میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم داداش جونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کم شیرین شو دختر، وگرنه پول تو جیبی پر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_إ داداش داوود؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز این مدل صدا زدنش جان میگرفت، لبخندی روی لب نشاند و لپ گلگون از سرمای عزیز تر از جانش را کشید و صدای نق و ناله اش را در آورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین حتی دلش به سمت سجاده ی همیشه پهن شده ی گوشه ی اتاقش هم نمیرفت، از روی خدایش هم شرمنده بود و میدانست نباید اعتمادش را، اعتبار و آبروی پدرش را، خودش را خرج شناخت مردی میکرد که ناشناخته مانده بود و هر چه بیشتر در پستوی ذهنش سرک میکشید، کمتر نشانی از او میدید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدانست از امروز چگونه زندگیش را پیش ببرد که کمترین آتش نصیب خرمن آبروی پدرش شود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنها راهش رفتن و نماندن است، شاید این تاوان گ*ن*ا*ه ناکرده اما پای تا به سرش سوخته در آن باشد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدانست چه معامله ای به درگاه او کرده که زندگی خوش دیروزش دستخوش طوفان هولناک امروزش شده است.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلش برای برادرانش هم میسوخت که بعد از او کمر خم میکنند از این بی آبرویی، سرشکستگی خودش هم بماند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نازنین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای مادرش دلشوره ای به جانش انداخت، سراسیمه از جای بلند شد و به بیرون اتاقش رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنرگس روی مبلی نشسته و سرش پایین بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir