سرگذشت دختری به نام ترگل که بخاطر شرایط نا بسامانی که وجود داره سختی های زیاده میکشه و ... .اما اتفاقاتی براش رقم میخوره که تو برهه ای از زندگیش درمونده تر از همیشه میشه اما اگه با هرسقوطی زندگی معنی خودش واز دست میداد که هیچ سراغازی برای خوشبختی نبود....

ژانر : عاشقانه، اجتماعی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۵ دقیقه

مطالعه آنلاین زندگی همچنان در جریانه
نویسنده : سمیرا نظری کاربر رمان فوریو

ویراستار : ایدا

تعداد صفحات : 191

ژانر : عاشقانه , اجتماعی

دانلود رمان زندگی همچنان در جریانه

خلاصه رمان :

سرگذشت دختری به نام ترگل که بخاطر شرایط نا بسامانی که وجود داره سختی های زیاده میکشه و ... .اما اتفاقاتی براش رقم میخوره که تو برهه ای از زندگیش درمونده تر از همیشه میشه اما اگه با هرسقوطی زندگی معنی خودش واز دست میداد که هیچ سراغازی برای خوشبختی نبود....

ادامه رمان:

کابوس مگه همیشه توخواب اتفاق می افته زندگی روزمره من از کابوسم بدتره ای کاش هیچوقت پامو تواین دنیا نمیذاشتم.

اوایل وقتی کوچیه بودم باگریه کردن سبک میشدم اما حالا دیگه گریه ام سبکم نمیکنه.

من ترگلم دختر کوچیهه عبد مفنگی و خواهر ابی دست کج اینا صفتایی بود که پسرای محله وقتی پاپیچم میشدن ومحلشون نمیذاشتم میگفتن وباکلمه کلمه از حرفاشون خردم میکردن حرفایی که دروغ نبود تهمت نبود عین واقعیت بودومن محکوم به بودن درکنار خانواده ای بودم که از خانواده فقط اسمش وبه یدک میکشیدن وبرای خماریشون حاضر به هرکاری بودن .

زندگی دوتا خواهردیگمم بهتر ازمن نبود اون بیچاره ها هم بایکی بدتر از اینا به اجبار ازدواج کردن اخه کسی که سرش به تنش بی ارزه که سراغ همچین خانواده ی درب وداغونی نمی یاد.

حسرت خیلی چیزا به دلم موند مثل ادامه تحصیل با اینکه درسم خیلی خوب بود وهمیشه شاگرد اول میشدم اما پدرم اجازه نداد بیشتراز اول دبیرستان ادامه بدم میگفت:تاهمین جاشم زیادی خوندی دختروچه به درس خوندن .

اما باتمام این چیزا سعی میکردم کنار بیام تا اینکه پدرم تصمیم گرفت منو به ممد دلال بده بهتر بگم منو در ازای یک زندگی راحت وبدون خماری بفروشه به کسی که برای پول دست به هرکاری میزنه .

وقتی شنیدم کم مونده بود سکته کنم اخه اینو دیگه کجای دلم می ذاشتم من هنوز ۱۸سالمم تموم نشده بود چرا باید با یک مرد همسن بابام ازدواج میکردم سرنوشت تا اینجا شوبرای من خیلی بد نوشت.

شب موقع خواب تصمیمی که خیلی وقتا بهش فقط فکر می کردم وعملی کردم وبرای همیشه اون خونه ی لعنتی رو که بعدفوت مادرم هیچ وابستگی ودلگرمی بهش نداشتم وترک کردم و زدم بیرون(کوله بارمم فقط یک شناسنامه بودو یک دست لباس یکم خرت وپرت ویک کم پول که خیلی وقت بود دوراز چشم بقیه پس انداز کرده بودم)

فقط میدونستم باید برم کجاشو نمیدونستم رفتم ترمینال چشمم به اتوب*و*سی افتادکه میخواست حرکت کنه خودمو به سرعت بهش رسوندم راننده گفت چندنفرید بابغض گفتم یک نفر گفت سریع بیا بالا

سوار شدم بدون اینکه حواسم به مقصد باشه.دم دمای صبح بود باصدای خانوم ب*غ*ل دستیم از خواب بیدارشدم کرایه رو حساب کردم ومتوجه شدم اومدم تهران -شهری که همیشه دوست داشتم از نزدیک ببینمش

اما نمیدونم چرا از بدو ورودم دلهره ی عجیبی به دلم افتاد هیچ جا رو بلد نبودمو هیچ هدفی نداشتم می رفتم ومی رفتم ....

تا با صدای بوق یک ماشین به خودم اومدم.

پسرجوونی که با نیش باز می گفت کجا میری خاله ریزه چراتاالان بیرون موندی بیا برسونمت مسیرمو عوض کردم اما بازم صداش می اومد خانوم خانوما بیابرسونمت.....

اصلا برنگشتم به راهم ادامه دادم اما این شاید اولین اتفاق بود به محض رسیدنم اما صحنه ای بودکه از همون روز اول مدام با ماشینا وادم های مختلف برام تکرار شد وفهمیدم چه راه پرخطری پیش رو دارم.

بدون اینکه گذرزمان ومتوجه بشم ساعت ها از ورودم به این شهر جادویی میگذشت به یک دکه روزنامه فروشی رفتم اولین کار که باید میکردم پیدا کردن کاربود .

چه خوش خیال بودم فکر میکردم میتونم خیلی سریع یک کاربرای گذر زندگیم پیداکنم.

تا غروب مدام به شماره هایی داخل روزنامه اگهی شده بود زنگ زدم اما دریغ از یک جواب درست حسابی.

هوارو به تاریکی بود تازه متوجه شدم از صبح چیزی نخورده بودم رفتم تویک ساندویچی یک ساندویچ گرفتم وموقعی که میخواستم بیام بیرون یک خانوم خیلی خوش لباس صدام کرد وگفت ببخشید خانوم خوشگله چیزی شده مشکلی داری من خیلی وقته بیرون از اینجا هواسم بهت هست خیلی توفکری کمکی میتونم بهت کنم؟؟؟

خیلی جاخوردم با من من گفتم نه مشکلی نیست ممنون

خانمه باخنده گفت دیگه مطمئن شدم چیزی شده این شماره منه خوشگلم اسمم ستاره است دوست داشتی بهم زنگ بزن.

نمیدونم چرا اما شمارشو گرفتم وزدم بیرون.از گشنگی نفهمیدم چه جوری ساندویچمو خوردم

یکم دیگه با گیجی چرخیدم وهرچی هواتاریک تر میشد ترس منم بیشتروبیشتر میشد با هجوم چندتا مزاحم که به سختی از شرشون راحت شدم تصمیم گرفتم با ستاره تماس بگیرم .کارت تلفنمو دراوردم وبا دستای لرزون شمارشو گرفتم سریع جواب دادوباقهقه گفت سلام خوشگله من اینور خیابون منتظرتم برگردتامنو ببینی.

منم ازهمه جا بی خبر برگشتم وبا دیدن ستاره کلی ذوق کردم ودوپا داشتم دوتا دیگه قرض گرفتم ومثل جت رفتم سوارماشینش شدم سلام دادم واونم با چهره ی دلنشینش جواب سلاممو دادوگفت بریم خوشگل خانوم گفتم بریم اما کجا فهمیدی من جایی روندارم

خندیدوگفت صبح اتفاقی دیدمت خیلی پریشون بودی بخاطرهمین نظرمو جلب کردی یک کم که زیرنظرگرفتمت احساس کردم اینجا کسی ونداری ودلم خواست کمکت کنم موردیک ؟؟

گفتم ممنون از لطفت درست فهمیدی من کسی وندارم واگه تو نبودی حتی جای خوابم نداشتم.

یک برقی افتاد تو چشاش وگفت تامنو داری غم نداری راستی اسمت چیه

گفتم ترگل اسمم ترگل

ستاره گفت وای چه اسم بامزه ای داری ترگل

ادامه دادخب ترگل خانم چند سالته

گفتم ۱۸،یعنی تازه رفتم تو ۱۸سال

قهقه زدوگفت بااین سن کم مجبوربودی از خونه در بری

بابغض گفتم ازت میخوام تا همه چیز ودرموردم نشنیدی قضاوتم نکنی ستاره خانوم

دستمو فشار دادوگفت قضاوت نکردم اما خیلی اشتباه کردی

اینو گفت وجلوی یک خونه نگه داشت وگفت رسیدیم پیاده شو.

پیاده شدم وبا پایی لرزون وارد خونه ستاره شدم .

خونه ی خیلی شیک وقشنگی بود انصافا توعمرم همچین خونه ای ندیده بودم.

محو خونه بودم که ستاره صدام کردوگفت حموم واماده کردم برو یک دوش بگیر تا تو درای منم برات لباس اماده می کنم

ازش تشکرکردم وگفتم پدر مادرت نیان یک وقت

گفت من تنها زندگی میکنم راحت باش بابا بی خیالی سیر کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(تعجب کردم چرا باید تنها زندگی میکرد)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم یک دوش گرفتم واومدم بیرون ستاره یک تاپ شلوارک خیلی خوشگل گذاشت رو تخت وگفت اینا برای تو بپوش با لبخند ازش تشکر کردم ورفت بیرون منم لباسم پوشیدم وتو اینه خودم ونگاه کردم همیشه ارزوم بود اینجوری تو خونه بگردم همیشه دوست داشتم به خودم برسم اما ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهای بلندمو مرتب کردم ورفتم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره با دیدنم شروع کرد به دست زدن وگفت اینه افرین چقد خوشل شدی بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چی بود اون لباسات همشوبریز دور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه هیکلی داری دختر .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خجالت سرخ شدم وگفتم ممنون از لطفت هروقت برم سرکار همه خوبیهات وجبران میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره خندیدوگفت تو الانم سر کاری فکر کردی من خیریه زدم که هرکی بی جا بود جا بدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جاخوردم وبا سردرگمی نگاش میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادامه داد نترس بابا کار سختی نیست اما درامدش خوبه حالا برو بخواب فردا راجع به جزئیاتش حرف میزنیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو اتاق واز خستگی سرم به بالش نرسیده خوابم برد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح وقتی بیدارشدم صدای ستاره می اومد که داشت باکسی حرف میزد ومیگفت نمیدونی چیه خیلی کیس توپیک فقط خیلی پاستوریزست که اونم چند روزه راش میندازم حله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از حرفاش چیزی نفهمیدم از جام بلند شدم ورفتم بیرون تا منو دید سریع حرف وعوض کردوگوشی و قطع کردواومد سمتم وگفت خوب خوابیدی عزیزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند زدم وگفتم اره خیلی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت چه خوب بیا صبحونتو بخور که امروز کلی کار داریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم چه کاری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره گفت :اول باید بریم ارایشگاه تا یک دستی به ابروهاتو یک هایلات توپم تو موهات در اریم بعدشم بریم خرید ویک سری لباس اینا بخریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو انداختم پایین وگفتم امامن پول زیادی همرام نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت میدونم اما تو فعلا مهمون منی تا به موقعش باهات حساب کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم وگفتم لباس وهستم اما رنگ اینا لازم نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره گفت اتفاقا خیلیم لازمه اگه بدونی چقد روچهرت تاثیر داره هرچند اون چشای عسلی تو به اندازه کافی جذابه وادموجادو میکنه اما بزک دوزک برای یک خانم لازمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعداز صبحونه ستاره از لباسای خودش دادبهم وگفت سایزمون تقریبا یکیه بعد باخنده ادامه دادفقط تو یکم از من خوش اندام تری بپوش تا بریم برات خرید کنیم ومجبور نباشی از لباسای من بپوشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدیم بیرون اول ارایشگاه وبعد خرید ونزدیک ۱۰شب بود که کارمون تموم شدوبعداز خوردن شام اومدیم خونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حسابی گیج شده بودم برای چی ستاره اینقدبه من خوبی میکرد چرا من احمق به هر سازش میر*ق*صیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم میرفتم تو اتاق که ستاره صدام کردوگفت اهای خانوم از وقتی خوشگلتر شدی تحویل نمیگیری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم وگفتم این حرفا چیه ستاره خانوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت راحت باش بابا بگو ستاره خانومش چیه دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم باشه ستاره جون خوبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت عالیک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو اتاق وتواینه به خودم ذل زدم چقد تو چند روز تغییرکردم اصلا با قبلم قابل مقایسه نبودم هایلات موهام چقدبارنگ چشام ست خاصی شده بود مدل ابروهامم که بالا کشیده بودو حسابی چهرمو باز کردبود به خریدا نگاه کردم چیزایی که همیشه حسرتش به دلم بود حسابی مشغول بودم که صدای یک مرد منو به خودم اوردو حراسون شالم وسرکردم ورفتم پشت در اتاق تا ببینم چی میگن اما خوب متوجه نشدم فوضولیم گل کردواز اتاق رفتم بیرون وسلام دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره خیلی عصبی دادزدوگفت کی بهت گفت از اتاق بیای بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اومدم چیزی بگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون پسره اومد جلو وگفت چته باز سیسی چیکارش داری میلاد گفته بود کیس جدید داری اما فک نمیکردم همچین هلویی باشه پس بخاطر این فرشته کوچولو جواب تلفن منو نمیدادی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم کردم به وپسره وگفتم درست حرف بزن اقا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سمت ستاره وگفتم این اقا از چی حرف میزنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاری که میگفتی چیه مگه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره خندیدوگفت نگو که خبرنداری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم وگفتم شما از چی حرف میزنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره دادزدوگفت تو یا احمقی یا خودت وزدی به خریت واقعا متوجه نشدی کارمن چیه وتو باید چیکار کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گیج نگاش کردمو گفتم نه نمیدونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بگو تامنم متوجه شم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره شروع کردبه حرف زدن ومن هرلحظه بیشتراز خودم بدم می اومد زدم زیر گریه وگفتم ازت متنفرم چه جور دلت میاد با هم جنسای خودت این کارو کنی بجای اینکه دستشون بگیری مثل تو کثیف نشن خودت تو لجن فرومیکنی شون من هق هق افتادمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره گفت مگه کسی به من رحم کردکه من رحم کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون پسره روکردبه ستاره وگفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این چی میگه سیسی مگه اینم مثل بقیه خودش اینکاره نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره گفت مگه کربودی سیاوش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشنیدی چی گفت ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون پسره که دیگه فهمیده بودم اسمش سیاوش گفت حالم ازت بهم خورداینومیخواستی ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره دادزدوگفت تویکی دیگه ببر صداتو یکی باید گندکاریای تورو جمع کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش:چه گندکاری اونا خودشون جنسشون خرابه وباپولی که میگیرن دعامم میکنن توروسنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد سمت منوگفت برو وسیله هات وجمع کن تاببرم خونتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هقهق گفتم خونمون تو این شهر نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت اشکال نداره هرجا باشه میبرمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره رفت سمت سیاوش وحلش داد وگفت به توچه اصلا هری بیرون دایه مهربان تر از مادر شدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکرکردی بادسته کورا طرفی از اینجا به بهونه خونشون بکشی بیرون وببری خونه خالی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من برای بیچارگی خودم زار میزدم که سیاوش کوبیدتو صورت ستاره وگفت هنوز اونقدر بی غیرت نشدم عوضی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد دادزدوگفت چقدبابتش میخوای لعنتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره با وقاحت گفت هرچقدبرات می ارزه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش روکردبه منوگفت توبرو وسیله هاتو جمع کن به من اعتمادکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تونگاش مردونگی موج میزد از اعصبانیت چشاش سرخ شده بود نمیدونم چرا ولی رفتم سمت اتاق و وسیله هامو برداشتم واومدم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موقعی که داشتیم از خونه می اومدیم بیرون ستاره گفت سیا تا حالا اینجور غیرتی ندیده بودمت نکنه سریدی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش ببرصداتو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازخونه دراومدیم سیاوش سوار یک ماشین شاسی شدومنم مثل جوجه ها پشتش رفتم وسوار شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خونه ستاره دور شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش گفت تو میدونی ستاره کیه اصلا چه جوری باهاش اشنا شدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم چیز زیادی ازش نمیدونم ونحو اشناییمون وبراش تعریف کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش گفت دختر تو چه جور ندیده ونشناخته بهش اعتماد کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم از رو ناچاری همون جور که الان تو ماشین شمام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخند زدوگفت منو که خدا برات فرستاد وگرنه معلوم نبود چه بلایی سرت بیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم من نمیتونم برگردم خونمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش گفت چرا ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم :اگه برگردم پدرم وبرادرم زنده زنده خاکم میکنن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش گفت مگه چیکارکردی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم :من کاری نکردم باورکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش:پس چرا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم توحرفش وگفتم میشه کمکم کنی کار پیدا کنم یک جای خواب امن هم برام پیدا کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش :اینجا جای تو نیست برگرد پیش خانوادت اینجا پراز گرگه نخوری خورده میشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:خواهش میکنم شما خانواده منو نمیشناسی اگه میشناختی بهم حق میدادی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش گفت مگه خانوادت چه جورین که تو اینجوری ازشون فراری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم پدروبرادرمن واسه خماریشون میشن یکی بدتر ستاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند دقیقه هیچ حرفی بینمون رد وبدل نشد تا سیاوش گفت میخوای امشب بریم خونه ی من بمونی من میرم خونه بابام اینا تا راحت باشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکامو پاک کردم وگفتم اره خیلی اقایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش گفت :خواهش میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسیدیم خونه سیاوش وبعداز اینکه رفتیم توخونه گفت میشه همه چیزو راجع به خودت برام بگی وادرس خونتون بهم بدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم برای چی میخوای گفتم که من دیگه برنمیگردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش:حالا تو بگو مگه کار نمی خوای واسه کار معرف میخوای منم باید کاملا تورو بشناسم تا معرف بشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

براش چیزایی که لازم بود بدونه رو گفتم وبعدش ادرس خونمون نوشتم ودادم بهش .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم خداحافظی کردورفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم سریع دروقفل کردم ‌و خوابیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوروز گذشت واز سیاوش خبری نبود تا بالاخره نزدیکای ۱۲شب بود که دیدم درو میزنن خیلی ترسیدم با دلهره رفتم سمت در از چشمی بیرونو نگاه کردم سیاوش بود درو باز کردم اومد تو اما خیلی اشفته بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جواب دادوگفت میشه چند لحظه بشینی باهات کار دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم وسیاوشم رفت اشپزخونه یک لیوان اب برداشت واومد روبه روم نشست وگفت من برات یک پیشنهاد دارم اما قبل از اینکه بگم ازت میخوام خوب بهش فکرکنی چون هم به نفع تو هم من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم باشه چه پیشنهادی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت صیغه من شو منم در عوض اخر صیغه به عنوان مهریک برات یک خونه رهن میکنم کارم میتونی بیای شرکت ما اما به هیچ عنوان هیچ احدی نباید از قضیه صیغه چیزی بفهمه فهمیدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من داغونتر از قبل شدم وگفتم حالا چرا صیغه شیم شما به من کمک کن رو پای خودم وایسم منم دستم باز شدوام میگیرم پولتون میدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید وگفت من عادت ندارم روزه شک دار بگیرم حالا کو تا تو دستت باز شه فکر کردی تنها زندگی کردن کارتو ئه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز خیلی بچه ای نمیدونی دنیا چه خبره بعدشم من همیشه اینقد دل رحم نمیشم میتونم خیلی راحت بدون اینکه اینقد ریخت وپاش کنم کارمو با یک زنگ به سیسی سه سوت حل کنم اما حالا دوست دارم هم به تو کمکی کرده باشم هم ببینم مامانم اینا اینقداز زندگی متاهلی میگن ارزششو داره یانه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم اما اینجوری من نابود میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت چه نابود شدنی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینجوری سر۶ماه هم میتونی خونه مستقل داشته باشی هم یک کار خوب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم اگه قبول نکنم چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت :اون وقت دیگه من شرمندم برگرد پیش خانوادت چون اینجا جای موندن برای تو نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم باشه من از اینجا میرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت اومدی ونسازی من خودم میبرمت خونتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باحالت اعتراض گفتم به شما چه ربطی داره من کجا باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت ربط داره با پولی که دیشب به ستاره دارم ربط پیدا کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بغض گفتم من خیلی بدبختم اینو هر روز بیشتر متوجه میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدجلوتر وگفت چرا فکر میکنی بد بختی من پیشنهاد بدی بهت ندادم اینو خودت بعدها متوجه میشی فقط فرصت بده به خودت به من چند روز وقت داری فکراتو بکنی وتصمیمتو بگیری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موقع رفتن یک گوشی گذاشت رو میزو گفت با این در ارتباطیم باهم اگه چیزی کم وکسر داشتی بهم بگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک باشه اروم گفتم وسیاوش رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون رفت ومن تا خود صبح سرسجاده باخودم دودوتا چهارتا کردم و ازخداخواستم همینطور که نذاشت این مدت برام مشکلی بیاد ازاین به بعدم دستمو ول نکنه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم کی خوابموبرده بود باصدای زنگ گوشی از خواب بیدار شدم سیاوش بود سلام دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باتعجب گفت سلام خواب بودی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم اره دیشب وکلا بیدار بودم صبح خوابیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت خوب به چه نتیجه ای رسیدی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم فعلا هیچی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت چه رویی داری تو دختر باید از خداتم باشه من همیشه اینقدمهربون نیستما گفته باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناخداگاه خندم گرفت وگفتم باشه تاغروب جوابمو میدم خوبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت اره به جنب تا نظرم عوض نشده.وقطع کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جام بلند شدم وساعت ۲بعدازظهربود یک چیزخوردمو تا ساعت ۶غروب با خودم درگیر بودم تا برای بار هزارم به این نتیجه رسیدم قبول کنم یعنی راه دیگه ای نداشتم بین بد وبدتر بد وانتخاب کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سیاوش زنگ زدم وگفتم موافقم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم خیلی ریلکس گفت مطمئن بودم قبول میکنی شب میام تا باهم صحبت کنیم وقطع کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت نزدیک ۱۰بود اومدزنگ وزد رفتم دروباز کردم سلام دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش:سلااام خوبی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم ممنون بد نیستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت بد نیستی باید بگی عالیم شوهر به این گلی گیرت اومده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم گرفت هیچی نگفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستیم گفت برام شربت میاری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم بله الان میارم رفتم سمت اشپزخونه گفت شام چیه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب پرسیدم شام؟؟مگه شام نخوردی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت :به نظرت اگه خورده بودم میپرسیدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم به هرحال من چیزی درست نکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بد جنسی گفت خوب پس لازم شد من نظرمو عوض کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم بخاطر یک غذا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت اره دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم وانداختم پایین ودیگه چیزی نگفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم بعد گفت بابا شوخی کردم بی جنبه بعدشم زنگ زد غذا سفارش داد رفت میزدچیدوغذاهارو اوردن تحویل گرفت وبرد اشپزخونه بلند شدم رفتم تو اتاق.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند دقیقه بعد اومد وگفت پاشو بیا غذاکه نذاشتی حالا که گرفتمم میخوای کوفتم کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بغض گفتم کوفت چی تو برو بخور نوش جونت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت اخه تو نخوری منم نمیخورم اون وقت صبح نمی تونیم بریم محضرا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(چقدمهربون ومتین رفتار میکرد هر لحظه بیشتر به دلم می نشست منی که هیچ وقت هیچ کس نازم نکشیده بود سیاوش مدام با اون همه جذابیتش ازم دلجویی میکرد)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخنده گفتم یعنی اینقد گشنته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت اوهوم امروز تو شرکت سرمون خیلی شلوغ بود دیگه دارم متاهل میشم فکرمم درگیر بود خلاصه ناهارم یادم رفت بخورم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مشغول غذا خوردن شد ومنم اشتها نداشتم وباغذا بازی میکردم که یکهو قاشقشو گرفت سمت دهنم وگفت بخور خودم وکشیدم عقب وگفتم ممنون خودم میخورم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده گفت دهنی دوست نداری اما باید عادت کنی چون من خیلی دوست دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم تو مطمئنی از ازدواج دائم بدت میاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت اره چطور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم اخه خیلی مرد خوب ومهربونی هستی بهت نمیاد تو زندگی متاهلی ناموفق عمل کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قهقه زدوگفت نبابا پس دست به کار شم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا جواب بدم گفت دستم رو هوا خشک شد نمیخوری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تردید خوردم با بدجنسی نگام کردویک لیوان اب گرفت سمتم وگفت بیا اب بخور الان خفه میشی چقد سوسولی تو یک قاشق غذا دهنی خوردن که این همه ادا اصول نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم وگفتم شما عادت داری به اینکار امامن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدتوحرفمو گفت اهان از الان گیر دادن وتیکه انداختنا شروع شد از همینه زن گرفتن بدم میاد دیگه مدام باید حساب پس بدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچی نگفتم دیگه بعدازشام گفت صبح میریم محضر صیغه ۶ماهه میکنیم وبعدشم می ریم بانک یک حساب باز میکنم برات وپولی که گفته بودم میریزم به حسابت نظرت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم باشه قبوله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت پس من امشب همینجا میمونم تا صبح باهم بریم ok

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم وگفتم خونه خودتونه صاحب اختیارید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند بلند خندیدوگفت نه خوشم اومد کم کم داری دلبری میکنی اقا من تسلیمم من تونگاه اول برای اولین بار فهمیدم برای تو حاضرم هرکاری کنم حالاهم اگه ناراضی برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(داشتم ذوق مرگ میشدم از این همه ابراز علاقه یکهویی )بالبخند گفتم من جدی گفتم حالاهم میرم تو اتاق تا راحت باشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(از زبان سیاوش)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلی به خودم لعنت میفرستادم که چرا پامو گذاشتم تو خونه ستاره وبا ترگل اشنا شدم اخه یکی نیست به من بگه تو این اوضاع درهم برهم من فردین بازیم چیه از یک طرف قضیه شرکت ازدواج اجباری با رویا دختر خالم حالا هم که ترگل واحساس مسئولیت شدیدی که درقبالش می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باتمام درگیرام رفتم به ادرسی که بهم داده بود توکوچه با خانمی روبه رو شدم وپرسیدم که ترگل ومیشناسه خانومه با ناراحتی گفت اره دختر بیچاره اخر دووم نیاورد واز دست این خدانشناسا فرار کرد اگه می موند معلوم نبود اون دلاله چه بلایی سرش بیاره.(حساب کار حسابی دستم اومد)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانومه ادامه داد شما پلیسی دیگه اومدی اینارواز محلمون بیرون کنی دیگه درسته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موندم چی بگم گفتم هرچی خدا بخواد (خودم از کاراگاه بازیم خندم گرفته بود)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سمت شماره پلاکی که تو ادرس بود زنگ وزدم با یک ادم درب وداغون روبه روشدم حالم خراب شد گفتم اینجا منزل رضایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به زور خودش وجمع کردوگفت بله فرمایش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم ترگل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نذاشت حرفم تموم شه وگفت اون دیگه دختر من نیست من دختری به این اسم ندارم اصلا برو بهش بگو پاش وبزار این ورا برادرش زنده نمیزارتش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(از اعصبانیت داشتم منفجر میشدم مگه میشه اینقدبی غیرت بود من که یک غریبه بودم غیرتم نمی داشت نسبت بهش بی تفاوت باشم اما اینا دیگه کی ان)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو یک لحظه نمیدونم چی شدکه گفتم من شوهرشم برای عقد رضایتت لازمه بیا بریم یک وکالت محضری به من بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رنگ صورتش عوض شد وگفت مفتی مفتی که دختر به کسی نمیدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم این یعنی چی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت یعنی قبل از رضایت باید صورت حساب وپرداخت کنی ومنو راضی کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالم ازش بهم خورد گفتم باشه چقد میخوای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت هرچقد برات می ارزه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(یک لحظه ذهنم رفت سمت ترگل سمت اینکه واقعا چقد برام می ارزه ضربان قلبم تا جایی که میتونست بالارفت اما ....)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک چک گرفتم سمتش وگفتم یا همین وقبول میکنی یا اصلا بی خیال میشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هول شد وچک وازم گرفت وگفت چند لحظه صبر کن تابیام بریم .......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو ماشین موقع برگشت تمام مسیر به این فکر کردم ترگل وامثال ترگل گ*ن*ا*هشون چیه که باید پاسوز خانواده هاشون بشن.اما به هیچ نتیجه ای نرسیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سردرگمیای خودم کم بود حالا یک وکالت نامه -ترگل که اگه ولش کنم معلوم نیست چه بلاهایی بخاطر سادگیش سرش بیادم بهش اضافه شددروغ چرا با دیدنش حال دلم خیلی خوب میشه از همون اول حسی که هیچ وقت نسبت به هیچ کی نداشتم وهر لحظه با بیشتر دونستن راجع بش شدت میگرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه بخاطر اینکه بخوام ترحم کنم نه بخاطر اینکه میفهمیدم تو دنیایی که دختر خوب وپاک کم شده این دختر مظهر پاکی ونجابت اما حیف که.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درگیرام وکنار زدم وتصمیم گرفتم بهش پیشنهاد بدم زنم بشه اما موقت چون باشرایط خانوادگی که من داشتم خانوادم عمرا با ازدواجم با ترگل موافقت میکردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(اخه برای بابا اینا اصالت خانوادگی خیلی مهمه پدر زن سامان برادر بزرگم مهندس شناسیه وپدر زن سهیلم قاضیه )

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تصمیم گرفتنم یک طرف شد چه جوری گفتنش یک طرف .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم جلوی اپارتمانم نگه داشتم اما اصلا نمیدونستم به ترگل چی باید بگم از رفتنم پیش پدرش از تصمیم بی خیال شدم ورفتم خونه پدرم اینااز شانس بد من خاله ایناهم اونجا بودن وبازم قضیه ازدواج ماوسند خوردن شرکت به نامم بعداز عقدوعروسی وحرفای همیشگی مثل همیشه خیلی ماهرانه قضیه رو پیچوندمو رفتم تو اتاقم واز خستگی به تختم نرسیده بی هوش شدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره به ترگل پیشنهاد دادم و وقت خواست وتهش قبول کرد وفردا میریم محضر (نمیدونم چه مرگم شده منی که همیشه از ازدواج فراری بودم وهیچ وقت نسبت به چیزی احساس مسئولیت نداشتم حالا دارم برای صیغه لحظه شماری می کنم فکر کنم این همون حس دوست داشتنه که مادرم همیشه میگفت اما چرا حالا چرا باترگل )

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(ترگل)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح با صدای در زدن سیاوش بیدار شدم بعداز صبحونه رفتیم محضر وچندتا از دوستاشم بودن بعداز احوال پرسی عاقد شناسنامه ها روگرفت وسیاوش یک برگه هم داد وچند دقیقه صبحت کردن که اصلا متوجه نشدم قبل از خوندن صیغه اصلا حس بدی به سیاوش نداشتم اما وقتی عاقدشروع به خوندن صیغه کرد یاد تک تک ارزوهایی که برای عروس شدنم داشتم افتادمو وبرای تک تک شون فاتحه خوندم وفرقی بین پدرم اینا سیاوش ندیدم چون هیچکدوم به من فکر نکردن ذهنم درگیر بود که سیاوش دستمو گرفت وبله روبگو دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بغض بله رو گفتم وبعداز بله گفتن سیاوش همه چیز تموم شدومن با یک صیغه نامه متاهل شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دوستای سیاوش خداحافظی کردیم ورفتیم بانک وبعدش برای ناهار رفتیم رستوران ومنو رسوند خونه ورفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم تا رسیدم خونه خوابیدم غروب با صدای زنگ گوشیم بیدارشدم سیاوش بود باخنده گفت چقد میخوابی تنبل پاشو غذا درست کن اقاتون میخواد بیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی تفاوت گفتم باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت ازچیزی ناراحتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم نه دلم گرفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت چرا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم بیخیال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت چیزی لازم نداری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم نه ساعت چند میای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت برا۱۰خونم وقطع کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای شام زرشک پلو با مرغ درست کردم ویکم خونه رو مرتب کردم ساعت ۹بود رفتم یک دوش گرفتمو تازه لباسامو پوشیده بودم که سیاوش یکهو وارد اتاق شد شوک شدم وگفتم چرا زوداومدی اصلا چرا زنگ و نزدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت مگه واسه اومدن تو خونه خودمم باید زنگ بزنم بعدش ناراحتی برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم نه منظورم این ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد تو حرفم وگفت بیخیال خوبی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم بد نیستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت چیزی شده یک جوری شدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم نه بریم شام امادست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میزو چیدمو شام کشیدم وسیاوشم اومد وگفت به به چه میزی نه خوشم اومد بعدم شروع به خوردن کردو گفت دست پختتم عالیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شام وخوردیم وبعداز شام یک فیلم دیدیم ورفتیم تواتاق خواب......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح وقتی بیدار شدم سیاوش نبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک برگه رو پاتختی بود برداشتم (سلام خانومم من رفتم شرکت ظهر نمیام اما حتما یک چیز مقوی بخور غروب میام میریم بیرون مواظب خودت باش ب*و*س)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم گرفت حالم اصلا خوب نبود رفتم یک چیز خوردم ونشستم جلوی تلویزیون وکانالارو بالا پایین میکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(سیاوش)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای رفتن به خونه لحظه شماری میکردم به سرعت داشتم کارامو انجام میدادم که گوشیم زنگ زد با ذوق رفتم سمتش فکر کردم ترگل اما مادرم بود اتصال وزدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام مادر خیرایشااله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام پسرم بله خیره زودتر بیا شام خونه خالت اینا دعوتیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اما من نمی تونم بیام بایکی از دوستام قرار دارم به هیچ عنوانم نمیتونم بهم بزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سیاوش باز دهن منو باز نکن پامیشی میای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتم که نمیتونم مادرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اصلا کدوم دوستته باز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه شما همه دوستای منو میشناسی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هر کی میخواد باشه میای حرف نباشه وگوشی وقطع کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اعصابم بهم ریخت موندم چیکار کنم .تا غروب کلی فکرکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وبعدش رفتم یک سبد گل سفارش دادم وخواستم برای ساعت ۹بفرستن خونه ی خالم اینا تا اینجوری یکم از غر غرای مامانم کم بشه گوشیم خاموش کردم وچندتا شاخه گل رزم برای ترگل گرفتم ورفتم سمت خونه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد خونه که شدم بوی غذا گیجم کرد باذوق رفتم سمت اشپزخونه با دیدن ترگل غذا دیگه یادم رفت با چهره ی دلبرش گفت سلاااام خسته نباشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ممنون خانومم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت گلارو برای خودت گرفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند زدم وگفتم نه برای تو گرفتم اما شرط داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم کردوگفت قبول نیست تو برای هرچیزی شرط میزاری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قهقه زدم وگفتم اخه هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمیگیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم غره رفت وگفت یعنی الان من موشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم بله تو موشیو اقا گربه دلش میخواد یک لقمه چپت کنه تا خواستم ب*غ*لش کنم از زیر دستم فرارکرد سمت اتاق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنبالش رفتم وتا خواست درو ببنده پامو گذاشتم لای در گلارو گرفتم سمتشو گفتم بیا بابا ب*و*س نخواستم الان پامم نابود میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پشت در رفت کنار منم با بدجنسی ب*غ*لش کردم ودوتایی افتادیم رو تخت وگفتم فکرکردی میتونی از دستم در بری موش کوچولو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروع کرد به بلند بلند خندیدن دلم ضعف رفت براش .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همیشه دور و ورم پر دختر بود اما ترگل یک چیز دیگه بود خیلی خاص بود برام همه چیزش جذبم میکرد وکنارش هیچ چیز برام مهم نبود.حسم بهش ه*و*س نبود واین وبا بند بند وجودم حس میکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی خندش تموم شد گفتم چه عجب بالاخره ریس رفتنت تموم شد گوشم کر شد با ناز بهم نگاه کرد بلندشدم نشستم وگفتم تسلیم اقا خودت مثل گربه شرک لوس نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باحرص زد با بازوم وگفت خجالت بکش پرو یامیگی موش یا گربه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ب*و*سش کردم وگفتم اینا همه تعریف عزیزم ناراحت نشوتا من یک دوش میگیرم حاضر شو بریم بیرون یک دور بزنیم یکم خرید کنیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا از حموم دراومدم دیدم اماده شده بود یک نگاه بهش کردم خیلی ساده وشیک رنگ ابی به پوست سفیدش می اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(اه من چه مرگم شده انگار یک پسر بچه ۱۶سالم وترگلم اولین دوست دخترم که اینجوری دارم براش غش وضعف میرم جای رضا خالی ببینه غرورمو برای اولین بار چه جور از دست دادم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع اماده شدم تا ترگل معطل نشه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اتاق اومدم بیرون وگفتم بریم عزیزم تو ماشین هیچ حرفی نزد جلوی یک پاساژ نگه داشتم و پیاده شدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(ترگل)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای اولین بار با سیاوش رفتیم خرید خیلی خوش گذشت خیلی خندیدیم سیاوش دستمو محکم گرفته بود دستم دردگرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سیاوش راحتی تو دستم شکست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من راحتم عزیزم .نترس نمیشکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش رفتیم تو یک بوتیک وبرای سیاوش لباس گرفتیم وبعدشم به اصرار سیاوش یک سری هم برای من خرید کردیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای شامم برگشتیم خونه وبعداز شام از سیاوش خواستم هرچه زودتر کارمو تو شرکت شروع کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لازم نکرده تو کار کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اتفاقا خیلی لازمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اونوقت میشه بپرسم چرا هرچی بخوای من برات میگیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الان تو میگیری چند وقت دیگه که صیغه تموم شه چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اخماش رفت توهم وگفت حالا که تموم نشده چیه خیلی عجله داری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه عجله ندارم اما حقیقته من باید بتونم بعدتو روپای خودم وایسم اگه ام تو شرکت شما نمیشه جای دیگه دنبال کار میگردم بعدشم غیر حضوری میخوام ادامه تحصیل بدم -من با درس خوندنت مشکلی ندارم کارم (کمی مکث کرد)کارای قرار دادتو انجام میدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ممنونم ازت خوبیات هیچ وقت فراموش نمیکنم امیدوارم یک زن خوب نسیبت بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچی نگفت رفت تو اتاق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمی دونم چرا ناراحت شد من که حرف بدی نزدم خودش از اول گفت سر ۶ماه همه چیز تموم میشه تو فکر بودم که سیاوش صدام وگفت نمیای بخوابی دوساعت منتظرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هان منتظرمنی الان میام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم اتاق سیاوش نشست وگفت میشه ازت یک خواهشی کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره بگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میشه یکی درمیون نگی صیغه تموم میشه حالا ۶،ماه مونده بعدشم صیغه است میشه دوباره تمدیدش کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چقد راحت حرف میزنی تا کی میخوای تمدید کنی تا وقتی بخوای ازدواج رسمی کنی اون وقت به منم فکر کردی به اینکه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغضم وقورت دادم بی خیال شب بخیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ب*غ*لم کردوگفت قربون اون بغض کردنت برم به من اعتماد داشته باش من بیشتر به تو فکر میکنم کمتر به خودم باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(دیگه مثل روز عقد فکر نمیکردم سیاوش خیلی با اونا فرق داشت حمایتاش خیلی دلگرمم میکرد)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوروز بعدش سیاوش زنگ زدوگفت که شب خونه نمیاد منم چیزی نپرسیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(سیاوش)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخاطر اون شب که نرفتم خونه خالم اینا مامانم حسابی شاکی شده بودوازم خواست برا مهمونی پنج شنبه برنامه ای نریزم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افکارم بهم ریخت باید ترگل وتنها میذاشتم اما چاره ای نبود پنج شنبه شدوبه ترگل گفته بودم خونه نمیرم حتی نپرسید چرا نمیرم ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه رفتم خونه بابا اینا خیلی شلوغ بود کل فامیل حتی دوستامم بودن یک لحظه شک کردم نکنه تولدمه اما نه خیلی مونده رفتم پیش مامانم وموضوع رو پرسیدم واشاره کرد بریم اتاق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سیاوش جان امشب میخوایم نامزدی تو ورویا رو اعلام کنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یک لحظه کنترلمو از دست دادموبا تمام قدرتم داد زدم با اجازه کی میخوایید اینکارو کنید الان باید به من بگید من نمیخوامش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-صدات وبیار پایین ببینم میخواستی اون شب بیای تا بفهمی بعدشم غلط میکنی نمیخوایش حالا یادت افتاد نمیخوایش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من حرفمو زدم مامان اگه یک کلمه حرف از نامزدی بشه همون لحظه میرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تاکی میخوای امروز فردا کنی ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مادرمن عجله شما برای چیه من تازه ۲۶سالمه حالا کلی وقت دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بسه بسه تا الان اشتباه کردم زنت ندادم من موندم طفلی رویا چه جوری با این همه غرور ومنم منم تو کنار بیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون لحظه وپدرم اومد تو اتاق وگفت بیاید بیرون زشته مهمونا منتظر شمان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اتفاق مادروپدرم وارد سالن پذیرایی شدیم رضا پسر داییم اومد کنارم وگفت شنیدم نامزدیت -خفه شو رضا نامزدی چیه چرا چرت میگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خندیدوگفت خداشانس بده یکی مثل تو دو تا دوتا زن میگیره یکی مثل من یک دونه ام گیرش نمیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چپ چپ نگاش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیه مگه دارم دروغ میگم .جدااز شوخی سریع تر اون دختررو ردش کن بره نزار برات مشکل ساز شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هی بفهم چی میگی اون دختر اسم داره بعدش تا وقتی زن منه حق نداری هر اراجیفی که دوست داری بگی فهمیدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوه اوه پیاده شو باهم بریم چه خبرته چته سیا نکنه گلوت پیشش گیر کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو فرض کن اره چیه مگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو دیونه شدی بابا خودت وبه دکتر نشون بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سخت مشغول سروکله زدن با رضا بودم که گوشیم زنگ زد با دیدن شماره ترگل جا خوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جانم عزیزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام سیاوش کجایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خونه بابام اینا چیزی شده چرا صدات گرفته داری گریه میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من حالم اصلا خوب نیست میای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره قربونت برم الان میام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع از رضا خداحافظی کردم وبدون اینکه مادرم بفهمه جیم زدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفهمیدم چه جوری رسیدم خونه.رنگ به صورتش نبود بی حال افتاده بود رو تخت دلم ریخت سریع لباس تنش کردم تا اومدم بلند کنم باصدای بی جون گفت خودم میام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم لازم نکرده تومگه جون داری راه بری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راهی بیمارستان شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا دکتر معاینه کنه جونم به لبم رسیدو دکتر گفت مسمومیت چیز خاصی نیست براش سرم مینویسم از اتاق رفت بیرون دست ترگل گرفتم چشاشو بازکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشید مزاحم تو هم شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این حرفا چیه از کی حالت بد شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-از صبح که بیدار شدم حالت تهوع داشتم اما دیگه از غروب خیلی شدید شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتیم حرف میزدیم که دکتر اومد وگفت خانم شما باردار نیستید رنگم پرید ترگل بی جون گفت نه فکر نکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر پوزخند زدوگفت یعنی چی فک ونکنم یک ازمایش مینویسم براتون ورفت بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرستار اومدچقد کشید تا بتونه ازش خون بگیره وبعدش گفت اقا خانمتون کم خونی شدید داره یکم بهش برسید با اینکه کلافه بودم گفتم چشم حتما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به محض خارج شدن پرستار به ترگل گفتم فعلا وقت بچه نیست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه بود سقط میکنی باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخند زد وگفت نترس پاگیرت نمیکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باحرص گفتم خیلی احمقی بخاطر خودت میگم تو خیلی ضعیفی سنی نداری از الان درگیر بچه بشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اعصبانی شد وگفت مگه من گفتم بچه میخوام بعدشم وقتی به خودت اعتماد نداری سمتم نیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم دستشو بگیرم اما دستشو کشید وروش برگردوند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادرم صددفعه زنگ زد بالاخره جواب دادم حرف نموند بهم نزنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دم دمای صبح کارمون تو بیمارستان تموم شد برگشتیم خونه( جواب ازمایش منفی بود )

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(ترگل)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از وقتی از بیمارستان اومدیم تو صورت سیاوش نگاه نکردم میدونم حق داره نخواد بامن بمونه با اینکه چیز زیادی از خونوادش نمیدونم اما از وضع مالیشون معلومه که دوست دارن با یکی مثل خودشون وصلت کنن.اما با همه اینا دلگیرم ازش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح به خیال اینکه سیاوش شرکته از خواب بیدار شدم ومستقیم رفتم حموم یک دوش گرفتم بعداز لباس پوشیدن رفتم سمت اشپزخونه که دیدم میز صبحونه امادست با تعجب به میز نگاه میکردم که سیاوش از پشت ب*غ*لم کردوگونم وب*و*سید وگفت سلام بهتر شدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم سمتش وبدون اینکه بهش نگاه کنم گفتم سلام اره خوب شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادستش سرم واوردبالا وگفت هنوز قهری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قهربرای چی حق باتو رابطه موقت جای بچه نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الانم گشنمه از دیروز چیزی نخوردم بهتر بحث نکنیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزی نگفت مشغول صبحونه خوردن شدیم یکهو گفتم چرا شرکت نرفتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت خب خانومم حالش خوب نبود گفتم مواظبش باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمیق بهش نگاه کردمو گفتم فکر نمیکنی زیادی داری خوبی میکنی من یک زنم خیلی زود وابسته میشم ودل میبندم به فکردل منم باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غمگین نگاه کردوگفت فکر کردی چون مردام دل کندن اسونه ترگل من دوست دارم وبرعکس تو اصلا به بعدفکرنمیکنم نمیخوام از الان فکر چند ماه دیگه باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو نمیخوای فکر کنی چون بعداز من شرایطت فرقی نمیکنه اما اونموقع من نابود میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من نمیزارم به اونجا برسه که تو نباشی.بعدشم تو فکر میکردی بامنم نابود میشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم رفتم تو اتاق قبل صیغه حرفاش با الان با رفتاراش زمین تا اسمون فرق کرده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد تو اتاق ترگل این روزا رو این لحظه ها زهرمون نکن الان نزدیک دوهفته است باهمیم اما هرشب تو خواب گریه میکنی حتما دلیش همین بی قراریاته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شوکه شدم بهش نگاه کردم وگفتم من تو خواب گریه می کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره هرشب تو خواب گریه میکنی خودت متوجه نمیشی اما برای من دیدن اشکات خیلی سخته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخاطر همین از یک روانشناس برات وقت گرفتم بعداز ظهر میریم وپیشش تا بیام چیزی بگم از اتاق رفت بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش شرکت نرفت وکلی ازم پرستاری کرد وبعداز ظهر رفتیم مطب روان شناسی که وقت گرفته بود بعداز چند نفر نوبتم شد رفتم داخل با یک خانم خنده رو مواجه شدم سلام دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام عزیزم بفرما بشین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک لبخند زدم ونشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب عزیزم من فرنوش صداقتی هستم امیدوارم بتونم کمکت کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لبخند زدم وگفتم منم ترگل رضایی هستم.......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون اینکه متوجه بشم سرصحبت با فرنوش صداقت شروع شد وبه جای یک ساعت دوساعت به سرعت برق وباد گذشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی به خودم اومدم فهمیدم چقد گریه کردم وقتی میخواستم از مطب درام بیرون خانم صداقت شماره همراهش وداد بهم وشمارم وگرفت وگفت ترگل جون دوست دارم به اسم کوچیه صدام کنی وهروقت بهم احتیاج داشتی بدون توجه به ساعت بهم زنگ بزنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازش تشکر کردم واومدم بیرون واز منشی یک وقت گرفتم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ماشین شدم حالم اصلا خوب نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش:خوبی ترگل چقد چشات پف کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم خوب نیستم میشه بریم خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره عزیزم چرا نمیشه.اما میخوای بریم یک جا یکم هوا بخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره فقط برو واشکام بازم سرازیر شد شاید یاداوری گذشته تا به امروز اینقدر بهم فشار اورده بود که کنترلی روی اشکام نداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیاوش یک جای دنج وخلوت نگه داشت خیلی فضای قشنگ و دنجی داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم بالاترین قسمتش واستادم ۲۰دقیقه بعد سیاوش باکلی خوراکی اومد با دیدنش ناخداگاه خندم گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم لبخند زدوگفت خداروشکر امروز خندیدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.