رمان فرشته ی مرگ به قلم نیلوفر صبوری

تعداد صفحات : 129

ژانر : غمگین , عاشقانه

خلاصه رمان :

قصه ی این رمان عاشقی تو یک نگاه یا ازدواج زوریو بعد عشق یا مدلای دیگه نیست این داستان دختریه که برای گرفتن حقش از کسی که تمام زندگیشو نابود کرده تبدیل به یه فرشته ی مرگ شده...

است

صدای نفسای تندو عمیقشو میشنیدمبا ترس گفت

.اریستا تو اشتباه میکنی اون انتقام میگیره .اون انقام منو میگیره. داداشم زندت نمیزاره

-هه ساکت شو احمق هیچ کس نمیتونه حتی به اریستا دست بزنه اشهدتو بخون تو دیگه اخر کاری

.اریستا من دوست دارم باور کن

ضامن کلتمو کشیدمو گذاشتم رو شقیقش که با گریه گفت

.تروخدا خواهش میکنم اریستا التم.....

ماشه رو کشیدمو تخ...تموم جنازش افتاد جلو پام به خونش که پاشیده بود رو تخت نگاه کردم

-احمق جون این یه جنگه توش بخشش وجود نداره فقط مرگه از خونه زدم بیرونو سوار Bmwمشکی خوشگلم شدم تمام زندگی من سیاه رنگی توش جا نداره جلوی در ویلا که رسیدم با ریموت بازش کردمو رفتم داخل که نمای ویلا نمایان شدو چشمم خورد

به اتیلا ادم کش معلم استاد همه کسم و هیچ کسم اومد جلو گفت

اتیلا.تموم مش کردی؟

.اره کیس جدید کیه؟

اتیلا.فردی به اسم ساماد دختر بازحرفه ای .......

-ادرس

اتیلا.اریستا برای امروز بسه...

-ساکت گفتم ادرس

ادرسو بهم گفت رفتم بالا لباساموعوض کردمو پریدم پشت ماشینو سمت سوژه بعدی روندم

.خودشه اینجاس کافی شاپ دارک هات( یعنی قلب سیاه)

رفتم نشستم پشت یه میزو سفارش قهوه دادم چش گردوندم تا پیداش کنم دیدمش سر یه میز با چنتا

دخترو پسر نشسته بود چشمش بهم بود وقتی دید نگاش میکنم سرشو به معنی سلام تکون داد که با زور لبخند زدمو با سر جواب دادم که بلند شد اومد سمتم

ساماد.سلام میتونم بشینم؟

.بعله البته بفرماید

دستشو اور جلو گفت

ساماد.ساماد هستم

با ناز دستمو گذاشتم تو دستشو گفتم

.اریستا اری صدام میکنن خوش بختم

ساماد.هم چنین

یه هفته بعد

تو ماشین نشسته بودمو به سرعت سمت ویلا میروندم ساماد تو دام افتاده بود یه هفته از اون روز میگذره

بلوتوث هنزفریو روشن کردمو زنگ زدم به اتیلا

اتیلا.الو

.اتیلا ماشین کارو اماده کن وقتشه

اتیلا.اماست منتظرتم

به خونه رسیدم تیپ همیشگیوزدمو سرتاپا مشکی ارایش مشکی با لبای قرمز کلت خوشگلمو، پنجه، بوکسو وچاقومم جاساز کردم سوار ماشین شدمو روندم سمت

خونش اروم از دیوار پریدم تورفتم داخل رفتم تو اتاقی که ساماد میخوابید صدا خفه کنو بستمو رفت بالا سرش هه تو بغل یه دختر با وعض ناجور گفته بودعاشقمه هه حقته پس باید تقاص پس بده پارچ اب بالا سرشو ریختم روشون که جفتشون پریدن و ماساد با ترس گفت

ماساد.ا..........اری........اریستا........تو

من....باور کن فقط...

.هیشششششششش ساکت

.وقت مرگته

کلتو گرفتم سمتش که دختره به گریه افتاد رفت جلوی ماساد وایستاد

دختره.توروخدا کاریمون نداشته باش ما عاشق همیم میخوایم ازدوا....

ماشه رو چکوندم تو سرش که خونش پاشید به ماساد

بابهت به جنازه دختره نگاه کردو گفت

ماساد.تو کی هستی چیکارش کردی دیونه

.خفه شو چون حالا نوبت تو تو باید تقاص

پس بدی

رفت سمت کلتش که رو عسلی بود برش داره که داد زدم

.ساماد

برگشت طرفم که مغزشو پکوندم

به جنازش یه لگد زدمو از روش گذشتم سرم خیلی درد میکرد باز این میگرن لعنتی افتاد به جونم روندم سمت خونه درو باریموت بازکردم داخل سالن که شدم بلند صدا زدم

-غزال ؟عزاله؟؟

غزاله با سرعت از اشپز خونه در اومد زنی حدو67ساله تپول مپول

غزال.جانم خانم جان بفر ماید؟

-حمومو اماده کن دوتا هم مسکن برام بیار باز این میگرن لعنتی گرفت

غزال.چشم خانوم

به سمت طبقه بالا اتاقم رفتم لباسامو بایه سارافن بلند مشکی عوض کردم قرصی که غزال اوردخوردمو بالباس تو وان اب داغ دراز کشیدم دوش حمومم باز کردمو

تنظیم کردم رو سرم که باشدت اب ولرم روبه داغ بریزه روم خیلی اروم پلکام بسته شدو رفتم تو خلسه

بابا.تو باعث ابرو ریزی من شدی من دیگه دختری به اسم اریستاندارم

مامان.چرا باما این کارو کردی مگه چی کم گذاشتیم برات ها؟؟

.ار ....یس.......تااا

.باچه رویی به من زنگ زدی گفتم که کار من دیگه تموم شدهالان دیگه بورو به شغل شریف ه .ر.ز.گ.ی.ت. برس

-ازت انتقام میگیرم پیدات میکنم نابودت میکنم هرجای دنیا که باشی میامو انتقام میگیرم تو تقاص یتیم کردنمو بی ابرو کردنمو میدی آرکا

.نه نکش منو نکش بخدا دیگه به هیچ دختری دست نمیزنم من پشیمونم اصلا من که به تو کاری نداشتم چرا

میخوای منو بکشی؟؟

-باید تقاص پس بدی تقاص دخترایی مثل منو من فرشته مرگ توام از طرف اونایی که زنشون کردی

.اریستا من عاشقتم

-تقاص تقاص باید پس بدی

.نه نه منو نکش التماس میکنم

-تقاص

خواهش میکنم التماست میکنم هرچی بخوای بهت میدم منو نکش

-تقاص تقاص تقاص تقاص باید تقاص پس بدید

نمیدونم چرا نمیتونستم از دست این کاب*و*س لعنتی نجات پیدا کنم همین جوری عین یه فیلم از جلو

چشام می گذشت صدای التماساشون میشنیدم کلمه تقاص تو گوشم اکو میشدبا احساس خفگی از خواب پریدمتو حموم تو وان بودمو سرم رفته بود زیر اب فوری از وان در اومدمویه دوش سریع گرفتمو اومدم بیرون دادا زدم

-غزال ؟غزال؟غزاله؟؟

خدمت کار با عجله از پله هااومد بالا

غزال .بعله خانوم چیزی شده؟؟

با تمام خشم داد زدم

-کدوم گوری مورده بودی؟نکنه از جونت سیر شدی هان میخوای اقبتت بشه مثل بقیه که یه تیر حرومشون کردم؟؟

غزال.ببخشید خانوم به خدا دستم بند غذا بود بار اخره خانوم

-باشه بسه اتیلا کجاست؟

غزال.تو باغ پشتی دارن ورزش

میکنن

اخه تو باغ پشتی وسایل ورزشی و اموزش های رزمی ،تیر اندازی و....هست

-زود بورو صداش کن بیاد

غزال. چشم خانوم

رفتم داخل اتاقو لباس خونگی راحت پوشیدم که اتیلا در زدو اومد تو

اتیلا.چیزی شده اری چرا انقدر

زرد شدی حالت خوبه؟؟

-بورو امپولو بیار میخوام راحت بخوابم

اتیلا.باز کاب*و*س دیدی ؟؟؟اریستا

این بیهوشیا که میزنی زرر داره بفهم

-خفه شو ببند دهنتو به تو ربطی نداره تو فقط یه خدمت کاری کاری که میگم کن زود

اتیلا امپول بیهوشیو بهم زدو با قیافه در هم رفت بیرون خیلی بد حرف زدم میدونم اما الان اصلاحالم خوب نیست فقط یه خواب بدون کاب*و*س میخوام اونم به لطف داروی بیهوشی از دوسال پیش که میزنم دنیا تار میشه اروم پلکام افتاد روهم

-غزال اتیلا کجاست؟

غزال .تو اتاقشونن خانوم

-اینو ببر بده بهش بیا هیچیم نگو

غزال .چشم خانم

غزال سویچ ماشینی لکسوسی که اتیلا عاشقش بودو من برای تلافی یا همون معضرت خواهی براش گرفته بودمو برد اتاق اتیلا تو سالن نشسته بودمو داشتم قهوه داغمو میخوردمو تو فکرکارایی که باید میکردم بودم که

اتیلا امومد جلمو گفت

اتیلا.این چیه فرستادی؟کاری داشتی

جایی میخوای بری؟؟

-بامن بیا

بدون حرف دیگه راه افتادم سمت حیاط و تکیه زدم به ماشینش با زوق داشت نگاه میکرد

اتیلا.اری این مال منه ؟توکه گفتی تا یه کار بزرگ نکنم از ماشین خبری نیست؟!؟

-اقای پر حرف اول بشین بریم یه دور با ماشینت بزنیم تا بگم

سوار ماشین شدیمو زدیم تو

خیابونا

اتیلا-خوب بگو؟

-اول جواب حرفت تو تو زندگی من خیلی کارا کردی لیاقتت بیشتراز ایناس اینم یه کادوی جبرانه

اتیلا-منظورت کادوی معضرت

خواهیه؟؟

چپ چپ نگاش کردم که خودش فهمید چی گفته من از هیچ کس معضرت خواهی نمیکنم

-هر جور دوست داری فکر کن بریم سر کارامون که مهمه خوب پالومرو پیداش کردی؟؟

اتیلا.اره پیداش کردم هفته دیگه پنج شبه یه مهمونی داده برای فروش مواداش ردیف کردم ببینیش

رفتم تو فکر

پالومر ریس یه باند بزرگ مواد مخدر وقاچاقه انسانه اون میتونه برام آرکارو پیدا کنه اما متمعنم به جاش

خیلی چیزا میخواد اوازه من به گوشش رسیده پس حد اقلش چنتا جون باید بگیرم

-اوکی برام لباس ردیف کنو پنج شنبه اماده باش

اتیلا-چشم قربان

دوروز بعد

امروز یه سوژ جدیدو باید کارشوتموم کنم منتها از شانس بدم طرف دیروز تصادف کردو الان مراقبت های ویژست خیلی ساد معمولی رفتم تو اتاقش مصلا برای ملاقت وقتی پرستاررفت بیرون سرنگی که توش زهر بودودر اوردم تا 24ساعت دیگه میره به درک رفتم با لا سرش و سرشو نوازش کردم که اروم چشاشو باز کرد

کیارش.اری.....اریستا تواینجا؟؟

-اره اومدم جونتو بگیرم تقاص دخترایی که بد بختشون کردی

دستمو گذاشتم رو دهنشو سرنگو تو گردنش تزریق کردم که اشک از چشماش فورود اومد رو دستام

-دستمو ور میدارم دادو بیداد بی جانکن فایده نداره هیشکی نمیتونه نجاتت بده تا24ساعت دیگه کارت تمومه

دستمو بر داشتم که صدای هق هقش پخش شد تو اتاق

پشتمو کردم بهشو رفتم سمت در که با بغض گفت

کیارش-اریستا دوست دارم دیونه عاشقتم من از کارام پشیمونم لعنتی عاشقت شدم اما باشه حقمه تقاص پس میدم امابرای کارام نه برای عشقم من جونمو برات میدم عشقم فقط تو نرو باشه این 24ساعتوبمون پیشم فقط ببینمت؟؟؟

صورتمو از چهره پر التماش گرفتمو رفتم بیرون

صدای گریه بلندش بلند شد داد میزدو میگفت

کیارش.اریستااا عشقم تروخدا نرواریستا نرو نرو نرو نرو

از بیمارستان زدم بیرونو با سرعت روندم سمت ویلا

-این چیه گرفتی مگه نمیدونی من فقط رنگ تیره میپوشم ؟؟؟

اتیلا.اریستا تو باید امروز مر کز توجه باشی دختر انقد لج بازی نکن چی میشه یه امروزو اینو بپوشی؟

-اتیلا منو دیونه نکن من این کوفتیو نمیپوشم

اتیلا.هر جور دوست داری اصلا نیا من رفتم پاین اگه تا نیم ساعت دیگه پاین نباشی من رفتم اگه تو لج بازی منم استاد لج بازیم

از در رفت بیرونو درو کوبید به هم اه درک نمیرم

وجدان(چرا لج میکنی مگه برات مهم نیست ارکا رو پیدا کنی؟)

-چرا ولی نه این جوری اون با من لج میکنه

وج(نه این که تو نمیکنی نمیمیری که اینو بپوشی؟)

-وجدان تازه گیا خیلی پرو شدیا به تو چه؟

وج(چیه میخوای منم با تیر بزنی؟)

-خف بینم بچه پرو بور پی کارت مخمو خوردی

وج(اوکی بای ولی بپوش بورو پاین ده دقیقت مونده)

-اوه اوه انقد فک زدی دیرم شد

با غور غور لباسو پوشیدم یه لباس ابی رنگ تمام منجوق دوزی شده مدله دکلته و گردنی بود

پوشیدمو رفتم پاین خیلی وقت بود ارایش گر

امادم کرده بود

(نویان)

بلخره بعد دوهفته تونستم اون قاتلو پیدا کنم من اونو بد بخت میکنم انتقام داداشمو میگیرم انتقامتو میگیرم نیهاد(اون شخصی که اول رمان کشته شد)

با بد بختی تونستم ردشو بزنم فهمیدم میخواد پالومر یه کاری براش کنه منم برای انتقام به پالومر گفتم اونو بهم بده در عوضش براش سه تا کار انجام بدم

الان دارم برای راند اول میرم تا ناک اوتش کنم

(اریستا)

رسیدیم الان توی یه اتاقک مخفی نشستم رو به روی پالومر با اون چشمای هیزش داره منو میخوره

پالومر.خوشگل خانوم اخم نکن چیز زیادی ازت نخواستم تو ازم چیز سختی خواستی هر چی نباشه ارکا شمس پسر بزرگ ترین خلاف کاره من با این کار اونو با خودم دشمن میکنم

-چیز کم؟هه تو به اینا میگی کم اره سه تاس اما کاری سختیه جابه جایی مواد،کشتن یه ترو ریست امریکایی که رقیبته و منفجر کردن یه همایش پلیسی که توش پره ادم بی گ*ن*ا*هه من ادم بی گ*ن*ا*ه نمیکشم

بلند شدمو رفتم سمت در که با حرفش دو دل شدم

پالومر.تو فقط دوتا کار اولو کن توی سومیم هستی اما انفجار با شریکته

-چی شریک؟ چه شریکی ؟قرار ما چیز دیگست

پالومر.اروم باش ماده ببر وحشی اره شریک اون یکی از بزرگ ترین و قوی ترین افرادمه اونم تو هر سه تا عملیات باهاته بهت کمک میکنه من میرم بیرون زود تصمیمتو بگیرو بهم بگو اگه بمونی اونو بهت معرفیش

میکنم اما اگه بری وای به حالت کسی راجب نقشه هام بدونه..........

و دستشو مثل چاقو کشید رو گردنشو رفت میرون

به اتیلا نگاه کردم که تو فکر بود

-چی کار کنم اتیلا اونا بی گ*ن*ا*ه ان من نمیتونم

اتیلا.اری تو برای انتقام تا الان جون خیلیارو گرفتی

شنیدی که میگن من که اب از سرم گذشته چه یه وجب چه ده وجب تو ادم کشتی و میکشی چه گ*ن*ا*ه کار چه بی گ*ن*ا*ه این رسم روزگاره

سرمو تکون دادم راست میگفت من ته خطم مصمم از جام بلند شدمو رفتم بیرون من باید کارو تموم کنم دوساله منتظر همچین روزیم

(نویان)

پالومر از اتاقک اومد بیرونو اومد سمت من

پالومر.من همه چیو گفتم بهش دیگه انتخاب با خودشه بمونه یا بره

زد رو شونمو رفت به در اتاقک خیره شدم اون قبول میکنه مجبوره

رفتم پیش پالومر و بقیه یه لیوان ویسکی رو یه نفس سر کشیدم که در باز شدو اون دختر با دست راستش اتیلا اومدن بیرون اومدن سمت ما که لبای پالومر به لبخند باز شد

اریستا.من قبول میکنم اون شخص کیه؟

پالومر دستشو گذاشت رو شونمو گفت

پالمر-معرفی میکنم دست راست من نویان رادوند

حالا وقته شه رفتم تونقشم دستمو بردم سمتش و گفتم

-خوش بختم از دیدنتون

محکم دستمو فشوردو گفت

اریستا.اریستا سرمند و دست دارسم اتیلا پویان خوش بختم

با اتیلا هم دست دادم که با نگاه زره بینی زیر نظر گرفتتم

-افتخار ر*ق*ص میدین خانوم؟

اریستا. البته

دستشو دور بازوم حلقه کردو دوتایی رفتیم تو پیست ر*ق*ص ر*ق*ص اروم دونفر میکردیم

اریستا.چرا تو این کاری؟پالومر در عوض این سه تا کار به تو چی میده؟

-برای انتقام از قاتل برادرم ،اون قاتل برادرمو بهم میده

تو چی چرا تو این کاری؟به تو چی میرسه؟

اریستا.انتقام از کسی که خوانوادمو ازم گرفت ،اون بهم اون شخصو میده بیخیال برای اولین عملیات اماده ای؟

-صد درصد همیشه امادم جابه جایی محموله شنبه صبح ساعت 7 لب مرز باش میدونی که باید چی کار کنی؟؟

اریستا-شک نکن کارو تموم شده بدون

-غزال من دارم میرم بیرون ناهارم بیرون میمونم نمیخواد چیزی درست کنی به اتیلا هم بگو کارایی که بهش گفتم انجام بده

غزال.چشم خانوم عمرتونو میرسونم

از ویلا زدم بیرون سوار بی انوه مشکیم شدمو رفتم سمت پاتوق همیشه گی رسیدم دم کافیشاپو رفتم تو پوشت یه میز دونفره نشستم قهوه سفارش دادم به اطرافم چشم گردونم همه چی عادی بود یه پسره نشسته بود میز جلویمو قهوه وکیک شکلاتی میخورد سنگینی نگامو حس کرد سرشو بلند کرد سمت من که رومو کردم سمت دیگه قهومو اوردن داشتم قهوه ی تلخمو مزه مزه میکردم که از در یه دختره با رنگ پرید چشای قرمزو باد کرده اومدو نشست جلو پسر اول اروم حرف میزدن اما یه هویی صداشون بلند شد

دختره.پرهان تو نمی تونی به همین راحتی عقب بکشی حالا نه حالا که منو مال خودت کردی نه

پرهان.خفه شو پریناز تو خودتم خواستی زوری در کار نبود

پریناز.اره خودم خواستم چون عاشقت بودم چون گفتی ازدواج میکنیم

وزد زیر گیه

پرهان.تو فقط یه سر گرمی بودیو بس تو ساده ای این حرفایی که همه پسرا میزنن برای رفع نیازشون هه من نمیدونستم انقدر خنگی الانم همچی تموم دیگه بهم زنگ نزن وگرنه عکساتو میفرستم به د دی جونت

پریناز .پرهان تروخدا باهام این کارو نکن اگه مامان بابام بفهمن سکته میکنن

یه دفعه یه صحنه هایی جلو چشام روشن شد اه لعنتی نه یاد اوری خاطرات گذشته

ارکا.اریستا از من دوری کن من دوست نداشتمت از اول فقط یه وسیله برای رفع نیازم بودی انقدر بهم زنگ نزن و دنبالم نیا

-ارکا عشقم چی میگی ماکه عاشق هم بودیم برای هم جون میدادیم چرا انقدر عوض شدی چی ولت کنم ؟ الان الان که دیگه باهام بودی و دختریمو گرفتی

ارکا.هه عشق تو و امسال تو عاشق صورتو هیکلو پول ادمین نه خود ادم فک میکنی نمیدونم با خودت فکر کردی اگه باهاش باشم دیگه نمیتونه ولم کنه من زنش مالک سروتش میشم هه اما کور خوندی تو اولین نفر نیستی باهات این کارو کردم من جنس تورو خوب میشناسم

-چی میگی ارکا خفه شو لعنتی من تورو دوست دارم نه پولاتو اخه احمق من خودم بابام میلیونره من از پول متنفرم فقط تورو میخوام من مثل بقیه نیستم جونمم برات میدم

ارکا.هه اره حرفات تکراریه خوب گوشاتو باز کن دختره احمق دورو ور من نمیپلکی زنگ نمیزنی تو هر چقدرم داشته باشی انداز منو بابام که قاچاقچی کشوریه نداری ببین اریستا اگه پاتو خطا بزاری تورو پدر مادرتو میکشم

بعد به من که با حال خراب جلو پاش زانو زده بودم یه لگد محکم زدو رفت سمت در

-ارکا اگه پدر مادرم بفهمن سکته میکنن تروخدا باهام این کارو نکن

بی توجه به من گذاشتو رفتو منم از شدت گریه ازحال رفتم با صدای گریه های دختره حرف پسره برگشتم به زمان حال و دستم که روی قلبم مشت شده بودو یه قطره اشک که افتاد رو موشتم

پرهان .درک تقصیر خودت بود سهم امسال شما اینه

و بلند شدو رفت پول قهوه رو گذاشتم رو میزو سریع دنبالش زدم بیرون داشت میرفت سمت ماشینش که سریع نزدیکش شدمو پامو پیچ دادمو خودمو انداخت رو زمین از صدای افتادن من برگشت سمتم

-اخ پام لعنتی

دستمو گذاشتم رو مچ پامو فشارش میدادم چشامم روهم فشار میدادم که صداشو شنیدم

پرهان.حالتون خوبه مشکلی پیش اومده ؟

-پام پام پیچ خورده خیلی درد میکنه

پرهان.بزارید ببینمش

دستمو کشید کنارو به پام که از فشارای دستم قرمز شده بود نگاه کرد دستشو که گذاشت رو مچم جیق زدمو چشامو رو هم فشار دادم

-اخ پام تروخدا دست نزن

پرهان.باشه باشه اروم باش

کمکم کرد نشستم تو ماشینش که گفت

پرهان.چیزی نیست الان خوب میشه من دکترم پاتون فقط ضرب دیده

ورفت سمت کافی شاپو با یه کیسه ی یخ برگشتو گذاشت رو مچ پام بعد چند دقیقه گفتم

-دردش کم تر شد ممنونم وقت شمارم گرفتم ببخشید مزاحمتون شدم دیگه میرم

پرهان.این چه حرفیه وظیفم بود ماشین دارین اگه ندارین برسونمتون؟

-نه ممنون ماشین دارم

وبه بی انوه مشکی جلو ماشینش اشاره کردم کمکم کرد که بشینم تو ماشینمو در ماشینم بست دستشو اورد جلو گفت

پرهان.از اشنایت خوش حال شدم من دکتر پرهان محمودی هستم

-خوش بختم اسم منم اریستاس از دیدارتون خوش بختم

از جیب کتش یه کارت در اوردو داد بهم

پرهان .خوش حالم میشم زنگ بزنی بیشتر باهم اشناشیم

سرمو تکون دادمو کارتو ازش گرفتم که رفت سوار ماشینش شدو با دوتا بوق از کنارم گذشت تا رفت سریع رفتم سمت کافی شاپ دختره هنوز اون جا بودو سرش رو میز بودو گریه میکرد دستشو گرفتمو دنبال خودم کشیدمش که با تعجب نگام کردو دادو بیداد کرد

پریناز.خانوم چی کار میکنین ولم کنین شما کی هستین؟

جوابشو ندادمو انداختمش تو ماشینو خودمم سریع سوار شدمو قفل مرکزیو زدم راه افتادم

پریناز.چی از جونم میخوای کجای میبری منو نگه دار

داد زدم

-ساکت شو مگه کمک نمیخوای ؟من میخوام کمکت کنم که مادر پدرت چیزی نفهمن من حرفاتونو شنیدم

پریناز.تو کی هستی؟ واسه چی میخوای کمکم کنی ؟

اصلا چه جوری میخوای کمک کنی کاری نمیشه کرد که

-بهم اعتماد کن اسم من اریستاس منم زخم خوردم مثل خودت میخوام کمکت کنم بخاطر پدر مادرت که مثل من یتیم نشی

پریناز.واسه چی بهت چی میرسه؟

-دلم اروم میشه اگه یه نفرم به من کمک میکردو مادر پدرم نمیفهمیدن الان زنده بودنو من یتیم نبودم حالا هم ساکت شو تا بفهمی میخوام چی جوری کمکت کنم

دیگه تا رسیدن به مکان مورد نظر حرفی نزدو اروم اروم اشک ریخت

-رسیدیم پیاده شو

هر دو پیاده شدیمو رفتیم تو مطب دکتر قیاسی منشی دکتر تا منو دید بلند شدو احترام گذاشت اینم یکی مثل پریناز بود که کمکش کردم و دکتر بهش کار داد

یاسمین.سلام خانوم خوش اومدید بفرماید تو

و جلو تر از ما سمت اتاق دکتر رفت بیماری نبود ساعت یازده صبح بودو ادمی نبود دکتر به احترامم بلند شد

قیاسی.سلام اریستا خانوم از این طرفا بی معرفت فقط واسه کارات بهم سر میزنی مارو قابل نمیدونی دختر

به پرینازم سلام کردو رو بهم گفت گفت

قیاسی.مورد جدیده؟

-میدونی که وقت اصلا ندارم ناراحت نشو از دستم اره مثل بقیه میخوام عملش کنی مثل قبلیا

پریناز.چی عمل ؟چه عملی میخوای باهام چی کار کنی؟

یاسمین.نترس عزیزم کسی اینجا بهت اسیبی نمیزنه خانم دکتر دکتر زنانه میخواد با عمل دختریتو بر گردونه منم مثل تو بودم با عمل درست شد الانم ازدواج کردم همه چیم روبه راهه

قیاسی.اره عزیزم نترس تو اولین نفر نیستی که اریستا بهش کمک میکنه فک کنم 53ومی باشی

پریناز.چی 53 نفرو کمک کرده مگه پول اضافی داره

-اره انقد دارم که نمیدونم چه جوری خرج کنم این کارارو میکنم خیرش بهم برسه الانم ساکت شو بورو رو تخت با کمک یاسی اماده شو تا دکتر بیاد شروع کنه سریع تموم میشه

پری و یاسی رفتن روبه دکتر گفتم

-خوب دکتر ازتون انتظار 100%دارم مثل همیشه همون7میلیون میریزم حسابتون

قیاسی.باشه عزیزم الان تمومش میکنم

بعد از رفتن دکتر گوشیو در اوردمو به شماره پرهان اس دادم

-سلام اریستام این شماره منه

بعد یه دقیقه اس داد

پرهان.سلام مرسی از اعتمادت عزیزم خوب کی همو ببینیم؟

هه بچه پرو بزار از راه برسی

دادم

-عزیزم تازه همو دیدیم که

داد

پرهان.اون حساب نیست نفسم تنها دوتایی مشروبو ر*ق*صو بغل تو بغلو.......

دادم

-وای چی به این زودی من که تورو نمیشناسم

داد

پرهان.عزیزم یه حالی دارم تو همون نگاه اول عاشقت شدم احساس میکنم بدون تو نمیتونم نفس بکشم میخوام هرچی زود تر مال من شی خانومم زنم

دادم

-وای راست میگی ؟عشقم منم همین حسو دارم بهت چه خوب باشه پس کی ببینمت من وقتم ازاده

داد

پرهان .فردا خوبه ؟ساعت 7شب

دادم

-عزیزم من فردا یه کاری دارم اما پس فردا یک شنبه اوکیه؟

داد

پرهان.باشه خانومم قوربون اون چشای ابیت شم فعلا بای

دادام

-بای عشقم میبینمت مواظب خودت باشیا

به ساعت نگاه کردم نیم ساعت گذشته بود که اومدن بیرون پری بازور راه میرفت یاسی کمکش کردو نشوندش رو صندلی کنارم رفت یه لیوان اب پرتقال از یخچال اورد حال پری که بهتر شد رسوندمش دم خونشونو گفتم استراحت کنه بعد کلی گریه و تشکر رفت منم رفتم سمت خونه منتظر عملیات فردا شدم

جابه جایی محموله مواد مخدر از مرز

صبح ساعت 4 با اتیلا رفتم سمت محل قرار وقتی رسیدم نویانم اومده بود یه جینو کاپشن چرم مشکی پوشیده بود منم که لباسای همیشه گیمو

نویان.سلام به موقه اومدید کامیون امادست؟

اتیلا.تا 5مین دیگه اینجاست

-محموله تو کدوم کشتیه؟

نویان.تو اون سفید ابیه باید قبل روشن شدن هوا همه رو جابه جاش کنیم

کامیون از راه رسید

نویان .کجا باید جاسازش کنیم؟

رفتم سمت کامیونه که یخچالی بود داخلشو برای حمل لبنیات بودو دست انداختم سمت سقفو دریچه مخفیشو باز کردمو نشون دادم بعد نیم ساعت که محموله جابه جا شد به جای سخت ماجرا رسیدیمو رفتیم سمت ایست باز رسی کامیون جلو من بودو ما پشتش مامورا

رفتن سمت پشت ماشین برای باز رسی که با اتیلا شروع کردیم به نقشه بازی کردن از ماشین پیاده شدمو رفتم سمت مامورا که اتیلا داد زد

اتیلا.گمشو بیا بشین تو ماشین ضعیفه با ابروی من بازی نکن

-نمیام تو با من درست صحبت نمیکنی چون مردی حق نداری زور بگی میگم من خیانت نکردم گوش نمیدی فقط میزنی اصلا خسته شدم طلاق میخوام

اتیلا حمله کرد بهمو شروع کرد به کتک زدن واقعیم خودم گفتم راستکی بزنه که باور کنن زیر باد کتک گرفته بودو فوش میداد که مامورا دویدن سمتمون جز یکی که موند سر کامیون

اتیلا.میکشمت بی پدر مادر گوه میخوری طلاق میخوای تو با رفیق من رابطه داشتی میکشمت طلاق هه ارزوشو تو گور ببر

و گردنمو گرفتو فشار دادا مامورا هر کاری کردن نتونستن جداش کنن دیگه واقعا داشتم خفه میشدم چشام داشت میزد بیرون کامیونو دیدم که به دلیل حول حولی برسی کردن تک ماموره رد شدو رفت دیگه چشام داشت بسته میشد که با شلیک هوایی ماموره اتیلا ولم کرد

افتادم زمینو تند توند سلفه میکردم چنتا خانوم اومدن سمتمو کمکم کردنو اب دادان بهم مامورا به اتیلا دست بند زدن ببرننش که ......

گفتم

-اقا ولش کنین شوهرمو من ازش شکایتی ندارم

مامور.مگه میشه خانوم داشت میکشتتون ؟

-اره اقا متمعنم من شوهرمو دوست دارم یه دعوای زنو شوهری بود ما عاشق همیم من شکایت ندارم فقط ازش یه تعهد بگیرین دیگه منو کتک نزنه و اگه بزنه من بتونم راحت طلاق بگیرم

مامور از اتیلا متن تعهد گرفتو داد بهم ماشینمونم باز رسی کردنو راهو باز کردن برامون از باز رسی که گذشتیم اتیلا گفت

اتیلا .ببخشد بد زدم خودت گفتی واقعی بزن حالا حالت خوبه جای دستام رو گردنت مونده

-اره خوبم عیب نداره میره ردش خدارو شکر کامیون گذشت حالا بزار زنگ بزنم به نویان ببینم اون چی کار کرد

اخه نویان جلو تر از ماها رفته بود تا بعد رد شدن از ایست بازرسی حواسش به کامیون باشه بعد دو بوق جواب داد

نویان.الو بعله؟

-منم اریستا ما گذشتیم از ایست بازرسی همه چی اوکی

کامیون رسید دستت کجایی؟

نویان.همه چی اوکیه محموله رسید دست ادمای پالومر گفت بهت بگم کارت عالی بود داری به اون فرد نزدیک میشی و اماده ی کار دوم باشی برای هفته دیگه

-اوکی بای تا اون موقه

نویان.بای

-اتیلا همه چی خوب پیش رفته بریم خونه واقعا خسته شدم

دوروز بعد

-عزیزم اخه من میترسم اگه مامان بابام بفهمن چی؟

پرهان.اری خوشگل من تو قرار زنم بشی ترسی نداره تازه من که گفتم فردا شبش میام خواستگاریت حالاهم دختر خوبی باشو بورو اماده شو برای شب بیام دنبال خوشگل خانومم

-باشه پرهان جون خدافظ

پرهان.خدافظ

گوشیو قطع کردم

هه احمق فک کرده من عاشقشم نمیدونه عجلش اومده و امشب شب اخر زندگیشه تو این دو روز دیشب که قرار داشتیم زنگ زدو گفت باید یه سفر کاری دو روزه بره امروزم برگشه و زنگ زده که بیا خونم باهام......

همشون کثیف ان قراره شنبه هفته بعد با نویان و اتیلا بریم برای ماموریت دوم قراره شب شنبه به یه مهمونی بالماسکه بریم و شخصی به اسم تایگر(یعنی ببر) رو بکشیم به ساعت نگاه کردم 5غروب سریع رفتم حمومو توی وان دراز کشیدم که یکم ریلکس کنم اب گرم از دوش رو سرو صورتم میریخت که باعث شد خوابم ببره

(توی خواب)

قاضی.اعلام حکم .طبق تبصره ........اقای ارکاشمس

بی گ*ن*ا*ه شناخته شده و تبرع شده و پرونده بسه می شود پایان دادگاه

صدای چکش قاضی تو سرم اکو میشود دویدم دنبالش

-اقای قاضی خواهش میکنم التماس میکنم اشتباه میکنین اون منو گول زدش اون با حرفاش منو اخفال کردش ترو خدا نرین

قاضی. خانوم سرمند نظمو بهم نزنین همه چی مشخص شده خدارو شکر کنید اقای شمس بابت تهمت ازتون شکایت نکرد

و گذاشت رفت دویدم سمت بابا و مامان

-بابا به خدا دروغه من این کارو نکردم اون بهم ت*ج*ا*و*ز کرده بابا به خدا من .........

با سیلی که پدرم جلوی اون همه ادم زد تو گوشم توانمو از دست دادمو افتادم زمین هق هقم اون جارو پر کرد

مامان دستمو کشید بلندم کردو به سمت بیرونو تو ماشاین پرتم کرد هیچ کس باورم نکرد که اون بهم ت*ج*ا*و*ز کرده گوشیم تو جیبم لرزید با بی جونی درش اوردم و با دیدن متن واسم فرستنده چشام به خون نشست

ارکا.بهت گفته بودم پاتو خطا بزاری میکشمتون با ابروی من بازی میکنی حالا وقت تقاص تو و مرگ خوانوادته

هق هقم بلند تر شد

مامان.خفه شو انقدر نق نق نکن ابرومونو بردی شیرم حرومت باشه تو بچه من نیستی

-مامان به خدا من بی گ*ن*ا*هم بابا من.....

بابا.به من نگو بابا تو ابروی منو بردی اریستا تو دیگه بچه من نیستی فهمیدی دیگه دختری به اسم اریستا ندارم تو دیگه برای من موردی فهمیدی ؟؟؟؟

-بابا بابا نه من به خدا ....بابا

نفسم با لا نمیومد گریه اجازه حرف نمیداد مامانم گفت

مامان.چرا باما این کارو کردی هان مگه چی برات کم گذاشته بودیم مگه ها جواب بده ؟؟؟؟

بابا .ولش کن خانوم باهاش حرف نزن اون دیگه واسه ما وجود نداره رفتیم خونه وسیله هاشو پرت میکم تو خیابون دختره .ه .ر .ز .ه رو

یه دفعه دیونه شدم شروع کردم به جیق کشیدن

-من هرز نیستم من هرزه نیستم من کاری نکردم نکردم

ارکا میکوشمت بد بختم کردی بد بختت میکنم

یه دفعه بابا برگشت زد تو گوشم تا برگشت دوباره فرمونو بگیره یه کامیون اومد سمتمون جیق زدم

-نههه بابا .....مواظب.....باش کامیون

کامیون زد بهمون و ما پرت شدیم تو پرتگاه

.....

از خواب پریدم نفس نفس میزدم قلبم خیلی درد میکرد چند بار مشت زدم رو سینم اما بهتر نشدم شروع کردم صدا کردن غزال و اتیلا لباس تنم بود چون سابقه دار بودم با لباس تو وان میرفتم

-غزال؟اتیلا؟غزال؟غزاله؟اتیلا؟

در با ضرب مهکمی باز شد و من تو بغل اتیلا فرو رفتم اتیلا.چی شدی خانومی بازم قلبته ؟؟؟؟

بغلم کردو بردم رو تخت نشوند غزال هم بهم قرص مخصوصو داد که اروم تر شدمو جفتشون رفتن بیرون بلند شدم که اماده شم ساعت6.30بود سری مانتویی که پرهان بازور برام خریده بودو گفته بود اومدنی پیش من بپوشو پوشیدم ابی مشکی طلایی بود با یه روسری مشکی با صدای بوق ماشین پرهان کلت پنجه بوکس چاقومو شوکرمو که اتیلا تازه خریده بودو جاساز کردمو رفتم پاین سوار ماشینش شدم و.......

-سلام

پرهان.سلام خانومی خودم چطوره دورت بگردم چه ناناز شدی دیدی همش تیره میپوشی الان که اینو پوشیدی چه خوب شدی؟؟؟

-خوبم اقایی جون (عق)جدی خوب شدم من که این جور فکر نمیکنم؟

پرهان.مثل فرشته ها خوب پیش به سویه خونه صدای اهنگ ضبطو که یکی از اهنگای انریکه رو میخوند تا ته زیاد کردو پاشو گذاشت رو گاز

بعد ده دقیقه رسیدیم ویلای پرهان از ماشین پیاده شدو در طرف منو باز کردو دستشو گرفت جلوم

پرهان.بانو بفرماید پاین

دستمو دور بازوی پرهان گرفتمو به سمت در ورودیه خونه رفتیم وارد خونه شدیم ووواا ببین اینجا چه خبره تا سالن اصلی فرش قرمز بودو کناره هاش شمع های قلبی شکل وارد حال که شدیم وسط سالن بین یه دست مبلمان با شمع ها شکل قلب بزرگیو درست کرده بودن وسطش به لاتین لاو نوشته بود به سمت میز ناهار خوری گرد چهار نفره رفیتم که با گل برگای پرپر و شمع .بشقاب .و سینی های مخصوص غذاپر بود صندلیمو کشید عقب که نشستم روش خودشم روبه روم نشست و در سینی ها غذا رو بر داشت مرغ سخاری.کباب کوبیده.جوجه.میگو.....

شروع کردیم به خوردن شام سکوتی که بین ما بود شکستم گفتم

-پرهان؟

پرهان.جونم خانومم

-اگه ازت چنتا سوال بپرسم راستشو میگی؟

پرهان.اره خانومی تو جون بخواه

-تا حال با دختری بودی؟اگه بودی با چند نفر؟

اخماشو کشید توی همو گفت

پرهان.چرا این سوالو میپرسی؟

-هیچی بخیال نگو

سرمو انداختم پاینو با غذام بازی کردم که گفت

پرهان.من با دخترای زیادی بودم با همشونم با خواست خودشون بودم اجباری در کار نبوده

حرکتی نکردمو چیزی نگفتم که سایه یه نفرو بالا سرم حس کردم و دستی که زیر چونم قرار گرفت

پرهان.عشق من باهام این کارو نکن من خطا کردم اما الان پشیمونم توبه کردم من تورو میخوام باتوعشقو فهمیدم به جای حوس تو زندگیم شدی حالا باید خانوم خونم شی

منو کشید تو بغلش بعد چند لحظه ازم جدا شدو دستمو به سمت وسط سالن کشیدو برد وسط قلبه و خودش رفت اهنگی گذاشتو اومد جلوم ایستاد

پرهان .فرشته ی زیبای من افتخار میدن؟

سرمو تکون دادمو باهاش هم راهی کردم با اهنگ تایتانیک هه عشقولانه سرشوگذاشت رو شونمو دستشو رو کمرم بالا پاین می برد بعد یه دفعه سرشوکرد تو موهامو چنتا نفس عمیق کشید منو دور خودم چرخوندو خوابوند رو دستشو از لبام ب*و*سه گرفت داشتم دیونه میشدم اتیش گرفته بودم یک قطره فقط یک قطره اشک مثل همیشه که از دوسال پیش شروع شد از چشمام جاری شد بعد ازم جداشد به روم لبخند زدو اشکامو پاک کردو جلوم زانو زد

پرهان.اریستا نمیدنم از کجا چه جوری اومدی اما همه چیزم شدی اریستا خانومم میشی؟؟؟؟؟

و یه حلقه زیبای تک نگین با جعبه مخمل گرفت جلوم

هه خانومم عشقم همه چیزم دوست دارم عاشقتم حرفایی که از برم دستمو بوردم پشت کمرمو کلتمو در اوردمو گذاشتم رو پیشونی پرهان از تعجب داشت میمورد

پرهان.خانومم شوخی دیگه نه این اسباب بازیه نه ؟؟

-من خانومت نمیشم اما فرشته ی مرگت چرا من عشقت نمیشم اما قاتلت برای تقاص دخترایی که گولشون زدی بد بختشون کردی میشم همه چیز یه بازی بود و تو از بازی حذف میشی اماده ی مرگ شو اشهدتو بخون

پرهان اول مثل دیونه ها خنده های بلندو حیستریک کرد اما بعد یه دفعه با صدای بلند زد زیر گریه

پرهان .اریستا نه نه تو نمیتونی باهام این کارو کنی من عاشقت شدم من مرد مغرور که صد تا دخترو اخفال کردم اما ککمم نگزید امروز که من عاشقت شدم تو میخوای منو بکشی اره باشه زندگی بدون تو با مرگ فرقی نداره

با دستاش لوله کلتو فشار داد رو شقیقش داد زد

پرهان.شلیک کن زود باش شلیک کن بکوشم عشقم

توچشاش عشقو دیدم هه نه این کارو نمیکنم

-نه نمیکشمت تو لیاقت مرگو نداری باید بمونی زجر بکشی

کلتو گذاشتم رو میزو رفتم سمت لباسا و کیفم موهامو جمع کردمو لباسمو پوشیدم کیفمو بر داشتمو به سمت در رفتم که پرهان داد زد

پرهان.نرو اگه بری خودمو میکشم به خدا میکشم

به سمتش برگشتم اه لعنتی کلتو یادم رفت برش دارم کلتو رو شقیقش گذاشته بودو اماده شلیک عیبی نداره یه کلت دیگه میخرم مال خودش اثر انگشتمم روش نیست چون همیشه دستکش دستمه متمعنم خودشو نمیکشه پشتمو بهش کردمو گفتم

-مهم نیست بکوش اون دنیا جهنم خوش بگذره برای منم جا نگه دار

دستم رو دستگیر در بود که گفت

پرهان.خیلی دوستت داشتم فرشته ی مرگ من عاشقتم خدافظ

و صدای شلیک که باعث شد با شوک به عقب برگردم جناز خونی پرهان وسط اون قلب انفتاده بود و خون از سینه سمت چپش یعنی از قلبش دورشو قرمز کرده بود