دختری که هدف داره ؛ انتقام . اونم از مردی که هیچوقت کنارش نبوده . شایدم نمیدونسته که دختر قصمون وجود داره . جانان میره یه مرد و عاشق کنه ، مردی که رییسه ، دستور میده ...

ژانر : عاشقانه، انتقامی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۶ ساعت و ۱ دقیقه

مطالعه آنلاین جانان عشق
نویسنده : فرنوش صداقت

ژانر : #عاشقانه #انتقامی

خلاصه :

دختری که هدف داره ؛ انتقام . اونم از مردی که هیچوقت کنارش نبوده . شایدم نمیدونسته که دختر قصمون وجود داره . جانان میره یه مرد و عاشق کنه ، مردی که رییسه ، دستور میده ...

نگامو به سنگ قبرش دوختم...چشمام بی روح بی روح بود.سنگ بودم...

اسمی که تو ذهنم تکرار میشد و زمزمه کردم.دوباره نگامو به نوشته روی سنگ قبر دوختم....

وجودم بیش از همیشه میسوخت...درونم انگار اتیش برپابود....

فارغ از اتش درونم و لبایی که از حرص زیر دندونام فشار میدادم....

با حرص و عذابی که تو وجودم بود گفتم: مامانم...قول میدم.قول میدم بلایی که سرتو و زندگیت آوردن ؛من سرشون بیارم.به خاک سیاه میشونمشون.کاری کنم اونقد بدبخت بشه که به دست و پام بیفته ببخشمش....

مامان! قسم میخورم.هنوز حرفات و گریه هات تو گوشمه...مامان سویلم...هر سه شون تاوان میدن..نمیتونن راحت زندگی کنن...نمیزارم یه آب خوش از گلوشون پایین بره....

دست روی سنگ قبر کشیدم و در حالی که اشک میریختم گفتم:یادته مامانی؟

اشکامو لجوجانه پس زدم و با کینه ادامه دادم: قسم میخورم مامان...به اون خدایی که میپرستمش و تو این همه سال تنهامون نذاشت قسم میخورم تقاص کارایی که باهات کردنو پس میدن....قسم میخورم.....

اروم سرمو تکون دادم و گفتم:منتظرم باش جهان پناهی..

پارت دوم

وارد سوییت هتل شدم...لباسامو روی تخت دونفره انداختم و با همون تاپ و شلوار روی تخت دراز کشیدم.

بیش از اندازه خسته بودم.نه به خاطر این سفر؛ بلکه به خاطر تمام رنجایی که این سالها کشیدم به پهلو شدم و نگامو به ساعت نقره توی دستم دوختم.با دیدنش دوباره خاطراتم زنده شد.....

- جانان!

- جونم مامانی...

- این ساعتو گم نکنی ها...این هزاربار.

- مامانی تو که اینقد دوسش داری چرا به من میدیش؟

- آخه تو رو بیشتر دوس دارم....

- فدات بشم مامان...اخر نگفتی چرا این ساعتو اینقد دوس داری..

- جانانم! مامانی.. این ساعت یادگاری باباته...

صداش تو ذهنم اکو شد.....

یادگاری باباته....یادگاری باباته....

عصبی شدم...اونقد که خواستم ساعتو پرت کنم تو آینه روبروم...

مامانمو دیدم...همون لحظه که خواستم ارزشمند ترین یادگارشو خورد کنم دیدمش....پشیمون شدم...

- مامان پس اینطوری اینو از همه بیشتر دوس داری..چون عزیزترین یادگاری باباس...

- نه عزیزم...عزیزترین یادگاریش تویی...

هه...اون موقع نمیدونستم زندس...مامان چرا همون موقع ها نگفتی کسی که خوشبختیتو ازت گرفت زندس ...

با صدای گوشیم ناچار از فکر و خیالاتم دست برداشتم...

- جونم آرش!

- جانان رسیدی هتل؟

- آره عزیزم...رسیدم خیالت راحت.

نفس عمیقی کشید و گفت: هزار دفعه گفتم بیا خونه ما...لجبازی...گوش نمیدی به حرف...

- آرش درسته من با تو راحتم...تو وکیل و مورد اعتماد من و مادرم بودی و هستی...بهترین و نزدیک ترین دوستمی...اما خونوادت چی؟..نمیشه که..

-جانان! عزیزم چه ربطی به خونوادم داره؟ تو میای خونه من...

- من اینجا راحتم ارش...سه ساله اومدم ایران...دیگه کاملا با فرهنگ اینجا آشنام...این مسایل تو ایران مخصوصا برای خانواده مقید شما جا نیفتاده...

- جانان...

- ارش خواهش میکنم اصرار نکن...ناراحتم میکنی...

پوفی کرد و با صدای دلخور گفت: به هر حال اگه خواستی در خونه من همیشه روت بازه...کارای فروش خونتون رو هم انجام دادم...پولش همین الان واریز شد به حسابت...

_ مرسی آرش ... خیلی ممنون . همه کارا افتاد رو دوش تو ....

با لحن پر محبتی گفت:

این چ حرفیه!؟ وظیفس...

یکم مکث کرد و ادامه داد :

_ نگفتی ؟؟ میخوای با پولش چیکار کنی؟

_ اون خونه یادگار مادرم بود ... فکر نکن برام راحت بود فروختنش... اما مجبور بودم ... از طرفی خاطرات خوشم به کنار ... یاد اشکای دلتنگی مادرم توی گوشه گوشه اون خونه عذابم میداد ... دیگه طاقت نداشتم ...میخوام با پول اون خونه و پول فروش شرکتمون تو مالزی ، اینجا یه شرکت بزنم ... میخوام شرکت مد راه بندازم .. همون کاری که تو مالزی داشتم ... اما تو ایران خب یه جورایی کارم فرق میکنه .. تو این چند سال اینجا هیچ کاری نکردم ...

_ میدونم مثل همیشه موفقی .. اوم ... کی میری پیش پدرت؟؟؟

با تندی گفتم : اون پدر من نیس ...

_ باشه .. من منظوری نداشتم ... منظورم پناهیِ...

نفسمو هل دادم بیرون و دستم و تو موهام بردم و عصبی گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ به زودی ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ باشه ... منم مزاحمت نشم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اوکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ دوستت دارم جانان !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند ارامش بخشی زدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ فعلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشی رو که قطع کردم و روی تخت ولو شدم ... بغضی تو گلوم لونه کرده بود که یک لحظه هم تنهام نمیذاشت... حتی یک خواهر یا دوست نداشتم که تو بغلش گریه کنم ... بعد مامانم کسی رو نداشتم .. مامانم که رفت دیگه به چه امیدی باید زندگی میکردم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوماه بود که نداشتمش... چرا تو قلبم بود .. کنارم بود ... اما دیگه تو این دنیا نبود ... نبود که بازم تو نگاهش محو بشم ... تو چشمای همرنگ چشمام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم آغوششو میخواست ... مادرم نبود تا من بهش تکیه کنم ... دیگه از این به بعد همینه ...باید کنار میومدم و زندگی میکردم ... باید اون نامردو میدیدم... همونی که مقصر تموم تنهایی هامون تو این سالها بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید جواب جواب پس میداد ... جواب وقتایی که بهش نیاز داشتم اما اون کنار اون زن بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو بستم تا دوباره خاطراتم عذابم نده .. تا شاید کمی از فکر و خیالم کم بشه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارت سوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو که باز کردم شب شده بود ... به حد کافی خوابیده بودم ... دیگه احساس خستگی نمیکردم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستی توی موهای شکلاتیم که به تازگی رنگشون کرده بودم کشیدم .. احساس گرسنگی شدید میکردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید برای شام می رفتم پایین ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاشدم و رو به روی آینه ی میز آرایش ایستادم ... میز آرایش جوری بود که دو قسمت آیینه میخورد .. یه آیینه ی کوچیک برای دیدن چهره و یه نیم دایره بزرگ قدی ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به تصویر خودم تو آیینه خیره شدم .. این من بودم ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جانان پناهی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختر سویل ... فقط سویل ... چون پدرمو هیچوقت به یاد نمیارم .ِ. چون ندیدمش .. چون مهری ندیدم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از کسی که هم خونم بود حتی تصویری هم به خاطر ندارم .. فقط عکساش و دیدم ... عکسایی که مادرم زیر بالشتش میذاشت و میخوابید... همونایی که هر شب باهاشون حرف میزد .. اما اون بی رحم تنهاش گذاشت .... خیانت کرد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به صورتم نگاه کردم ... چشمای قهوه ای روشن و بینی استخونی ظریف و لبایی متناسب ... روهم رفته قیافه ی جذابی داشتم ... اما چشمام ... چشمایی که از مادرم به ارث برده بودم ... چشمایی که خوب بلد بودم باهاشون لوندی کنم ... می دونستم شبیه مامانمم ... اما مامانم همیشه میگفت تو ته چهره منو داری اگه پدرتو از نزدیک ببینی میفهمی که بیشتر شبیه اونی .. جانان پدرت مرد فوق العاده خوبیه... تو همه ی رفتارات و حالتات و حتی چهرت به اون رفته .. لبت ... بینیت... حالت چشمات ... حتی خالی که روی سینه اته... به اون رفته ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو هم مثل اون قد بلندی ... اما هیکلت به من رفته ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راست میگفت ... من مثل خودش ظریف بودم ... هیکلم بی نقص بود ... از بچگی نگاهای پسرا رو خودم حس میکردم و از همون موقع فهمیدم که جزو اندام های خاص محسوب میشم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای شکمم اجازه ی غرق شدن توی افکارم رو نداد ... سریع یه مانتو پوشیدم و شال مسخرمو سرم کردم ...اوه ... مالزی از این خبرا نبود ... حالم از این حجاب مسخره بهم میخورد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که رسیدم تو لابی ... یکی از کارکنان رو بهم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خانوم پناهی ...؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهمو به زن پشت میز دوختم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جانم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یه آقایی به نام کیانفر توی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رستوران منتظرتون هستن ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم و تشکر کردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو این لحظه که تنها بودم واقعا به آرش نیاز داشتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سالن که رسیدم چشم چرخوندم تا ببینمش .. پشت یه میز دونفره گوشه ی سالن نشسته بود ... حواسش بهم نبود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همزمان که بهش رسیدم نگاهش سر خورد تو نگاهم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اعتراف میکنم تکیه گاه خوبیه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام عزیزم ... چه عجب بالاخره اومدی .. فکر کردم واسه شام نمیای ..!!؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند دندون نمایی زدم و درحالی که روبروش مینشستم گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شیطنت نگاهم کرد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چقد خوشگل شدی ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش چشمکی زد و خندید ... منم خندیدم و دستمو زیر چونم گذاشتم ... با همون لبخند گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چشمات خوشگل میبینه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد جدی بهش نگاه کردم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چی شد اومدی اینجا ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم بانگی کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ یعنی باید دلیلی داشته باشم بیام نفسمو ببینم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مستأصل بهش نگاه کردم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ آراش... عزیزم ... من و تو بهم نمیخوریم.. نباید زیاد بهم فکر کنی ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جدی شد و مکثی کرد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چرا..؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چی چرا ..!!؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چرا به هم نمیخوریم ...؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خانواده تو عقایدشون با من فرق میکنه ... مسلما اونا یه عروس مذهبی مطابق با رسم و رسوم خودشون میخوان ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی گفت: مهم اینه من تو رو میخوام ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو خودتم باهمون فرهنگ بزرگ شدی .. اما من نه .. من 20 سال از عمرمو تو مالزی زندگی کردم ... با اینکه اصالتا ایرانی ام اما پوششم و طرز فکرم با ایرانی ها فرق مسکنه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم غلیظی کرد و گفت : بهت فرصت میدم فکر کنی ... مطمئنم نظرت عوض می شه .. اگرم دوسم داشته باشی اینا مهم نیست ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خم شدم سمتشو دستامو رو میز گذاشتم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ الان فقط متمرکز جهان پناهیِ ... نمیتونم به چیز دیگه فکر کنم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمش کم کم محو شد و لبخندی رو لبش نشسست...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هنوزم معلوم نیست کی میخوای بری ببینیش..؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم جواب بدم که گارسون اومد و سفارشا رو گرفت وقتی دور شد آرش دوباره گفت: نگفتی ..؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بالا اوردم و محکم گفتم :فردا میرم ... اگه نرم اعصابم بهم میریزه .. چند وقتِ خیالم راحت نیست .. میخوام برم جواب سوالامو بگیرم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ فقط جواب سوالات ..؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم کردم و چشمامو به نقطه نامعلومی دوختم و گفتم : نه ...میرم که بهش بفهمونم خیانت چه دردی داره ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارت چهارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیکای غروب حاضر شدم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونقدر حالم بد بود که حوصله ی آراستگی رو نداشتم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیشب آرش قبل از رفتن آدرس خونشون رو بهم داد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیرون هتل یه ماشین گرفتم و آدرس رو به راننده گفتم .. من سه سال بود که تو این کشور و این شهر زندگی میکردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سه سال بودکه فهمیده بودم پدرم نمرده ...وحالا داشتم میرفتم مردی رو ببینم که به اصطلاح پدرمه ... اما به خاطر دلِ خودش پاگذاشت رو اسم پدری. ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خط بطلان کشید رو آرزو های من و احساسات مادرم ... هوا برای نفس کشیدن کم بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کم کم اشکام مثل شلاق رو تن خستم بارید... و دستام حتی رمق پاک کردنشون رو هم نداشتن ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سه ماه بود که مامانم نبود که بهم بگه :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" جانان هیچ چیز ارزش اشکاتو نداره"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روحم در هم شکسته بود و. رمقی نداشتم که ادامه بدم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای راننده فهمیدم به مقصدم رسیدم . هزینه رو حساب کردم و پیاده شدم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای دور شدن تاکسی تو گوش خیابون پیچید و شد موسیقی متن این تراژدی ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکام خشک شده بود ... با زبونم لبم رو تر کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به پلاک نوشته شده روی برگه خیره شدم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدن در کرم رنگ روبروم فهمیدم این همونجاییِ که دنبالشم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" خونه ی عذاب من "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهمو به سرتاسر خیابون دوختم . یکی از بهترین محله های شهر ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک تر شدم ... یه لحظه به تصمیمم شک کردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من با این آدم چه صنمی دارم ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من با کسایی که به مادرم رحم نکردن چه سِنخیَّتی دارم ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عقب عقب برگشتم ... پشیمون شدم ... اما انگار یه صدایی تو قلبم میگفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" نرو"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرِ جام موندم ... نفهمیدم چی شد که شک و دودلی رو بیرون کردم و با اطمینان انگشتمو به اف اف رسوندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لحظات به کندی میگذشت ... هر ثانیه اش خنجری بود توی قلبم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بله بفرمایید...!!؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدن صدای مردونه هنگ کردم چی میخوام بگم ... لحن قاطع صداش برام آشنا بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدنش هجوم اشک رو پشت پلکام حس کردم . اما با شنیدن حرف بعدیش تعلل رو جایز ندونستم . جلوی ریزش احتمالی اشکامو گرفتم . میدونستم چون کنار ایستادم نمیتونه منو ببینه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نمیدونم چرا وقتی زنگ میزنین غیبتون میزنه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون صبر جلوی اف اف ایستادم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ میشه باز کنید آقای پناهی..؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مشخص بود تعجب کرده از این که یه غریبه اسمشو میدونه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ شما ..؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ میشناسین منو ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که در باز شد آروم آروم داخل شدم و در و پشت سرم بستم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارت پنجم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدن باغچه گوشه حیاط نفرت همه وجودمو گرفت ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامانم گفته بود این مرد عاشق باغچه اس...عاشق گل و بوته...هنوزم گلاش براش مهم بود و مادرمو مثل اشغال از زندگیش انداخت بیرون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدن صدای در ورودی چشمامو به کسی دوختم که سوالی نگام میکرد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک تر شدم تا بتونم ببینمش ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آره ... خودش بود . همونی که عکسش زیرِ بالشت مادرم بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونی که نفرت ازش منو به اینجا کشونده بود ...بالاخره رسیدم روبروش... با کفشایی که پوشیده بودم به زور به سرشونش میرسیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادرم راست میگفت ... مرد جذابی بود .راست میگفت که شبیهشم . راست میگفت اما من این شباهت رو نمیخواستم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شباهت به کی ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به کسی که به اندازه یه دنیا ازش نفرت دارم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگه میشه بهش گفت پدر ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه ... اسم پدر حرمت داره ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تف بهت که منو از همه ی پدرای دنیا بیزار کردی ... تف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با مکثی که کردم تعجب رو از چهرش پس زد و اخمی کرد و محکم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ببخشید خانم اما من شما رو نشناختم ... میشه لطفا بگین اینجا چیکار دارین .. ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس هنوز مغرور بود ... هه ... مامان میگفت ... اما اون با عشق از غرور این مرد حرف میزد ... اما من ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ جهان !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدن زن مو بلوندی که کنارش ایستاد . چشمام پرهیزمی میشد که بی صبر منتظر جرقه بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام حرفای مامانم یادم اومد ... تجسمش روی تخت با پناهی ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه و همه پیش چشمم مجسم شد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نفرت نگاهمو به پناهی دوختم ... با دیدن نفرت چشمام ابروشو بالا انداخت و پرسید :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خانم شما مطمئنید حالتون خوبه ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ جهان !! این خانم اینجا چی میخوان ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه صبرو جایز ندونستم و با خشم رفتم جلو و با دست کوبیدم تو سینش... چون انتظارشو نداشت عقب عقب رفت و سکندری خورد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدن صدای منفور زن بدون اینکه نگاهش کنم دستمو به نشونه سکوت جلوش گرفتم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خفه شو ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم هنوز به پناهی بود که اخم چهرش عمیق تر شد ... :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ با چه جرئتی با همسرم اینطور حرف میزنی؟!! اصلا تو کی هستی ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگشتشو به سمت درب خروجی اشاره گرفت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ همین الان از خونه ام گمشو بیرون ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدن حرفاش پوزخندی زدم و گفتم:خونت ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه تای ابرو مو بالا انداختم و ادامه دادم :اما اینجا خونه ی منم هست ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول با تعجب نگاهم کرد ... اصلا به قیافه ی نحس اون زن نگاه نکردم چون بعید میدونستم تو این شرایط نگاش کنم و بلایی سرش نیارم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جهان ...؟؟!! این خانم چی میگه ... ببین دختر خانوم قصدت از این حرفات چیه؟؟!! چیو میخوای بدست بیاری ..؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پناهی اخمی کرد و رو بهش گفت:یه لحظه ساکت باش سولماز ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد با همون اخم پیشونیش با جدیت رو بهم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ منظورت چیه ...؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تک خنده ای کردم و گفتم :منظورم واضح نبود ؟؟!! نصف این خونه مالِ منه ...پس منم تو این خونه سهمی دارم . اینجا خونه ی منه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این بار اون پوزخندی زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بر فرض که درست بگی .. سرِ شب میای تو خونم و ادعا میکنی این خونه مال تواِ پس باید مدرکی هم داشته باشی که حرفتو ثابت کنی دیگه ... نه ؟؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اطمینان گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ معلومِ که دارم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دنبال حرفم دستمو تو کیفم کردم و برگه مورد نظر رو بیرون کشیدم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمتش گرفتم ...با تعلل و دو دلی نگام کرد و برگه رو گرفت ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کم کم ابروهاش بالا رفت ... ازدیدن چهرش تو این حالت لذت بردم ... از استیصال و ناچاریش غرق لذت بودم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جهان پناهی !! تازه اولشه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارت ششم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره مردمک چشمانش بالااومد وباتعجب بهم خیره شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامون درجدال بودن....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره صداش گوشمواذیت کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جهان!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگارلحن خطابیش منو به خودم آورد.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشک ودودلی گفت:تو با سویل چه نسبتی داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه ابرومو بالا انداختم و پوزخندزنان گفتم:پس قبول داری نصف این خونه مال منه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمی چهرشوپوشوند...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سویل برگشته؟....مگه نرفته بود خارج از کشور؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو ازحرص بستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این زن و صداش حالمو بهم میزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هه پس میدونست مامانم رفته مالزی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینبار با اینکه حالم ازنگاه کردن بهش بهم میخورد نگاش کردم و بانفرت و با صدایی که از عصبانیت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میلرزید گفتم:تو خفه شو،قسم میخورم اگه باز اسم مادرموببری جونتو میگیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تعجب تو چشماش نشست چشمای سبزش حالمو بهم میزد به زیبایی ارایششون کرده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هه لابد واسه جهان دلبری زیاد میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زن زیبایی بود اما برای من حکم یه فاحشه روداشت نگاه بهت زده جهان رو دیدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قلبم تند میزد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تعجب میکنه... هه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره لب باز میکنه و میگه:تو دختر سویلی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بغض ونفرت سرمو تکون دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرتاپام از نفرت میلرزیدند....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم چه حسی بود ک تو چشماش می دیدم متعجب شدم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگه مردی مثل تو میتونه مهربون باشه ببخش خدا....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلمو به درد اوردن نمیتونم باورشون کنم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه نمیتونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فک نمیکردم بعد ازجدایی اینقد زود ازدواج کنه.... چقدر بهش شباهت داری....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هه.... فک میکنه مادرم ازدواج کرده....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادرمن کسی ک تا آخر عمرش عشقت از ذهنش بیرون نرفت....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چطور میتونست ازدواج کنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدن سکوتم با همون لبخندش ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چند سالته؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جدی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_25 سالمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدن این حرفم کم کم لبخندش محو شد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گره بین ابروانش عمیق شد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباش چندبار تکون خوردن....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره باصدای بمی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-25 سال؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سکوتمو که دید با همون اخمای درهم گفت:منو سویل 26 ساله که از هم جدا شدیم اونوقت تو اومدی اینجاو میگی که دختر سویلی و25 سالته؟یعنی سویل با اون همه عشقی که بهم داشت و ازش دم میزد فوری ازدواج کرد و بچه دار شد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخند عصبی زدوگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا اینکه.تو مغزت سرجاش نیس دخترجون؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی نگاش کردم وانگشتمو به طرفش گرفتم و درحالی ک اصلا سعی در کنترل صدام نداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:درست با من صحبت کن جهان پناهی. توحق نداری صداتو روی من بلند کنی .کسی ک خیانت میکنه حق نداره صداشو بالا ببره و مدعی باشه... تو باچه رویی ب من انگ دیوونگی میزنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگشتمو به سمت خودم اشاره گرفتم و درحالی ک به چهره ی مملوء از بهتش خیره شده بودم ادامه دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من مغزم سرجاش نیست؟...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونی ک مغزش سرجاش نیست تویی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اره.... درسته.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامانم 26 سال پیش از اینجا رفت....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

26سال پیش از زندگیتون رفت و...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارت هفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینبار دستمو به سمت زن ک با بهت کنار جهان ایستاده بود اشاره گرفتم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رفت و زندگیش سهم این زن شد... عشقش سهم این زن شد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من25 سالمه چون مامانم وقتی از تو جدا شد منو 2ماهه باردار بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از عصبانیت میلرزیدم اونقد ک مطمئن بودم اگه حرفی برای جانبداری از خودش بزند تمام تقاصایی که باید پس بده رو من ازش میگیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسام تند شده بود و صدای نفس نفس زدنم تو گوشم بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما حاضر نبودم چشمامو که از خشم به چشماش دوخته بودم ازش بگیرم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چهره متعجبش رو مخم بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول باتعجب وبعد کم کم نگاشو ازم گرفت و به نقطه نا معمولی خیره شد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونقدر که سکوتی جاری شده بود و هیچ کدوممون جرئت شکستنشو نداشت....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگام سرخورد روی اون زن منفوری ک روی کاشی های حیاط سر خورد. ناراحتی که مطمئن بودم ساختگیه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زل زد ب جهانو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جهان!..... سویل حامله بوده؟... من چیکار کردم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه زن حامله رو.... وای خدا.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه هاش از گریه کردن تکون میخورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هه.... اینم نقششه.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به زور تحمل کردم این مظلوم نماییاشو....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخشمی ک ازچشامو حرفام فوران میکرد رفتم بالاسرشو با بی رحمی تمام گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_امیدوارم یه روز خوش نه تو نه شوهرت تو زندگیتون نبینین بخاطر تموم سالایی که مادرم رنج دید و مسببش شما بودین..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو بلند کرد وبااون اشکای تمساح رو گونش بهم نگاه کردو مظلومانه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بخدا من اینو نمیخواستم اماشد.... من جهانو دوس داشتم.....نمیخواستم زندگی مادرتو بهم بریزم.... حتی وقتی فهمید بهش گفتم ک از زندگیش میرم بیرون....اما اون درحقم خوبی کرد....بخاطر منوجهان خودشو کشید کنار....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باحرص وعصبانیت پامو رودستش که جلوم بود گذاشتم وفشار دادم آخی گفت و من لذت بردم از درد کشیدنش....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرلحظه بیشتر فشار میدادم و اون بیشتر درد میکشید....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اینکه بافشار دستی عقب رفتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بغض هل دادم دستی رو که هیچوقت با مهربونی سرم کشیده نشد.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگه نه که پدرم بود؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس چرا هیچوقت حسش نکردم...؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارت هشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غم عجیبی تو چشماش بود اونقدر زیاد که اشک توشون حلقه زده بود....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما حتی اینم باعث نمیشد من از زدن حرفایی که تو دلم تلنبار شده منصرف بشم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هلش دادم عقب وبا گستاخی زل زدم تو همون چشما وباصدایی که از بغض میلرزید گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو باعث شدی مامانم عذاب بکشه. تو باعث شدی از بچه تو شکمش حرفی نزنه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو و این زن....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخاطر رنجایی ک کشید باید جواب پس بدین.... آرامش تو زندگیتون نباید باشه.... از این به بعد آرامشی نیس ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست بردم تو کیفم و شناسناممو بیرون کشیدم و پرت کردم تو صورت مردی ک پدرم بود....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوب ببین.... اسمت تو این شناسنامه لعنتیه.... از تو فقط یه اسم برای من مونده....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توفقط برای من جهان پناهی هستی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونقدر گفتم که بالاخره اشکام ریختن پایین....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هق هقم تو گوشم پیچید دلم نمیحواست اینجا باشم با اشکای من اونم اشک ریخت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد نزدیکم ولب باز کرد تا حرف بزنه که دستمو به نشونه سکوت جلوش گرفتم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بسه... نمیخوام حرف بزنی....چی داری که بگی؟ میخوای از افتخاراتت بگی؟ که چطور آوردیش تو اتاق مادرم ؟ چطور باهاش بودی و عذابش دادی؟؟ مادر منو ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامانم بیشتر از جونش دوست داشت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو چطور تونستی بااین زن بهش خیانت کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم که فهمید گفتی بزار طلاقش بدم وخودم ب عشقم برسم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مادرت نگفته بود که حاملس اگه گفته بود....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اگه گفته بود اینو ول میکردی و بقیه عمرتو بافکر به معشوقت میگذروندی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدشم منو باعث خراب شدن زندگیت میدونستی لابد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینطور نیست.... نمیتونی راحت قصاوتم کنی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من از وجودت بی خبر بودم... سویل باید به من میگفت....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم جوابشو بدم که حس کردم لباسم تو دستای اون زن هرزه کشیده شد ...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص نگاش کردم ولباسمو از دستش بیرون کشیدم اما اون از کنارم جم نخورد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خجالت زده نگاهم کردو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-توروخدا با پدرت اینجوری حرف نزن... تقصیر اون نیست.... تقصیر منه....اگه من این عشق ممنوعو تو دلم میکشتم اینطور نمیشد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخشم با پام هولش دادم عقب ... افتاد رو زمین.... جهان به طرفش رفت و بلندش کرد. ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی از کارش خواستم چیزی بگم که از عصبانیت یه لحظه نفهمیدم چیشد که رو زمین سقوط کردم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارت نهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدن صدای حرف زدنشون هوشیار شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چقدر شبیهته جهان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از چند لحظه مکث بالاخره گفت : اره خیلی... باورم نمیشه یه دختر داشتم و خودم بی خبر بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خودمو مقصر میدونم به خاطره سویل ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمام و باز کردم و به اونا که روی کاناپه نشسته بودن نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدن چشمای بازم هردوشون ایستادن ...روی تخت نیم خیز شدم اصلا مهم نبود کجامو و این چه اتاقیه از دسته خودم عصبی بودم چطور باید تو چنین لحظه ای از هوش میرفتم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم بی نهایت درد میکرد دستامو به گیجگاهم رسوندم و کمی ماساژش دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوبی دخترم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدنه صداش تمام اتفاقات توی ذهنم مرور شدن دستام کمی لرزید اما سعی کردم لرزشش و مخفی کنم اما از نگاهای ناراحتش فهمیدم که دیده ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون اینکه جوابشو بدم پاشدم و وایسادم و با نگاهم دنبال شالم گشتم بالاخره کنار بالشت روی تخت دیدمش برش داشتم و انداختم روی سرم و به طرف در اتاق رفتم که جلوم ایستاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از حرص چشمامو بستم به سختی داشتم خودمو کنترل میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدونستم فشارم افتاده و بهترین راه اینه که همین الان برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدنه صداش چشمام و باز کردم و با نفرت نگاش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کجا میخوای بری تو که هنوز چیزی به ما نگفتی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوزم که هنوزه تحکم صداش و حفظ کرده بود تارهای سفیده کناره شقیقش رو نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتی اونا هم نتونسته بود پیر نشونش بده .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تاحالا کجا بودی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خشم جلوتر رفتم تا از اونجا برم اما جلوی در ایستاد و یه دستش و به لولای در تکیه داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهامو توهم کشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برو کنار از سر رام .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تا برام تعریف نکنی از جام تکون نمیخورم ، حق نداری بری .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدام و بردم بالا و گفتم : این تو نیستی که برام تعیین تکلیف میکنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم به تبعیت ازم صداش و برد بالا و گفت : صداتو بیار پایین کسی که رو به روت ایستاده پدرته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون اینکه صدام و پایین بیارم داد زدم : تاحالا کجا بودی جناب پدر؟ اون موقع که من و مادرم تنها تو مالزی زندگی میکردیم کجا بودی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادرم چون نخواست زندگیتو بهم بزنه مجبور شد از ایران بره خانوادشم رهاش کردن چون اون میخواست من و تنهایی بزرگ کنه ولش کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو اون موقع نبودی ، نبودی تا بفهمی چقدر سختی کشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زدمو ادامه دادم : اون موقع تو کنار این زنه هرزه بودی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک طرفه صورتم ذوق ذوق کرد باورم نمیشد که روم دست بلند کرده باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارت دهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو با چه حقی به زن می گی ... لا الله الا الله .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وحشی شدم. اونقدر که خودمو نشناختم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خشم کاری که انجام داد مشت زدم به سینش اونقدر محکم که محکم خورد به در اما تعجب نکرد. فقط با اخم نگام کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنترل صدامو دوباره از دست دادم. مامانم ببخشید نمی توانم احترام مردی که شوهرت بود نگه دارم هر چه قدر هم تو دوست داشته باشی کینه ی من از دلم بیرون نمیره ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفرتم و تو چشام ریختم و گفتم :《 تو دست رو کی بلند می کنی ؟! به چه حقی ؟! به خاطره کی ؟! ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه مادرم اندازه ای برات مهم بود می تونستی تو تموم این سالها دنبالش باشی ... اما تو چی کار کردی یه عمر با زنی زندگی کردی که قاتل خوشبختی مامانم بود ؛ در تمام لحظاتش ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز هم اشکام ریخت اشکایی که همه این سالها فقط مال تو خلوتم با مادرم بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو کجا بودی وقتی خانوادش اونو با یه بچه قبول نکردن ؟! گفتن باید بیاد با پدر بچش زندگی کنه ... اما اون خودش و فدای خوشبختی تو کرد حاضر نشد خوشبختی مرد زندگی شو خراب کنه ... خیلی پستی تو منفور ترین آدمی هستی که تو عمرم دیدم ... بی رحمی... می دونی چند سال با مادرم تو غربت زندگی کردم ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باور نکردم اشکهایی که می ریختو .. غم نگاهش بیداد می کرد اما هیچ کدوم از اینا منو برای گفتن حرفام پشیمون نمی کند ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه عمرم! تو فقط بگو سویل کجاس؟! من وقتی دیدمش در مورد این چیزا حرف می زنیم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده مضحکی هه هه کردم همین طوری که باهاش چشم تو چشم بودم گفتم : سویل ؟ ... هه ... اون خیلی وقته از این دنیا و آدم های امثال تو دل کنده ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد با جیغ گفتم : مامانم تو خاکه ... یه مشت خاک ... می فهمی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم های بهت زده اش رو مخم بود ... چی متعجبش می کرد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای" چی " کشیده اون زن آشغال گوشمو به درد آورد به دیوار زل زدم نگام سر خورد به عکس مادرم هه ... اینو زدی که مادرم با دیدنتون بازم عذاب بکشه ؟! با صدای زن چشممو از عکس گرفتم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جهان ! چی شد ؟! دستشو گذاشته بود رو قلبشو خس خس می کرد ... اینم لابد نفسش بود رفت بیرون اتاق ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- انیس ! انیس ! بدو قرصهای آقا جهانو بیار ..!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سردو یخ زده به چشم های بی جونش که افتاده بود گوشه اتاق زل زدم اصلا دلم به رحم نیومد ... اما اون آروم پلکاشو باز کرده در حالی که خس خس می کرد با غم بهم نگاه کرد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی اینس قرصشو براش آورد ترجیح دادم برم من متعلق به این آدما نبودم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون توجه رفتم بیرون از اتاق و بعدش پله هارو دو تا یکی اومدم پایین و به صدا زدنای سولماز عجوزه توجه نکردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارت یازدهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی کاناپه لم داده بودیم نگام قفل عکس تو دستم بود ... چقدر دلم براش تنگ شده بود .... انگار از تو عکس هم بهم می خندید ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قلبم درد می کرد و من تو این لحظه هیچ آبی نداشتم که روی دل سوختم بریزم تا آتش درونمو خاموش کنم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اتفاقای دیشب از جلوی چشمم کنار نمی رفت دوباره برگشتم هتل ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای فرار از فکر کردن به چیزایی که رخ داد یه قرص خوردم و خوابیدم اما وقتی امروز از خواب بیدار شدم دوباره همون فکرای لعنتی هجوم آوردن سمتم باید هر چه زودتر از گذشته عفریته خبردار می شدم بالاخره هر کسی یه نقطه ضعف هایی داره خودم به تنهایی نمی تونم .این کار من نبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه آخرمو به عکس مامانم انداختم و گفتم :ببخش مامان ! نمی خواستم این جوری شه می دونم به خاطره حرفایی که به عشقت زدم ازم دلخوری به خاطره همین دیشبم تو خوابم اومدی ... واسه همین تو خواب هم ازم رو برگردوندی اما دلم آروم نمی شه به خاطره ناراحتیت ازم می خواستم بی خیال نقشم بشم اما دوباره یادم آمد چیکار کردن مامان هه بیخیال کل زندگیش می شم اما سولماز باید یه توان کوچولو رو بده زندگی بدون تقاص نمیشه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه عجب ! بلاخره یه زنگ زدی از صبح تا حالا همش چشمم به گوشیه زنگ بزنی ببینم چی شد چی کار کردی ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کردم دست راستمو کشیدم رو پیشونیمو گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالم خوب نیست آرش ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حق داری تو شرایط خوبی نیستی اتفاقای خوبی نیفتاده ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشم فضای رستوران مجللی که امشب آرش دعوتم کرده بود رو از نظر گذروندم زیبایی بی نظیرش و چشم گیرش منو مجذوب خودش کرده بود با صدای آرش نگام و بهش دوختم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیه !؟ خوشت اومد ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند ملیحی به روش پاشیدم و گفتم : خیلی زیاد ... جای قشنگیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستامو زیر چونم گذاشتم و با همون لبخند ادامه دادم : تو همیشه خوش سلیقه بودی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه خاصی بهم کرد و گفت :تو سلیقم که شکی نیست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرفی که زد لبخندم محو شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید بخاطره منظور خاصی که تو کلامش بود خوشحال می بودم اما منو آرش با هم آینده ای نداشتیم من دل اینو نداشتم که آرش بخاطرم تو روی خونوادش بایسته و برای دختری که هیچ کسو نداره تا ازش خاستگاری کنن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متوجه ناراحتیم شد اما تا خواست چیزی بگه گارسون اومد و سفارشات و گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دور شدنش برای عوض کردن بحث فعلی به آرش نگاه کردم جدی گفتم : می خوام کمکم کنی ... می دونم توقع زیادی هست اما ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میون حرفم دوید و گفت : فقط بگو چی می خوای ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون حرفی نگاش کردم بعد از کمی مکث گفتم : می خوام همه ی زندگیه جهان و بدونم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جدی نگام کرد و گفت :مگه چیزی هست که ندونی ؟! دنبال چیزه خاصی هستی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- می خوام راجبه این زنه سولماز ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همراه پوزخندم ادامه دادم : آقا جهان ... یه اطلاعاتی داشته باشیم کی هست ؟ از کجا اومده و این که ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقفم و که دید سوالی نگام کرد و گفت : و این که چی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارت دوازدهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتمو جلو بردم و گفتم :و این که تو گذشتش چی هست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه ابروشو انداخت بالا و گفت : گذشتش رو چی کار داری ؟! به چه دردت می خوره ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عقب رفتم و دست به سینه به صندلیم تکیه زدم و گفتم : بالاخره از یه جایی باید شروع می کردیم ... اما ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اما چی ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به خاطره مامانم تخفیف قائل هستم می خواستم ورشکسته اش کنم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تک خنده ای کرد و گفت : مثلا چه جوری ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو که می دونی همه کار ازم بر میاد ... اگه اراده کنم نابود میشه می تونم خیلی راحت به عنوان دخترش برم تو اون خونه و دارو ندارشو ازش بگیرم طوری که اونقدر بدبخت بشه که نتونه از جاش پاشه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به چشام زل زدو گفت :بعضی وقتا ازت می ترسم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم : تو چرا ؟! اونی که باید بترسه جهانه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب چرا ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی چرا ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا این کار و نمی کنی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جدی شدم و نگامو به نقطه ی نامعلومی دوختم و زمزمه وار گفتم : چون مامانم عذاب می کشه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگامو سر دادم تو چشاش و غمگین گفتم : می خواستم نابودش کنم اما نمی خوام مامانم عذاب بکشه نمی خوام به زندگیم پشت کنم اما خب نمی تونم بگذرم تا آخر عمر کینه ی اون زن و شوهر پست و کثافت تو دلم هست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو روی دستم گذاشت و گفت : مطمئنی پشیمون نمیشی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قاطع گفتم :مطمئنم ... فقط به کمکت احتیاج دارم به یه آتوی حسابی ازش نیاز دارم به یه چیزی که جلوی جهان خوردش کنه که جهان چهره ی واقعیشو ببینه چهره ی زنی که به مادرم ترجیح داد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فشاری به دستم داد و گفت : و اگه نبود ؟! اگه اشتباهی تو گذشتش نداشت چی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم جواب بدم که گارسون غذا هارو آورد وقتی کارش تموم شد گفت : چیزه دیگه ای احتیاج ندارین قربان ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرش گفت : ممنون .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دور شدنش گفتم : من میرم دستامو بشورم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.