داستان طنز زندگی چند تا دانشجوی دختر ک دانشگاهو میترکونن و شادی رو تک تک سلولای بدنتون بیدار میکنن...عاشق شدنشون ک بماند!

ژانر : عاشقانه، طنز

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۹ دقیقه

مطالعه آنلاین بچه های یونی تهران
نویسنده : ندا.غ

ژانر : #عاشقانه #طنز

خلاصه :

داستان طنز زندگی چند تا دانشجوی دختر ک دانشگاهو میترکونن و شادی رو تک تک سلولای بدنتون بیدار میکنن...عاشق شدنشون ک بماند!

غزاله_زینب تو چند؟

زینب با حالت خنده داری گفت:اگه لطف کنی از جلو برد بری کنار نگا میکنم ببینم چند شدم

غزل خندید و یکم خودشو کنار کشید.زینب کنار برد فت و دسشو رو اسما حرکت داد تا اسم خودشو پیدا کنه

هدیه_باو ول کنین بیاین بریم کلاس دیر نشه

اسیه در حالی ک با ماتم ب برد و لیست نمرات نگاه میکرد گفت: امتحان بعدی دیگه باید خوب بگیرم.

زینب گف:اینا هدیه شده ٩/٥ ندا ٧ منم ١٠.

وای نمره کامل گرفتم غزاله سمت هدیه و زینب برگشت و گفت کوفتتون.

هدیه خندید و گفت هنو مونده تا برسی.

اروم خندیدم و گفتم بریم سر کلاس ناموسن اناتومی خیلی سنگینه کلاساشم ک یکی در میون میام دیگه هیچ

آسیه یکم مقنعشو جلو کشید و گفت:بود و نبودت یکیه وقتاییم ک هستی یا خوابی یا سرت تو گوشیه

غزاله_اقاااااا

گفتم(ندا):هم چته؟

هدیه_درد بچشه

آسیه خندید و زینب گفت:جای زر زدن ی بهونه پیدا کنید برا جلسه پیش ک غایب بودیم.

_مثن بگیم تریلی از رو غزاله رد شده بود.چطوره؟ همه خندیدن و غزاله زد تو سرم.چپ چپ نگاش کردم.

هدیه_بابا میگیم ایناز مریض بود.

آسیه_بعد نمیگه شما چه غلطی میکردید اون مریض بود به شما چه؟ هدیه با حالت بامزه ای گفت:به نکته ظریفی اشاره کردی

زینب_میگیم رفته بودیم برا تحقیق فیزیک رادیولوژی جنگل بعدم ماشین خراب شد.

گفتم:عــــــافرین همیشه ایده های متفکرانه میده.خانم غزاله خانم یاد بگیر.

غزل در حالی که موهاشو درست میکرد گفت:ایده های متفکرانه خودت چی؟!

به کلاس رسیدیم.گفتم:یا امامزاده بیژن

نفس عمیقی کشیدم و چن تقه به در زدم که استاد برگشت سمت در و با اخم بهمون نگا کرد و سمت در اومد و درو باز کرد.با اخم غلیظش هممونو برانداز کرد نگاهش ب اسیه ک افتاد اخمش جاشو به ی لبخند کمرنگ داد!عن دعیوث آسیه با خجالت سرشو زیر انداخت و موهاشو داخل داد.

استاد گفت:این یه بارو چیزی نمیگم بار دیگه تکرار بشه خودتون میدونید چطور برخورد میکنم.

همه سر تکون دادیم رو به آسیه گفت:بفرمایید داخل:))

همه به ردیف رفتیم تو کلاس.رو صندلیلی کنار هم نشستیم. ی سمتم آسیه و سمت دیگم هدیه نشسته بود.کاظمی(استادمون که استاد فیزیک باشه)رفت سمت میزش لیست حضور غیابشو برداشت و یکی یکی فامیلا رو خوند.به آسیه که رسید فامیل نگفت و گفت:آسیه.

آسیه هم دسشو بالا برد.جوری ک بشنوه گفتم:امیدی نیا.

گفت:بله؟

گفتم:امیدی نیا هستن.

واکنش خاصی نشون نداد و پشت بندش گفت:خیله خب آیناز ذوالفقاری؟ و سرشو تو کلاس دنبال دستی ک بالا باشه چرخوند.

گفتم:مریض بود موند خوابگاه.

یکی از پسرا کلاس گفت شما که همیشه یکیتون غایبه.

گفتم:شرمنده با شما هماهنگ نکردیم و گوشیمو گرفتم دستم و گفتم:قربونت این شمارتو بده از این به بعد زنگ بزنیم هماهنگ کنیم.

کلاس رفت رو هوا.همه میخندیدن.کاظمی با لبخند ژکوندی گفت:خب بسه.

غزل اروم گفت:پسره عجب چیزی بودا زینب_بسم ﷲ هدیه عاشقش شد

من قهقه زدم و بقیه اروم خندیدن.کاظمی گفت:خب شروع میکنیم.

و بعدشم تند تند وراجی کرد ک فرصت کنه همه مطالبو بگه برا جلسه بعدی ک امتحان داریم.منم سرگرم کلش بودم و بازی میکردم.

هدیه_میگما بچه ها یه سوال من در حالی که اتک میزدم گفتم:بپرس

آسیه_اره ندا با دقت ب درس گوش میده سوالی داری بپرس هدیه_میگما اون پسر ردیف اولیه جی اف داره؟

از خنده خواستیم صندلی رو گاز بگیریم.باز این عاشق شد.

گفتم:نتیجه گیریای هدیه از یک ساعت تدریس استاد.

بچه ها اروم خندیدن.

زینب گفت:هدیه سر جدت نگو که عاشقش شدی هنو ماجرا یونس یادمه.

آسیه_آخرین بازدیداش!

غزاله خندید و گفت:چه دورانی داشتیم

بعدشم رو به من گف:ندا توام بسه کم سرتو کن تو اون گوشی بی صاحاب جلسه دیگه امتحانه.

گفتم:سر جدت ولم کن حوصله ندارم آسیه رو میبرم بهم نمره میده زینب_هیسسسس ببینم فرموله چیشد سر و تهش آسیه_اره اره ساکت شید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی توجه ب اونا گفتم:هدیه امروز خیلی ساکتیا زینب_تو کف پسرس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم ک هدیه گفت:نخیرم دارم گوش میدم برا امتحان!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزاله_بچه ها تو رو خدا ساکت شید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باو بخف بذار اتکمو بزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها ریز خندیدن و مشغول گوش دادن درس شدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقریبا ده دقه بعد با ناراحتی گوشیو روی میز کوبیدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اتکو باختم☹️خدایاااااا اونا خندیدن منم زهرماری گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد سمت ما که بالای کلاس نشسته بودیم برگشت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاظمی_ببخشید که مزاحم صحبتاتون شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:نه استاد اختیار داری راحت باش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای خنده از گوشه و کنار کلاس بلند شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاظمی گفت:خانم غلامی بعد کلاس بمونید کارتون دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند تا از پسر دخترای ردیف جلو یرگشتن و نگام کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صندلی جلوییم خالی بود کشیدمش سمت خودم پاهامو گذاشتم روشو انداختمشون روی هم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اوکی استاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حدود یک ساعتی بس نشستیم سر کلاس تا صدای خسته نباشید استاد اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو از تو گوشی بالا اوردم و بلند شدم گوشیو قفل کردم و رو جزوه ها پرت کردم و همه رو چپوندم تو کیفم و انداختم رو شونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینب_ندا بدبخت شدی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند دندون نمایی رو به اسیه زدم که خندید و گفت:مرض.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه_نمره ترمت افتاده با اسیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل_خوب که این دومین جلسه بود که اومدی وگرنه چکارا ک نمیکردی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:دو کلمه از ننه عروس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها خندیدن و غزل چپ چپ نگام کرد و ریز خندید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرا یکی یکی خارج شدن دخترا هم مشغول لوس کردن خودشون برا استاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از حق نگذریم جیگری بوداااا.زنجیر افکارم با صدای هدیه پاره شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه_امروز دیگه چه کلاسی داریم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل_الان ساعت ٩ تا ٤ بیکاریم بعدش ٦_٤ تنظیم خانوادس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یا بوی!چه درسایی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه_ندا شرافتا همی اول ترمی گند نزن ادم باش کیفمو رو شونم جا به جا کردمو گفتم:منکه کاری نکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسیه_این جلسه اولی بود که اومدی سر کلاس گل کاشتی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینب_بابا ولش کنید دیگه غزل_قول میده دختر خوبی باشه صدای کاظمی هممونو ساکت کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاظمی_خانوما بفرمایید بیرون خانوم غلامی شما هم که خدمتتون هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها از کلاس رفتن بیرون و من و استاد تو کلاس تنها شدیم.مشغول مرتب کردن برگه هاش بود.کلافه پوفی کشیدم و عینک افتابیمو روی موهام گذاشتم که گفت:خانم غلامی شما خیلی نظم کلاسو بهم میزنید جلسه اول که غایب بودید اینم از جلسه دومتون که یا مشغول تیکه پروندن بودید یا در حال ور رفتن با گوشیتون و بهم زدن جو کلاس.اگه بخواید به همین منوال پیش برید مجبور میشم اولا که یک هفته تعلیقی بزنم براتون بعدشم که بندازمتون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم_اومممم موفق باشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم از کلاس برم بیرون که گفت:من اصلا دوست ندارم شما رو بندازم پس لطفا باهام کنار بیاید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم_خیله خب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره اومدم برم که گفت:راستی یه سوال کوچیک دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاظمی_دوستتون ینی...خانم امیدی نیا..مجرد هستن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم گفتم:اقای کاظمی منو مجبور نکنید که به حراست اطلاع بدم گفت:منکه ایجاد مزاحمت نکردم فقط خواستم بدونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:بله مجردن حالا میشه برم بیرون یا قراره تا عصر اینجا باشم و بازجویی بشم؟ گفت:نه ندا میتونی بری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:غلامی هستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و فرصت جواب بهش ندادم و زدم از کلاس بیرون.بچه ها همه پشت در ولو بودن تا من اومدم بیرون خراب شدن سرم.همه سوال میکردن منم میدونستم این فضولا تا همه چیو نگم ولم نمیکنن پس همه چیو تعریف کردم.آسیه در حالی که ب صورتش چنگ مینداخت موهاشو داخل داد اداشو با حالت مسخره ای در اوردم که همه خندیدن و خودشم زد تو سرم. تا خوابگاه عین بز راه رفتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واییییی خدااااااا جونم در اومد دیدگاه هدیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه ساعت راه رفتیم تا رسیدیم خوابگاه اینقد راه رفته بودیم که همه له له میزدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاصله در خوابگاه تا ورودی رو عین جت رفتیم.کارتامونو در اوردیم تا جلو دستگاه خاضری بزنیم .برگشتم دیدم غزل داره کیفشو زیر و رو میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_غزل چیشده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا_خانوم کارتشونو گم کردن زینب_من میرم بالا بقران پختم تو گرما و بلافاصله رفت بالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:غزل عجب خری هستی مردم تو گرما ندا_نه که ما تو سواحل لاس وگاسیم غزل_خفه شید جا زر زدن بیاید کمک من کنید اسیه_بگرد عزیزم جوینده یابندس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا با کلافگی گفت:ولم کنید جون جدتون مردم تو گرما من رفتم بالا ندا هم کارت زد و رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل جیغی کشید و گفت:اهااااا ایناش لا کتابم بود با اخم زهرماری گفتم حاضری زدم و رفتم بالا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدگاه غزاله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تند تند داشتیم با اسیه و هدیه میرفتیم بالا که تو راه پله ندا و زینبو دیدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینب پخش زمین بود و ندا هم بالا سرش دس ب کمر ایستاده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه_آشنا میبینم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا_منم ...خل میبینم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:اه این چشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینب با اه و ناله گفت:بابا خوردم زمین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم:حقته تا تو باشی منو تو گرما ول نکنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینب با ناله گفت:وایییی علییییی ندا گفت:ای درد و علی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسیه_باو کمکش کنید ببریمش بالا گفتم_مررررردم از خستگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کمک آسیه زینبو کشون کشون تا در اتاق بردیم ندا در زد و منتظر موندیم تا ایناز درو باز کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند لحظه ای گذشت و خبری نشد با پا چن تا لگد به در زدم که ایناز با قیافه کج و کوله و پتویی که دور خودش پیچیده بود اومده درو باز کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایناز_غزاله احمق نمیبینی مریضم خودتو پهن کردی رو در؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و هلش دادم کنار تا رد شم به اسیه هم که داشت میخندید زهرکاری گفتم و رفتم تا لباس عوض کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسیه****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز داشتم به کل کل غزاله و ایناز میخندیدم که صدای ندا بلند شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا_زهر مار دیگه.انگار...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدم تو سرش و گفتم:بی ادب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیناز رفت و روی تخت دراز کشید دلم واسش سوخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه همونطور که داشت لباس عوض میکرد گفت:ایناز حالت بهتره؟ ایناز با صدای خروسی گفت:به نظرت من بهترم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و پشت بندش عطسه ای کرد و با غر گفت:از سرماخوردگی متنفرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو اتاق تا لباس عوض کنم.ندا همونجا نشسته بود و با گوشیش ور میرفت.کنار کشو نشستم و گفتم:خانوم حتی وقت نمیکنن مانتوشونو عوض کنن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیر چشمی نگاهی بهم انداخت و گفت:تو لباستو عوض کن با این قیافت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانتومو به زور از تنم کشیدم بیرون و گفتم:ایها الناااااااس من گشششنمهههههههه آیناز_ سر تخت بشورنت بمیر بذار استراحت کنم با جیغ جیغ دستامو تو هوا تکون دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اینم شد زندگی؟از وقتی اومدم اینجا همش گرسنگی کشیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزاله_باشه بابا تو جیغ نزن من خودم الان یه کوفتی درست میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینب_نههههههه!غزل جون عزیزت تو یکی نه!سری اخر که دسپختتو خوردم تا یه هفته تشنج داشتم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه_شرافتا نخواسم بگم ولی منم یه روز کامل اسهال داشتم ندا_سگ تو روت حالمو بهم زدی خداقل یه گلاب تو روتی چیزی بگو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینب_بچه ها من میرم بیرون یه کار دارم زود برمیگردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع از در پشتی رفت بیرون.ما همه گیج به هم نگا میکردیم که یهو صدای در اتاق اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه سمت در برگشتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:یکی پاشه درو وا کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسیه گف:من میرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای اشنای استاد کاظمی گفت دخترا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدشم دوباره چند تقه اروم به در زد.با اخم رو به اسیه گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو غلط میکنی بتمرگ سر جات قهقهه خندید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزاله رفت و درو باز کرد.ما هم اروم مث خانومای خوب نشستیم.غزل برگشت و گفت:استاد میگه اومده ملاقاتی ایناز.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه همون لحظه از اتاق اومد بیرون و گفت:کی اومده؟ زینب_تو برو بخواب پسر ردیف اولیه نیس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه پشت چشمی نازک کرد و گفت:زهرمار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیناز_خفه شیییییییییید غزل_بابا دم دره بگم بیاد تو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:ن پس بش بگو بره که هممونو بندازه:/ آسیه_من برم لباس عوض کنم پشت بندشم رفت تو اتاق.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند دقه بعد از اتاق اومد بیرون.شالشو جوری زده بود که یه تار موشم معلوم نبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل گفت:استاد اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه مث دخدرای خوب به ردیف ایستادیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد اومد داخل و سلام با نشاطی کرد ما هم بی حال جوابشو دادیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از احول پرسی و این حرفا نشست و دست گلو سمت ما گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاظمی_ندا خانم گفتن آیناز مریضه گفتم بیام عیادت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه دست گلو ازش گرفت و گفت:شما لطف دارید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به هدیه گفت من سعید هستم اینجا که کلاس نیس اینقد رسمی هستید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم_شما همیشه میرید عیادت دانشجو هاتون؟ هدیه زد ب پهلوم و اروم گفت ندااا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسیه برا جمع مردن موضوع گفت:استاد بفرمایید بشینید تا براتون چایی بیارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل_استاد نشستن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسیه_غزل عزیزم تو برو ظرفا رو بشور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل_ظرف نداریم نهار نخوردیم که گرسنگی کشیدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسیه گفت:برو نخود سیاه دادم دس ایناز تو اتاق برو ازش بگیر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاظمی قهقهه خندید.غزاله چپ چپ نگا کرد و رفت تو اتاق.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو اسیه و هدیه نشستیم که غزل درو وا کرد و گفت:عه اسیه مگه نمیخواستی بری چایی بیاری برا استاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسیه دمپایی رو فرشیو برداشت و پرت کرد سمتش که سریع درو بست و دمپایی به در اتاق خورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پشت درگفت:در ضمن چاییم نداریم!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما سه تا رو میگی؟اب شدیم از خجالت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه گفت:من میرم ترتیبشو بدم.و پا شد رفت تو اتاق.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاظمی غش کرده بود از خنده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیر لب گفتم:ای حناااااق.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از خنده گفت:خب آسیه خانم چه خبر؟ آسیه سرشو زیر انداخت و گفت:سلامتیتون استاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد:سعیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم مشغول ور زدن شدیم ک صداجیغ از تو اتاق بلند شد چن ثانیه بعد غزاله باجیغ دوید بیرون و آینازم باپتو پشت سرش آیناز:غزاله میکشمت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دورتا دور اتاق می دویدن و جیغ میزدن غزاله : ندا! آسیه! کمک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد با چشمای از حدقه بیرون زده گفت: فک کنم حالشون خوب شد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو همین حال زینب اومد داخل استاد پشت ستون نشسته بود و معلوم نبود زینب با شوق تو اومد دوتا چیزبند( )قرمز و مشکی گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وگفت: واااییییی بچه ها اینارو ببینید! یکیش واس منه یکیش واس آسیه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم به مسخره و با خنده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

براشب اول عروسیش با کاظمی! کدومشون به من میاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماهمه فکا پخش زمین فکرشو بکن آیناز غزاله رو ول کرده بود مات نگاه میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاظمی ازپشت ستون برگشت و اونا رو دس زینب دید.سریع برگشت پشت ستون و با صورت سرخ گفت: انگاری مزاحم شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزاله احمقم نه گذاشت نه برداشت گفت: قرمزه به آسیه میاد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسیه: غزالهههههههههه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینب سریع دوید تو اتاق و غزاله هم پشت سرش کاظمی بلندشدو گفت: من رفع زحمت میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماهم با صورتای سرخ رفتیم بدرقش کفشاشو پوشید و گفت:خدافظ گفتم:بسلامت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا فکای ما اومد از رو زمین جمع شه استاد رفته بود در اتاقو بستم.آسیه داشت نفس نفس میزد گفتم:آسیه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو جیغ کشید ک من سه متر پریدم عقب از ترس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خشک کن رو برداشت و رفت تو اتاق صدای جیغ از تو اتاق بلند شد آینازم رفت تو و صدای جیغا چند برابر شد! منم تو کف بودم ک چی شد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو غزاله باجیغ از اتاق اومد بیرون آینازم با کفگیر پشت سرش میدوید بعدم زینب ک آسیه با چوب خشک کن افتاده بود دنبالش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینب اومد پشت من قایم شد و آسیه هم اومد جلوم چوب خشک کنو سمت زینب گرفت ک زینب هی منو چپ و راست کرد تاکتک نخوره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو آسی جیغ زد و اومد با چوب خشک کن بزنه تو سر زینب ک خورد تو سر من بدبخت بی همه چیز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از درد پخش زمین شدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الهی تیکه تیکه شی جلوووووم تریلی ١٩ چرخ از روت ردشه به حق مرتضی علی زدی دو نصفم کردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایناز که داشت غزاله رو میزد ولش کرد و اومد بالا سر من.اسیه هم با دست لرزون چوب خشک کنو پرت کرد کنار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل گفت:اوه اوه چقد عصبیه که زاپاس چرخم حساب کرد:|| هدیه جیغ ارومی زد و گفت:وای ندا چی شدی؟ ایناز_ووی خاک به سرم سرش خونیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسیه چنگ زد به لپاش و گفت:ووی چت شد ندا هدیه با اخم گفت:با چوب زدی تو سرش بعد میگی چته؟ بعدم گفت:کمک کنید ببریمش درمانگاه دانشگاه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هر زحمتی که بود منو کشون کشون تا اونجا بردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر که مرد میانسالی بود بالا سرم اومد و گفت:سرت چی شده؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایناز_تریلی از روش رد شده هدیه گف:زر نزن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم قضیه رو واس دکتر تعریف کرد.دکتر دستی به پیشونیم زد جای زخمم تیر کشید جیغ زدم و کولی بازی در اوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دسامو تو هوا بالای سرم تکون دادم و گفتم:از زیر شلاقای اینا زنده بیرون اومدم حالا شما میخوای منو بکشی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتره اروم خندید و گفت:ترمکی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه_کرمک چیه؟ غزل_مسلما ینی کرم کوچک زینب_نه این کرم بزرگه گفتم:اقا کرمک چیه کرمک...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم بگم هف جد ابادته ک با دیدن دکتره ک داشت از خنده پَله پیت میشد سکوت کردم و رو به هدیه گفتم:این خودش باید بره دکتر شما منو اوردید پیش این؟ دکتره با قهقهه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر_کرمک نه،ترمک ینی ترم اولی زینب_بله همینیم که شما میگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزاله با چشمای اشکی گفت:دکتر زنده میمونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

/:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:اینو میبرید از جلو چشام یا همینجا زنده به گورش کنم؟ اسیه زد تو سرش و گفت:زبونتو گاز بگیر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر نسخه ای دستم داد و گفت:دو روز استراحت کنی خوب میشی دیگه تو خوابگاه کشتی نگیرید لطفا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارت ویزیتی سمت هدیه گرفت و گفت:کاری داشتید در خدمتم هدیه خودشو گرفت و گفت:کاری داشتیم میایم همینجا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر_برا اطلاع سریع تر خلاصه با کلی ناز و ادا گرفتش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اقا ما زدیم از درمانگا بیرون هدیه اهنگ امید جهان گذاشت حالا قر نده کی قر بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم_نه از جلو دکتره ک چس میشی نه از الانت ک میخوای خودتو همینجا خفه کنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت:خب دیگهههههه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دید آیناز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:هووووف ندا چه سنگینی چلاق که نشدی خودت میتونی راه بیای خو ندا_خفه شو میگمت سرم گیج میره هدیه گفت:اذیتش نکن بذار استراحت کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسیه گفت:ندا خوبی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا_زیر سایه ی چوبای شما بعله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عینکمو یکم جا به جا کردم و به کتاب مامو گرافی خیره شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره ندا خوابید و اینازم رفت حموم منم گفتم این جیغ جیغو ها نیستن برم یکم درس بخونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای بلند و حالت غر گفتم:اه این کتاب چرا اینجوریههههه اسیه ریز خندید و گفت:چته زینب؟ زینب کتابو سمت آسیه گرفت و گفت:اخه ب من چ جزئیات چیز.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسیه گفت:بخون بچه درستو بخون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و رفت تو اشپزخونه ک صدای جیغ ایناز بلند شد.سرمو تو دستام گرفتم و گفتم وای وای وای.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایناز با حوله پیچیده دور بدنش و موهای کفی اومد بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت تو اشپزخونه و وقتی غزاله رو دید که داره ظرف میشوره جیغ بنفشی کشید و گفت:غزاله زیر گل بری الهی احمق من تو حمومم تو ابو باز میکنی؟شانس ما کار کن شد حالا ببند اون شیر بی صاحابو یخ کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ زدم:محض رضای خدا یکی ایناز و غزاله رو خفه کنهههههه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا بلند شد و رفت تو اتاق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزاله هم ابو بست و برا اینکه ایناز نزنتش دوید پشت هدیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایناز با همون حالت خنده دارش رفت تو حمام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه گفتم:ای خراب شه این اتاق ک توش نمیشه ی کلمه درس خوند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه_فیلسوف شدی بسه چقد درس میخونی؟ ندا_بکس کی موافقه بریم چالوس؟من دارم میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل_من من بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا_حالا ک میبینم اصلا لزومی نداره برم خندیدم و گفتم:میخوام زنگ بزنم به علی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسیه_بتمرگ تا اون بیاد سمتت ندا_نبوووووود؟تنهایی برم؟ آسیه نگام کرد و غزاله دوباره گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزاله_مننننننننننن بررییییییممممم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا در حالی ک بند نیم بوتاشو می بست گفت خب پس کسی نمیاد من میرم ی چی بگیرم کوف کنید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه_از کجا میگیری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا_از رستورانای تهران خو کثافت پولمون قد یه غذای سلفه چی میخوای دیه گفتم_منم میام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا گفت:لازم نکرده.اسیه نمیای؟ اسیه_درس دارم ندا_خا برو گمشو بخون اینازم از حموم تشریف فرما شد. ندا گف خدافسسسس و رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیوونه شدم خدا!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیناز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با غرغر سشوارو به برق زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_غزاله من تورو میکشمت بالاخره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با روشن شدن سشوار باد یخ بهم خورد جیغی کشیدم و گفتم:اه از سشوار متنفرم چرا این بادش یخه؟ اسیه گفت: آینی یه دقه ببندش ندا داره زنگ میزنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:بابا موهام خیسه بدم میاد موهام خیس باشه هدیه: بابا خو ببندش ببین چه مرگشه با غر سشوارو خاموش کردم آسیه جواب داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...._

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...._

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...._

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه هنوز نخوندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...._

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چیییییی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

....._

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جان آسیه اگه بزارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

....._

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ینی که چی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...._

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_از گرسنگی بمیریم بهتره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...._

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...._

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باش باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...._

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الان میام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم: چشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسیه:خانم پولشون نمیرسه از سلف چیزی بخرن میگه اگه نیای میرم از کاظمی پول قرض میگیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزاله با ذوق گفت:منم میام منم میام گفتم:برو ب حق آل عباء ک دیگه برنگردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسیه گفت:گمشو بابا من عمرا تو رو با خودم ببرم.ابروبر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزاله_نه تو رو خدا منو اینجا نذار گوه خوردم اصن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:آسیه سر جدت ببرش وگرنه ای دهن ما رو سرویس میکنه منم حوصلشو ندارم میزنم لهش میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه_مخم رد داده حاجی برید اینجا رو خلوت کنید سرویسمون کردید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینب_محض رضای خدا فقط یه دقه یه دقه خفه شید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسیه_غزاله میبرمت ولی حرف اضافه زدی ولت میکنم همونجا تو اتاقم رات نمیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزاله خوشحال گفت:باش باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:اسیه خدا خیرت بده شرشو کم کردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسیه ریز خندید غزلم رفت تا اماده شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل و آسیه خدا حافظی کردن و رفتن.نفس عمیقی کشیدم ودر حالی ک بشکن میزدم از اینکه غزاله رفته دوباره سمت سشوار رفتم و روشنش کردم با باد یخ جیغی زدم ک هدی گفت:حناااااااااااق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزاله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

: آسیه آسی: بله -نرسیدیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسی: خانم غزاله خانم بزار یه قدم راه بیای بعد بپرس رسیدیم یا نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هوووووف خستم شد خو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسیه : خب برگرد هنوز زیاد از خوابگاه دور نشدیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چقد دیگه مونده تا سلف؟ آسیه: نزدیکه حالا میرسیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل_وقتی تو میگی نزدیکه ینی٦٠کیلو متر دیگه مونده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسیه : غزاله میشه لال شی گلم؟ سردرد گرفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باش بابا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیمو از تو کیفم کشیدم بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نداس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جواب دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+الو سلام کجایی؟زیر پام علف سبز شد نمیدونستم اینقد به فکر حفظ محیط زیستی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم : دم در سلفم بیا بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قط کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل: چی میگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هیچ میگه کجایید گفتم دم در سلفیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با باز شدن در سلف و بیرون اومدن ندا مکالمه منو غزل تموم شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا با حالت غر گفت:الهی دردم بخوره فرق سرتون نیم ساعته عین بز وایسادم زیر پام علف سبز شد این بزا هم هی میومدن کرم ریزی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و با دست ب ی اکیپ پسر اشاره کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو غزل قهقهه خندیدیم که گفت:ای زهرمار گمشو داخل بخر منم ی جا بتمرگم مردم از خستگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزاله_منم میام ندا_توام بیا خبر مرگت گفتم:منم میرم غذا بخرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا_تا تو بری منم غزاله رو میچرونم ما خندیدیم ندا هم رفت و پخش شد رو صندلی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم داخل.اومممم خوبه صف زیاد طولانی نیس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقریبا ربع ساعتی گذشت که چهار نفر مونده بود تا نوبت من بشه.ساعت تقریبا یک بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا اومد داخل و دست ب سینه با اخم نگام کرد.برگشتم و دیدم غزل دم در ایستاده.ریز خندیدم و گفتم چیه خب مگه تقصیر منه اومد حرفی بزنه که گوشیش زنگ خورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الو بنال هدیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینقد بلند گفتم که تقریبا نصف سلف برگشت نگام کرد.باحالت کاملا عادی گفت:م بخورید بخورید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای خندیدن دختر پسرا از گوشه و کنار بلند شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه_چه غلطی میکنید شما ها؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینب_آینازو از گشنگی با برانکارد جم کردیم _هدیه خر تو باز صدا منو گذاشتی رو بلندگو؟ آسیه زد ب پهلوم ک گوشیم افتاد و صدای بلندی داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسیه_این همون پسر ردیف اولیس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خم شدم اومدم گوشیمو بردارم که با لگد کفشی چن متر جلوتر پرت شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم و غر سرمو بالا اوردم و گفتم:هووووش مگه کورییییی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره ک سمت دوستاش برگشته بود و داشت باهاشون حرف میزد سمت من برگشت و نگام کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره عجب چیزی بودا!ولی ب جهنم!پسره نکبت کور.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه تای ابروشو بالا داد و گفت:چته فنچ؟ بایدم میگفت فنچ.پسره دیلاق.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدامو بالا بردم و گفتم:فنچ عمته جلو چشتو نگا کن.زدی گوشیمو داغون کردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره ب جلو نگاه کردو با دیدن گوشیم رو زمین گفت:خب حالا مگه چی شده فدا سرم برو ورش دار دستت ک نشکسته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از حرص داشتم میپوکیدم خواستم جوابش بدم که آسیه گفت:حالا اگه یه معذرت خواهی کنی چیزی ازت کم میشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره صداش بالا رفت و گفت:من از مادرمم عذر خواهی نمیکنم اونوقت بیام از این عذرخواهی کنم؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ زدم:این به درخت میگنننننن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره ردیف اولیه گوشیم رو از رو زمین برداشت و سمتم گرفت ردیف اولیه_ندا خانم بفرمایید زشته شما با ی پسر کل کل کنید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی از دوستای پسره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت: تو طرف کی علیرضا؟!بدبخت زن ذلیل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره ردیف اولی ک حالا فهمیدم اسمش علیرضاس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت: تو یکی دهنتو ببند شعور نداری ک نباید با ی دختر بحث کرد؟ آسیه زد به پهلوم و گفت: ندا بیا بریم تا نکشتنمون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین موقع حراست دانشگاه ریخت داخل سلف و همه رو متفرق کرد از شدت عصبانیت از بوفه زدم بیرون آسیه هم پشت سرم بیرون اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با غر شلوارمو بالا کشیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ پ اینا کجا موندن؟ آیناز: خب یه زنگ بزن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینب: مگه ندیدی زنگ زد کسی جواب نمیداد فقط دادو هوار سلف بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم: بهتره بریم ببینیم چه خبره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون موقع در زده شد و گشاد بازی ک کی بره درو باز کنه.خودم پاشدم و وازش کردم. ندا و آسیه و غزل مثل بز سرشونو انداختن پایین و اومدن داخل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتی وقتی گفتم سلام ندا جوابمو نداد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم: هوش! با پایین تنتم؟ گفت: سلام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم گفتم: باز چه مرگته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا با اخم و تخم و غر گفت آدمش میکنم حالا ببین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت بندشم رفت تو اتاقش و درو محکم بهم کوبید.آسیه رفت داخل اتاق تا آرومش کنه رو به غزاله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم: هی تو بیا بببنم اینا چه مرگشونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزل نشست و سیر تا پیاز ماجرا رو تعریف کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غزاله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خلاصه دیه ندا با زور آسیه از بوفه اومد بیرون غذاهم نگرفتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیناز: پوف پسره تو کلاسمونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینب: حالا مثلا اگه باشه چه غلطی میخوای بکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه: باو ببندید در دهناتونو.پسره چه پروئه خوشم میاد از اینجور آدما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها پوف کشیدن و رفتن تو اتاق.منم خندیدم.ورفتم سمت اتاق هدیه هم ک انگار قهر کرده بود نشست همونجا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا تو اتاق داشت بالششو لگد مال میکرد آسیه هم هی بش میگفت: ندا آروم باش حالا مگه چیشده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:حالا بیخیالش شو بعدا دوباره میبینیش که.بشورش پهنش کن رو بند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیناز: همین سری هم ک کم چیز بش نگفتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

والا کم مونده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم: بیخیال بکس به فکر نهار باشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسیه_من میرم املت درست کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ندا_خانم غزاله بیا ...منو بخور سیر شی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم: مگه تو...داری؟ ندا: در مواقع لازم در میاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زینب: هویج تو مزرعه با این سرعت رشد نمیکنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاشدم رفتم تو آشپز خونه در یخچالو ک باز کردم دشت کویرو به چشم دیدم. ینی خالیاااااا. به زور گشتن این طرف و اون طرفش سه تا تخم مرغ و یه گوجه گندیده پیدا کردم. حیف ک وقت نمیشه برم خرید. با همونا یه گندی میپزم دیه. همه رو چپوندم تو ماهی تابه تخم مرغارو شکوندم و با گوجه ریختم تو ماهیتابه. یکم روغن ریختم روش و درشو گذاشتم. آروم باخودم آهنگ میخوندم و قر میدادم. زیر ماهیتابه رو کم کردم و شروع کردم به جارو کشیدن. هدیه هم سرگرم لپ تاپ آیناز بود و معلوم نبود چه میکنه. دسته جارو رو زدم بهش ک جیغ زد و گفت: هوی!مگه کوری؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_گمشو اون ور میخوام جارو بکشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو دوباره گرم لپ تاپ کرد و گفت: برو فعلا بقیه جاهارو بکش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم: همین جا بیشرنمونده بقیه جاهارو کشیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدیه باغر چند تا سرفه کرد و گفت: اه حالا اینم کار کن شد واس ما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاشد رفت. سریع جارو کشیدم و رفتم تو آشپز خونه غذا رو هم زدم شکلشو:||

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.