این رمان روایتگر زندگی چهار دختر است؛ مهدخت، پریدخت، نسیم و عسل. هر کدام از دخترها درگیر مسائل و مشکلاتی هستند که در طول رمان با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. مهدخت که بنا بر اتفاقاتی آبرو و عفتش را از دست داده و مورد سرزنش همگان است،پریدخت برای رسیدن به آرزوهای بلند بالایش دست به هرکاری می‌زند، نسیم که درگیر یک رابطه‌ی احساسی می‌شود و... پایان تلخ و شیرین... مقدمه: سنگینی وهم انگیز شب، بر وجود بی دفاعم چیره شده است. در رگ هایم، ناامیدی غلیان کرده. و در این مهلکه ماه، می خواهد با تمسخر به من بفهماند؛ که چقدر تنها شده ام. اما خود نمی داند چند ساعتی دیگر، وقتی آفتاب برآید؛ خود رو به زوال می رود. آری! همین است تا چند صباحی دگر خورشید امیدواری، بر من هم تابیده می شود. و تا آن زمان صبوری را در رگ هایم تزریق می کنم تا ناامیدی درون رگ هایم، تصفیه گردد.

ژانر : عاشقانه، اجتماعی، تراژدی

این رمان به صورت آنلاین در حال انتشار است و به مرور قرار داده میشود. شما میتوانید برای خواندن این رمان روی دکمه زیر کلیک کنید تا به صفحه مخصوص رمان منتقل شوید

شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.