دختری از جنس پاکی ولی گستاخ ، پسری سخت ولی مرد، که تو یه داستان پیچیده و پلیسی گیر هم میفتن …. پسری به اسم ایلیا که برای ماموریتش مجبوره که راننده یه خلافکار باشه ….خلافکاری که دختری به اسم ادرینا داره و…

ژانر : پلیسی، عاشقانه

تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۲۸ دقیقه

مطالعه آنلاین عشق مخفی
نویسنده : مریم نصرتی و فرشته سادات موسوی

ژانر #عاشقانه #پلیسی

خلاصه :

دختري از جنس پاكي ولي گستاخ ، پسري سخت ولي مرد، كه تو يه داستان پيچيده و پليسي گير هم ميفتن …. پسري به اسم ايليا كه براي ماموريتش مجبوره كه راننده يه خلافكار باشه ….خلافكاري كه دختري به اسم ادرينا داره و…

ادرینا:

اوووف خدا مردم از گرما ،الهی زلیل شی ستاره مردم

نمیری دختر توی این هوای گرم منو برده بیرون.ستاره بخدا خفت میکنم من دیگه با تو گورستون هم نمیام

ستاره : ببند دو دقیقه فکو عه 1 کیلو تف جمع شده

یکی یکی دختر چخبرته بعدشم بپر پایین تا نفلت نکردم،

ادرینا: خفه باووو،خب بگذریم میبینمت هانی

ستاره: نبینمت گمشو

ادرینا: باباي

***********

از ماشین پیاده شدم و رفتم سمت در خونه در حیاط رو زدم مش باقر(باغبونمون) در رو باز کرد گفتم: به به مشی جون چه خبر اوضاع چطوره بالاخره راضی شد .؟

اخه مش باقر عاشق اشپزمون شدهاونم هی ناز میکنه!

مجال حرف زدن بهش ندادمو گفتم خب مشی جون وقتتو نمیگیرم عزت زیاد

ازت محوطه باغ گذشتم رسیدم به در خونه ،

در رو باز کردم رفتم تو صدای بابا و ی نفر دیگه

داشت میومد در تعجب بودم اخه بابا میثم هیچ وقت دوستاشو خونه نمی اورد

بیخی فکرای درو پیتی دلو زدم به دریا و رفتم تو

دیدم بابا روي مبل نشسته و روش به منه و یک شخص مذكر دیگه که رو مبل نشسته اما پشتش به منه و منو نمیدید .اروم سلام دادم

بابا بلند شد و گفت : به به ادرینا جان خوش اومدی بابا

زیر لب ممنونی گفتم

اه اه مرتیکه سه نقطه.بلد نی سلام کنه

اه ادی به توچه

صدای بابا رو شنیدم و از فکر بيرون اومدم

ادرینا جان بابا ایشون از این به بعد راننده جدیدمون هستن

اکبر اقا کار براش پیش اومد استعفا داد

و از امروز ایلیا جان راننده شخصی من و شماعه

تو دلم گفتم :ای بابا ،این بابای ماعم دم به دقیقه هفته به هفته یکی رو میاره بازم شروع شد گارگاه بازی یه هفته از اق اکبر راحت بودیما

سرمو بلند کردم وای خدایا چه با نمکه این ایلیاعه {چه زود خودمونی شدی ادی}

وای خدایا چشاش موهاش

وای اندامشوخدایا چه هلوییه حیف واسه رانندگی

ای مرض ادی تو انقد چش چرون نبودی دختر بسه انقد انالیز پسره مردم

ولی عجب تیکه اییه نامصب

آدی کم زر بزن

دستمو بردم جلو گفتم خوشبختم (هه فک کردی واسا ببین من به بتو دست بدم )

تا خواست دستمو بگیره کشیدم عقب ک تای ابروشو بالا داد و یه اخم کع وای مثلا ترسیدم

منم ی لبخند ژکوند زدم تا حرصش دربیاد چلغوز

ایلیا: خانوم نمیخوایین معرفی کنید خودتونو ؟

اوهووو لفظ قلمو ببین جمع کن خودتو باو

ادرینا: من ادرینا اهتمام هستم و شما،؟

ی پوزخند زد ،

بیشعور پوزخند میزنه بی شخصیت

مغرور سه نقطه !ایلیا: منم ایلیا رادمنش هستم

به درک که هستی خو چه کار کنم(والا)

بعد اتمام مجلس معرفی کنون

رو به باباشدم و گفتم :

بابایی خیلی خستم اگه عیبی نداره من برم توی اتاقم؟با اجازتون

اقا میثم(بابای ادرینا): برو عزیزم

بعد حرف پدرم رهه افتادم سمت اتاق وقتی رسیدم ب اتاق عین جنازه افتادم رو تخت البته دور از جون من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(اها یادم رفت خودمو معرفی کنم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ادرینا اهتمام هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

22 ساله از تهران

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شر و شیطکن البته و کمی زبون دراز)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم شال و مانتو و شلوار رو دراوردم همونجور انداختم رو صندلی و پیش به سوی تخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمو انداختم رو تخت مدتی نگذشت که به خواب فرو رفتم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای زنگ گوشیم که همیشه رو اعصابم بودای بر پدرت ستاره این چبه گذاشتی رو زنگ تلفنم نگاه تو رو خدا صدای برنامه کودک پلنگ صورتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه ب صفحش کردم دیدم بعلهه حلال زاده ام ک هس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حواب دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بنال!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره: جیییغ ...بیشعور یه بار نشد بگی جونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب تو فرض کن جونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره:بی ترادب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب کارتو بگو که از خواب بیدارم کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره: میخوام بیام خونتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب به درک بیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کصافت خیر سرت دوستتما همه دوست دارن ما یه افلیج

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب باشه عشقم گمشو تشریف بیا .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میبینمت باباي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا جان بابا ایشون از این به بعد راننده جدیدمون هستن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اکبر اقا کار براش پیش اومد استعفا داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و از امروز ایلیا جان راننده شخصی من و شماعه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم گفتم :ای بابا ،این بابای ماعم دم به دقیقه هفته به هفته یکی رو میاره بازم شروع شد گارگاه بازی یه هفته از اق اکبر راحت بودیما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بلند کردم وای خدایا چه با نمکه این ایلیاعه {چه زود خودمونی شدی ادی}

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای خدایا چشاش موهاش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای اندامشوخدایا چه هلوییه حیف واسه رانندگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای مرض ادی تو انقد چش چرون نبودی دختر بسه انقد انالیز پسره مردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی عجب تیکه اییه نامصب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آدی کم زر بزن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو بردم جلو گفتم خوشبختم (هه فک کردی واسا ببین من به بتو دست بدم )

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا خواست دستمو بگیره کشیدم عقب ک تای ابروشو بالا داد و یه اخم کع وای مثلا ترسیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم ی لبخند ژکوند زدم تا حرصش دربیاد چلغوز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلیا: خانوم نمیخوایین معرفی کنید خودتونو ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوهووو لفظ قلمو ببین جمع کن خودتو باو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: من ادرینا اهتمام هستم و شما،؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ی پوزخند زد ،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیشعور پوزخند میزنه بی شخصیت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مغرور سه نقطه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلیا: منم ایلیا رادمنش هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به درک که هستی خو چه کار کنم(والا)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد اتمام مجلس معرفی کنون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به باباشدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابایی خیلی خستم اگه عیبی نداره من برم توی اتاقم؟با اجازتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اقا میثم(بابای ادرینا): برو عزیزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد حرف پدرم رهه افتادم سمت اتاق وقتی رسیدم ب اتاق عین جنازه افتادم رو تخت البته دور از جون من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(اها یادم رفت خودمو معرفی کنم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ادرینا اهتمام هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

22 ساله از تهران

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شر و شیطکن البته و کمی زبون دراز)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم شال و مانتو و شلوار رو دراوردم همونجور انداختم رو صندلی و پیش به سوی تخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمو انداختم رو تخت مدتی نگذشت که به خواب فرو رفتم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای زنگ گوشیم که همیشه رو اعصابم بودای بر پدرت ستاره این چبه گذاشتی رو زنگ تلفنم نگاه تو رو خدا صدای برنامه کودک پلنگ صورتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه ب صفحش کردم دیدم بعلهه حلال زاده ام ک هس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حواب دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بنال!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره: جیییغ بیشعور یه بار نشد بگی جونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب تو فرض کن جونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره:بی ترادب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب کارتو بگو که از خواب بیدارم کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره: میخوام بیام خونتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب به درک بیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کصافت خیر سرت دوستتما همه دوست دارن ما یه افلیج

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب باشه عشقم گمشو تشریف بیا .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میبینمت بابای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ايليا:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با فشار دادن ايفون صداي خدمتكار بلند شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رادمنش هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بفرماييد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با درست كردن يقه كت خوش دوختم وارد حياط شدم از حياط گذشتم و وارد پذيرايي بزرگ و مجللشون شدم از سرو وضع خونه كاملا معلوم بود كه ثروتنمندن.!با گذشتن از دوپله اقاي اهتمام رو روبروي خودم ديدم .با غرور هميشگيم جلو رفتم و دستم و دراز كردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حال شما چطوره اقاي اهتمام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهتمام:ممنون،خوشحالم دوباره ميبينموتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم همينطور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو به سمت مبل هاي سلطنتي شيك دراز كرد-بفرماييد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم رو مبل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اهتمام:راستش من تا الان راننده هاي زيادي رو استخدام كردم ولي خب تقريبا از بيشترياشون راضي نبودم شمارو هم بخاطر سابقه و تعريف زيادي كه شنيدم استخدامتون كردم،،،،،..!من دشمنان زيادي دارم و خيلي براي دخترم نگران هستم كه بلايي سرش نيارن وامامهم تر دخترم كه جوونه و بازيگوش اصلاهم از مراقب و راننده خوشش نمياد به قول خودش همه رو ميپيچونه!و اينكه اميدوارم شما..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همينكه خواست ادامه ي صحبتش رو بگه صداي دختري اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهتمام: ادرينا جان بابا ايشون راننده جديدمون هستن اكبر اقا كار براشون پيش اومد استعفا داد و از امروز ايليا جان راننده شخصي من و شماعه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به قيافه دخترش يا همون ادرينا نگاه كردم قيافه زيبا و شيطوني داشت دستش و جلوم دراز كرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرينا:خوشبختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.خواستم دستشو بگير كه دستشو عقب كشيد و يه لبخند ژكوند زد دختره ي لوس بي مزه با اخم يه تاي ابروم و بالا انداختم با غرور بهش نگاه كردم و گفتم:خانم نميخوايد معرفي كنيد خودتونو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرينا:من ادرينا اهتمام هستم و شما؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه پوزخند به قيافه مثلا با شخصيتش زدم و گفتم:منم ايليا رادمنش هستم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به پدرش كرد و گفت :بابايي خيلي خستم اگه عيبي نداره من برم تو اتاقم با اجازتون و رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهتمام :برو عزيزم .بلافاصله بعد از رفتنش خدمتكار شربت ها رو روي ميز گذاشت جلوي من واهتمام تعضيم كرد با تكوندن خاك هاي فرضي كتم رو به اهتمام كردم و نشستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهتمام :پس اگه موافق باشي برگه رو امضا كنيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستام و تو هم ديگه قلاب كردم و به جلو خم شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-موافقم و مطمئن باشيد پشيمون نميشيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اهتمام:اميدوارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس از إتمام حرفش بلند شدم و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فردا خدمتتون ميرسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهتمام:ميبينمتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به عقب گرد كردم و از حياط گذشتم سوار ماشين گرون قيمتم شدم كتم و در اوردم و به دخترش ادرينا فك كردم اميدوارم باهاش به مشكل نخورم تو همين فكرا بودم كه گوشيم به صدا در اومد روي اسمشو نگاه كردم پرهام بود ...صدام و صاف كردم و جواب دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چطوري داداش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام:فناتيم چخبرا ؟شب چيكاره اي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همه كاره و هيچ كاره!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام با صداي شوخي گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام :اون و كه بلللله ميدونم شب خونه كاميار دعوتيم پايه اي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چهار پايه ام ساعت چند؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام:ساعت 8 ايليا مي...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشت ادامه حرفش و ميگفت كه يهو صداي گوش خراشي اومد صداي دروگه دختري و شنيدم گفت هوووووش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام :هوش تو كلات خانم چته افسار دريدي گوشيم افتاد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانمه:اوووف حالا انگار چي شده ايشششش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد صداي پرهام تو گوشيم پيچيد كه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام :الوايليا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداي خندوني گفتم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الو دادا چي شد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام :هيچي يه جيگر تنه زد بهم گوشيم افتاد زود رفت نتونستم مخشو بزنم ها اه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خودتو ناراحت نكن دفعه بعدي ايشالا!..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثلا با صداي عاجزانه اي گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام:ايشالا !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو ادم نميشي شب ميبينمت عزت زياد..!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام:شرت كم...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشيو قطع كردم و با خنده استارت زدم راه افتادم سمت خونه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد قطع تلفن باز خودمو انداختم رو تخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم به امروز و به اون پسره فکر میکردم که صدای در ریشه افکارمو پاره کرد پاشدم رو تخت نشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره مثل همیشه با جیغ جیغ هاش وارد اتاقم شد ای بر خروس معرکه لعنت هی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره: سلوووم عجقم خوفی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: ای مرض عین ادم بحرف بخدا تو ادمی انسانی داری نفس میکشی ادم شو یکم ستاره بخدا فردا میترشی دبه میخرم براتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره : اووووو واسا واسا باهم بریم چه خبرته گاز دادی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب بابا توام باز شد ننه بزرگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: تو ادم نمیشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: خب چکار میکنی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره: سلامتی رهبر تو چکار میکنی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: هی میگذرونیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز انقد حوصلم سر رفته بود که نگو ساعت 12 با ستاره از راه رسیده بودیم دیگه مرده بودم از اتاق بیرون نرفتم تا ساعت 7 که الانه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم میخواست برم خرید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ستا گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستا اجی جونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حوصلم پوکیده میای بریم بیرون خرید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره: په چی میام اماده شو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: توام ک منتطر بودی همچین حرفی از دهنم خارج شه تا بری خرید دیگه نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره: ایشه بلند میشی یا جرثقیل بیارم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: خو پاشدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم رفتم سمت ایینه خودمو نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایی قیافم اوکی بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان خدا بیامرزم میگفت دخترم مثل ماه می درخشه با فکرش دلم براش تنگ شد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هی خدا چرا انقدر زود رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز خودمو تو ایینه دیدم: یه دخنر مو مشکی بلند با چشای ابی ابرو های قهوه ایی بلند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوستی سبزه لبایی قلوع ایی .و دماغی مملی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره با انداختم زمین با صورت افتادم دماغم شکست عمل کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقصیر این عجوبه است وگرنه مملی نمیشدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غرق قیافم بودم که چیزی محکم خورد تو ملاجم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم دیدم ستاره است :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای بمیری سرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره: کری یا پنبه گوشته سه ساعت دهنم کف کرد و زیر پام امازون سبز شد خانوم خودپرست سه ساعت خودشو تو ایینه دید میزنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا خوشگلی این تن بمیرع خوشگلی اماده شو شب شد اه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: باشه سریع اماده میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سمت کمدم ی مانتو سورمه ای تازانو جلو باز برداشتم استیناش سه رب بود پوشیدم یه سلوار لی تنگ مشکی پوشیدم زیر مانتو هم یه زیر سارا فونی مشکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شال سورمه ایی هم سرم کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهای صافمو هم گیس کردم با کش بعد شالو پوشیدم مو جلو اینه ایستادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخواستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از بی روحی صورتم دربیاد یه برغ لب زدم و یه ریمل و کیف سورمه ایی هم برداشتم گوشیو کارت و انداختم توشو د بدو ک رفتیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پله ها اومدیم پایین دیدم یاسی خانوم داره گرگیری میکنه تعجب کردم پس الناز کو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سلام دادم یاسی خانوم اشپزمون بود زن اینده مشی جوون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام دادم و جواب و داد و پرسیدم : یاسی خانوم پس الناز کو باز کجا رفت شما با این کمر دردتون سرپا ایستادین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گلم رفته مرخصی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: بازم .باید با بابا حرف بزنم نمیشه که 7 روزه هفته 8 روزشو نیست ای باوو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باش یاسی جونم من با ستاره میرم خرید بابا اومد بگو رفته خرید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسی خانوم: باشع دخترم خدا به همرات مواظب باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بگو اقای رادمنش ببرتتون داره هوا تاریک میشه بده دو تا دختر جوون تنهایی تو خیابون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: قربون دل مهربونت باشه با اون میریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدافظی کردمو اومدیم بیرون از باغ گذشتیم و رفتیم دیدیم بعععله اقا حاضر و اماده جلو دره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه چش قره توپ براش رفتم و در عقبو باز کردم اول ستاره نشست بعد من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم سوار شدو ادرس ز پاساژ و دادمو راه افتاد به سمت پاساژ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اه اه گند اخلاق اخما رو انگار ارث باباش دس منه ..لولو خرخره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از چند دقیقه که برای چند سال گذشت رسیدیم ستاره از اون در من از این در پیاده شدم و محکم بهم کوبیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره چون جلوجلو میرفت حواسش نبود داشتم میرفتم که از ماشین پیاده شد و دستم رو گرفت و زل زدیم بهم که گفت چته عین بز زل زدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای خدایا از پروییش دندونامو روی هم سابیدم مو گفتم دیدن خر صفا داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفتم دستمو محکم فشار داد و عضب ناک نگاهم کرد که همون لحظه نزدیک بود خودمو خیس کنم اه گند اخلاق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت: چرا در ماشینو کوبیدی ارث بابات دستشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم: اره مگه نمیدونی اینو بابام خریده فک کردی کی هستی اینجوری با من حرف میزنی هان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلیا:بهت نشون میدم کی هستم صبر داشته باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: لطف کن دستتو بکش محرم نامحرم ک حالیته نه؟البته بعید میدونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفتمو رفتم به سمت پاساژ با ستاره داشتیم میچرخیدیم که یه لباس چشممو گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لباس مشکی شب بلند کمرش کلن طور بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و گردنی بود خیلی زیبا بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست ستاره رو کشیدیم رفتیم تو فروشندش یه پسره سوسول بود داشت میخورد ادمو اه نکبت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سایزمو گرفتم رفتم پرو خیلی خوشگل بود فیت تنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدیم بیرون پولو حساب کردیم رفتیم سمت کیف و کفش یع کیف و کفش ست مشکی گرفتم با یه مانتو کتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره: الهی ذلیل شی بچه پاهام درد گرفت دم به دقیقه لباس میخری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: بیا ساکت شو اه .گشنمه بیا بریم این فست فودیه ی چی بخوریم بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ستاره: اوکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ستاره رفتیم سمت پیتزا فروشی ی میتزا گرفتم نشستیم خوردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پولو حساب کردم اومدیم بیرون از پاساژ منو فک کردم اقا منتظر میمونه زهی خیال باطل اصلا به درک هفت سال سافلین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرتیکه خشک ،غرور ازش میباره یه تاکسی گرفتیم رفتیم سمت خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پول تاکسی رو دادم و با ستاره پیاده شدم ستاره دبه محض پیاده شدن تلفنش زنگ خورد رو رفت اون سمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم راه حیاط رو پیش گرفتم سرم پایین بود که به یه چیز عین سنگ برخوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: اخ اخ برپدرت لعنت چی بود ای ای دماغم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره به عمل کشیده نشه ولی دماغم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهی قبرتو بشورم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بلند کردم و دست از غر غر برداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایا ادم قحطه یا شانس من بدبخت فلک زده است اخه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدم عین بز نگاه میکنه یه پرویی زیر لب نثارش کردم و راهمو ادامه دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشاش میخندید از حرفام اما انقد مغرورع که نیش مبارکشو باز نمیکنه اه اه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادم انقدر نچسب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راهمو ادامه دادم که با حرفش حرصی شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلیا: سعی کن چشمای کورتو باز کنی خانوم کوچولو؟هه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: تو که دیدی چرا یه راست اومدی ها؟کور هم عمه ی بابای دایی نتیجه ی خاله عروستونه نچسب بعدش فهمیدیم تو بزرگی من کوچولو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلیا: من هر چی دلم بخواد به هر کسی میگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: عه نه بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلیا: بابا؟ بهم نگو بابا احساس مسئولیت میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: ببین جایگاهتو که میدونی راننده جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس اسکی رو مخم نرو که کلکل با تو یکی رو ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا هم میتونی بری و بر و بر منو نگاه نکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلیا: اخی کوچولو گریه نکن کاریت ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم یه زره کرم ریختن به یه مورچه رو میخواست که اوکی شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد این حرفش راهشو گرفتو رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عه عه پرو پرو جلوم واستاده میگه مورچه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهت نشون میدم مرتیکه ...استغفرالله،اعصاب نمیزارن که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی اتاق نشسته بودم که الناز واسه شام صدام کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لب تاپو خاموش کردمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهامو کلیپس زدم و دمپایی رو فرشی هامو هم پوشیدم و رفتم پایین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدم بابا با این ایلیا خوب گرم گرفتن و صحبت میکنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم با سر یه سلام دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و نشستم داشتم نوشابه میخوردم که چیزی محکم خورد به پاهام نوشابه پرید گلم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بابا میثم از جاش بلند شد اومد سمتم ادی چیشد ادی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و کمرمو ماساژ داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ی لحظه نگام به ایلیا افتاد پدرتو درمیارم میزارم جلو چشات نشناختی منو من ادرینا اهتمام که پیش هیچ کس کم نمیاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچرخ تا بچرخیم اقای رادمنش با چشمام براش خط و نشون میکشیدم ک اونم با کارام لبخند میزد و این بدتر رو اعصابم میرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و ی لبخند زدم و نوش جون گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاشدم رفتم سمت اتاقم درو بستم و هندسویری رو گذاشتم تو گوشم و اهنگ مورد علاقم رو play کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ايليا:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از اينكه رسيدم خونه يه دوش حسابي گرفتم اومدم بيرون حوله رو تنم كردم و دمپايي رو فرشي هاي ست و حوله رو پام كردم....!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همينطور كه زير لب شعر ميخوندم به سمت جلو رفتم و سشوار و از تو كشو برداشتم به پريز وصلش كردم و همينطور كه به صداي خوبم گوش ميدادم و ميخوندم روشنش كردم كه صداي موبايلم بلند شد ....!!!؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفي كشيدم و به سمت موبايلم رفتم....!شماره ناشناس بود اتصال و زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله بفرماييد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام من خدمتكار اقاي اهتمام هستم گفتن زنگ بزنم بگم بياين خانم ميخوان برن بيرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه الان ميام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همينطور كه صحبت ميكردم به صورت خودكار كمربند حوله رو صفت و شل ميكردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ممنونم خدانگهدار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خداحافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ياد پرهام افتادم وااااي بگم نميام تا يه هفته دهنمو صاف ميكنه.....!!!! گوشيو برداشتم و شمارشو گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بوق...بوق...بو..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام:الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الو پرهام چطوري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام:مگه تو دكتري؟بنال ببينم چي ميگي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به شوخي گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هيچي دادا حرص نخور يبوث ميشي..!!فقط دوست دخترت با من رل زده ...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام با گيجي مثلا هولي ساختگي:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام :ها؟چي؟كدومشون؟نگو كه سيمينه!!!!روژان هم نه هنوز تاريخ مصرف داره !!..هانيه ام كه منگله از اين عرضه ها نداره...!سارا هم كه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده و كلافگي ساختگي گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بسهههههه همه دختراي شهر با اينن ها شوخي كردم ايستگاه بودي...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام:اي كوفت ...اي درد...واستا gf كه داشته باشي من...!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بسه داداش كم زر بزن ،،،امروز نميتونم مهموني كاميار بيام كار برام پيش اومده ميدوني كه چي ميگم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام:اي بابا..اشكال نداره درك ميكنم دفعه بعدي..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس خودت به كاميار بگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام:حله داداش قربونت خدافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خدافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همينطور كه لباسامو تنم كردم زير لب غُر ميزدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا بخاطر اين دختره ي لوس ننر زبون دراز مهموني رفتنم به هم خورد ...!!گوشيم و برداشتم و از خونه بيرون رفتم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوي در منتظر بودم ...!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديگه كم كم داشتم كلافه ميشدم..كه دختره با دوستش اومد بيرون ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه چشم غره رفت و دو جوابش پوزخند زدم كه با دوستش سوار شدن توي راه هيچ حرفي بينمون رد و بدل نشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوستش ادرس يه پاساژ و داد كه اونجا پيدا شون كردم ...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوستش كه پيدا شد از ماشين اومد بيرون و درو محكم به هم كربيد اعصابم خط خطي شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پيدا شدم و دستش و كشيدم كه زل زد بهم نگاش كردم و با تمسخر گفتم:چته عين بز زل زدي بهم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دندوناشو روي هم سابيد و گفت:ديدن خَر صفا داره...!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش و محكم فشار دادم و غضب ناك نگاش كردم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عصبانيت گفتم:چرا در ماشينو و كوبيدي به هم مگه ارث باباته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرينا: اره مگه نميدوني اينو بابام خريده؟فك ميكني كي هستي كه اينطوري با من حرف ميزني؟ هان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهت نشون ميدم كي هستم صبر داشته باش!!..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرينا:لطف كن دستتو بكش محرم و نامحرم كه حاليته؟البته بعيد ميدونم !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين و گفت و به سمت پاساژ رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هع وايسا نشونت ميدم وقتي با تاكسي برگشتي ميفهمي من كي هستم و يه من ماست چقد كره ميده!!!..،،!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ماشين شدم و پام و روي گاز فشار دادم رفتم خونشون و توي حياط منتظر وايسادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حدود ٢ساعت بعد اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با كلي خريد توي دستش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كه همون موقعه تلفنم زنگ خورد و رفتم اون ور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

كه احساس كردم يه چيزي افتاد برگشتم ديدم پاش خورده به سنگ افتاده!!!!...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه لحظه دلم يه جوري شد خواستم برم كمكش كنم كه پاشد جلوي خودمو گرفتم نرم دستش و بگيرم كمكش كنم پر رو ميشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زير لب غر زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرينا:اخ اخ بر پدرت لعنت..!!چي بود؟دوباره دماغك به عمل كشيده نشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم ميخواست بخندم ولي پر رو ميشد جلوي خودمو گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه پررو زير لب گفت وراهشو ادامه داد كه گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعي كن جلوي چشمتو ببيني خانم كوچولو هع!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرينا: تو كه ديدي چرا يه راست اومدي؟در ضمن كورم عمه ي باباي دايي نتيحه خاله عروستونه !...نچسب!!فهميدم تو بزرگي من كوچولو!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من هرچي دلم بخواد به هركي ميگم..!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرينا:عع نه بابا!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا؟بهم نگو بابا احساس مسوليت ميكنم!!..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرينا :ببين راننده جون رو مخم اسكي نرو..!كه حوصله كل كل با تو يكي رو ندارم!!! حالا هم ميتوني بري و بر و بر منو نگاه نكني!!..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اخي كوچولو گريه نكن كاريت ندارم!!!..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين و گفتم و سريع محل حادثه رو ترك كردم كه دختره با پاچه نگيره...به سمت ماشين رفتم و و گوشيم و چك كردم...از پنجره نگاه كردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديدم يه ذره حرص خورد و خود خوري كرد و بعد رفت خونه.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلیا:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسيدم خونه ..سريع لباسام و عوض كردم و لم دادم جلويtvفيلم سينمايي داشت پفيلاي رو ميز و برداشتم و كوسن و بقل كردم به نگاه كردن ادامه دادم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشيم زنگ خود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسم و نگاه كردم سرهنگ محبي بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدام و صاف كردم و صداي tvروكم كردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الو سلام سرهنگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرهنگ:سلام ايليا جان چطوري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ممنونم سرهنگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرهنگ:با ماموريت چيكار ميكني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راستش هنوز اهتمام و جايي نبردم يعني خودش نخواسته فك كنم هنوز اعتماد كامل پيدا نكرده بيشتر دخترش و اينور و أونور ميبرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرهنگ :ميدوني كه اين ماموريت خيلي حياتيه نبايد كوچك ترين اشتباهي بكني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميدونم سرهنگ تمام سعيمو ميكنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرهنگ:سرگرد ما تمام اميدمون به تو بايد بتوني اين ماموريت و هم مثل ماموريت هاي قبل موفقيت اميز پشت سر بزاري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اميدوارم سرهنگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرهنگ:ايليا به همين زوديا بايد شنود ها رو كار بذاري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سرهنگ فك ميكنم تو همين هفته بتونم كار بذارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرهنگ:خوبه مزاحمت نميشم ايليا جان مواظب خودت باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مراهميد خداحافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرهنگ: خدانگهدار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوووف به اولين روزي كه اين ماموريت و دادن بهم فكر كردم گفتن يه باند قاچاقه مواد مخدره كه بايد بتوني سردسته شون و پيدا كني از زير مجموعه هاشونم اهتمام رو گفتن با نفوذ توي خونه ي اهتمام و راننده بودنش ميتونستم به بالا بالا هاشون برسم با اينكه سنم يه ذره واسه اين كار كم بود ٢٨سال اما بخاطر سابقه خوبم اين ماموريت و دادن بهم خدا يا كمكم كن بتونم موفقيت اميز تمومش كنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت و نگاه كردم ١٢/٢٤ديقه بود خوابم گرفت tvرو خاموش كردم و به سمت اتاقم رفتم موبايلم و رو زنگ گذاشتم ساعت ٧ و بعد با كرختي رو تخت رفتم با فكر به ماموريت سختم اروم چشماش گرم شد و به خواب عميقي رفتم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقد خسته بودم هندسویری رو در اوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گرفتم خوابیدم و گوشی رو گذاشتم ساعت 7

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و به خواب شیرینی خلصه رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای خدایا چی میشه این روزا تموم بشه من از دانشگاه خلاص بشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم و به سمت سرویس رفتم دست و صورتمو شستم و با حوله خشک کردم رفتم سمت کمد ی مانتو تا زانو ساده مشکی و یه مغنعه مو سر کردم حوصله ارایش نداشتم صورتم خوشگل بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم پایین دیدم یاسی خانوم چه صبحونه ایی درس کرده دلم ضعض رفت اما دیر شده بود اب پرتغال رو سر کشیدم و کولم رو برداشتمو رفتم سمت حیاط دیدم بعععله اقا اماده واستاده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه سلام بهش دادم که سرشو تکون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لال بشی ایشالله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار شدم درو کوبیدمو رفتیم سمت یونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلیا: ساعت چند بیام ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: لازم نکرده بیای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلیا : حرفمو یبار تکرار میکنم ساعت چند؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: الحق ک ی دنده ایی ساعت 2:30 کلاسم تموم میشه لطف کن بیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلیا: نمیخوای پیاده شی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: منتظرم درو باز کنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشاش قده نلبکی شده بود داشتم میمردم از خنده ولی تحمل کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلیا: دست داری باز کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: تو رو دارم غم ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشت منفجر میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلز کرد منم باز ناز پیاده شدمو رفتم ب سمت دانشگاه امروز با کلاس جدید و استاد جدیدی داشتیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو دیدم بیشتر پسرن و هیز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکیشون گفت : ای جانم چه خوشگل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از این همه وقاحت حالم بهم خورد و غضب ناک رفتم جلو گفتم : ببین مرتیکه اشغال چشاتو درویش کن وگرنه با همین ناخونا درشون میارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودت مگه خار مادر نداری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مدرتو میدم حراست دربیارن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر اعصابم خورد بود اومدم بیرون درو کوبیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اووووووف خدا عجب ادامایی پیدا میشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو حیاط نشستم تا تا این کلاس لعنتی تموم شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

2 ساعت بعد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخیش اینم تموم شد موند یکی که ستاره و برو بچ هستن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم سمت بوفه یه قهوه خریدیمو با ستاره خوردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و کلاس بعدی هم گذشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت دو ایلیا خان اومد داشتم از در بیرون میرفتم که یکی از پسرای سریش دانشگاه که تومخی همیشگی بود اومد جلو هی حرف میزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم : اقای مهراوری بهتون چند بار بگم ق.ص.د.ازدواج ندارم .ندارم اقا مزاحم نشید هر روز دارید میگید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلیا داست منو میپایید راهمو گرفتم رفتم درو باز کردم نشستم که با خشمی که پنهان میکرد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کی بود مرتیکه چی میگفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وا این چکار داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرینا: به تو ربطی داره اخه تو کارام داخالت نکن افتاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلیا : ببین با من میای بیرون یا جلو چشممم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.