آدما های مغرور دو دسته اند:مغرورِ خوب و مغرورِ بد . مغرورِ خوب هیچ وقت تو هیچ چیز جلو نمیره، اما اگه جلو بری و ازت محبت ببینه چند برابر بهت محبت میکنه… اما مغرورِ بد هر چه بیشتر بهش محبت کنی و علاقتُ بهش ثابت کنی غرورش پررنگ تر میشه ودست تو دستِ غرور میزاره و باهاش میره و ازت دور میشه و جواب محبت هات رو با سردی میده!

ژانر : عاشقانه، اجتماعی، هیجانی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۴۳ دقیقه

مطالعه آنلاین دوراهی عشق و غرور
نویسنده : meli770

ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #هیجانی

خلاصه:

آدما های مغرور دو دسته اند:مغرورِ خوب و مغرورِ بد . مغرورِ خوب هیچ وقت تو هیچ چیز جلو نمیره، اما اگه جلو بری و ازت محبت ببینه چند برابر بهت محبت میکنه… اما مغرورِ بد هر چه بیشتر بهش محبت کنی و علاقتُ بهش ثابت کنی غرورش پررنگ تر میشه ودست تو دستِ غرور میزاره و باهاش میره و ازت دور میشه و جواب محبت هات رو با سردی میده!

گاهی باید قبول کنیم برای داشتنِ حالِ خوب باید از دوست داشتن دسته ی دوم دست برداریم،

دوست داشتن آدم هایی که غرورشان اولویتشان است آزار دهندست.

باید دید شخصیت های این رمان ازکدوم دسته هستند!

شخصیت هایی که توی یک دوراهی قرارمیگیرن.

***

خلاصه جلد اول:

در جلد اول با دوازده تا شخصیت اصلی داستان آشنا شدیم.

شش تا پسر وشش تا دختر.

دوازده تا اشراف زاده که تنها سرگرمیشون شیطنت بود.

اشراف زاده هایی که از سن 18 سالگی باید مستقل زندگی می‌کردن وتوی این راه هزارو یک اتفاق افتاد

که دراخر باهم ازدواج کردند وبچه دار شدند.

***

مطالبی که باید از جلد دوم بدانید:

داخل جلد اول با بزرگ خاندان تهرانی آشنا شدیم

ولی بعدازمدتی از دنیا میرن که

داخل این جلد بزرگ خاندان تهرانی

امیر علی

پدر بزرگ شش شخصیت اول داستان هست

کسانی که جلد اول رو نخوندن مشکلی نیست؛ چون متوجه میشن:)

لازم دونستم اسم شخصیت های اصلی جلد اول روبگم.

لطفا باجلد دوم قاطی نکنید.

شب آرا وشاهین

آرزم وداریوش

راتین وتینا

اتروان آرام

اترون نازنین

درفشان وماهیار​

***

مقدمه:

غرور

وجودم را درید

با تو بودن را برید

و خیال پر تنهایی را

به من ارزانی داشت

غرور...

تخم یاس

تخم ترس

ترس تقابل با تو

و هزاران شبه بی نفس فاصله را

در درونم بالاند

غرور...

سدّ گفتن

گفتن عشق ، محبت ، دوستی

به تو در مدح و نماز راستی

می شود

با خم ل**ب

غرور...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همچو داسی تیز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دستی ناشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ریشه برکند درختان امید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و چو هیزم شکنی زحمت کش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمر همت بست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به نابودی این باغ نوید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غرور...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همچو آتش سوزان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همچو خنجر برّان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سیه خاک نشاندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویران

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بنمود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هستی من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و نشان داد به من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیستی را

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غرور...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلق خودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوی خودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دشنه ای زد ز پشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که هنوز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می چکد از زخم عمیقش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مایع خون خودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غرور...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عامل بدبختی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که در این دیر سعادت داشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به حضورش برسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و وفاداری خود را

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به حدش برسانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به در و خدمت او

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر که پرسد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ز چه چیزی به گزندش تو گرفتار شدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناله ناله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زجه زجه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با غرور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گویم غرور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غرور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معرفی شخصیت ها:​

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" اهورا "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

“امشبم گریه و گریه و گریه و بارون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گریه واسه همه آرزوهامون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرزوهایی که بعد تو دیگه نموند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلی که خسته ی خسته ی خسته ست از اینجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنهای تنهای تنهای تنها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفا داره توی تنهاییاش با خدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من میخوام باز به روزایی که قبلِ تو بودن برگردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی بخاطرِ داشتنِ تو به خودم بد کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرزوم اینه که خوب باشه حالت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتی خدا باشه پشت و پناه تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می‌گن درد هر کس رو از توو چشاش میشه فهمید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه حرفایی هستن فقط از خدا میشه پرسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا قلب من دیگه مثل قدیما نمیشه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جواب محبت شده بغضی که وا نمیشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امشبم گریه و گریه و گریه و بارون"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باحرص گیتار رو پرت کردم روی زمین که باعث شد صدای بدی ایجاد بشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها ترسیده سمتم برگشتن، مصطفی زودتر از همه شروع کرد به غرغرکردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اهورا داداش چی شد؟ چرا گیتارتو پرت کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببینم بی‌نمک ترازاین اهنگ پیدادنکردین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از مصطفی که اخماش حسابی رفته بود تو هم صدرا و هامین شروع کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخش داداش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشم؟ صدرا به خدا میام کله تو می‌کنم. آخه پسر....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آروم باش اهورا... چرا داد میزنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا دادمی‌زنم؟ شماها یا نفهمین یاخودتون رو می‌زنید به نفهمی، پس فردا اجرا داریم آخه این شعره؟ آخه این ریتمه؟ این چه وضعشه بعد ازیک ماه تمرین کردن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدجور اون روم بالا امده بود؛ یعنی می‌خواستم همشون رو با هم بزنم ولی حیف، فقط حیف بهترین رفیقام بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه تا یک دقیقه دیگه اونجا می‌موندم استادیوم رو روی سرشون خراب می‌کردم. گیتارم رو از روی زمین برداشتم پرت کردم توی کیفش زیپش رو بسته، نبسته برداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مستقیم رفتم سوارماشین شدم، مخم داشت می‌ترکید. باید آروم می‌شدم اینطوری نمی‌شد برم عمارت اگه اینطوری می‌خواستم برم حتما یه بلایی سر یکی می‌آوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین رو روشن کردم و حرکت کردم سمت بام تهران، شاید تنها جایی بود که الان می‌تونست حال خرابم روخوب کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"امیرعباس"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کم کم داشت اون روی سگم بالا می‌اومد، اگه تا دودقیقه دیگه اونجا می‌ایستادم حتما فک و مک طرف رو می‌آوردم پایین. مرتیکه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون توجه به بقیه ازجام بلندشدم که صندلیم برعکس شد افتاد روی زمین، گوشیم رو از روی میز برداشتم و از در بیرون زدم. همچین در بهم خورد که صداش توی کل سالن پیچید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با قدم‌های محکم وعصبی خودم رو به آسانسور رسوندم فقط خداروشکر همون طبقه بود، وگرنه سالم موندن آسانسور رو تضمین نمی‌کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از سه دقیقه به پارکینگ رسیدم. درماشین رو با سوئیچ بازکردم و نشستم پشت فرمون و سریع ماشین رو روشن کردم. دنده عقب گرفتم از پارکنیگ زدم بیرون، فاصله شرکت تا عمارت بزرگ تهرانی یک ساعت راه بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی راه که داشتم می‌اومدم به خاطر سرعت زیادم دو تا موتور پلیس افتادن دنبالم؛ چون حوصله‌شون رونداشتم راهم رو دورتر کردم! لعنتیا، خیلی اعصابم سرجاشه اینا هم هی پیله می‌کنن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرِ سی‌دقیقه و یک ثانیه به عمارت رسیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین رو خاموش نکردم چون حوصله خاموش کردن نداشتم. داشتم می‌رفتم داخل که یکی از در بیرون اومد‌. ازصدای جیغ جیغش می‌شد فهمید سوفیاس، تا اومد رد بشه دستش رو گرفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هی ترسیدم داداش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجابه سلامتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدجور عصبانی بودم،طوری که احساس می‌کردم ازچشام داره آتیش می‌باره، این رو ازقیافه ترسیده سوفیا هم می‌شد فهمید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به‌خدا از بابا اجازه گرفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ازمن اجازه نگرفتی! سوفیا همین الان گم میشی تو، چون به اندازه کافی سگ هستم! نمی‌خوام روت دست بلندکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گمشو تو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چنان عربده‌ای کشیدم که صدام توی کل باغ پیچید، درعرض دو سوت داخل رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودم هم بعد ازچند دقیقه داخل رفتم‌.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سمت آسانسور هایی که گوشه سالن بود رفتم تا آسانسور رسید مستقیم دکمه اتاقم رو زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دراتاق رو بهم کوبیدم. گوشیم رو پرت کردم رومیز تلویزیون. فکرکنم صفحش عیب کرد که اونم به‌جهنم، خودم رو روی تخت پرت کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"نازدانه"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازبالکن اتاقم داشتم منظره بزرگ باغ عمارت رو تماشا می‌کردم، دست هام رو توی جیب سویشرتم برد. هوا عالی بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واقعا به آدم آرامش می‌داد. صدای پرنده ها؛ صدای شر شر آب؛ صدای بادی که می‌پیچید لابه لای برگا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر آدمی رو به وجد می‌آورد ولی نمی‌دونم امروز چم شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازصبح که ازخواب بیدارشدم حالم جا نیست. همش دارم به همه پیله می‌کنم یا پاچه می‌گیرم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم‌های تو هم درحالی که داشتم باغ رو تماشا می‌کردم پای راستم رو خیلی آروم انداختم روی پای چپم و دست راستم رو ازجیبم بیرون آوردم و دسته استکان لیوان پایه کوتاهی که روی میزچهار نفره چوبی قرارداشت رو دستم گرفتم و آروم شروع به مزه کردن چایی کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ذهنم درگیربود، باید این مقاله رو تافردا آماده می‌کردم ولی اصلا نمی‌تونستم تمرکزکنم. اینطوری نمی‌شد باید به یکی رو می‌انداختم تا توی اتمام مقاله کمک کنه؛ ولی کی؟ لابد لار؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بافکرکردن به لار یه پوزخند گوشه لبم جا خوش کرد. تنها کسی که می‌تونستم بهش رو بندازم، فقط و فقط بابا بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

​***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"نازمهر"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سعیده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعیده با دو توی اتاق مدیریت اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله نازمهر جون.؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه من باشماها نیستم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودکاری رو که دستم بود محکم روی میز کوبیدم. ازجام بلندشدم، با بلند شدن من سعیده یه قدم رفت عقب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-که چی شده؟ مگه من نمی‌گم صدای اون آهنگ رو کم کنید؟ البته دیگه نیازی نیست چون یک ساعت پیش بهتون گفتم. حداقل برو بگو آهنگ بدنسازی رو کم کنند، تا ده تا خیابون اون طرف تر رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چشم نازمهر جون، الان میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سعیده... بچه های فیتنس اومدن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بله عزیزم اومدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلی خب می‌تونی بری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- با اجازتون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بارفتن سعیده یه نفس عمیق کشیدم، من آخر ازدست اینا دق می‌کنم راحت می‌شم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهام رو با کش دم اسبی بستم. کتونی هام رو پوشیدم، لباسم خوب بود، یه تاب وشلوارک بادمجونی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی از تیپم مطمئن شدم از اتاق مدیریت بیرون اومدم و سمت سالن فیتنس رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشگاه چهار قسمت داشت، یکی ازقسمت های باشگاه رو اختصاص داده بودیم به بدن ساز؛ یک قسمت دیگه رو به فیتنس، پیلاتس، ایروبیک و یوگا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی دیگه ازقسمت ها استخر و سونا بود.یک قسمت روهم اختصاص داده بودیم برای تعویض لباس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشگاه رو من و زهره یکی ازصمیمی ترین دوستام مدیریت می‌کردیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"نوراهان"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تااونجایی که می‌تونستم همه حرصم رو سر گاز ماشین خالی کردم. دختره پرو رو حرف من حرف می‌زنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی به خودم اومدم دیدم روی بام تهرانم. سرم رو گذاشتم روی فرمون تا بلکه یه ذره آروم شم ولی فایده نداشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ماشین اومدم پایین و ماشین رو با سوئیچ قفل کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم می‌رفتم که چشمم به ماشن اهورا خورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم پاشده اومده بام؟ پسر...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای اهورا برگشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باز چی شده پا شدی اومدی اینجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهام رو توهم کشیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من باید ازتو بپرسم چت شده که باز پاشدی اومدی اینجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یک، اخم ها رو باز کن، دوفقط اینجا آرومم می‌کنه؛دلستر می‌زنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بااهورا هم قدم شدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-توچرا اومدی اینجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به همون دلیلی که تو اومدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لایک داشت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

​***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" لار "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیگار کاپتان رو از جیبم بیرون آوردم. بافندکی که روی میز پایه کوتاه کنارم بود روشن کردم. به پشتی مبل راحتی سفید تکیه دادم و سیگار رو گوشه لبم گذاشتم. پاهام رو روی هم انداختم. آروم داشتم به سیگار پُک می‌زدم در همون حال گوشیم رو ازجیبم بیرون آوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیگار روبین انشگت سبابه و انگشت میانیم گرفتم. داشتم تلگرام رو چک می‌کردم که باصدای صبا سرم رو بالا آوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-داری چیکار می‌کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداش عین مته روی مخم بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هزار بار بهت گفتم صداتو اینطوری نکن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دادی که زدم یه قدم عقب رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشید عزیزم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی‌ کار داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی امدم ببینم چی کار می‌کنی، همین!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیدنت تموم شد؟ برو بیرون... در رو هم ببند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لار...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای اعتراض آمیزش روی مخم بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برو بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیگار رو سرجای اولش برگردوندم و یه پک عمیق زدم؛ هنوزصبا بیرون نرفته بود، صدای شروین امد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بازچی کارکردی این دختره قیافش توهم بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این همیشه قیافش این شکلیه به منم ربطی نداره؛ صدبار بهت گفتم این دختر رو نیار اینجا؛حرف حالیت نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چته پاچه می‌گیری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونطور که بامن حرف می‌زد نشست روی میز بیلیارد که وسط اتاق قرار داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی، فقط این دختر رو می‌بینم جنون می‌گیرم، می‌خوام خفش کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هروقت جنون گرفتنت تموم شد، پاشو بچه ها الان میان اینجا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تاالان نیومدن تعجبه؛ فقط قبلش این دختر رو ردکن بره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چشم قربان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"آیناز"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه جا سکوت بود، تنها صدایی که به گوش می‌رسید صدای تیک تاک ساعت بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بایه حرکت، توپی که توی دستم بود شش تا شیشه رو با هم یه جا زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ایول بالاخره زدمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعریف الهه و سالومه نیشم تا جایی که می‌شد کش اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ایول دختر عالی زدیش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دمت گرم آیناز.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه کنیم ما اینیم دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بزن قدش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کف دستامون رو بهم دیگه زدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابچه هاشرط بسته بودیم هر کی نتونه شش تاشیشه رو با یه ضرب بزنه، بقیه رو مهمون کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سالومه، چهارتاشون رو زد، الهه هم سه تاش رو؛ فقط خودم تونستم شش تاش رو یه جابزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زهرمار دستم ترکید، خر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توپی که باهاش شیشه هارو زده بودم، روی میز عسلی کنار مبل مخملی شکلاتی گذاشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سالومه ده هزاربار گفتم القاب خودت رو به من نسبت نده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سالومه خودش رو انداخت روی مبل، حالت متفکری به خودش گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا کی این شیشه ها رو جمع کنه پخش زمین شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فکر خوبی کردی؛ ولی من الان حس فکر کردن بهش رو ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودم رو پرت کردم روی مبل، دست راستم رو تکیه گاه سرم کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه یه سیب از ظرف بزرگ میوه ای که روی میز بود برداشت، رو کرد سمت من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حوصله داشته باشی خیلی عجیبه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینا رو بی‌خیال، بریم بیرون یه چیز بزنیم مهمون شماها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه پرو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوی اوی، شرط بندی کردیم... یادتون که نرفته؟شیش تاشیشه رو با هم زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الهه درحالی که داشت گاز های آخرش رو به سیبش می‌زد، با اون دستش موهاش رو که توی صورتش اومده بودن رو پشت گوشش فرستاد. رو به من گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره... ولی بعد از قرنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مهم اینِ که زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو از جام بلندشدم مانتوم رو ازچوب لباسی فلزی جلوی دربرداشتم، شالم رو سرکردم و کیفم و سویچ رو برداشتم، گوشیم رو تو کیفم گذاشتم. کفش های ساق‌دارم رو پام کردم و از در زدم بیرون. پشت سرم سالومه و الهه هم اومدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"بهار"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با جیغ سهیلا سه متر به هوا پریدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای چته قلبم اومد توی دهنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهار بهت گفتم اون آدامس لعنتی رو انقدر بادنکن تا بترکن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی ریلکس تکیه‌ام رو به پشتی مبل کرم رنگ دادم. پاهام رو روی هم انداختم. کوسن روبرداشتم دستام رو دورش قلاب کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلی کیف میده چرا نکنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عزیزم، چون رو مخمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من که خوشم میاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باجیغ فرا بنفش آمنه سه متر به هوا پریدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هان؟ زهرم ترکید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-درد و هان، حقت بود میگم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لابد می‌خوای بگی بهادر کجاس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یه چیز توی همین مایه ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آمنه، بهادر رو دوست داشت یابهتر بگم عاشقش بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه می‌دونم، صبح که از خونه زدم بیرون، خواب بود... از بس خرسه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوی! با داداشت درست حرف بزن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا تونمی‌خواد حرص بهادر رو بخوری، یکی پاشه اون آهنگ رو زیاد کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای کم آهنگ روی مخم بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نوکر بابات غلام سیاه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اتفاقا نوکربابام گندمیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهیلا گندمی بود با قدی متوسط. میشه گفت تپل بود، موهاش هم فرفری مشکی بود، چشمای قهوه‌ای، ابروهای قهوه‌ای تیره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهار...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اومدم عکس العمل نشون بدم یه کوسن صاف تو صورتم خورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخ آخ، دماغم! سهیلا بترشی الهی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حقته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منگلی دیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این چه طرزحرف زدنه بهار؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جون هر کی دوس داری گیر نده، اه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کلا بی‌اعصابیا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه خیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازجام بلند شدم تا برم صدای آهنگ رو زیادکنم، چون صدای کمش روی اعصابم بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باحرفی که سهیلا زد، ابروهام رو تو هم کشیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ازهم نشینی با لاره دیگه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدن اسمش یهو عین جن زده ها سرجام نشستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دفعه آخرته اسم لار رو میاری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم ازجام بلندشدم و به "بهار بهار" گفتن بچه ها هم توجه نکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"فصل اول"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه ماشین ها داخل باغ عمارت تهرانی پشت سر هم پارک شده بودند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازمهر از پشت پنجره اتاقش نظاره گر باغ بود و توی دلش داشت غرغر می‌کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هوف،حالا نمی‌شد مهمونی نگیرید؟ وای خدا اصلا حوصله جمع مزخرف اشراف زاده رو ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باحرص پرده حریر صورتی رنگ اتاقش رو انداخت و به سمت میز توالتش رفت، گوشیش رو از روی میز برداشت و با نازدانه تماس گرفت که همون موقع در اتاقش باز شد و نازدانه وارد اتاق شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم هایی در هم نازمهر رو نگاه کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا نمیایی؟ همه اومدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حوصله ندارم نازدانه... چه خبره پایین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هوف ازدست تو.. هیچ خبر؛ مثل همیشه... ولی اگه بیایی به نفعته!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازمهر موشکفانه نگاهی به نازدانه انداخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چون همه اومدن... یعنی نوراهان واهورا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازمهر بادهن باز داشت به نازدانه نگاه می‌کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناباور رو کرد سمت نازدانه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جدی میگی؟ اونم بعد از چندماه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوهوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه داخل سالن حضور داشتند، تنها کسایی که نبودند نازمهر ونازدانه بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نوراهان با حرص داشت شربت آلبالوی خوش رنگ رو مزه می‌کرد که باصدای امیرعباس برگشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چته اهورا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی... فقط نمی‌دونم این دوتا کجان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نازمهر ونازدانه؟ میان یعنی باید بیان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کاملا درسته!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز حرف نوراهان تمام نشده بود که سر و کله نازمهر و نازدانه پیدا شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نوراهان لیوان شربت پایه بلند رو روی میز کنار دستش گذاشت و با اخم های توهم به سمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازمهر رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازمهر متعجب داشت نوراهان رو نگاه می‌کرد. نازدانه هم بدون توجه به نوراهان برای نازمهر دست تکون داد راهش روکج کرد وپیش دخترها رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نوراهان عصبی رو کرد سمت نازمهر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه عجب... تشریف اوردین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فکر نمی‌کنم برات اهمیتی داشته باشه بودن یا نبودنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اونش دیگه به خودم ربط داره... فقط نمیشه کمتر خط چشم بکشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بازم به خودم ربط داره داداش کوچولو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نوراهان چشم هاش رو بست و چند تا نفس عمیق کشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازمهر هم با لبخند خبیثانه‌ای که روی لبش جاخوش کرده بود سمت دخترا رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهمونی ساعت یازده شب تموم شد، بعداز مهمونی کسل کننده همه توی پذیرایی عمارت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جمع شدند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بزرگ تهرانی بعداز گذشت چند دقیقه شروع کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از وقتی که مستقل زندگی می‌کنید هرسه ماه یک بار هم به عمارت سر نمی‌زنید... با این اوضاع نمی‌تونم بذارم شماها وارث های خاندان تهرانی باشین"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه توی بهت فرورفته بودند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیرعباس آروم شروع به حرف زدن کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ولی از عمد نیست، باورکنید نمی‌تونیم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کوروش سمت امیرعباس برگشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چطور وقت می‌کنید دورهمی های دوستانتون روبرید، وقت نمی‌کنید اینجا بیاید؟خودتونم خوب می‌دونید. یکی از شرط های مستقل زندگی کردن، سر زدن به عمارت بود در غیر این صورت ارث بی‌ارث!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها کلافه هم دیگه رو نگاه می‌کردند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درفشان که پیش ماهیار نشسته بود رو کرد سمت بچه ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یا مثل بچه های خوب حداقل هفته ای دو بار سر می‌زنید عمارت... یا تشریف می‌برین سرکاراتون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای اعتراض آمیز نازمهر بلند شد. اخم های ماهیار ناخوداگاه توهم رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این چه طرز حرف زدنه نازمهر؟طلب کارم هستین؟ اگه اقابزرگ هم قبول کنند بهتون یک فرصت دیگه بدن... من راضی نمیشم با این لحن صحبت کردن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازمهر هاج و واج داشت پدرش رو نگاه می‌کرد، نوارهان دست هاش رو مشت که مبادا کاری بکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کتایون مثل همیشه طرفدار بچه ها بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شما هم بس کن ماهیار خان؛ فقط یک فرصت دیگه دارید البته با اجازه اقاجون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اونجایی که کتایون اخرین فرزند امیرعلی بود حرفش رد خورد نداشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها روی مبل های سفید رنگ طبقه دوم نشسته بودند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مبل ها به صورت گرد چیده شده بودند. یک میز بزرگ شیشه ای گرد هم وسط قرار گرفته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک رومیزی ترمه با یک گلدون روی میز رو تشکیل می‌دادن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهوار و نوراهان عصبی نفس هاشون رو مدام بیرون می‌فرستادن طوری که انگار باهم هماهنگ کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیرعباس و لار عصبی باصدای نسبتا بلندی ساکتشون کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ا بسه دیگه هی فوت می‌کنن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب راس میگه امیرعباس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نوراهان که منتظر یک حرف بود شروع کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به‌نظرت تقصیر کیه که انقدر عصبی ام؟ نمی‌دونم کی گفته ایشون اظهار نظر کنن! نمیشه... نمیشه حرف نزنه... حرف مُفت نزنه میگن لاله."

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازمهر با ابروهای توهم رو کرد سمت نوراهان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بهتر حواست رو جمع کنی نوراهان، زیادی داری صحبت می‌کنی،هی من هیچی نمی‌گم! اصلا به توچه من چی می‌گم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- معلومه به من ربطی نداره... فقط از این به بعد خواستی حرف بزنی بفهم چی میگی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هر وقت تو فهمیدی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با داد امیرعباس هر دوشون سکوت کردند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ساکت شید تا خودم پانشدم جفتتون رو بزنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جرئت نداری!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نازمهر سعی کن ساکت شی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نشم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ساکت می‌کنمت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شتر در خواب بیند پنبه دانه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه چند لحظه سکوت کردند، طوری که انگار سال هاست حرف نزدند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سخت بود خیلی سخت برای آدم هایی که از جون و دل هم دیگر رو دوست دارن، ولی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از سکوت طولانی، نسبتا آروم تر از قبل شده بودند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لار ادامه داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بادعوا نمیشه چیزی رو درست کرد، برای یک بار هم که شده بیاید مثل آدم باهم حرف بزنیم، نه بادعوا و داد و بیداد که اخرشم به هیچ جایی نرسیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آینازحرف لار رو تایید کرد و در ادامه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حق با لاره... الان مشکل‌مون جدی تر از این حرفاست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعداز یک ساعت حرف زدن به نتیجه ای مطلوبی نرسیدن، شاید برای اولین بار بود که بعداز سالها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون جنگ و دعوا باهم سر مسائل و مشکلاتشون حرف می‌زدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با زنگ خوردن گوشی نازدانه همه سرها به سمتش برگشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بارفتن نازدانه ازجمع دست های لار هم خود به خود مشت شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون توجه به بچه ها ازجاش بلند شد و دنبال نازدانه گشت که خوشبختانه آخر راهرو نزدیک بالکن پیداش کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازدانه همچنان با خنده مشغول حرف زدن بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر بلند می‌گفت و می‌خندید که لار مطمئن شد داره با یک فرد مهم صحبت می‌کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لار عصبی داشت نازدانه رونگاه می‌کرد تا ببینه کی حرفش تموم میشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از گذشت نیم ساعت همچنان داشت با تلفن حرف می‌زد که خود لار تلفن رو ازش گرفت و تماس رو قطع کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازدانه متعجب داشت به لار نگاه می‌کرد، لار عصبی رو کرد سمت نازدانه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-معلوم هست داری با کدوم خری حرف می‌زنی سه ساعته که خنده ات هم یک لحظه قطع نمیشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اونش به خودم ربط داره، حالاهم گوشیم رو بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به من ربطی نداره! باشه... نازدانه یادت باشه ازاین به بعد دیگه هیچ چیزی برام مهم نیست برام عین دیوارپشت سرت می‌مونی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازدانه اروم تک خنده ای کرد و روکرد سمت لار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همچین میگی از این به بعد انگار برات قبلش اهمیت داشته، می‌دونی لار بود و نبودت برام هیچ فرقی نمی‌کنه. پس بهتره انقدر ادای آدم های غیرتی رو درنیاری!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیش رو از دست های لار بیرون کشید و به سمتش اتاقش رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لار دست هاش رو شونه وار لابه لای موهاش کشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم زیر ل**ب باخودش زمزمه می‌کرد و به سمت اتاقش راه افتاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه کردم که دیگه نازدانه هم... هوف به درک!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنها چند ساعت از فرصت بچه ها برای تصمیم گیری مونده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماهیار، درفشان به همراه بقیه روی مبل های پذیرایی نشسته بودند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اتروان درحالی که داشت برای آرام سیب پوست می‌گرفت رو کرد سمت بقیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینطوری که اینا دارن پیش میرن تا دوسال دیگه هم دیگر رو هم نمی‌شناسن وای به حال بقیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماهیار پاهاش رو انداخت روی هم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-با اتروان موافقم..باید یه فکری بکنیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درفشان درحالی که سرش رو روی شونه ماهیار گذاشته بود؛ دست راستش رو حلقه کرد دور دست افشین و ادامه داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باید توی عمارت نگهشون داریم تا روابطشون بهتر بشه، فقط هر کدوم یه چوب کم دارن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از صبحونه همه توی سالن جمع شدند تا ببیند بالاخره بچه ها چه تصمیمی می‌خوان بگیرن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوفیا دمق روی مبل نشسته بود مطمئن بود که هیچ کدومشون قبول نمی‌کنن توی عمارت بمونن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لار روی مبل دونفره کنار نازدانه نشست و شروع کرد به سیگارکشیدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از گذشت نیم ساعت شاهیار با اجازه اقاجون شروع به حرف زدن کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-با اجازه اقاجون، تنها یک راه دارین که مجبورین قبول کنید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دل تو دل هیچ کدومشون نبود،ازطرفی همشون میخواستن که توی عمارت بمونن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی هیچ حسی توی صورتشون مشخص نبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیاوش به بازی‌ای که جدیدا خریده بود فکرمی‌کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهنواز هم مثل سوفیا هیچ امیدی نداشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاهیار نفسش روبیرون فرستاد و محکم تراز قبل ادامه داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باید شش ماهی توی عمارت بمونید که ثابت بشه که واقعا نمی‌تونید به عمارت سر بزنید و مسئولیت قبول کنید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه توی بهت فرو رفته بودند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوفیا و بهنواز خوشحال ازاینکه بچه ها مجبور شدند بمونن توی عمارت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی امیرعباس،اهوار نوراهان ولار بدون هیچ حسی نشسته بودند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازمهر، آیناز، نازدانه و بهارهم دست کمی از پسرا نداشتند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه مجبور به اطاعت کردن بودند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.