داستان دختری است که کسی قصد انتقام گرفتن از او را دارد که دلیل این تنفر در داستان ذکر میشه غافل از اینکه دختر در این بین ناجیی پیدا میکندو...

ژانر : عاشقانه، انتقامی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۴۹ دقیقه

مطالعه آنلاین ناجی
نویسنده : اشکماه

ژانر: #عاشقانه #انتقامی

خلاصه :

داستان دختری است که کسی قصد انتقام گرفتن از او را دارد که دلیل این تنفر در داستان ذکر میشه غافل از اینکه دختر در این بین ناجیی پیدا میکندو...

طبق معمول زنگ تفريح نرفتم پايين حال و حوصله سه طبقه رفتن تا پايين رو نداشتم. ياس رفته بود

و براي خودمون دو تا راني آناناس خريده بود زانوهامو به ميز قفل کردم و داشتم رانيمو ميخوردم يه

يهو جيغکشان ياسي اومد تو کلس و گفت- هورا! صادقي نيومده. گفتن اين جمله همانا و رفتن

کلاس روي هوا همانا کي زنگ آخر چهارشنبه حال وحوصله عربي داشت اونم کي صادقي زنيکه ولش

ميکردي تا صب فک ميزد

ياس دستمو کشيد و گفت- پاشو ديگه

–وا؟چرا؟

بچهها گفتن- پاشو بر*ق*ص ديگه

دستمو کشيد و به شوخي گفتم- ولکم کنيتا مگه عروسي

ياس خنديد و گفت- نه

عروسي دخترخانه نه فردا پاشو ديگه. رانيمو گذاشتم روميز ميز سوم ميشستم حدودا دوتا مونده بود

به آخر مقنعهام رو ميز گذاشتم و کش موهام باز کردم که آبشار حالت دار قهوهايم ريخت تا پايين

کمرم. همه جيغکشيدن و گفتم- زهرمار خب الن من بايد بر*ق*صم؟ نازي يکي از بچههاي ته کلس

گفت- اگه تو باشي با اغبارم مير*ق*صي بيا من گوشي دارم بگو چي دوس داري عشقم؟ هجوم بردم با

جامدادي بزنم تو سرش که يهو در باز شد و غول دوسر شتري اومد تو.....همه ساکت شدن .....دادزد-

چه خبره؟ نازي غيب شد با گوشيش زير ميز و من فقط اون وسط بودم يکم چپ چپ نگامون کرد و

گفت- چي دارين؟ طبق عادت بين خودمان با بچهها گفتم- صادقي اخماش جمع شد و گفت:-کي؟

در حالي که من و بچهها جلو خودمو نميگرفتيم که نترکيم از خنده گفتم- خانوم صادقي سرتکون

داد و در بست پشت سرش ادا درآوردم و همه خنديدن نازي اومد بال و گفت- خب بگو چي بزارم

ديگه اه

گفتم- هيس حرف زيادي بزني ميگم شهابي بخوردتا

خنديد و گفت- عربي خوبه

– نه عربي نه آهنگ جديد ساقيا رو بزار ساسي خونده

– باشه ولي عربي مير*ق*صي جيگرتو ميشيا خنديد

و گفتم- جيگر باباته ياسي روميز نشست

گفت- آره مخصوصا با لباس مدرسه يه جيگري ميشه

نازي آهنگ رو گذاشت و بچه هم دوانگشتي دس ميزدند و منم شروع کردم به قردادن و با آهنگ

خوندن ساقيا هي هي هي هي بريز بنويس گر نر*ق*صم گلهمندي بنويس دست ياسي رو کشيدم

1

وسط.. تو حبيبم شو عزيزم طبيبم شو....وااي ساقيا...ياسي هم خوب مير*ق*صد ولي به پاي منکه سه

سال بود کلاس ميرفتم نميديدم نوبت مسخرهبازي ياسي بود خودشو چسبوبنده به من و با ساسي

ميخونه انگار يادمون رفته بود اينجا کلاسه.....حال خرااب است ... گر حرام است.... من به مي لب نزنم

تو لبات جام شراب است.....يارب چه ياري....يارب چه نگاري چه زلف پريشوني عجب مهرهماري باز توبه

شکستم پيمانه به دستم.....واي واي که چه مستم......

صداي پيج شهابي اومد-آتروان به دفتر خانوم نفس آتروان به دفترغش غش خندیديم و گفتم-يا خدا بدبخت شدم ياسي نگران گفت- واي يني چیکار داره؟

- ميخواد ازم براي پسرش خواستگاري کنه

نازي مقنعه و کشمو پرت کرد و گفت- پس بيا اينم سرت کن تصميمش عوض نشه خودش بگيردت تو دفتر... خنديم و موهامو سفت از بال بستم

مقنعه هم مرتب کردم و نفسنفس زنان رفتم پايين رسيدم به دفتر در زدم و رفتم تو نشسته بود پشت

ميز گفتم – بله؟ کاري داشتيد؟ آرواتنم با اخم يه نگاهي بهم انداخت و گفت- بله ميشناسم مايهي

ننگ انضباط کلس و مدرسه.لبمو تر کردم و گفتم- مگه من چي کار کردم؟ مهم اينکه درسمو

ميخونم –بله ولي چهارسايز حداقل شلوار مدرسه رو تنگ کردي مانتوتو اندامي کردي هميشه نصف

موهات از پشت مقنعه معلومه- خب بلنده- جواب نده بيتربيت شلوغ بازياچيه؟ اينقدر بزرگ نشدين

که دو ساعت معلم نداشته باشيد مدرسه سقفش خراب نشه؟ دفتر انضباطي روبرداشت ستون جلو

اسمم پر از ضربدر قرمز بود خودم خندم گرفت يه ضربدر ديگه زد و ولم کرد برم زنيکهي عقدهاي اه

اه سر راه کپسول آتشنشاني بدجور چشمک زد منم برداشتم و دويدم بال درسه خيلي سنگيين بود

ولي بايد زوري ميرفتم تو کلس پشتم درو کوبيدم و شيلنگشو گرفتم دستم. خودشو گذاشتم روزمين

و کلس کل سفيد شد حتي بعضي بچهها همه سرفهکنان رفتن بيرون و ديگه زنگ خورد...منم اول

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه کيفمو برداشتم و زدم بيرون.مدرسهم تقريبا نزديک بود ولي من اصل از پيادهروي خوشم نميومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و از بس سربابام غرغر کردم که برام سرويس گرفته بود رفتم طبق معمول جلو نشستم که کنترل آهنگا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست خودم باشه آقاي موليي يه پيرمرد ٠٦-٠٦ساله بود اينم از شيرين بازياي بابام بود ميترسيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

2

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختر يکي يدونهشو ببرن و خول و ديوونهش کنن سرويس من بودم و سه نفر ديگه که مال پايههاي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوم بودن سرويس که پرشد راه افتاديممعمول تو راه سکوت بود تا برسيم من اول از همه پياده شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و ماشين رفت کولهي ؟؟؟ انداختم و کليدم که جاکليدي خرس صورتي بود انداختم و درو باز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار آسانسور شدم و زدم طبقهي ششم تو آينه ادا اصول درآوردم تا رسيدم دم در کليد انداختم واحد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

٢١ رو باز کردم و رفتم تو و بلند گفتم- سلللم مامان از تو آشپزخونه گفت- سلم دختر گل بلندگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قورت دادي؟ رفتم سمت آشپزخانه و رفتم تو مامان روغن رو برنج داشت ميد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اد از پشت سفت بغلش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردم – نکن دختر ميسوزيي – نخير مامانم کدبانوتر از اين حرفاس....يکم بو کشيد و گفت- نفس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان؟ - جونم؟ - بو چي ميدي؟ - بو گل – نه جدي برگشت و گفت – پشت لباستم که سفيده چه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آتيشي سوزوندي؟ - اووم من برم لباس عوض کنم ناهار بخوريم....خنديد و گفت – برو.... برو وروجک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خونهمون يه سالن بزرگ داشت که دو قسمت داشت يکي مبل سلطنتي و اونور مبل راحتي يکم اونورتر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از درب ورودي آشپزخانه بود و اونطرف يه راهرو داشت که يک دستشويي بود سه تا اتاق خواب يکي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که اتاق مهمان بود و اکثر مامان وقتشو اونجا مشغول گل و گياه پرورشدادن بود و گاهي بابا به حساب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کتاب مغازههاي بازارش ميرسيد يک اتاق براي بابا و مامان و يکي براي تنها بچهشون که من باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دروباز کردم و رفتم تو سمت اتاقم صورتي بود پردههاي سرير صورتي بيحال که به پنجره رو به فضاي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سبز حياط بود رنگ ديوارا سفيد بود اما انعکاس وسايلم صورتيش کرده بود سرويس چوب اتاقم ست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتي و سفيد داشت به شکل قلب سفيد کوچولو و ست روتختيام کالباسي بود روبهروش يه ساعت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گرد قابش راه راه صورتي سفيد کنارش پر از عکساي من و ياسي که حدودا تو پنج سال دوستيمون از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه ديوونهبازيامون انداخته بود. پاتختي کنارش که تاکشو داشت مخصوص عکسهاي منو مامان و بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بود. کنارش ميز آرايش بود که يه آينه بزرگ داشت و يه صندلي بدون پشت ميزمم که روش پر از عطر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و ادکلن و لوازم آرايش بود و بيشتر لک و رژ که من عاشقشون بودم روبه روش کمدم که لباسام رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تشکيل ميداد و به قول بابا داشت ميترکيد يه درش آينه بود دوتا در ديگرش عادي روبرو تخت درست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

3

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زيرساعت ميز کامپيوتر بود که چون لبتاپ داشتم و اکثرم ميذاشتمش زيرتخت رو اون ميشستم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درس ميخوندم البته اين مال فيلن بود الن دمر رو تخت ميخونم بالي ميز آرايشم يه عکس بود که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عروسي آرش پسرعموم گرفته بودم و خيلي خوشگل شده بودم برفي يه دکلته با دامن کوتاه مشکي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

براق که بات سفيدم در تضاد بود و پاهاي خوش تراشمو به رخ ميکشيد موهاي قهوهايم حالت لخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که لبهل شو پيچيده بودم صورتم و قاب کرده بود آرايش صورتم عالي وبد و توعکس چال صورتم بارز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بود رويه صندلي سلطنتي نشسته بودم پاهامو روي هم انداخته بودم تو آتليهي حرفهاي بابابزرگ چاپ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شده بود رو شاتي خورده بود...لباسامو با يه تيشرت خنک سفيد نيمتنه عوض کردم و شلوارک کوتاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سفيد که روي سينه پيرهنه خارجي نوشته بودن يکم ادکلن زدم و لباسامو بردم بيرون تا مثل هر هفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان شسته و اتو زده تحويلم بده بعدم نشستم سرميز تا از قرمهسبزيهاي نامي مامانم بخورم****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاشو نفس لنگه ظهره مامان هزار تا کار داريم غلت زدم تو جام و گفتم – يه پنجشنبه بذار مثل آدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخوابيم – جمعه بخواب پاشو دختر ديگه پتوروکشيدم سرم و گفتم- من تازه خوابيدم آخه يزيد پتو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو از صورتم کشيد و گفت- يزيد باباته همونجور خوابالو خنديم و پاشدم نشستم. مامان همينجور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که داشت ميرفت بيرون گفت- شيلا نگفته بود عموتم دعوت کرده خميازه طولني کشيدم و گفتم -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب که چي؟- هيچي ميگم مثل بايد ميگفت –چرا؟ - بالخره من نبايد بدونم مهموناي عروسي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواهرزادم کين؟ - نه...برگشت سمتم تو چشاش پر از فحش بود منم زدم زير خنده و گفت- پررو....رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و درم بست يه کش و قوسي به بدنم دادم دست کردم زير بالشم و گوشيمو برداشتم يه آيفون سيکس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سفيد که قابش روش جاي رژ صورتي بود. ساعتشو نگاه کردم يازده بود ساعت تو اتاقم بودا نميدونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه کرمي بود ساعت گوشيو نگاه کنم پاشدم کشون کشون رفته حموم و بدون اغراق دو ساعت اون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو بودم بعدم حولهمو برداشتم و اومدم بيرون ديدم ا؟ صداي باباي مياد لي درو باز کردم و دادم زدم -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا اومده؟ مامان گفت- آره حمومه.دروبستم و مشغول خشک کردن موهام با حوله شدم از تو کشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاتختي لباس زير مناسب لباس مجلسيامو برداشتم و پوشيدم بعم يه پيرهن نخي تا زانو قرمز پوشيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

4

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حوله لباس خونه نداشتم گشنم بود حوله رو سفتتر کردم و دور سرم و رفتم آشپزخانه يه چايي ريختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و خامه شکلتي و نون بربري هم برداشتم يکم خوردم مامان اومد گفت- الن ساعت چنده؟ لقمه رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قورت دادمو گفتم- ٦::١ چطور؟- من سه ساعت تو رو بيدار کردم وقتي دوش گرفتي من ساعت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرايشگاه وقت گرفتم دختر- يني من گشنه بمونم؟- نه خوردي فقط لباس بپوش برم – باشه باشه يه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قلوپ ديگه خوردم و دويدم تو اتاق که الن بازار شام بود شلوار چسب مشکي جين پوشيدم با يه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانتو نيمه موهامو شونه زدم نصفشو بالي سرم بستم و روسري ساتن و بزرگ مشکي ساده سر کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که نصف موهاي که باز بود بيرون از روسري مونده بود کيف مشکيه که با کفش عروسکي پاشنهدار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مشکي ست بود رو برداشتم و همراه مامان رفتيم آژانس دم در بود. چيزي طول نکشيد که رسيدم دم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گلرخ آرايشگاه هميشگي پياده شديم و رفتيم تو. مريم جوب صاحب آرايشگاه اومد جلو و گرم سلم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و احوالپرسي کرد و راهنماييمون کرد و نشستم يجا که صدا کرد- فرانک جان يه دختر تيتيش که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نصف مو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هاشم تيغ انداخته بود و اونورش تا سر شونهش صورتي تيره بود ظاهر شد جالبه مردم چه کارا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميکنن مريم جون يکم باهاش حرف زد و اومد سمت من گفتم- سلم گفت- سلم خانوم قشنگ چي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارا داريم باهمر – موهام و صورتم البته خيلي ملایم – باشه پس اول بذار موي تو درست کنم – باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرسي- موهات حالت داره موس بزنم؟ همين حالتو خيس داشته باشه؟- يکم حالت بيشتر شد عيب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نداره – پس ميپيچم برات- باشه مرسي-عروس خوشگل ميشيا ماشالله خوشگلي –ممنون –

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چندسالته؟ - ٢١- اصل بهت نمياد قدت بلنده دانشجو که نشدي هنوز؟ - نه – خب کار من تموم شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بروبشين زير سشوار..بلند شدم و کمي اونورتر نشستم داشتم گردن درد ميگرفتم که گفت تموم شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاشو- اول موهامو باز کرد لوله لوله شد و اومد يکم بالتر اما تو کمرم بود يکم تافت زد و سفت از رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همراه جلوي موهام بست برام چشم و ابروم کشيدهتر شد... و گفت- خب اين موهاي خوشرنگ لبخند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدم و گفت- صورتت سفيده نيازي به سفيدکننده نداري اما خب يکم گيريم طوري برات ميزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرتکون دادم و گفت چشماتو ببند... بستم يچيزايي يخ رو صورتم ليز ميخورد بعد نيم ساعت گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

5

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروم چشماتو بازکن واي خدا چشمم عالي بود يکم ريمل رژگونه مليح صورتي که گونهمو برجستهتر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنه و يه رژ قرمز براق چشمک زد و گفت- دختر نکشي مردمو امشب خنديم و گفتم- دست من نيست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که – لباست رو اينجا ميپوشي؟ - آره اگر بشه – حتما عزيزم طبقه بال بايد بري – بله ممنون- مامانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حاضر نيستن؟ - چرا پنج ديقه ديگه- پس ميتونم لاکمو بزنم –آره – خوب شد؟ - آره عالي – فعلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لک قرمزمو از تو کيفم درآوردم و رو ناخوناي کشيده و بلندم زدم و فوت کردم تا خشک بشه بعدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کار مامان تموم شد بابا اومد دنبالمون رفتيم باغ تو راه مامان بابا سکوت کرده بودن و منم هنسفري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشم بود و OMG آرش رو گوش ميدادم وقتي رسيديم اول همه پريدم تو پرو هيچکس اونجا نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خداروشکر پيرهنم مشکي بود حالت پشت گردني که رو سينهش گيرپور بود و پشتش تا پايين کمرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز بود و کل سرم لخت ميموند اندامي بود و تا نزديک زانو صندلهاي مشکيمو پام کردم و ايستادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلو آينه موهام دورم بود دست به طل سفيدم و يه دست ساعتم دو تا هم انگشتر بندانگشتي نقرهاي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهاي خوشحالت و چشماي درشت قهوهاي تيره که با وجود ريمل و خط چشم درشتترم شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيني معمولي و لباي قلوهايم با رژ براق و قرمز خودنمايي ميکرد به آرومي سرم رو بيرون دادم و ادکلن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدم و رفتم بيرون تازه فهميدم اوه همه که هستن يهو صداي آدرين )پسرخاله شيل( باعث شد برگردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

– نه خانوم همه نيومدن فقط اونايي که سر عقد دعوت بودن- سلم – سلم خوبي؟ - مرسي مبارک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه – دس به شما باشه – ايشاءال – هيس ا؟ دختره پررو شرمي گفتن حيايي گفتن- بله گفتن کيه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که گوش کنه؟ خنديد و گفت- نفس- هوم؟- خوب شده- چي؟- باغ ديگه- آره بد نيست شيکه –

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عروسي خواهرمه بالخره- بعدش نکنه تويي؟ - آره ديگه پس چي؟ - برو بابا دماغتون نميتوني بکشي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بال... اينو گفتم و رفتم سمت جمعيت اول با خاله شيل دست دادم و سلم کردم – سلم عزيزم ماشاءال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل قرص ماه شدي خنديم و خاله شهل گفت- قرص ماه بود دخترمون.. گفتم- ممنون لطف دارين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم پا شوهراشون از دور سرتکون دادم يعني سلم خاله ايخنا رفتن اتاق عقد و منم فاز بيکاري نشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يکي از ميزها و شروع کردم سلفي گرفتن که سنگيني نگاهيو حس کردم سرمو بال آوردم ميلاد بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

6

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند زد و گفت- سلم – گفتم – سلم خوبي؟ - مگه ميشه شمارو ديد و بد بود؟- نه...لبخند مليحي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زد و گفت- عکس ميگرفتي؟ - اوهوم يه چيزتا گرفتم؟ - منم گرفتم – از خودت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه از تو....غش غش خنديدم و گفتم – از من؟؟ - بالخره از چيزهاي خوشگل عکس ميگيرن سکوت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردم و ادامه داد- نفس؟ - بله؟ - ميخوام يه چيزي بگم اما-بگوصداي کسي باعث شد حرفشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قطع کنه- نفس بيا اتاق عقد قند بساو دختر نداريم آرين بود بي توجه به اين که ميلد خيلي ناراحت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به آرين نگاه ميکرد بلند شدم و گفتم – باشه بريم.رفتم تو اتاق عقد بعضيا رو نميشناختم اما خب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از رو ادب سلم ميکردم تا رسيديم به مهديس بد نشده بود لبخند زدم و گفتم – مبارکه خانومي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمک زد و گفت – عروسي بعدي تويي به بهبود هم سلم کردم پسر بور و بامزهاي بود اما من از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قيافه هاي غربي زياد خوشم نميادمد برعکس مهديس که عاشق چشاي طوبي بهبود شده بود من و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهديس تنها دختراي فاميل بوديم اونم که رفت مهديس ١٦ ساله بود و آمارشو داشتم که تو دانشگاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سروگوشش ميجنبه و خداروشکر که عاقبت به خير شد و به عشقش رسيد مهديس و بهبود هر دو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوينده راديو جوان بودن و اين کار رو بامزهتر ميکرد همکلسي و همکار بودن خلصه عاقد عقد رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوند و گفتم عروس رفته گل بچينه همه دست زدن و بار بعد گلب رو گفتم و سومين بار بله رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت... عروسي به روال خودش پيش ميرفت و يهو مهديس گفت- يه عربي بذاريم ارکس سريع يه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ريتم تند عربي گذاشت بعدش هلم داد و گفت – بدو.ديوونه همه وسط رو برام خالي کردن و منم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروع کردم عربي ر*ق*صيدن که ديدم امير پسرعموم اومد وسط که بر*ق*صيم با هم که اون بيشتر مسخره -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازي درميورد امير برادر آرش بود تنها پسرعموهاي من آرش دو سال بود که با ارکيده ازدواج کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بود و امير تنها پسر مجرد تو فاميل بابا بود حدودا بست ساله و خوش پوش بود و خوشاخلق خلصه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که حسابي با هم مسخرهبازي درآورديم و کلي زديم و ر*ق*صيديم موقع شام شد ميزهاي سلف سرويس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو خيلي خوشگل چيده بودن بشقابمو برداشتم که برم شام بکشم جلوم امير بود پشتم ميلد پشتش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرصاد برادرش امير برگشت و گفت- نفس بده من برات بکشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

7

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودم ميکشم- نه بده من بهتر ميکشم تو ميکشي پاره ميشه غش غش خنديم و گفتم – باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بشقاب رو تو هوا از پشت ميلد گرفت و گفت- شما بفرماييد من ميکشم امير خندش جمع شد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت- شما؟ ميلاد اخم ظريفي کرد و گفت- بجانياوردم – پسرعموشم شما مشکلي داشتين؟؟ - منم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرخالهشم بشقابمو ازشون گرفتم و گفتم- بيخيال بابا خودم ميکشم دعوا نکنين من مطلق به همهي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوستانم بعدم رفتم سرميزمون مامان که تو لباس ماکسي سورمهاي که کت شيک نيمه تنه ي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مشکي داشت و شينيون بازو بسته و آرايش خواستني تر شده بود گفت- دير کردي مامان چيزي شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بود؟ بابا کرواتش سفت کرد و گفت- شده بودم نفس بابا از پسش برمياد خنديدم و گفتم – بله شروع

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردم به خوردن چندتا دونه جوجه و برنج دردپام نميذاشت زياد لذت ببرم از غذام...****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اي بابا يه روز جمعه کپه مرگمو ميذاريم بدون اينکه چشمامو باز کنم گوشيرو گذاشتم دم گوشمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم – هاااان؟ اول صبحي – سلم کن – سلم شما؟ - اميرم يهو سيخ نشستم رو تخت و گفتم -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کي؟- امير بابا جان- امير بابا جان؟ بجا نميارم- تو تو مغزت گلوله بافتينه پسرعمو فريدم- خب ؟- خب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به جمالت – کارت؟ - مهندسي ميخونم- امير؟ ساعت ده صبح جمعه زنگ زدي بگي مهندسي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميخوني؟ - نه زنگ زدم دخترعمومو براي ناهار دعوت کنم- دختر عموت کار و زندگي داره؟ - مثل؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مثل اينکه شنبه پرسش کلاسيه حوصله پيچوندنم ندارم – نامرد نشد – چي کار داري آخه؟ ما از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين برنامهها نداشتيم – حال داريم خودم ميام دنبالت فقط با زن عمو نرو پاتختي ساعت ٢٢ ميام دم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در خونهتون فعل باي باي- باي گوشي رو قطع کردم و انداختم روتخت موهامو کليپس زدم و رفتم تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشويي صورتمو شستم ته آرايشي که مونده بود قشنگم ميکرد صورتم خشک کردم و گفتم- مامان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا؟ کسي نيست؟ صداي بابا اومد رفتم جلوتر و گفتم سلم بابا روزنامه رو از جلو صورتش کنار زد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت- سلم دخترم صبحت بخير – ممنون مامان کو؟ - رفت خونه خالهت مثل اينکه خالهت بيتاب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دخترش بوده واين حرفاي خاله زنکي که اصل به من مربوط نميشه هردو خنديديم و يک فنجان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چاي ريختم و خيره به تلويزيون خاموش خوردمش بعدم رفتم تو اتاق يه مانتو تاب ستاني نخ صورتي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

8

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيحال پوشيدم و با شلوار جذب و تنگ جين سفيد يه شالم بود که با اينا معمول ست ميکردم سفيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بود و طرهاي ظريف داشت کيف شکيمو با کفش تخت سفيدم پوشيدم گوشيمو برداشتم و انداختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو کيفم و اومدم برم گفتم- بابا من پيش ياسمينم – برو بابا مواظب باش- چشم -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خداحافظت دروبستم و سوار آسانسور شدم دم در که پياده شدم رفتم بيرون سانتافه سفيد عمو رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديدم لبخند زدم و رفتم جلو نشستم امير يه پسر با چشماي قهوهاي تيره و موهاي ت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يرهتر صورت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معمولي داشت اما جذاب )جذابيت گاهي به ترکيب صورت مربوط نميشه( هيکل معمولي دس دراز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کرد و گفت- سلم ممنون که اومدي دستشو فشردمو گفتم – ماشين عمورم که کش رفتي خنديد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت- اندازه سهمم که پسرشم اندازه يه ماشين نيست؟ - نه اندازه جوراباشه که بشوري خنديد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عينکشو بال سرش گذاشت و گفت- کجا دوست داري بريم؟ - بريم پارک ترجيحا –کدوم پارک؟ - آب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و آتش خوبه؟- بله شما بگي عاليه رفتارش مشکوک بود اما غرورم اجازه نميداد چيزي بگم منم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترجيح دادم سکوت کنم هرچي که هست بايد از طرف اون مطرح بشه صداي ضبطش سکوتو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شکست...يک آهنگ سوزناکيم بود رد کردم و گفتم- مرض قند داري؟ سرطان داري داري ميميري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديد و گفت- نه چطور؟ - اين چيه گوش ميدي؟ - عاشق نشدي خانومي- نکنه تو شدي؟ اول برو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سربازي کچلت بکنن بخنديم بعد زن بگير ناموسا خنديد و دنده رو عورض کرد اما هيچي نگفت منم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادامه ندادم که گوشيم زنگ خورد گوشيمو از کيفم در آوردم مهديس بود گفتم- الو؟ سلم به به عروس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانوووم صبحونه مقوي آوردن خدمتتون؟ بي حال خنديد و گفت- خيلي رو داري- آمترم دارم -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نيممتر زبونتو وردار بيار ديگه کجايي پس؟ - من بيرونم عزيزم کار پيش اومد- آهان بله سلم عرض

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنين خدمت برادرمون خنديدم و گفتم- برادر شما نيست، برادر منه- دارين ميرين مسجد؟- آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديد و گفت- خوش باشي عزيزم- فدات- کاري باري؟ - نه فقط حواستو جمع کن من نيني مي -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوام- کاش ميشد زبون تو رو کوتاه کرد دم بريده- به اونم ميرسيم کاري نداري؟ - نه باي –باي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تماس قطع شد تازه فهميدم خاک برسرم که عجب حرفاي خاکبرسري زدم و اين امير ذليل مرده هم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

9

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند مرموز ميزنه لبمو تر کردم و خيره شدم به خيابون چي بگم ديگه گندو زده بودم ماشينو پارک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کرد خيلي پارک شلوغ بود رفتيم رو پل طبيعت يکم قدم بزنيم دستامو گرفت و هم شونه ي هم راه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميرفتيم وسطاي پل ايستاديم روبه درختا بودم و داشتم از محيط سرسبز اونجا لذت ميبردم که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت- نفس؟ بدون اينکه نگاهش کنم گفتم- بله؟ - هيچي – بگو خب- کلس کنکور ميري؟... کامل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تابلود بود که بحث رو عوض ميکنه. منم اصرار نکردم و گفتم- آره کلس کنکور نه نميرم خودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميخونم و تست ميزنم راحتترم تا حال چندتا آزمون سنجش آزمون دادم همش عاليه – اگر دوست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتي کمکت کنم – نه ممنون خودم برنامهريزي دارم – نفس؟ -بله؟ - گرسنهت نيست؟ بريم ناهار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخوريم؟ - بريم.... باهم رد شديم از رو پل رفتيم و رفتيم سمت يک رستوران و دو تا پيتزا سفارش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داديم... و در طول ناهار خوردنم حرفي نزد و گاهي خيره ميموند درسته رفتارش اعصابمو خرد ميکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما خوشم نيومد چيزي بگم يا اصرار کنم که بگه چند تا تيکه از پيتزاهاي دوتامون مونده بود نفسشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با فوت داد بيرون و گفت- نفس من خيلي وقته احساس ميکنم بايد چيزي رو بهت بگم لبمو ترکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نوشابه ام و گفتم- بگو ميشنوم – اگر بگم قول ميدي مسخره نکني؟ - آره باو بگو- آخه چجوري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بگم نفس من عاشق شدم يکبار پلک زدم و گفتم – خب؟ - عاشق ميدوني يعني چه؟ يعني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخاطرش شب و روز ندارم چند وقته فقط به عکس پروفايلش خيره ميشم و کلافه دست تو موهاش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کشيد و گفت- من اصل بلد نيستم هيچ چيزي بگم شونه بال انداختم و گفتم – دونستن چيه خب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگر واقعا ميخوايش برو بهش بگو- چي بگم؟ چجوري؟ - طرف کي هست؟ من ميشناسم؟ -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آره اون- جونت بال بياد امير بگو ديگه- اون توي تو چشماش براق شدم که هرچي ليقشه بارش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنم اما بازم جلو خودمو گرفتم دست کردم تو کيفم و پول ناهارو گذاشتم روميز و به سرعت ازش دور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شدم پسرهي ديوونه اسممو صدا ميکرد و ميدويد دنبالم بيتوجه دستمو رو هوا تکونه دادم و جوري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که بشنوه گفتم- دنبال من نيا بغض داشت نفسم ميکرد و اصل دلم نميخواست اشکمو کسي ببينه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم خودمو رسوندم به يه اتوبان ماشينا به سرعت ميرفتن و من چشمام از اشک تارشد پسرهي وقت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

11

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشناس عوضي حقش بود بزنم تو دهنش يهو يه ماشين جلو پام ترمز کرد تاکسي بود مسيرو گفتم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکامو پاک کردم و به راننده گفتم بره سمت يه پارک يا فضاي سبز که اون نزديکي بود راننده که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرد مسني بود دستمال رو داشبرد رو گرفت سمت من و گفت- دخترم چيزي شده؟ فقط سر تکون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دادم و بعد حساب کردن پياده شدم سرم داشت ميترکيد دلم ميخواست خفهاش کنم از ش متنفرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متنفرم خر بيشعور... يه نيمکت گير آوردم و نشستم جلوم ابشار بود يه آب به صورتم زدم و يک لحظه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو بستم حوصله هيچي رو نداشتم دلم ميخواست زنگ بزنم و هرچي از دهنم درميومد ميگفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره بغض کردم چندتا گربه جلو اومدن منم هميشه عاشق گربه ها بودم سرفاي امير ميپيچيد تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم و داشت ديوونهم ميکرد با اين کارش ميخواست به غرور من ضربه بزنه کور خونده بچهي ١٦

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساله فکر کرده بزرگ شده از دکهي پارک يکدونه سوسيس خريدم و با ناخوناي بلندم به چند تيکه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقسيمش کردم و ريختم جلوي گربهها مشغول خوردن شدن و منم نگاشون ميکردم اما نميتونستن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الن حالمو خوب کنن يهو صدايي حواسمو پرت کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

– چيشده خانومي؟ کي حالتو بد کرده کوچولو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پفک بخرم برات؟ اخمام غليظ شد و بلند شدم و گفتم- برو براي عمت پفک بخر.... با قدمهاي بلند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازش دور شدم ديگه حوصله بيرونو نداشتم خسته بودم راه افتادم سمت خونه کليد انداختم و درو باز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردم رفتم تو خونه و صدا زدم- مامان؟ بابا؟ انگار هيچکس نبود دروبستم و رفتم تو اتاق.. اوووف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدرم شلوغ بود صداي گوشيم اومد دست کردم تو کيفم مامان بود – بله؟ - سلم مادر خوبي؟ -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ممنون شما کجايين؟ - تو اومدي خونه؟ - بله – خب يه آژانس بگير شام خونه خالیناییم باباتم اينجاس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط سفارش نکنما آژانس بگير- چشم – زودبيا تاريک نشه – باشه کاري خونه ندارين؟ - نه –

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خداحافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهموني رفتنمون کم بود اومدم برم حموم ديدم دوباره داره گوشيم خودشو ميکشه ياسمين بود –

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بله؟ - سلم نفس کمک – چي شده؟ - بايد مفصل بگم خونهاي؟ - آره ولي دارم ميرم خونه خالهام –

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه فردا ميبينمت – باشه – باي – باي يه دوش گرفتم و بعد لباس زير يه تونيک آستين سهربع

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

11

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوشيدم که يقهش قايقي بود و شونه هام ميوفتاد بيرون قرمز بود و روش طرح دو تا کفش اسپرت سفيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بود حدودا تا زانو ميومد با يه ساپورت مشکي پوشيدم و پاپوش مشکي سادههم گذاشتم تو کيفم حوله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو از سرم درآوردم و يه شلوار حسابي کشيدم که يه کم حالتدار بود اما بالش صاف بعدم دماسبي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردم يه رژ صورتي زدم و يه ريمل لکمم از ديشب مونده بود يه مانتو مشکي کشيدم تنم و شال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قرمزي سرم کردم کيفمو برداشتم ساعت ٠ بود رفتم تو پذيرايي و گوشيمو برداشتم گفتن يه ماشين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بفرستن و منتظر موندم و سعي کردم حرفاي ؟؟؟ اميرو فراموش کنم تا خونه خاله زياد راه نبود با

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشين يه ربع رسيدم کسي نبود خاله شهل بود و شوهرش مرصاد و ميلد هم که بودن خاله شيل بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و شوهرش و آرين ا؟ مهديس و بهبود هم مونده بودن مودب سلم کردم و بعد از تعويض لباسام نشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنار مهديس ريز خنديدم و گفتم – بهبود با تريلي از روت رد شده! خنديد و گفت- پررو- چقدر تغيير

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردي؟ - جدي؟ - آره بابا نديدي خودتو تو آينه؟ آرين نذاشت جواب بده و گفت- بيا همه دختراي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاميل تموم شدن سرپسرا موند بيکله خاله شيل خنديد و گفت- پسر تو همش ١١ سالته- ا؟ من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

١١ سالمه هيچ ميلد ١٦ سالشه مرصادم که از رده خارجه کل ٢١ سالشه خنديدم و و آرين ادامه داد-

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه بخندين منم ميرم خود ؟؟؟ ميکنم گفتم – حال تو ميخواي زن بگيري؟ باباش دست از ميوه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوست کردن برداشت و گفت- نه بابا نفس جان فسقله بچس زنش کجا بود خنديدم و ميلد وقتي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه حواسشون پرت شد اومد بغل من نشست و آروم گفت- عزيزم چي شده/ ليوان چاي رو پايينتر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آوردم و گفتم – بايد چيزي ميشد؟ - چشمات سرخه حواس مهديس جمع شد و گفت- صابون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفته تو چشمش لبخند زدم و گفتم – دقيقا ميلد مشکوک نگام کرد و رفت سراغ جمع پسرا...***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانوم آتروان خوابن؟ اه تو روحت دست بردار نيست که سرمو بلند کردم از رو ميز و گفتم -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نخير عينکشو بالتر زد و گفت- خيلي خب بيايين کلس يکم نگاه ياسي کردم که داشت تند تند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دعا ميخوند اونو صدا نکنه و گفتم – من امروز درس نخوندم – چرا اونوقت – نخوندم دفعه بعد – جلو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسمت علمت ميزنم جلسه بعد جلسه اخرمونه بچه ها کي ؟؟؟ صداي همزمان و نامنظم بچهها –

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

12

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس فردا- خب پس فردا هم درسي که امروز دادمو ميخوني هم اين درسو بشين سرتکون دادم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم بعدش صدا کرد- خانوم جغفري ياسي لب پايينشو گزيد و گفت- خانوم ببخشيد اما منم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نخوندم – من اينجا گل لقد ميکنم؟ شما هم بشين جلسه بعدي بلد نباشيد هردوتونو از کلس اخراج

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميکنم واحدم ناتمام يندنم که امتحان آخر سال راهتون ندن مشغول کشيدن شکلک شدم تو کتابم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و پاشد درس بده حوصله نداشتم گوش بدم فکر ميکرد خيلي مهمه زنگ که خورد همه رفتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيرون آدامسمو محکم ترکوندم و زدم به ياسي که عين برج زهرمار زل زده بود به تخته يه مشت حواله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازوش کردم و گفتم –هوي چته؟ - نفس؟ - هوم:- سهيل ازم پول خواسته منم گير کرم- سهيل؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آهاان همون پسره که يکساله باهاشي خب؟ - خب که خب – چقدري ميخواد؟ - پونزده ميليون –

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب ميشناسيش؟ - نه – خسته نباشي منگل جان نديااا- نه اما دلم نمياد ندم- ميخواد چيکار؟ -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميگه براي سرمايهي کارش- تو واقعا فکر ميکني بابات تو رو ميده به اين آدم آس وپاس؟ - الن يه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستگار برام اومده نفس اما– اما چي؟ شوهر کن ديگه – نفس جدي باش سهيل چي آخه؟ -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شرايط پسره چيه؟ - بدک نيست مهندسي داره ميخونه و تو مغازه باباش مشغوله – وضع قيافه چي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اونم مشکلي نيس مامانم ميگه خري قبول نکني –راست ميگه اگر همه چيش خوب تو چته؟ -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهيل چي؟ الن نميتونم ازش دل بکنم – واه واه اون مرتيکه کم رنگ دوست داري؟ - آره بغضش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترکيد و بغلش کردم گفتم- تو مطمئني اونم تو رو ميخواد؟ - آره – بيا – بيا چي؟ نفس ميخوام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يجوري امتحان کنم ٢١ ميليون زياد اما جواب خواستگارم و احساسم برام مهمتره – چهجوري؟ فين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فين کرد و گفت- تو– من چي؟ - شمارهش و ميدم ببين ميتوني باهاش دوست شي؟ - بيخيال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ياسي خل شدي – خواهش ميکنم – فقط به خاطر تو- مرسي عزيزم شمارشو برات ميفرستم –

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه *** اي بر پدرت دختر زنگ بزنم چي بگم يک بوق خورد جواب داد- بله؟ - سلم- سلم خانوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بفرمائيد ترول گفتم بهه چقدرم وفادار بچه گفتم – ببخشيد انگار اشتباه گرفتم – شماره خودتونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چطور؟- آخه ٦١٢١- بله – ميتونم منم گاهي اشتباهي زنگ بزنم؟. جاخوردم و سکوت کردم ادامه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

13

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داد- نازتون هرچقدر گرون بنده خريدارم گوشي رو قطع کردم بيچاره ياسي دلم براش کباب شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي گوشيم منو به خودم آورد ياسي بود بدبخت فلک زده عاشق چه کپکي شده بودسالو؟ - چي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شد؟ - ياسي – چي شده؟ - لزم به پيام نبودگفت کل حرفاشو گفتم و قرار شد ياي خودشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برسونه خونه ما کوچه بغلي بود خونهشون ياسي يه دختر بور بود که قيافه هاش کامل غربي بود استارت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوستيمون از يه دعواي جانانه سرصف بوفه مدرسه بود پوست گندمي چشماي سبز و معمولي بيني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عادي و لباس متوسط موهاي طلايي و فر تا تو وسط کمرش تنها فلسفهش با عاشق شدن با سهيل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين بود که چشاشون رنگ همه و ميگفت هميشه عاشقا چشماشون يک رنگه چون قسمت همن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهيل تو اتوب*و*س باهاش دوست شده بود روزي که ياسي داشت ميرفت کتابخونه و با همين زبون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ريختناش دل-ساده و خر ياسي رو برده بود و هيچ اطلعتي نميداد ولي تا آدرس دانشگاه برادرش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بنيامينم داشت ياسي با چشمهاي اشکآلود اومد با لباسهاي نامرتب با اشک گفت- نفس ؟ از اتاق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم بيرون مامانم حيرون گفت- ياسي جان چيزي شده؟ همه خوبن؟ ياسي سرتکون داد و منم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سريع بردمش تو اتاق خودم نشستيم روتخت و گفت- نفس؟ مطمئني خودش بود؟ - آره صداي پيام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از تلگرام اومد باز کردم خودش بود- عکس خودته ملوسي چقدر... ياسي مرز سکته بود و مدام زير لب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فحش ميداد و اشک ميريخت رفتم بيرون براش آب قند درست کردم و بردم خوردم و گفت- نفس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه کار ديگهام کن- چي؟ - قرار بذار باهاش و دوتايي بريم- ول کن شر ميشه- ميخواهم هرچي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ليقشه بارش کنم يکسال وابستگيه نفس بفهم –هرچي تو بگي زندگي خودته تايپ کردم – ميشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شما رو ديد؟ - آره عزيزم کجا؟ - شما سينگلي؟ - آره خيلي وقته- خب به حرف ياسي باهاش تويه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارک قرار گذاشتم و قبول کرد که فردا عصر ساعت ٠ همديگهرو ببينيم يدونه زدم تو سرياسي و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم – نبايد اين کارو ميکردي- هيس ميخوام همه چي تموم شه – يجور ديگه تمومش کن بلند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شد و گفت- نفس برم به درد خودم بميرم خداحافظ – مواظب باش خداحافظ رفت و منم نشسته به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درس خوردن و تست زدن که ديدم گوشيم زنگ ميخوره شماره امير بود جواب ندادم و گوشيمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

14

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاموش کردم و به درسم رسيدم و خوشم نيومد خيلي بهش فکر کنم و حس که حسش متقابله تا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخر شب درس خوندم و تا صبح طبق معمول با لبتابم بحث ميکردم یا اين و اون سرکار میزاشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرويس مدرسه پنچر شد و مجبور شدم تنها و پياده برم خونه يهو ديدم يکي يقمو گرفتم و کوبيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ديوار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز ياسي نيومده بود ديروز واقعا بدجور با سهيل زدن به تيپ و تاپ هم و ياسي داغون شد بيچاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب که تو چشماش نگاه کردم ديدم سهيله چاقوشو گذاته بود کنار گونهام و هي فشار ميداد اخم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غليظي داشت که وحشتناکش کرده بود البته که غرورم اجازه نميداد وگرنه همين الن ميشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترس زار ميزدم داد زد – تويه فضول يهو از کجا رسيدي لعنتي؟؟هااااان؟ از ترس زبونم بند اومده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچند ساعت : بعدازظهر کسي تو يه کوچهي بن بست ميتونست بهم کمک کنه هي فشار چاقوشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيشتر ميکرد و پوستم ميسوخت و چشمامو بستم اومدم با تمام وجودم حرف بزنم که ولم کرد از بس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترسيده بودم پاهام شل شد و افتادم اونم شروع کرد به کتک زدنم فرصت بلند شدن بهم نميداد و از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترسش نميتونستم جيغ بکشم از يقه مانتوم گرفته و بلندم کرد و گفت: اين پيرهن سياهه رو ميبيني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ترس نفس نفس ميزد بلندتر گرفت- سياهپوش ننم کردي منو دخترهي عوضي ميخواستم اين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پيرهن رو تن بابات کنم اما ديدم نه اينجوري يکسال زجر ميکشن بايد مثل من که براي عمل مادرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست به هر کاري زدم واسه جمع کردن آبروش گدايي کنه از لایه دندونايي که ميساييد بهم گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

– يجوري شخصيتت رو خرد ميکنم که صداي جينگ جينگش کل شهر رو پرکنه کاري ميکنم روزي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدبار آرزوي مرگ کني از ترس تمام بدنم ميلرزيد که نميتونستم کنترلش کنم پرتم کرد رو زمين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و رفت دست کشيدم به صورتم ببينم چي شده دستم خوني شد چند تا سرفه کردم و شروع کردم با

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هق هق گريه کردن عجب غلطي کردم اي خدا من چيکار کردم يهویی دستي رو شونهام احساس کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بلند کردم يه خانوم جوون بود که انگار کارمند بود خريدارشو گذاشت کنار و گفت- دخترم؟ چي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

15

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شده؟- هيچي – مزاحمتون شدم- نه نه – بيا بريم خونه ما يه آبي چيزي بعد با ترديد نگاش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند مهربوني زد و گفت- من تنهام بيا دستمو گرفت و بلندم کرد سرم گيج مي رفت رفتم تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خونهش صورتمو شستم و لباسمو تکوندم و رفتم خونه...مامان که منو ديد تا مرز سکته رفت و گفت -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چي شدي؟ - خوردم زمين – آخه چرا اينقدر سربه هوايي دختر مگه تو سرويس نداري؟- مامان؟ -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جانم؟ - پنجر شد- بيا بريم دکتر چيزيت نشده باشه کجا خوردي زمين؟- يه دوش بگيرم ميام توضيح

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميدم- برو بيا زود غذات سرد نشه رفتم تو حموم و يه دل سير گريه کردم واقعا احساس خطر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميکردم خيلي جدي حرف ميزد شايد واقعا تقصير من بود اگر با يه تک زنگ رابطهشونو خراب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نميکردم شايدم مادرش زنده ميموند اما به چه قيمتي؟ بيچاره شده ياسي؟ بعد از يه دوش سرسري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم بيرون و ناهار خوردم و بعدش طبق معمول ولو شدم رو تختم نبايد ميترسيدم کاري از دستش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برنمياد عصبي بود يه چيزي گفت من نبايد باور کنم و بترسم که اصل نفس نبايد بترسه ميخواست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ه*ر*ز*ه بازي درنياره که ياسي بهش پول بده والا تو همين فکرا خوابم برد.تعطيلت بود بعدشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امتحان درسته من وکيل ميخواستم بشم اما قبل از اون بايد براي خودم وکيل خوبي ميشدم و اين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عذاب وجدان لعنتي رو تموم ميکردم دو سه ساعت خواب بودم و بعدش پاشدم دوست نداشتم به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ياسي بگم چون ميدونستم ترسو و زودباور قرار بود پنجشنبهام براش خواستگار بياد و بار رهام حرفاشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بزنه اونجوري خوشبختيش لکه دار ميشد نميدونم کار درستي کردم يا نه اما کل عادت نداشتم کسي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تهديدم کنه و سريع فراموشش ميکردم اما نميدونم بايد چقدر خودمو مقصر بدونم؟ من باعث مرگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادر سهيل شدم؟ صداش تو سرم پيچيد »يجوري شخصيتتت رو خرد ميکنم که صداي جينگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جينگشو کل دنيا بشنوه« يني چه کاري از دستش برمياد؟ هيچي باو کاري برميومد نميذاشت مامانش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بميره براي زنده مودنش نبايد با احساس ياسي بازي ميکرد بايد صادقانه از ش قرض ميگرفت پس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اين وسط هنوز معلوم نيست مقصر کيه؟ ياسيه؟ که براي نجات خوشبختيشو و احساسش خواست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنها مرد زندگيشو که يه لات بي سرپا بود امتحان کنه؟ دقيقه اولم که گل خورد و همه چيزش خرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

16

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شد يا مقصر سهيله که براي سلمتي و پول عمل مادرش که تنها فرد عزيز زندگيش بود با تمام توانش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميجنگيد تا دختراي پولدار رو مخ بزنه و از شون به هزار دروغ پول عمل مادرشو بگيره؟ يا من نفس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کسي که براي خوشبختي دوستش نذاشت ٢١ ميليون به کسي بده که نميشناختش... به ساعت نگاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردم ١ شب بود و هنوز يک کلمهاي عربي نخونده بودم نه تستش را زده بودم دست انداختم تو موهامو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همينطور که باهاشون بازي ميکردم يهو صدايي دراومد بابام بود اومد خانه پاشدم و دويدم تو پذيرايي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا با لبخند خستهاي تحويلم داد و گفت- سلم نفس بابا - سلم بابايي خسته نباشي- وقتي دختر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوشگلي مثل تو دارم که خسته نميشم .صداي مزاحم سهيل پيچيده تو سرم»ميخواستم اين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رخت سياهو تن بابات کنم اما ديدم نه اونجوري يکسال زجر ميکشن تموم ميشه...بايد آبروشو گدايي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنه و از نو بسازه.« با صداي بابا به خودم اومدم – چيزي شده؟ - نه نه نه اصل – آخره يه جوري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خيرهاي بهم که انگار قراره برم و ديگه نيام... با اعتراض گفتم- ا؟ بابايي خدا نکنه... مامان از تو آشپزخانه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابراز وجود کرد: منم هستما يکم بياد منو تحويل بگيره... .رفتم کمکش که ميزو بچينه و گفتم – شما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که تاج سري – آهان که اون بال باشه منو نبيني؟ بابا خنديد و گفت- شيرين نظرت چيه نفس رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترشي بيندازيم؟ مامان غش غش خنديد و گفت- آره خوبه اينجا مارو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روحيوتو شاد ميکنه ظرف نون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روگذاشتم روميز و گفتم –من ٢٦ سال ديگه اين اخلق رو ندارما پاچه ميگيرم سه تايي خنديديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بابا در حالي که داشت ميرفت دستاشو بشوره گفت- بله ولي فکر نکن شما رو به هرکسي مي -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديديم! شاه بياد با لشگرش شاهزادهها پشت سرش آيا بدم آيا ندم بعد از چيدن ميز بابا هم اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و مشغول خوردن شام شديم... اواسطش بابا گفت- شيرين اين آقاي قاسمي باهات حرف زد؟.... مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جرعهاي آب خورد و گفت- نه چطور؟ آقاي قاسمي سرايداره ساختمان ما بود آقاي مسن و زحمت -

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کشي بود کل – ميگه جمعه تور گذاشته براي تهرانگردي – چقدر خوب هميشه اين فرصت پيش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نميادا حتما بريم... مشغول درست کردن لقمه بدي شدم و گفتم- همين هفتهس ؟ بابا گفت- آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همين هفته از ساعت ٢٦ صبح تا ٠ بعدازظهر- پس من نميتونم بيام...مامان گفت- چرا؟ بابا ادامه داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

17

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

– گفت کل واحدها موافقن و ميان. – آخه من شنبهش امتحان آخر سال دارم جمعه هم از ٢٦ تا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

٢١ کلس داريم آزمون دارم.. مامان گفت- نفس يه جوري جور کن بريم يک ماه پيش هم تور لواسون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گذاشت چقدر خوش گذشت ديدي؟ بابا گفت- خب تو برو کلس اومدنا برو خونه عموت درس بخون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماهم اومديم مياييم دنبالت ... تا گفت عموت ياد امير افتادم و غذا پريد گلوم...سريع آب خوردم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان گفت- آره خونه خالهتم هست خونه ياسي هست- باشه ميرم پيش ياسي اينجوري بهتره...درسته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصل از اينکه جايي درس بخونم خوشم نميومد اما خب الن ميگفتم نميرم الکي نگران ميشدن بعد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از شام تا ديروقت درس خوندم وبعد خوابيم سرياسي حسابي با رهام گرم بود و خبري از من نميگرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم دوست نداشتم با خبرهاي بدم ناراحتش کنم و سعي داشتم که خودمم حرفاي مزخرف سهيل رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.