ئاوانگ یه دختر کردیه که توی تهران زندگی میکنه ورشته پرستاری رو انتخاب کرده برای کارش رفته تو خونه کسی که خیلی از راز های زندگی خودش معلوم میشه…

ژانر : عاشقانه، کلکلی، اجتماعی، پزشکی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۲۸ دقیقه

مطالعه آنلاین ئاوانگ
نویسنده : فاطمه جواهریان

ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #پزشکی #کلکلی

خلاصه:

ئاوانگ یه دختر کردیه که توی تهران زندگی میکنه ورشته پرستاری رو انتخاب کرده برای کارش رفته تو خونه کسی که خیلی از راز های زندگی خودش معلوم میشه…

فصل1

سرم توکتابي که تازه از يلدا گرفته بودم گرم بود اصلا حواسم به اومدن مريم نبود تازه جاي قشنگ رمان بودم داشتم بلند بلند براي شقايق قصه دعا ميکردم وبلند بلند با خودم گفتم :يعني شقايق امروز به احسان عشقشو اعتراف ميکنه يعني چطور ميشه!

-گلم نترس هيچ اتفاقي نميوفته دختره به پسره ميگه ببين حسام من ميخوامت پسرم ميگه من نامزد دارم خخخخخخخخ

-هوي چته گاو ترسونديم بعدم حسام نه واحسان گرفتي؟

-چيو چيزي ندادي بم تا بگيرم؟

-خنگ خدا مطلبو گفتم احسانو

-اها همون حسام

که شقايقه خاطرخاشه ولي نميدوئنه عشقش نامزد داره خخخخخخخخخ

-کوفت بازم مثل سگ خنديد بعدم تو که رمانو نخوندي چرا زر زر الکي ميکني؟

-نچ نچ چقدر بي ادب

-بميربابا مريم خفه شو بذار بخونيم

-من که کاريد ندارم بشين بخون نه نخون بگو ناهار چي کوفت کنيم ؟

-من که ماکاراني ديشبو ميل ميکنم تو هرچي دوست داري کوفت کن بعد با خيال راحت کتابمو برداشتم تا بقيه رمانو بخونم که يهو مريم با ملاقه افتاد دنبالم

-من اگه تو رو گير نندازم

-چيکارم ميکني مثلا؟

-از دختري برت ميدارم

-تو که چيزي نداري پس نميتوني کاري کني همون طور که دنبالم ميومد داد کشيد:پرووووووووو واسا تا حاليت کنم

همون طوري داشتيم مثل تام وجري به دنبال هم ميکرديم که تلفن زنگ خورد مريم نزديک تلفن بود نفس نفس زد وگوشي برداشت منم بي خيال رفتم تو اتاقم که صداي مريم اومد: ئاوانگ مقدمه با تو کار داره از شنيدن اسم مقدم انقدر خوشحال شدم که پام به در گير کرد ولي بش محل ندادم رفتم گوشيو از مريم گرفتم وازش تشکر کردم گوشيو داد دستم بعد گفت دعوامون باشه واسه بعد بعد خنده کنان رفت سمت اشپز خونه تلفونو برداشتم وبا يه بسم... گفتم الو

سلام اقاي مقدم

چي؟

بعد با خوشحالي گفتم بله حتما ادرسشو لطف کنين!

اها بله چي؟نه بلدم بله ؟ نه با تاکسي ميرم بله بله اقاي؟؟گل اندام؟ وحيد گل اندام!!چشم حتما اقاي مقدم خيلي زحمت کشيدين خيلي لطف کردين جبران کنم ممنون

بعد از قطع کردن تلفن يه جيغ کوتاه امابنفش مايل به مشکي(يعني ازاون جيغ خفنا که مردرو زنده ميکنه ها از اونا کشيدم)مريم که چشاش چهل چهارتا شده زل زده بود تو چشاي خاستريم بعدم گفت :چته بزغاله؟ چرا عربده ميکشي ؟ نزديکش شدم وگفتم وااااااااااااي مريم کار کار ..مقدم برام کار پيدا کرده کار هورااااااااااااااااااا

-يعني تو بيمارستان کار پيداکردي؟

-نه يعني نميدونم اقاي مقدم سفارش منو به يکي از دوستاش کرده اون يارو برام کار گير اورده حالا نميدونم بيمارستانه يا يه جاي ديگه.مريم سرخوش گفت ميدونستم بابا ئاوانگو بيمارستان اصلا باهم جور در نمياد حالا اگرم بري بيمارستان واسه پرستاري نيست

پرسشگرانه گفتم پس واسه چيه ؟يه خورده فکر کرد بعد گفت:اوممممم خب واسه طي کشيو ورخ شويي اها اين رخ شويي بيشتر بت مياد واسه همين کاراديگه...

-مريم حيف الان خيلي خوشحالم نميخوامم اين خوشحاليم تموم شه وگرنه وگرنه....

-چي ؟جان من چي بگو ديگه؟ چيشد کم اوردي جواب بده!جواب بده!

خيلي بيخيال از بغلش گذشتمو گفتم :قدما ميگن جواب ابلهان خاموشيست تو که بايد بهتر بدوني رشتته ديگه اومد چيزي بگه که زنگ در اومد با بدجنسي تمام گفت حيف عليرضارو نميخوام معطل کنم ولي اومدم دارم برات باي باي

بعداز رفتن مريم زيرلب گفتم اي بيچاره عليرضا اي درمونده عليرضا هي دنيا الحق سيب سرخ نسيب مريم چلاغه ها بعد باخودم خنديدمو به طرف کمد لباسام رفتم يه مانتو مشکي برداشتم چون يه خورده تپل بودم بيشتر مشکي ميپوشيدم من يه خورده شکمو بازو داشتم زياد نبودن اما تو دوره زمونه اي که کل دخترا روهم60کيلوهم نميشن من74کيلويي چاق محسوب ميشدم وهيچ وقت دلم نميود وزنمو کم کنم ازاين رژيمم خوشم نمياومد .هيچي ديگه ماتنو مو با شلوار نخي مشکيم ست کردم شلوارجين داشتم اما با اينا راحتر بودم .من ازهرچي کم داشتم عوضش کلي شال هاي رنگارنگ داشتم عاشقم شال ولوازم ارايشم مخصوصا لاک که ميميرم براش شال ابيم سرم کردم وبعد بااسپري sheبنفش يک دوش کامل گرفتم رژلبم نزدم بجاش برق لبو رو لبام خالي کردم جيگرمو !!!کولمم برداشتمو راهي شدم که برم پيش اقاي گل اندام چه فاميلي ضايع اي خب برادرم عوض کن فاميليو... تو تاکسي نشستمو به سرنوشتم فکر کردم

پدرم کُرد بودو مادرم اهل تهران پدرم تدريس انگليسي ميکردتو دانشگاه يعني يه جورائي استاد دانشگاه بود مامانمو و بابام کم کم بهم علاقه مند شدن وبابام رفت براي خواستگاري اما معضل مهم مخالفت شديد خانواده مامانم بود وقتي پدر بزرگم يعني پدر مامانم که حتي نه داسمشو ميدونم نه فاميلشو علاقه شديد دخترشو نصبت به پدرم ميبينه قبول ميکنه اما به شرطي که ديگه (ارام)مادرمو نبينه بعد ازدواج مامانم فاميلي سپهري يعني فاميلي بابامو روخودش ميزاره وبعد2سال از ازدواجشون من بدنيا ميام وزندگي شيرين ميشه تاروزي که.....پدرو مادرم ميرن سفر سفر هماناوتصادفم واوردن جنازه جفتشون دم خونه خان بابام(پدر بابام)همانا من اون موقع 14 ساله بودم هيچي از زندگي باهاشون نفهميده بودم القصه بعد از سال مادروپدرم خان بابايه شب اومد تو اتاقم کنارم نشست زل زد تو چشام گفت:ببين دخترم پدر مادرت رفتن اقا جون الانم جاشون تو بهشته اما مرده ها مردنو زنده ها بايد زندگي کنن تو الان 1ساله از درسو زندگيت عقب افتادي

-خان بابا وقتي مادروپدرم نباشن ديگه درس ميخوام چيکا؟ر

- ئاوانگ بايد درس بخونيو پرستار شي

اين ارزوي ارام وعلي بود بذار بت افتخار کنن بذار تلاش مادرت براي بدست اوردن يه عشق پاک که ثمرش تويي از بين نره مامانت از خانوادش جدا شد تا يه روز موفقيت تو رو و خوشبختيشو ببينه و به خانوادش ثابت کنه که تو انتخابش اشتباه نکرده با هق هق گفتم

-شايد نفرينواونا......نذاشت حرفم تموم شه با غضب مهربوني گفت:توکار خدا فوضولي قده قم

بعد از حرف زدن خان بابا يه ارامش اومدسراغم بعد نمازمو خوندمو خوابيدم تو خواب بابا ومامانمو تو باغي خوشگل ديدم بالباس سفيدوگلهاي رنگارنگ مامانم موهامو بوسيد وپدرم با لبخند سيب سرخي بم داد گفت:نيتت قبول

وقتي از خواب پاشدم لبخندي زدمو وضو گرفتم چون داشتن اذان صبح ميگفتن و بعد از نماز تصميم کبري خودمو گرفتم . ازاون روز جهشي درس خوندم تا سن 17 سالگي وارد دانشگاه تهران شدم اونم رشته پرستاري هموني که ارزوي مامانم بود خان بابا براي قبول شدنم يه خونه نقلي برام گرفت نزديک دانشگاهم زياد بزرگ نبود اما براي زندگي عالي بود خان بابا ميخواست من مستقل باشم اما نميذاشت تا درسم تموم شه کار کنم براي همين يه حساب برام وا کرد وماهيانه برام مبلغي واريز ميکرد.اما مسئله مهم اينجا تنهائم بود اما با اشناشدن مريم مشکلم برطرف شد اون دانشجو ادبيات فارسي بود وقتي ديدم پدرش نميذاره تو خوابگاه بمونه بامن زندگي کرد البته فقط بخاطر اشنايي پدر مريم با خان بابا ومن در سن 21سالگي فارغو التحصيل شدم اما...کار پيدا نميشد اقاي مقدمم که کارو برام جور کرد يکي از فاميلاي دور بابام اينا بود وقتي ماشين واستاد فهميدم رسيدم به ادرسي که مقدم گفته بودجلوي يه برج واستادم

کفم بريد چه برج ماماني!!!! چي کرده !اي جونم مهندس ناظر جوووووووووووووون

طبق ادرس سوار اسانسور شدم واااااااااااااااي 133طبقه بود توي فکرم اين بود ساختمونه بااينکه انقدر بالا بود چراکج نشده بود؟واقعا!!!!!!!!!!!! جلوي طبقه 35طبق ادرس واستادم در سمت چپ روش نوشته بود کاريابي گل اندام رفتم تو ما شا......همه خوشتيپ ولي مسن با ديدن منشي دوباره کفم بريد يه زن57 ساله باموهاي شرابي وارايش غليظ رو کرد بم وگفت:دخترم با کي کارداشتي؟ باکمي من من گفتم:س...سلام سپهري هستم با اقاي گل اندام کارداشتم روي صندليش با عشوه نشست زير لب گفتم

حالاخوبه دختر14ساله نيستي نازتو برم بابا!!!!

-خب دخترم وقت قبلي داشتي ؟

-من از طرف اقاي مقدم اومدم درجريان وقت قبلي نبودم

-بذار بپرسم بشين عزيزم تشکري کردمو روي صندلي نشستم يه شرکت شيک ومدرن ديواراي شکلاتي ودر اتاقا هم کرم بدک نبود ولي خيلي هم جلب توجه نميکرد بعد 10دقيقه منشي منو به در سمت روبه رو راهنمايي کرد تک ضربه اي به در زدم و وارد شدم .......با چيزي که ديدم ميخواستم پقي بزنم زير خنده که نشد يعني موقعيتش نبود يه ادم مسن حدودا 60 سال اين طورا کچل وبا دماغ عقابي بزرگ گردن بلند قد کوتاه چاق نميدونم با چه اعتماد به نفسي فاميليش گل اندام بود واقعااااااااااااا سلامي کردم و به گرمي جواب سلاممو شنيدم

-بشين دخترم.خب چي ميخوري؟

-اب بي زحمت تلفنو برداشت:خانم تاداعي به مش محمود بگو دو تا اب پرتقال لطفا الهي فدات شم گلي جون(همون گل اندام )از کجا فهميدي من دلم اب پرتقال ميخواد

-خب خانم سپهري يه مشخصات کامل از خودتون بعدم بريم سر بحث اصليمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اسمم ئاوانگ و23سالمه از چهارده سالگي جهشي خوندم الانم سه ماه نيمه درسم تموم شده تا اينکه اقاي مقدم بم زنگ زدن و قضيه خانم فلاحي گفتن و گفتن چون کانادان نميتونن بيان وشما جاشون کارارو انجام ميدين.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-درسته، دخترم راستي اسمت ئاوانگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله به فارسي يعني شبنم اسمم کُرديه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زيباست مثل خودت. انقدرلحنش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهربون بودو نگاش پاک نميتونستم قبول کنم روي هيزي اين حرفو زده باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ممنون لطف داريد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راستم ميگفت چشام خاکستري دماغمم گوشتي اما کوچيک که به صورتم ميومد لب هامم قلوه اي و ناز پايين لبم سمت چپ يه خال مشکي کوچيک وااااااااي چه جيگريم مااااااااااااااااااااااچ الان اگه گل اندام اينورو ميشنيد به اعتماد به نفسم 100 ميداد بعد از اينکه اب پرتقال خنکو تا ته سر کشيدم گل اندام رو کرد بم وبا مهربوني گفت :خب دختر گلم ميدونم که پرستار قابلي هستي وبايد تو بهترين بيمارستانا استخدام شي اما شرايط اينطوري شد ديگه قسمت بود خب خانواده فلاحي مرفه وثروتمندن از همه لحاظ عالي ونامبر1

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همچين داشت از خانواده فلاحي خوب حرف ميزد که انگار پسر اين خانواده روداشتن برام خواستگاري ميکردن اصلا مگه اينا پسر داشتن ؟خودم بريدمو دوختمو تنم کرذم مثل مريم خنديدم خخخخخخخخخخخ اين گل اندام گفتو گفتو گفت تا رسيد اصل ماجرا يعني کار من رو کرد بم وگفت:توبايدپرستار عزيز خانم بزرگ اين خانواده باشي وبعد بلند شد و وگفت بيا بريم تااز نزديک بينينشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوي يه خونه ويلايي بزرگ نگه داشت در بزرگ کرمي رنگ سمت چپم دوتا درخت توت بود در باز شد و من داخل رفتم کفم بريد من امروز کلا با صابون يکي شدم از بس امروز کف کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واااااااااي چه حياط قشنگي پر گل رنگارنگ درختاي ميوه بوي تازه ريحون که تو فضا پيچيده بوذ ادمو ديونه ميکرد وارد عمارت شديم ومن دوباره به کف نشستم خونه با مجستمه هاي گرون قيمت پرشده بودطرف راست خونه منتهي ميشدبه يه راهرو که نديدم اونجا چه خبره باگل اندام به طرف چپ رفتيم 4تاخانمروي صندلي نشسته بودن از ديدن صندليا دوباره ميخواستم کف کنم عجب چيزي رنگ طلايي سلطنتيا !!!يه چيزي ميگم يه چيز ميشنوي به خودم اومدم کنارگل اندام نشستم زن ميانسلي ولي شيک پوش همه شرايط بم گفت حقوقشم هم زياد بود هم عالي من بايد24ساعته کنار عزيز خانم ميموندم فقط مشکل اساسيشون وجود ارمان پسرش بود که مادرش همون زن ميانسال بود که اول ديدمش اسمش ايران بود کنارش يه دختر ظريف وملوس با چشاي ابي و صورتي کوچيک لب غنچه اي وموهاي طلايي ناز که دختر ايران بود واسمش رزا بود بغل دست رزا دختري27 سال به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالا بود شبيه ايران فقط جوون تر اسمش رها بود چشاي قهوه اي روشن که با موهاش همخوني داشت لب ودهن قلوه اي اما ناز وکنار ايران دختري چش ابرو مشکي موهاي بلوند چشم گربه اي که خيلي ملوس نشون ميدادوقتي باهاش اشنا شدم فهميدم که ا ون زيباست عروس ايران وزن ارمين که من هنوز اين دو تا داداشو رويت نکردم بودم بعد از اشنايي رزا به طرفم اومد گفت:خب گلم بيا بريم عمارتو نشونت بدم حتما خوشت مياد عزيزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چشم رزا خانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببين از الان بخواي خانم خانم به من ببندي نميشه ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟گفته باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس چي صداتون کنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-1-صداتون کنم نه صدات کنم 2-راحت باشو بگو رزا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چششششششششششششششم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوهههه چه کش دارگفتي قي جوجه رفتم خبببببببببب من از خودم برات ميگم من اسم زراست 20 سالمه داشت اينا رو با حالت شعر ميگفت منم وسط حرفش پريدمو با شعر گفتم:امسال کلاس چندمين ؟چهارمي؟يا دومي؟ خنيدو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه بابا يخت واشد تو هم بد نميايا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گلم من از همون اولم يخم وا بود. چرا الکي روم عيب ميذاري والااااااااا!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجا بودم وسط حرفم با قايق اومدي بعد خنديد منم خنديدم ادامه داد اهان بنده مترجمه انگليسيم تو شرکت ارمين. ارمين شرکت مهندسي پزشکي داره که من افتخار دادم مترجمه شرکتش باشم خب بريم بالا تا اتاقتو نشون بدم از پله هاي پيچاپيچ رد شديم طبقه بالا يه راهرو بود که سمت راست راهرو 2 تا اتاق رزا بم گفت :اين اتاق سورمه ايي کتاب خونس اين اتاق ابيه هم اتاق ارمانه .م سمت چپ راهرو وااااااااااااااااااي6 تا اتاق بود من نفهميدم اين جا خونس يا هتل اخه انقده اتاق ميخوان سرشون ببندن؟مهندسش عقده اتاق داشته وا؟؟ با خنده به رزا گفتم: شما که اتاق دارين اجاره بدين پول خوبي تو شوا !باورکن به قران!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زهرمار مگه بده دلتم بخواد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دلم که ميخواد ولي چرا6تااتاق دارين؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه ميدونم از مهندسش بپرس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مهندسش کيه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابابزرگم .بابابزرگم براي سالگرد ازدواج اين عمارتو که اولين کارش بوده به عزيز هديه ميده عزيزعاشق اين عمارته براش ميميره. عزيز همه اموالشو بين مامانو خالم تقسيم کرد بجز اين خونه ميگه اين عمارتو به يکي ميدم که بفهمم لياقتشو داره بعد باهم داخل يه اتاق شديم هممممممممممممممم چي کرده چه اتاقه لوندي همه اسباب اثاثش سفيدو نيلي يه اتاق بزرگ اتاق فک کنم 80 متري بود اخه خيلي بزرگ بود !طرف راست اتاق يه تخت خواب دونفره با روتختي وروبالشتي نيلي روبروي تخت پنجره بزرگ با پرده ابي پررنگ کنار پنجره ميز کامپيوتر شيشه اي خوش رنگ وسط سالن مبل راحتي به رنگ ابي خوشرنگ وميز کوچيک شيشه اي روبروي مبلالي راحتي تلويزيون ال سي دي بود انصافا اگه جاي من بودين کفتون نميبريد؟ جان من راست بگين جان منااا!!!!!!! بعد تازه تواتاق حموم دستشوئيم بود پايين تختم کمد بزرگ وملوس بود بود رزا گفت پسنديدي؟ چطوره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عالي NUMBER1اينجا خيلي بزرگه چند متره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کلا همه اتاقا 69مترن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رزا عجب زير بنايي!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله مثل اينکه بابابزرگ من ساخته مگه ميشه بد شه!!بعد دوتامون زديم زير خنده..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب واما بپردازيم به پاره اي از مسائل اتاق درصورتيه مال منه دوتا اتاق پايينتر اتاق تو اون در زرشکيه اتاق عزيزه کنار اتاق توئه خب؟؟ اهان اتاق ي هم ته راهرو مال خالم .اسمشم کشوره حالا بعدا باهاش اشنا ميشي اگه سوالي نيست بريم پائين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه سوالي نيست بريم بعد باهم به طبقه پايين رفتيم .بعداز اونجا اشپز خونه رو ديد زدم. اشپزخونه ساده اي بود يه ميز ساده12نفره باروميزي ساده براي تزيين يک گلدون با گل رز وسط ميز بود يه اجاق گاز چهار شعله کوچيک 2تا يخچال رزا زن ميانسالي رو که داشت برنج صاف ميکردو صدا زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راضه خانم بيا يه دقيقه يه زن ميانسال با پوست گندمي داشت دستشو با لباسش پاک ميکرد:راضيه خانم ايشون اوانگه پرستار عزيز از فردام قراره با ما زندگي کنه راضيه خانم:سلام مادر جون الهي با مراقبتاي تو ازخانم حالشون خوب تر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دخترم چيزي خواستي به من و صابر بگو بگو صابر پسرمه رودر وايستي وغريبي نکني

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چشم حتما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از اينکه باکل خانوداه مترم فلاحي بجز پسراشون آشنا شديم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اقاي گل اندام از خونه فلاحي اومديم بيرون منم سريع رفتم شيرني فروشي وبا کيک شکلاتي راهي خونه شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فصل دوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يعني تو خودت هنوز عزيزشونو نديدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه اخه با رامين رفته بود فيزيوتراپي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چيزه....ئاوانگ...من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هان بگو خب؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چاييت يخ کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مريم حرفتو بزن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اهان اين رمانه حسام چي چي شد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حسام نه احسان منو نپيچون بگو چي شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميگم تو اگه بري اين خونه رو ميفروشي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديدم تازه منظورشو فهميدم بالبخند گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نچ نميفروشم اما اجارشو ازتون ميگيرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مريم وعليرضا3سال عقد کرده بودن اما براي اينکه پول اجاره خونه رو نداشتن سر خونه وزندگيشو نرفته بودن بااينکه خانواده عليرضا نسبتا پولدار ومرفه بودن اما خود عليرضا دوست داشت مستقل براي خود زندگي تشکيل بده .فضاي خونه مارو هم دوست داشت چون کوچيک ونقلي بود وهردفعه به مريم ميگفت که اگه بخوام خونه اي اجاره کنم يا رهن ميخوام مثل خونه ئاوانگ خانم باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه؟يعني منو عليرضاميتونيم ....من چطور جبران کنم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوشبخت زندگي کن من باخوشحاليت خوشحال ميشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه نشد يعني اگه دوباره بيکارشدي دستاشو گرفتمو گفتم:اگه بيکارشم برميگردم پيش خان بابا با خوشحالي نگام کرد باحات مغروروانه اي گفتم اما اجاره رو ميگرما گفته باشم!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه ماچ ابدار ازلپم گرفت گفت: تو جون بخواه خودم بت ميدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه توروخدا تازه داري عروس ميشي بذار به وصال عليرضا برسي بابا بدبخت پکيد هي توروديد هي جلوخودشوگرفت گناه داره اگه منحرف بشه مقصرتويي گفته باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گه ميخوره منحرف شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اه مريم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چيه حالا بگم پي پي بنظرت کيک خوشمزه مياد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دردحالم بهم خوردمريم يهو مثل اينکه چيزي يادش بياد روکرد بموگفت:جهيزيو چيکار کنم من که هنوز چيزي...نذاشتم حرفش تموم شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دختره چل من با يه چمدون ميرم اونجا بعد بانازگفتم که انقدر اونجا وسايل شيک هست نخوام خن زل پنزل ببرم اونجا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زد توسرم وگفت: برا تو خنزل پنزله از سر منو عليم زيادي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زرزرنکن زنگ بزن به بابات و علي بشون بگو فقط به علي طوري بگو سکته دنکنه کامروا بره اون دنيا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لال شي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بياو خوبي کن دست پيش ميگيره پس نيفته ايششش من رفتم تو اتاقم ريختتو نبينم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گمشو بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو اتاقم تقريبا همه لباسامو برداشتم چون محلشون جردن بود بايد هروز لباسم مرتب مي بود مشکلي که داشتم اين بودمن بايد تو جايي که زندگي ميکردم بايد دامن بپوشم دامن داشتم اماهمشون تا بالاي زانوم بودن واسه همين به مريم گفتم که بريم خريد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به پاساژ رسيده بوديم مريم با سليقه خودش يه10تا تونيک بلند وخوشگل واسم انتخاب کردو با پول خودش برام خريد منم يه 9تادامن رنگارنگ گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ئاوانگ بيا اين مانتورو نگاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کدوم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون سورمه اي رو نگاه کردم واي چه نازبود کلش سورمه اي بود با دور دوزي بادمجوني مريم دستمو کشيد و گفت: من بايد برات اينو بگيرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اما من مانتو دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گمشو6تامانتو چصکي داره؛ مانتو دارم بي تو بينم بعد به فروشنده گفت :اقا اون مانتوسورمه اي رو تو وبترين براي پرو بيارين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولي... مانتو گرفت وبپوش رفتم تو اتاق واي خيلي به من چاق ميومد خيلي ملوس شده بودم مريم با ديدنم سوتي کشيد وگفت جوووووووووووووووووووون هيکلتو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زشته مريييييييييييييييم ادم باش بعد هردو خنديديم مريم نذاشت من حساب کنم و خودش پولو مانتو رو داد داشتيم ميرفتيم خونه که يهو مريم دادزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واااااااااااااااي!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لباس وپالتو زمستوني برات نگرفتم بدوووووووووووووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابامن 2دس دامن ميخواستم اينام زيادن ول کن ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خفه بيا بريم باهم. دوباره رفتيم تو پاساژ وقت برگشتن دست جوفتمون پر بود مريم به شوخي گفت بايد يه يه چمدون ديگه ميخريديما....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تقصير تو بود هي گفتم نگير بعد لبم و کج کردم و گفتم ميگه نه والا!!!!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه ميموني اداموئ در مياري نچ نچ نچ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدتاکسي گرفتيمو رفتيم خونه دم در عليرضارو ديديم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-إمريم اون علي نيست ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا خودشه منتظرش بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام علي اقا عليرضا مردي قد بلند با اندامي لاغر سفيد رو با چشمايي ابي خوب بودو مومن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام خوبين؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ممنوم شماچطورين حاج خانم ،حاج اقا چطورن سلام بنده رو برسونيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مريم:بذار منو شوهرم بيام تو خوردي مخ عچمو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اخ اخ ببخشد بفرماييد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مريمو علي رو مبل بودن منم باسيني چايي رفتم بغلشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ئاوانگ خانم بفرماييد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين چيه؟لب تابه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ئاوانگ جون من با کامپيوترت کار دارم به علي گفتم برات بگيرتش تا تو کامپيوترو نبري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اونجا که من هستن تو هر اتاق کامپيوتر هست نيازي بش ندارم ممنوم اقا عليرضا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اپس واجب شد بيامو اونجارو ببينم خيلي توپن بعد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گلم ما الان خيلي وقت دنبال خونه بوديم حتي اين اخريا کاملا نااميد بوديم تو رو خدا... اين کادو کوچيک در برابرکاري که تو کردي ناچيزه قبول کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولي....؟؟باش ممنون بعد بعد لب تاب از دست علي رضا گرفتم . علي رضا رو کرد به من وگفت : واينم کادو خودم يه تبلت بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين ديگه چيه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تبلت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-امامن که لب تاب دارم ديگه نيازي به اين نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون لب تاب هديه مريم بود و با پول خودش براتون گرفت يعني داد تا من براتون بگيرم اما ابين تبلت هديه منه وبايد قبولش کنين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شمادوتا چقدر ولخرج شدين جديداً اين ولخرجيا جريانش چيه؟هان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مريم: مشکل بزرگ ما خونه بود حالا که برطرف شد آييييييييييي ولخرجي حال ميده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بي خود من هرماه ازتون اجره ميگيرم .دکي اينارو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونشب به لطف شام وخاطرت مريم وعليرضا شام خوشمزه ايي خونديم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد هرسه تامون به جک هاي بي معني مريم ميخنديديم .عليرضا موقع رفتن بم گفت: ئاوانگ خانم تو تبلتتون پر از رمانه اينم يه هديه ديگه خداحافظ خنديدم ميدونستم که قضيه رمانو مريم بش گفته .طرفاي ساعت 10 زنگ زدم به خان بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام بزغاله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کوفت سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چته بزغاله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-إ ئاوانگ بازم گفت ادم باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو هستي ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله!!!!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گمشو خان بابا هست زينت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هههههههههه !!!!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کوفت به چي ميخندي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من زيبام خل خدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب دقلوهاي افسانه اي صداتونم شبيه همه قاطي ميکنم من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ئاوانگ دو قلو هاي افسانه اي خواهر وبرادربودن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب بابا؛ خان بابا هست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چيکاش داري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميخوام کسب اجازه کاريو ازش بگيرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميخواي شوور کني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه بابا کي مياد منو بگيره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راس ميگيا !!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باصداي بلندي تقريبا عربده زدم :زينتــــــــــــــــــــ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جــــــــــــــــــــانم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- با خنده گفتم مرگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-إخان بابا اومد از من بايــــــــــــــــــــــ ـــــــي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شنيدم که زينت به خان بابا ميگه خان بابا :عزيز دوردونه تون پشت خطه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام برشير مرد کُـــــــــــــرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام فلفل دلمه اي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-إخان بابا هلو بودم که قبلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الان هستي نگين بابا بعد قربون صدقه هاي حسابي اخر به خان بابا موضوع رو گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو ازشون اطمينان داري بابا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بــــــــــــــــله آقاي مقدم کارو برام جورکرده حالا بابا اجازه ميدي برم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا جون اجازه ما دست تو برو هروقتم به کمک نياز داشتي به من بگو بابا جان امر ديگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يه عرض کوچيک راجب خونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميخواي بفروشيش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه خان بابا ميخوام مريم دختر حاج رسولي با شوهرش اينجا زندگي کنن تا اوضاعشون براي خريد خونه حل شه اخه خان بابا توتهرون اجارهوخريد خونه بالاهه اجازه ميدين علي ومريم اينجا زندگي کنن تا اوضاعشون بهترشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من هم باباي مريمو ميشناسم هم باباي عليرضا رو من که مشکلي ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعداز خداحافظي با خان بابا رفتم تا چک کنم چيزي جا نذاشته باشم که صب هول هولي کارامو بکنم از مريمم يه چمدون قرض کردم تا لباساي امروز خريدرو تو شون جابدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سه تا چمدونامو کشون کشون بردم سمت صندوق عقب تاکسي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ئاوانگ رسيدي زنگ بزنا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه مريم تو هم مواظب خودت باش بعد از ملچ وملوچ حسابي که راه انداخيتيم سوار تاکسي شدم هندز فري گذاشتم تو گوشم اولين آهنگي که پلي کردم حباب محسن يگانه بود عاشق اين آهنگ بودم 2بار اين اهنگو گوش دادم ساعت 10:35بود با ترافيکي که اونجا بودفک نکنم 12 برسم دم خونه فلاحي يهو با اومدن بــمون محسن يگانه ياد مامان بزرگ افتاد.هر وقت اين اهنگ گوش ميدادم گريه ام ميگرفت واسه همين زدم اهنگ بعدي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهنگ اهلاوسهلا علي پيشتاز بود تااخري که برسم خونه فلاحي همش اهنگاي شاد گوش دادم.درخونه که زدم تا خودمو معرفي کردم به 5دقيه نکشيد يه پسر قد بلند با پوست تيره چشماي قهوه اي دماغش که تو تور تير دروازه بود لاغراومد درو وا کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام من صابرم أه أه حالم به هم خورد اون مادر به اين نازي اصلا بش نميومد يه پسره اينطوري داشته باشه ايــــــــــــــــــي چندش اصلا فکرشو نکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چيه خوشگلم؟ اصلا متوجه نبودم که 10دقيقه اس روي اين فسيل زومم از حالت چشاش عُقم گرفت ولي من از اوناش نبودم که جواب پسرارو ندم با پرويي تمام گفتم: داشتم فکر ميکردم زن به اين زيبايي مادرتون چرا يه همچين پسري داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بايه نگاه زشت وپر هوس وبا صداي گُهش گفت : من زشتم؟ دخترايي که باهاشون دوست بودم ميگفتن من خيلي تکم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله تو بيريختي شماره اولو کسب کرديد واما در مورد سليقه دخترا براشون واقعا متاسفم چون خوشگل نديده بودن پرو پرو خنديد دستشو اورد بابا تا مثلاً دس بدم منم چمدون بزرگمو بش دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مواظب باشين. بعدرفتم طرف عمارت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رزا:چطــــــــــــــــــوري عســـــــــــــــــيسم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام فرشته چطوري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوبم بيا بريم پيش عزيز بعد سلام و عليک با راضيه خانم. با رزا رفتيم طبقه بالا همه تو اتاق عزيز بودن زيبا,رها,ايران خانم ودوتا مرد جوان و يه زن ميانسال که روي ويلچر نشسته بود با سلام من همه به سمت صدام برگشتم ايران خانم بلند شدوبالبخند گفت :خـــــــــب عزيزجون ايشون ئاوانگ پرستارتون ئاوانگ جون ايشون عزيز ماست بالبخند گفتم :عزيز مام هست سلام عزيزخانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام دخترم .عزيز خانم يه پير زن سفيد پوست که زمونه پوستشو چروکيده کرده بود چشاي عسلي دماغ گوشتي اما در کل چهرش ناز بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب ئاوانگ اين داداش ارمينه, يه مرد قد بلند خوش استايل نه لاغر بود نه چاق هيکله ورزشيم نداشت چشماشم قهوه اي بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام اقا ارمين خوشبختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام ممنون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رزا:خب اين اقاهم سيامکه شوهر رها قيافش جذاب بود قد بلند لاغر با چشاي ابي پوستب سبزه بعد اشنايي با اقايون رزا خاله کشورشو بام اشنا کرد يه زنه حدود48اينطورا سفيد پوست ,چشماي عسلي دماغ کوچيک وناز با دهن کوچيک امـــــــــــــــــا بد اخلاق با يه اقيانوس عسلم نمشد خوردش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام خاله جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من خالت نيستم انقدر زود پسرخاله نشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چشم خانم فلاحي. رزا خواست جوعوض کنه خب خانم پرستار اين عزيز ما خدمت شما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چشـــــــــــــــــم خب بذار فشارتونو بگيرم عزيز خانم دستتونو لطفا خب فشارتون عاليه البته باعرض پوزش از اقا ارمينو وزيباجون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارمين: چرا پوزش ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جلوي 2تا دکترمن دارم عرض اندام ميکنم رها که معلوم بود از همون اول از من زياد خوشش نمياد گفت بجاي اين حرفا کاراتو بکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم از اون ادما نيستم که زياد بم بربخوره با لبخند گفتم: چشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سيامک:إعزيزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رها:جونم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زشته خانمم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اخه...؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-معذرت خواهي کن سريع وسط حرف سيامک گفتم : نه بابا من اصلاً ناراحت نشدم مهم نيست رها خانم شايد امروز حوصله نداره که اينطوري گفته من به دل نگرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خاله کشور: ارمين منو ببر تو اتاقم حوصله نمک پروني ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارمين به طرف خالش رفتو بايه ببخشيدخالشو برد تو اتاق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عزيز:دخترم رها جون تو هم با شوهرت برين خونه خيلي زحمت کشيدين شرمنده حلالم کنين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه عزيز جون کاري نکرديم و با شوهرش از همه البته بجز من خداحافظي کردنو رفتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ايران: ببخشيد دخترم دير جوشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه سيرابيه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زيبا تا اسم سيرابي شنيد حاش بهم خورد دستش جلوي صورتش بود ارمين با نگراني گفت :چش شد زيبا ، زيبا خوبي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوبه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شما از کجا ميدوني ئاواتگ خانم چيزيشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بــــــــــــــله!!! فک کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ايران:چي شده ؟ا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا هيچي ولي فکنم زيبا حاملس من نکه مامان بزرگم قابله بوده زناي حامله رو خيلي خوب ميشناسم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون موقع زيبا اومدبيرون ارمين زيبارو بغل کرد خوبي ؟عزيزم چيشدي؟آخه يهويي چت شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هيچي بابا بعد با لبخند به من گفت اخه سيرابي چي بود گفتي ؟بچم حالش بهم خورد ارمين که رسماً خشکش زد ايرانم هي قربون صدقه زيبا ميرفت عزيز خانمم خداشکر ميکرد رزا هي جيغ ميکشيد واسه حال وهوا رو عوض کنم با شيطنت روکردم به آرمين وگفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اقا ارمين رد کن بيا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چيو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مُشتَلق بچه رو زيبا با اعتراض گفت :إچرا گفتي من ميخواستم امروز سورپرايزش کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زيبا جونم به من چه بچت سوسوله با اسم سيرابي حالش بد ميشه بد از نگراني درشون اوردم بيا خوبي کن والا! ارمين خنديدو 2 تراول50 تومني دور سر زيباچرخوندوداد دستم با تريپ اين راننده تاکسي خطيا پولو بوسيدمو گفتم : اين از دشت اول خداروشکر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رزا :پس من چي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ارمين :مگه تو گفتي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه اما من عمشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فداش شي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-إ مگه بابا نداره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ايران داشت با خنده به لودگي بازيامون نگاه ميکرد که تلفن زنگ زد بعد چندقيقه صداش قطع شد وخاله خانم اومد: ايران ارمان گفت رسيده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه مرسي که گفتي خواهري

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اينا چشونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کشور!! نوه دارم شدم زيبا حاملس يه خنده تلخي کردو گفت :مبارک من برم خيلي خوابم مياد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشام فقط منو رزا بويم ايران جون شبا شام نميخورد يهو خندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رزا:چيه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ياد سريال ويلاي من افتادم فک کردم اينجام مثل ويلاي من قانون داره با خنده گفت :چه قانوني بعد اداي مشاوره خونه رو درآوردم وگفتم {ساعت 5 بيدار باش .ساعت7 صبحونه .تا ساعت 12 که ناهاره ازاد ساعت 17 عصرونه ساعت20 شام ساعت 10 شب خاموشي. ايران جون غش غش خنديدو گفت:نه دخترجون مگه پادگانه اينجا ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وا اين ايران خانم اينجا بود؟خاک تو سرم من کنن شديدا.اما من هيچ وقت از موضع خودم پايين نميام.براي همين بالبخند گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشيدحواسم نبود اينجايين؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اشکال نداره؟عزيم شامتو بخور يخ کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه سير شدم دست شما و راضيه جون درد نکنه رزا داشت واسه خودش نوشابه ميريخت : مام که بوقيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:از اول بودي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لــــــــــــــوس!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-متشکرم بعد بلند شدم و رفتم اتاق عزيز جون شبخيري گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عزيزجون قرصاتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ممنون دخترم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اينا الکيه قرصو امپولو ....دلم که خوش نباشه چيزي برام مهم نيست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا عزيز جون؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ناراحتم , ناراحت کشور داره خوشو دستي دستي نابود ميکنه بعد قطره اشکي سُر خورد روي لپش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-داستان داره طولانيه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه محرمم بگين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بايد بگم چون توهم بايد دليل اخم تَخم کشورو بدوني قراره يه مدتي همخونه باشيم .داستان مربوط ميشه به 16سال پيش کشور تازه از اميد طلاق گرفته بود نااميدوپريشون بود واسه اينکه سرشو گرم کنه که رفت توي کلاس رانندگي مربيش يه مرده بود بعد دوهفته گفت من عاشق حشمتم اگه نذارين باش عروسي کنم خودمو ميکشتم با اينکه ما راضي نبودم اما به اجبار قبول کرديم چقدر خوشحال بود چقدر باهم خوب بودن ومنم کم کم از خوشبختيشون شاد بودم به هر حال دخترم بود خوشحال بودم که ديگه اميد تو زندگيش کمرنگ تر شده بود وحشمت همه زندگي تنها دختر من بود .من وپدرش خيلي کشورو دوست داشتيم اون تو فاميل تک بود دختر خيلي مهربون وزيبايي بود که همه دوسش داشتنن.روحش خيلي حساس بود ومن از اينکه الان خوشحال بود بي نهايت غرق خوشي ميشدم.بعد ازدواج هم اومدن پيش ما زندگي کردن.اما راستش هنوز بهش اعتماد لازمو نداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون اولاش حشمت عاشقانه بچمو دوس داشت حتي منم بش اعتماد کرده بودم اما تا از کشور بش وکالت نامه داد.اون بي همه چيزهمه اموالو گرفت عوض شد يه روز کشور رفت خونه ويه زن ديد تو بغل حشمت ,حشمت بش گفت اون زنشه وميخوادش وکشورو بخاطر پول گرفته بعدم اون خونه و 2 تا باغو 1کارخونه اي که کشور به نامش کرده بود و فروخت و رفت ديگم خبري ازش نشد از اون روز کشور بلند نشد که نشد شکست دخترم داغون شد روح لطيفش داغون شد خدشه دار شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهق هق عزيزجون منم گريه ام گرفت اما بازم خوددار تر بودم دستاي عزيزگرفتم وگفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گريه نکنين عزيز جون درست ميشه.حتماتقاصشو پس ميده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برو بخواب مامان جون خسته اي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من که امروز کاري نکردم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه بازم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخند ازجام بلند شدم ميدونستم دوست داره که تنها باشه بالبخند نگاش کردم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس شب بخيرعزيز خانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شبت بخير

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم تواتاقم تو ايترنت دنبال مطلبي گشتم مطلبو برداشتم کش وقوسي به بدنم دادم وبلند شدم پرده رو زدم کنار وااااااااااااااااااي دوباره کـــــــــــــــــــفم بريد چه حياطي پشت باغ بود پر گل وسبزه ودرختو تو درختا يه تاب خوشگل ويه حوض کوچولو با نور مهتاب چه رمانتيک بود فقط 2تا عاشق کم داشت که توي نور مهتابو اين فضا باهم جور ميشد که اونا نو اون شب وتواون مکان باهم بـــله.... ميگم منم بد نمياما!!چـــه پـــــرو !!!!!!!!!! بعد خنديدم و رفتم سراغ تبلتم و يکي از اون رمانارو که علي رضا برام ريخته بودم باز کردم وخوندم تا کم کم چشام سنگين شدو خوابيدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صب بانوري چشامو باز کردم سريع از خواب پريدم :واااااااااااي قرصاي عزيز جون به ساعت نگاه کردم نفس راحتي کشيدم :آخــــي تازه ساعت 6:00 بود بلند شدم با اينکه عزيز جون بايد قرصاشو ساعت7ميخورد اماديگه خواب از سرم پريده بود رفتم دسشويي ابي به دستو صورتم زدم اومدم بيرون با حوله ابي که مريم برام خريده بود دست و صورتمو خشک کردم رفتم سر وقت کمد لباسام که به مرحمت مريم و خريداش پر لباس بود .يه تونيک طوسي همرنگ چشام برداشتم با يه دامن بلند مشکي با اينکه ارمان نبود اما بازم اون گوريل(صابر)اونجا بود بايد جلو چشاي هيزش مراقب مي بودم موهاي مشکيم تادم باسنم بود وپر ... يادمه اخرين بار 13سالگي مامانم موهامو زده بود ديگه بعد ازاون نذاشتم ونخواستم موهام کوتاه شه .گوجه اي بالاي سرم بستمش و يه شال طوسي سرم کردم رفتم جلوي اينه يه سايه کم مشکي ويه برق لب قرمزرنگ زدم ورفتم تو حال اولين نفر رو که ديدم راضيه خانم بود که داشت صبحونه اماده ميکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام راضيه خانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام مادر جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-صبحتون بخير

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-صبح تو هم بخير ببينم مادر ديشب خوب خوابيدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بـــله عالي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس چطور صب به اين زودي پاشدي؟عادت نداشتي؟ حتما چون جابه جا بودي خوب نخوابيدي اره ننه جون؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه من هميشه صب زود بيدار ميشم(تو گُه ميخوري صُبا مريم با دادوهوار بيدارت ميکرد بگو ترسيدم روز اولي قرص عزيز جون دير شه منو از کار بيکار کنن والاااااااااا(

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا ميخندي مادر جيزي شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه ياد دوست افتادم چيزي نيست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راضيه خانم باحرص روميزصبحونه نگاه کرد وباحرص گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خدا مرگت بده صابر بعد رو کرد طرفم وگفت : دو ساعت پيش بش گفتم بره نون بخره هنوز مثل خرس خوابيده به خدا خانم جون من پا ندارم وگرنه منت اين پسررو نميکشيدم بعد دستشو مشت کرد وزد به سينش: خير نبيني صابر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نميدونم چرا فکر ميکردم حرفاش الکيه يعني بوي حقيقت نميده يه جوري بنظرم داشت نقش بازي ميکرد تا اينکه واقعا حرص بخوره .ولي بااين حال با لبخند مليحي گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حرص خوردن نداره من ميرم ميگيرم ميام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه ننه نميشه شمابري.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا ميخورندم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه قرصا خانمو بايد بش بدين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوه اون که ساعت 7 يه ربع مونده ميرم وميام بخاطراينکه مخالفتي نکنه سريع رفتم بالا مانتو پوشيدمو رفتم بيرون وايــــــــــــــي چه نوني بگيرم؟؟ کاش از راضيه خانم ميپرسيدم هيچي ديگه دلو زدم دريا و3تا نون سنگک خشخاشي دو اتشيه گرفتم تو راه يه پيرمردي تو نون بربري دستش بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دخترم بيا يه لحظه بعد يه نونو داددستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ممنون اما ...بعد به دستم اشاره کردم وگفتم اما من نون دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين صلواتيه از دستش گرفتمو بردم سمت خونه يادم اومد شير سر ميز نبود خودم حتما بايد شير سرد بخورم عادت ديگه چه ميشه کرد رفتم سوپر مارکتي 2تاشير يکي پر چرپ يکيم کم چرپ با 2تا مربا البالو ويه پاکت اب پرتقال گرفتمو راهي شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مـــــن اومدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوش اومدي برگشتم طرف صدا صابـر بود يه لحظه ترسيدم امابرروي مبارک نياوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باتو نبودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس باکي بودي فقط من اينجام ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من با مادرت بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم برم تو اشپز خونه که جلوي من سبز شد.پوفي کردم وبيتفاوت نگاش کردم وگفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چيه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کارت دارم خانم پرستار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولي من بات کار ندارم حالا برو اونور نونا يخ کرد بي توجه به حرفم جلوم بود منم هلش دادم رفتم تو صابر حق تو اومدن نداشت چون رزا وايران جون که ديشب به من گفت بهش بگم مامان، بي حجاب بودن نميومد اگه باش کار داشتن به راضيه ميگفتن که بش بگه نونارو گذاشتمتو اشپز خونه 5دقيقه به 7بود رفتم بالا مانتومو در اوردم رفتم دم اتاق عزيز در زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام موقع قرصتونه عزيز جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام دختر چه خوب يادت موند ايران هميشه يادش ميرفت رزام هميشه 8 اينطورا يادش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله امابنده وظيفه دارم اين قرص اينم اب پرتقال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اب پرتقال که تو خونه نداشتيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خـب صا... نذاشت حرفم تموم شه نگو صابرخريده اون به زور نون ميگيره کار توهه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب چون امروز اقا صابر خواب موند من رفتم نون بگيرم گفتم قرص با اب پرتقال بهتر ميره ميچسبه حالا چطور بود؟ اب پرتقالو تاته سر کشيد عــــــــالي .به!به!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نوش جونتون ميام الان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باش مادر جون برو رفتم پايين رزاو ايران جون بيدار شده بودن داشتن صبونه ميخوره سلام کردم رزا وايران جون باهم جوابمو دادن رزا بادهن پر گفت:اين نونا رو تو خريدي ميگم چرا بم ميچسبه نگو نون مفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ايران جون:رزا بسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چيه مگه دروغ ميگم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رزا؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جـــــــــــونم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بذارين راحت باشه منم اينجوري راحتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ايران:دستت درد نکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رزا يواش جوري که من بشنوم گفت:اين صابره همش نون بيات مياره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رزا ؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چيه مامان مگه دروغ ميگم؟ هيچ کاري نميکنه فقط ماشين ماهارو به بهونه شستن ميبره بيرون باش پز ميده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه مادرش ميشنوه ناراحت ميشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه نميدونه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رزا چي بگم بت ئاوانگ جون بشين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه ميخوام صبونه عزيزو بدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه راستي امروز عزيز بايد بره دکتره قلبش.؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چشم يادم مونده بود بازم ممنون که گفتي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- راستي معني اسمتو بم بگي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ئاوانگ يعني شبنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قشنگه مثل خودت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مســــــــــــي !!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ايران:واي چقدرم شيرين زبوني دخترم ميشي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رزا :من طبق معمول جلبک درياييم !!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:حسـود حالا که اينطوري شد بله مامان جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ايران:جونم ماماني!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رزا:واه واه حالام بد شد لوسسسسسسسسسسسسسسسسسس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ايران:هميني که هست!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من برم بالا تا رزا منو نکشته بعد با سيني صبونه عزيزرفتم بالا بعدخودمم با عزيز جون صبونمو خوردم بعدش اومدم بيام پايين تلفن زنگ خورد کسي تو حال نبود که برش داره برا همين خودم تلفنو جواب دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله؟ باشنيدن صداي يه مرد جوون يهو دلم بي جهت لرزيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام ببخشيد من با خانم فلاحي کار دارم نميدونم چرا به تته پته افتاده بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-با...باکدوماشون کار دارين؟سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فرقي نميکنه .هستن؟ بعد صداي پوزخندش اومد وگفت سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه نميدونم کجان امرتونو بگين من...من بهشون انتقال ميدم شما؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من ارمانم پس بشون بگين کارام انجام نشده شايد دير بيام خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چ...چشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خداحافظتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نميدونم چرا دلم يهو لرزيد شنيده بودم عشق تو يه نگاه اما عشق تو يه صدارو نه ههههههههههههه خودم از حرفي زده بودم غش کرده بودم از خنده بعدش ايران جونو ديدمو بش قضيه رو گفتم ساعتاي 10 اينطورا عزيز خوابش گرفت منم رفتم پيش بقيه يعني مامان(ايران)ورزا کم کم غرق صحبت شديم من از همه چيز گفتم مادرم ,پدرم مرگشون گرفتن مدرکم و...تارسيديم سر خاله کشور مامان جون تازه دردودلش واشد وگريه ميکرد گفت که چي به خواهرش گذشت تموم مشخصات شوهر خاله کشور شبيه عمو محمدم بود که خيلي وقت پيش غيبش زده بود وقتي همه حرفاشونو شنيدم از مامان خواستم عکس شوهرکشورو اگه داره بياره.از چيزي که ديدم تعجبم 100برابرشده بود خودش بود عمو ممد منم براشون داستان عموممدم گفتم؛ گفتم که اون عشق پولداري بودو يه روز با خان بابا دعواش شد رفتو ديگه برم نگشت مامانو رزا از تعجب 1200چشم در اورده بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-که اينطور تو برادر زاده اون حروم زاده اي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:رها توکي از کي اينجايي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-انقده هستم که به حرفاي اين گوش کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رزا:رها به خاله چيزي نميگيا اصلا اون نبايد بفهمه خب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله:من خودم شنيدم لازم نيست کسي بم بگه بعد باويلچر اومد طرفم :خب ادامه ش؟؟؟؟؟ هول کرده بودم با اينکه من هيچ کاره بودم اما زبونم بند اومده بود نترسيدم اما خجالت زده بودم رها اومد جلو سرم داد زد:ببين خوب نگاه کن برو به عمو ممدت يا حشمت بگوتا خوشحال شه بعد يه سيلي جانان زد بهم که تا 2دقيقه اسم خودمم يادم رفته بود بدون توجه به رها جلوي پاي خاله زانو زدم:ببخشيد من نميخواستم باياداوري گذشته ناراحتتون کنم شرمنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله:شرمندگيت برام سودي نداره اون حروم زاده زندگيمو ازم گرفت جوونيمو,پاهامو همه چيزمو همه رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رها:تو واسه چي اومدي که زندگيمونو خراب کني اره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: من...من .نميدونم چرا به تته وپته افتاده بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رها :چي بگو ديگه مگه چيزي داري که بگي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وااااااااي چرا اين رها انقدر داد ميزنه؟اينم کلا روانش عصبي ها!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عزيز:بسه ساکت شين زورتون به اين دختر بي گناه رسيد حشمت هر کاري کرده مقصرش خودش بود نه کس ديگه اون حرص وطمع داشته به اين دختر هيچ ربطي نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: عزيزجون راه رفتن براتون خوب نيست چرا اومديد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وبعد به طرف عزيز رفتم و بازوشو گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رها:تو نمي خواد بش دس بزني دادزد دستتو بکـــــــــــــــــــــش حروم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چنان دادي عزيز سر رها زد که من سکته کردم اونو ديگه خبر ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عزيز :رها تو حق نداري به ئاوانگ توهين کني شير فــــــــــــــهم شدي؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رها هم کم نياورد وگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا عزيز حق دارم شما که ميدونين من چقدر خالمو دوس دارم رها حرفاشو داشت با گريه ميگفت :عزيز يادتون رفته من چقدر از اينکه خاله نتونست راه بره ناراحت شدم 5ماه مريض بودم اون بايد بــــــــره همين الان !!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عزيزبا داد :اون پرستاره منه وجايي نميره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رها:پس اينو بدونين من ميرم تا وقتيم که اين دختر تواين خونه اس من پامو تو اين عمارت نميذارم .کيفشو برداشت وداشت راهي ميشد که کشور دستشو گرفت ومجبور شد بايسته وبه خالش با چشم گريون نگا کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کشور :رها اينجا خونه توئه بعد باغضب به من نگاه کردو وگفت:کسي که بايد بره تو نيستي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:عزيزجون من...فک..نه من مطمئنم مزاحمم من ميرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عزيز:تو هيجا نميري وتو رها بايد به حرفم احترام بذاري وتو کشور برگرد تو اتاقت رها وکشور رفتن منم با عزيز بعداز ظهر به دکتر رفتيم ومن هنوز پرستار عزيزبودم بااين تفاوت که من يه پرستار دردسرساز بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فصل سوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

2هفته از اون دعوا وبزن بزن گذشته بود رها قهر کرده بود وبه عمارت نميومد آرمينو زيبام رفتن پاريس تا به دنيا اومدن بچه هاشون پيش مادرو پدرزيبا باشن يه شب طرفاي 12 شب بود که حسابي تشنم شده بودسر همين تشنگي از خواب بلند شدم که زندگيم يه جور ديگه اي رقم خورد . خونه سوت وکور بود خب معلومه نصف شبي خواب بودن ديگه سرم پايين بودو داشتم ميرفتم پايين که با چيزه گنده سينه به سينه شدم سرم گرفتم بالا چشام تو جفت چشاي مشکي گير کرد فهميدم اون ارمانه چون تو نگاه اول ميشد پي به شباهت به ايران جون برد منم که بي حجاب بودم سريع دويدم تو اتاق يهو داغ شدم اصلا نفهميدم چرا من که به صورتشم نگاه نکردم قلبم مثل اين عاشقا داره ميزنه بااينکه تشنم بود اما همه چيز حسابي از يادم رفته بوداصلا خواب از سرم پريده بود الکي الکي استرس داشتم بي خوديــــــــــــــا!!فکر کنم بخاطر استرسي که تواين دوهفته داشتم که با ديدن چشاي آرمان سر باز کرد وتازه داشتم ميترسيدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح دقيقا راس ساعت 7 از اتاق زدم بيرون يه تونيک مشکي که لاغر ترم نشون بده پوشيدم ,من هيچ وقت سر چاق يا لاغريم حساس نبودم اما نميدونم چرا دوست داشتم امروز فوق العاده باشم با يه شال ابي ودامن بلند چين دارابي هم پوشيدم وبا يه بسم...رفتم پايين رزا ومامان وارمان سر ميز صبحونه بودن از جايي که من بودم خوب ميشد ارمانو ديد يه پسري حدودا28 يا29ساله باپوستي برنزه بيني خوش فرم ولبهاي گوشتي کوچيک دوباره دلم تاپ تاپ کرد امابه روي خودم اصلا نياوردم رفتم وبا اعتماد به نفـــــــــــــــس سلام دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام صبح همگي بخير ارمان يه چند لحظه نگام کرد سرسري سلامي دادو مشغول صبحونه خوردن شد يه لحظه ناراحت شدم امارو کردم بهش وگفتم:شما بايد ارمان خان باشيد خوشبختم چاييشو نوشيد وگفت :بله بعد به رزا گفت :ابجي من ميرم بخوابم هرکي زنگ زد بيدارم نميکنيا!باشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حتي صدف؟.صدف؟ يه لحظه بااوردن اسم اين دختر قلبم واستاد (وا چرا من اينجوري ميکنم خب شايد نامزدشه ديگه به من چه چرا من حساس شدم؟)اما خوودمو زدم به بيخيالي ومشغول خوردن صبحونه ام شدم بعدم صبحونه خودم عزيزو بردم فيزوتراپي ... اونروز راضيه جون مريض بود براي همين ناهارو من درست کردم 2جور غذا پختم لازانيا واسه من ورزا ومامان واون پسره گنده بک ومرغ ترش براي عزيزو خاله کشور,خاله کشور که رسماازمن بدش ميومد در اتاقشو روي همه قفل ميکرد وفقط ايرانو به اتاقش راه ميداد خلاصه اون روز به برکت دست پخت درجه يکم همه خانواده فلاحي غذاهاي خوشمزه ميل کردند وبه قول مريم رگشون سياه شد(همون انگشتاشونو خوردن خودمون)الپسه! (القصه)بعد ظهرشد اماراضيه نيمد منم نگران!!ميخواستم بش سر بزنم امـــــــــــاچون اون ارانگوتان(صابر)اونجابود کمي ميترسيدم تازه بهونه اي نداشتم تا اينکه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در زدم قابلمه سوپ تو دستم بود وهوام خفن سرد صابر درو وا کرد واه واه واه بالاتنه لخت با از اين شلوارکاي گُل گلُي پاش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چيه هيکلو سکــــــــــــــسيه؟ اّه اّه حالم از خودشو حرفاش بهم خورد اين موجود 2 پا چقــدر بيحيا بود اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟سرمو انداختم پايين وگفتم: اين سوپه ديدم حال مادرتون خوب نيست براشون درست کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس نيمدي منو ببيني.؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نميدونم چرا جديدا از طرز نگاش وجنس صداش ميترسيدم البته چيز جديدي که نبود من کلا از اين بشر ترس داشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چيشد ؟چراجواب نميدي؟خجالت نکش با من راحت باش .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشت کم کم ميومد جلونميدونم قابلمه رو بش دادم يا انداختم زمين فقط يادمه داشتم ميدوييدم تاجايي که پاهام جون داشت دوييدم رفتم تو اتاقم درو بستم وخودم انداختم رو تخت از ترس لرزم گرفته بود عرقاي رو پيشونيمو حس کردم انقدر صلوات فرستادم تا اروم شدم وکمي فک کردم . هم قيافه راضيه برام اشنا بود هم قيافه ارانگوتان تو فکراي خودم غرق بودم که کم کم خوابم برد .يه خواب بدون ترس و واهمه ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طرفاي ساعت4بلند شدم ميدونستم جز من وعزيز وخاله کشور کسي نيست مامان ورزا رفته بودن مهموني ,راضيه وصابر امام زاده داوود بود اما نميدونستم ارمان کجاست مهمم نبود.رفتم طرف اتاق عزيز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عزيزمنم بيام تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بفرماييد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مزاحم نشدم که اومدم قرصاتونو بدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مرسي عزيز ايران قبل رفتنش برام قرصا رو اورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه سوال بود که از روز اول ذهنمو مشغول خودش کرده بود براي همين دل وزدم به دريا واز عزيز پرسيدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عزيز شما که بچه هاتون مثل سفينه فضضايي دو رتون ميچرخن چرا پرستار گرفتين دستامو گرفت وگفت:گر صبر کني خودت همه چيو ميفهمي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چيزي از کلامش دستگيرم نشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چيو بايد بدونم؟ عزيز جو عوض کردو گفت :ميخواي بدوني منو آميز علي چطوري اشنا شديم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باريکلا پيچوندن سخن .فهميدم ميخواد داستانو وجو عوض کنم اما نخواستمم تو ذوق پير زن بزنم براي همين با شوق گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بــــله!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس بشين تا بگم اقام مرد روشن فکري بود تو اون دور زمون که نميذاشتن دختر حرف بزنه اقام من وخان دادشمو گذاشت مکتب هيچي جونم ما ميرفتيمو ميومديم تااينکه بعد 1سال متوجه پسري شدم که هروز دنبالمه منم روم نميشد بش بگم چيکار داري واز اين حرفا ببخشيدا نميخوام به خودت بگيري اما از اون دخترام نبودم که برم جوابشو بدم يا بقول شما اسکلش کنم.از حرف عزيز خنده ام گرفت خدايي پيرزن پايه اي بود.گذشتو گذشت تا بقول شما ها امارشو در اوردم فهميدم تحصيل کرده فرنگ وپسر ميز تقي تاجر خانواده مام تاجر بودن من از اين طريق شناختمش سرتو درد نيارم يه2ماهي گذشت بعد اين 2ماه ديدم اين پسر مياد جلوي من بايه کاغذ تا مياد کاغذرو بخونه خجالت ميکشه ميره تا فرداش هروز کارش شده بود تامن از مکتب ميومد بيرون کاغذو ميگرفت جلو چشاش تا بخونه اما دريغ از يه کلمه .هيچي دختر يه روز من اومدم بيرون ودوباره... اينبار عزممو جزم کردم برم ببينم اين چي ميخواد بخونه؟ اومدم بگـم اقا چيه؟ که خان داداشم رسيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمو جابجا کردم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوه اوه جريان جنايي شد خــــُـــــــــــب؟ عزيز خندعه اش گرفته بود دستمو گرفت وگفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.