راجب دوتا دختر و دوتا پسر معمار که باهم رقیبن اما سر یه پرژه مهم باهم شریک میشن و میرن اسپانیا برای ساخت شرکتی جدید یه خونه ی بزرگ مشترک میگیرن که اون چند ماهو اونجا بمونن اما قافل از این که تو اون خونه قراره اتفاقای بدی براشون بیفته.....

ژانر : ترسناک

تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۱۶ دقیقه

مطالعه آنلاین طعمه ی مرگ
نویسنده : نیلوفر صبوری و الون اچ کا

ژانر : #ترسناک

خلاصه :

راجب دوتا دختر و دوتا پسر معمار که باهم رقیبن اما سر یه پرژه مهم باهم شریک میشن و میرن اسپانیا برای ساخت شرکتی جدید یه خونه ی بزرگ مشترک میگیرن که اون چند ماهو اونجا بمونن اما قافل از این که تو اون خونه قراره اتفاقای بدی براشون بیفته.....

(آدینا)

از خونه زدیم بیرونو سوار ماشین مازراتی زردم شدمو روندم سمت شرکت معماران غرب به مدیریت من و هانا

هنوز زیاد از خونه دور نشده بودیم که باز این دوتا چلغوز پیچیدن جلوی ما که نزدیک بود تصادف کنیم

که من با عصبانیت دستمو یه سره رو بوق گذاشتم و هانا سرشو از ماشین بیرون بورد و گفت

هانا.مرتیکه بز کوری ببرمت چش پزشکی درمون شی

-حرس نخور خواهر من ازش ندارن اینا

هانا.اخه مگه ندیدی نزدیک بود بزنه به ماشینت چرا انقدر بی خیالی شانس اورد جنسیس مشکی من نبود وگرنه به دو قسمت مساوی تقسیمش میکردم

دیگه حرفی نزد ضبط ماشینو روشن کردم و اهنگ مورد علاقه ی هانا از محمد بیباک سردرگمو گذاشتم

گرمی این پلکام رو هم

یه سرپناه خیس فکرام دورم

صبح نرسیده نم کردومن

به شکل نمایش کنارم مردومن.....

رسیدیم جلوی شرکت که دیدم ماشین پت و مت میخواد دنده عقب بره توی جای پارک که نامردی نکردمو یه کله رفتم تو جای پارک

با هانا از ماشین پریدیم بیرونو درای ماشینو قفل کردم

آرکیش .عقدت خالی شد؟

بهش یه پوز خند تحویل دادمو با هانا به سمت شرکت رفتیم که وقتی وارد سالن شدیم هانا پرید بهمو گفت

هانا.مرسی که هیچی نگفتی!!!!

-خواهش میکنم قابل نداشت

چپکی نگام کردو جلو تر از من رفت سمت اتاقش سری از روی گیجی تکون دادم که حواسم بیاد سر جاش و به سمت اتاق خودم رفتم

پشت میزم نشستمو از شیشه های پنجره به ساختمون روبه رویی که رقیب ما هستند و صاحبش اون دوتا پتو مت هستن نگاه کردم

رفتم توی فکر که این رقابت و لج بازی از کجا شروع شد

شاید از اون روزی که منو هانا به این خونه ی جدید که کنار خونه ی اوناست اسباب کشی کردیم

یا شایدم از اون روزی که سر یه پروژه ی مشترک باهم در افتادیم

آرکیش اریا و یاشار حسینی سهام داران شرکت ارین رقیب های ما

ارکیش پسری با قد بلند چهار شونه و بدنی سیکس پک دار موهای خرمایی ابروهای کمونی چشم های عسلی با رگه های سبز بینی عقابی لب ها کوچیک صورتی و پوستی سبزه

و یاشار پسری قد بلند با بدنی عضلانی موهای قهوه ای تقریبا بلند ابروهای کشیده چشمای خاکستری بینی قلمی لب های متوسط با ته ریش همیشه گیش با تیپ جذاب

از فکر در اومدم و به پرونده ی مشترک شرکت ما و شرکت ارین که قراره با سهام مشترک یک شرکت جدید در اسپانیا درست کنن نگاه کردم غروب با یاشار و ارکیش قرار ملاقات داشتیم با اتفاق امروز تو پار کینگ رو لبم خنده باز شد....

(ارکیش)

-اه پسر جون بکن دیگه دیرمون شد تو همیشه دو ساعت طول میدی کاراتو همیشه ما ها اخرین نفریم

یاشار-حرس نخور شیرت خشک میشه خوب اگه توهم مثل من خوشگلو خوش تیپ بودی با این موهای لخت و بلند همیشه کارت طول میکشید

با حرس از ظرف میوه سیبیو به سمتش پر تاب کردم که تو هوا قاپیدش و بهش گاز زد و ابرو هاشو تکون داد

اومدم بهش حمله کنم که از در خونه پرید بیرون

سوار ماشین بوگاتی مشکیه یاشار شدیم از پار کینگ که در اومدیم دخترارو یکم جلو تر از خونه ی خودمون دیدیم که یاشار پاشو گذاشت رو گازو پیچید جلوشون که باعث عصبانیت دخترا و بوق مداوم ادینا و فحش هانا شد

یاشار خندیدو گفت

یاشار-حال کردی دختره رو لبو کردم ببین چه جوری از پنجره اویزونه

قه قه ای زدمو ضبط ماشینو روشن کردم که اهنگ سانسور از تی ام بکس شروع کرد به خوندن

خدا قسمت کنه این دافه برام جورشه

لعنتی انقده خوب که باید سانسورشه

زندگی خراب میکنه داف بازی گوشه

لعنتی انقد خوبه که باید سانسور شه....

رسیدیم جلوی شرکت خواستیم توی تک جای پارکینگ پارک کنیم داشتیم دنده عقب میرفتیم تو که یه هویی نمیدونم ماشین دخترا از کجا رسید باکله رفت توی پارک

دندونامو روهم سایدمو از ماشین پیاد شدم روبه ادینا گفتم

-عقدت خالی شد؟

بهم یه پوز خند زدو با هانا رفتن تو ماهم ماشینو دوبل پارک کردیم پشت سرشون وبه سمت شرکت خودمون رفتیم

در اتامو باز کردمو پوشت میز کارم نشستم که یاشار اومدو عین میمون پرید رو میز نشست

-هووووی میمون درختی بپر پاین بینم رو میز جای نشستنه اخه؟؟

یاشار-اولش میمون، خودتی دومش تو میری سفره خونه رو میزمیشینی دیگه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون میز با این میز فرق میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-باشه بابا پرونده ی برج ارتمیس روبده من برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست انداختم از تو کشو پرونده رو دادم بهش که رفت اتاق خودش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو فکر بودم که یه هفته دیگه باید برای همیشه بریم اسپانیا شهری که منو یاشار عاشقشیم اون به خاطر فوتبالش وتیم بارسلونا و این که قراره با این دوتا دوقلوهای خل استثنایی یه جا کار کنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هههه اخه چرا ما باهم میجنگیم همش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا افشارنیا دختری با قد متوسط موهای خرمایی با رگه های طلایی ابروی هشتی و چشمای سبز بینی قلمی لبای متوسط پوست سفید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و هانا شاه پسند دختری قد بلند با موهای قهوه ای ابروهای هشتی چشمای بادومی قهوه ای بینی قلمی لبای گوشتی پوست سفید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونا یک سال پیش به خونه ی کناری ما اسباب کشی کردن دخترای خوشگلی بودن اماچیزی که باعث لج منو یاشار بود این بود که اونابا این که قیافه ی معمولی نسبت به دخترای دیگه داشتن اما از نظر اخلاق متفاوت با بقیه بودن به ما اهمیت نمیدادن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوتا دختر تنهایی یه شرکت بزرگو اداره میکردن و لوس نبودن و کاراشون عالی بود و رقیب ما شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از وقتی که کاری کردن تو اون پروژه ی مشترک ما از پروژه بخاطر یه اشتباه ی کوچیک حذف شیم دشمنیمون شروع شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای در به خودم اومدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بعله بفرمایید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-منم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیا تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-اوه پسر تو که هنوز نشستی نیم ساعته وقت کاری تموم شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشای گرد شده نگاش کردم یعنی من تمام 8ساعت کاریو به این دخترا فکر کردم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باتکون دادن سرم از فکرو خیال در اومدم کتمواز صندلی بر داشتمو با یاشار زدم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرسیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجا با دخترا قرار داریم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-رستوران صدف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-امید وارم از سر لج بازی باتو که اون سری سر ساختمون یه فرقون سیمان از بالا ریختی رو سر هانا نخواد لج کنه برای تلافی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-ههههه پسر هیچ وقت قیافشو فراموش نمیکنم عین جادوگرا موها و ابرو و مژه هاش سفید شده بود خخخخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بخند بخند وقتی تلافی کرد میفهمی حالا خداکنه مثل ادینا سر این که من دوستاشو پیچوندمو گفتم از این جا رفتن اونم جشن تولدش بهم خورد و فرداش برای تلافی پاشد اومد شرکتمون جلوی همه ی کار مندا الکی گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-عشقم ارکیش دیشب لباساتو تو اتاق خواب جا گذاشتی منم برات شستمشو اوردم اینجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و ابروی منو برد نکنه دیدم صدایی از یاشار نمیاد سرمو چرخوندم سمتش که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمم خورد به یاشار که از شدت خنده قرمز شده بودو به فرمون مشت میکوبید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرسی شدم و وقتی که به حالت خنده رفت سمت فرمون خوابوندم پس سرش که با پیشونی خورد به فرمون تا اومد بالا ماشین مازراتی زرد دخترا بد پیچید جلوی ما و نزدیک بود بخاطر حواس پرتی یاشار از جاده منحرف بشیمو چپ کنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما یاشار ماشینو کنترل کردو زد کنار جاده با ترس دستامونو روی قلبمون گذاشتیمو نفس نفس میزدیم بعد چند لحظه بی دلیل زدیم زیر خنده و یاشار گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-پسر اینا خیلی بی جنبن داشت به کشتنمون میداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا این خوبه ببین تلافی کارت هنوز مونده این اماده باش بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-خدا رحم کنه به اصل کاری یا خدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدمو بقیه راهو حرفی نزدم فک کنم همین کاراشونه که مارو مجذوب خودش کرده همین دیونه بازیاشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد 5 مین رسیدیم به رستوران ماشینو پارک کردیمو داخل شدیم اطرافو نگاه کردیم اما دخترارو ندیدیم برای همین سر یه میز چهار نفره یه جای دنج نشستیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گارسون-چی میل دارید اقا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-منتظر همراهامون هستیم بعدا سفارش میدیم فقط لطف کنید دولیوان اب محبت کنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گارسون-چشم قربان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه 10 مینی میشد که منتظر بودیم اما خبری از دخترا نبود از بد قولی خیلی بدم میاد یعنی تلافیشون نیومدنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر چرخوندم بین میزا که چشم به دوتا دوختر خوشگلو مامانی افتاد زدم به پای یاشارو اشاره کردم به دخترا که نیشش شل شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتیم دخترارو دید میزدیم که یکیشون که چشمای عسلی داشت برگشتو مارو دید و به دوستش که چشمای ابی روشن داشت نشون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر دوشون ریز خندیدن و شروع کردن به امار دادن به یاشار گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هی یاشار بپر پری دریایی هارو تور کن تا از تور ماهی گیری در نرفتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشارم سرشو تکون دادو رفت تا به دخترا شماره بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشسته بودم داشتم یاشارو که با دخترا میگفتو میخندید نگاه میکردم که ادینا و هانا از در رستوران داخل شدن و با چشم دنبال مون کشتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی منو دیدن به سمتم اومدن هرچی پیشت پیشت کردم یاشار نفهمید که کارش دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی دخترا سر میز مون رسیدن چشمشون به مسیری که من نگاه میکردم خورد و یاشارو که داشت با دخترا میخندید و همون لحظه لپ اون دختره که چشماش عسلی بودو کشید دیدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا باخشم نگاش میکرد و ادینا با تاسف برامون سر تکون میداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سمت یاشار دستشو گرفتمو کشیدم سمت میز خودمون که با دیدن قیافه ی دخترا خوشکش زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفی برای گفتن نداشتیم سر جفتمون پاین بود که با صدای عصبانی هانا سرامونو اوردیم بالا و.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(هانا)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت کاری تموم شده بود رفتم اتاق ادینا که بریم سر قرارمون با اون دوتا بزغاله در زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-بیا تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بزن بریم سرقرار که دیرمون شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از اماده شدن به راه افتادیم تو پارکینگ بودیم که ادینا گفت تو رانندگی کن سوییچو گرفتمو نشستم تو ماشین تو راه بودیم که ماشین پسرارو دیدم از قصد پیچیدم جلوشون که نزدیک بود تصادف کنیم ولی قیافه ی وحشت زدشون خیلی باحال بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-خخ قیافشونو تا اونا باشن با ماشین نپیچن جلوی ما دمت گرم دخی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قابلی نداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه ادینا برگشتمو گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیا یکم طولش بدیم تا حرسشون دراد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-موافقم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

۱۰ مین بعد رسیدیم به رستوران بعد از کلی گشت و گزار ماشینو پارک کردم که چشمم به ماشین یاشار خورد سوییچ هنوز رو ماشین بود و اون لحظه بود که افکاره شیطانی به ذهنم حجوم اوردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخندی خبیثانه از ماشین پیاده شدمو سمت ماشین یاشار رفتم ادینا پرسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-داری چیکار میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- صبر کنو تماشا کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوییچ ماشینشو برداشتمو پرت کردم تو سطل اشغال کلید خونه رو از کیفم دراوردمو رو کاپوتش نوشتم اگه میتونی پیداش کن بعد یه شکلک لبخندم کنارش کشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا -بابا تو دیگه کی هستی دسته شیطونو بستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ما اینیم دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد یه لبخند ملیح تحویله ادینا دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد رستوران شدیمو دنبال پسرا گشتیم که دیدم به به مشغول دختر بازین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارکیش مارو دید و هی با اشاره میخواست به یاشار اشاره کنه بیاد بتمرکه سرجاش ولی اون خنگ تر از این حرفا بود اخر بزور خودش اوردش نشوند سره جاش اونم تازه مارو دید هردو سرشون پایین بود و قرمز شده بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم سمت میز من خیلی عصبی بودم معلوم نبود جلسه کاریه یا این مسخره بازیا ادینام سری از تاسف براشون تکون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی به میز رسیدیم ادینا با بیخیالی نشست ولی من گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به به انگار خیلی خوش میگذره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-نه بابا چه خوشی همش داریم کار میکنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه پوزخند زدمو گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لابد با اون دخترام راجبه کار حرف میزدین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-بعله لابد دیگه مگه میشه این اقایونه شریف و با تقوا با دختر مردم کار دیگه ای داشته باشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارکیش-عه خانوم محترم چرا جمع میبندین منکه کاری نکردم همش این یاشار ادمو اخفال میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار یدونه محکم کوبید پس کله ارکیش و گفت دارم برات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند داد زدم بسه همه خودشونو جمع و جور کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون لحظه گارسون اومد و پرسید چی میل دارید یاشارو ارکیش دو پرس کباب برگ سفارش دادن منو ادینا هم دوپرس سلطانی سفارش دادیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از رفتن گارسون بحث رو سمت کار سوق دادم سفارشامونو اوردن و بعد از یکم دیگه هماهنگی از رستوران زدیم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار تا نوشته ی رو ماشیینو دید داد زد نهههههه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین خوشگلم خخ کم مونده بود اشکش دراد منو ادینا عقب تر وایساده بودیمو نزاره گره این صحنه بودیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار همش داد میزد عین این تیمارستانیا شده بود داد های یاشار همین طور ادامه داشت که ارکیش داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارکیش- زد اگه تا یه ثانیه دیگه خفه نشی خودم خفت میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار برگشت سمت ارکیشو مظلوم نگاش کرد گفت یاشار-سوییچمم نیس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد سرشو کوبوند به در ماشین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو ادینا رفتیم سمت ماشین همون لحظه بود که یاشار از ارکیش پرسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار- یعنی کار کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که چشمش به من خورد نگام کرد یه چشمک با یه لبخنده مکش مرگ ما تحویلش دادمو جلوی چشمای به خون نشسته یاشار سوار ماشین ادینا شدمو بعد از سوار شدنو ادینا به راه افتادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-فکر کنم بعد تلافی کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیالی نی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدشم هردومون به قیافه و دادای یاشار خندیدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد خونه شدیم سریع بعده تعویض لباس تلوزیون رو روشن کردم فوتبال داشت تیم مورد علاقم بارسلونا ای جووون یه ظرف پره تخمه برداشتمو شروع کردم به نگاه کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای ادینا دراومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-باز تو شروع کردی الان جیغ دادت باید کل خونه رو پر کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-خب فوتباله و حرس خوردنش دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-تو که خودت باشگاه میریو فوتسال بازی میکنی شب دیگه بزار من سریالمو ببینم چطور اخه خسته نمیشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-فوتسالیستا هیچوقت از فوتبال دیدن خسته نمیشن خواهره من این سریال ابکی عشقولانه ها چیه نگا میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-اوف باشه شب خوش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-شب عالی متعالی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد ازینکه ادینا رفت با خیال راحت فوتبالمو نگا کردم راس میگفت موقع فوتبال دیدن غیر قابل تحمل میشدم خخخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از تموم شدن رفتم بخوابم که صدای جیغ ادینا رو شنیدم سریع رفتم تواتاقش دیدم نشسته رو تخت و عرق کرده رفتم پیشش گفتم چیشده گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-خواب دیدم یه دختر خیلی ترسناک بود گفت نباید بیای اینجا وگرنه میمیری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیخیال یه کاب*و*س دیدی نترس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لیوان اب براش اوردم تا موقعی که بخوابه پیشش موندم و بعد به اتاقم رفتم و خوابیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از نگاه (یاشار)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به همراه آرکیش از شرکت زدیم بیرون به رستوران رفتیم کلا اون دخترا مارو کاشته بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوتا داف خوشگل اونجا نشسته بودن که آرکیش علامت داد و منم رفتم تا بهشون شماره بدم داشتم لپ دختررو میکشیدم که دیدم هی آرکیش پیس پیس میکنه واا این پسره ام خل شده ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخرش منو بزور اورد رو صندلی نشوند که چشمتون روز بد نبینه هانا و ادینا جلومون بودن هانا مثه اژدهایی شده بود که از دماغش دود میزد بیرون منم که قرمز شده بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا با عصبانیت تیکه انداخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا- به به انگار خیلی خوش میگذره منم ریلکس گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه بابا چه خوشی همش داریم کار میکنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دعوا ازونجا شروع دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با داد هانا همه خفه شدیم جوونم جذبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از هماهنگی کارا اومدیم از رستوران بریم بیرون که ادینا و هانا آرکیش زدن بیرون و به روی مبارکشون نیاوردن منم صورت حسابو حساب کردمو رفتم پیش آرکش که بریم سوار ماشین شیم که اون دوتا باز غیبشون زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم پیش ماشین که وااای چی میدیدم ماشین خوشگلم برفنا رفت نــــه روش نوشته شده بود اگه میتونی پیداش کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلی جیغ و داد کردم که آرکیش داد زد خفه شم مظلوم نگاش کردم سرمو کوبیدم به ماشین گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سوییچ ماشینم نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون لحظه هانا با یه لبخند و یه چشمک از کنارم رد شد و با ادینا سوار ماشین شدن واای میکشمتتتتت دختره ی احمق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون لحظه دیدم آرکیش داره از خنده قش میکنه و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرکیش-خخخخ دیدی بد بلایی سرت اورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یدونه زدم تو کلش و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اول که جلو اونا ضایعم کردی الانم خودت میگردی سوییچمو پیدا میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارکیش -ولی یاشار....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهمیت ندادمو رفتم دربست گرفتمو رفتم خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعده دوساعت آرکیشم اومد سوییچو پرت کرد سمتم محکم سوییچو ماچ کردم پرسیدم از کجا پیداش کردی گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارکیش-سطل اشغال یکیم روش بالا اورده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون لحظه سوییچو پرت کردم اونورو رفتم دستشویی بالا اوردم به آرکیش گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- درکل باید ضد حاله رو بزنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرکیش-خخخ اره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خخخ و خیار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرکیش رفت شام بخوره منم رفتم فیلم ترسناک ببینم آرکیشم بعده شام ملحق شد به من بعد از فیلم رفتیم بخوابیم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نصفه شب بود که یهو صدای داد شنیدم رفتم تو اتاق آرکیش دیدم سرشو تو دستش گرفته و عرق کرده پیشش نشستم گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیشده ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرکیش -کاب*و*س دیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-شاید بخاطره فیلم ترسناکه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرکیش-شاید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-باشه من رفتم بخوابم شب عالی پرتغالی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرکیش-شب خوش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(ادینا)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی فرودگاه با هانا منتظر اعلام شماره پروازمون بودیم یه هفته از اون شب که اون کاب*و*س وحشت ناکو دیدم میگذره و امروز داریم میریم اسپانیا با صدای هانا از فکر در اومدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-هی کجایی یه ساعت دارم صدات میزنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشید حواسم نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-اوکی بیا بریم پرواز مارو گفتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هانا چمدونارو تحویل دادیمو رفتیمو سوار هواپیما شدیم که هانا پرید بغل پنجره یکم چپ چپ نگاش کردم دستشو زد زیر چونشو زل زد به من دیدم از رو نمیره نشستم بغل دستشو یه پوف حسابی کشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از کارای لازمه ی مهماندار ها هواپیما حرکت کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی استرس داشتم نمیدونم شاید بخاطر اون خوابه نمیدونم حتی فکر کردن به اون خوابم تنمو می لرزونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون دختر اون صدا چرا اون به من میگفت که به اسپانیا نرم و اون خونه ی ویلایی کجا بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بشکنای هانا جلو صورتم به خودم اومدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-باز رفتی که چته تو ادینا ؟حالت خوبه ؟رنگت خیلی پریده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشید خیلی استرس دارم هانا همشم به خاطر اون خواب لعنتیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-اوووف ادینا بهش فکر نکن چیز مهمی نیست فقط خواب بوده قرار نیست اتفاقی بیفته خواهری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیدونم شاید بهتره تا رسیدن بخوابم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا.باشه عزیزم راحت باش رسیدیم بیدارت میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدفنو تو گوشم گذاشتمو یه اهنگ ملایم پلی کردمو چشمامو بستم که در جا خوابم بورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسام تند شده بود جنازه ی هانا یاشار ارکیش و...وخودم غرق در خون جلو روم بود و صدای اون دختر که گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

املی-گفته بودم نیا حالا تاوان کارتو ببین املی تو و دوستاتو میکشه می میرید ...می میرید..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تکونای دستی بیدار شدم که دیدم هاناس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-خوبی عرق کردی هذیون میگفتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوبم خوبم دوباره خواب اون دخترو دیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا- بهش فکر نکن پاشو کمر بندتو ببند رسیدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد پیاده شدنو تحویل چمدونا سمت در خروجی رفتیم که میون اونایی که اومده بودن پیشواز مسافرا یه مرد مسن دیدم که یه تابلو دستش بودو روش اسم ما بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست هانا رو کشیدمو رفتم سمت مرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام افشارنیا و شاه پسند هستیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اقای قاسمی-خوش اومدید خانوما قاسمی هستم مشاور تون بفرماید بریم سوار ماشین شیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت سرش با هانا رفتیمو سوار لیموزین مشکی رنگ شدیم که قاسمی شروع کرد به حرف زدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قاسمی-از این که شنیدم قرار شراکتی با شرکت ارین یه شرکت ساختمان سازی این جا بزنین خیلی خوش حال شدم این خونه ای که براتون گرفتم متمعنن براتون خیلی جالب خواهد بود یه خونه ی ویلایی قدیمیه اما بزرگه قشنگه خیلیا سر این ویلا دعوا دارن اما مال شما شد اینم از کلیدای خونه و اما ماشیناتون تا سه روز دیگه از بندر میرسه هر کار دیگه ای هم که داشتین باشماره ی من تماس بگیرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-ممنون از بابت کمکتون اقای قاسمی ما خیلی دوست داریم زود تر شرکتو راه بندازیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قاسمی-ایشالا..... ایشالا که هرچه زودتر راه بیفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد ده مین رسیدیم جلوی ویلا تا چشمم بهش خورد قلبم فرو ریخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این......این که همون ویلاست همون که توخواب دیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-چی میگی زیر لبی ؟بیا بریم تو قاسمی رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اما.....هانااین.....این همون خونست که تو خواب دیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-اوف ادینا دوباره شروع نکن این فقط تصوراتته خواهش میکنم انقدر به اون خواب فکر نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اما هانا من میترسم این خونه اصلا به نظر اروم نمیرسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا کلیدو از دستم کشیدو رفت سمت درو بازش کردو رفت تو منم با تردید رفتم داخل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داخل خونه خیلی قشنگ چیدمان شده بود اما استرس نمیزاشت بهش فکر کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چمدونمو کشیدمو رفتم سمت طبقه بالا که اتاقا بود رفتم سمت اتاقی که سمت پشت خونه میفتادش در اتاقو باز کردمو رفتم تو یه اتاق با ست قرمز مشکی چیده شده بود خیلی قشنگ بود یه تخت دو نفره یه سمت اتاق بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر دو طرفش میز کوچیک عسلی با اباژور سمت دیگه که یه در بود فک کنم حموم بود کنارش یه میز ارایش مشکی قرمز با اینه قدی بزرگ بود یه دست مبل مشکی چرم سمت راست تختم یه کتاب خونه ی متوسط بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمو پرت کردم رو تختو بدنمو کشیدم اخیش یه خمیازه کشیدمو چشامو بستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای دری که اومد به خاطر ترسی که از این خونه و اون خواب تو وجودم بود تو جام پریدمو با چیزی که دیدم دهنمو تا جا داشت باز کردمو جیغ زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جیغغغغغغغغغغ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه هو در باشدت باز شدو هانا اومد تو اونم با دیدن صحنه شروع کرد جیغ زدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من،هانا،اون-جیغغغغغغغغغغغغغغ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در دوبار کوبیده شد به دیوار و یاشار اومد تو اونم با دیدن ماها شروع کرد جیغ زدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد چند لحظه که گلوم درد گرفته بود ساکت شودمو دستامو گرفتم جلو چشامو داد زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اه بس کنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-این چه وعضیه شما این جا چی کار میکنین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-ارکیش بورو تو حموم لباس بپوش. ماهم همین سوالو از شما داریم شما این جا چی کار میکنین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارکیشم که حالا لباس تنش کرده بود اومد جلو رومون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارکیش-منم همین سوالو دارم شما اینجا چی کار میکنین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این جا خونه ی ماست خونه ای که مشاورم اقای قاسمی برامون خریده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-بعله این جا خونه ی ماست شما این جا چی کار میکنین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارکیش دستشو گذاشت روی سرشو نشست رو تخت ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(هانا)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از فرودگاه پیاده شدیم ادینا همش واسه اون خونه استرس داشت منم سعی میکردم ارومش کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اقای قاسمی حرف زدیمو رفتیم خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو کاناپه دراز کشیده بودم که صدای جیغ ادینا و یه مردو شنیدم سریع از پله ها رفتم بالا باشدت وارد اتاق شدم که با دیدن ارکیش که لخت بود جیغ بنفشی کشیدم که یه متر پرید هوا که حولش باز شدو افتاد پاین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خخخ مثل دخترا جیغ قرمزی کشیدو پشتشو به ما کرد خم شدو حوله رو سریع برداشت پیچید دورش از صدای جیغ ما در باشدت باز شدو یاشار نمایان شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب چهار تایی هم دیگه رو نگاه میکردیم که بعد کلی جعروبحث به این نتیجه رسیدیم که قاسمی کلک ویلارو بهمون انداخته و باید با این پتو مت زیر یه سقف زندگی کنیم با حرف ارکیش که گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارکیش-کاری نمیشه کرد باید مثل بقیه ادما زندگیمونو کنیم این همه اتاق هر کی میره تو یه دونه کاری به کار هم دیگه ام نداریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرفش خون توی سرم به جریان در اومد و به سرعت دویدم سمت اتاق بزرگه که وقتی اومدم دید زدن خونه دیدمش و پنجرش رو به جنگل بود که دیدم یاشارم باهام دوید تو اون اتاق که دعوامون شروع شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-حتی فکرشم نکن اینجا ما منه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نخیر تو خواب ببینی اینجارو بدم ب تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-فعلا دارم تو واقعیت میبینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخواستم جوابشو بدم که مرموز نگام کردو گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-باشه اینجا ماله تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و از اتاق زد بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی دسته هرچی خل و چل از پشت بسته بخدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حوصلم سر رفته بودگوشیمو در اوردمو اول یه اهنگ پلی کردمو بعد رفتم توی گروه های چت و کانال طرف داران فوتبالیست نیمار و خواننده رپ ارشاد چند ساعتی میشد که توی فاز خودم بودم که باشنیدن صدای جیغی داد زدم آدیــنااااا وبه سمت اتاقش دویدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی درو باز کردم دیدم بدجور عرق کرده چشاش پره خونه بغلش کردم گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی شد باز خواب بد دیدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو تکون دادو گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-نه....نمیدونم گیج شدم شبیه واقعیت بود اون دختر املی نمیدونم از جونم چی میخواد اون روسقف با خون نوشته بود شما می میرید تو و دوستات کشته میشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سقف نگاه کردم هیچ خبری نبود کم کم دارم نگران ادینا میشم چرا این جوری شده همش توهم میزنه روبهش گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اما ادینا این جا که نه دختری هست نه خونی حتما خواب دیدی عزیزم انقدر به این کاب*و*س بال وپر نده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه سر تکون دادو چیزی نگفت یه لیوان اب بهش دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که همون لحظه آرکیش بدون در زدن اومد تو وقتی ادینا رنگ پریده و با چشای قرمز دید سریع دوید سمتش دستاشو گرفت گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارکیش- چیشده ادینا چرا جیغ میزدی ؟حالت خوبه؟چرا رنگت پریده و چشات قرمزه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیزی نیست کاب*و*س دیده.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا پرید وسط حرفمو گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-اما به خدا خواب نبود املی میخواد منو بکشه اون دختر دوست نداره ما توی این خونه باشیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ادینا چی بهت گفتم بهش فک نکن اینا خیالات تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارکیش -ادینا اون دختره املی که میگی چه شکلی بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-اون موهای مشکی پریشون داشت پوست خیلی سفید چشمای درشت سفید داشت و از گوشه ی سمت راست لبش تا گونش پاره شده بودو بخیه خورده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارکیش به فکر فرو رفتو هر لحظه اخماش بیشتر توهم میرفت اما یه دفعه سرشو تکون دادو گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارکیش-هانا درست میگه اینا اثرات خستگی بهش فکر نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و دستشو نوازش گر روی سر ادینا کشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو ادینا همو نگا کردیم اخه آرکیش و این کارا مشکوک میزدا مرموز به آرکیش نگا کردم که به خودش اومد و دستای آدینا رو ول کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدم آدینا قرمز شده وخندش گرفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که رد نگاشو گرفتمو به پاین تنه ی ارکیش رسیدم تا اون لحظه به آرکیش توجه نکرده بودم وقتی به لباسش نگا کردم دیدم یه شورته سفید با قلبای ابی پوشیده منو ادینا داشتیم میترکیدیم از خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرکیش مارو نگا کرد که با دیدن نگاه ما روی خودش سورخ شدو گفت گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارکیش-چیه خو یکم فرهنگ داشته باشین وااااه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و از اتاق به حالت دو زد بیرون که گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فازش چی بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-فکر کنم فازو نولش قاتی بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرفش جفتمون منفجر شدیم از خنده که گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راستی مگه این جا اتاق ارکیش نبود پس تو این جا چی کار میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه انداخت بالا و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-دادش به من گفت تو دوست داری اینجا بمون منم میرم اتاق بغلی که ستش مثل اینجاست اما قرمز اون جا بیشتر تو دیده.تو چی اتاقت کدوم شد دعوا که نکردین باز؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه باو اون بوزینه جرعت داره سر به سر من بزاره خودش با دست خودش بزرگ ترین اتاقو تقدیم من کردو خودش رفت تو اتاق کوچیک تر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-اووووهوع یاشارو از این حرفا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بعله خانوم چه طور ارکیشو از این حرفا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و به نوازش سر اشاره کردمو ادامه دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی یاشارو به یه اتاق دادن نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از یکم بگو و بخند پاشدم رفتم تو اتاق خودم نای این که چمدونو باز کنمو لباسارو بچینم نداشتم بی خیال شدمو گرفتم خوابیدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(ارکیش)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای مهماندار که میگفت در حال فرودیم و کمر بندامونو ببندیم بیدار شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتی یه لحظه هم دلم نمیخواست به اون خواب لعنتی و اون دختره املی فکرکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با یاشار چمدونامونو تحویل گرفتیم و به سمت خروجی رفتیم که مشاور مونو اقای قاسمی رو دیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم جلو و با خوش رویی گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام اقای قاسمی خوب هستید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قاسمی-سلام پسرم خوش اومدید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار -سلام عمویی جونم خوبی چه خبرا شیطون؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قاسمی-ههههه سلام پسرم تو باز نیومده شیطونیو شروع کردی؟خوبم خوبم شما خوبید ؟بیاید بریم سوار ماشین شیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشا-اااااا عمو جون من کجام شیطونه خوب من فقط انرژیم زیاده هم خوش گلم هم خوشتیپم هم پول دار و ارزوی همه ی دخترا میگما عمو جون شما دختر خوبو خوشگلو نجیبو مهربونو خوش تیپو پول دارو ساده سراغ ندارین برام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قاسمی-ای پدر سوخته کاملا معلومه پر انرژی نه شیطون بعدشم پسرم هوای سقف اسمون این جا رو داشته باش عزیزم اعتماد به نفست لایه ازوونو سوراخ کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای بلند خندیدم که لبو لوچه ی یاشار اویزون شد با صدای نازک گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-اخه دلت میاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو قاسمی دوبار زدیم زیر خنده که یاشارم خندش گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار لیموزین مشکی که قاسمی اورده بود شدیمو سمت جایی که قراره بمونیم رفتیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قاسمی-خوب همون خونه ای که عکساشو براتون میل کردمو باهزاربدبختی براتون گرفتیم این خونه واقعا معماری داخلیه فوق الاده ای داره خیلی خوش شانسید که به شما رسید و اما کارای دیگه هم در حال انجام ماشیناتون سه روز دیگه از بندر میاد زمینی که قراره شرکت داخلش بنا شه در حال گود برداریه و جوازش تازه ست اینم دوتا گوشی با خط اینجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسیدیم به ویلا و از قاسمی خدافظی کردیم که لحظه ی اخر بهم گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قاسمی -پسرم یه چیزیو باید بهت بگم این خونه فقط مال شما نیست شراکتیه نصف مال شماس و نصف مال کس دیگه امیدوارم براتون مشکلی پیش نیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اما اقای قاسمی ما....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قاسمی-پسرم من باید برم دیرم شده فعلا....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و گذاشت رفت کلافه سر تکون دادم و از در خونه که یاشار باز کرده بود و جلو تر از من رفته بود داخل داخل شدم با دیدن معماری خونه دهنم باز موند واقعا عالی بود تمامن طرح گچ کاری شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار رفت اشپز خونه تا چیزی برای خوردن اماده کنه منم رفتم بالا تا یه دوش بگیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد 5مین حوله ی حمومو دور کمرم پیچیدمو در حمومو باز کردم اومدم بیرون سرم پاین بودو داشتم موهامو با یه حوله دیگه خوش میکردم که باصدای جیغ دخترونه ای در فاصله ی نزدیکم سرمو گرفتم بالا که دیدم ادینا داره نگام میکنه و جیغ میزنه منم شروع کردم به جیغ زدن که در با شدت باز شدو هانا اومد تو منم که ترسیدم پریدم هوا یه هویی حوله از دورم باز شدو افتاد زمین یه جیغ بنفش کشیدومو خم شدم حوله رو بر داشتم پیچیدم دورم و پشتمو بهشون کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که در کوبیده شد به دیوارو یاشار اومد تو با دیدن وعض ما اونم شروع کرد جیغ زدن بعد چند لحظه با داد ادینا ساکت شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا- اه بس کنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-این چه وضعیه شما این جا چی کار میکنین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-ارکیش بورو تو حموم لباس بپوش. ماهم همین سوالو از شما داریم شما این جا چی کار میکنین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سمت رخت کنو لباساموسریع پوشیدمو برگشتمو گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم همین سوالو دارم شما اینجا چی کار میکنین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-این جا خونه ی ماست خونه ای که مشاورم اقای قاسمی برامون خریده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-بعله این جا خونه ی ماست شما این جا چی کار میکنین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرفش یاد شریکای خونه افتادم وای یعنی اینا هم خونه ای ماان نشستم رو تختو سرمو گرفتم تو دستام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا و یاشار داشتن سر خونه دعوا میکردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-نه خیرم این خونه مال ماست قاسمی برای ما گرفته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-اشتباه نکن اقا قاسمی مشاور ماست و این خونه هم مال ماس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-قاسمی مشاور ماهم هستو این خونه رو مال ما خریده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-خونه مال ماست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-نه خیرم مال ماست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-م ا ل م ا س ت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار-ا ی ن خ و ن ه م ا ل ه م ا س ت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا-ماله ماست ،ماله ماست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار -مال ماست، مال ماست، مال ماست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه سرم داشت منفجر میشد هانا اومد ادامه بده که منو ادینا هر دو هم زمان داد زدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا،من-خفه شید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-اوف بسه دیگه خفه شیدجفتتون من الان زنگ میزنم به قاسمی ببینم موضوع چیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیخواد زنگ بزنی من بهت میگم موضوع اینه که این خونه ی لعنتی هم مثل شرکت قراره شراکتی توش زندگی کنیم نصف مال شماست نصف مال ما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار و هانا هم زمان گفتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاشار،هانا-من که با این زیر یه سقف زندگی نمیکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که با چشم غره ی منو ادینا جفت شون دستاشونو زدن زیر بغلشونو پشتشونو به هم کردن و ساکت شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-حالا چی کار کنیم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی زندگی این همه اتاق هر کی میره تو یه اتاق و زندگی خودشو میکنه با بقیه هم کاری نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرفم هانا و یاشار دویدن بیرون سمت اتاقا ادینا هم با حسرت به اتاق یه نگاه انداختو اومد چمدونشو برداشتو رفت سمت در که گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه بخوای میتونی تو این اتاق باشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا چشاش برق زدو گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادینا-جدی میگی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره من میرم اتاق بغلی که شبیه اینه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(یاشار)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم تو اشپز خونه یه چیزایی برای خودن سر هم میکردم که با صدای جیغ اول یه نفر بعد دونفر و بعد سه نفر با تمام نیروم دویدم سمت اتاق ارکیش و درو محکم باز کردم که در کوبیده شد به دیوار وبا دیدن ادینا و هانا که داشتن بدن نیمه لخت ارکیشو میدیدن و جیغ میزدن روبه رو شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد کلی بحث سر خونه تصمیم گیری شد باهم تو یه خونه بمونیم همون لحظه گفتیم بریم اتاق انتخاب کنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو هانا با سرعت سمت یه اتاق دویدیم که سره اتاق دعوامون شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هی من میگفتم مال منه هی هانا میگفت ماله اونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا یک لحظه جرقه ای به ذهنم خورد و فکرای بد بد اومد تو ذهنم ای جووون مواظب باش امشب که زهره ترک نشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه هانا برگشتمو قبل ازینکه چیزی بگه گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینجا واسه تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هاج و واج منو نگاه میکرد که جلوی چشماش به اتاق بغلی رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه منم اون اتاقو مال خودم میکنم دختره ی شلغم تازه تلافی ماشین خوشگلمم سرت در میارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اووووووم خوب چی کار کنم ؟چی کارکنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یافتم یافت منو از اتاق بیرون میکنی خانومی ماشن خوشمل منو خط میندازی حالا اگه امشب سکتت ندادم یاشار نیستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه ساعت گذشته بود و که صدای جیغی اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درو باز کردم دیدم هانا داره به سمت اتاق ادینا میدوعه که گفتم ولش حتما سوسکی چیزی دیده ترسیده دخترن دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم برم تو اتاقم که دیدم آرکیش با اون لباس مامان دوزش داره با نگرانی میره سمت اتاق ادینا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون لحظه یه عکس ازش گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خخخ خیلی باحال شده بود اخه لامصب یکیم نیست بهش بگه تورو سننه بچه هی هی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این عکس خوچملتم میزارم اینستا تا بقیه هم یکم حال کنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب حالا خودم چی کار کنم تا موقعه ی خواب اینا؟اووووووووووم؟اها فهمیدم بزار با تلگرام به نیلوفر پی ام بدم همون دختر چشم عسلیه توی رستوران دختر خیلی گلیه فقط یکم سادس شانس اورد گیر من افتاد نه گیر یه ادم لااوبالی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پی ام دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام نیلی جون خوبی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیلو-اع یاشار تویی سلام خوبم تو خوبی چه خبرا فکر کردم فراموشم کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه بابا این چه حرفیه خوشگله مگه میشه من نیلوفر خانوم خودمونو فراموش کنم؟برای یه پروژه ای اومدم اسپانیا سرم خیلی شلوغه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیلو-هووووی اقا یه وقت من اونجا نیستم شیطونی نکنیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کییی ؟من؟من شیطونم؟دلت میاد به من میگی شیطون پسر به این ماهی خوشگلی خوش تیپی باحالی و پول دار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیلو- نه بابا کی تورو گفت ؟من بغال سر کوچرو میگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-افرین دختر خوب تو کجایی چی کارا میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیلو-منم خوبم هیچی برای یه جلسه ی مهم اومدم شمال با انیتا جات خالی یه ویلا در اختیارمون گذاشتن فقط حال میکنیم جای تو و اون دوستت ارکیش خالی اگه بودید دعوتتون میکردم اینجا خوش بگذرونیمو پارتی بگیریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عیبی نداره عزیزم دفعه بعد که ما بر گشتیم میریم ویلای ما تلافی این روزارو میکنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیلو-اره اره حتما خیلی خوب میشه خوب دیگه کاری نداری عزیزم ؟من دیگه برم بخوابم که فردا کلی کار دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرفش به ساعت نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوه اوه ساعت یکه شبه چقدر فکیدما من بهتره زود تر برم سر وقت نقشم اخرین پی امو به نیلوفر دام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوکی عزیزم بای تا های مواظب خودت باش گلم شب خوش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب چمدون که نمیخواد باز کنم قراره برم توی اون اتاق پس بریم سراغ وسایل کار تلافی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت اشپزخونه رفتم یه مقدار اب به همراه سس کچاپ قیچی برداشتمو رفتم تو اتاق خودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه ملافه سفید برداشتمو دوتا دایره بریدم مثلا چشماش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سس کچاب و ابو قاطی کردم که رقیق شه پاشیدم رو اون ملافه بعدشم یه چاقو گذاشتم کنارش اونم سسی کردم ای جون ای جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه ساعت صبر کردم وقتی مطمعن شدم خوابیده یواشکی رفتم تواتاق هانا اون ملافه رو انداختم رو خودمو چاقو رو دستم گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم بالا سرشو با دستم یکی از پیشونی هانا رو محکم زدم که از خواب پریدو وقتی منو دید شروع به جیغ زدن کرد جلو دهنشو گرفتم صدامو عوض کردمو گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اگه جیغ بزنی میکشمت زود باش از این اتاق برو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هانا ام که از ترس رنگش مثل گچ شده بود دوتا پا داشت چهار تای دیگه هم قرض کردو دع بورو که رفتیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.