فاضلاب شیرین به قلم نسترن قره داغی
پارت سی و هفتم
زمان ارسال : ۱۵۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
با پیچیدن صدای بوق ممتد داخل گوشش، چشمانش را چند ثانیهای بست و درحالی که سعی میکرد خونسردی همیشگیاش را برگرداند، زمزمه وار گفت: بیاید از این خراب شده بریم...
چشمانش را که باز کرد، با قیافه کنجکاو آن دو رو به رو شد، اما بدون آنکه چیزی بگوید ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
میهات
00عزیزم فربدددددددد🥲