فاضلاب شیرین به قلم نسترن قره داغی
پارت سی و پنجم
زمان ارسال : ۱۵۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
جاوید کلافه روی زانوهایش نشست و با دقت به قفل در خیره شد. دست برد و از داخل جیب شلوارش چند سنجاق بیرون آورد و داخل قفل فرو کرد.
- یکی یه نور بندازه!
رستا بلافاصله گوشی اش را در آورد و نورش را به سمت جاوید انداخت که بعد از حدود چند ثان ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما